دروزغ زندگیم را نابود کرد/همسرم مچ مراگرفت/ می خواهد طلاقم بدهد، نمیدانم ...
سایر منابع:
سایر خبرها
وقتی فکرش رو میکنم که خواهرم با شوهرم رابطه جنسی داشته اند دیوانه ام می کند/ آین مرد لیاقت مرا نداشت!
ماهه داریم. شوهرم متاسفانه با خواهرم رابطه دارد و من این ماجرا را بعد از به دنیا آمدن فرزندمان متوجه شدم. وی در مورد نحوه اطلاع از این موضوع گفت: در دوران نقاهت بارداری در خانه پدر و مادرم بودم. یک شب به همراه برادرم برای برداشتن وسایل به خانه رفتم و آنجا بود که متوجه شدم شوهرم با خواهرم رابطه دارد. ابتدا اصلا نمی توانستم باور کنم که خواهرم در حق من خیانت کرده است ولی بعد از مدتی که ...
فکر می کردم رفت و آمدهای دختر خواهرم به خاطر پسرم است/ غافل از این که با شوهرم رابطه نامشروع دارد!+جزییات
از این ماجرا متوجه شدم همسرم و سیمین یکدیگر را در بیرون از منزل ملاقات می کنند و باز هم پنهانی به منزلم رفت و آمد دارند. اگرچه وقتی خواهرم و شوهرش متوجه موضوع شدند خیلی تلاش کردند تا سیمین را از همسرم جدا کنند ولی تلاش های آن ها بی فایده بود و بالاخره سیمین به عقد همسرم در آمد. حالا او در قصری که من سال ها برای هر تکه آجر آن زحمت کشیده ام پادشاهی می کند و من هر روز بیشتر از گذشته تحقیر می شوم و... شایان ذکر است، این پرونده توسط کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد رسیدگی قرار گرفت. این خبر مربوط به گذشته است و صرفا جهت عبرت آموزی باز نشر گردیده است ...
زن 27 ساله از بی غیرتی شوهرش به ستوه آمد/ خواسته های بی شرمانه مرد جوان از همسرش!
حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای عاطفی و روحی ما نیز نداشتند. با وجود این من با همه سختی ها به تحصیلاتم ادامه دادم و برای ادامه تحصیل در مقطع کاردانی وارد دانشگاه شدم. این در حالی بود که باز هم خانواده ام اهمیتی به این موضوع نمی دادند و از من حمایت نمی کردند. هنوز یک ماه ...
زندگیم وقتی سیاه شد که پای دوستم به خانه ام باز شد/او و شوهرم رابطه پنهانی پیدا کردند/آخرش هوویم شد!
زن جوان از این که نادانسته پای دوست صمیمی اش را به خانه باز کرده و او با شوهرش ارتباط برقرار کرده است پشیمان شده و الان می گوید زندگیم تباه شده است. این بخشی از اظهارات زن 37 ساله ای است که برای شکایت از همسرش وارد کلانتری قاسم آباد مشهد شده بود. این زن جوان با بیان این که دیگر تحمل بدرفتاری، کتک کاری و تحقیرهای همسرم را ندارم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت ...
از بیان پیشنهادهای شرم آور همسرم خجالت می کشم/ او مرا در اختیار دوستانش می گذاشت!
متنفر می شدم، چرا که در برابر سالومه احساس سرشکستگی می کردم و به اوضاع اقتصادی خودم افسوس می خوردم. تا این که روزی سالومه از من خواست در شرکت تجاری برادرش مشغول کار شوم. اگرچه حقوقش اندک و ناچیز بود اما به دلیل آن که طعم بی پولی را چشیده بودم از پیشنهادش استقبال کردم. دو سال بعد از این ماجرا در حالی که تحصیلاتم به پایان رسیده بود، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد. انوش که از ...
شوهر خواهر نادانم، زندگیم را به خاک سیاه نشاند/ شک افتاد به زندگیم تا شوهرم زن دیگری گرفت!
چگونه با کینه و نفرت ناله می کرد؛ چرا که آن زن را عامل نابودی زندگی اش می دانست. چند سال بعد من با پسرخاله ام ازدواج کردم و صاحب دو پسر شدم. رجب جوشکار بود و درآمد بسیار خوبی داشت به طوری که در مدت کوتاهی خانه و مغازه خرید، ولی من که با اشک ها و نفرین های مادرم بزرگ شده بودم حساسیت خاصی درباره همسرم داشتم که او نیز بر سر من هوو نیاورد، حتی با به دنیا آمدن دو دختر و یک پسر دیگرم، این حساسیت کم نشد ...
روایت مادر شهید تیموری از نحوه شهادت فرزندش در حادثه تروریستی حمله داعش به مجلس
هدیه داد. خداوند دوباره مرا به خاطر فرزندانم زنده کرد. هنگام تولد جواد به من گفتند: شما به احتمال زیاد به هوش نمی آیی. زمانی که خداوند جواد را باردار بودم، پزشکان از بهبودی من ناامید شده بودند. پس از آنکه درد و عذاب زیادی را تحمل کرده بودم. من از ساعت 12 شب تا ساعت شش صبح در اتاق عمل بودم و ساعت شش و 30 دقیقه صبح که چشمان خود را باز کردم، رضا را دیدم که بالای سر من ایستاده است. پسرم طوری آمده بود که ...
یک جادوگر گفت مرا با 100 میلیون رئیس فدراسیون می کند
چوبه و ... پایم را بست. فردا که زمان بازی شد گفتم من اصلا نمی توانم راه بروم. به هر حال اسم من را دادند و روی نیمکت نشستم. دروازه بان دوم مان امیر کاشانی بود که قد کوتاهی داشت. ما در بازی با پاس 3 بر 2 عقب افتادیم. در دقیقه 80 آقا عطا به من گفت که اگر درد هم داری، به خاطر تیمت برو داخل زمین بازی کن. من چیزهایی که به پایم بسته بودم را باز کردم و آماده بازی شدم و رفتم داخل زمین. بچه ها یک گل زدند و 3 ...
برای جلوگیری از بودن شوهرم با زنان برایش زن گرفتم!
ایشان داشتم، ولی بعد از عقد و ازدواج این شناخت بیشتر شد. من از همان اوایل ازدواج متوجه شدم که ایشان تمایل به چندهمسری دارند . آرزو درباره داشتن احساس خوشبختی در زندگی مشترک برایم می گوید: 16 سال از زندگی مشترک مان می گذرد، ولی 5 سال است که رسما همسر دوم دارد و روزانه برای ناهار به منزل من می آید و در کنار من و دو فرزندم است. من به هیچ وجه احساس خوشبختی نمی کنم ...
در غیاب فرشید، برادرش سهیل نقش شوهر مرا بازی می کرد/ قتل همسر با تزریق آمپول هوا
. فرشید پیوسته از این شهر به آن شهر در حال سفر بود ودر هرجایی که می توانست زمین می خرید و با دیگر همکارانش شروع به ساختن آن می کرد. گرچه مجبور بودم به دلیل موقعیت شغلی او گاهی مدت ها از او به دور باشم ولی چندان دوری او آسیبم نمی داد زیرا ما تنها از نظر جسمی با یکدیگر در ارتباط بودیم و از ابتدا روح از کالبد زندگی ما رخت بر بسته بود وبسان ساختمان هایی که همسرم می ساخت جنسش از ...
به فیروزجا پیشنهاد چند میلیاردی دادیم تا نرود؛ کمک کنیم خادم الشریعه برگردد
اتفاق بیفتد. روز عید مبعث در گروه روسای هیات ها اعلام کردم شرایط نسبی فدراسیون خوب است و اگر فرد دیگری بیاید بحران نخواهد داشت. ما در فدراسیون بحران زیاد داشتیم که گاها برخی از اعزام های رده های سنی را نمی توانستیم انجام دهیم که پول را شخصی از دوستان می گرفتم و اعزام می کردیم. اما فکر کردم که آخر سال با بودجه ای که مصوب داریم، لیگ و مسابقات هم در حال برگزاری است از محضرشان مرخص شوم. باز هم از خود ...
تجاوز گروهی 5 نفر از فامیل شوهر به زن جوان | به آتش کشیده شدن زن جوان توسط همسر متعصبش
را سوزاندم و بعد با ریختن بنزین به روی بدن شیلا و خانه ، همه جا را به آتش کشیدم، زمانی که صدای زجه زدن های شیلا را موقع زبانه کشیدن آتش شنیدم حس و حالی آرامی داشتم و خوشحال بودم که زندگی خودم و بچه هایم را از این کثافت پاک کردم. شیلا توسط پسرخاله، پسرعمه، پسردایی، پسرعمو و عموی همسرش مورد تجاوز Rape قرار گرفته است، به گفته این متجاوز Rapist ها این رابطه با رضایت و علاقه از سمت شیلا ...
رابطه صمیمانه عروس جوان با برادر شوهر رنگ خیانت و خون به خود گرفت!
دختر باید زود ازدواج کند وگرنه باید ترشیش را گرفت، ازدواج کرده و وارد دنیای ناخواسته ای شدم که چندان میل وارد شدن به آن را نداشتم. اما چه سود که به هر دری که زدم راه به جایی نبردم وهرگامی که برای گرم شدن فضای مه آلود زندگیم طی می کردم، همواره آب در هاونگ کوبیدن و به تمامی بی فایده بود. فرشید پیوسته از این شهر به آن شهر در حال سفر بود ودر هرجایی که می توانست زمین می خرید و با ...
راه های رفع غفلت
فَشَکَرْتُکَ بِاِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَلِتَطْهِْیرِ قَلْبَی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ؛ خداوندا، من قدرت نداشتم که از معصیت و نافرمانی تو فاصله بگیرم جز در هنگامی که مرا متوجه محبت خود نمودی و بیدار ساختی، و آن گونه شدم که میل تو بود. پس تو را سپاس می گویم که مرا در دایره کرمت وارد ساختی و قلبم را از چرک های غفلت پاک نمودی. خدایا عمری را به غفلت و بی خبری و مستی جوانی گذراندم، آن وقتی که ...