سایر منابع:
سایر خبرها
شاهرخ استخری با این فیلم ترکوند!
مدرسه و خونه و محل کارم تا همین الان که برای بچه های دورو ورم این کارو میکنم و مثل همون روزا برام کیف داره. خیلیا میگن مگه کریسمس برای ماعه که جشن میگیریدش؟؟ من نمیدونم چه اشکالی داره ما هم اگه چیزیو دوست داریم و قشنگه و کلی خاطرات خوش ازش داریم و میتونیم باهاش خاطرات خوب بسازیم این کارو نکنیم... راستش من خیلی این حرفارو متوجه نمیشم حالا تواد خودمم هست که هیچیییی دیگهههه همونجوری که اون ...
میهمانی در پلاک 38/ روایت مادر شهیدی که پشت سر پسرش آب نریخت تا برنگردد!
شده خانم زنگنه؟ بیا بالا، تو که حالت خوب بود گفتم نه، حال من خوش نیست شما برید؛ توی مسیر هر چند قدم یه بار می ایستادم، میدونستم اتفاقی افتاده اما چه اتفاقی، نه! دو سه بار صلوات فرستادم، به خودم دل امیدی میدادم تا اینکه وسطای راه بودم که علی زنگ زد، پسرم اون موقع خدمت سربازی بود، سلام علیک داد دیدم خیلی گرفته است، گفت سلام مامان گفتم سلام خوبی؟ گفت مامان تو خوبی! گفتم آره بعد زود قطع کرد اصلا ...
پیامک های تبریک به مناسب سالروز ولادت حضرت زهرا (س) و روز زن
شد از یمن قدوم او عالم همه بستان شد برخیز نما شادی، ایام سرور آمد. چون باز دری بر خلق از روضه ی رضوان شد میلاد حضرت زهرا (س) برشما مبارک باد بر مقدم دختر پیمبر صلوات بر چشمه ی پاک حوض کوثر صلوات بر محضر حضرت محمد تبریک بر مادر شیعیان حیدر صلوات چه گویم در مقام تو، تو ای روح اهورایی، تو نور چشم خورشیدی تو زهرایی، تو زهرایی ...
پدیده شوگر مامی سبب افزایش بی بندوباری در جامعه می شود/ جامعه ایران دچار وادادگی فرهنگی-اجتماعی شده است
یه خودروی 206 زیر پامه و سفرهای داخلی و خارجی و خلاصه همه هزینه هام تامینه! مهرداد با خنده میگه اصلا کی گفته شوگر مامی بده! من که زندگیم از این رو به اون رو شده. پونه 54 ساله درباره رابطه خودش با محمد 29 ساله به خبرنگار اجتماعی خبرگزاری موج گفت: چشم باز کردم بابام شوهرم داد به مردی که 15 سال از خودم بزرگ تر بود! هنوز 20 سالم نشده بود که یه بچه گذاشتن تو بغلم و گفتن مامان شدی! خلاصه که ...
روز مادر ، تاریخچه ، متن های تبریک روز مادر و روز زن ، متن زیبا و پیام تبریک روز مادر 1400
... روز مادر مبارک... من همیشه وقتی بچه بودم؛ به یه کار مامانم خندم میگرفت که میشست روی زمین،از روی فرش با انگشتاش اشغالها رو یکی یکی جمع میکرد! به خودم میگفتم چه مادری سادهای دارم! مگه ما جارو برقی نداریم؟ آخه این چه کاریه مامان با انگشت آشغالها رو جمع میکنه؟ تا این که بزرگ شدم و غرق غصههام بودم و به مشکلاتم فکر میکردم ...
یک شهید، یک خاطره
روی هم ریخته. پس این بچه کجاس؟ گفتم: صدای تیراندازی رو می شنیدم، ولی بیرون نرفتم که ببینم چه خبره. تند بلند شدم و چادر بر سر انداختم؛ زیر لب گفتم: حتماً جزو همون کشته هاست. آن وقت به دنبال پیدا کردن محمدعلی بیرون دویدم. *** از خسروی نو، کوچه پس کوچه گذشتم تا جلوی منزل آقای شیرازی. خیابان ها مملو از جمعیت بود. تانک ها از طرف میدان شهدا به سمت ...
قصه کودکانه شنل قرمزی
به گزارش ایسنا بنابر اعلام موشیما، مادر دخترک، خیاط خیلی ماهری بود. یک روز او برای دخترش یک شنل و یک شال قرمز زیبا دوخته بود و دخترش هر روز اون ها رو می پوشید. به همین دلیل از اون روز به بعد همه ی مردم او را شنل قرمزی صدا میکردن. بیشتر بخوانید: قصه یک روز مادر شنل قرمزی او را صدا کرد و گفت: دختر عزیزم، میخوام ازت خواهش کنم که این نان خونگی رو با این کره ها و کیک ...
تجاوز به بازیگر زن جوان ایرانی! + ماجرا چیست؟ / عکس
فرناز رو زندگی کنم اما تنها صحنه های فرناز که تصویر کردنش برام ممکن نبود سکانس های تجاوز بود. نه تنها تجربه ی زیستش رو نداشتم که حتی تصورش هم برام غیرممکن بود. من باید انعکاس لحظه های فاجعه بار و دردناک قشری آسیب پذیر و شکننده می بودم. من باید فریادی می بودم که زده نشد. من باید سیلی می بودم که اون ها نزدن. باید لمس درد مشترک می بودم. هر چه تلاش کردم و انرژی گذاشتم برای این ...
8 روایت از محراب شهادت شهید محراب
سرفه کرد. صبح که دنبالش آمدند، گفتم: کجا می ری؟ شما حالت خوب نیست و باید استراحت کنی. گفت: نمی تونم. باید برم، بچه ها تنهان! زینب را که برای خداحافظی آوردم، برخلاف همیشه به او توجهی نکرد و گفت: صورتش رو اون طرف کن، نمی خوام محبت زینب منو از محبت حضرت زهرا (س) دور کنه. زینب برام شیرینه اما اسلام شیرین تره. دیگر شک نداشتم که رفتن او بی بازگشت است و زینب هم نمی تواند او را نگه دارد. روایت ...
حرکت منشوری عباس جمشیدی فر در جوکر / سانسور شد + فیلم
بعضی اوقات خشمگین می شوم اما چند ساله دارم رو این قضیه کار میکنم که بیخود و بی جهت عصبانی نشوم ولی اگر عصبانی بشم واقعا دیگه عصبانی میشم و متاسفانه دیگه از اون کنترل خودم خارج می شم عباس جمشیدی چند سال پیش با خانم فریبا امینیان از بازیگران تئاتر ازدواج کرد اما این زندگی بدون داشتن فرزندی در نهایت به طلاق ختم شد فکر میکنم اگر الان هرچی از کمدی دارم به گذشته و به پدرم ...
بخشی از سخنرانی رئیسی در دانشگاه ملی روسیه / پست وزیر ارتباطات درخصوص بی خطر بودن دکل های مخابراتی / ...
بیراه می گفت و ما هم ناشناس کناری نشسته بودیم. فوری لوکیشن و اسکرین شات نتیجه "تست سرعت" رو فرستادم برای همکارام تا پیگیری کنن و گزارش بدن. بعد که من برگشتم وزارتخانه، نمایندگان دو اپراتور اصلی رفته بودن به همون موقعیت و وضعیتو بررسی کرده بودن و هر دو گزارش دادن. بر اساس گزارش جمعبندی همکارانم، یکی از دلایل مهم بروز این مشکل توی اون منطقه، عدم اجازه ساکنین اون محل برای نصب دکل مخابراتی ...
پیام های تبریک به مناسب روز ولادت حضرت زهرا و روز زن
... نام تو رازی نوشته بر بال پروانه هاست . . . گلها همه به نام تو مشهورند . . . آیینه های از انعکاس نام تو می خندند و من تنها برای تو می گویم: زندگی کن تا زنده بمانم . . . روزت مبارک ****____****____**** من همیشه وقتی بچه بودم؛ به یه کار مامانم خندم میگرفت که میشست روی زمین،از روی فرش با انگشتاش اشغالها رو ...
مهربان تر از مرگ به چاپ دوم رسید/ رمانی که وقف کودکان محروم است
کنه اما صبح به خیر گفتن با چشم های نیمه باز و اشتباه تایپ کردن از شدت خواب آلودگی هم لذت خودش رو داره. صبح با پیمانه شروع می شد، روز با پیمانه می گذشت و شب ها با پیمانه خواب میهمان چشم هام می شد، تازه خیلی اوقات در خواب هم پیمانه پشت پلک های من نشسته بود. به قول ناصر پروانی چشمان خود را بسته ام، رویای تو من را بس است/ در پشت پلکم با تو من تجدید پیمان می کنم قطار عاشقی ما سوت ...
نظرات برگزیده مخاطبین الف: قوه قضائیه با اراذل و اوباش مماشات می کند/ وقتی شایسته سالاری حاکم نباشد ...
را از سر مردم کم کند اما بر عکس اینها بعداز مدتی از زندان ازاد می شوند *چرا چهره این مجرم ها رو نشان نمی دهید شاید خودشون و خانواده شان احساس شرم کنند از این تربیت کردنشون و خانواده ها هم جلوی بچه های خود را بگیرند تا بزه کار نشن *** مخاطبین الف درباره یادداشتی با عنوان گزارشی از آمار مهاجرت ایرانیان و سایر کشورهای جهان که باید بدانید نظرات متعددی ارسال کردند که ...
غذاهای معروف گیلان به همراه سیر
که مثلا ایشون ته سالن پشت میز ناهارخوری چیزی خرد می کرد، من اون سر آشپزخونه ظرف می شستم، این جوری با هم حرف می زدیم. اگه یه بار دیگه به پاورچین دقت کنید این فاصله ها رو در هر سکانس می بینید. بعد بچه ها کم کم اومدن پیش من. گفتن می شه میزانسن های ما رو هم درست کنی؟ برای همین در اکثر قسمت های وسط به آخر پاورچین، خانم ذکریا یه سر سالن هستن، کل گروه اون ور! سحر ذکریا در یکی از برنامه های ...
متن غمگین روز مادر که فوت شده 1400 با دل نوشته
...> مادر روزت مبارک مادر آغوش تو امن ترین جای جهان بود که تجربه ی دوباره اش آرزو شده برام روحت شاد مامان ______________________ چشم من بیا من رو یاری بکن گونه هام خشکیده شد کاری بکن غیر گریه مگه کاری می شه کرد کاری از ما نمیاد زاری بکن اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد تا قیامت دل من گریه می خواد ...
کتاب وداعی با گابریل و مرسدس (گابو و مرسده! خداحافظ) – پسر گابریل گارسیا مارکز در مورد عشق پدر و مادرش ...
.... من و تو. گفتم: بعله درسته. و دیگر هرگز در موردش حرفی نزدیم. او پس از آن، پانزده سال دیگر زندگی کرد. اواخر دهه شصت سالگی اش که بود یک روز از او پرسیدم شب ها بعد از خاموش شدن چراغ ها به چه فکر می کند. گفت: به این که ماجرا تقریبا تمومه. و با لبخند ادامه داد: اما زندگی ادامه داره. فعلا جای نگرانی نیست. خوش بینی او واقعی بود، این طور نبود که بخواهد دل مرا خوش کند. دوباره گفت: یک ...