قسط های موتورسیکلت تبهکارم کرد
سایر خبرها
سرقت سریالی پسر 17 ساله با خفه کردن زنان در بهشت زهرا
... با طلاهای سرقتی چه کردی؟ بخشی از آنها را فروختم تا قسط موتورم را بپردازم. پس انگیزه ات از سرقت پرداخت قسط موتورت بود؟ همینطوراست. سال ها بود که آرزو داشتم یک موتور بخرم. من عشق موتورسواری دارم و گاهی موتورهای دوستانم را امانت می گرفتم. دلم می خواست برای خودم موتور بخرم اما خانواده ام اجازه نمی دادند. پدرم هم حاضر نبود پول برای خرید موتور به من بدهد و نظرش ...
ماجرای امضای برگه توسط شهید روحانی چه بود؟
حسین(ع) رفتم و این شال سبز را از آنجا آوردم، بعد از سر تا پای من را دست کشید و همان شال را به پای من بست، زمانی که از خواب بیدار شدم دیدم پارچه کهنه ای که به پایم بسته بودم باز شده و همان شال سبز به پای من بسته شده و پایم دیگر هیچ دردی ندارد". این راوی دوران دفاع مقدس همچنین به تشریح ماجرای امضای برگه توسط شهید روحانی سید مجتبی صالحی از زبان دخترش پرداخت و گفت: "برنامه امتحانی ثلث دوم ...
پنچ شنبه های شهدایی| از سربند یا زهرای من نگهداری کنید
کرده بود. آن زمان کم سن و سال بودم ولی روز رفتن برادرم در خاطرم هست. 28 ماه صفر سال 65 بود که رفت و مادر و پدرم برای منصرف کردنش به دنبالش رفتند تا بلکه این نوجوان 16 ساله که کمک حال پدر بود را به خانه برگردانند. برادر که به همراه پسر خاله ام عزم رفتن کرده بود به خاطر جثه و قد بلندش پذیرفته شد هر چند که سن و سالش به شرایط اعزام به جبهه نمی خورد، اما با اعزام پسر خاله ام مخالفت ...
گزارش میدانی از بازار مراسمات عروسی/ هزینه یک عروسی لاکچری فقط 900 میلیون تمان!
عروسی شروع کردم، لباس عروس. برای شروع به غرب تهران رفتم، در محدوده خیابان جمهوری. لباس عروس هایی با مدل های مختلف با هر مدل سلیقه ای دیده می شد. قیمت ها از 13 میلیون شروع می شد به بالا. قیمت های مناسب تری هم برای اجاره بود مثلا 9 میلیون تومان. بعد از آن به سراغ مزون های شمال تهران رفتم. وارد مزون شدم. خانمی با ظاهری شیک با صدایی بلند ازپاشنه کفشش به سمتم آمد. سلام جانم عزیزم؟ برای دیدن لباس ...
زندگینامه استاد حمید سمندریان پدر تئاتر ایران؛ بیوگرافی و آثار
...> سرطان کبد آرامگاه قطعهٔ هنرمندان بهشت زهرا محل زندگی خیابان بزرگمهر، تهران ملیت ایرانی شهروندی ایرانی تحصیلات رشته مهندسی محل تحصیل صنعتی برلین همسر هما روستا فرزندان کاوه سمندریان سال های فعالیت 1342 تا ...
سرقت از زنان در بهشت زهرا با روش خفه کنی
نهم درس خوانده و به اتهام سرقت از خانم ها از سوی ماموران کلانتری 205 تهران بازداشت شده است. او می گوید: عاشق پژو هستم، اما پول آن را نداشتم و موتورم هم قسطی بود. برادر دوستم به من آموزش داد در بهشت زهرا از خانم ها سرقت کنم. هر روز ساعت 2 تا 4 بعدازظهر به بهشت زهرا می رفتم و با موتورم رانندگان زن را شناسایی و تعقیب می کردم. وقتی سر مزار گریه می کردند، به آن ها نزدیک می شدم. ابتدا با چاقو تهدیدشان ...
سرقت در حرم مطهرامام به خاطر شرط بندی در زندان
. قرار شد بعد از آزادی ظرف 48 ساعت پول باخته را تهیه کنم. درواقع یک جورایی رو کم کنی هم بود. می خواستم خودنمایی کنم و به او نشان بدهم که توانسته ام خیلی زود 20 میلیون تومان را جور کنم به همین دلیل ناچار شدم پس از آزادی، سرقت هایم را از سر بگیرم. چرا سرقت موبایل زائران حرم را انتخاب کردی؟ شگرد قبلی ام همین بود و در این کار حرفه ای شده بودم. به همین دلیل بعد از آزادی با مترو به ...
شرور مواد فروش محله نظام آباد دستگیر شد/ شناسایی مرد ربوده شده در کمتر از 3 ساعت
می کردند خبر داد و گفت: متهمان به 20 فقره سرقت معترف شدند. سرهنگ صادق ضرونی با اعلام این خبر افزود: در پی اعلام چند فقره سرقت از اماکن خصوصی توسط سرنشینان پراید سفید رنگ با پلاک سرقتی دستگیری سارقان در دستور کار تیم عملیات کلانتری 128 تهران نو قرار گرفت. وی با بیان اینکه ماموران در تحقیقات و پی جویی های انتظامی مشخصات ظاهری و ساعات حضور سارقان را بدست آوردند، گفت: روز گذشته ...
هیأتی که برای جهاد تببین، جنایات غرب را رو می کند +عکس
ملاعتیان ، شهید داوود جعفری، برادران شهید ابراهیم و محمد عاکفی ، شهید قاسم محمدی و جمع دیگری مانند محمد موحد عینی زاده و محمد مرادی راه اندازی شده است. از گنجی که درباره تاریخچه هیأت جویا شدم من را به محمد مرادی از پیشکسوتان هیأت ارجاع داد. در گوشه ای از هیأت او را که پیرمردی باصفا و خوش رو بود، دیدم. سراغش رفتم تا از تاریخچه هیأت بشنوم. او می گوید: این هیأت در آن دوران که همه نام سیدالشهدا(ع) و فرزندان ...
عکس احساسی مهدی پاکدل و همسرش در بغل هم | عشق بازی آقا پاکدل و زن جدیدش تو خیابان ها
شدم و مرتب به سینما می رفتم و عاشقانه سینما را دوست داشتم تا اینکه به تهران آمدم و برای گذران زندگی کار تدوین انجام دادم در کنار کار تدوین، سال 1376 با نمایشی بنام جنبش انفیه در کلکته به کارگردانی سیروس شاملو اولین تجربه خود را در بازیگری بدست آوردم ازدواج مهدی پاکدل 13 اسفند 1389 در 30 سالگی با بهنوش طباطبایی 29 ساله ازدواج کرد ، آشنایی آنها از فیلم مصائب دوشیزه در ...
پیمانکاران سارق!
...> چرا فکر سرقت افتادی؟ به خاطر پرداخت اقساط موتوری که قسطی خریده بودم. شگرد سرقت را از کجا یا از چه کسی یاد گرفتی؟ یک بار به بهشت زهرا رفته بودم، جمعیت زیادی بود که چشمم به طلای یک زن افتاد. همانجا وسوسه شدم و فکر کردم روز های بین هفته خلوت و فرصت خوبی برای خفت گیری است. این شد که پلاک موتورم را مخدوش می کردم و با آن برای ارتکاب جرم به بهشت زهرا می رفتم. شاکی، دختر جوانی ...
گفتگو با بازداشتی های 4 سرقت در تهران / دزدی از بهشت زهرا تا شرطبندی میلیونی
.... در نهایت پسر نوجوان زمانی که قصد اجرای سرقت دیگری را داشت بازداشت شد. چند سال داری؟ 17 سالم است و این اولین خلافی است که مرتکب شده ام و سابقه ندارم. شگردت برای سرقت چه بود؟ سوار بر موتور در بهشت زهرا پرسه می زدم، البته شماره پلاک موتور را مخدوش کرده بودم. به محض اینکه یک خانم را پشت فرمان خودرویی می دیدم که تنها وارد بهشت زهرا شده او را تعقیب می ...
گفتگو با 3 شرور خط خطی تهران / شرارت خوب است! + فیلم و عکس
خیلی خوب است!آثار چاقو روی صورتم را هم خودم زدم و جوانی کردم. متهم بعدی نیز می گوید: من در کمپ ترک اعتیاد بودم و هیچ درگیری نداشتم.آثار ضربات عمیق روی سرم را هم خودم زدم. متهم دیگر در توضیح علت دستگیری خود می گوید: من معتاد نیستم.مدتی قبل با مقداری مخدر گل دستگیر شدم که برای مصرف شخصی خودم بود اما اعتیاد به آن ندارم.با این حال قاضی تشخیص داد که باید مدتی در کمپ بگذرانم.درگیری هم نداشتم و نمی دانم چرا من را اینجا آوردند. ...
هر کسی مرا می دید می گفت می میرد!
که به دست و پاهایشان تیر می خورد، می توانستند خود را عقب بکشند و به شیار برسانند و به طریقی خودشان را نجات دهند. تصمیم گرفتم خودم را نجات دهم. در گردنم شال گردن بود، آن را روی زخمم محکم پیچیدم و بستم. دیدم جلوی خونریزی را نگرفت، به همین دلیل چفیه را هم باز کردم و روی زخم را محکم بستم. با گذشت زمان بی حال تر می شدم. یکی از دوستانم که جبار محمدی بچه کاشان بود. از روی خاکریز داشت به آن طرف فرار می کرد ...
انگیزه های عجیب برای سرقت های عجیب
فریاد بزنند برمی گردم و جانشان را می گیرم و آنها بهت زده نگاهم می کردند. من هم در یک چشم بهم زدن پا به فرار می گذاشتم، سوار بر موتورم می شدم و می رفتم. با طلاهای سرقتی چه کردی؟ بخشی از آنها را فروختم تا قسط موتورم را بپردازم. پس انگیزه ات از سرقت پرداخت قسط موتورت بود؟ همینطوراست. سال ها بود که آرزو داشتم یک موتور بخرم. من عشق موتورسواری دارم و گاهی موتورهای دوستانم را امانت ...
ناگفته های خواندنی محمود حجتی از دوران حضورش در مسند وزیر جهاد کشاورزی
تو را نمی برم ولی در شرایطی قرار گرفت که من را برد و من هم رضایت دادم و رفتم. آقای مسعود خوانساری در دهه اول انقلاب معاون وزارت کشاورزی بود. آن زمان ایشان معاون من در وزارت راه بود که رئیس سازمان حمل ونقل جاده ای بود. من با او در مورد گندم مشورت کردم و بعد به وزارتخانه رفتم. ایشان چند کارشناس معرفی کرده بود و سه الی چهار ماه با عدد و رقم کار و بعد از دو سال هم عملی کردیم. چون در کشور سالی 6 ...
همدستی دختر ثروتمند با 2 پسر در قتل عام خانواده اش
بود و با خواهرم و شوهرش زندگی می کرد. این دختر ادامه داد: در این مدت با نیما آشنا شدم. یک روز نیما به من گفت اگر ماشین های گران قیمت مادرم را سرقت کنیم می توانیم با پول آن زندگی خوبی داشته باشیم. قرارمان سرقت بود به همین خاطر هم نیما موضوع را به دوستش مهران گفت و نقشه را کشیدیم. قرار بود ما اعضای خانواده را با داروی بیهوشی مسموم کنیم و وقتی خواب شان برد مدارک ماشین و پول ها را برداریم ...
برگشتم به سال هایی که در آن حضور نداشتم!
اواخر خرداد 1401 از کتاب این خاک آنقدر ها هم که می گویند سرد نیست در مجتمع دشت بهشت محمدشهر با حضور مسئولان و خانواده معزز شهدا رونمایی شد. این کتاب روایتی از زندگینامه شهیدعبدالرزاق علی شیری است که به قلم سالومه سادات شریفی به رشته تحریر درآمده است. شهیدعبدالرزاق علی شیری روز اول اسفند 64 به شهادت رسید؛ پیکرش در فاو ماند و بعد از 13 سال به وطن بازگشت و در گلزار شهدای امامزاده محمد کرج به خاک ...
اشک شوق 5 محکوم قصاص
افغانستان زندگی می کردم. والدین و خواهر و برادرم وقتی 15 ساله بودم درجنگ طالبان درافغانستان کشته شدند و من قاچاقی به ایران آمدم تا کار کنم و بعد راهی افغانستان شوم اما به سرنوشت عجیبی دچار شدم. در جریان درگیری با یک زن ایرانی بر سر پول، جانش را گرفتم و به زندان افتادم. پس از آن خانواده اش درخواست قصاص کردند اما من در این سال ها در زندان توبه کردم و هیچ خطایی مرتکب نشدم. او ادامه می دهد: هیچ کسی را ...
این زن، با کاکتوس هایش قند خون را تنظیم می کند + فیلم
.... تصمیم گرفتم به صورت حرفه ای به پرورش گل و گیاه بپردازم. به همین دلیل به دنبال آموزش بیشتر رفتم و در کلاس های آموزشی شهرداری و فرهنگسرای رازی شرکت کردم. از همان موقع وارد فضای فروش هم شدم و از عواید آن هم برای خرید نژادهای جدید گل استفاده می کردم. وجدی از دخترش، ملیکا می گوید که یاد گرفته با گل ها مانند موجودات جاندار دیگر رفتار کند و به همین دلیل صبح که از خواب برمی خیزد به آنها سلام ...
محمد مایلی کهن: برانکو اینجا مربی شد! / مورایس قهرمان هم شود ارزش ندارد
به گزارش طرفداری، مصاحبه محمد مایلی کهن را می خوانید: روز شنبه در اولین جلسه تمرین پیش فصل پرسپولیس حاضر شدید. شرایط چطور بود؟ بله قبل از آن رفته بودم بهشت زهرا. آقای درویش دعوت کردند و رفتیم اما خب با یک جلسه تمرین دیدن که نمی شود قضاوتی داشت.طبیعتاً در فصل نقل و انتقالات خوب عمل کرده اند اما هزینه زیادی هم کرده اند و بازیکنان متعددی گرفتند که باید بتوانند این نفرات را با ...
مدافع حرمی که اجازه زیارت حرم حضرت زینب را نداشت! + عکس
. اگر بفهمند اصغر فرد مهمی بوده، جنازه را پس نمی دهند. پدر شهید: هر طور بود روز بعدش مراسم را گرفتیم. این مراسم برای زمانی بود که هنوز پیکر به ایران نرسیده بود. البته سپاه هم مطمئن شد که پیکری در کار نیست. بعد از 18 روز که پیکر آمد، قرار شد مراسم بگیریم که شب قبلش، مراسم ها ممنوع شد! ابوباقر و چند تا از بچه ها آمدند و گفتند مراسم مختصری در مسجد بگیرید و بعدش ببرید بهشت زهرا اما من قبول ...
صالحی: برجام احیا نشود وارد کلاف سردرگمی می شویم که باز کردنش با خداست
. همین. لذا مهندسی هسته ای دانشکده نداشت و من به دانشکده مکانیک رفتم که به رشته مهندسی هسته ای نزدیک باشد و آنجا استخدام شدم. قبل از من، دکتر سفیدوش که هسته ای خوانده بود، استاد دانشکده مکانیک بود و بنابراین در دانشکده فقط ما دو نفر مهندسی هسته ای خوانده بودیم. چند سال بعد از انقلاب به فکر افتادیم که مهندسی هسته ای را تقویت کنیم، گروهی جمع شدیم و مهندسی هسته ای را پایه ریزی کردیم. آن زمان ستاد ...
ظریف: مردم به خاطر رأی به روحانی تنبیه شدند!/ به رئیس جمهور گفتم کنار برود یا ما را کنار بگذارد
داده بود، برای من دشوار بود که رد کنم؛ احتمالا رد می کردم اما برایم دشوار بود که رد کنم چون من تا الان در برابر مسئولیت، فرار نکرده ام. من دو سال سفیر آقای احمدی نژاد در سازمان ملل متحد بودم و تا مرا برنداشتند، در مسئولیتم ماندم؛ با این که در روز اول رأی آوردن آقای احمدی نژاد، از جای دیگری خواهش کردم که مرا معاف کنند. با این که می دانستم نه خود آقای رئیسی بلکه اعضای کابینه ایشان چه گرایش هایی دارند و ...