سایر خبرها
حجت الاسلام ریاضت: اگر مرام فاطمی را احیا نکنید، تحریف خواهد شد + گزارش تصویری
علیهاالسلام ایثار حضرت زهرا علیهاالسلام، یعنی مقدم کردن خودشان بر دیگران در همه ی مسائل. چون شرایط به قدری برای حضرت علی علیه السلام سخت و خطرناک بود، که احتمال دارد اگر حضرت علی علیه السلام سخنی بگویند، در خطر قرار میگیرند. همانطور که وقتی برای انجام آن جنایت هولناک به خانه امیرالمومنین علیه السلام آمده بودند، حضرت به امام فرمودند، اجازه بده من بروم تا کمی خجالت بکشند. اینجا حضرت فاطمه ...
مصاحبه خواندنی و جنجالی لیلی گلستان (1)
تابلو ریختگی دارد. برای همین هاست که من تاکید دارم روی نظم و انضباط. خود من هم خیلی از نظم و انضباط خودم نتیجه خوبی گرفته ام. آدم های زیادی از من می پرسند که چطور در طول روز به این همه کار می رسی؟ می دانید، من هم مادر بودم، سه بچه کوچک در انقلاب و جنگ و تنها! باید آشپزی می کردم، رخت می شستم، اتو می کردم و.... همه این کارها را کردم، ترجمه هم کردم، کتاب فروشی داشتم و بعد هم گالری داشتم؛ شکر ...
مسلمانان 7 کشور شهادت حاج حمید را تسلیت گفتند
ارتباط برقرار کرده بود. پس در زمینه های فرهنگی کاملاً فعال بودند؟ من که پدرش بودم در طول هفته خیلی کم حاج حمید را می دیدم. زمانی هم که مرخصی می آمد تماس های تلفنی زیادی داشت و باز سرگرم کار بود. من گاهی می گفتم 24 ساعت شبانه روز برای حمید خیلی کم است. خیلی از جلسات و کارهایش در زمینه مطالعات فرهنگی را قبل از نماز صبح می گذاشت تا بعد از خواندن نماز به کارهای دیگرش برسد. خیلی فعال ...
زندگینامه امین حیایی + عکس
را بدون استثناء دوست داشتم و همیشه از این فرصت دونفره بازی کردن استقبال کرده ام و نتایج خوبی هم گرفته ایم. نیلوفر: دلم می خواهد نقشی قابل توجه را مقابل هم بازی کنیم و طوری نباشد که فقط چون زن و شوهر هستیم هر نقشی که پیشنهاد دادند را به صرف اینکه هر دو نفرمان در کار هستیم، قبول کنیم. هرچه کار استخوان دارتر باشد، دیدن ما در کنار هم یا مقابل هم دیدنی تر خواهد شد. میل به یاد گرفتن ...
آرامش امام پس از سخنرانی 12 بهمن برایم عجیب بود
مشایعت می کردم، حاج اکبر ناطق نوری که آن زمان مسئول کارهای امام و بچه محل مان بود را دیدم که گفت چرا اینجا ایستاده ای؟ گفتم الحمدلله همه کنار آقا هستند منم دم در ایستادم که گفت: نه بیا پیش امام برویم، چند بار سراغ تو را از من گرفتند. از پله ها بالا رفتیم و امام تا مرا دیدند خنده ای کردند و در آغوش گرفتند و محبت کردند که همان جا به ایشان گفتم با اجازه تان می خواهم بروم دنبال کشتی، خدا را شکر همه ...
روایت همسرانه از زندگی اهل بیتی با شهید مدافع حرم؛ "ما را سپرده است به امام رضا(ع)"
چنین حرفی را می زد. اما من به مادرشان می گفتم مشکلی نیست. یک وقت کسی هست اهل رفاقت و خوش گذرانی است آدم ناراحت می شود و می گوید خب چرا باید تنها بروی ولی حمید آقا اینطور نبود. رفیق زیاد داشت و همه شان در زندگی ما سنگ تمام گذاشتند و مثل برادرشان هستند. ولی وقتی می دیدم همسرم روز عرفه می تواند کربلا باشد خودم را در حدی نمی دیدم که مانعش بشوم. دفاع پرس: اولین سفر دو نفره ی خودتان کی بود؟ ...
تمام آنچه در افتتاحیه جشنواره فجر گذشت/از اشک های معتمدآریا تا نوید اختتامیه ای بدون سخنرانی
.... نقل خاطره ای از رضا کیانیان توسط برادرش داوود کیانیان که برای تقدیر از برادرش دعوت شده بود، در ادامه ی مراسم بیان کرد: رضا وقتی در شکم مادرم بود، فقط من، مادرم و پدرم خبر داشتیم و او همیشه لگد می زد. مادربزرگم که این لگدها را که می دیدید می گفت زهرا خانم بچه ای که آدم به زور از خدا بگیره، بهتر از این نیست. اما مادرم به شکمش دست کشید و گفت نه مادر، رضا جایش تنگ و تاریک است ...
نافرمانی همایون در دربی 6 تایی ها/ماجرای آمپولی که می توانست فوتبال را از بهزادی بگیرد
پیش خدا شرمنده باشم. در مورد دوستانم و در مورد هیچکس دیگر شرمنده نیستم. من می دانم که پدرم چه می گفت. می دانم واقعا این حرف هایی که می زد از ته دل بود. پدر من آن موقع هم که فوتبال بازی می کرد و در اوج فوتبال بود خاک پای مردم بود. یک موقع هایی من ناراحت می شدم و می گفتم چرا به همه می گویید من دستت را می بوسم. سنم پایین بود به من می گفت تو هنوز نمی فهمی شاید امروز می فهمم. "نه تو مانی و ...
گلبانگ آزادی است کز خاوران خیزد...
فرم آمدند تو. گفتند آمده اند با امام بیعت کنند، نمی توانی عکس بگیری. گفتم اجازه بدهید یک عکس بگیرم، برای شما سندیت داشته باشد ولی طوری می گیرم که بچه ها توی عکس دیده نشوند. عکس را گرفتم و سر و صدای بختیار را درآورد اما امام گفت واقعیت دارد. حدود 8-7 فریم عکس گرفتیم، همه را هم از پشت. یک نفر پیدا نیست . پس از اینکه عکس بیعت همافران، روز 19 بهمن 57 در روزنامه کیهان، با تیتر هزاران نظامی ...
روزی که آقا آمد
. اسمش را بلد نبودم. او هم اسم مرا نمی دانست. از آن بچه هایی بود که هر روز همدیگر را اینجا و آنجا می دیدیم. صدایش کردم. جلو آمد و گفت کجا بودی تو؟ حالا کجایی؟ دستم را گرفت و کشید تو و برد کنار مردی که کنار میکروفون ایستاده بود. گفت: آقای احمدی! این آقا ... و داشت معرفی می کرد که چهار پنج نفر خبرنگار خارجی آمدند. کارت می خواستند. مرد مسئول انگلیسی بلد نبود. با خارجی ها حرف زدم و ترجمه کردم و نام ...
گفتگو با نوه دکتر مصدق، پیرترین پزشک ایران
سرکیسه کرده اند همه را با یک چشم می بینند. مثلا می گویند پزشک ها ملاحظه و تعهد اخلاقی ندارند و تو سر پزشک می زنند. * به نظرتان یک پزشک خوب چه ویژگی هایی دارد؟ الان پزشک خوب و بد قاطی شده است. ما الان پزشک به کشورهای دیگر صادر می کنیم. ایام جنگ تحمیلی در شهرستان ها پشت جبهه می رفتیم. دولت پزشک های هندی استخدام کرده بود. الان پزشک زیاد داریم. باید دانششان را به روز کنند. * اگر زمان به گذشته برگردد چه می کنید؟ من سعی خودم را کردم. بیشتر از این هم فکر نمی کنم مایه داشته باشم. دیگر آخر خط هستم. ...
گلبانگ آزادی ست کز خاوران خیزد...
. رفتم در مدرسه، یک نفر از دفتر امور مطبوعاتی گفت همه عکاس ها را از مدرسه بیرون کنید. فهمیدم باید خبری باشد. از من خواستند بچه ها را رد کنم که رد کردم. بعد از چند دقیقه دیدم دری از بغل مدرسه علوی باز شد و تعدادی افسر نیروی هوایی با لباس فرم آمدند تو. گفتند آمده اند با امام بیعت کنند، نمی توانی عکس بگیری. گفتم اجازه بدهید یک عکس بگیرم، برای شما سندیت داشته باشد ولی طوری می گیرم که بچه ها توی عکس دیده ...
سلیمان فرنجیه: قولی به سعدالحریری نداده ام/ به مقاومت، سیدحسن نصرالله وبشار الاسد وفادارم
به اطلاع سید حسن نصرالله رساندم. رئیس حزب جریان المرده افزود: بعداز دیدار با الحریری به طور مستقیم با برادران در حزب الله تماس گرفتم و آنان را درجریان فضای دیدار و مذاکرات صورت گرفته قرار دادم و تاکید کردم که هیچ قول و تضمینی به الحریری در خصوص هیچ موضوعی نداده ام و هرگونه سخنی خارج از این چارچوب، دقیق و صحیح نیست. وی با بیان این که نتیجه دیدار پاریس این بود که سلیمان فرنجیه ...
واکنش امام خمینی(ره) به سخنرانی استاد انصاریان در خیابان لاله زار
صفحه اول همان رساله ای که پیش از این گفتم، چاپ کرده بودیم. *روزی که شیخ حسین انصاریان درویش شد! خلاصه با نثار کردن کلی بد و بیراه به خودم و به امام خمینی، من را به سلول انفرادی بردند. چون در محرم و صفر بود و من چند روز وقت نکرده بودم که سر و صورتم را اصلاح کنم، موهای صورتم روی لبم ریخته بود. وقتی من را برای بازجویی بردند بازجو خیلی عصبانی بود. گفت: تو پخش کننده اعلامیه های ...
جشنواره فیلم فجر به نام شهدا متبرک شد
در سینما آغاز شده است. پرده های سینما روز به روز پر رونق تر و نوتر و سفره سینما کم کم گسترده تر می شود. سینما به سبد کالای مردم بازمی گردد. با پایان تردید بخش خصوصی، سرمایه و هوش ایرانی به سوی ما می آید. با هجوم جوانان خوش ذوق، سینمای ایران به آوردگاه طرح ها و اندیشه های نو تبدیل شده است. به همه سینماگران عرصه های گوناگون از فیلم کوتاه تا داستانی و بلند، بشارت می دهم که موج تازه ای از صنعتی شدن ...
آنچه درافتتاحیه ی فیلم فجرگفته شد+عکس
جایزه را خانم معتمد آریا می دهد، چون وقتی بچه بودم مرا به تئاتر می بردند و می گفتند این خانم "خاله سیمین" است ! در پاسخ به او معتمد آریا گفت: از بچگی تئاتر کار می کردم و حالا میانسال شده ام اما خیلی پیرمردها و پیرزن ها می گویند از بچگی تو را می دیدیم ! علی ربیعی درباره ی رضا کیانیان چه گفت؟ علی ربیعی نیز هنگام تقدیر از کیانیان از او به عنوان مردی برای تمام فصول ...
تقسیم تندیس ها شروع شد
یک فیلم مستند می گیرم و به همه تبریک می گوییم. سی و چهارمین فیلم فجر را به شهدای حرم تقدیم می کنم حجت الله ایوبی در ادامه این مراسم؛ با خیرمقدم به اهالی سینما گفت: این خانه؛ خانه شماست و امروز همه ما آمده ایم که به شما خوش آمد بگوییم. ایران خانه فرهنگ و هنر است و درود می فرستم به همه آنهایی که به جشنواره فیلم فجر آمدند و سلام می کنم به همه عاشقان، عاشقان فرهنگ. وی ...
مجلس آینده؛ رقابت بین راست و راست تر
انتخابات هم عمدتا برای این کار استفاده کنند. موضوع سر همین تعریف مفاهیم است؛ اینکه شما می گویید مجلس آینده می شود دعوای راست و راست. بحث این است که ما اصلا راست یا چپ به معنای واقعی کلمه در ایران داریم یا نه؟ نمی دانم منظورتان از مفهوم واقعی چیست. تشکل واقعی را ممکن است بفهمم، اما مفهوم را نه. حرف بنده ساده است. وقتی افرادی داریم که معتقدند تو باید آزادتر زندگی کنی ...
ناگفته های شنیدنی گبرلو از پشت پرده های هفت
به این معناست که برنامه هفت که شما تولید می کردید بر اساس ارزش ها جلو نمی رفت؟ - این هم از آن حرف هاست، معضل بزرگ مدیران فرهنگی پس از انقلاب اسلامی روی مفاهیم همین کلمه ارزش ها است. همه تابلوی بزرگی از ارزش ها در سردر مغازه خود نصب کرده اند اما در درون مغازه کالای دیگری عرضه می کنند. متاسفانه چون برخی مدیران فرهنگی فهم درستی از ارزش ها بر مبنای اندیشه های انقلاب اسلامی ندارند ...
ماجرای استفاده احمد متوسلیان از بنزین های ساواک برای استقبال از امام
.... احمد از همان زمان علیه شاه و رژیم پهلوی حرف می زد. او از طریق حسن برزی برای گرفتن بنزین به من وصل شد. حالا جالب است که احمد برای بردن بنزین به جلوی خانه ما آمد. مادرم درب را روی او باز کرده بود و او گفته بود که با حسن آقا کار دارم. احمد از قبل نمی دانست که بنزین ها در اختیار من است. من تا جلوی درب خانه رفتم و مرا که دید جا خورد. گفت: حسن تو اینجا چه کار میکنی؟ گفتم: منزلمان اینجاست ...
تغییر قضا نتوان کرد
در ادامه این مطلب به قلم سلیمان الله مرادی آمده است: عصر هنگام بود؛ 27 اسفند 1365 تک و تنها در گوشه ای از اطاق کز کرده بودم و در حالیکه به دنبال تکه پارچه ای می گشتم تا سوز سرمای درز پنجره را بگیرم صدای آشنایی از بیرون خانه مرا به خودآورد؛ مرد همسایه کاک شکرالله بود؛ در را باز کردم... بیا خونه منم تنهام، بچه ها نیستند. گفت خبر داری...! گفتم نه چی شده؟ بی درنگ گفت رادیو بغداد بازم تهدید کرده که ...
تعبیر آیت الله مجتهدی از نابرده رنج گنج میسر نمی شود
بازاری بود، نگذاشته بود که ایشان برای طلبگی به حوزه بروند. ایشان می گویند: من شاگرد پدرم در بازار بودم و یک مرتبه وقتی برای نماز به مسجد بازار رفتیم با آسیّد علی نقی گفتم: من می خواستم برای طلبگی بروم، شما کاری کن که پدرم راضی شود و ... . آسیّد علی نقی خیلی هم خوشش آمد که ایشان در آن زمان، می خواهد طلبه شود، امّا جمله ای به ایشان گفت که خیلی زیباست، گفت: تو برای بندگی خدا می خواهی بروی یا ...
چرا اولیا برخی رنج ها را گنج می دانند
مرحوم حاج حلوایی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گفته بودند که بسیار زیباست. پدر مرحوم حاج حلوایی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) که بازاری بود، نگذاشته بود که ایشان برای طلبگی به حوزه بروند. ایشان می گویند: من شاگرد پدرم در بازار بودم و یک مرتبه وقتی برای نماز به مسجد بازار رفتیم با آسیّد علی نقی گفتم: من می خواستم برای طلبگی بروم، شما کاری کن که پدرم راضی شود و ... . آسیّد علی نقی خیلی هم خوشش آمد ...
شما نمی دانید پس از آن چه بر سر من آمد
افشاری که یکی دیگر از بازیگران این فیلم بوده است، در این رابطه گفت: یک فیلم اکشن – پلیسی به من پیشنهاد شد. به خیلی از دوستان نزدیک آن دورانم در سینما گفتم و همه گفتند فیلم اکشن پلیسی است بازی کن و من این فیلم را بازی کردم. من اگر بخواهم امروز صحبت کنم، باید درباره ی کسانی صحبت کنم که امروز مدعی روشنفکری در سینمای ما هستند و من دلم نمی خواهد پای آن ها و پای خیلی های دیگر وسط کشیده شود ...
انقلاب در گارد گارد در انقلاب
؟ چند روز ماندید و با 25تومان چطور سر کردید؟ اصلا سربازی رفتنم به روز نکشید. پرسان پرسان رسیدم پل چوبی و حوزه نظام وظیفه. دژبان دم در پرسید کجا؟ گفتم آمده ام داوطلب سرباز بشوم. تعجب کرد چون در آن دوره همه از سربازی فرارمی کردند. مرا دیدند که بدنم سرحال و صورتم قرمز است و پرانرژی هستم و خلاصه جوان روغن حیوانی بودم! گفتند مشمولی؟ گفتم نمی دانم، شناسنامه ام را نگاه کن. آمدم سربازی و می ...
فیلم من قوطی شیر نیست که تاریخ انقضا داشته باشد!
این چنین احتیاط می کردم ؟ خیر. من پای حرف هایم می ایستم. منظورم این است که حرف هایم بد تعبیر شده است. من نگفتم که همه پلیس ها قاتل و جنایتکارند یا مثلاً یک پلیسی که تیراندازی کرده، مجرم است. درباره نمونه ای بسیار روشن و صریح حرف زده بودم. شیکاگو با این کارش خراب کرد و نباید هم انکار کند. این جا هم کاملاً و شدیداً چند تا آدم بد را رد می کنم. بسیار خوب آن آدمی که پسرک را کشته، بد بوده اما ...
خاطرات مداح معروف از خرمشهر تا لبنان
، خودم را به این شهر رساندم. نزدیکی های خرمشهر شهید سعید درفشان را کنار جاده دیدم، که آر پی جی روی دوشش بود و بر می گشت. از او پرسیدم: چه خبر، شهر تو چه وضعیه؟ گفت: خرمشهر رو دارن می گیرن. گفتم: بچه ها کجا هستن؟ گفت: بچه ها زیر پل دارن مقاومت می کنن و من باید واسه انجام کاری برگردم عقب . وارد خرمشهر که شدم، درگیری ها در اوج خودش بود و دود و آتش در هر گوشه ای از شهر دیده می شد ...
تنها بانوی رفتگر ایران کیست؟
چند وقت پیش یکی از همکاران شما – خبرنگاران – آمد خانه ام و فیلم مرا گرفت. آنها تعجب کرده بودند که جاروی ما چرا اینقدر سنگین است. آن اوایل، یعنی ده پانزده روز اول، به دست گرفتن جارو و جارو کردن برایم سخت بود و دست هایم درد می کرد اما الان دیگر عادت کرده ام و کارم را خیلی خوب انجام می دهم. تنها زن رفتگر ایران در تمام این سال ها به تنهایی کار می کرده اما چند سالی هست که انگار شانس در خانه ...
امید دارم سرخی خونم، سیاهی گناهانم را غسل دهد
باطل تشخیص دهم، آن گاه خانه و زندگی را رها کنم و به سوی تو هجرت نمایم و در صف رزمندگان و جهادگران راه تو حضور یابم و از مظلومان عالم دفاع کنم. خدایا امید آن دارم که سرخی خونم، سیاهی گناهانم را غسل دهد و پاک شدن از گناه موجب آن شود که در جمع شهدای اسلام سر افکنده نباشم. در این راه کسی مرا مجبور نکرد که از پدر و مادر عزیزتر از جانم و از همسر مهربان و یار و یاور و در سختی ها و ...
روایت ناطق نوری از ورود امام مهربانی ها به ایران
... عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه در بهشت زهرا(س) به دلیل آنکه جمعیت زیادی روی ماشین امام (ره) رفته بودند، ماشین خراب شد و یک هلی کوپتر نیروی هوایی آمد تا امام(ره) را به جایگاه منتقل کند، با مزاح گفت: من درواقع آن روز فرمانده بودم و هر چه می گفتم، امام(ره) گوش می کرد و از فردایش امام هر چه گفت، ما گوش کردیم. در آن زمان آقای مطهری برای برگزاری سخنرانی امام در مدرسه علوی ...