سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات شبی که غزل ناپدید شد | اطلاعاتی که خواهر غزل به قاتل داد | ارتباط یکی از دختران فامیل قاتل با پسر ...
را بعد از چند ماه دیده بودم. او را بغل کردم و بوسیدم. سرزنشش کردم که چرا این کار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد. او هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد. درباره آمدنش به ترکیه سؤال کردم. او گفت شبی که خانه را ترک کرده در تهران 3نفر او را تحویل گرفتند. آنطور که دخترم می گفت یک شب در تهران بوده و بعد از طریق مرز خوی از کشور خارج شده است. او می گفت آنها قاچاقچی بودند و عبد ...
سخنان پدر دختر 17 اهوازی در خصوص دخترش / از سجاد شکایت کردم!
، البته حدود یک هفته در کمپ ها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل می گشتیم. از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگوید غزل به شما چه گفت؟ من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد. جریان ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد: شبی که ...
روایت مادر سجاد از حادثه خونین قتل غزل دختر 17 ساله اهوازی / طعنه اطرافیان، پسرم رو غیرتی کرد!
عاملان آن بازداشت و مجازات شوند. پدر غزل حیدرنوا به فارس گفته است دخترش بدون هیچ اجباری با سجاد که در بازار کار می کرد، ازدواج کرد. او گفت: دخترم هنگام ازدواج سن کمی داشت، برای همین از دادگاه گواهی رشد عقل گرفتیم و سجاد هم زندگی خوبی برای دخترمان فراهم کرده بود، البته بین شان دعوای زن و شوهری وجود داشت و دخترم گاهی به حالت قهر به خانه می آمد. او درباره ناپدید شدن دخترش گفت: چند ماه قبل دخترم بعد ...
سرنوشت همراهان امام در هواپیمای ایرفرانس چه شد؟
، خود آیت الله حسن لاهوتی نیز به دستور لاجوردی بازداشت و به زندان اوین منتقل شد و چند روز بعد اعلام شد که آیت الله لاهوتی بر اثر سکته قلبی در اوین درگذشته است. اما خانوادهٔ لاهوتی در مصاحبه ای اعلام کردند که بنا به گزارش پزشکی قانونی در معده وی اثر سم استریکنین وجود داشت. نفر دیگر آیت الله مرتضی مطهری است که از مسافران پرواز نبود و در دوران تبعید آیت الله خمینی در پاریس، در ایران بود ...
روایت قتل غزل از زبان مادر شوهر و پدرش
که وی در ترکیه است. * در ترکیه از طریق پلیس اینترپل پیگیر آدرس غزل شدیم، پلیس آدرس کمپ هایی را که سوری ها در آن سکونت داشتند به ما داد. دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم، سرزنشش کردم که چرا این کار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد، غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد. ماجرای ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد؛ شبی که خانه را ...
مسابقه کتابخوانی به مناسبت چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار می شود
...، همگی بت پرست بودند در یکی از اعیاد که همه مردم از شهر خارج میشدند، او از شهر بیرون نرفت بلکه با استفاده از فرصت، تبرش را برداشت و به سراغ بتها رفت و تمام آنها را بجز بت بزرگ، خردکرد و تبر را هم به گردن بت بزرگ انداخت، به نیت اینکه اگر کسی به آنجا برود، با خود فکر کند که این به اصطلاح خداها با هم جنگیده اند و درنتیجه بت بزرگ چون از همه نیرومندتر بوده باقی بتها را خرد و خمیر کرده و خودش تنها ما ...
پدر غزل: سجاد دلم را سوزاند، او را نمی بخشم
دام قاچاقچیان پدر غزل درباره دیدار با دخترش در ترکیه می گوید: من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم. او را بغل کردم و بوسیدم. سرزنشش کردم که چرا این کار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد. او هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد. درباره آمدنش به ترکیه سؤال کردم. او گفت شبی که خانه را ترک کرده در تهران 3نفر او را تحویل گرفتند. آنطور که دخترم می گفت یک شب در تهران بوده و ...
روایت تازه از جنایت سیاه اهواز
حدود یک هفته در کمپ ها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل می گشتیم. من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم و سرزنشش کردم که چرا این کار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد؛ غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد. جریان ترکیه آمدنش را که سؤال کردم غزل تعریف کرد: شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آن ها من را ...
غزل چرا و چگونه به ترکیه رفت؟/ ماجرای ازدواج او با مرد سوریه ای چه بود؟/ پدر غزل: از خون دخترم نمی گذرم
آن سکونت داشتند به نام کمپین مرسین و تارسوس را به ما داد و پلیس مرد سوری را در کمپ مرسین دستگیر کرد، البته حدود یک هفته در کمپ ها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل می گشتیم. او درباره ملاقات با دخترش گفت: من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم، او را بغل کردم و بوسیدم، سرزنشش کردم که چرا این کار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد، غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد ...
عکس دیده نشده از قربانی جنایت اهواز و همسرش
تارسوس را به ما داد و پلیس مرد سوری را در کمپ مرسین دستگیر کرد، البته حدود یک هفته در کمپ ها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل می گشتیم، از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگوید غزل به شما چه گفت؟ پدر غزل: من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد ...
صحبت های پدرزن اهوازی درباره علت فرار دخترش به ترکیه
، خودروی پرایدی دنبال او آمد و غزل را با خودش برد. پدر غزل از همین مساله شاکی است که چرا تردد پراید در آن ساعت شب در اتوبان شناسایی نشده بود. پس از چند روز غزل خودش تماس گرفت و گفت به ترکیه رفته است. به گفته پدر غزل، او و عموی غزل با هم به ترکیه رفتند و زن جوان را به ایران برگرداندند. او ادامه داد: غزل را به دلیل کاری که کرده بود، سرزنش کردم و گفتم سر خانه و زندگی ات برگرد که دخترم ...
قتل غزل به روایت خانواده ی قاتل و مقتول
ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد جریان ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد: شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آن ها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شده است ...
عکس/اولین تصویر از پدر و عموی مونا حیدری
همسر و فرزندش پدر غزل در مورد دیدار با دخترش در ترکیه گفت: من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد. جریان ترکیه آمدنش را که سؤال کردم غزل تعریف کرد: شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آن ها من را ...
ناگفته های پدر مونا(غزل)حیدری : دخترم اغفال شده بود+عکس
کرده بود، البته گاهی باهم دعوا می کردند و دخترم چند روزی با حالت قهر به خانه ما می آمد اما بعد با وساطت بزرگان فامیل به خانه برمی گشت. درست است که دخترم در سن کم ازدواج کرد اما چون از نظر جسمی مشکلی نداشت ما موافقت کردیم و در زمان عقد هم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم. وی در ادامه گفت: یک روز دخترم ناگهان خانه و زندگی اش را رها کرد و رفت. من و پدر سجاد تا دو ماه پیگیرش بودیم و شکایت هم کردیم ...
روایت قتل غزل از زبان پدرش
، فارس: از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگوید غزل به شما چه گفت؟ پدر غزل: من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد جریان ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد: شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ...
روایت قتل غزل از زبان پدرش/ از قاچاق غزل به ترکیه تا شکایت از همسر او
غزل از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد، وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره آگاهی را به یکشنبه موکول کردم.
زوایای جدید از قتل زن اهوازی؛ خانواده "سجاد و غزل" مُهر سکوت را شکستند
تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آن ها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شده است. پدر مقتول تاکید کرد: اینها قاچاقچی هستند و فقط پول را می شناسند و عبد جمونگ(مرد سوری) به آن ها پول پرداخت کرده بود. پدر غزل در ادامه تصریح کرد: آن مرد سوری از ترس مسئولان ترکی دخترم را عقد می کند و برایش عروسی می گیرد. اخاذی ...
عکس دیده نشده از قربانی جنایت اهواز و همسرش
صرف نهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانه ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را می گیرد و آن اتفاق می افتد و غزل کشته می شود. * من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش ...
روزنامه سراج/ تصویر عبد جمونگ مرد سوری که غزل را فریب داد و به ترکیه کشاند+تصاویرجدید از مقتول و قاتل
دخترش را بکشند؟ این شهروند اهوازی می گوید: مردم این منطقه بعد از دیدن این صحنه دچار مشکلات روحی و روانی شده اند. رنگ آمیز به جای خون ریخته شده "مونا" اشاره می کند و می گوید: زیر آن میله؛ جای دیگر سرش را بریدند و سر را به میدان آوردند. همه ما وقتی شب به خانه می رویم لرز می کنیم. این کاسب در مورد قصاص قاتل از ما می پرسد و می گوید: با کسی که در انظار عمومی این کار را کرده ...