سایر منابع:
سایر خبرها
پدر و مادر مقتول دامادشان را بخشیدند
شدت اشک می ریخت، گفت: من عاشق همسرم بودم و نمی خواستم او را بکشم. روز حادثه نمی دانم چه شد که کنترلم را از دست دادم و با سنگ ضربه ای به سرش زدم. باور کنید به یک ثانیه هم نرسید پشیمان شدم و التماس کردم که چشم هایش را باز کند اما کار از کار گذشته بود، با این حال به سرعت با اورژانس تماس گرفتم. من اتهامم را قبول دارم اما پشیمانم و از پدر و مادر همسرم می خواهم من را ببخشند. بعد از اظهارات ...
آزار سیاه لیلای 17 ساله در رستوران متروکه / مرد تنومند عفتش را برد !
دوستانم برایم خسته کننده شده بود و ساعات بیکاری خود را با سرگرم شدن در شبکه های اجتماعی و وبگردی می گذراندم. یک روز به طور اتفاقی در یکی از شبکه های اجتماعی با پسری به نام سعید آشنا شدم و برای سرگرمی ، مشغول چت کردن با او شدم. سعید تمام تلاش خود را می کرد که با من دوست شود تا اینکه بعد از گذشت حدود یک ماه، من که دختری 17 ساله و نوجوان و بی تجربه بودم فریب حرف های شیرینش را خوردم و یک دل ...
جلب رضایت پدرزن در دادگاه قتل همسر / اشک های این مرد دل اولیای دم را نرم کرد
.... اما وقتی عطا روبه روی قضات ایستاد اشک پشیمانی ریخت و گفت: باور کنید من زنم را دوست داشتم و راضی به مرگش نبودم .من در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و با سنگ به سرش زدم .اما همان لحظه پشیمان شدم و با اورژانس تماس گرفتم .می دانم اشتباه کرده ام و از پدر و مادر همسرم تقاضای بخشش دارم. با ابراز پشیمانی متهم ،قضات دادگاه اولیا دم را به صلح و سازش دعوت کردند .در این میان ...
وقتی متوجه شدم از محمود باردارم نه شوهرم دیگر وقت...
را فروختم. هر روز ارتباط من و محمود نزدیک تر می شد و حتی در غیاب همسرم به خانه ما می آمد، من به پیشنهاد رمال تصمیم به جدایی از مهران گرفتم. در این روزها بود که مهران متوجه ارتباط من و محمود شد و تصمیم گرفت از هم جدا شویم. اما به دستور رئیس دادگاه پس از آزمایش متوجه شدم که باردار هستم. این زن ادامه داد: با نتیجه این آزمایش، روز بعد متوجه شدم که همه این ها نقشه محمود بود تا ...
فکر نمی کردم رابطه با زن متاهل بیچاره ام کند/ در غیاب همسرش خانه آنها می رفتم و....+جزئیات
...> همیشه خجالتی بودم تا اینکه اتفاقی با زنی شوهردار آشنا شدم و همان شد که در خانه اش معتاد شدم وقتی خانواده ام فهمیدند معتاد شده ام خیلی سعی کردند مرا از این منجلاب بیرون بکشند؛ اما شیشه و کراک روح و بدنم را وابسته خود کرده بود و اراده ای برای ترک نداشتم. در این مدت 2 بار به خاطر سرقت دستگیر شده ام و سابقه کیفری هم دارم. این وسایلی را که امروز از من کشف شده، خودم ندزدیده ام. از دوستم طلب ...
مادر نان داد | دیدار با بانوی هم محله ای که نانواست
گرفتم و رفتم سمت بلوار نیکنام، خیابان نظرآهاری. نانوایی لواشی را که میانه کوچه فتحعلی آشتیانی در محله نیکنام بود پیدا کردم. از جلو در نانوایی که در خلوت ظهر کسالت بار می نمود نامش را صدا زدم. زنی از پشت دم و دستگاه تنور نانوایی بیرون آمد؛ ناگهان جا خوردم. نمی دانم چرا، در تصورم منتظر زنی حدود 50، 60 ساله بودم. ولی با ملیحه آزادی که تنها 30 سال دارد آشنا شدم. ساده و بی تکلف حرف می زد. اگر در ...
راز هولناکی پس از مرگ زن تهرانی در اتاق عمل فاش شد / شوهرش از مرد آزارگر شکایت کرد
چندبرابر کرده است. او توضیح داد: مدتی قبل همسرم را از دست دادم. او برای جراحی بینی اش به رفته بود که به دلیل قبل از عمل جراحی جانش را از دست داد. من در شوک همسرم بودم که جراح همسرم گفت بینی همسرم به دلیل شکستگی باید تحت عمل قرار می گرفت. افشای راز تعرض این مرد گفت: در سال هایی که با همسرم زندگی کرده بودم اصلاً متوجه نشده بودم که ضربه ای به صورتش خورده و او هم اصلاً ...
تا چند سال توان راه رفتن نداشتم؛ متوسل به ماه بنی هاشم شدم
بمبگذاری ها و ترورها نشد بمانیم و به یزد رفتیم. چند روزی یزد بودیم، مورد عمل جراحی قرار گرفتیم و ترکش را از پایمان خارج کردند. خدابیامرز برادرم هنگامی که مرخص شدم مرا به خانه ام آورد. تا چند سال توان راه رفتن نداشتم در یکی از مجروحیت های دیگرم از ناحیه کمر مورد آسیب قرار گرفتم و در ارومیه عمل شدم. تا چند سال توان راه رفتن نداشتم. یک شب، شب تاسوعا بود. همه خانواده ام ...
پسرم در وصیتنامه اش نوشته بود با لباس هیئت دفنم کنید
گرفتند و چهارم خرداد محمد پاسدار شد. اوایل استخدامش بود که گفت من به امید پوشیدن لباس پاسداری وارد سپاه شدم، ولی لباس بسیجی به من دادند. گفتم عجول نباش شما باید وارد بشوی، کد بخوری تا لباس هم برایت سفارش دهند. یک ماه گذشت و یگان امنیت لباس عملیات به او دادند. بعد از یک ماه با لباس پاسداری به خانه آمد. علاقه اش به لباس پاسداری حکمتی داشت که بعد از شهادتش مشخص شد؛ حکمتش خوابی بود که محمد دیده بود و ...
گفتگو با پدر و نامادری پسربچه ای که با آثار جراحات زیاد جانش را از دست داد
فرزند همسر موقت دومش است. طبق ادعای او مادر ویهان نیز رفیق مصرف مواد مخدرش بوده است. او یک سال با مادر فرزند مرحومش ارتباط داشته و بعد هم این زن را به عقد موقت خود درآورده است. طولی نکشیده که ویهان به دنیا آمده است. با تولد بچه، زن پس از مدتی آن ها را رها کرده و غیبش زده است. به چه جرمی دستگیر و محاکمه شدی؟ کلاهبرداری، فروش مال غیر. چند وقت می شود که در زندان هستی ...
آنتونی: گابریلا کاوالین به سمت من لیوان پرتاب کرد؛ به او آسیبی نرسانده ام
آن ها هم شکایت آزار جنسی و فیزیکی علیه بازیکن منچستریونایتد ثبت کردند. آنتونی با وجود بیانیه هفته قبل، یک بار دیگر در مورد اتهام های خود صحبت کرده است: هیچوقت به گابریلا کاوالین صدمه نزدم. داستان این است: پس از ترک تمرین صبح به هتل محل اقامت او رفتم؛ وعده ناهار عادی داشتیم و همه چیز آرام بود. در ادامه باعث عصبانیت او شدم. به کالاوین گفتم که مجبورم بروم چون وظایفی دارم که باید انجام بدم ...
سرمایه ام، هنر و مهارت است | کار نیست ، اصلاً برایم مفهوم ندارد
اگر به کاری علاقه داشته باشی و پشتکار را هم چاشنی اش کنی، صددرصد موفق خواهی شد. اگر هم تشنه یاد گرفتن باشی موفقیتت ادامه خواهد داشت. من هیچ وقت احساس نکردم به قله رسیده ام. وقتی مهارت در سبک معرق، اشباعم نکرد، سراغ سبک هفت رنگ رفتم. بعد از آن هم مهارت های تخصصی رسمی بندی و مقرنس بندی را یاد گرفتم تا بتوانم از پس اجرای قوس های گنبد و محراب مساجد بربیایم. برای یاد گرفتن مهارت های جدید، خیلی سختی ...
نقشه یک زن برای طلاق گرفتن از شوهرش
همسرش اختلاف داشت و می خواست طلاق بگیرد اما او حاضر به جدایی نبود. به این ترتیب با همدستی نسترن نقشه آدم ربایی ساختگی و باج گیری از شوهرش را کشیدیم که در نهایت لو رفتیم. در ادامه نسترن زن جوان بازداشت شد وگفت: در اینستاگرام میثم خواستگار سابقم را پیدا کردم و از او خواستم تا کمکم کند. من از زندگی با شوهرم خسته شده بودم چون او به شدت مرا اذیت می کرد. سرانجام تصمیم گرفتم با برداشتن طلا و ...
صاحبِ اثر تشنه لبان امام حسین(ع) و امام رضا(ع) هستند
کار بودم، روزی دوستی به من گفت می دانی کتاب خوب در حوزه عاشورا برای بچه ها نداریم؟ گفتم بله، گفت پس چرا دست به کار نمی شوی؟ نمی دانم چطور شد ولی خیلی سریع، بعد از یک هفته از این مکالمه مشغول به کار شدم. این فرآیند 10 سال برای من طول کشید. در این مدت با این کتاب زندگی کردم. یک سال دنبال منابع معتبر بودم و 9 سال باقی را بدون عجله و هر زمان روح و جانم آماده بود می نوشتم، به قدری با این کتاب همراه بودم ...
دخترم گفت ناپدری اش به او علاقمند شده و پیامک های نامشروع برایش می فرستد
ادعا می کرد اگر کمی مواد مخدر سنتی مصرف نکند، توان کار کردن را نخواهد داشت. تلاش هایم برای ترک اعتیاد او بی فایده بود. با وجود این، این شرایط را تحمل کردم تا این که بعد از به دنیا آمدن دختر دیگرم تازه متوجه شدم که همایون به مواد مخدر صنعتی روی آورده است. دیگر بر لبه پرتگاه ایستاده بود و هر لحظه با توهم هایی که داشت، مرا به باد کتک می گرفت. چند بار تلاش کرد دختر کوچکم را بفروشد و ... ...
این زن در کارهای کثیف شوهرش نقش داشت ! / راز خانه ای که مشتری داخلش می رفت !
از دست داد. من هم که به شغل بنایی ساختمان روی آورده بودم بعد از ازدواج راهی مشهد شدم تا در این جا سرکار بروم، ولی درآمدم کفاف هزینه های اعتیادم را نمی داد این بود که به خرده فروشی مواد مخدر روی آوردم و در مدت کوتاهی توسط پلیس دستگیر و راهی زندان شدم، اما چون سابقه کیفری نداشتم بعد از چند ماه مورد عفو قرار گرفتم و آزاد شدم. با وجود این باز هم سراغ مواد مخدر رفتم و اعتیادم را ...
سرقت جهیزیه یک دختر زائر کربلا
زدم و اموال را هم به یک مالخر فروختم ولی طولی نکشید که نیروهای انتظامی به سراغم آمدند و مرا دستگیر کردند. چندین ماه در زندان بودم ولی بعد از آزادی دوباره با ترغیب دوستان و هم بساطی هایم به مصرف مواد مخدر ادامه دادم و مسیر خلافکاری هایم را طی کردم. از آن روز به بعد تا نیمه شب مواد مخدر مصرف می کردم و سپس از مخفیگاهم به طرف جنوب شهر به راه می افتادم و پیاده به سمت بولوار می رفتم تا موقعیت مناسبی برای ...
رابطه پنهانی زن جوان با برادرشوهرش
با سهیل بسیار صمیمی و گرم شده بود تا جایی که از هر فرصتی و نبود همسرم سعی می کردیم بیشترین استفاده را کرده و روزها را در کنار یکدیگر بگذرانیم و فکر می کردم چون اغلب بستگان نیز به مانند دیگران فکر می کنند که او به دلیل نبود برادرش با ما در ارتباط است و سعی می کند جای خالی برادرش را در نبود او برای ما پر کند، کسی هرگز به رابطه نامشروع و پنهانی من و سهیل، هرگز پی نخواهد برد و من می توانم هر آنچه را ...
آزار سیاه خانم گوینده در خانه بهنام! / خودم را از بالکن بیرون انداختم !
قبل در این کلاس ها شرکت می کرد، چند ماهی که گذشت او به من ابراز علاقه کرد و گفت که همسرش را طلاق داده و بچه هایش نیز با همسرش زندگی می کنند. بهنام به من پیشنهاد ازدواج داد. بهنام نقشه های شیطانی داشت از آنجا که هر دو به هنر علاقه مند بودیم و به نظرم مرد خوبی بود به او پاسخ مثبت دادم. غافل از اینکه پشت این ابراز علاقه، نقشه هایی شیطانی پنهان است. دختر جوان ادامه داد ...
دیدار و گفتگو با هوشنگ مرادی کرمانی
می ساختم نویسنده بودم یا از وقتی که برای ملخ ها و آسمان می نوشتم؟ یا بعدتر که به کرمان آمدم و نویسندۀ روزنامه شدم؟ (همین جا بگویم که مدتی در کرمان روزنامه نگاری کردم. به گویندگی در رادیو هم بسیار علاقه داشتم، و لی چون در توانم نبود نویسندۀ داستان های رادیویی شدم.) شاید هم وقتی نویسنده شدم که به تهران آمدم. وقتی به مجلۀ خوشه که آن زمان در خیابان صفی علیشاه بود، رفتم و داستانی به او دادم ...
ماجرای بیماری خانم مجری و حسرتی که از غیبت در مراسم حسینی داشت
شبیه همین رکاب را داده بودم برایم درست کرده بودند. حدود یک سال پیش که توفیق داشتم و برای ضبط برنامه خدمت خانواده یک شهید بودم، همسر شهید به من گفت خیلی این انگشترت را دوست دارم و وقتی ضبط تمام شد، من انگشتر را به او تقدیم کردم. خیلی از این تبرکات به من رسیده است اما این انگشتری که شما هدیه دادید، به شدت به آن انگشتری که به همسر شهید هدیه دادم شبیه است. حتماً برای من نشانه ای است که بگویند ما کوچک ترین کارها را هم می بینیم. تا به حال راجع به این موضوع جایی حرف نزده بودم. انتهای پیام/ ...
زن جوان: کارهای شوهرم باعث شد تا به او خیانت کنم
ساله گفت: 15 ساله بودم که پای سفره عقد نشستم و با عباس ازدواج کردم اما متاسفانه اختلافات من و او از همان دوران نامزدی شکل گرفت چرا که او دست بزن داشت و با هر بهانه ای مرا کتک می زد. همه اطرافیانم مرا تشویق به ادامه زندگی با عباس می کردند و معتقد بودند که این رفتارها در همه خانواده ها وجود دارد و زندگی بعد از به دنیا آمدن فرزند شیرین تر می شود. این گونه بود که من هم در برابر رفتارهای خشن او سکوت می ...
دسیسه شیطانی مرد دزد برای زن جوان/زنی نداشتم!
بیکاری منتظر فرصتی بودم تا بتوانم به نوعی حداقل پول سیگارم را تامین کنم چرا که از حدود دو سال قبل و بعد از طلاق همسرم، سیگار زیادی مصرف می کردم. این گونه بود که ناگهان وسوسه شدم و کیف آن زن را قاپیدم اما با سر و صدای آن زن جوان، شهروندان و رهگذران از گوشه و کنار خیابان بر سرم ریختند و مرا تحویل پلیس دادند. حالا هم خیلی پشیمانم که چرا سر کار نرفتم و ... شایان ذکر است، به دستور سرهنگ عبدی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) تحقیقات از این کیف قاپ جوان برای کشف سرقت های احتمالی دیگر وی آغاز شد. ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی منبع: خراسان ...
جاعلان ویزای اقامت در دام پلیس/ مراقب تبلیغات مجازی باشید
که برای مهاجرت اقدام و سفر کرده بودند و در فرودگاه بازداشت شده بودند متوجه جعلی بودن پاسپورت شدم بعد از این اتفاق به پایگاه سوم پلیس مراجعه و موضوع مطرح کردم. تبعه افغانستان هستم و اقامت ایران را دارم پسرم از بدو تولد بیمار بود و قصد داشتم برای درمان پسرم را بفرستم به کشور آلمان؛ سال 99 که پسرم 16 ساله بود با این شرکت آشنا شدم و پس مراجعه به دفترشان گفتند که 3 ماهه پاسپورت کشور مالت را ...
طریق عشق/ آن را که خبر شد خبری باز نیامد
از اذان صبح برخاستیم و برای زیارت حرم امام حسین (ع) به راه افتادبم. حال و هوای عجیبی حاکم است. دیدن یک خواب شیرین را می ماند. حس باورناپذیری تحقق یک آرزوی دیرین است. با خانواده قرار گذاشتیم پس از دو ساعت به زیر پل عابری که در محل ورودی حرم است، باز گردیم. حرم پر از جمعیت است. صف تحویل گوشی و کفش، دقایقی به طول انجامید. وارد صحن شدم. نزدیکی های ضریح فشار جمعیت، اختیار تعیین مسیر حرکت را ...
قصاص و 100سال زندان مجازات دو رفیق در قتل زن و مرد مسیحی
خانه ام رسیدم متوجه شدم همسایه مان را کشته اند . یک ماه بعد وقتی به خاطر قتل زکی دستگیر شدم ، ماموران مرا بار دیگر به پلیس آگاهی بردند و گفتند باید قتل آراکس را گردن بگیرم تا پرونده بسته شود . خانواده اش هم شکایتی ندارند. من هم به همین خاطر به دروغ به قتل زن میانسال اعتراف کردم. اما حالا می گویم من بی گناهم. این متهم درباره قتل زکی گفت : من زکی را از قبل می شناختم. او مرد پولداری بود ...
روز اولی که به جبهه رفتم
به گزارش خبرنگار ایمنا ، روزهایی که طی هشت سال جنگ تحمیلی بر رزمندگان و خانواده هایشان گذشت، برای کسانی که در آن برهه زندگی و فضا را لمس می کردند، امری قابل درک است، اما برای نسل های بعد که در همه این سال ها بدون حس کردن جنگی در امنیت کامل به سر برده اند، روایت آن روزها هم خواندنی است و هم تجسم آن کمی مشکل است. روزهایی که اگر در خاطرات و روایات همان رزمندگان نقل نشود، بعدها به فراموشی سپرده خواهد ...
جزئیات قتل آتشین اعضای خانواده توسط دختر نوجوان
.... پس از مدتی گفت من به تو علاقمند هستم و می خواهم با تو ازدواج کنم. من هم موضوع را به مادرم گفتم و او به پدرم انتقال داد، ولی آنها به شدت مخالفت کردند. خیلی از این موضوع ناراحت بودم. علاوه بر این موضوع پدر و مادرم اصلا مرا درک نمی کردند. چندین بار مادرم به من گفت زنده بودن تو چه فایده ای برای ما دارد. خیلی از این حرف او ناراحت شده بودم. در خانواده احساس بی ...
بخشش داماد به حرمت اربعین| قاتل برادر زن بعد از 17 سال از زندان آزاد شد
، پدرمان هم در آن دنیا خوشحال است که فرصت زندگی دوباره به قاتلش را دادیم. آن هم در آستانه اربعین حسینی چون پدر ما عاشق امام حسین(ع) بود. به این ترتیب عامل قتل برادرزن از مجازات قصاص گریخت و دیروز بعد از گذشت 17 سال از زندان آزاد شد و به آغوش خانواده اش بازگشت.
واکنش عنابستانی به اخراج اساتید از دانشگاه ها | "نخبه بودن نمی تواند مانع اخراج شود"
در این خبر به ماجرای زنی می پردازیم که مرتکب به قتل همسر خود شده است، این زن از زندگی تلخ خود و بلاهای وحشتناکی که شوهرش بر سر او آوردن است می گوید، در این خبر به ماجرای قتل مرد جوان می پردازیم. 12ساله که بودم به خاطر آزارهای برادرم از خانه فرار کردم. شب ها در پارک می ماندم تا اینکه با عباس آشنا شدم و ماجرای زندگی ام را برایش تعریف کردم. او قول داد مرا کمک کند و شش ماه بعد ...