سایر منابع:
سایر خبرها
های این مجموعه به عنوان یک دانش آموز شرکت داشتم. سپس با ورود به دانشگاه با بسیج دانشجویی و پس از فراغت از تحصیل با بسیج فرهنگیان ارتباط داشتم و عضو بسیج بودم. در برنامه های مختلف بسیج فرهنگیان مشارکت داشتم پس از انتصاب در پست مدیریت مدارس چند سال حکم انده بسیج دانش آموزی پایگاه در دبیرستان را عهده دار بودم. همچنین چند دوره آموزشی از جمله دوره آموزش و پرورش را به نمایندگی بسیج فرهنگیان به عنوان ...
: تعدادی از مدارس، تکالیف سنگینی به بچه ها می دهند و بعد از ساعات آموزشی حضوری، کلاس های مجازی نیز برگزار می کنند. این مدارس بیشتر ازآنچه مفید باشند، آسیب زا خواهند بود، البته مدارس خوبی هم پیدا می شود که فشار زیادی را بر دانش آموز برای انجام تکلیف در منزل وارد نمی کنند و این نکات را به خوبی می دانند. باید ابتدا این موضوع را بپذیریم که (مدرسه) محل آموزش است نه محل مبارزه، اگر هم مبارزه ای در مدرسه ...
. زمانی که خوش شانس باشد با چرخ دستی سنگین اش به خانه باز می گردد و اعضای خانواده اش حدود یک لیوان آب روزانه عایدشان می شود. به گفته آژانس های سازمان ملل که در غزه فعالیت می کنند عملا هیچ گاز یا سوخت دیگری در غزه باقی نمانده و برخی از مردم آنجا مشغول ساخت اجاق های موقتی سفالی یا فلزی برای پخت و پز هستند. هیزم و زغال سنگ نیز تا حد زیادی تمام شده و خانواده ها درها، کرکره ها، قاب پنچره ها را می ...
می کنند عملا هیچ گاز یا سوخت دیگری در غزه باقی نمانده و برخی از مردم آنجا مشغول ساخت اجاق های موقتی سفالی یا فلزی برای پخت و پز هستند. هیزم و زغال سنگ نیز تا حد زیادی تمام شده و خانواده ها درها، کرکره ها، قاب پنچره ها را می سوزانند. برخی از آنان حتی نمی تواند آشپزی کنند و به جای آن پیاز و بادمجان را به صورت خام می خورند. موافی می گوید: ما به عصر حجر بازگشته ایم . در پاسخ به حمله گروه ...
مربوطه- باید به رسمیت شناخته شود. یعنی آنها حق دارند از دیگر حقوقِ خود مطلع باشد تا بتواند آزادانه، مسیر پیش روی خود و حوزه های کسب دانش و مهارت را برگزیند. مبنا قرارگرفتن حق و استقلال کودکان می تواند فضای مدرسه را در راستای احقاق حقوق و استقلال آموزگاران و مدیران و مدارس تغییر دهد. به طور خاص، دربارۀ دختران و زنان، با توجه به انواع تبعیض ها و محدودیت ها و به واسطۀ محرومیت های تاریخی و فرهنگی ...
پسرم نگران نباش من مواظبشم. دوعا تو سرویس به خودش میگه نباید گریه کنی اونی که این بلارو سرت آورده باید گریه کنه سپس فاتح پیشش میره و بغلش میکنه که دوعا خودشو کنترل میکنه و به خودش میگه همونجوری که اون نقش بازی میکنه نقش بازی کن واسش به خاطر بچه هات سپس باهم میرن. نورسما به شعله زنگ میزنه و ازش میپرسه که چرا خانواده امید نمیان؟ منو نمیخوان؟ شعله میگه نه بابا این چیزا نیست نورسما میگه آخه ...