سایر منابع:
سایر خبرها
خانم بازیگر: بخش اعظمی از زندگی من سینما است
اختصاص می دهد. وی افزود: البته برای روشن شدن موضوع باید بگویم که زندگی من دربرگیرنده کارم است. به عبارت دیگر همه زندگی من سینما به معنای بازاری آن نیست؛ منظورم سینمایی است که این روزها تنها از دیدگاه اقتصادی رو یش مانور می دهند و درباره آن همه جا صحبت می کنند. به تعبیری دیگر تأکید می کنم که کار در مفهوم اصیلش برای من مترادف است با مجموعه زندگی . مثلاً اگر امروز معلم می بودم، زندگی ام چه ...
در وطنم غریبم چون مسلمانم
مخالفتی نداشتند؟ نه هیچ مخالفتی. یعنی انتخاب دین آزاد است؟ بله، آنجا کسی نمی تواند تو را مجبور به پذیرش عقیده ای بکند البته برخی اقوام، به خاطر مسائل خانوادگی از من خوش شان نمی آید ولی از نظر قانونی، انتخاب دین آزاد است و تغییر آن هیچ مشکلی ندارد. البته برخی خانواده ها هستند که رابطه با فرزندشان را قطع می کنند ولی من با خانواده ام چنین مشکلی نداشتم. چند ...
نیکی کریمی، ستاره ای که جنبه شهرت را داشت!
اسم هم ببرید؟ - واقعا نمی توانم از یک نفر اسم ببرم چون همانطوری که گفتم از افراد موفق زیادی الگو گرفته ام. مثلا من سال هاست اپرا وینفری را دوست دارم، همیشه مجله هایش را می خوانم و یک زمانی بیشتر برنامه هایش را می دیدم تا اینکه خودم هم به شوی اپرا در شیکاگو دعوت شدم و ایشان با من مصاحبه کرد. کسانی که روی من تاثیر داشتند در دوره های مختلف فرق داشتند، مثلا یک موقعی رومن رولان است ...
مصاحبه خواندنی با امید علومی همسر سحر قریشی + عکس
آخرین لحظه و بعد از ماه ها از شروع کار، به پروژه ملحق شدم. سحر قریشی بازیگر ایرانی شما ورزش هم می کنید؟ امید علومی: تنیس و کمی هم بدنسازی کار می کنم و مدتی هم ورزش های رزمی را دنبال می کردم. سحر قریشی: سال ها قبل از رفتن به مدرسه، رزمی کار می کردم که به خاطر مشکل پا، برایم ممنوع شد. در حال حاضر در حد معمولی ورزش می کنم و رشته خاصی را به صورت حرفه ای دنبال ...
دایی: اشتباهات زیادی داشتم
من را به بیمارستان بردند. زمانی که در بیمارستان بودم، خانواده ام از وضعیت من خبر نداشتند. مدیرانی که با ما آمده بودند، موبایل داشتند. به یکی از آن ها گفتم شماره خانه مرا بگیر تا با خانواده ام صحبت کنم و بگویم زنده هستم. اما دو بار تماس گرفت و گفت اشغال است؛ اما بعد آقای عابدینی موبایلی پیدا کرد و من با خانواده ام صحبت کردم. در آن زمان مادرم یک هفته در خانه برایم دعا کرد. زمانی هم که مرخص شدم با ...
خسارت 40هزار میلیارد تومانی موادمخدر به کشور
پیشتاز مواد مخدر صنعتی عمدتا در خارج و کشورهای همسایه هستند که اینها همه بر ما تاثیر می گذارد. در داخل هم 2 چالش اساسی داریم؛ یکی برون سیستم مواد مخدر و دیگری درون سیستم. برون سیستم بحث مدیریت کلان است. ما در دهه پیش رو با 2 چالش اساسی در داخل مواجهیم؛ یکی چالش مشروعیت و دیگری چالش کارآمدی. چالش مشروعیت را با تلاش ها و فعالیت هایی مهار کردیم. تندترین آن سال 88 بود که با هزینه هایی کنترل و ...
بنیانگذار تکبیر در انقلاب اسلامی چه کسی بود+عکس
ابتکاراتش گرفته بود. در گفتگویی که از ایشان در خصوص چگونگی گرفتن این لقب سؤال شده بود، بیان داشتند که: آیت الله توسلی یک بار مرا دیدند و فرمودند: آقای مرتضایی فر خبر داری که وزیر شعار شده ای؟ با تعجب پرسیدم چطور؟ گفتند: دیروز امام از حاج احمد آقا حال شما را پرسیدند که حاج احمد آقا فرمودند وزیر شعار را می فرمائید. که امام خندیدند و از آنجا بود که این موضوع سراسری شد و به خاطر نفس گرم امام (ره) بدون ...
درگیری آیت الله خامنه ای با کمونیست ها در جنرال الکتریک+تصاویری جالب از روزهای انقلاب
جو حاکم بر سوله را بشکند {اما رخنه آغاز شده بود} . تعداد اندکی چهره های جوان دانشگاهی و مسلمانان آن جا حاضر بودند. وجود همان ها موجب شده بود که طرح رخنه و ایجاد شکاف در ذهنش زنده گردد. با آنان آشنا شد و این آشنایی تا سال ها بعد، زمانی که یکی از آنان در جنگ اسیر شد و دیگری به عضویت سپاه پاسداران درآمد، ادامه یافت. انحصار و سیطره ی کمونیست ها بر فضای آن کارخانه شکست. چند روز من در آن کارخانه صبح ...
علی دایی: گذشته ام را فراموش نمی کنم/ پس از تصادف آخرم، نگرشم نسبت به زندگی تغییر کرد
می کرد. وی داد: من 3 سال با بایرن قرارداد داشتم، هرتا 3 برابر بیشتر از بایرن به من پیشنهاد داد و به هرتابرلین رفتم و خوشحالم روزهای موفقی داشتم و هیچگاه فکر نمیکردم آمدن به تهران برای تحصیل مرا به اینجا و بازی در بایرن و هرتا بیانجامد. وی در بخش دیگری از خاطراتش در مورد سبیل خود گفت: زمانی که در هرتابرلین بودم یک روز سبیل خود را زدم و ما در اردبیل بودیم و طبق مد پیش می رویم ...
دیگر شور و شوق نوشتن ندارم/ گفتگو با معصومه حلیمی نویسنده جوان رمان بازگشت
پرسیدم که ایشان کلافه می شد. حتی وقتی در خیابان راه می رفتم اگر کاغذ یا مجله پاره می دیدم، برمی داشتم و می خواندم! خیلی تمایل داشتم تا در مورد همه چیز بدانم. تا اینکه اولین بار در سال اول راهنمایی دبیر هنر از ما خواستند که داستان بنویسیم و یک کتاب قصه درست کنیم. گفت: هر کدام که خوب بود من با خودم می برم و به شما برنمی گردانم. همه بچه ها کلاس این کار را انجام دادند و من هم یک داستان ...
اسباب بازی هایی که با سبک زندگی ما نمی خواند
...، موتور و ماشین شارژی قرار گرفته اند، نظرمان را جلب می کند، به ناگاه همگی می پرسیم، خاله جان نوه تان دختر است یا پسر؟ خاله با خنده ای بر لب می گوید: قرار است چند وقت دیگر، یه کاکل زری به جمع خانه مان اضافه شود. من و دیگر مهمانان تا آخرین لحظه مهمانی در حیرت آن مانده بودیم که اگر نوزاد پسر است پس این همه عروسک رنگارنگ دخترانه، به چه منظور برای کودک خریداری شده است؟! در ...
هنرمندان از علاقه خود به ظریف گفتند/ برای سردار سلیمانی کف زدند!
دبیر جشنواره سال بعد؛ او در سخنانی کوتاه گفت: جشنواره سی وچهارم تئاتر فجر با تمام فراز و نشیب ها و سختی های زیادی که برای من به ارمغان آورد اما در فهم بیشتر جهان به من کمک کرد. امیدوارم برای ادامه این مسیر همه دست به دست هم دهید و به من کمک کنید. دبیر سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در مراسم پایانی جشنواره تئاتر فجر در قالب متنی؛ سخنانش را مطرح کرد. اسدی خطاب به حاضران گفت ...
یک عاشقانه متفاوت در سینمای ایران
جلال دهقانی اشکذری امسال با "دلبری" دومین فیلم خود بعد از ̋خانه ای کنار ابرها ̋ در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. فیلم جدید او یک ملودرام اجتماعی و قصه زنی به نام "طوبی" است که در شب مراسم عروسی خواهرزاده اش اتفاقاتی برایش رخ می دهد. هنگامه قاضیانی، آتیلا پسیانی، عباس غزالی و محمدرضا شیرخانلو در "دلبری" بازی می کنند. دهقانی اشکذری که فیلمبرداری ...
روایتی از تشکیل یک سازمان امنیتی در ایران
دنیا به طور روزانه مطلع می شوید؟ ، وی افزود: هر روز 400-500 برگ گزارش برای من می فرستند. در روز که کار دارم و در شب که وقت مطالعه ندارم، لذا دستور می دهم در حضور خودم این گزارش ها را در بخاری بسوزانند . ملکه انگلیس در جواب او می گوید: ما حدود 70 سال است برای این کار سازمان ویژه ای داریم که همین تعداد اوراق را در دو نسخه خلاصه می کند و فقط به اطلاع من و نخست وزیر می رساند. ...
مردم ما هنوز از صدر اسلام بهترند اما نه در حوزه اقتصاد
. اگر اطرافتان را نگاه کنید، می بینید که مشکل کم نیست؛ فرمایشات قرآن و سیره معصومین در زمینه های اقتصادی در ذهن من و شما زنده نیست؛ فرمایشات بزرگانی چون آقا و امام هم در این عرصه در ذهن من و شما زنده نیست. گیر اساسی ما این است که همین مردمی که قربان آقا می روند؛ و در عرصه سیاسی و نظامی آقا هر چه بگویند، گوش می دهند؛ در عرصه اقتصاد آقا بفرمایند، انجام نمی دهند! می فرماید امروز جهاد زن خانه ...
ماجرای کسی که به مرحوم قاضی شک داشت
به روی زمین افتاده است؛ پازدم به آن دیدم ابداً حرکتی ندارد. بسیار منقلب و شرمنده شدم برگشتم به مسجد که چند رکعتی دیگر نمازگزارم، نتوانستم؛ و این فکر مرا گرفته بود که واقعاً اگر این مسائل حقّ است، پس چرا ما ابداً بدانها توجهی نداریم. مرحوم قاضی مدتی در حجره خود بود و به عبادت مشغول، بعد که بیرون آمد و از مسجد خارج شد برای نجف، من نیز خارج شدم. در مسجد کوفه باز به هم برخورد کردیم، آن مرحوم لبخندی به من زد و فرمود: خوب آقا جان! امتحان هم کردی، امتحان هم کردی؟ کتاب اسوه عارفان – ص 67 ...
روایت همسر شهید مدافع حرم
. دائماً گلایه داشتم از خدا، از اطرافیانم، از همه آدم و عالم. دائم از خودم می پرسیدم چرا امین رفت؟ چرا بقیه مانع از رفتن امین نشدند؟ دائماً ناراحت و دلگیر بودم. منتظر بودم بیاید منت کشی! امین حاضر نبود ناراحتی مرا ببیند حالا چطور حاضر بود مرا با این داغ بزرگ بگذارد و برود؟ بعد از دو سه روز دیدم دیگر فایده ای ندارد. فکر کردم باید معامله ای کنم. گفتم خدایا! شوهرم را در راه تو بخشیدم. خود و ...
گفت وگوی قدیمی با علی دایی در آستانه 46 سالگی
. متأسفانه ترم اول ریاضی(1) را افتادم و قید خانه را زدم و رفتم خوابگاه. 2 سال و خرده ای توی بلوار کشاورز بودم و بعد رفتم خیابان زنجان و بعد هم طرشت. مثلی بین بچه های صنعتی شریف هست که از میان فارغ التحصیلان این دانشگاه، هیچ کس به اندازه دایی از سرش استفاده نکرده(خنده) (خنده) من هم شنیدم! در مراسم فارغ التحصیلی این دانشگاه که شرکت می کنم، برخی استادان به من گفته اند. من خاطرات ...
با تنها نماینده زن مجلس خبرگان آشنا شوید
هم بودند. یک نفر از بین بچه ها حرف هایش را زد و گفت: ما فردا پرواز می کنیم و ممکن است ما را در حین پرواز بزنند و دوست داریم این پرواز در حضور ملت باشد. این حرف تأثیر عجیبی روی افراد گذاشت. ما صبح زود به فرودگاه رفتیم که پرواز این بچه ها را شاهد باشیم. با مشکلات زیادی توانستیم به محیط پرواز برویم. پرواز را نگذاشتند انجام شود و ظاهرا بچه ها را هم گرفتند. من آن روز با دختر بزرگم رفته بودم. به ما ...
فرزندی بدون مشکلات روانی تربیت کنید
فشار از سوی خانواده قرار می گیرد که ما این همه برایت هزینه کردیم و تو نمی توانی از پس این کارها برآیی. متاسفانه ما در همه خانواده ها می بینیم که الگوی ثابتشان پدری است که از صبح تا شب کار می کند و زمانی برای بچه ها نمی گذارد؛ مادری که یا شاغل است یا خانه دار معمولا ویژگی های وسواسی دارد و فارغ از توانایی های بچه، او را مجبور می کنند همه نوع کلاسی برود و به نوعی پدر و مادرها می خواهند همه کمبودهای ...
بزرگترین انگیزه زندگی کیهان ملکی چیست؟
. (می خندد) پدر و مادرم به روز هستند ژرفا ملکی: شاید برخی از نوجوانان یا جوانان حس کنند از طرف پدر یا مادرشان درک نمی شوند اما خداراشکر من هرگز چنین مشکلی نداشته ام. بابا و مامان کاملا به روز هستند و مرا می فهمند؛ البته گاهی از اینکه سرم زیادی توی گوشی ام باشد، ناراحت می شوند. (می خندد) کیهان ملکی: این مشکل همه خانواده هایی است که نوجوان در خانه دارند. (می خندد) ما زمان ...
هنگامه قاضیانی از دلبری می گویید: من بودم و یک دوربین و قصه ای که عاشقانه بود!
که میثم دیگر تمام شد. 28 سال من به عنوان طوبی با مریضی اش کنار آمده ام. وقتی هم انرژی مضاعف می گذاری بیشتر ضربه می خوری. 28 سال کنار این مردی که در بستر بیماری است دوام آوردی و بعد تو ناگهان او را از دست می دهی. تحلیل من این بود که نباید غم را القا کنم. باید اندوه را القا کنم چون اندوه یک پیشینه دارد و با غم فرق دارد. طوبی خیلی آدم محترمی است. با همه محترمانه صحبت می کند. با منشی دکتری ...
اتفاقات پشت پرده تیم ملی از زبان علی دایی/ ماجرای اختلاف با کریمی و مایلی کهن و کت آستین کوتاه
ولی جا دارد از جابر نعمتی که آن موقع سرمربی استقلال بود، یاد کنم. در یک بازی مهاجم ما مصدوم شد و مرا در این پست گذاشت. همانجا دو سه گل زدم و دیگر مهاجم شدم. * تلخ ترین اتفاق زندگی ورزشی من پاره شدن طحالم در بازی با بحرین بود. آن موقع تعویضهایمان را انجام داده بودیم. آن 20 دقیقه پایانی برای 200 سال گذشت! بعد از بازی در رختکن بیهوش شدم و به بیمارستان منتقل شدم. * بعد از بازی در ...
جوک های خنده دار تلگرامی جدید + 11
ایرانیا همینطور مستقیم بپیچ به چپ بعد از یکی دیگه آدرس بگیر ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ جملات کوتاه طنز ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ خیلی دوست دارم یه بار رو کتابام خوابم ببره! مامان وبابام بیان باتحسین نگام کنن! . . ولی همیشه گوشی به دست خوابم میبره مامان وبابام میان به هم نگاه میکنن وباتاسف زیر لب میگن !! این هیچی نمیشه!!! هرهرهر خنده داشت تو از من بدتری ...
توضیحات افتخاری درباره حرکات موزون خود!
مدیر برنامه های من چند کودک سرطانی را به سالن بیاورد و من قول اخلاقی داده بودم که برای شادی دل آنها این برنامه را اجرا کنم. اعضای گروه با قطار رفتند و به من هم گفتند با قطار بروم. اما من گفتم در دل شب می خواهم تنهای تنهای با خدای خودم خلوت کنم و تا بُناب رانندگی کردم و اشک می ریختم. من به خاطر این بچه های سرطانی معصوم به این برنامه رفتم و اگر کمی انصاف داشته باشیم، حتماً متوجه این موضوع می شویم که ...
گزارش کامل برنامه نود
خاطر پوشیدن شلوار جین و کاپشن اجازه ندادند به دانشگاه بروم. بعد، سال 67 دوباره قبول شدم و به دانشگاه رفتم. وی ادامه داد: درس و دانشگاه مسیر زندگی مرا عوض کرد. اگر در دانشگاه شریف قبول نمی شدم مسیر زندگی ام عوض نمی شد. سرمربی سابق تیم ملی در ادامه حرف هایش خاطره جالبی از فردوسی پور گفت: اواخر دانشجویی من بود که شما (فردوسی پور) به دانشگاه شریف آمدید. تیم ما خوب بودند. بچه های ...
گفت و گوی فردوسی پور با علی دایی/ از ببخشید و کجای دنیا تا شلوار لی دردسرساز
شدم و به دانشگاه رفتم. دایی ادامه داد: درس و دانشگاه مسیر زندگی مرا عوض کرد. اگر در دانشگاه شریف قبول نمی شدم مسیر زندگی ام عوض نمی شد. اواخر دانشجویی من بود که شما (فردوسی پور) به دانشگاه شریف آمدید. تیم ما خوب بودند. بچه های متالوژی خوب بودند و با بقیه فرق داشتند! یک خورده ما خشن تر از شما بودیم! او در ادامه از زندگی سخت دوران دانشجویی اش خبر داد: سه سال و نیم در ...
جسد را از سردخانه بیمارستان دزدیدند!/ روزنامه نگاری عاشق می خواهد
کازیه نامه را دیدم، بعد خداحافظی کردم و آمدم یک خبر آماده کردم با این عنوان: جسد را از سردخانه بیمارستان دزدیدند! چند وقت بعد دادستان مرا خواست و گفت بیا این خبر را از کجا آوردید؟ من فلان کار را می کنم اگر نگویی؟ گفت: بگو ببینم خبر را چه کسی به تو داد؟ گفتم منابع خبری برای ما محفوظ هستند. گفت: من دادستان هستم و می پرسم چه کسی به تو خبر داد؟ گفتم: شما از صحت این خبرها پرسیدید و صاحب ...
هویت از دست رفته یک خانواده
صدای خسته مرد جوان رو به خاموشی رفته بود که صدای آژیر خودروی آتش نشانی به گوش رسید. او را به بیمارستان بردند اما شدت جراحات ناشی از سوختگی آنقدر زیاد بود که زندگی مرد جوان را رو به خاموشی برد. او که رفت، همه چیز را با خودش برد، زن و بچه اش بی سرپناه ماندند. آنها ماندند و مشتی خاکستر از خانه سوخته و بی پناهی که پایان نداشت. عرصه زندگی روزبه روز بر آنها تنگ تر می شد تا جایی که زن جوان مجبور شد از ...
دایی: هر دختری پولیورم را در شلوارم می دید با من ازدواج نمی کرد!
موقع سرمربی استقلال بود، یاد کنم. در یک بازی مهاجم ما مصدوم شد و مرا در این پست گذاشت. همانجا دو سه گل زدم و دیگر مهاجم شدم. * تلخ ترین اتفاق زندگی ورزشی من پاره شدن طحالم در بازی با بحرین بود. آن موقع تعویضهایمان را انجام داده بودیم. آن 20 دقیقه پایانی برای 200 سال گذشت! بعد از بازی در رختکن بیهوش شدم و به بیمارستان منتقل شدم. * بعد از بازی در بیمارستان دنبال یک تلفن می گشتم که ...