تشرّف به محضر ولیّ عصر(عج) در عرفات (حکایت اهل راز)
سایر منابع:
سایر خبرها
احمد کاظمی در تهران برای خودش کیف می کند!
چیز را زده بودم، با خودم گفتم: اگر عصبانی هم شدند، طوری نیست پرونده را می گذارم و بر می گردم شمال. رفت و برگشت: بفرمائید داخل. خجالت زده بودم، به هر حال، کمی تند رفته بودم. نمی دانستم اگر آن دوست ناشناس بعداً بفهمد من چه کاری کرده ام. چقدر از وساطتش پشیمان می شود. دل را زدم به دریا و و رفتم داخل. یک باره خشکم زد، پاهایم نای جلو رفتن نداشتند. تمام بدنم داغ شد. انگار از سر تا پایم سرب مذاب ریخته باشند، راننده، خودش بود، اما این بار با نگاه خندان، از خجالت سرم را زیر انداختم، مرا در آغوش گرفت و بوسید، تازه فهمیدم چرا نباید می رفتم داخل. کد خبر 590390 ...
از مردها تنفر داشت
از زنم محبوبه شنیده بودم ناصر باجناقم به مهری خیانت کرده و درگیری شدیدی بینشان رخ داده... ***** محبوبه را مادرم در عروسی دخترخاله مهین دیده بود و از همان شب شروع کرد به تعریف کردن از او... از قد بلندش می گفت و از چشمان سیاه درشتش. از این که به تازگی لیسانس گرفته و از هر انگشتش یک هنر می ریزد. خلاصه آنقدر گفت و گفت و گفت تا بالاخره وسوسه شدم محبوبه را ببینم. از همان روز که محبوبه را ...
تجاوز پسر 20 ساله به 16 زن در ایران/ مجید از زنها متنفر بود!
اما به دلیل مشکلاتی که در کودکی داشتم و بدبینی خاصی که به محیط اطراف پیدا کرده بودم قادر به برقراری ارتباط درست با هم مدرسه ای هایم نبودم. سریع پرخاش می کردم و بارها به خاطر همین رفتارم از طرف هم مدرسه ای هایم فحش و سرکوفت شنیده و کتک خوردم. آنها بی پدر و مادری مرا به رخم می کشیدند و حرف هایی به من می زدند که باعث می شد در خلوت خود ساعت ها گریه کنم و از خدا بخواهم زودتر مرا بکشد. همان ...
عجیب ترین خواسته یک زن از شوهرش !/ دوباره از من خواستگاری کن!
سرنوشتم تغییر کرد تا جایی که دیگر به یک آواره خیابانی تبدیل شدم. در همین روزها بود که پلیس مرا به عنوان معتاد متجاهر دستگیر کرد ولی باز هم بعد از آزادی از مرکز ترک اعتیاد بلافاصله به سراغ مواد مخدر رفتم. حالا دیگر کارم به جایی رسیده بود که نزد هیچ کسی اعتبار نداشتم حتی دوستانم نیز از من فرار می کردند، در این شرایط بود که به خودم آمدم و با کمک مردی خیر در جلسات دورهمی معتادان گمنام شرکت ...
تجاوز وحشتناک به دختر دانشجو / فرد متجاوز دستگیر شد
شدم درون اتاق تنها بودم و از کوروش هم خبری نبود! اضطراب و نگرانی دیوانه ام می کرد و وضعیت روحی بدی داشتم . اشک ریزان به خانه رفتم اما از این ماجرا به کسی چیزی نگفتم! تا این که چند روز بعد هنگامی که در گروه همکلاسی های دانشگاه مشغول فعالیت بودم ناگهان تصاویر زشت و زننده ای از من در گروه کلاس بارگذاری شد. در کمال ناباوری شوکه شده بودم و دست و پایم را گم کردم و نمی دانستم چه ...
دختر جوان عضو باند شیطانی و مستهجن بود/ فریب ده ها مرد و همخوابی با آنها!
...، مانند دیوانه ها می شد و هرچه به دستش می رسید می شکست. نه ساله بودم و همیشه می ترسیدم نکند پدرم بلایی سر من و مادرم بیاورد. دعواهای آنان تمامی نداشت. هر روزِ زندگی مان شده بود جروبحث کردن های مادر و پدرم. پدرم بیکار بود. مادرم هم به من توجه نمی کرد تا اینکه آن ها از همدیگر جدا شدند. بعد چه شد؟ پدر و مادرم پس از طلاق، مرا بین همدیگر پاس کاری می کردند. مادرم می گفت: خودت ...
فرمانده گردان روح الله در مرصاد آسمانی شد
خاک ریز پا برهنه می روی؟ گفت نه! پوتین دارم؛ چطور مگر؟ گفتم پاهایت را ببین! این چه وضعی است؟ چرا اینطوری شده است؟ اولش سعی می کرد بپیچاند و حرفی نزند، ولی وقتی دید دست بردار نیستم و او را سین جیم می کنم، گفت خسته از عملیات برگشته بودم و بدنم برای زمین گریه می کرد. سرم را که گذاشتم زمین، اصلاً نفهمیدم کجا رفتم (برای دل من می خندید و تعریف می کرد) پاهام خوراک موش های صحرایی شد! سلیمه جان! جایی ...
یادکردی از اولین شهید فتنه 88 حسین غلام کبیری/شهید شهدای افضل انقلاب
شهادت" به کارگردانی سید محسن اسلامزاده و محصول گروه مستند سازی دیده بان که به بررسی زندگی شهید حسین غلام کبیری می پردازد به وضوح دیده می شود، پدر حسین غلام کبیری درباره ویژگی های او اینگونه میگوید : حسین خیلی مهربان بود ، خیلی بچه ی ساده، با ایمان و خوبی بود. صبح ها می رفت مدرسه تا ساعت چهار و ساعت چهار هم می رفت پایگاه تا ساعت ده و یازده شب؛ وقتی می آمد می گفتیم مگر تو درس و مشق نداری؟ می گفت خب ...
شکست و اولین اشک های فوتبالی
. بغض در سینه، بزرگتر و بزرگتر می شد. و کنترل آن سخت تر و سخت تر. گل مولر در وقت اضافی مرا به گریه، انداخت. اولین گریه بود. در آغوش برادر بزرگتر و با همدردی او به تخت رفتم و به همراه من تیم انگلستان تا سالیان سال راهی قعر غاری تاریک شد و به خواب زمستانی طولانی رفت. 12 سال تا جام جهانی 1982. حقیقت فوتبال و زندگی در آن شب آشکار شد. باخت و شکست و سرخوردگی. نخستین اشک های بدون کنترل ...
جنیفر لوپز از عقد کردن خسته نمی شود (+عکس)
رستورانی در هتل Bel Air با هم قرار گذاشتیم. در انتهای شب، قبل از این که ما از هم خداحافظی کنیم، الکس به دستشویی رفت و به من پیغام داد: تو خیلی جذابی. همه چیز آن شب به خوبی پیش رفت و ما کم کم به هم علاقمند شدیم. الکس در سال 2018 گفته بود که می خواهد خواستگاری اش بسیار خاص و منحصر بفرد باشد. اگر به بک گراند عکس نامزدی آن ها نگاه کنید، متوجه می شوید که مراسم نامزدی آن ها در یکی از سواحل ...
سرداری که از ناراحتی خانواده شهدای فاطمیون بیمار شد/ برادری های یک شهید بعد از شهادت+فیلم
مبارزه با اشرار و قاچاقچیان داشت. ضمن اینکه همسر شهید هم صبورانه پای عقاید حاج احمد ایستاد. همسر شهید درباره شرایط زندگی در زاهدان می گوید: آن زمان 18 ساله بودم و خیلی در جریان شرایط زاهدان نبودم. در جمع خانواده پاسدارها که بودیم، به من می گفتند: شب ها در خانه تنها هستید، مراقب باشید. بعد برای من قضیه آزار و اذیت خانواده پاسدارها را تعریف می کردند. وقتی پاسدارها در مأموریت بودند، اشرار به خانه آن ها ...
جزئیات جشن تولد پدرام کریمی مجری تلویزیون + فیلم
هماهنگی سید جواد هاشمی برای دیدن دوستم شهرزاد کمال زاده به پشت صحنه دارا و ندار رفتم و در آنجا پدرام را دیدم که داشت برای یک پلان که قرار بود بازی کند گریم می شد، او را در آینه گریم دیدم آن تصویر تا دو سال و نیم در ذهنم ماند تا موقع فیلمبرداری خنده بازار که خودم مجری گریم آن بودم، در آنجا پدرام را دوباره دیدم و حسی مرا مدام مجبور به کنجکاوی درباره او می کرد از یکی از دوستانم پرسیدم ایشان ...
دزدی سرایدار خانه با کمک همسرش؛ زنم اجازه نداد زن صاحب خانه را به قتل برسانم!
ماجرا گفت: چون شوهرم راهی ماموریت کاری شده بود، من روزها به خانه بستگانم می رفتم و شب ها به خانه خودمان برمی گشتم. شب حادثه که از خانه یکی از بستگانم برگشتم، زن و شوهر سرایدار در حالی که پریشان بودند به سمتم آمدند و زن جوان با گریه گفت که دزدان به خانه سرایداری آنها دستبرد زده اند. وقتس همراه آنها به خانه سرایداری رفتم ناگهان در را قفل کرده و مرا در آنجا زندانی کردند. سپس مرد جوان چاقویی زیر گلویم ...
سارقان مرا 2 روز بدون آب و غذا رها کردند
.... من هم به خانه یکی از بستگانم رفتم. شب از خانه آن ها برگشتم. محل زندگی ما ساختمانی در شمال تهران است. وقتی در پارکینگ ماشینم را پارک کردم، زن و شوهر سرایدار با گریه به سمت من آمدند. مدتی بود که آن ها در آن ساختمان مشغول به کار شده بودند و من هر دویشان را می شناختم. به من گفتند که برای چند ساعت خانه را ترک کرده اند، ولی وقتی برگشتند، متوجه سرقت از خانه شان شده اند. آن ها گریه می ...
شهیدی که همزمان با سردار سلیمانی به شهادت رسید/بازنشر
کار فنی سر در می آورد. دیپلمش را که گرفت رفت سربازی. خودم تشویقش کردم که پاسدار بشود. اینقدر رفتم و آمد که مسئول مربوط به شوخی می گفت حاج خانم خودت هم بیا و پاسدار شو! علاقه به کارهای فنی باعث شد که مصطفی دوره مخابرات را هم در سپاه ببیند. از سمتی دیگر هم رفت دانشگاه و توانست فوق لیسانس آی تی را هم بگیرد. کار مصطفی توی این سال ها مأموریت های مختلف بود اما توی خانه هیچ صحبتی در مورد کارش نمی ...
اشرف پهلوی: فوزیه خیلی زود فارسی را یاد گرفت، در اواخر فارسی اش خوب بود و همه حرف ها را می فهمید
همراهانشان درست یادم نمی آید ولی می دانم که خیلی جمعیت بود. چه خاطره ای شما از والاحضرت فوزیه دارید؟ من بهترین خاطره ها را از او دارم، برای اینکه همان طور که گفتم به محض ورودش به ایران، با نزدیکی زیادی که من با برادرم داشتم تقریبا در تمام مدت روز زندگیم با برادرم بود، یعنی از ساعت یازده و نیم می رفتم آنجا و برادرم برای ناهار می آمد و بعد می رفت مجددا به دفترش و من بودم تا شب و تا آخر ...
یادکردی از واعظ شهیر و دلباخته حضرت حجت بن الحسن(عج) مرحوم حاج احمد کافی(ره)
دیار داشته باشند، من به اصفهان رفتم و از ایشان دعوت کردم و ایشان به من گفتند: آخرین منبر من ساعت دو و نیم شب تمام می شود تا دولت آباد چقدر راه است؟ گفتم: حدود چهل دقیقه. گفتند: من ساعت سه و نیم نیمه شب می آیم و منبر می روم! آیت الله ناصری می فرمود: من با تعجب و بهت زده گفتم کسی آن موقع شب نمی آید و بالاخره بنا شد ایشان ساعت موعود به دولت آباد تشریف بیاورند و منبر بروند، من شب جمعه دلشوره داشتم که ...
سالروز شهادت شهید ماشاالله ناجی بوشهری تبریک و تسلیت باد
ایران وبیاد ولی عصر (عج) و بیاد امام امت ، مادر وهمسر عزیزم این وصیت نامه دوم من که یک شب پیش از حمله نوشتم ، مادر جان میدانم چقدر زجر کیدی تا ب یاری الله مرا بدینجا رساندی . من نمیدانم که چگونه از تو تشکر کنم . ولی این را بدان که من بدون تو و همسرم به بهشت نخواهم رفت ، همسر عزیزم تو نیز در این چندماده زندگی در زندگی من خوشی ندیده ای. امیدوارم که انشاءاله مرا ببخشی ، بلکه با بخشش شما خداوند مرا ببخشد ...
گفت وگو با رئیس مؤسسه کتاب شناسی شیعه به مناسبت سال روز درگذشت شیخ عباس قمی
. سبب آشنایی شما با کتاب های مرحوم شیخ عباس قمی چه بود؟ کلاس دوم یا سوم ابتدایی بودم که با اثر مفاتیح الجنان ایشان آشنا شدم. به خوبی به یاد دارم که آن زمان و شاید تا چند سال بعد نمی توانستم این نام را به درستی تلفظ کنم؛ ولی به اتفاق دوست و همکلاسی عزیزم شهید محمد رضا بهرامی - که در عملیات ثامن الائمه ای برای شکستن حصر آبادان به شهادت رسید نزد پدرم و گاهی نزد دو پیرزن از زنان دعاخوان روستا ...
آخرین نجوای ندبه زائران ایرانی در جوار مسجدالنبی (ص)
به گزارش قدس آنلاین به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حج، مراسم دعای ندبه در تمام هتل های شیعیان ایرانی در مدینه منوره و به شکل متمرکز در هتل موفنبیک مدینه برگزار شد. حج گزارانی که پس از اتمام حج تمتع، بعد از حضور در عرفات و منا و مسجدالحرام چشمشان به زیارت مولایشان در مکه مکرمه روشن نشد، در آخرین مراسم دعای ندبه شرکت کردند تا ندبه خوان ولی عصر (عج) شوند و در غم فراق حضرت ناله هجران سر دهند ...
نقشه زوج سرایدار برای سرقت از خانه خانم مهندس
تنها بودم. شب حادثه به خانه یکی از اقوام رفتم، اما زمانی که به خانه برگشتم، پس از ورود به پارکینگ ساختمان ناگهان متوجه سرایدار و همسرش شدم. آن ها گریه کنان به سمتم آمده و مدعی شدند به درمانگاه رفته بودند، اما وقتی برگشتند متوجه سرقت از خانه سرایداری شان شده اند. زن جوان ادامه داد: با صحبت های سرایدار و همسرش دلم به حال آن ها سوخت و گفتم الان دوربین های مداربسته ساختمان را بازبینی می ...
روایت مهزیار و سلام فرمانده؛ جان نثاران بقیة الله به خط شدند
شهدای دفاع مقدس گرگان محصور بود و یقینا ارواح طیبه مجاهدین فی سبیل الله و شهدا هم در این آیین مشارکت و ندای ملکوتی آنها به نجوای نونهالان مراسم در هم آمیخته بود. والدین هم همراه کودکان خود همنوا شدند، و سلام برای آقای غایب از نظر خود فرستادند و از انتظار گفتند. مهزیار هم با صدای بلند می خواند، دست راستش روی سینه گذاشته بود و به آقا امام زمان (عج) عرض سلام کرد. و ...
نیت وقف را خدا به دلم انداخت
خود دارد، فعالیت جدیدی را در حوزه ترویج و جریان سازی این فرهنگ والا و اثرگذار در بین آحاد مردم جامعه آغاز کرده و با راه اندازی کارگروه موقوفات مهدوی، سعی دارد ضمن نشر فرهنگ وقف برای امام زمان(عج) زمینه ترغیب و مشارکت آحاد مردم را فراهم کند. به گفته این مقام مسئول، هدف اصلی مدیریت املاک و موقوفات مسجد مقدس جمکران لبیک به فرمان حضرت ولی عصر(عج) مبنی بر قل للناس لیرغبوا الی هذا الموضع و یعزروه در ...
سرایداران طمعکار به محل سرقت برگشتند
طرف محل کارش به مأموریت می رود و چند روزی من تنها می مانم. چند روز قبل هم مثل همیشه شوهرم به مأموریت رفت و من در خانه تنها بودم. یکی و دو شب اول خانه مادرم بودم و یک شب هم میهمان داشتم تا اینکه شب چهارم تصمیم گرفتم در خانه ام بخوابم و از خانه مادرم راهی خانه خودم شدم، وقتی وارد آپارتمان شدم، زوج سرایدار را دیدم که هراسان و گریان بودند. همسرش با گریه گفت که حالش بد بوده و همراه شوهرش بهزاد به ...
رشیدی: به پورحیدری خیانت کردند!/ یک ناقص العقل با آبرویم بازی کرد
بازی کردم. بعد از انحلال شاهین، دو دستگی به وجود آمده بود و همان زمان از سوی احمد هدایت به تیم تاج آبادان دعوت شدم و من هم با جان و دل قبول کردم. فوتبال من از آبادان به صورت حرفه ای شروع شد. فوتبال خودم را مدیون تاج آبادان هستم. دو سال قهرمان آبادان و یک سال قهرمان خوزستان شدیم. حدود سال 48، آقای هدایت با من صحبت کرد و گفت می توانم پیشرفت کنم و به تیم ملی بروم. گفت دوست دارد من به تهران ...
سردار حاج حسین همدانی
عهده ایشان گذاشته شود. به گزارش نباءخبر،سردار حاج حسین همدانی در سال 1333 دیده به جهان گشود. وی در همان ابتدای جوانی در صف مبارزان انقلابی درآمد و با حضور در محضر آیت الله شهید مدنی در همدان به مبارزه به رژیم شاهنشاهی پرداخت. وی در همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال فرمان حضرت امام خمینی (ره) در جبهه مبارزه با اشرار و گروهک داخلی جان برکف تن به مجاهدت داد و در سال 1359 به ...