سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که "کادوی عروسی اش" را به خانواده شهدا داد+عکس
برای کادوی عروسیش جمع شده بود، تقسیم کرده بود. هر پاکت برای یک خانواده شهید. نبود بعداز نماز استخاره کردیم و زدیم به تپه ی برهانی. حاج حسین بچه ها را فرستاد بروند جنازه ها را بیاورند. سری اول صد و پانزده شهید آوردیم. مصطفی نبود. فردا صبح بیست و پنج شیهد دیگر آوردیم. باز هم نبود. منطقه دست عراقی ها بود. چند بار دیگر هم عملیات شد، ولی مصطفی برنگشت که برنگشت. جنگ که تمام شد، رفتیم دنبالشان روی تپه ی برهانی؛ توی همان شیار. همه جای تپه را گشتیم.؛ نبود! سه نفر هم راهش پیدا شدند، ولی از خودش خبری نشد. *دفاع پرس ...
مروری بر خاطرات و وصیت نامه شهید محمد سعید هریس
. محمد در تظاهرات اول انقلاب خیلی فعال بودچرا که من خودم علاوه بر هریس به تبریز مسافرت می کردم ودر تظاهرات علیه شاه ظالم شرکت می کردم بعد هم در پایگاه مقاومت مسجد امام خمینی هریس فعالیت می کرد در نماز جمعه و جماعت حاضر بود ودر مراسم عزاداری امام حسین (ع)طوری سینه می زد که خیلی ها به تماشایش می ایستادندبعد هم که به جبهه رفت ودر عملیات خیبر در یک حمله بدون برگشت بسان یاران امام حسین(ع)از ...
پیش بینی امام (ره) درباره حرف و حدیث های 50 سال بعد
اسلامی روز 16 اسفند بود که حاج احمدآقا تلفن کرد که امام(ره) می گویند زود همه پرسی را برگزار کنید. گفتم: من می روم قم، خدمتشان عرض می کنم که برای چی همه پرسی برگزار کنیم؟ این امر، یعنی برگزاری رفراندوم، تشکیلات و سازمان می خواهد که ما نداریم ... حاج احمدآقا گفت: امام(ره) اصرار بر همه پرسی دارند. رفتم قم و به امام(ره) عرض کردم که دنیا شما را پذیرفته و شما 4 عنصر حاکمیت را حتی در پاریس هم داشتید ...
نقش های صادق طباطبایی در تحولات انقلاب
بود که آقای فریدون سحابی تماس گرفت و گفت فردا ناهار همه دوستان در منزل مهندس بازرگان جمع هستند. شما هم به آنجا بیایید. من و آقای حبیبی و آقایان قطب زاده و کریم پناهی رفتیم، حدود 40 ، 50نفر در آن جلسه بودند. کادرهای بالای نهضت آزادی و افرادی که در انقلاب صاحب چهره و نقش بودند. در این جلسه به افرادی برخوردم که برخلاف انتظار من دارای روحیه ای بسیار تند و انقلابی بودند، به طوری که به دفعات ...
تنبیه جالب فرمانده برای 14 روز غیبت سرباز! (عکس)
راه نداد یکبار حسین خرازی که فرمانده لشکر 14 امام حسین(ع) بود می رود نزدیک در دژبانی. یک بچه بسیجی آنجا نگهبانی می داد. خرازی را به جا نمی آورد و به او می گوید: "کارت داری؟" خرازی می گوید: "نه؛" آن بسیجی هم می گوید: "راهت نمی دهم." خرازی به خاطر نداشتن کار مدتی را توی آفتاب می ایستد. در واقع آن بسیجی او را بیرون توی آفتاب نگه می دارد و راهش نمی دهد. بعد که مسئول دژبانی می آید ...
هنوز هم هوای همه را دارد
و می بردش مسجد و باز برمی گرداند حتی برای نماز صبح و بعد از آن هم می رفت مدرسه. مؤدب بود و بسیار درس خوان، با همه مهربان بود، خانواده دوست و ... پدرش همین طور می گوید ولی محاسن حسین تمام نمی شود. اعتقاد عمیقی به ساده زیستی داشت. وقتی ازدواج کرد، گفتم می خواهیم برایت قالی دستی بخریم، گفت: خودم می خرم. بعد از خریدش فهمیدیم موکت خریده است، از این ها مهم تر شرط ازدواجش بود که علاوه بر تأکید بر ساده ...
سلحشور: خجالت می کشم برای ساخت سریالم از حضرت آقا کمک بگیرم
...؛ حالا من به شما انتقاد دارم! مثلا اینکه همه کاره بودن شما در این پروژه خودش یک ضعف است. از این جهت که شما این مجموعه الف ویژه را نوشته اید و قرار است کارگردانی کنید اما من جز شما تیمی پشت این مجموعه نمی بینیم که مثلا تأمین بودجه را در دست بگیرد. یعنی سعی نکردید این کار را بکنید. شما متوجه باشید هر فیلمسازی حداقل پس از نوشتن فیلمنامه، عوامل پشت دوربین را مشخص می کند حتی اگر به حرف ...
40 روز از شهادت سردار الله دادی گذشت
.... حدود 28 سال با هم همراه بودیم.من از طرف تیپ ادوات به جبهه اعزام شدم که فرماندهی تیپ ادوات هم به عهده سردار الله دادی بود. اواخر زمستان 1366 واوایل فروردین ماه 1367 در عملیات والفجر 10 در منطقه حلبچه ارتفاعات ریشن که از ارتفاعات استراتژیک بود -یعنی اگر دست ما یا عراقی ها می افتاد ،تسلط کامل واشراف تمام روی منطقه داشت- را تصرف کردیم.آن زمان حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر41 ثار الله ...
پیشگویی شهید خرازی که خیلی زود محقق شد / ماجرای منتشر نشده طرح عملیاتی فتح مکه
این ویژگی خاص در لشگر امام حسین چه بود؟ زیرا فردی چون حاج حسین فرمانده آن بود شخصی که در کادرسازی بسیارتبحر داشت و نمونه بود به همه افرادش بها می داد و توانمندی ها آنها را درک می کرد بسیار در کار و اعتقاد جدی و مصمم بود با کسی در این امورشوخی نداشت تابع امر ولایت بود او جنگ را جدی گرفته بود و تمام قوای خودش را برای پیشبرد در جنگ علیه دشمن به کار می گرفت. صاحب نیوز : شما با ...
وقتی گفتند حمید شهید شده گفتم :بهتر; الحمدلله... حالا دیگر می خوابد
، نه، بلکه منظورشان این بود که او در اوج علاقه اش به من و بچه ها شهید شده و خودش هم این را خیلی خوب می دانسته است. نه او، که حاج همت هم... و حمید، حمید، حمیدِ من... 9- حرفِ تربیت بچه ها که می شد، اصلاً از خودش حرف نمی زد و تمام فعل ها را مفرد ادا می کرد. یک بار عصبانی شدم و حتی کارمان به دعوا کشید، گفتم: چرا همه اش می گویی تو؟ بگو با هم بزرگشان می کنیم! گفت: من یقین دارم که تنها بزرگشان ...
بنیاد در آینه مطبوعات
با دل قرص می روم. یا جبهه بود یا خانه همه می دانستند وقتی حمید از جبهه برگردد، امکان ندارد جای دیگری برود و فقط می توانند در خانه پیدایش کنند. تمام وقتش را می گذاشت برای من و بچه ها. سعی می کرد همان وقت کم را هم با ما باشد و حتما یک کار مفید انجام بدهد. تمام این کارها را می کرد تا من آن لبخند رضایتم را از او دریغ نکنم. می آیی نماز شب بخوانیم؟ یک بار گفت: می آیی نماز شب بخوانیم؟ . گفتم ...
شهیدی که برای شهادت لحظه شماری می کرد
کلاس های آموزشی برای جوانان برگذار می کرد یا آنها را به مسجد دعوت می کرد. زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد تصمیم داشت به جبهه برود؛ اما من مخالفت کردم و گفتم: برادر بزرگترت جبهه است، بگذار او بازگردد بعد تو به جبهه برو. گفت: مادر چرا مخالفت میکنی؟ مادرهایی هستند که اسلحه را خودشان به دست پسرشان میدهند و میگویند به جبهه برود. شما هم اینطور باش. من با آنکه خودم آن زمان در ستاد کمک ...
به اندازه نوشیدن چای از رئیس جمهور وقت می خواهم
آنها بر زبان و قلم نمی آیند. دردهایی که اگر فقط ظاهرش را ببینی زنده بودنت تغییر خواهد کرد. به گزارش تابناک؛ بارها از خودم پرسیده ام که بعد از شهدا ما چه کرده ایم؟ اما دیشب جوابش را یافتم. وقتی حاج ناصر می گفت: انتظار می رفت بچه های جنگ و حزب الهی ها بیشتر از ما جانبازان و خانواده شهدا حمایت می کردند و من خودم اگر سالم بودم اینگونه بود دریافتم که ما بعد از شهدا حتی از بازماندگان آنها ...
آشنای غریب
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از صاحب نیوز ، اسمش را همه ایرانیان تقریبا می شناسند، حاج حسین خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین (علیه السلام) مردی که با وجود از دست دادن یک دست به فرمانده پیروز جبهه ها مشهور بود. لبخندش و لهجه اصفهانی اش بیشتر از همه برای عموم مردم آشناست. حتی آنها که از جنگ و جبهه چیزی نمی دانند نام حاج حسین و تصویر او را به عنوان نماد فرماندهی دفاع مقدس خیلی خوب به ...
با شهدای امور تربیتی استان مازندران
...> پیکر مطهر شهید ابراهیم یوسفی را به همراه پیکر شهید حاج عقیل مولایی،شهید رمضان گوران وشهید تیمور علی پور در قائم شهر تشییع کردند و درگلزار شهدای امامزاده طاهر قراخیل به خاک سپردند. وصیت نامه شهید حضرت امام خمینی، ندای اسلام سر داد وبانگ برآورد که ای مردم خفته بیدار شوید، ای مردم مظلوم از یوغ ظالمین آزاد گردید. ای مستضعفین جهان به پا خیزید وبساط استکبار را در هم کوبید و پرچم توحید ...
گفتگو با رکورددار شکنجه ساواک :شعبون بی مخ را با 5 گلوله نقش زمین کردم (+عکس)
که با کمک صاحب مغازه که مرد با ایمانی بود شروع کردیم به چاپ رساله امام خمینی (ره). * از آغاز مبارزات با رژیم شاه بگویید؟ سال 47 یا 48 بود که تیم فوتبال اسرائیل برای مسابقه به ایران آمد. رژیم دستور محافظت شدیدی را صادر کرد. ما با دوستانمان قرار گذاشتیم در طول مسابقه اعلامیه هایمان را پخش کنیم. وقتی مسابقه به اوج خود رسید کار پخش اعلامیه ها تمام شد. بعد از مسابقه مردم را وادار ...
دنیای پرخاطره کریم باوی؛ از مستطیل سبز تا جبهه های جنگ
پیراهن او را از پشت درآوردم که همه تعجب کردند و حتی مربی مان به من گفت آفرین چقدر تو باهوش هستی که به او گفتم این پیراهن برای من به یادگار می ماند. بازیکنان عربستانی هم به من گفتند که ما می خواستیم این کار را انجام دهیم و حالا هم ما به تو پول می دهیم و تو این پیراهن را به ما بده که من گفتم خیر، می خواهم این پیراهن را به عنوان یادگاری به ایران ببرم. اکنون این پیراهن یکی از مهم ترین داشته های ورزشی ...
شهید بهشتی گفت حق ندارید علیه بنی صدر حرف بزنید
. در آن دیدار تاریخی، حضرت امام خمینی(ره) خطاب به شاه فرمودند: آقا من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می کنند تو را، من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند... دو روز بعد از این دیدار تاریخی بود که واقعه 15 خرداد سال 1342 رخ داد. صبح روز 15 خرداد وقتی خبر دستگیری امام راحل ...
با میرزا عبدالجبار خان در مکه و مدینه (سال 1326 ق / 1287 ش)
...، خیلی ایستادیم. بعد به همان حالت آمده، قدری از بازار ماست گرفتیم که فردا آب دوغ بخوریم. منزل آمده در پشت بام با حاجی فتوح الملک خوابیدیم. صبح برخاسته به اتفاق حاجی فتوح الملک بازار رفته، چادری از حاجی جعفر به ده لیره خریدیم، بعد از آن، قدری پایین رفته، دیدیم که [محمل] شام حرکت می کند. قدری ایستادیم که مشار الیه سوار شد، عسکر و صاحب منصب سوار شد. خیلی مجلل بود، سوار زیاد همراهش بودند. سلام ...
افتخار بلوچ، مسلمان و ایرانی بودن است
در همه ابعاد، در سطح کشور پایین و در سطح کشورهای عقب مانده بود. اما با کارهایی که بعد انجام شد الان بالای نوددرصد بچه ها دانش آموز هستند. قبل از سال 6413، 5 سال ریاست سازمان آموزش وپرورش بعضی مناطق را عهده دار بودم که با 94.000 دانش آموز و 11.000 پرسنل، آموزش ابتدایی را تحویل گرفتیم؛ در سال 1382 که بازنشسته شدم، 364.000 دانش آموز با 25.000 پرسنل داشتیم و این ها چیزی نبود جز تلاش مهربانانه جمهوری ...
دیدار با یک "جانباز افغانستانی" مدافع حرم
.... اگر به حفظ حرمت ایشان اعتقاد دارید نباید که فقط برای آن ها گریه کنید. الآن فضا، فضای مقاومت است باید رفت وسط میدان و دفاع کرد. 10 روز طبقه بالا زندگی کردم. ته دلم ناراحت بودم اما به آن ها گفتم از شما جدا هستم. دیگر نگویید من روح الله دارم و شیعه ام. با این مدلی که نمی خواهید به میدان برویم دیگر در ماه محرم برای شهادت امام حسین(علیه السلام) عزاداری نکنید. بعد از 10 روز راضی شدند و گفتند ...
دل امام زمان را کسی خون می کند که به قانون مواسات عمل نکند
جا فرموده اقامۀ نماز، یعنی در اول وقت همه جا تعطیل باشد به جز مسجد و همۀ کارها ملغی شود به جز نماز و این نماز با ادب و با تعقیب و اگر بتواند با حضور قلب باشد. آیت الله مظاهری در پایان با اشاره به سفارشات خدا و اهل بیت به موضوع نماز گفت: از همه و مخصوصاً جوان ها تقاضا دارم به نماز خیلی اهمیت دهید. مهر ...
وعده صادق حاج قاسم
...... صحبت ها و هماهنگی های کوتاه کاری که به اتمام رسید، رو کردم به آقای شهردار و گفتم: همه می دانیم که دولت خاتمی، بعد از کرباسچی و الویری، پای شما را از شرکت در جلسات هیات دولت بریده است! و برای زمین خوردن عَلَمی که مردم با خون دل به دست شما و شورای شهر جدید سپرده اند، لحظه شماری و پایکوبی می کنند؛ برای حفظ این بیرق، هر مساعدتی که از ما ساخته است دریغ نخواهیم کرد. اما فقط به یک سوال و تردید جدی یاران ...
سرگذشت یک زندگی شورانگیز
این پاکت چی برای من فرستاده گفتم خودتان ببینید. پدر داخل پاکت را نگاه می کند و می گوید دستشان درد نکند کاسه و قاشق بیار برای بچه ها بریز تا بخورند و بقیه اش را داخل یخچال نفتی بگذار تا عصر بخوریم. از آقا جواد پرسیدم برای شما هم ظرف بیاورم می گوید نه می خواهم ناهار بخورم، به بچه ها بده خودمان عصر هنر حاج عباس آبدار را می بینیم. خواهرم و شوهر و بچه هایش قبل از نماز مغرب و عشا رفتند مثل اینکه می ...
50 ساعت سربازی پای درس پیشکسوتان معارف جنگ
این دانشگاه های سراسری ضریب صفر برای درس دفاع مقدس گذاشته اند. بچه ها می پرسند استاد یعنی چه؟ یعنی چه بخوانیم چه نخوانیم تاثیری ندارد؟ من می گویم به عنوان ایرانی باید پیشینه درخشانت را بدانی، دنبال نمره نباش. البته وزارت علوم هم دارد این اشکالات را برطرف می کند. این حیف است. رزمندگان پیشکسوت ارتش در هیات معارف جنگ، 50 ساعت درس دفاع مقدس به دانشجویان می دهند اما آن چه شما گفتید ...
دنبال حال موسیقی هستم
چقدر زیباست در سکوت یکدیگر را نگریستن. به پاس ارادت و عشق قدیسی... به آسمان شب نگاه کرده اید که چه سکوت عمیقی جریان دارد با این همه ستاره و با این ماه زیبا؟ و سکوت سرشار از ناگفته هاست. پس برای چه این همه سر و صدا راه انداخته اید بچه های جوان امروز. این چه جور موسیقی است؟ *** می پرسم: وقتی داشتم می آمدم، فکر می کردم که شما همیشه جلوتر از سن تان بودید. سیزده سالگی سرپرست ...
جبهه ملی برای انقلاب چه کرد؟/ علت ناپدید شدن امام در 12 بهمن چه بود؟/تبریز بود که جسارت قیام را به ...
من می خواستم بروم خیلی فاصله بود و حساب کردم و دیدم که اگر همین طوری پیاده بروم فردا صبح به مقصدم می رسم؛ در حالی که حکومت نظامی بود و نباید برخوردی با مامورین پیش می آمد. ماشین ها پشت سر یکدیگر می آمدند و رد می شدند که یک نفر لطف کرد و مرا هم سوار کرد. شنیدم که حضرت امام (ره) به مدت کوتاهی گم شدند. آقای ناطق نوری که داخل هلی کوپتر بودند در خاطراتش می نویسد ما نمی دانستیم کجا برویم و ...
نقد چهار دولت بر اساس دو عنصر جهالت و دنیاگرایی/ آیا ما در جنگ پیروز شدیم؟!
. بنابراین سه جنگ بنام جنگهای کلاسیک که پایه و اساسش روی ابزار و تسلیحات است، انجام داد که تقریبا در هر سه جنگ یعنی پل نادری، هویزه و هم در شکستن حصر آبادان ناموفق بود و شکست خورد که بعد هم خیانت کرد و رفت و امام فرمانده کل قوا شد که بعد از این، ما حصر آبادان را شکستیم و آزادسازی بستان و دشت عباس اوجش بود. بعد از این لیبرالها گفتند دیگر جنگ بس است؛ امتیازی به آنها بدهیم و جنگ را تمام کنیم. خرمشهر را ...
مخالفان آزادی، مدافعان ترور/ سکوت در قبال مقتولان سامان
. در آخر زنگ زد که رفتم منطقه. کلمه ای که همیشه از گفتنش وحشت داشتم بر زبانم جاری شد و گفتم مواظب خودت باش تا خدایی نکرده کشته نشوی. صدای گلوله می آمد. یکی از همرزمانش به اسم عبداله ملکاری گفت که رحمت کشته می شود و دیگر برنمی گردد البته با شوخی گفت. ساعت 2 شد دلم نگران بود دوباره زنگ زدم. آن موقع در روستای بریسو از توابع بخش مرکزی سردشت ساکن بودیم. دخترم هنوز 3 ماهه بود. خانه ...
شهید "احمد امینی" وجودش برای حفظ نیروها می سوخت/ مناجات رزمنده ها در نخلستان های بهمن شیر
.... واقعاً غواصان گردان حاج احمد مانند یک فرمانده لشکر که می خواهد جنگ را اداره کند، نسبت به خط دشمن وضعیت و جزئیات آن مسلط بودند. کار دیگری که انجام داد و فکرمی کنم هیچ کدام از گردان های غواص لشکرهای دیگر در اروند انجام ندادند این بود که قبل از عملیات نیروها را به آب اروند آشنا کرد و در این آب مانورعملیات انجام داد. اصرار می کرد که باید در این آب تمرین کنیم، برای اینکه هراس بچه ها از ...