جوانی که پدر، مادر، خواهر و برادرش را در یک تصادف از دست داد
سایر منابع:
سایر خبرها
هر 17 سال و نیم جمعیت ایران 2 برابر می شود/ به خاطر مساله جمعیت آرامش ندارم و می ترسم
. وای یک بار هم نشد اون ها شک کنن به کار خودشون. اینه که قاسمی: مسولین بالادستی رو در این رابطه بهشون هشدار ندادید که باید ورود کنن؟ مرندی: : مصاحبه کرده بودم. دیگه چه هشداری بدم؟ اگه ایشون ب گوش شون نمی رسید که جواب من رو نمیدادن که اصلا این ها کاره ای نستن و سواد کار ندارن قاسمی: اقای دکتر تمام شاخص ها تو اون دوره میگه که چنانچه هدف 20 ساله ی کنترل جمعیت که قرار بود ...
تیپ گنگ متین ستوده بعد از جدایی همه را مات کرد | خانم با این تغییره چهره شده عین 20 ساله ها
مونولوگ و صحنه را براشون بازی کردم، چند روز بعد دوباره به دفترشون رفتم و مونولوگ هایی را که برام ایمیل کردند را براشون بازی کردم و همون روز برای نقش شیوا انتخاب شدم و فیلمنامه به دستم رسید و قرارداد کار را بستم و از اواخر شهریور و مهر سال گذشته، کار را شروع کردیم. جذاب ترین نکته ای که تو را ترغیب کرد تا در این کار با این مضمون خاصش بازی کنی؟ وقتی که قرارداد بستم برای نقش شیوا اول ...
خاص ترین شاگردان امام صادق(ع) را بشناسید
کردن بودم که مردی از اصحاب به من برخورد و درخواست کرد تا همراه او برای برآوردن حاجتش با او به جایی بروم. او به من اشاره کرد ولی من به دلیل همراهی امام کراهت داشتم که با او بروم. امام صادق(ع) وقتی این صحنه را دیدند به من فرمودند: ای ابان! این مرد با تو کاری دارد؟ عرض کردم: آری. فرمودند : او کیست؟ گفتم: او مردی از اصحاب ما است. امام فرمودند: او مذهب و عقیده تو را دارد؟ عرض کردم: آری ...
واکنش جالب محمود احمدی نژاد به ادعای برکناری علی دایی: آخه منو چه به این کارها؟
مصاحبه با احمدی نژاد نوشت: چند سال پیش شب عید به فکرم زد یه مصاحبه ورزشی با محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق کشور داشته باشم. بعد از چند روز تلاش، با کمک آقای داوری مصاحبه جور شد. صبح رفتیم سمت محمودیه. قبل از مصاحبه سوالات رو فرستاده بودم، از جمله همون سوالاتی که می دونید. بعد از چند دقیقه انتظار ایشون تشریف آورد و بعد از سلام و علیک گفت، حالا چی می خوای بپرسی؟ گفتم ...
اعتراض مددجویان بهزیستی به میزان افزایش مستمری ها | داد مددجویان بلند شد
....ازدواج هم تا آخر عمر نمیتونم بکنم. با مادرم زندگی میکنم اون هم قند داره و انسولین میزنه.قبل از سربازی دیپلم را با شاگرد ممتازی گرفتم و بعدش هم کار میکردم ولی تو خدمت بیمار شدم خداییش باید ارتش برام حقوق درست میکرد ولی نکردن چون پارتی نداشتم و دستم به جایی بند نبود و پول هم نداشتم دنبالش وبگیرم.حق پرستاریم تا حالا بهم ندادن فقط3برج سال گذشته کمک معیشتی معلولان شدید فاقد درامد بهم دادن. ...
دختران پررو، پسر بیچاره را لخت کرده بودند
دختره لباس هاش ناجوره با اصفر غیض کردم که این چه وضعی... اصغر: وقتی سجاد نبود دیدم دختره حرف های ناجور میزنه و منم از ترسم رفتم داخل دستشویی منتظر نشستم تا صدای موتور سجاد که شنیدم آمدم بیرون!داخل سینی بشقابِ اُملت ونون گذاشتم تا سجاد برای دختره ببره که... سجاد: وارد اتاق که شدم دیدم دختره بدون لباس روی تشک خوابیده، اصغر و صدا زدم که بیاد ببینه چی شده که همون موقع پلیس سر رسید! گزارش ...
افتخار کنید که مسلمان به دنیا آمده اید
مردن نیست بلکه زندگی جدید است. ان شاءالله در آخرت با همدیگر ملاقات خواهیم کرد. خدمت همسرم بتول خانم سلام عرض می کنم و امیدوارم از شهادت من ناراحت نباشی. همسرم در نبودن من بچه ها را خوب تربیت کن، تا بتوانند برای اسلام و مسلمین خادمی خوب باشند. همسرم من از دست تو هیچ ناراحتی نداشتم و همیشه تو را دوست می داشتم مدتی من در خانه بستری بودم تو خدمات زیادی به من کردی حتی آب بر دهان من می گذاشتی. ...
روایتی از حاشیه های سفر اخیر رئیسی به سوریه
.... سکانس پنجم: شب که برنامه های زینبیه تمام شد ساعت 10 بود و از حرم زدیم بیرون. خیلی خسته بودم تقریبا تاریکی مطلق در کوچه های اطراف حرم. آخر آنجا تقریبا در شبانه روز دو ساعت بیشتر برق ندارند و بسیاری از زیرساخت هایشان از جمله نیروگاه های برق توسط معارضین و داعشی ها نابود شده است. مثلا یک نیروگاه رفتیم بازدید کردیم داعشی ها موقع خروج از آنجا رفتند داخل توربین ها و قسمت های ...
گلایه درباره نحوه دریافت وام ازدواج
کارمندان بانک شکایت کرده و نوشته است: می خوام بدونم چرا باید برای دریافت وام ازدواج 9 ماه دوندگی کنم و آخرش هم به خاطر رفتار کارمندان اون شعبه، دست از پا درازتر برگردم خونه؟ در این میان برخی از مخاطبان تجارت نیوز نیز مشکلات خود برای دریافت وام ازدواج را در میان گذاشته اند. یکی از مخاطبان گفته است: من و همسرم از اردیبهشت 1401 بانک مسکن کرج ثبت نام کردیم، هنوز هیچ خبری نشده. چند ...
حسین قجه ای عین کوه ایستاده بود
برای لشکرها آشپزخانه صلواتی زده اند. آن شب دلم هوای بچه های محل را کرد و چون نیروی آزاد بودم، نیازی به اجازه نداشتم. هر وقت عشقم می کشید، می رفتم. آن شب با دو سه تا از بچه های گردان میثم جدا شدیم و رفتیم سمت هویزه و پادگان حمید. پرسان پرسان نشانی آشپزخانه لشکر را گرفتیم و عاقبت پیدایشان کردیم. نیمه شب بود اما خبری از خواب در آشپزخانه لشکر نبود. همه بیدار بودند و سرشان حسابی ...
آشتی با ریاضی کنکور و تبدیل آن به یک درس آسان
...> خودکارش را کوبید و با خشم گفت : ریاضی ، ریاضی ، من این درس را نمیفهمم و آهی کشید و سرش را به حالت غصه روی میز گذاشت . کلی برایش سخنرانی کردم و به او گفتم که من هم مثل خودش با ریاضی مشکل داشتم و بهش قول دادم که از همان روشی که من با ریاضی آشتی کردم او هم می تواند با ریاضی آشتی کند . با شنیدن حرفهایم کمی آرام شد و گفت : خب تو چگونه مشکلت را با ریاضی حل کردی ؟ من در ...
ارتباط با مردم و حمایت از طبقات فرودست، سیره امام صادق (ع) بود
زیارت شما محروم شوم و اکنون متعهد می شوم بار دیگر با این حال، حضور حضرتت شرفیاب نشوم و مرخص شدم. شیخ طوسی از داوود بن کثیر رقّی روایت کرده که گفت: نشسته بودم خدمت حضرت صادق علیه السّلام که ناگاه ابتدا از پیش خود به من فرمود ای داوود به تحقیق که عرضه شد بر من عمل های شما روز پنجشنبه پس دیدم در بین اعمال تو صله و احسان تو را به پسر عمّت فلان پس این مطلب مرا خشنود گردانید. همانا صله تو ...