درخواست طلاق به خاطر انتخاب شام
سایر منابع:
سایر خبرها
بازداشت پزشک قاتل قبل از فرار به دوبی
، هیچ کسی برگزار نکرده است. به نظر شما من با این کارنامه برادرم را می کشم. پس چه کسی قاتل است؟ سرایدارم او را کشت. البته سرایدارم فردی تحصیلکرده است. او پرستار بی هوشی است و در مطبم هم کار بیهوشی انجام می دهد و هم سرایدار ساختمان شرکت است. چرا او باید برادرت را بکشد؟ اولاً او خودش را مدیون من می داند. چون در مرکز درمانی که کار می کرد، حقوق پایینی می گرفت، اما من به مطب خودم ...
کودکانی که قربانی جنایت پدر و مادرخوانده ها می شوند
را بزرگ کردیم و هر چه می خواست در اختیارش قرار می دادیم اما از دو سال قبل بهرام معتاد شد و زندگی ما را سیاه کرد. بهرام نه تنها خودش معتاد بود، بلکه همسرش نیز معتاد بود و همین ما را آزار می داد. آنها اجناس قیمتی خانه را برای تهیه مواد می فروختند و حتی همسرم را کتک می زنند. رفتارهای پسرخوانده ام برایم غیرقابل تحمل شده بود. به همین علت، روزی که همسرم در خانه نبود او به سمت من حمله کرد که از ...
زن 28 ساله: عقد موقت مردان خلافکار بودم
گذشت که کیومرث هنگام حمل مواد مخدر دستگیر شد و مرا هم لو داد. در این شرایط من مخفی شدم و او به تحمل 3 سال زندان محکوم شد ولی بعد از یک سال و نیم و با عفو مشروط از زندان بیرون آمد و مخفیگاه مرا در حالی لو داد که من پسری 6 ماهه را در آغوش داشتم و در یک تاکسی تلفنی کار می کردم تا از این طریق مواد هم توزیع کنم! بالاخره من هم برای یک سال راهی زندان شدم اما پس از آزادی ، دیگر ...
ماجرای مردی که دلش از شلاق خوردن پسر رفسنجانی خنک شد!
گمال همان هاپوی شماست. گفتم: شیر مادرم راستش می گم. گفت شغل؟ خواستم برای خودم کلاس بگذارم بلکه باهام بهتر تا کند. گفتم: دانشجو. این را که گفتم انگار به...: نعره زد که: انگل اجتماع! قول میدم یٓک پدری ازت در بیارم حظ بکنی. و سیر وقایع نشان داد که مرد کُرد، سر قولش می ماند... سوال و جواب ها را خودش روی کاغذ می نوشت و فقط آخر هر جواب از من امضا و اثر انگشت می گرفت. تنها چیزی که ...
این دانشجو علوم قضایی در غسالخانه کار می کند | پذیرش 7 نفر از میان 700 متقاضی این شغل
پرسیم که آیا چنین رفتاری باعث دوری او از زندگی و لذت بردن از حضور درکنارهمسر و فرزندش شده یا نه؟ پاسخ می دهد: این طور نیست که هرلحظه به مرگ فکر کنم و با خودم بگویم که دیگر به خانه برنمی گردم. چنین تفکری باعث شده تا قدر لحظات و قدر زنده بودنم را بدانم. به این موضوع فکر کنم که زمان زیادی ندارم و نباید کسی را از خودم برنجانم. در کنار این مسائل، قبل از اینکه در اینجا مشغول کار شوم، خیلی زود رنج بودم ...
بانوی استقامت بعد از 31 سال با فرزندش دیدار کرد
اول وقتی به هتل برگشتیم، می خواستم با چندتایی از 150 مادر و خواهر شهیدی که توی سالن بودند، آشنا بشوم که آب پاکی ریختند روی دست مان؛ امیدوار بودیم با فتح بغداد خبری از جگرگوشه هایتان گیر بیاوریم. متأسفیم اما بهتر است برای شهدایتان مراسم ختم بگیرید. 9 سال قبل برایت یادبود گرفتم. همه برای سرسلامتی آمدند. از همان روز، جنس انتظارم فرق کرد. حاضر بودم پلاکت حتی یک استخوان ازبند انگشتت را برایم ...
سلام، من زنده ام!/ عاشقانه ای از یک زن که داعشی ها همسرش را زنده زنده سوزاندند
روز طول می کشید. تا بار سوم که هفتم مهر سال 1392 بود. علیرضا مدرسه می رفت. من هم مهدکودکم شروع شده بود. منصور آمد خانه و ایستاد جلوی آشپزخانه: مامان علی، عزیزم، می خواهم بروم زیارت امام رضا (ع)، می آیی؟ ظرف ها را توی سینک ظرف شویی ول کردم و چرخیدم طرفش: علیرضا مدرسه است. خودم هم مهد دارم. بنیامین آن موقع یک سال و نیمش بود. گفتم: منصور جان، هوا سرد است، بنیامین مریض می شود خورد توی ذوقش ...
عکس؛ عصاره ای از واقعیت
، یعنی قبل از آن فکر کرده ام، تحلیل داشته ام و حس دارم. به هرحال عکاس آدم است، نه ماشین و پشت تصمیمات او تفکر وجود دارد؛ به همین دلیل فکر می کنم بی طرف بودن در یک جنگ معنایی ندارد. خوشحالم که هرگز سفارشی عکاسی نکرده ام و پروژه هایی را که دغدغه خودم بوده، پیش برده ام. در این سال ها قابی بوده که از ثبت نکردنش حسرت خورده باشید؟ برای همه عکاس ها این اتفاق می افتد. گاهی در موقعیتی قرار گرفته ایم ...
دختر 12 ساله؛ تنها شاهد جنایت قتل مادر | 3 روایت متناقض مرد جوان درباره مرگ همسرش
یا اتفاق دیگری منجر به حریق شده بود. هرچه بود من فورا تلاش کردم تا آتش را خاموش کنم. حتی از دخترم خواستم از خانه بیرون برود، اما در نهایت من و همسرم در این آتش سوزی، دچار سوختگی شدیم که همسرم فوت شد. اظهارات شاهد حادثه اظهارات این مرد هم نتوانست ظن پلیس را برطرف کند و به نظر می رسید که وی حقیقت را کتمان می کند. از سوی دیگر همسایه ها می گفتند که روز حادثه صدای درگیری زوج جوان ...
جای همیشه خالی نغمه خوان انقلاب / مرحوم قره باغی: در سرودسازی، رهبری خیلی پشتیبان ما بودند/ من قلبِ این ...
1401 در 79 سالگی و به دلیل بیماری درگذشت. بی شک، آثار او در زمینه ترویج آرمان های انقلابی ماندگار خواهد ماند. اروپا را رها کردیم و به مملکت مان آمدیم چون حس دِین داشتیم آبان ماه سال 89 بود که اسفندیار قره باغی با ایسنا گفت وگو کرد. این هنرمند درباره اینکه در شهر خودش مانده تا افتخاری کسب کند و به تهران مهاجرت نکرده بیان کرده بود: تهران که سهل است ما به موقعش اروپا را رها کردیم ...
دویدن تا بعد از هرگز
تردد اتومبیل و هزار سند دیگر اقدام کند و بعد از همه اینها، مسیری بیست و چند کیلومتری را زیر نگاه سربازان و لوله تفنگ های شان پشت سر بگذارد آن هم برای دیداری کمتر از دو ساعت چرا که تا شب روادیدش تمام می شد و می بایست به خانه برگشته باشد. این جدا از حبس های خانگی بود که به دنبال برقراری حکومت های نظامی ایجاد می شد. وضعیتی که برای روزها و ماه ها ادامه پیدا می کرد. برای خانواده او نیز مثل ...
شکافی دیگر در خاندان سلطنتی انگلیس
هری از برادرش، ویلیام که او را هنگام دعوا به زمین کوبید و همچنین اعتراف وی مبنی بر اینکه 25 نفر را در افغانستان کشته، موجب شده است تا اشتیاق ها برای تجسس در زندگی وی افزایش یابد. همچنین ادعای او مبنی بر اینکه ویلیام و همسرش کیت او را تشویق کردند تا لباس نازی بپوشد و خاطره او از اولین ارتباط نامشروعش با یک زن مسن در مزرعه به کنجکاوی ها افزوده است. همه چیز این کتاب که توسط یکی از اعضای خانواده سلطنتی ...
حفظ کشوری که براساس ظلم و جور باشد، هیچ اهمیتی ندارد
عرف فیلسوفان اخلاقی بوده، قبول کردید و آن اینکه شرط لازم برای صحت یک حکم اخلاقی، قابلیت تعمیم آن است. بنده اصلا این را قبول ندارم. این سخن کانت به نظر من غیرقابل دفاع است که یک حکم اخلاقی اگر بخواهد صحیح تلقی شود، اول باید از صافیِ تعمیم پذیری بگذرد. یعنی از این صافی بگذرد که ببینیم آیا اگر همه انسان ها به این گونه رفتار کردند، آیا اختلالی لازم نمی آید! آیا عُسر و حرجی پیش نمی آید؟ خب اگر اینطور ...
نقشه راه برای ایجاد تعادل در زندگی مشترک
به خودش شد، چگونه باید رفتار کند؟ – باید به صورت پلکانی عمل کند. ابتدا بهتر است به جای دلیل تراشی و توجیه، سیاست صبر، تحمل همراه با سازگاری را پیش بگیرد. دلیل تراشی را کنار بگذارد یعنی یک دفعه قصد متقاعد کردن همسر را نداشته باشد. زیرا ممکن است شک از نوع هذیانی باشد و با دلیل و منطق از بین نرود و همه دلیل ها و منطق ها را باعث تثبیت هذیان در ذهن کند یعنی فرد فکر کند با این توجیهات حتماً ...
روایت زنی که زندگی را تنها برای خدمت می خواهد/لطفا عکس مرا کنار حاج همت بگیرید!
خدمت برایش معنا ندارد .قیصری هم یک بسیجی خستگی ناپذیر است و تشنه جهاد و جهادگری . او از روزهای پس از جنگ و به قول خودش خدمتگزاری هایش می گوید: بعد از جنگ هم برای فاطمیون که از مدافعین حرم بودند تا قرچک ورامین می رفتیم و به خانواده های آن عزیزان سر می زدیم و کارهایشان را رفع و رجوع می کردیم. از سال 96هم پایگاه زدیم و همه چیز را از صفر شروع کردیم. خانم های خانه دار مشغول به کار شدند والان ما حدود 168 ...
رابطه سیاه و اجباری با پسر جوان در خانه مجردی
با دختر غریبه ای نامزد کرد. این اتفاق ضربه وحشتناکی به من وارد کرد. تحمل این همه بی مهری را نداشتم. از همه بدتر اینکه سهراب دیگر اسم مرا هم نیاورد. از آن روز انگار با خودم لج کردم. به اولین خواستگاری که برایم آمد جواب مثبت دادم. اصلاً برایم مهم نبود که با چه کسی زندگی کنم. فقط می خواستم کاری کنم که سهراب باور کند دیگر به او فکر نمی کنم. اما بدترین انتخاب زندگی را ...
روایتی تلخ از زندگی یک خانواده ایرانی- افغانستانی در سیستان وبلوچستان
.... برادرهای جوان حوا که فقط 17 و 20 سال سن داشتند و چشم های شان از فرط خماری باز نمی شد. ضایعات جمع می کردند تا بتوانند مواد بخرند و هرچه می شد، می کشیدند. حوا نان آور همه اینها بود. روزها خودشان را به تکه های آفتاب می رساندند تا کمی گرم شوند و شب ها می چپیدند داخل پستویی و حلقه می زدند دور هیتری کهنه تا کمی گرم شوند. خانواده های بدون شناسنامه سهمیه نفت ندارند و نفت هم برای شان گران ...
انکار جنایت بعد از اعتراف!
جنایت می اندیشیدم تا این که بالاخره به این نتیجه رسیدم که آن ها را با پتک (کلنگ) بکشم! که سریع تر جان بدهند! آن شب وقتی از منزل مادرزنم به خانه بازگشتیم و همه خوابیدند من کلنگی را که برای شکستن موزائیک ها خریده بودم ازحیاط برداشتم و بدون آن که به چهره همسرم نگاه کنم ضرباتی را بر سرش فرود آوردم و بعد هم نرگس (دختر 9 ساله) را به همین شکل کشتم اما زمانی که روی سر پسرم رفتم چشمم به چهره اش ...
شکنجه زشت و کارهای ناشایست با آقای مدیر در خلوتگاه مخوف!
.... من هم که در مخمصه وحشتناکی افتاده بودم به ناچار با پسرم تماس گرفتم و از او خواستم مبلغ 20 میلیون تومان به حساب بانکی م- ر واریز کند. سپس مبلغ 165 میلیون تومان نیز از حساب بانکی خودم به آن ها پرداختم و بدین ترتیب این زوج اخاذ از شکنجه های جسمی و روحی من دست برداشتند و مرا در حالی رها کردند که مدعی بودند به محض این که سراغ پلیس بروم نه تنها آن فیلم سیاه را بلافاصله منتشر می ...
پرسپولیس به من رسماً پیشنهاد داد/ مربی تیم از طرف گل محمدی با من تماس گرفته است!
هستم چون یک فصل و نیم دیگر از قراردادم با این تیم باقی مانده است. با این وجود می خواهی بگویی که حضورت در پرسپولیس منتفی است؟ باید حرفه ای فکر کرد. من هم با تیمم یک فصل و نیم دیگر قرارداد دارم و اگر پرسپولیس هم مرا می خواهد باید با باشگاهم مذاکره کند و رضایت آنها را جلب کند، به همین دلیل نمی توانم در خصوص خودم تصمیم بگیرم و همه چیز به تصمیم باشگاه ژیل ویسنته بستگی دارد. ...
کتاب خواندن در چهل سالگی چه فرقی با بیست سالگی دارد؟
اندیشیدن به اینکه پس کجا بروم و بنویسم تا بتوانم خانۀ خودم را بفمم، مرا به چه جاهای غریبی که نکشانید. با تکیه بر یک رمان منتشرنشده دربارۀ سال هایی که ذرت چینی می کردم، برندۀ یک مسابقۀ نویسندگی شدم. که پاداشش هفت ماه سرایداری در یک خانۀ اربابی در روستایی در کرانۀ رود راگ در ایالت اورگان بود. در عرض چند سال، از خواندن دربارۀ تجربۀ دیوید ثورو دربارۀ خودآیینی، حالا دیگر به زیستنِ تجربۀ خودم ...
سفر به مدار صفر درصد!
فاش نیوز - امروز 27 دی، سالروز جانبازی بنده است. می خواستم کمی از خاطراتم را با شما به اشتراک بگذارم. بنده حدوداً از سال 61 تا 65 در جبهه بودم و در چندین عملیات شرکت داشتم؛ ولی این بار می خواهم فقط یکی از آنها را برای شما بازگو کنم. در اوایل سال 65 با بسیج به جبهه رفتم و در عملیات حاج عمران شرکت کردم و بعد از عملیات، به فرمانده شهید، حاج اصغر لشنی گفتم می خواهم به سربازی بروم. هر چه ...
شهید غوابش مدافع حرمی که از مسجد رشد کرد/بابا عاقبت به خیر شد
استخدام سپاه پاسداران درآمد و به گردان جعفر طیار تیپ یکم حضرت حجت ( عج ) پیوست. دوره های زرهی و تخصصی تعمیرات تانک را گذرانده بود ولی به خاطر آثار جراحتی که در کمر و پا داشت به اصرار مسئولان در قسمت فرهنگی مشغول به فعالیت شد. خودش هم دوست داشت. روحیه نازک و لطیفی داشت. انگار خدا موقع خلقتش از صفت رحمانیتش بیشتر از همه در او دمیده بود. سال 68 بود که خانواده عمویم به خواستگاریم ...