سایر منابع:
سایر خبرها
سرنوشت سیاه عروس 13 ساله! / فرار داماد با زن مطلقه از ایران!
مشهد رفت و به عنوان نگهبان در یک باغ ویلا مشغول کار شد. آن زمان من دختری خردسال بودم و تلخی این ماجرا را درک نمی کردم اما می دیدم که مادرم برای تامین مخارج زندگی در خانه های مردم کار می کرد. خلاصه در همین روزها خواهر بزرگم نیز به خاطر شوهرش طلاق گرفت و نزد ما بازگشت این موضوع موجب نگرانی مادرم شد به گونه ای که مدام گریه می کرد و اشک می ریخت در این شرایط خواهرم نیز در یک کارگاه تولیدی و ...
اتفاق تلخ در تهران / فروش نوزاد توسط یک زن به خاطر فقر شوهر
کرده بودم . فروش نوزاد توسط مادر باردار از کار زیاد رنجور وناتوان شده بودم و نیاز به استراحت داشتم از این رو به منزل خواهرم درشهرستان رفتم تاحالم بهتر شود پس از بهبودی به خانه برگشتم و با پسرصاحب خانه ام ازدواج کردم به لطف خدا بعد ازیک ماه از همسرم باردارشدم. یک روز حمیده با من تماس گرفت و پیشنهاد عجیبی به من داد که بچه ای را که باردار بودم به خواهرش بدهم و به همسرم ...
وسوسه یک مداح با چک سفیدامضاء در محرم
...: حرف های همسرم مرا به هم ریخت. او درست می گفت. چک را برداشتم و به دفتر آن فرد که واسطه بود، رفتم و گفتم برای امسال نمی توانم؛ اگر برای سال بعد خواستید، درخدمتم، اما امسال نمی توانم. او گفت: هر مقدار می خواهی بنویس، گفتم: بحث پول نیست. من نمی توانم و حالم خوش نیست. این مداح اهل بیت(ع) گفت: از همان جا سر خاک پدرم (مرحوم مهدی منتظر، مداح روشندل اهل بیت علیهم السلام) رفتم و گفتم: نمی دانم کجای کار اشتباه کرده ام که همسرم به من می گوید: من با یک تاجر ازدواج کردم، نه نوکر امام حسین(ع). ...
بلایی که پدر دختر 7 ساله سر او آورد
که باردار بودم از خانه بیرون می کرد، بلکه بعد از به دنیا آمدن دخترم، او را نیز به خاطر نخوردن شیر کتک می زد. پدر من فردی نظامی و سرشناس بود به همین دلیل برای حفظ آبروی خانوادگی ام همواره سکوت می کردم و هیچ حرفی نمی زدم تا این که بالاخره حدود سه سال قبل همسرم به یک سفر زیارتی رفت. رفتار او بعد از این سفر به کلی تغییر کرد به گونه ای که مهربان شده بود و برای چند ماه من و دخترم را کتک نمی ...
دو قاتل که در یک قدمی چوبه دار بودند با گذشت اولیای دم به زندگی بازگشتند
.... من و همسرم در 2 رستوران مختلف کار می کردیم و از زندگی مان راضی بودم تا اینکه چند وقت قبل متوجه شدم همسرم خیلی ناراحت است. وقتی علت را از او پرسیدم متوجه شدم فردی پشت سر او بدگویی کرده است. آن فرد مدیر داخلی رستورانی بود که همسرم در آنجا کار می کرد. متهم ادامه داد: با شنیدن حرف های همسرم چنان عصبانی شدم که به سراغ آن مرد رفتم و از او خواستم دیگر همسرم را اذیت نکند. حتی او را تهدید کردم اما ...
بخشش قاتل برای کمک به ایتام | دو قاتل که در یک قدمی چوبه دار بودند با گذشت اولیای دم به زندگی بازگشتند
.... من و همسرم در 2 رستوران مختلف کار می کردیم و از زندگی مان راضی بودم تا اینکه چند وقت قبل متوجه شدم همسرم خیلی ناراحت است. وقتی علت را از او پرسیدم متوجه شدم فردی پشت سر او بدگویی کرده است. آن فرد مدیر داخلی رستورانی بود که همسرم در آنجا کار می کرد. متهم ادامه داد: با شنیدن حرف های همسرم چنان عصبانی شدم که به سراغ آن مرد رفتم و از او خواستم دیگر همسرم را اذیت نکند. حتی او را تهدید کردم اما ...
بیشرمی مرد متاهل/ تجاوز به دختر جوان در مقابل همسرش
حضور نداشته باشد من نیز هدیه ای تهیه کردم و به آدرس اعلامی از سوی همسر کاوه رفتم اما وقتی وارد آپارتمان شدم در کمال ناباوری کاوه را آن جا دیدم. ساعتی بعد وقتی نوشیدنی را که همسر کاوه برایم آورده بود ، خوردم از حال رفتم و . .. بعد از آن ماجرا کاوه با تهدید لفظی و پیامکی باز هم مرا به آن خانه شوم کشاند و از من در حالی سوء استفاده کرد که آن زن جوان هم در خانه حضور داشت. از طرفی ...
همدستی رمال مجازی با مردگان برای سرقت طلایی از دختر نوجوان
دختر نوجوان برای فرار از نصحیت های مادرش به دستور مرد رمال 34 قطعه طلا را در قبرستان متروکه دفن کرد تا روح مردگان در آن دمیده و مادرش جادو شود، اما وقتی به سراغ طلا ها رفت متوجه شد که تمام آن ها سرقت شده است! به گزارش جوان، چند روز قبل دختر 16 ساله ای همراه پدر و مادرش به دادسرای ناحیه 34 تهران رفت و از مرد رمالی به اتهام کلاهبرداری شکایت کرد. دختر نوجوان در توضیح ماجرا گفت: دانش آموز ...
غوغای تبعه افغان در پایتخت؛ آدم ربایی و تهدید دختر نوجوان با چاقو!
. وی ادامه داد: از رفتار و حرف هایش فهمیدم که او قصد داشت با گروگان گرفتن من، طلاهایم را سرقت و مرا مورد آزار و اذیت قرار دهد اما سر بزنگاه، پدرم که به دنبال من آمده بود و مأموران رسیدند و نجاتم دادند. متهم گروگانگیر بازداشت شد و دیروز برای انجام تحقیق به شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران انتقال یافت. او در بازجویی ها ادعای عجیبی را مطرح کرد و گفت: دخترنوجوان از هموطنانم بود و او را می ...
ماجرای شایعه درگذشت مهران غفوریان
فعالیت داشتم و این آلارم را به من داد، در حالی که متاسفانه این اتفاق برای خیلی از همکاران و دوستانمان افتاد و به عنوان مثال شب خوابیدند و صبح بیدار نشدند و ما متاسفانه خیلی از همکارانمان را همینطور از دست دادیم، ولی من خدا را شکر می کنم سر کار بودم و این آلارم ها را دیدم. غفوریان در ادامه به جزییات اتفاقی که برایش سر صحنه افتاد اشاره کرد و گفت: یک صحنه ای داشتیم که باید از یک سمت خیابان ...
با مالباختگان پرونده کلاهبرداری؛ از فروش دوربین ،طلا و طوطی تا تحویل چک و رسید جعلی+ فیلم
کارمند بانک است. از چک عکس گرفتم و برای پدرم فرستادم، پدرم ظاهر چک را تایید کرد. حتی به من گفت که روی چک دست بکشم و ببینم برجستگی دارد یا نه؛ همه چیز چک در ظاهر درست بود. من هم چک را گرفته و دوربین را تحویل دادم، معامله بدون اینکه جای شک و شبهه ای داشت باشد انجام شد؛ حتی باتری دوربین نبود که قرار شد متهم یکی دو روز دیگر بیاید و باتری را تحویل بگیرد. تا معامله تمام شد ساعت حدود 12 و ...
همدستی با پسرخاله برای قتل شوهر
دستگیر شدند. بیشتر بخوانید سرقت دختر نوجوان در بخش نوزادان بیمارستان دختر نوجوانی که با همدستی دوستش در بخش نوزادان بیمارستان دست به سرقت می زد، دستگیر شد. بیشتر بخوانید اشک های یک زائر، دزد را لو داد! وقتی آن گوشی مشکوک را روشن کردم خانمی میان سال از آن سوی خط خود را زائر امام رضا (ع) خواند و گفت: من در مشهد مهمان آقا علی بن موسی الرضا (ع) بودم که جوانی کیف ...
گریه کردم تا اجازه مداحی بدهند ! | سخن مداح باید پنجره دل مردم را باز کند
شان کند. این مداح پیشکسوت اول شهریور سال1334 در روستایی به نام هلیل آباد از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمده است. افتخار می کند که عمر خود را در راه امام حسین(ع) و معرفی واقعه عاشورا سپری کرده و می گوید: عمری کبوتر بام تواَم یاحسین(ع)/ همواره در ترنم نام تواَم یاحسین(ع)/ پیران اگرچه شاید به یاد جوانی اَند/ شادم از آنکه پیر غلام تواَم یا حسین(ع) او سختی های زیادی در زندگی ک ...
روایتی از مقاومت شهید طهماسبی زیر شکنجه های منافقین
به اتاق دیگری برویم، چون که قرار است مقداری بمب به خانه بیاورند و نمی خواهند ما شاهد آن باشیم. من و همسرم نیز به یک اتاق رفتیم و من مشغول گوش کردن به بی سیم شدم، تا اینکه در حوالی ساعت 22 بود که صدای در شنیده شد و بعد از چند دقیقه بهرام مرا صدا کرد. من به بیرون از اتاق رفتم و دو نفر را مشاهده کردم که بعداً متوجه شدم آن دو نفر فرهنگ [رضا میرمحمدی] و کمال [جمال محمدی پیشه ور] هستند ...
جهش های اعجاب برانگیز جانباز دوپا قطع + عکس
ساشا صحبت می کردیم که خانه نشین نشود و حال و هوایش را تغییر بدهد. یک روز رفتم و سوارش کردم و بردمش ابتدای جاده چالوس، کنار رودخانه. نصف روز آنجا بودیم. وقتی می خواستیم برگردیم، روحیه اش زمین تا آسمان فرق کرده بود. الان هم شکر خدا خیلی فعال است و درسش را خوانده و اصرار دارد که به دانشگاه هم برود و تحصیلات عالی اش را شروع کند. بعد از یک سال رفاقتمان از سوم ابتدایی رسید به پنجم و سه ماه پیش ...
همّت رفیع
مدیریت کتابخانه آستان قدس رضوی شد و من به بنیاد مستضعفان رفتم. مرحوم برادران از سال 62 خورشیدی به عنوان معاون فرهنگی به کار اجرایی در آستان قدس رضوی پرداخت. ایشان در ایجاد یا گسترش بسیاری از مؤسسات فرهنگی آستان قدس رضوی مانند سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد، دانشگاه امام رضا(ع)، بنیاد فرهنگی رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی، مؤسسه چاپ و انتشارات، مؤسسه فرهنگی قدس، مرکز آفرینش های هنری و سایر ...
پای بساط عمو رضا بلالی/ اگر پول ندارید مهمان اباعبدالله باشید!+فیلم
...! آرزوهای شیرین عمورضا! حرف زدن از گذشته تلخ را رها می کنم و می رسم به آینده. آینده ای که حتما مثل این بلال ها طعم شیرینی دارد. عمو رضا برایم از آرزوهایش می گوید از اینکه دوست دارد دوباره زیر یک سقف جمع شوند. دوست دارم مثل قبل همه باهم زندگی کنیم. می خواهم آنقدر کار کنم تا یک روز کار و کاسبی بزرگ تری داشته باشم. آنوقت به خودم قول دادم عکس یک نوشمک را بگذارم سر در کاسبی ام. م ...
بلای که مرد رمال بر سر دختر 16 ساله آورد
...: به راحتی فریب مرد رمال را خوردم و بخشی از طلاهای خودم را برداشتم و به سمت گورستانی که رمال آدرسش را داده بودم حرکت کردم. قبری را که او آدرسش را داده بود، یافتم و کنار آن طلاها را دفن کردم. رمال از من خواسته بود تا عکس و فیلم از دفن کردن طلاها برایش بفرستم که همین کار را هم انجام دادم. به گمان اینکه حرف های او حقیقت دارد روز بعد مجددا به گورستان رفتم تا طلاها را از داخل خاک و کنار گور بیرون ...
وقتی خواسته های زننده داماد تازه عروس را راهی کلانتری کرد
به شدت کتکم زد و مرا از خانه بیرون انداخت چرا که من دیگر به دلیل خواسته های نامعقول و زننده او حاضر نمی شدم بیشتر از این مورد شکنجه های جسمی قرار بگیرم. از سوی دیگر چون هیچ آشنایی در مشهد نداشتم با پدرم تماس گرفتم و همان شب به شهرستان رفتم ولی روز بعد همسرم به اتهام سرقت گوشی تلفن از من شکایت کرد در حالی که خودش گوشی را به دیوار کوبیده و خرد کرده بود. ماجرای حضور عروس با لباس ...
خفه شدن زن جوان و دختر 13 ساله اش
پارکینگ بردم . با تلفن همراه همسرم تماس گرفتم پاسخی نداد این مرد در حالیکه اشک می ریخت ادامه داد: وسایل را داخل صندوق عقب خودرو گذاشتیم و همینکه می خواستیم حرکت کنیم، یک جلسه کاری پیش آمد و مجبور شدم به محل کارم بازگردم. دو ساعت بعد با خانه تماس گرفتم که بگویم برای رفتن آماده شوند. قرار بود به خانه خواهرم در تبریز و از آنجا به ترکیه برویم. کسی جوابگو نشد و با تلفن همراه همسرم تماس ...
ببینید| بازیگر شدن رضا صادقی در سریال یاغی
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی پیشنهاد فیلم های زیر را ببینید: ببینید| ارومیه؛ عزاداری مسلمانان و مسیحی ها برای امام حسین (ع ) ببینید | لحظه فرار میلیمتری یک زن از له شدن زیر ماشین تماشاخانه جزییات بیشتر از انگیزه قتل محیط بان برومند نجفی / قاتل، نجفی را قبلا تهدید کرده بود (فیلم) درخت ارغوان هوشنگ ابتهاج و خانه اش در ...
ظاهر عجیب نجمه جودکی همه را شوکه کرد | نجمه جودکی شورش را در آورد
برترین ها قرعه کشی ایران خودرو متوقف شد؟ | تحویل این خودرو ها بدون قرعه کشی به این افراد فروش فوق العاده محصولات ایران خودرو آغاز شد | فروش فوری محصولات ایران خودرو از امروز پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین: نجمه جودکی مجری تلویزیون است. نجمه جودکی به تازگی عکسی از خود منتشر کرده است که در آیینه این عکس را گرفته است. نجمه جودکی در صدا و سیما ایران کم کار شده است. احتمال دارد ...
توصیه شهید تورجی زاده به بسیجیان و سپاهی ها
، مخالفت کرد و می گوید: نمی توانی بروی باید دیپلمت را بگیری و بعد راهی شوی. سر به سرش می گذاشتم و می گفتم جبهه رزمنده بدون دیپلم نمی خواهد. محمدرضا دست بردار نبود و دو سالی پیگیر رفتن بود، اما مادر مانع می شد تا اینکه به امتحانات نهایی سال آخر رسید. دو سه تا از امتحاناتش را داده بود که امام حکم جهاد دادند و دیگر مادر حریف محمدرضا نشد. او می گوید: شنیدن حکم جهاد از سوی امام خمینی (ره) حجت ...
آرزوی شهادت همسر برای شوهر مدافع حرم!
تا 5- 6 سالگی و قبل از آن خیلی چیزی به یادم نمی آید اما در 5 سال بعدش که یادم هست، بابایم حتی با لحن تند هم با من صحبت نمی کرد. با بقیه هم همینطوری بودند. آنقدر پدر من خوش اخلاق بودند که در کل مناسبت ها مثل شب یلدا یا نوروز، خانه ما جمع بودند یا وقتی خانه مادربزرگم بودیم، همه دور پدرم جمع می شدند. پدرم تک خور نبود. سفره داری می کرد. همیشه بهترین چیزهایی که ما داشتیم را با بقیه شریک می ...
طیبی که طاهر شد
خرداد) طبق معمول هر سال از تکیه بیرون آمد. طیب در جلو علامت تکیه در حال حرکت بود و سینه زن ها پشت سر وی حرکت می کردند. آن شب برخلاف سال های قبل، تصاویر امام(ره) روی علامت ها و پرچم ها نصب شده بود. در همان شب من تقریباً در سه چهار قدمی طیب ایستاده بودم که اتومبیل دربار کنار خیابان توقف کرد و رسول پرویزی، معاون اسدالله علم از آن پیاده شد و سریعاً خود را به طیب رساند و پس از سلام کردن گفت ...
برگی از زندگی شهیدان قریشی ها؛ روایت ایثار و جانبازی از کرج تا سوریه
ده شهربانے را مجبور می کند که خود نظامیان بکشند پایین.... چهارم بهمن خیابان سعدے خونین آرین شب را میگذراند و اولین شهید انقلاب کرجے روے زانوے سیدکمال به شهادت می رسد. و چون این خیابان را نظامیان می بندند هر کسے که در تظاهرات یا میهمانے بوده و به سبب بستن راه نمی توانند به خانه هایشان برگردند، سید در منزل خود جاے میدهد. بعد از انقلاب هم روز زن توسط امام روز تولد بے بے اعلام میشود. سیدکمال باز ...
تولیت حوزه علمیه امام حسین(ع) شهر ری: گشت های ارشاد باید باشند؛ مملکت سعودی هم گشت ارشاد دارد
از قرآن و دین و مذهب اثری نبود. روز هشتم ماه ذی الحجه که زائرین خانه خدا به طرف سرزمین عرفات مشرف می شدند امام حسین(ع) به سوی سرزمین کربلا رفت. ایشان همراه با اصحاب و یاران باوفای خود ماه محرم وارد کربلا شد، بسیاری توصیه کردند که این سفر را ترک کن، مردم کوفه وفا ندارند، با پدر و برادر شما رفتار مناسبی نداشتند اما حضرت فرمود: این مسیری است که خدا معین کرده و باید بروم. برخی اصرار کردند ...