سایر منابع:
سایر خبرها
روایت جالب ستاره گلستانی پرسپولیس از زندانی بند 2 زندان گرگان / اولین بار که علی دایی را دیدم، حسابی ...
گوید) البته بعد از خط خوردن هم حاج حبیب تماس گرفت و بابت یک سال حضور در اردوی تیم امید از من تشکر کرد. * برخی ها می گویند محمد خاکپور اعتقاد چندانی به سبک بازی احمد نوراللهی ندارد و به همین دلیل او را خط زده است. اوایل دعوت به تیم امید که بازیکن فیکس بودم و ارتباط خوبی هم داشتیم ولی رفته رفته اخلاق آقای خاکپور عوض شد. دیگر با من سرد شد و این مسئله را متوجه شدم. ...
2 خواهر قربانی نقشه شیطانی
شوهرخاله خود مورد تعرض قرار گرفته اند. خواهر بزرگ تر به ماموران گفت: سال گذشته با پسری جوان آشنا شده و با هم عقد کردیم. بعد از مدتی متوجه شدم او مردی عصبانی و بداخلاق است، به همین دلیل تصمیم گرفتم از او طلاق بگیرم. با مراجعه به دادگاه درخواست طلاق دادم و قاضی مرا به پزشکی قانونی معرفی کرد. برای این که اسم همسرم از شناسنامه ام پاک شود، مجبور بودم گزارش پزشکی قانونی را جعل کنم. به همین خاطر ...
20 روز شکنجه برای انتقام از مستاجر
کنار من نشسته بود، مرا مورد ضرب و شتم قرار داد. من هم درحالی که ترسیده بودم، ناچار شدم سکوت کنم. آنها هم درحاشیه تهران وارد ساختمانی شدند و مرا تحویل شخصی دادند که بعد از لحظاتی متوجه شدم آن جا کمپ ترک اعتیاد است. چند معتاد هم آن جا بودند که صدای فریادهای آنها را می شنیدم. وقتی از مسئول کمپ پرسیدم که چرا مرا به آن جا منتقل کرده اند، گفت که باید مواد را ترک کنم، درحالی که من اصلا اعتیاد ...
سکوت سحر قریشی شکسته شد!
...> اوایل بازیگری ام چرا، این اتفاق افتاد چون خیلی حساس بودم. تازه از یک محیط متفاوت وارد جامعه بازیگری به اسم سینما شده بودم که فکر می کردم همه همکارانم هستند. اصلا به این فکر نمی کردم که حتی از سوی آنها هم زیر ذره بین باشم. این مسئله حتی در زندگی شخصی ام تاثیر گذاشت چون روحیه ام با آن سازگار نبود اما الان اصلا برایم مهم نیست و رویش فکر نمی کنم. برای این حواشی وقت نمی گذارم و شاید همان بهتر که سایرین ...
داستان کوتاه / گمشده!
ها و ریش سفیدان و دانشجویان گرفته تا مردم کوچه بازار و مستمندان که ولی نعمت ما بودند، همه و همه را رصد کرده و هدف قرار داده بودم و شبانه روز تلاش میکردم افکارشان را نسبت به خودم نورانی کنم. از قضا روزی سر از خانه ای درآورده و با مردی میانسال آشنا شدم. با معرفی خود و افکارم در جهت متقاعد کردنش در گرفتن رأی سخنها راندم. تا جایی که حتی خودم از شیرینی بیانم و و رسایی کلامم مبهوت و لذتمند شده بودم و در ...
علی شادمان، از - میم مثل مادر - تا - کیمیا -
دریافت کردم. بعد از این فیلم یک خداحافظی دوساله با سینما داشتم چون وارد بلوغ شده بودم و خودم احساس می کردم از نظر چهره و ظاهر درحال دگرگونی هستم و می دیدم بچه هایی که از کودکی وارد شده اند و در سن بلوغ شان هم کار کرده اند، چه سرنوشتی برای شان پیش آمده و حتی برگشتم ایلام و شروع به درس خواندن کردم؛ البته پیشنهاد عجیب و غریبی هم در آن زمان به من نشد. در اواخر آن دوسال بود که تصمیم گرفتم ...
اسیری در راه ایران
مجبوریم در مقابل آنها،عکس العمل های جوراجور داشته باشیم. شما نباید از دست ما دلخور باشی !......حرف هایش منطقی بود. وقتی احساس کردم که واقعاً در میان نیروهای ایرانی هستم، نفس راحتی کشیدم. دلشوره ام تمام شده بود و خوشحال بودم. گویی همه آن اتفاق ها خواب و خیال بود. آن شب، به گرمی از من استقبال کردند و بعد از پذیرایی، دکتری آوردند و چند آمپول هم برایم تزریق کردند. بعد از سه سال، آن شب، اولین شبی ...
صفحه های جامانده
خواستند لیدی همراه با ذوق زدگی بنویسم! به سختی نوشتم، ولی فکر اینکه گفت وگو با اسم خودم منتشر شود، لحظه ای از فکرم بیرون نمی رفت. اسمم را از بالای صفحه حذف کردم. بی تأثیر بود، گفت وگو با اسم کار شد. صفی یزدانیان، منتقد آن سال ها و فیلم ساز امروز که ازقضا با ساخت فیلمی با بازی زوج لیلا حاتمی - علی مصفا تبدیل به فیلم ساز محبوب منتقدان شده، برای آن گفت وگو به من و نشریه تاخت؛ هیچ دفاعی هم نداشتم. . . ! حسرت چاپ نشدن آن گفت وگو به دلم ماند و راستش را بخواهید دلم هم دیگر با لیلا حاتمی صاف نشد و فیلم هایی که در این مدت بازی کرده را با اخم نگاه می کنم! ...
اولین بازی ملی مان در اولین دعوت مان بود
مطرح شده و حالا تجربه بازی در سریال کیمیا را در کارنامه اش می بیند، گفت: هفته دیگر فکر می کنم دوشنبه شب یا سه شنبه شب وارد کیمیا می شوم. نام کاراکترم فرهاد است و حدود 47 یا 48 سال سن دارم و به تازگی از فرانسه به ایران برگشته ام. نقش جذابی است و باید طوری بازی کنم که انگار همه عمرم در فرانسه بوده ام و خارج دیده ام! گریمم در این نقش را خیلی دوست دارم. البته من رفیق خانواده مشفق هستم اما نقش کلیدی در سریال دارم. اپیزود سوم سریال که به زندگی در دوران حال می پردازد و کاراکترها سن و سال بیشتری پیدا کرده اند، هفته آینده شروع می شود. می توانید مرا هم در نقش جدیدم ببینید و حال کنید! علی انصاریان ...
تبعید به موصل
را رها کرد و فیوز را سر جایش بست و ساعت مچی اش را باز کرد و آن را روی کنتور گذاشت. سپس مرا زیر بار مشت و لگد گرفت. آن قدر بر سر و بدن مجروح من زد که بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم، مرا به آسیاشگاه بردند. بچه ها از وضع من خیلی ناراحت بودند، پرسیدند: از تو چه می خواهند؟ گفتم: به من می گویند به امام توهین کن. دو- سه روزی از این موضوع گذشت و زندگی بر من به سختی می گذشت و ...
ماجرای دعا نویسی علامه امینی
عقیق : مرحوم علامه امینی می گوید: وارد جلسه ای در شهر بغداد شدم که دانشمندان بزرگ اهل سنت شرکت داشتند. وقتی وارد شدم هیچ کس به من اعتنا نکرد و من نزدیک در و کنار کفش کن نشستم. پسری وارد شد تا به من رسید گفت: هذا هو این همان است. نگران شدم نکند توطئه ای باشد. پرسیدم قصه چیست؟ گفتند: نگران نباشید!. مادر این بچه مبتلا به بیماری حمله و غش بوده، عالمی برایش دعا نوشته و خوب شده است؛ حالا دعا گم ...
احترام ویژه استاد ایتالیایی به دانشجوی آزاده
آمد دیرتر از استاد وارد کلاس شدم. او تا مرا دید تمام قد ایستاد و تا من ننشستم، او هم ننشست! از این کار استاد تعجب کردم و خطاب به او گفتم: چرا مرا شرمنده می کنید؟ همکلاس هایم گفتند: فلانی به استاد گفته که حسین اسلامی اسیر جنگی بوده است. این استاد مسیحی (از کشور عضو اتحادیه اروپا) از آن روز به بعد به از اینکه در راه وطنم اسیر بوده ام احترام خاصی برایم قائل می شد. روزی از من ...
نقشه ساواک برای تخریب چهره آیت الله فسلفی + اسناد
قرار بود:" بعد از اینکه ساواک در سال 1344 موفق به ترور جانی من نشد، نقشة پلیدی کشید و به فکر افتاد به جای ترور جانی ، مرا ترور شخصیت کند تا به خیال آنها در افکار عمومی بد نام شوم ! این موضوع را برای اولین بار است که می گویم ، زیرا در زمان رژیم شاه گفتنش مقتضی نبود و پس از انقلاب هم با آگاهی عمومی مردم از ترفندهای مختلف ساواک ، دیگر ضرورت و تناسب نداشت که یکی از موارد بی شمار سیاهکاری آن در مورد شخص ...
آدم ربایی برای بیرون راندن مستأجر
مرا تحویل شخصی دادند که بعد از لحظاتی متوجه شدم آنجا کمپ ترک اعتیاد است. چند معتاد هم آنجا بودند که صدای فریادهای آنها را می شنیدم. وی ادامه داد: وقتی از مسئول کمپ پرسیدم که چرا مرا به آنجا منتقل کرده اند مدعی شد که باید مواد را ترک کنم حال آنکه من اصلا معتاد نیستم. هیچ کس درآنجا به سؤالاتم پاسخ نمی داد و 20روز در آنجا زندانی بودم تا اینکه از غفلت کارکنان کمپ استفاده و از آنجا فرار ...
متهم به آزار دوخواهر: جن ها تجاوز کردند
و از او خواست تا داروها را خودش بخورد و به پسر 4 ساله شان هم بخوراند تا زمانی که من را هیپنوتیزم می کند آنها در خواب عمیق باشند. وی افزود: بعد از این ماجرا کیوان مرا هیپنوتیزم کرد و در حالی که بیهوش بودم مرا آزار داد. وقتی به ماجرا پی بردم گفت که با جن ها در ارتباط است و جن به روح من وارد شده و به همین خاطر فکر می کنم مورد آزار قرار گرفته ام. من که خام حرف های شوهرخاله ام شده بودم به ...
پشت پرده اتفاقات تکواندو از زبان ساعی/برای نقش اول فیلم پول ندادم
آقایان فکر می کردند که حضور من جدی نیست ولی من از همان اول خیلی جدی وارد شدم و هدف هم کمک به تکواندو بود. می دانستم که اگر رئیس فدراسیون تکواندو شوم خیلی از دوستانم را از دست می دهم. من برای کمک به تکواندو آبرو و اعتبار خود را گذاشتم. وی به بحث دوشغله بودن خودش هم اشاره کرد و گفت: من این موضوع را پیش از این جای عنوان نکرده بودم ولی الان می گویم که بحث دوشغله ها در ورزش از همان جریان من و ...
بداخلاقی در فوتبال ایران از مرز هشدارگذشت
پنجشنبه 24 دی 1394 0 دوشنبه ای که گذشت، در ورزشگاه دستگردی که روزی، روزگاری مقر باشگاه پاس بود، به دیدار حسین فرکی رفتیم و با او از هر دری حرف زدیم. بخش اول حرف های حسین فرکی که بیشتر در ارتباط با سپاهان بود، روز سه شنبه تقدیم شما شد و امروز آنچه می خوانید، بخش های نوشتنی گفت وگوی ما و حسین فرکی درباره اخلاق است. به شما توصیه می کنیم حتماً حرف های فرکی را بخوانید... ...
آیا جامعه از ظرفیت متخصصان امر سیاست در انتخابات پیش رو بهره خواهد برد؟
وسیله ی روی کارآمدن افراد مناسب باشد چه راهی بهتر از رجوع به افراد مطلعی وجود دارد که به سلامت نفس و صداقت نظر در بین مردم شهرت دارند؟ این هم راهی منطقی و هم وسیله ای برای کسب رضایت خدای متعال و هم وسیله ای برای کاستن بار سنگین تکلیف است! حال باید بپرسیم که خبره و کارشناس در این زمینه دقیقاً چه کسی است و به که باید رجوع کنیم؟ به نظر این سؤال مهمی است. آیا خبری کسی است که تحصیلات سیاسی و ...
دوستی های اینترنتی دام های شیطانی
کنم که اعتماد دارم، وارد خانه شدم. هنوز دقایقی از حضور من در آن خانه نگذشته بود که متوجه نقشه شیطانی آنها شده و قصد فرار داشتم، اما دیر شده بود. آنها بدون توجه به التماس هایم، مرا مورد آزار و اذیت قرار دارند. جمشید و مهرداد که تا آن لحظه سکوت کرده بودند وقتی نوبت به دفاعشان رسید به حرف های نیلوفر اعتراض کردند. مهرداد گفت: آقای قاضی، نیلوفر دروغ می گوید و هیچ آزار و اذیتی در کار نیست. او ...
مادر امداد ایران، پنجه در پنجه کوهستان
امدادگری نبوده ام. حتی در دوره ای که مسئول امداد و نجات در شمیرانات تهران بودم، آن موقع هم کارم داوطلبانه بود. همین الان هم خیلی از بچه ها در سازمان امداد و نجات به صورت داوطلبانه کار می کنند. اگر نخواهم تعارف کنم، همان زمان هم که من به عنوان یک زن میانسال وارد هلال احمر شدم، از روحیه ایثار و فداکاری امدادگران بسیار کم سن و سال درس می گرفتم. وقتی حادثه ای در کوهستان اتفاق می افتاد و به ...
تجاوز به دو خواهر توسط شوهر خاله رمال!
جدایی از شوهرم گرفتم، دچار مشکلاتی شده بودم. برای همین موضوع را به خاله ام گفتم و شوهرخاله ام هم از این طریق در جریان ماجرا قرار گرفت. او گفت که به من در این رابطه کمک می کند. کامبیز گفت که می تواند از طریق یک جاعل، سندهای مورد نیاز مرا برای طلاق جعل کند تا کارهایم را سریع تر انجام دهم. من هم قبول کردم و با جاعل آشنا شدم. شوهرخاله ام 5 میلیون تومان از من پول گرفت تا به این جاعل بدهد و ...
رد پا در برف
اتفاقی برایش نیفتد. او به زور مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و چند دقیقه بعد به سمت چاه کشاند. هرچه التماس کردم رهایم کند به گریه ها و التماس هایم گوش نکرد و من و پسرم را داخل چاه انداخت. وقتی در حال سقوط بودم به شاخه بزرگی که وسط چاه بود گیر کردم و بعد به آرامی ته چاه افتادم و آسیب زیادی ندیدم. مرد بی رحم بعد از اطمینان از اینکه من مرده ام رفت و من ماندم و نوزاد 8 ماهه و خدا. شب اول سرد بود و ...
مراسم جشن ولادت حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) برگزار می شود
.... در روایتی از حضرت امام هادی علیه السلام نقل شده که ایشان فرموده است هر کس قبر او (حضرت عبدالعظیم الحسنی) را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود و همچنین ابن قولویه در کتاب کامل الزیارات از محمد بن یحیی اشعری عطار قمی روایت کرده که شخصی از اهل ری گفت، بر حضرت امام هادی علیه السلام وارد شدم، آن جناب از من پرسید در کجا بودی؟ عرض کردم: به زیارت سیدالشهداء علیه السلام رفته بودم، فرمود ...
هادی کاظمی، یک کمدین غُرغُرو
همیشه معتقد بودم هادی کاظمی یکی از بااستعدادترین کمدین های ایران است، اما راستش خودم هم باور نمی کردم پشت آن تیپ سازی های بامزه و گریم های اگزجره، مردی خجالتی و آرام پنهان شده باشد. او قصه زندگی پسربچه ای را تعریف کرد که در بازار کارگری می کرد و بعدها به یک بازیگر اسم و رسم دار تبدیل شد؛ بازیگری که هنوز جاه طلبانه برای رسیدن به موفقیت در تکاپو و تلاش است. هادی کاظمی از نارضایتی ته نشین ...
بعد از پرسپولیس استقلال دنبالم افتاد!
که در ایرانجوان بازی می کردم، یکی از بازیکنانی بودم که مورد توجه ایشان قرار گرفتم. یک روز آقای دایی شخصا با من تماس گرفت و پرسید دوست دارم در پرسپولیس بازی کنم که من در حالی که شوکه شده بودم با کمال میل قبول کردم و برای مذاکره به تهران آمدم و خیلی زود هم به توافق رسیدیم. * انگار خیلی به علی دایی ارادت داری و در مصاحبه ای هم از شکستن رکورد او گفته بودی که البته با واکنش هایی هم همراه بود ...
جیمی جامپ دستگیر و تحویل مقامات قضایی شد!
موسیقی ما – کنسرت خواننده آلبوم دارم میرم بار دیگر خبرساز شد تا این خواننده در اجرای تهران خود مورد توجه رسانه ها قرار بگیرد. به گزارش موسیقی ما ، مجید خراطها شامگاه بیستم دی ماه در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی روی صحنه رفت و با اجرای قطعاتی چون: دریا، لحظه آخر، ببخش، دلشکسته، قانون احساس، بی وفا، مسافر، مادر، دارم میرم، زیاد بال و پرت دادم، امشب و... برنامه اش را در حضور چهره هایی ...
شهیاد شعری است در مورد تاریخ و فرهنگ ایران
. همراه با یکی از دوستانم رفتیم برای تماشا. زیر طاق که ایستادم مو به تنم سیخ شد. هنوز هم دلم می خواهد بیایم آن زیر بایستم. یک حال عجیبی دارد. می خواهم بگویم که شاید اثر فضایی این بنا و معماری اش بود که حال مرا دگرگون می کرد تا اینکه حالا شاه و مهمان هایش قرار است چه فکری در مورد آن کنند. مسلماً از اینکه شهیاد ایستاده و با آن نورپردازی زیبا آن طور می درخشد، خوشحال بودم. یادم هست که هنوز خورشید غروب ...
قَمه، وینچستر و مطب خانم دکتر
شده و در شان مردم آن شهر نیست در اسرع وقت نسب به جابجایی مطب خود اقدام نمایید! خانم دکتر برای مشورت و کسب تکلیف به نظام پزشکی اصفهان آمده بود.رنگش پریده بود. نگرانی از صورتش می بارید. فیلم حادثه و نامه شورای شهر را هم آورده بود. با موبایلش به همه نشان می داد. توضیح هم می داد. صدایش پرِدلهره بود. می گفت آن روز دختر 5 ساله ام را با خودم برده بودم مطب، بعد از آن اتفاق شب ها دیگر خوابش نمی برد و مُدام ادای شلیک گلوله درمی آورد. خلیل کاظم نیا پزشک عمومی ...
جزئیات منتشر نشده از ترور شهید هسته ای
آیات مربوط به شهدا مقابلم می آمد و به من آرامش می داد. اوایل که حادثه ترور اتفاق می افتد، یک دلتنگی زیاد شامل حال افراد می شود. یک روزی خیلی دلتنگ شده بودم فقط دوست داشتم که داریوش در کنار ما حضور داشت، البته آرمیتا هم همینطور بود، چند روز بعد از شهادت داریوش با آرمیتا از مزار برمی گشتیم، من از فاصله دور پدرم را دیدم و به آرمیتا گفتم که بریم پیش بابا و دقت نکردم که او برداشت دیگری می کند، به ...
قاتل مرد دلارفروش پای چوبه دار
دیدن پدرم به انباری رفتم چند بار در زدم اما خبری نشد. با پا چند لگد به در زدم تا موفق شدم با شکستن در وارد انباری شوم. ناگهان دیدم پدرم روی زمین افتاده است. جوانی به نام افشین نیز داخل انباری در حال جست وجو بود. او وقتی مرا دید با یک پاره آجر می خواست مرا بزند که پا به فرار گذاشتم. دقایقی بعد که بازگشتم، با جسد پدرم روبه رو شدم. با این اظهارات افشین تحت تعقیب پلیس قرار گرفت که پس از ...