سایر منابع:
سایر خبرها
بدم نمی آمد لاریجانی رئیس جمهور شود
کمااینکه احساس می کنم مردم از سال96 به بعد به خاطر رأی به روحانی، تنبیه شدند و احساس می کردم این تنبیه درمورد من، شدیدتر خواهد بود و این موضوع را به مصلحت کشور نمی دانستم. خیلی توضیح دادم اما راضی نشدند. وقت نماز شد و من چون دیدم در یک بزنگاه گیر کرده ام، گفتم که بلند شویم و نماز بخوانیم. آقای خاتمی ایستادند و به امامت ایشان نماز خواندیم. وقتی نماز تمام شد، به التماس افتادم. به آقای خاتمی گفتم که ...
من اصلا نبودم که کناره بگیرم/مردم از سال 96 به بعد به خاطر رأی به روحانی، تنبیه شدند.
...> قرار شد که دوباره جلسه ای بگذارید؟ خیر؛ چون به حسن آقا گفته بودم می خواهم به سفر بروم. صبح فردای آن روز به سوریه رفتم و همان جا به همکارانم گفتم که یک سفر اروپا برای من جور کنید؛ البته قرار بود به اسپانیا و ایتالیا و چند کشور دیگر در اروپای جنوبی بروم. شما اگر به سفرهای من دقت کرده باشید، می بینید که من هیچ سفر بیشتر از 24ساعته نداشته ام؛ مثلا در هفت روز، 6کشور آمریکای لاتین یا فرضا در پنج ...
ظریف: احساس می کردم قابلیت رای گرفتن بالایی دارم/ رئیسی اگر پیشنهاد وزارت می داد، دشوار بود رد کنم
.... من هم پیشنهاد دادم که فلانی و فلانی را کاندیدا کنید که همه را رد کردند. آقای خاتمی به شوخی گفتند که قرار بود امروز برویم وزارت کشور، فردا می رویم... قرار شد که دوباره جلسه ای بگذارید؟ خیر؛ چون به حسن آقا گفته بودم می خواهم به سفر بروم. صبح فردای آن روز به سوریه رفتم و همان جا به همکارانم گفتم که یک سفر اروپا برای من جور کنید؛ البته قرار بود به اسپانیا و ایتالیا و چند ...
بدم نمی آمد لاریجانی رئیس جمهور شود
رفتم و فشار آوردند که باید بیایی. من هم استدلال های سیاسی خودم را گفتم؛ اینکه مردم با رأی دادن به من، تنبیه خواهند شد کما اینکه احساس می کنم مردم از سال 96 به بعد به خاطر رأی به روحانی، تنبیه شدند و احساس می کردم این تنبیه در مورد من، شدیدتر خواهد بود و این موضوع را به مصلحت کشور نمی دانستم. به گزارش انتخاب، ظریف در بخش دیگری از این گفت وگو گفت: آ قای لاریجانی روزی که از ریاست مجلس کنار رفت، من خواهش کردم سا ...
روایتی هولناک از خنثی کردن کلم های انفجاری داعش با لباس پلوخوری
که از رفتن به جبهه امتناع کنم. زمردین گفت: من هم کیف داروهایم را برداشتم و به همراه آنها به دیدار سردار سلیمانی رفتم. سردار مرا که دید گفت: به به حاج آقا تیپ زدی. نکته جالب اینجاست که برای اولین بار با کت و شلوار به سفر رفته بودم. گفتم آمده بودم زیارت حالا داشتم به ایران باز می گشتم. حاج قاسم گفت: من جلسه دارم به بچه ها می گویم شما را تا لب خط ببرند و منطقه را به شما نشان دهند 2 ساعت ...
ناگفته های ظریف؛ از لو رفتن فایل صوتی تا پیشنهاد کناره گیری به روحانی
، تنبیه شدند و احساس می کردم این تنبیه درمورد من، شدیدتر خواهد بود و این موضوع را به مصلحت کشور نمی دانستم. خیلی توضیح دادم اما راضی نشدند. وقت نماز شد و من چون دیدم در یک بزنگاه گیر کرده ام، گفتم که بلند شویم و نماز بخوانیم. آقای خاتمی ایستادند و به امامت ایشان نماز خواندیم. وقتی نماز تمام شد، به التماس افتادم. به آقای خاتمی گفتم که شما بزرگ تر من هستید؛ به حسن آقا گفتم که من هم برای شخص خودت و هم به ...
صبحانه خبری، 16 تیر 1401؛ از بازداشت معاون سفیر انگلیس در ایران تا تکذیب ادعای کشف پیکر شهید مهدی باکری
اهتمام لازم را داشته باشند. ظریف: به خاتمی گفتم مردم با رأی دادن به من، تنبیه خواهند شد محمد جواد ظریف، درباره دیدارش با سید حسن خمینی و سید محمدخاتمی قبل از اعلام عدم کاندیداتوری گفت: آقای خاتمی پیغام داد که می خواهم بیایم و ببینمت؛ من هم گفتم آنقدر ادبم را از دست نداده ام و من به دیدار شما می آیم. به ایشان گفتم که خدمت می رسم؛ ایشان هم گفتند که پس به حسن آقا هم می گویم که بیایند ...
آیت الله علی محقق داماد؛ چرا سراغ مرجعیت نرفتم و رساله ننوشتم؟
مساجد مختلف می رفتیم و به کارها رسیدگی می کردیم. یک شب که به منزل برگشتم، بچه ها گفتند آقا، طلبۀ سیدی امروز سه مرتبه آمد و سراغ شما را گرفت. تا آن موقع آن سید را نمی شناختم. صبح فردای آن روز آمد و گفت: من در زمان حیات مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری با ایشان مأنوس بودم و گاهی به منزلشان می رفتم. دیشب ایشان را در خواب دیدم و در عالم خواب به همان شکل پای کرسی رفتم و نشستم و بعد از مدتی بلند ...
روایت خواندنی از مادر 3 شهید و 2 جانبازمراغه ای: وطن یعنی آرامش و لبخند مردم/ عاقلانه با خدا معامله کردم
است و هر چی تسهیلات از بابت خانواده شهدا بودن گرفته است را خرج خشت به خشت آن مسجد کرده است برایم می گوید. اصلا می گوید این مسجد قرار نبود که ساخته شود و وسط های راه خیلی کم آورده بودم و یک روز خواب می بینم که یک نور به من می گوید که ربابه چیزی نمانده است که این مسجد بنا شود، پاشو و کار نیمه تمام خود را تمام کن. ربابه خانم می گوید خدا سه شهید از من گرفت ولی میدانی چه به من داد ...
هر کسی مرا می دید می گفت می میرد!
عنوان کارآفرین برتر کشور معرفی شده و همچنین در رشته های مختلف ورزشی از جمله اتومبیلرانی، تیراندازی و ویلچررانی قهرمان و مدال آور بوده است. وی در گفتگو با خبرنگار از خودش و روز های انقلاب چنین می گوید: از کودکی علاقه شدیدی به کار های صنعتی داشتم، به همین دلیل ناخواسته در مقطع دوم راهنمایی ترک تحصیل کرده و سراغ صنعت رفتم. در 16 سالگی که حال و هوای انقلاب در کشور پررنگ شد، به جمع انقلابیان و معترضان ...
جنجال جودو؛ طغیان یک ملی پوش علیه فدراسیون
عنوان کرد که چشم کمک می کنیم اما بعد متوجه شدم که چنین قصدی ندارد. خلاصه دستم به جایی بند نبود و باید عمل می شدم. حتی خیلی از دوستانم وقتی متوجه شرایطم شدند به خانه ما آمدند و به من گفتند پول داری که می خواهی عمل کنی؟ که من خجالت می کشیدم به آن ها بگویم پول ندارم. حتی یکی از دوستانم به من می گفت چرا اینقدر ناراحتی و وقتی قضیه را برای او تعریف کردم و گفتم می خواهم انگشتر مادرم را برای عملم بفروشم ...
ماجرای امضای برگه توسط شهید روحانی چه بود؟
عکس او در آن جا قرار داشت می ایستند و می گویند: این شهدا مقامی دارند و حیف که مردم این مقام را نمی دانند. وی افزود: آیت الله بهجت هنگام خداحافظی مجدد در مقابل عکس شهید ایستادند و حرف عجیبی زدند که فیلمش توسط برادر شهید ضبط شده و آن عبارت است از این مطلب که: صبح ها که حرم زیارت می روم نیت کرده ام به جای محمد حسن زیارت کنم و زمانی که سمت ضریح رفتم و از مُشَبک های حرم گرفتم، به پشتم نگاه ...
خونی که به علم آبرو داد/ شهیدی که عملش بهترین تشویق بود
.... نماز اول وقتش به راه بود و قرآن بعد از نمازش هم. (همسر شهید) دعا می کنم همه آخر و عاقبتمان ختم به خیر شود روز عرفه اول وقت آمد پایین، طبقه دوم. با هم نشستیم، کسی در نمازخانه نبود. دکتر شروع کرد نماز خواندن. نماز ظهرش را که خواند، گفتم دکتر امروز روز عرفه است. مثل اینکه سرت خیلی شلوغ است، دعای عرفه را چکار کنیم؟ مهدیه امام حسن(ع) مراسم دارد. برویم؟گفت من که وقت نمی کنم ...
به آقای رییس جمهور بفرمایید وقت نماز است!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از 8دی ، “حمیده دانش کاظمی” همسر شهید علی انصاری استاندار شهید گیلان خاطره ای از برخورد این شهید با بنی صدر در زمان ریاست جمهوری اش را روایت می کند: یک روز وقت نماز مغرب و عشا بود که صدای زنگ آمد. من به طرف تلفن رفتم. تلویزیون روشن بود و صدای اذان می آمد. انصاری وضو گرفته و روی سجاده اش نشسته بود تا نماز بخواند. ...
ظریف: به خاتمی گفتم مردم با رأی دادن به من، تنبیه خواهند شد کمااینکه مردم از سال 96 به بعد به خاطر رأی ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : محمد جواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران درباره دیدارش با سید حسن خمینی و سید محمدخاتمی قبل از اعلام عدم کاندیداتوری گفت: آقای خاتمی پیغام داد که می خواهم بیایم و ببینمت؛ من هم گفتم آنقدر ادبم را از دست نداده ام و من به دیدار شما می آیم. به ایشان گفتم که خدمت می رسم؛ ایشان هم گفتند که پس به حسن آقا هم می گویم که بیایند. رفتم و فشار آوردند که باید بیایی. من هم استدلال های [عمدتا] سیاسی خودم را گفتم؛ اینکه مردم با رأی دادن به من، تنبیه خواهند شد کمااینکه احساس می کنم مردم از سال96 به بعد به خاطر رأی به روحانی، تنبیه شدند و احساس می ...
ناگفته های ظریف درباره لو رفتن فایل صوتی اش/ سردار سلیمانی نبود؛ بعد از استعفا به دولت بر نمی گشتم
برای همان پنج شنبه. یعنی بعد از گفت وگو با آقای آشنا. بله. صبح فردای آن روز، نوار را برایم پیدا کردند. منبع اطلاعاتی آقای آشنا یا این دو اصلاح طلب چه بود که شما را از درز نوار مطلع کردند؟ نمی دانم. لذا من می دانستم که این ماجراها در راه است. من از قبل، برنامه سفر به عراق و قطر و چند کشور دیگر را که سفرهای رمضانی بودند داشتم. قرار بود بعدازظهر برای اف ...
بیوگرافی پرویز فتاح
...، چون پسرم امیرحسین از طرف مدرسه به سفر عمره می رفت، 7/5 صبح برگشتم منزل که خانمم را برسانم، تلفن زنگ زد گفتند آقای رئیس جمهور با شما کار دارند، بعد گفتند، کجایید، چند بار زنگ زدیم نبودید، گفتند آب دستت است بگذار زمین بیا اینجا. منتظرم. گفتم خیر است انشاء الله. رفتم ریاست جمهوری، اولین بار در طول عمرم بود که آنجا می رفتم، از در عادی هم رفتیم. هیچ کس ما را نمی شناخت. به هر کسی گفتم رئیس جمهور ما ...
بخیر عازم شوید خواهرم
های سالن انتظار نشسته بودم. از دور چشمم به دو خلبان افتاد. فکر کردم خلبان های پرواز ما هستند. رفتم جلو و بعد از احوالپرسی سوال کردم آیا شما هم در پرواز افغانستان هستید؟ خلبان گفت: من مسئول این پرواز هستم، ولی در سفر نیستم. چیزی شده؟ گفتم: نه، می خواستم ازتون خواهش کنم، اگر ممکنه موقع پرواز دقایقی اجازه بدین برم داخل کابین خلبان و بیرون را تماشا کنم. با تعجب نگاهم کرد و گفت: مگر شما هم با این ...
هیچ وقت سرخاک میناوند و انصاریان نرفته و نمی روم | به رقم قرارداد کریم باقری اعتراض کردم اخراج شدم!
جواد زرینچه در تیم ملی هم بودم. به همین خاطر، در بازی ایران و الجزایر به ورزشگاه آزادی رفتم و جایی نشستم که به لب خط نزدیک باشم. دریبل های نامجو، آدم را سرحال می کرد. نیمه اول، تیم ملی سمتی بود که من نشسته بودم. سال 72 بود که من به پرسپولیس رفتم و سال 74 گفتند نامجو قرار است به پرسپولیس بیاید. اصلاً باورم نمی شد قرار است با او همبازی شوم. آنها ستاره بودند و با رقم های پایین به پرسپولیس می ...
ماجرای انگشتری که رهبرانقلاب برای یک نوزاد فرستادند
بودیم چون خودش گفته بود یک ماموریت مهم می رود و امکان تماس برایش وجود ندارد،خیلی نگران نبودیم...حتی یادم است، آخرین بار سه روز قبل از مجروحیتش با او صحبت کردم، زنگ زد و گفت : بابا من یک چیزی از شما می خواهم.گفتم بگو پسرم. گفت: فقط از شما می خواهم من را از ته دل حلال کنید.... انگار که به خودش هم الهام شده بود که این مکالمه آخرمان است. سوری ها به او می گفتند شهید ابوالفضلی حامد ...
آنقدر قوی هستم که سرطان را شکست دهم/ پیگیری من باعث محرومیت مادام العمر یک مدیر شد
همین مدت با پیام های شان شرمنده ام کردند تشکر می کنم و برای تک تک آنها سلامتی آرزو دارم. من در سن مناسبی پیگیر قضیه شدم و همان طور که گفتم ان قدر قوی هستم که تا ته راه بروم و شکستش دهم. پور بخش در ادامه درباره برنامه فوتبال یک توضیح داد: 8 سال است که این برنامه را اجرا می کنم و امسال نیز نهمین سالی است که قرار است با شروع فصل جدید لیگ دسته اول برنامه فوتبال یک را روی آنتن ببرم. در این ...
مدافع حرمی که اجازه زیارت حرم حضرت زینب را نداشت! + عکس
کردند و گفتند شما بیایید پیکر حاج اصغر را به مشهد ببرید. کمی هم حال و هوایتان عوض بشود... من ناراحت شدم. شهادت اصغر را از مردم شنیدیم و یک نفر از مسئولین نیامد خبر شهادت حاج اصغر را بدهد. یک هفته بعد از اعلام خبر شهادت هم می خواستیم مراسم بگیریم که گفتند مراسم نگیرید؛ پیکرش می آید؛ اما خبری نشد. هجده روز هم پیکر در سوریه ماند و بعدش آمد. ما البته مراسممان را گرفتیم. مادر شهید: قرار بود از ...
محمد مایلی کهن: برانکو اینجا مربی شد! / مورایس قهرمان هم شود ارزش ندارد
.... شما هر وقت در این باره حرف زدید عده ای موضع گرفتند. بله موضع می گیرند. من تقریباً با اکثر مسائل آشنا هستم اما یا ما اشتباهی رفتیم کلاس یا کلاس ها اشتباهی بوده. بله،من کلاس های متعددی رفتم. هیچ کس اندازه من در کلاس های مربیگری شرکت نکرده؛ از برزیل تا همین ایران. همیشه دوست داشتم بروم در این کلاس ها حاضر باشم. نه اینکه بخواهم یک روز در کلاسی شرکت کنم که آنجا لباس می دهند ...
هشدار علی اکبر صالحی برای احیای برجام
.... اما در حدی که می توانستم تقسیم کار کنم هم مسئولیت دولتی داشتم و هم کار دانشگاهی. در پیشابرجام رئیس سازمان انرژی اتمی بودم و قبل از آن وزیر امور خارجه بودم که مذاکره با آمریکا را با اجازه مقام معظم رهبری شروع کردیم و این مذاکره با آمریکا در زمان آقای ظریف ادامه پیدا کرد. بعد من از وزارت امور خارجه به سازمان انرژی اتمی رفتم و آقای ظریف به جای بنده آمدند. در واقع شما در مرحله بعدی ...
مجتهدزاده: فالانژها از قبل منتظر متوسلیان و موسوی بودند
خصوصی داشتیم به ایشان عرض کردم ، در آن دیدار که خدمت شما رسیدیم پسر من یک سال و نیم داشت. شما لطف کردید ، در آغوشش گرفتید. الان که این همه سال از آن روز می گذرد. آقا فرمودند: بله من همیشه دعاگو هستم و به همه هم سفارش می کنم که این قضیه را پیگیری کنند. این تأکید را هم آقا داشتند. من دستبوسی خدمت امام داشتم. به امام گفتم من همسر فلانی هستم دعا کنید، امام نگاهی کردند و گفتند : من دعا می کنم . انشاالله ...
می خواهم از طنز حذرکنم تا نجواهایِ معلم را فریاد بزنم؟
می نویسی؟ گفتم :داستان، طنز، دلنوشته... گفت :طنز یعنی چه؟ گفتم: یعنی: گفتن و نوشتن مطالب به ظاهر خنده دار،اما به آخرش که رسیدی باید یه دستمال یزدی بذاری جلو چشات و سیر سیر گریه کنی تا دلت وا بشه... گفت: ای آقا، تو هم دلت خوشه،توی این روزگار وانفسا که تورم افسار گسیخته دمار از روزگار مردم درآورده،دلِ خوش سیری چنده؟ که با خواندن طنزهای شما آدم اولش بخنده و ...
یادکردی از سردار شهید حاج اکبر آقابابایی /فرمانده جانبازی که سحرگاه به همرزمانش پیوست
ایشان خواست که ما را نصیحت کنند. امام دستانشان را روی شانه اکبر گذاشتند و فرمودند: " بروید و با هم مهربان باشید، با هم مهربان باشید " سال ها از آن روز می گذرد ولی هنوز آن لحن گرم و صمیمی را در گوشم احساس می کنم. بعد از عقد رفتیم سفر، حدود 6-5 روز در آنجا بودیم. به حاجی گفته بودم هر جا شما بروید من هم می آیم. هنوز هم باورم نمی شد که این روزهای سخت را گذرانده باشم. همه اش مثل یک ...
زوج استرالیایی که عروسی شان را در مسجد جمکران گرفتند
...! شاید اگر زوج دیگری جای شما بود دلشان می خواست عروسی مفصلی بگیرند و در طبیعت بکر استرالیا عکاسی کنند! فرح لبخندی می زند و شروع می کند به انگلیسی حرف زدن: من و همسرم به عنوان یک شیعه به حضرت مهدی (عج) ارادت داشتیم و می خواستیم مورد لطف و رحمت ایشان قرار بگیریم. فکر کردیم که نزدیک ترین مکان به امام زمان مسجد جمکران است. به همین خاطر تصمیم گرفتیم عروسی مان را در مسجد جمکران متفاوت تر از آن ...