سایر منابع:
سایر خبرها
تنوع نان در مازندران + تصاویر
است که علی رغم فراموش شدن نان های دیگر و گسترش نانوایی های صنعتی یا وسایل پخت جدیدتر، هنوز هم در بسیاری از نقاط می توان شاهد پخت و مصرف آن بود. برای پختن این نان ابتدا باید خمیر را تهیه کنند. برای تهیه خمیر از آرد گندم استفاده می شود. روش تهیه خمیر نان به این صورت است که ابتدا مقداری آرد را در داخل ظرفی می ریزند و سپس کمی آب و همچنین مقدار معینی مایه نان (مخمر) به آن اضافه می کنند و بعد ...
شایع ترین سردردها کدامند؟
که برای مدتی قطع شده و دوباره شروع می شود، بوجود می آید و معمولا برای مدتی طولانی ادامه دارد. کسانی که از این نوع سردردها رنج می برند، احساس می کنند تسمه ای کشی و تنگ به دور سرشان بسته شده است. وی درباره سردردهای میگرنی نیز گفت: دلیل اصلی این نوع سردردها هنوز مشخص نیست، اما می دانیم که به انقباض رگ های خونی مرتبط است. این نوع دردها می تواند شدید یا خفیف بوده و به صورت کوبه ای و نبضی باشد ...
تهران شهری رو به احتضار
جمعیت تهران به 10 میلیون نفر برسد در حالیکه امروز جمعیت در تهران در طول روز بیش از این مقدار است، تصریح کرد: منابع زیستی طبیعی تهران تمام شده است ستون فقرات تهران طاقت ندارد تهران شهری رو به احتضار و موت شده است. وی با بیان اینکه دولت باید وظیفه مبارزه با آسیب های اجتماعی را به شهرداری تهران بدهد، یادآور شد: در گذشته سازمان بهزیستی با 1800 نیروی متخصص خود به عنوان سازمان امور تربیتی ...
از وقتی هوادار استقلال شدم که بازیکن این تیم شدم - من باید یکی از میهمانان خندوانه باشم - برهانی
نوروز ی تا چند روز من را تحت تأثیر قرار داده بود. * قصد نداری امسال به مربیگری روی بیاوری؟ - فعلا قصد ندارم تا ببینم در آینده چه می شود. * دوست نداری پسرت فوتبالیست شود؟ - متین الان وارد 16 سالگی شده و اصلا دوست ندارم وارد فوتبال شود. بهتر است او درسش را بخواند. * صحبت خاصی نداری؟ - ا مید وارم امسال سالی پر بار برای مردم ایران باشد. ضمن اینکه از خداوند می خواهم سایه منصور پورحیدری را بالای سر استقلال نگه دارد. نامه 109 ...
7 پرونده بلاتکلیف ICT در سال 94
از سوی مرکز پژوهش های مجلس هم پیشنهاد شده بود. معاون وزیر و رییس سازمان فناوری اطلاعات کشور ماه گذشته خبر داده بود که مقدمات راه اندازی شبکه علمی کشور انجام شده و به زودی فاز اول آن در تهران افتتاح و سپس به مراکز استان ها منتقل می شود. به هر حال شبکه علمی کشور که قرار بود اینترنت پرسرعت را به دانشگاه ها برساند با حرکت لاک پشتی خود در مسیر اجرا هنوز در پیچ و خم وعده ها است. منبع: ...
5 رکورد در انتظار شکسته شدن به وسیله مسی
طرفداری- در اواسط دهه نخست قرن 21 میلادی هنگامی که فرانک ریکارد برای نخستین بار به لیونل مسی بازی می داد شاید اصلا فکرش را هم نمی کرد که روزی آن پسرک خجالتی با مو های بلند، دنیا را در مقابل خود به زانو درآورد. آن پسرک حالا پس از یک دهه در جایی ایستاده است که شاید هیچ یک از بزرگان فوتبال تجربه ایستادن در آن جا را نداشته اند. مسی به همراه رونالدو در این چند فصل آنقدر رکورد های متفاوت را شکسته اند ...
به بهانه تولد مانوئل نویر؛ وارث خلف سنگربانان افسانه ای فوتبال آلمان
طرفداری- نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا در فصل 2011/12، بازی برگشت رئال مادرید و بایرن مونیخ در سانتیاگو برنابئو؛ زور دو تیم در دو بازی رفت و برگشت به یکدیگر نرسیده و ضیافت پنالتی ها تیم صعود کننده به فینال را مشخص خواهد کرد. نویر به سمت دروازه می رود، می پرد و با دست روی تیر افقی دروازه می کوبد تا چارچوب دروازه به لرزه بیافتد، مصمم مقابل فوق ستاره های دنیای فوتبال، رونالدو و کاکا، با جهشی تماشایی ...
حمله تند ذوالنور به "رییس جمهور"
روز نو : منتخب قم در دهمین دوره مجلس گفت: برخی می خواهند با طرح عنوان برجام 2 به جامعه القای یک موفقیت کاذب کنند و بگویند حالا که یک قله فتح شده به سراغ قله دوم می رویم. حجت الاسلام مجتبی ذوالنور نماینده منتخب مردم قم در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی در گفت وگو با فارس، با اشاره به طرح موضوع برجام 2 و 3 از سوی غربی ها گفت: دشمنان ما در این زمینه تکلیف شان مشخص است و ما شاهد بودیم ...
9 ترفند برای کنترل فرزندان در ویندوز 10
به گزارش جماران، قابلیت Family Safety به والدین کمک می کند تا زمان استفاده از رایانه را برای فرزند خود مشخص کنند. همچنین با این قابلیت والدین می توانند تعیین کنند که فرزندشان چه بازی ای انجام دهد، چه نوع اپلیکیشن هایی را استفاده کرده و در چه وب سایت هایی گشت وگذار کند. در نتیجه، آسوده خاطر هستند که فرزندشان تا پاسی از شب مشغول چت کردن یا بازی کردن نخواهند بود. 1. خانواده تان را در امان ...
سوال روز | چه کشوری میزبان باشگاه های ایرانی در لیگ قهرمانان می شود؟
همگروه است طبیعی است که آنها تمام تلاش خود را می کنند تا در بهترین شرایط مقابل این تیم با سابقه قرار بگیرند. ذوب آهن و درخواستی عجیب ذوب آهن در بیانه ای که روز گذشت منتشر کرد پیشنهادهای عجیبی برای کشور میزبان بازی های خود داشته است. این باشگاه با ارسال نامه ای به فدراسیون فوتبال از آنها خواسته است که هرچه زودتر تکلیف کشور میزبان را مشخص کنند. جالب است که بدانید در نامه آنها قید ...
چرا هاشمی با حامیانش در یک زمان به جزیره کیش رفتند
.... می گویند برجام دیگری در قضایای منطقه، برجامی در قانون اساسی، برجام2 و3 و..... باید بوجود بیاید تا ما راحت تر زندگی کنیم." یک مفهوم همیشگی ولی تجدید ناپذیر و کهنه نشدنی میبینیم و آن عدم اعتماد بر گفته های امریکاست. برجامی که اکنون برایمان ساخته اند تنها روی کاغذ آمده و هیچ اقدام مفیدالفایده ای در این زمینه از کشورهای طرف مقابل مذاکره صورت نگرفته است. پس چه فایده ...
روایتی از حضور سعید قاسمی، سردار نقدی و آیت الله جنتی در جنگ بوسنی
و دیگر کشورهای منطقه متهم کند، چند بار یادآور شده که نیروهای تحت امرش سال ها پیش از این که وارد نبرد در سوریه شوند، برای دفاع از مسلمانان اهل سنت بوسنی به آن کشور رفته و جنگیده اند. نصرالله البته پیش از این و در سال 2013 میلادی – چنانکه در مقدمه گزارش نیز بدان اشاره رفته است – برای اولین بار مشارکت نیروهای حزب الله در جنگ بوسنی را تأیید کرده بود. اگر چه در سال های گذشته، هم ...
ماجرای جوش آمدن خون خاتمی از یک اردوی مختلط!
گفتگو بنشینیم و دورنمای واضح تری از مسائل فوق را ترسیم کنیم. وی در این گفتگو از دوران حضور خود در معاونت فرهنگی وزارت علوم گفت و ارزیابی خود را وضعیت وزارت علوم فعلی می گوید. در ادامه مشروح گفتگو با وی را می خوانید: * زمانی که معاونت فرهنگی وزارت علوم را تحویل گرفتید، چه شرایطی داشت و تحلیل شما از شرایط آن روز چیست؟ خواجه سروی: از زمان ورودم به معاونت فرهنگی وزارت علوم ...
برخی جاها مواد مخدر و سلاح را می شد مثل نان خرید
چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل [...] چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل مشرق – در قسمت قبل این نوشتار (که ترجمه ای است از سفرنامه ی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمی با عنوان طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی! ) ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم و ایراداتی که به او گرفته می شد تا از این سفر منصرف شود را مرور کردیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد. ماجرای مواجه با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد. بخش دوم این خاطرات را با هم می خوانیم: حالا ما داخل یک دولت، در دلِ دولت پاکستان هستیم. روی نقشه اگر بخواهی حساب کنی، هنوز از پاکستان بیرون نرفته ایم، و هنوز داخل مرزهای آن هستیم. اما در حقیقت امر، داستان طور دیگری است. این نقطه که حدودا 55 کیلومتر را در بر می گیرد، در اصل تحت سلطه ی حقیقی حکومت پاکستان قرار ندارد. یک جورهایی می توانی بگویی یک منطقه آزاد است. مسئولین این منطقه و اداره کنندگان امورش، شیوخ مشهور قبایل باتان هستند که در دوطرف مرز (یعنی هم در پاکستان و هم در افغانستان) پراکنده اند و حضور دارند. از آنجا که این منطقه، منطقه ی آزاد است، به همین دلیل هرچه در پاکستان ممنوع است، در اینجا مجاز است. از تجارت سلاح گرفته تا تجارت مواد مخدر. از این بگذریم که اینجا، ایستگاه اصلی قاچاق به هر دو کشور است. این اطلاعات برای من تازه نبود، بیست سال پیش هم که در سفرم به افغانستان از اینجا دیدن کردم، مواد مخدر در پیاده رو هم فروخته می شد. سلاح هم –که بخشی از آن در همان منطقه تولید می شد- مثل نان در کنار جاده ها در دسترس بود! از همان جهت که این منطقه منطقه ای آزاد است، در طول سال های گذشته جریان برق را به صورت مجانی از حکومت پاکستان دریافت می کرد، آبش را هم از چاه های همان منطقه به دست می آورد. به دلیل فشار بحران اقتصادی ای که کشور به آن دچار بود، حکومت اسلام آباد تصمیم گرفت برای برقی که به این منطقه می داد، مبلغی را تعیین کند. این چیزی بود که موجب تحریک شیوخ قبائل بر علیه حکومت و اعلام شورش آنها شد. و بستن و حمله به راه های تجاری این منطقه یکی از نشانه های این شورش است و همین، چیزی بود که موجب شد نیروهای حکومتی در پیشاور، دیروز به ما اجازه عبور به طورخان را ندهند. در آن ساعات اولیه صبح، با وجود هیبت و هراس انگیز بودن کوه ها[ی سر به فلک کشیده]، جاده، آباد و آرامش بخش به نظر می رسید. شدت حرکت در آن زیاد بود و کاروان ماشین های پر از کالا، با سرعت کم و احتیاط از لبه های کوه در حرکت بودند. البته می ترسم کلمه پر ، نتواند منظور مرا برساند، چون ماشین های باری ای که من می دیدم در اصل در حکم یک سری تپه و کوه متحرک بودند، از بس که جنس در آن گذاشته بودند و ابعاد ماشین را (طولی و عرضی و ارتفاعی) بزرگ کرده بودند! دلیل مسئله این بود که هر کالای صنعتی و تولیدی ای که افغانستان چند میلیون نفری (که حالا بیش از بیست میلیون نفر جمعیت داشت) لازم داشت از طریق پاکستان وارد می شد، حالا یا خود پاکستان هم از خارج وارد کرده بود یا ساخت پاکستان بود. این مطلب نشانگر میزان سودی بود که اقتصاد پاکستان از ادامه ی به هم ریختگی اوضاع در افغانستان و توقف ماشین تولید (در همه ی زمینه ها) در آن کشور می برد. این مطلب تقریبا می توانست تأییدی باشد بر حرف برخی آدم های خبیث که می گویند سودی که پاکستان از جنگ در افغانستان می برد کمتر از استفاده ای که می خواهد در سایه ی صلح به آن برسد، نیست. این نکته هم از چشم آدم مخفی نمی ماند که وانت هایی که به افغانستان می رفتند جنس های صنعتی یا کنسرو بود، اما ماشین هایی که داشت از افغانستان برمی گشت یا آدم سوار کرده بود یا مواد خام بار زده بودند (یا چوب یا تولیدات کشاورزی، از قبیل انگور و سیب و انار) یا آنکه خالی بودند و آمده بودند تا از نو جنس بار زده و به افغانستان ببرند. *** وقتی چشم مان افتاد به لشگری از مگس ها که در هوا می چرخیدند، و سر و صدا و هیاهوی بلندی به گوشمان رسید، و حجم انبوهی از افراد پیاده را دیدیم، و پلیس لاغری را که داشت با عصایی بلند دختربچه ای را به جلو می راند، و دستفروش هایی که در دو طرف راه هرچه خوردنی و نوشیدنی که ممکن بود می فروختند، و ارزفروش هایی که برای جلب نظر، پشت میزهای چوبی بلندی نشسته بودند، دیگر آن موقع لازم نبود کسی خبرمان کند که حاجت روا شده و به طورخان رسیده ایم، دروازه ی ما برای ورود به امارت اسلامی افغانستان . در بین این چیزها، هیچ کدام برای من جدید به نظر نمی رسید. من خودم اهل کشوری بودم که با این قبیل تصاویر مأنوس بود، از مگس ها گرفته تا سر و صدای مردم و جمعیت عظیم آدم های پیاده، و حتی چوب پلیس و فحش هایش. چیزی که بیش از همه ی اینها در آن صحنه نظرم را جلب کرد، چیز دیگری بود که برای اولین بار در زندگی ام می دیدم: صف طولانی ای از بچه های کوچک به چشم می خورد که از پنجره ی ماشین، شبیه صف مورچه هایی بود که در سکوت روی زمین راه می رفتند و اول صف، که داخل خاک افغانستان بود (پشت پست بازرسی ای که چیزی نبود جز یک سری آهن که راه را قطع کرده بود) دیده نمی شد. آخر صف هم با حرکتی یکنواخت و آرام، جلوی چشم همه به سمت عمق اراضی پاکستان پیش می رفت. هر بچه ای روی دوشش یک تکه آهن گرفته بود. برخی آهن ها بزرگ تر یا بلندتر بودند و آنها را دو بچه، هن هن کنان و عرق ریزان، حمل می کردند. پرسیدم داستان چیست، گفتند این بچه ها برای برخی تاجران اجناس اسقاطی و قراضه کار می کنند. می گفتند این تاجرها توانسته بودند از طریق تجارت با بقایای سلاح های روسی خراب که بی صاحب در تمام افغانستان ریخته شده بود، ثروت های هنگفتی به جیب بزنند. چون جا به جایی صدها تانک و توپ سنگین سخت بود، این تجار تصمیم گرفته بودند آنها را به تکه های کوچک تقسیم کرده و بعد به داخل پاکستان قاچاق کنند و بعد آنها را بفروشند. این تکه ها در پاکستان ذوب، و برای مصارف دیگر به کار گرفته می شد. تعجبم وقتی بیشتر شد که فهمیدم این صف ها، از اوایل دهه ی نود میلادی به صورت منظم و مستمر ادامه دارد، چون حجم عظیمی از سلاح های شوروی خراب شده در خاک افغانستان وجود دارد. ممکن نبود به ذهن کسی خطور کند که آخر کار سلاح های شوروی که برای به زانو درآوردن و سرکوب افغان ها به آن کشور فرستاده شده بود به اینجا بکشد، هر چند این سرنوشت، بعد از سرنوشتی که خود اتحاد شوروی به آن دچار شد و ممکن نبود به ذهن بشری خطور کند، دیگر چندان عجیب به نظر نمی رسید. با نیشگون همراهم به خودم آمدم، تذکر داد نیامده ایم اینجا که بمانیم، آمده ایم که از اینجا رد شویم و داخل افغانستان برویم. حرفش را پذیرفتم. جلو راه افتاد و رفتیم به ساختمانی که در آن چند پلیس پاکستانی با هیکل های قشنگ و قامت های بلندشان نشسته بودند. کاری که باید می کردیم را انجام دادیم و بعد از پله پایین رفتیم و وارد اتاق دیگری شدیم. در آن اتاق خلایقی را دیدم که انگار ریش را با ترازو به مساوات بینشان تقسیم کرده بودند، و از چهره شان سرسختی و تندی پیدا بود. نمی توانستم در بینشان رئیس را از مرئوس تشخیص دهم، کما اینکه نمی توانستم کارمند را از ارباب رجوع تشخیص دهم. همراهم که متوجه حیرتم شده بود در گوشم گفت: اینها جماعت طالبان اند! آمدن از یک طبقه به طبقه ی دیگر، شبیه رفتن از عصری و زمانی به عصر و زمان دیگری بود. سریعا به کسانی که نشسته بودند سلام کرد، با تعجب نظرشان به سمتم جلب شد. خطوط چهره شان وقتی گذرنامه ام را دیدند و فهمیدند عرب و مسلمانم باز شد. سریعا آمدند به سمتم و با خوشحالی آشکاری شروع کردند به خوشامدگویی و دست دادن، انگار دوستانی باشیم که بعد از مدت ها دوری باز همدیگر را ببینیم. ناگهان با جوان های طالبان رو در رو شده بودم و این، باعث شوک و حیرتم شده بود، جوان هایی که از وقتی در افق افغانستان ظاهر شدند همه ی دنیا را به خود مشغول و مردم را حیران کرده اند. البته تعجب و شوکم خیلی طولانی شد، چون بعد از آنکه گذرنامه ی مرا مهر کردند یکی شان گذرنامه را به دستم داد و به فارسی گفت: خداحافظ حالا باید سریع می رفتیم سوار ماشین مان می شدیم تا به کابل برویم. انسان کلی عذاب می کشد تا به کابل برسد. وقتی هم به آنجا می رسد، شوکه می شود. و خیلی خوش شانس خواهد بود اگر بعد از مدتی ماندن در آنجا افسردگی نگیرد! به دلیل اینکه فرودگاه کابل تعطیل، و در تیررس سلاح های احمد شاه مسعود –فرمانده مخالف طالبان که در پایگاهی در 25 کیلومتری پایتخت مستقر است- قرار دارد، کسانی که می خواهند به کابل بیایند راهی ندارند جز آنکه از ماشین و راه های زمینی استفاده کنند. مشکل اینجاست که ماشین در دسترس است ولی آنچه راه خوانده می شود، اصلا اینطور نیست! اینکه یک راهی روی نقشه ترسیم شده باشد، لزوما به این معنی نیست که الان در عالم واقع هم بر روی زمین وجود داشته باشد! بله، در افغانستان، راه هایی قبل از سالهای جنگ داخلی وجود داشت، اما به طول انجامیدن 20 ساله ی جنگ موجب شد که دو طرف درگیر یعنی هم کمونیست ها و هم مجاهدین [1]، راه ها را اهدافی نظامی در نظر بگیرند که می شد با نابود کردن آنها جلوی حرکت دشمن را گرفت یا محاصره اش کرد. هیچ کدام از طرف های درگیری هم در انجام این کار کوتاهی نکردند! من گواهی می دهم که در این مأموریتشان پیروزی بزرگی به دست آوردند، شاید اصلا این نابود کردن راه های مواصلاتی، بزرگترین پیروزی طرف های درگیر بوده باشد! ضمنا به این دلیل که جریان بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! مسئله به همین جا ختم نمی شود، چرا که قسمت هایی از راه ها که از سر تصادف از آسیب خمپاره باران جسته، باران ها و سیل ها به سروقتش آمده و این هم همراه شده با اهمال و عدم صیانت از راه ها، از همین رو آنجا ها هم خود به خود و در سکوت، به سریال حفره های خمپاره باران ها پیوسته است! با توجه به مجموعه این دلایل، حالا راه ها هیچ نقشی ندارند جز آنکه به ماشین ها نشان دهند که در صحراهای وسیع افغانستان باید به کدام سمت برانند. در این وضعیت، عاقل کسی است که به جای حرکت بر روی این جاده، از کنارش حرکت کند و حرکت بر روی کوه و تپه ها را بر حرکت بر روی این جاده ترجیح دهد. بدشانس کسی که باور کند که این جاده است و از روی آن حرکت کند یا اینکه در برخی اوقات مجبور بشود از روی آن حرکت کند. البته در هر حال، هر دویشان قربانی این وضعیت اند. چون سفری که قاعدتا باید دو ساعت یا سه ساعت طول بکشد، حالا هشت یا حتی نُه ساعت به طول می انجامد. چون ماشین ها در این مسیر با سرعت متوسط بیست کیلومتر یا حتی احیانا ده یا حتی پنج کیلومتر در ساعت می رانند. حالا اگر این ماشین، یک وانت یا کامیون حامل اجناس باشد که دیگر باید با نهایت آهستگی و احتیاط و لاک پشتی حرکت کند! روی همین حساب، رسیدن از یک شهر به شهر دیگر، با مسافتی که بینشان هست سنجیده نمی شود [مثلا گفته نمی شود بین این شهر تا آن شهر 50 کیلومتر فاصله است] بلکه با ساعت هایی که مسافر باید بین این دو شهر در راه باشد سنجیده می شود. [مثلا گفته می شود از این شهر تا آن شهر 5 ساعت راه است!] مثلا فاصله بین طورخان (در مرز با پاکستان) تا کابل 300 کیلومتر است و در شرایط عادی، می تواند حداکثر طی سه ساعت طی شود، ولی در آن اوضاع که ما می خواستیم مسیر را طی کنیم، 12 ساعت طول کشید! و مجبور شدیم در بین راه، شب را در جلال آباد توقف کنیم و فردا صبحش باز به مسیرمان ادامه دهیم. عذاب راه فقط در سختی هایش و ساعت های طولانی که آدم باید در جاده باشد خلاصه نمی شود، بلکه خستگی و کوفتگی ای که آدم (از کثرت بالا و پایین رفتن ماشین و گیر کردنش و تکان های شدیدش در طول مسیر) به آن دچار می شود هم هست. مسئله ای که باعث می شود آدم وقتی به مقصد مورد نظرش می رسد بیشتر شبیه جسدی بی جان باشد! ممکن نیست بتوانی سختی راه و رنج هایش را بفهمی مگر اینکه اوضاع جغرافیایی افغانستان را بشناسی. شمال افغانستان منطقه ای دشتی است که عبارت است از دامنه ی کوه های پامیر و هندوکش. در جنوب غربی افغانستان هم منطقه ای دشتی که البته رود هلمند که از کوه های هندوکش جاری است به آن نفوذ می کند. اما وسط این دو، منطقه ای پر از بلندی هاست که دوسوم وسعت کشور را در بر می گیرد و امتداد بلندی های پامیر محسوب می شود که جغرافی دانان، آن را سقف دنیا نامیده اند و کوه های مشهور هیمالیا از آن منشعب می شود. شاخصه ی اساسی آن هم کوه های سر به فلک کشیده ی هندوکش است و شاخه های آن. ممکن نیست کسی بتواند این کوه ها را تخیل و تصور کند مگر وقتی که خودش با چشم آنها را ببیند و شدت هیبت و سرسختی ای که دارد را درک کند، کوه هایی که در برخی موارد ارتفاعشان به 7620 متر می رسد! تقدیرمان این بود که همین منطقه ی مرکزی کشور محل مورد نظر ما و هدف اولمان باشد. پایتخت کشور و مقر حکومت، کابل، در قلب همین منطقه واقع شده است، اگرچه قندهار (محل استقرار رهبر طالبان که به او امیرالمومنین می گویند) در ارتفاعات جنوبی واقع شده است. چیزی که در راه مابین پیشاور و طورخان دیده بودیم را باز در مسیرمان در فاصله ی طورخان و جلال آباد و حتی کابل مشاهده کردیم. ماشین های باری پُر و ماشین های سواری [اتوبوس یا مینی بوس های] رنگارنگ با پرچم های سیاهشان که خیال می کردند با آنها چشم زخم را از خود دور می کند، در برخی موارد هم راننده، یک میمون کوچک (که به آن نسناس میگویند) بالای ماشینش بسته است، شاید معتقد است خوش شانسی می آورد. البته تصویری که در این موضوع در افغانستان دیدیم از سه جهت با تصویری که در پاکستان دیدیم فرق دارد: جهت اول اوضاع بسیار وحشتناک و بد جاده هاست که به آن اشاره کردیم. دوم اینکه جاده های افغانستان هنوز در بین صحنه های نبرد قرار دارد و تانک ها و توپ های سوخته، بالای صخره ها و شن ها دیده می شوند و اتاقک ماشین ها در جای جای مسیر افتاده است. البته ساکنین و مسافران هم با این مسئله سازگاری پیدا کرده اند و مثلا اتاقک ماشین ها تبدیل شده به سایه بان هایی که در پناه آن در سایه بنشینند و گاهی هم این اتاقک ها تبدیل شده به مغازه های کوچکی که به ساکنین چادرها[ی آوارگان] جنس می فروشد. در مورد بقایای تانک ها و توپ ها هم بچه ها را می دیدم که رویش می پرند یا پشتش مخفی می شوند، آن هم در بین گله های بز و گوسفند که آنها هم در حرکت و پریدن روی این وسایل با بچه ها همراهی می کنند! سومین تفاوت بین مسیر در افغانستان و پاکستان هم خود را در شکل محل های استقرار آوارگان نشان می دهد. در طول سال های جنگ اوضاع شهرهای اصلی افغانستان به کلی بهم ریخت و برخی از ساکنین آنها ترجیح دادند برای پناه جویی به جنوب کشور بروند و سازمان های بین المللی در آغاز برای سرپناه یافتن آنها چادرهایی برپا کردند که در ادامه تبدیل شدند به خانه های فقیرانه ی آنها که بیشتر شبیه جعبه های گلی چیده شده کنار هم به نظر می رسند. این خانه ها بعد از آنکه ساکنینش به دیار خود برگشتند همچنان باقی ماند و تا الان هم برجاست و شاهدی است از آن دوره. تا وقتی به ورودی کابل نرسیده بودیم برخوردی با نیروهای طالبان نداشتیم. آنها، پنج تایشان برای استراحت کنار جاده نشسته بودند و چای سبز می نوشیدند و پشتشان یک وانت دوکابینه بود که پشتش مسلسل سبک کارگذاشته بودند. چون ماشین گرد و خاک گرفته بود و به جای اینکه پلاک داشته باشد، سلاح داشت، راننده سریعا فهمید که ماشین، ماشین حکومت است، فلذا به محض دیدنش ضبط ماشین را خاموش کرد و نوار کاست را به آرامی در جیبش گذاشت. آن موقع داشتیم به آوازهای زیبایی از یکی از مشهورترین خوانندگان زن افغان به نام نغمه گوش می کردیم که بعد از وارد شدن طالبان به کابل و ممنوع شدن آواز و موسیقی توسط آنان به پاکستان رفته بود. برایم تعریف کردند که صدای شیرین او و خواننده ی محبوب پشتون عبدالله مقری با نوار کاست هنوز در همه ی خانه ها پخش می شود، نوارهای کاست این دو هم در حجم عظیم از پاکستان به افغانستان قاچاق می شود. آواز نغمه که گوش می کردیم می گفت: آقای ملای من، به دادم برس. معشوقم تب کرده و منتظر دعایی است که تو برایش بنویسی، شاید جان را به تنش برگرداند! صحنه خالی از پارادوکس هم نبود، نغمه داشت با آواز مخاطب خودش ملا را صدا می کرد، و کمی بعد چند نفر از ملاهای طالبان در جاده پیدا شدند! [در زبان افغان ها، به نیروهای طالبان ملا هم گفته می شود.] ادامه دارد ... پی نوشت ها: 1- مجاهدین ، به نیروهای اسلام گرایی گفته می شد که با گرایش های سیاسی و بینشی مختلف، در دوران حکومت کمونیستی و حضور شبه اشغالگرانه ی ارتش سرخ شوروی در خاک افغانستان (از اواخر دهه ی 50 شمسی)، به عنوان جهاد ، شروع به جنگ با آنان کردند. در بین این نیروها، هم نیروهای دارای گرایش های بازترسیاسی دیده می شد و هم نیروهای اسلام گرای سنتی و هم برخی نیروهای سلفی. مجاهدین از احزاب و گروه های مختلفی تشکیل شده بود که پس از پیروزی بر کمونیست ها و اخراج شوروی از افغانستان در سال 92 نتوانستند بین خود به توافق برسند و جنگ داخلی بین خود آنان آغاز شد که در نهایت موجب به وجود آمدن حرکت طالبان و شکست همه ی مجاهدین از این حرکت تازه تأسیس گردید. از سران مجاهدین می توان به احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدرب الرسول سیاف و شهید عبدالعلی مزاری نام برد. قسمت های قبل: مقدمه قسمت 1 Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
مقایسه ی آیفون SE با آیفون 6 اس؛ دوقلوهای غیر همسان
و قابلیت های نرم افزاری بررسی کنیم و ببینیم آیفون 4 اینچی جدید اپل چه تفاوتی با پرچمدار حال حاضر کمپانی دارد و آیا از لحاظ ارزش خرید، کدام یک در جایگاه بالاتری قرار می گیرند. آیفون SE و آیفون 6 اس در مقابل هم؛ مقایسه ی دوقلوهای ناهمسان سایز و ابعاد ظاهری؛ دو نسل متفاوت اپل تا زمان معرفی آیفون 5 اس، آیفون های خود را تنها با سایز 4 اینچی تولید می کرد و آیفون SE نیز دقیقا همان ...
کشتی صحرا در سایه غفلت مسئولان همچنان قربانی می گیرد/آیا درد تصادفات مرگبار با شتران رها شده “لاعلاج” است
مخصوص انسانند و حیوانات بی ساربانی که در حوالی جاده ها مشغول چرایند از این امر آگاهی ندارند. متاسفانه برخورد شتر با خودرو های عبوری در این مسیر طی سال گذشته، با رقم زدن حوادثی خطرناک تاکنون جان چندین نفر را گرفته است که آخرین آن شب گذشته روی داد که تصادف خودروی پژو با یک نفر شتر باعث زخمی شدن 2 نفر سرنشینان خودرو شده است؛ با این حال ، هنوز پس از گذشت سالیان سال برای آن هیچ اندیشه ای نشده ...
سقوط بالگرد اورژانس در استان فارس/ همه سرنشینان جان باختند
، زمان تاریکی شب است که خلبان گفت من این ماموریت را انجام می دهم و چندی پیش نیز پرواز در شب را انجام داده ام. وی افزود: پس از بازگشت بالگرد از نورآباد به شیراز و سوخت گیری، بالگرد به سمت شهرستان خنج حرکت کرد و پس از سوار کردن بیمار و همراه وی، خلبان به ما اعلام کرد که حدود5 دقیقه دیگر در زمین چمن مشخص شده، فرود خواهم آمد اما در نزدیکی شیراز سقوط کرد. دکتر عالی منش تعداد جان ...
تشریح و بررسی فیلم های توقیفی ارشاد در دولت دهم و یازدهم
تنها بازیگر ایرانی این فیلم است که بر اساس فیلمنامه فرهاد توحیدی در فرانسه ساخته شده است. این فیلم داستان زندگی سه زن که در آستانه فروپاشی روحی و خودکشی اند را روایت می کند و در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر نیز حضور داشت من مادر هستم : فیلم من مادر هستم سوژه داغ زمان اکران خود بود. افراد زیادی به جریان معترض اکران فیلم شدند و با اعتراض خیابانی مقابل ساختمان وزارت ارشاد ...
کدام انتظارات امریکایی ها از توافق هسته ای محقق نشد؟
و اجرای برجام در اواخر امسال به پایان رسید. در همین حال همگان در سال 95 منتظر هستند که ببیند برجام در حوزه های اقتصادی چه تاثیری بر کشور خواهد گذاشت. در سال گذشته برخی از تحلیلگران معتقد بودند دولت همه توان خود را معطوف به توافق و اجرای برجام کرده است اما برای دوران پسابرجام احتمالی آماده نکرده است. این تحلیل در این روزها بیشتر رنگ و بوی واقعیت به خود گرفته است و مشخص است که ما هنوز ...
محسن چاوشی : ماجرای عشقی خاصی نداشتم/ کجایی برایم ویژه تر است
روز با شهاب توی استودیو آفاق بودیم. طوری که گاهی وقت ها هفته ای یک بار می رفتم خانه سری می زدم. مدام در حال کار بودیم و بعضی وقت ها شهاب وقت می کرد با نامزدش برود بیرون تفریح و میهمانی های فامیلی و دوباره شب برمی گشت استودیو. من از شهاب خیلی چیزها یاد گرفتم. چیزهایی که دیگران خیلی سخت به آدم یاد می دهند چون یاد گرفتن کسی مثل من مساوری بود با کم درآمد شدن دیگران. شهاب قبل از این که تنظیم کننده شود ...
چکیده ی اوپانیشادها
وجود اشیاء و عوالم را از فکر خود بدر کنیم ولی خلاء پهناور را نمی توانیم نیندیشیم و آن همان عمق بی پایان یا شب بیکران و ظلمت نهان است که در کتاب (ریگ ویدا) مذکور شده. به موجب این تعلیم دستگاه جهان رو به عدم برچیده می شود فقط امکانات بی حد دارد که به امر رب الارباب می تواند از نو به فعالیت درآید و روح خداوند بر فراز دریاها جولان کند. ذات متعال را به نور تشبیه کرده اند که در ظلمت می درخشد با اینهمه ...
ملاحظات در تجهیز کتابخانه های کشور - از همه ناشران کتاب می خریم
سیب هم می خورید. * یعنی ما هنوز در نقطه پیش از صفر هستیم که باید به جامعه ثابت کنیم، نیازمند مطالعه کتاب است. این اتفاق قبلا افتاده است. معتقدم این اتفاق و اثبات نیازمندی در سال های ابتدایی انقلاب رخ داده و تیراژ کتاب به 50 هزار و 60 هزار نسخه رسید. برای این که مردم می دیدند رهبران انقلاب و شخصیت های اصلی این انقلاب مانند، مطهری، بهشتی، شریعتی، جلال آل احمد و ... همه اهل کتاب ...
راز ورشکستگی بزرگ تلویزیون
تلویزیون مجال تولید پیدا می کند. عدم مدیریت شبکه ها چه تغییری کردند؟ در راستای چابک سازی تلویزیون، تماشا از بین رفت و در دل نمایش گنجانده شد. شبکه تهران هم به شبکه پنج تغییر نام داد که چندی پیش بار دیگر سر و کله آن پیدا شده. چه وظیفه ای پیدا کردند؟ در دوران محمد سرافراز برای هر شبکه کارکردی دوباره تعریف شد: شبکه یک ملی و عمومی، شبکه دو اجتماعی، شبکه سه تخصصی برای ورزش ...
خاطره ای تلخ تر از رحلت امام(ره)/ سال اول جنگ نابرابرترین سال های نبرد بود/ ما نه بر سر خاک بلکه به خاطر ...
کلاشینکف وارد کرد و به تدریج تجهیزات جنگی ما به روز تر شد. یکی از ابتکارات امام این بود که در برابر تلاش های کسانی که می خواستند ارتش منحل شود، مقاومت کرد و فرمود همان ارتش از هم پاشیده باید پا برجا بماند و سازمان خود را حفظ کند. علاوه بر ازهم پاشیدگی ارتش، سپاه نیز نهادی تازه شکل یافته و هنوز جاپای خود را محکم نکرده بود و تجهیزات هم نداشت. حال تصور کنید در این وضعیت خیانت های داخلی چه ...
سازمان ملل و راه حل امنیتی بحران عراق
مانند بارزانی - بعثی ها - نقشبندی ها و سنی ها و اسلامی های تندرو، این آشفتگی سیاسی - امنیتی را در عراق ایجاد کند. سازمان ملل هم در اوایل سکوت را اختیار کرد و اقتداری برای حضور پر رنگ و حل بحران نداشت. و در جنایت ها علیه بشریت در سوریه و عراق، نتوانست موضع مشخص ، فعال و سازنده ای داشته باشد. البته آمریکا - روسیه و ایران در اصل های متعارف درباره سوریه و عراق کم کم به نوعی توافق و تشابه رای ...
روابط صمیمانه لاریجانی با سردار سلیمانی و سیدحسن نصرالله و ابتکارات رئیس مجلس به روایت مشاورش
سوالانا نشان داد. او با شخصیت های عربی و اروپایی ارتباط شخصی خوبی داشت. مثلا با چه کسانی؟ از سولانا گرفته تا بشار اسد، داوود اوغلو و اردوغان. هرچند عدم پایندی ترکیه به تعهداتش با ما، سبب شد تا به طور مطلوبی این روابط با ترک ها پیش نرود. البته در پایان سال 94 آنها بار دیگر کوشیدند تا نظر ایران را در حل مسائل منطقه، جلب کنند. سه یا چهار سال پیش اردوغان و اوغلو ...
آیا مهران مدیری رئیس جمهور طنز ایران است؟!
- بسیاری از منتقدان فنی و علمی مهران مدیری ، در دو دهه اخیر ساکت بوده اند و هیچ نمی گویند، زیرا از ایستادن مقابل فردی که میلیون ها طرفدار دارند، هراس دارند. آنها نگران هستند که از تعداد لایک های فیس بوک و اینستاگرام خودشان کم شود و مورد حمله هزاران کامنت فحش قرار گیرند. سکوت صاحبنظران باعث شد تا بعضی ها در ذهن خود و دیگران از مهران مدیری یک مجسمه بزرگ بسازند که به لایک و حمایت بی پرسش نیاز دارد و باید ...
تا زمانی که صدایم درآید، گزارش می کنم/ بدون فوتبال می میرم
نقد غیر سازنده و غیر منصفانه هم کرد، پس با این تعابیر نمی توان اسم آن را نقد گذاشت. کسانی که اینگونه تهمت می زنند، تعاریف نقد را نمی شناسند. نقد یعنی دوباره نوشتن و تحلیل کردن از آنچه که هست. نقد همانند آئینه است؛ وظیفه آئینه نشان دادن حقایق ظاهری است و غیر از نشان دادن تصویر واقعی از آنچه هست، کاری نمی تواند انجام داد. در فرهنگ ما، نقد یعنی وزن چیزی را مشخص کردن؛ به عنوان مثال در گذشته برای محک ...
◄خرید لوکوموتیوهای جنرال الکتریک آمریکا در ابتدای دهه 70
اساسی در این لکوموتیوها پیشنهاد گردید در دوران گارانتی از حداکثر ظرفیت لکوموتیوها یعنی حمل بار 2000 تن در فراز ده در هزار استفاده شود و با ورود اولین گروه لکوموتیوها اعمال این سیاست نیز بسیار سریع نتیجه داد و همانگونه که پیش بینی میشد خرابی لکوموتیوها نقاط ضعف طراحی و ساخت را آشکار کرد که در بعضی موارد مشخص گردید گروه طراحی حتی از ابتدایی ترین مبانی ساده مهندسی غفلت کرده بودند. ضعف تراکشن ...
غافلند از خد ایی که گرفته پای نرد بان
. نگران بود م که نکند هد یه ای که برایش شب ها را تا صبح زحمت کشید ه ام، مقبول نیفتد . هنوز این آماد گی را د ر خود حس نکرد ه بود م که خود م را روبه روی ضریح آقا د ید م. آن شب به مسافرخانه رفتم و تا فرد ای آن روز منتظر بود م تا مراسم اهد ای سنگ نوشته قرآنی برگزار شود . روز موعود فرا رسید و به تالار آیینه رفتم، آیت الله واعظ طبسی با هیأت همراه و چند نفری هم از بیت رهبری آمد ه بود ند . ضربان قلبم بشد ت ...