سایر منابع:
سایر خبرها
(جدول) تمام سیل ها، طوفان ها و زلزله های سال 94
همراه بود شهرهای مهاباد و سردشت را درنوردید و منجر به بروز خساراتی در این شهرها شد. 15 مرداد بوستون، آمریکا طوفان شن در این روز برای دقایقی در شهر بوستون آمریکا رخ داد. 17 مرداد تایوان طوفان سودلور با سرعت 210 کیلومتر بر ساعت منجر به زخمی شدن 185 نفر و کشته شدن 5 نفر شده است. 9 شهریور تهران و کرج برق برخی مناطق قطع شد و رگبار و رعد و برق هم همزمان با طوفان اتفاق ...
برخورد خونین تندر با پژو 405 / عبور خونین از چراغ قرمز
سرهنگ نادر رحمانی رئیس پلیس مرکز کنترل ترافیک راه های کشور، گفت: در ساعت 21 شب جمعه یک دستگاه تندر 90 در شهر شیراز با عبور از چراغ قرمز با یک دستگاه پژو 405 برخورد کرد. وی در ادامه افزود: در پی وقوع این حادثه 6 تن مجروح و با حضور نیروهای امدادی مجروحان به بیمارستان منتقل شدند. رئیس پلیس مرکز کنترل ترافیک راه های کشور در پایان به علت وقوع این حادثه اشاره و اظهار کرد : کارشناسان پلیس علت این تصادف را بی احتیاطی و عدم رعایت قوانین و مقررات به دلیل عبور از چراغ قرمز از جانب راننده تندر 90 اعلام کرد. ...
دستگیری 9 توزیع کننده مواد مخدر در شهر ایلام /کشف 26فقره سرقت درایلام
انجام کارهای اطلاعاتی و اقدامات پلیسی رد پای سارق حرفه ای در این پرونده باز شد. سرهنگ محمد کریمی تصریح کرد: کنترل نامحسوس پلیس و هوشیاری ماموران مخفیگاه یکی از سارق شناسایی و تحت کنترل در آمد. وی بیان داشت:متهم که در امر سرقت سیم برق و مغازه فعالیت داشت در یک عملیات موفق پلیسی دستگیر و به 18فقره سرقت اعتراف کرد. معاون هماهنگ استان ایلام خاطر نشان کرد: ...
برخی جاها مواد مخدر و سلاح را می شد مثل نان خرید
چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل [...] چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل مشرق – در قسمت قبل این نوشتار (که ترجمه ای است از سفرنامه ی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمی با عنوان طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی! ) ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم و ایراداتی که به او گرفته می شد تا از این سفر منصرف شود را مرور کردیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد. ماجرای مواجه با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد. بخش دوم این خاطرات را با هم می خوانیم: حالا ما داخل یک دولت، در دلِ دولت پاکستان هستیم. روی نقشه اگر بخواهی حساب کنی، هنوز از پاکستان بیرون نرفته ایم، و هنوز داخل مرزهای آن هستیم. اما در حقیقت امر، داستان طور دیگری است. این نقطه که حدودا 55 کیلومتر را در بر می گیرد، در اصل تحت سلطه ی حقیقی حکومت پاکستان قرار ندارد. یک جورهایی می توانی بگویی یک منطقه آزاد است. مسئولین این منطقه و اداره کنندگان امورش، شیوخ مشهور قبایل باتان هستند که در دوطرف مرز (یعنی هم در پاکستان و هم در افغانستان) پراکنده اند و حضور دارند. از آنجا که این منطقه، منطقه ی آزاد است، به همین دلیل هرچه در پاکستان ممنوع است، در اینجا مجاز است. از تجارت سلاح گرفته تا تجارت مواد مخدر. از این بگذریم که اینجا، ایستگاه اصلی قاچاق به هر دو کشور است. این اطلاعات برای من تازه نبود، بیست سال پیش هم که در سفرم به افغانستان از اینجا دیدن کردم، مواد مخدر در پیاده رو هم فروخته می شد. سلاح هم –که بخشی از آن در همان منطقه تولید می شد- مثل نان در کنار جاده ها در دسترس بود! از همان جهت که این منطقه منطقه ای آزاد است، در طول سال های گذشته جریان برق را به صورت مجانی از حکومت پاکستان دریافت می کرد، آبش را هم از چاه های همان منطقه به دست می آورد. به دلیل فشار بحران اقتصادی ای که کشور به آن دچار بود، حکومت اسلام آباد تصمیم گرفت برای برقی که به این منطقه می داد، مبلغی را تعیین کند. این چیزی بود که موجب تحریک شیوخ قبائل بر علیه حکومت و اعلام شورش آنها شد. و بستن و حمله به راه های تجاری این منطقه یکی از نشانه های این شورش است و همین، چیزی بود که موجب شد نیروهای حکومتی در پیشاور، دیروز به ما اجازه عبور به طورخان را ندهند. در آن ساعات اولیه صبح، با وجود هیبت و هراس انگیز بودن کوه ها[ی سر به فلک کشیده]، جاده، آباد و آرامش بخش به نظر می رسید. شدت حرکت در آن زیاد بود و کاروان ماشین های پر از کالا، با سرعت کم و احتیاط از لبه های کوه در حرکت بودند. البته می ترسم کلمه پر ، نتواند منظور مرا برساند، چون ماشین های باری ای که من می دیدم در اصل در حکم یک سری تپه و کوه متحرک بودند، از بس که جنس در آن گذاشته بودند و ابعاد ماشین را (طولی و عرضی و ارتفاعی) بزرگ کرده بودند! دلیل مسئله این بود که هر کالای صنعتی و تولیدی ای که افغانستان چند میلیون نفری (که حالا بیش از بیست میلیون نفر جمعیت داشت) لازم داشت از طریق پاکستان وارد می شد، حالا یا خود پاکستان هم از خارج وارد کرده بود یا ساخت پاکستان بود. این مطلب نشانگر میزان سودی بود که اقتصاد پاکستان از ادامه ی به هم ریختگی اوضاع در افغانستان و توقف ماشین تولید (در همه ی زمینه ها) در آن کشور می برد. این مطلب تقریبا می توانست تأییدی باشد بر حرف برخی آدم های خبیث که می گویند سودی که پاکستان از جنگ در افغانستان می برد کمتر از استفاده ای که می خواهد در سایه ی صلح به آن برسد، نیست. این نکته هم از چشم آدم مخفی نمی ماند که وانت هایی که به افغانستان می رفتند جنس های صنعتی یا کنسرو بود، اما ماشین هایی که داشت از افغانستان برمی گشت یا آدم سوار کرده بود یا مواد خام بار زده بودند (یا چوب یا تولیدات کشاورزی، از قبیل انگور و سیب و انار) یا آنکه خالی بودند و آمده بودند تا از نو جنس بار زده و به افغانستان ببرند. *** وقتی چشم مان افتاد به لشگری از مگس ها که در هوا می چرخیدند، و سر و صدا و هیاهوی بلندی به گوشمان رسید، و حجم انبوهی از افراد پیاده را دیدیم، و پلیس لاغری را که داشت با عصایی بلند دختربچه ای را به جلو می راند، و دستفروش هایی که در دو طرف راه هرچه خوردنی و نوشیدنی که ممکن بود می فروختند، و ارزفروش هایی که برای جلب نظر، پشت میزهای چوبی بلندی نشسته بودند، دیگر آن موقع لازم نبود کسی خبرمان کند که حاجت روا شده و به طورخان رسیده ایم، دروازه ی ما برای ورود به امارت اسلامی افغانستان . در بین این چیزها، هیچ کدام برای من جدید به نظر نمی رسید. من خودم اهل کشوری بودم که با این قبیل تصاویر مأنوس بود، از مگس ها گرفته تا سر و صدای مردم و جمعیت عظیم آدم های پیاده، و حتی چوب پلیس و فحش هایش. چیزی که بیش از همه ی اینها در آن صحنه نظرم را جلب کرد، چیز دیگری بود که برای اولین بار در زندگی ام می دیدم: صف طولانی ای از بچه های کوچک به چشم می خورد که از پنجره ی ماشین، شبیه صف مورچه هایی بود که در سکوت روی زمین راه می رفتند و اول صف، که داخل خاک افغانستان بود (پشت پست بازرسی ای که چیزی نبود جز یک سری آهن که راه را قطع کرده بود) دیده نمی شد. آخر صف هم با حرکتی یکنواخت و آرام، جلوی چشم همه به سمت عمق اراضی پاکستان پیش می رفت. هر بچه ای روی دوشش یک تکه آهن گرفته بود. برخی آهن ها بزرگ تر یا بلندتر بودند و آنها را دو بچه، هن هن کنان و عرق ریزان، حمل می کردند. پرسیدم داستان چیست، گفتند این بچه ها برای برخی تاجران اجناس اسقاطی و قراضه کار می کنند. می گفتند این تاجرها توانسته بودند از طریق تجارت با بقایای سلاح های روسی خراب که بی صاحب در تمام افغانستان ریخته شده بود، ثروت های هنگفتی به جیب بزنند. چون جا به جایی صدها تانک و توپ سنگین سخت بود، این تجار تصمیم گرفته بودند آنها را به تکه های کوچک تقسیم کرده و بعد به داخل پاکستان قاچاق کنند و بعد آنها را بفروشند. این تکه ها در پاکستان ذوب، و برای مصارف دیگر به کار گرفته می شد. تعجبم وقتی بیشتر شد که فهمیدم این صف ها، از اوایل دهه ی نود میلادی به صورت منظم و مستمر ادامه دارد، چون حجم عظیمی از سلاح های شوروی خراب شده در خاک افغانستان وجود دارد. ممکن نبود به ذهن کسی خطور کند که آخر کار سلاح های شوروی که برای به زانو درآوردن و سرکوب افغان ها به آن کشور فرستاده شده بود به اینجا بکشد، هر چند این سرنوشت، بعد از سرنوشتی که خود اتحاد شوروی به آن دچار شد و ممکن نبود به ذهن بشری خطور کند، دیگر چندان عجیب به نظر نمی رسید. با نیشگون همراهم به خودم آمدم، تذکر داد نیامده ایم اینجا که بمانیم، آمده ایم که از اینجا رد شویم و داخل افغانستان برویم. حرفش را پذیرفتم. جلو راه افتاد و رفتیم به ساختمانی که در آن چند پلیس پاکستانی با هیکل های قشنگ و قامت های بلندشان نشسته بودند. کاری که باید می کردیم را انجام دادیم و بعد از پله پایین رفتیم و وارد اتاق دیگری شدیم. در آن اتاق خلایقی را دیدم که انگار ریش را با ترازو به مساوات بینشان تقسیم کرده بودند، و از چهره شان سرسختی و تندی پیدا بود. نمی توانستم در بینشان رئیس را از مرئوس تشخیص دهم، کما اینکه نمی توانستم کارمند را از ارباب رجوع تشخیص دهم. همراهم که متوجه حیرتم شده بود در گوشم گفت: اینها جماعت طالبان اند! آمدن از یک طبقه به طبقه ی دیگر، شبیه رفتن از عصری و زمانی به عصر و زمان دیگری بود. سریعا به کسانی که نشسته بودند سلام کرد، با تعجب نظرشان به سمتم جلب شد. خطوط چهره شان وقتی گذرنامه ام را دیدند و فهمیدند عرب و مسلمانم باز شد. سریعا آمدند به سمتم و با خوشحالی آشکاری شروع کردند به خوشامدگویی و دست دادن، انگار دوستانی باشیم که بعد از مدت ها دوری باز همدیگر را ببینیم. ناگهان با جوان های طالبان رو در رو شده بودم و این، باعث شوک و حیرتم شده بود، جوان هایی که از وقتی در افق افغانستان ظاهر شدند همه ی دنیا را به خود مشغول و مردم را حیران کرده اند. البته تعجب و شوکم خیلی طولانی شد، چون بعد از آنکه گذرنامه ی مرا مهر کردند یکی شان گذرنامه را به دستم داد و به فارسی گفت: خداحافظ حالا باید سریع می رفتیم سوار ماشین مان می شدیم تا به کابل برویم. انسان کلی عذاب می کشد تا به کابل برسد. وقتی هم به آنجا می رسد، شوکه می شود. و خیلی خوش شانس خواهد بود اگر بعد از مدتی ماندن در آنجا افسردگی نگیرد! به دلیل اینکه فرودگاه کابل تعطیل، و در تیررس سلاح های احمد شاه مسعود –فرمانده مخالف طالبان که در پایگاهی در 25 کیلومتری پایتخت مستقر است- قرار دارد، کسانی که می خواهند به کابل بیایند راهی ندارند جز آنکه از ماشین و راه های زمینی استفاده کنند. مشکل اینجاست که ماشین در دسترس است ولی آنچه راه خوانده می شود، اصلا اینطور نیست! اینکه یک راهی روی نقشه ترسیم شده باشد، لزوما به این معنی نیست که الان در عالم واقع هم بر روی زمین وجود داشته باشد! بله، در افغانستان، راه هایی قبل از سالهای جنگ داخلی وجود داشت، اما به طول انجامیدن 20 ساله ی جنگ موجب شد که دو طرف درگیر یعنی هم کمونیست ها و هم مجاهدین [1]، راه ها را اهدافی نظامی در نظر بگیرند که می شد با نابود کردن آنها جلوی حرکت دشمن را گرفت یا محاصره اش کرد. هیچ کدام از طرف های درگیری هم در انجام این کار کوتاهی نکردند! من گواهی می دهم که در این مأموریتشان پیروزی بزرگی به دست آوردند، شاید اصلا این نابود کردن راه های مواصلاتی، بزرگترین پیروزی طرف های درگیر بوده باشد! ضمنا به این دلیل که جریان بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! مسئله به همین جا ختم نمی شود، چرا که قسمت هایی از راه ها که از سر تصادف از آسیب خمپاره باران جسته، باران ها و سیل ها به سروقتش آمده و این هم همراه شده با اهمال و عدم صیانت از راه ها، از همین رو آنجا ها هم خود به خود و در سکوت، به سریال حفره های خمپاره باران ها پیوسته است! با توجه به مجموعه این دلایل، حالا راه ها هیچ نقشی ندارند جز آنکه به ماشین ها نشان دهند که در صحراهای وسیع افغانستان باید به کدام سمت برانند. در این وضعیت، عاقل کسی است که به جای حرکت بر روی این جاده، از کنارش حرکت کند و حرکت بر روی کوه و تپه ها را بر حرکت بر روی این جاده ترجیح دهد. بدشانس کسی که باور کند که این جاده است و از روی آن حرکت کند یا اینکه در برخی اوقات مجبور بشود از روی آن حرکت کند. البته در هر حال، هر دویشان قربانی این وضعیت اند. چون سفری که قاعدتا باید دو ساعت یا سه ساعت طول بکشد، حالا هشت یا حتی نُه ساعت به طول می انجامد. چون ماشین ها در این مسیر با سرعت متوسط بیست کیلومتر یا حتی احیانا ده یا حتی پنج کیلومتر در ساعت می رانند. حالا اگر این ماشین، یک وانت یا کامیون حامل اجناس باشد که دیگر باید با نهایت آهستگی و احتیاط و لاک پشتی حرکت کند! روی همین حساب، رسیدن از یک شهر به شهر دیگر، با مسافتی که بینشان هست سنجیده نمی شود [مثلا گفته نمی شود بین این شهر تا آن شهر 50 کیلومتر فاصله است] بلکه با ساعت هایی که مسافر باید بین این دو شهر در راه باشد سنجیده می شود. [مثلا گفته می شود از این شهر تا آن شهر 5 ساعت راه است!] مثلا فاصله بین طورخان (در مرز با پاکستان) تا کابل 300 کیلومتر است و در شرایط عادی، می تواند حداکثر طی سه ساعت طی شود، ولی در آن اوضاع که ما می خواستیم مسیر را طی کنیم، 12 ساعت طول کشید! و مجبور شدیم در بین راه، شب را در جلال آباد توقف کنیم و فردا صبحش باز به مسیرمان ادامه دهیم. عذاب راه فقط در سختی هایش و ساعت های طولانی که آدم باید در جاده باشد خلاصه نمی شود، بلکه خستگی و کوفتگی ای که آدم (از کثرت بالا و پایین رفتن ماشین و گیر کردنش و تکان های شدیدش در طول مسیر) به آن دچار می شود هم هست. مسئله ای که باعث می شود آدم وقتی به مقصد مورد نظرش می رسد بیشتر شبیه جسدی بی جان باشد! ممکن نیست بتوانی سختی راه و رنج هایش را بفهمی مگر اینکه اوضاع جغرافیایی افغانستان را بشناسی. شمال افغانستان منطقه ای دشتی است که عبارت است از دامنه ی کوه های پامیر و هندوکش. در جنوب غربی افغانستان هم منطقه ای دشتی که البته رود هلمند که از کوه های هندوکش جاری است به آن نفوذ می کند. اما وسط این دو، منطقه ای پر از بلندی هاست که دوسوم وسعت کشور را در بر می گیرد و امتداد بلندی های پامیر محسوب می شود که جغرافی دانان، آن را سقف دنیا نامیده اند و کوه های مشهور هیمالیا از آن منشعب می شود. شاخصه ی اساسی آن هم کوه های سر به فلک کشیده ی هندوکش است و شاخه های آن. ممکن نیست کسی بتواند این کوه ها را تخیل و تصور کند مگر وقتی که خودش با چشم آنها را ببیند و شدت هیبت و سرسختی ای که دارد را درک کند، کوه هایی که در برخی موارد ارتفاعشان به 7620 متر می رسد! تقدیرمان این بود که همین منطقه ی مرکزی کشور محل مورد نظر ما و هدف اولمان باشد. پایتخت کشور و مقر حکومت، کابل، در قلب همین منطقه واقع شده است، اگرچه قندهار (محل استقرار رهبر طالبان که به او امیرالمومنین می گویند) در ارتفاعات جنوبی واقع شده است. چیزی که در راه مابین پیشاور و طورخان دیده بودیم را باز در مسیرمان در فاصله ی طورخان و جلال آباد و حتی کابل مشاهده کردیم. ماشین های باری پُر و ماشین های سواری [اتوبوس یا مینی بوس های] رنگارنگ با پرچم های سیاهشان که خیال می کردند با آنها چشم زخم را از خود دور می کند، در برخی موارد هم راننده، یک میمون کوچک (که به آن نسناس میگویند) بالای ماشینش بسته است، شاید معتقد است خوش شانسی می آورد. البته تصویری که در این موضوع در افغانستان دیدیم از سه جهت با تصویری که در پاکستان دیدیم فرق دارد: جهت اول اوضاع بسیار وحشتناک و بد جاده هاست که به آن اشاره کردیم. دوم اینکه جاده های افغانستان هنوز در بین صحنه های نبرد قرار دارد و تانک ها و توپ های سوخته، بالای صخره ها و شن ها دیده می شوند و اتاقک ماشین ها در جای جای مسیر افتاده است. البته ساکنین و مسافران هم با این مسئله سازگاری پیدا کرده اند و مثلا اتاقک ماشین ها تبدیل شده به سایه بان هایی که در پناه آن در سایه بنشینند و گاهی هم این اتاقک ها تبدیل شده به مغازه های کوچکی که به ساکنین چادرها[ی آوارگان] جنس می فروشد. در مورد بقایای تانک ها و توپ ها هم بچه ها را می دیدم که رویش می پرند یا پشتش مخفی می شوند، آن هم در بین گله های بز و گوسفند که آنها هم در حرکت و پریدن روی این وسایل با بچه ها همراهی می کنند! سومین تفاوت بین مسیر در افغانستان و پاکستان هم خود را در شکل محل های استقرار آوارگان نشان می دهد. در طول سال های جنگ اوضاع شهرهای اصلی افغانستان به کلی بهم ریخت و برخی از ساکنین آنها ترجیح دادند برای پناه جویی به جنوب کشور بروند و سازمان های بین المللی در آغاز برای سرپناه یافتن آنها چادرهایی برپا کردند که در ادامه تبدیل شدند به خانه های فقیرانه ی آنها که بیشتر شبیه جعبه های گلی چیده شده کنار هم به نظر می رسند. این خانه ها بعد از آنکه ساکنینش به دیار خود برگشتند همچنان باقی ماند و تا الان هم برجاست و شاهدی است از آن دوره. تا وقتی به ورودی کابل نرسیده بودیم برخوردی با نیروهای طالبان نداشتیم. آنها، پنج تایشان برای استراحت کنار جاده نشسته بودند و چای سبز می نوشیدند و پشتشان یک وانت دوکابینه بود که پشتش مسلسل سبک کارگذاشته بودند. چون ماشین گرد و خاک گرفته بود و به جای اینکه پلاک داشته باشد، سلاح داشت، راننده سریعا فهمید که ماشین، ماشین حکومت است، فلذا به محض دیدنش ضبط ماشین را خاموش کرد و نوار کاست را به آرامی در جیبش گذاشت. آن موقع داشتیم به آوازهای زیبایی از یکی از مشهورترین خوانندگان زن افغان به نام نغمه گوش می کردیم که بعد از وارد شدن طالبان به کابل و ممنوع شدن آواز و موسیقی توسط آنان به پاکستان رفته بود. برایم تعریف کردند که صدای شیرین او و خواننده ی محبوب پشتون عبدالله مقری با نوار کاست هنوز در همه ی خانه ها پخش می شود، نوارهای کاست این دو هم در حجم عظیم از پاکستان به افغانستان قاچاق می شود. آواز نغمه که گوش می کردیم می گفت: آقای ملای من، به دادم برس. معشوقم تب کرده و منتظر دعایی است که تو برایش بنویسی، شاید جان را به تنش برگرداند! صحنه خالی از پارادوکس هم نبود، نغمه داشت با آواز مخاطب خودش ملا را صدا می کرد، و کمی بعد چند نفر از ملاهای طالبان در جاده پیدا شدند! [در زبان افغان ها، به نیروهای طالبان ملا هم گفته می شود.] ادامه دارد ... پی نوشت ها: 1- مجاهدین ، به نیروهای اسلام گرایی گفته می شد که با گرایش های سیاسی و بینشی مختلف، در دوران حکومت کمونیستی و حضور شبه اشغالگرانه ی ارتش سرخ شوروی در خاک افغانستان (از اواخر دهه ی 50 شمسی)، به عنوان جهاد ، شروع به جنگ با آنان کردند. در بین این نیروها، هم نیروهای دارای گرایش های بازترسیاسی دیده می شد و هم نیروهای اسلام گرای سنتی و هم برخی نیروهای سلفی. مجاهدین از احزاب و گروه های مختلفی تشکیل شده بود که پس از پیروزی بر کمونیست ها و اخراج شوروی از افغانستان در سال 92 نتوانستند بین خود به توافق برسند و جنگ داخلی بین خود آنان آغاز شد که در نهایت موجب به وجود آمدن حرکت طالبان و شکست همه ی مجاهدین از این حرکت تازه تأسیس گردید. از سران مجاهدین می توان به احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدرب الرسول سیاف و شهید عبدالعلی مزاری نام برد. قسمت های قبل: مقدمه قسمت 1 Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
خبرهای تلخ از حوادث جاده ای در نوروز
گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، گفت: در ساعت 21 شب جمعه یک دستگاه تندر 90 در شهر شیراز با عبور از چراغ قرمز با یک دستگاه پژو 405 برخورد کرد. وی در ادامه افزود: در پی وقوع این حادثه 6 تن مجروح و با حضور نیروهای امدادی مجروحان به بیمارستان منتقل شدند. رئیس پلیس مرکز کنترل ترافیک راه های کشور در پایان به علت وقوع این حادثه اشاره و اظهار کرد: کارشناسان پلیس علت این تصادف را بی ...
بازائران خراسان جنوبی در اردوگاه شهید حبیب الهی اهواز+تصاویر
.... خستگی وطولانی بودن مسیر راه برایشان معنا ندارد وبلافاصله بعد از نماز صبح وصرف صبحانه راهی مناطق می شوندوشب را به اردوگاه برمی گردندودرمدت حضورشان دراردوگاه یک شب پس از اقامه نماز وصرف شام دررزم شبانه که جلوه های زیبایی از دوران انقلاب اسلامی را به نمایش می گذارد حضور می یابند . انگار نه انگار که مسیر طولانی را پیموده اند وشاید خسته باشند ،خستگی دراین چندروز برایشان ...
خاطره ای تلخ تر از رحلت امام(ره)/ سال اول جنگ نابرابرترین سال های نبرد بود/ ما نه بر سر خاک بلکه به خاطر ...
: از روزهای انقلاب بفرمایید؛ زمانی که واقعه ی نوزدهم دی ماه در قم اتفاق افتاد، برادر من نیز در قم بود، به همین دلیل پدرم نسبت به وضعیت او مدام نگران می شد. شبانه به طرف قم راه افتادیم. البته ایشان از وضعیت ملتهب آنجا اطلاعی نداشت. من هم تا نزدیکی تهران حرفی در این باره نزدم. اما بعد اشاره ای کردم که در قم گویا اتفاقاتی افتاده و شهر شلوغ شده است؛ وقتی به قم رسیدیم خیابان ها پر از تانک و ...
130 مرکز درمانی، داروخانه و اورژانس استان بوشهر خدمات دهی می کنند
-077 5 روزانه دکتر زین الدینی خیابان حافظ شمالی (نادر ) – مرکز شهر 33328073-077 6 روزانه دکتر کاظمی منطقه سبزآباد – قبل از سخ راه امامزاده 33660005-077 برازجان 7 شبانه روزی دکتر رضایی خیابان بیمارستان (شهید چمران) – میدان بیمارستان 34259167-077 8 ...
جلفاگردی نوروزی
شهرهای تاریخی آذربایجان شرقی است که به دلیل واقع شدن در کرانه های رود مرزی ارس در تاریخ معاصر هم حوادث تاریخی بسیاری را شاهد بوده است. البته آثار تاریخی این شهر به سال های دور گذشته مربوط می شود. از آثار تاریخی این شهر می توان به حمام تاریخی جلفا اشاره کرد که دارای قدمت بسیار زیادی است. این حمام در شرق جلفا و مابین تأسیسات راه ایران و گمرک جلفا قرار دارد. حمام مزبور شامل سربینه، گرمخانه و ...
بندرانزلی بهشت زیبای ایران/ شهر نیلوفران آبی میزبان مسافران نوروزی
خسروخان گرجی، حاکم ناصرالدین شاه در انزلی در سال 1194 شمسی ساخته شده است . این برج آجری 28 متری با چراغ روغنی اش به منظور دیده بانی و همچنین راهنمایی کشتی ها ساخته شده و پس از آن که در سال 1307 بازسازی شد در هر چهار طرف آن ساعتی نصب شد و از آن پس نامش را برج ساعت گذاشتند. این برج از فاصله چندین کیلومتری قابل مشاهده است . بلوار انزلی جاذبه ی دیگر این شهر ساحلی است و پارک بزرگی که در ...
همه تفریحات دنیا را اینجا تجربه کنید
کشور مکزیک واقع شده. جزیره ای زیبا و رویایی که در سال های اخیر گردشگران بسیاری را به خود جذب کرده است. کانکون یک مکان عالی برای تجربه مکزیک قرن 21 است و شما در این جزیره تمام تفریحاتی راکه برای تعطیلات می خواهید می توانید یک جا تجربه کنید. خرید، ورزش، چشمه های آب معدنی و سواحل بکر در کانکون فرهنگ مکزیکی همراه با زیبایی های طبیعی دست به دست هم داده اند تا شما یک سفر خاطره انگیز ...
شبی که مهرعلیزاده در پارک خوابید
دارم که در مسیر در بهشهر شب را در پارک خوابیدیم چون به هتل هم نمی توانستیم برویم. هتل شناسنامه می خواست و ممکن بود لو برویم. شب حدود ساعت یازده دوازده بود که هر کسی برای خودش بساطی پهن کرد و گوشه ای خوابید. همان شب، شب تحویل سال بود. من به واسطه شغل و پست هایی که داشتم مسافرت های بسیاری به شهرها و کشورهای مختلف داشته ام و به هتل های بسیار خوبی رفته ام اما هیچ یک به شیرینی آن یک شب که در پارکی در بهشهر خوابیدیم نیست. ما که همیشه در شب تحویل سال جمع های خانوادگی گرمی داشتیم آن شب خیلی غریبانه و مظلوم در پارک بساط کردیم و خوابیدیم. ...
بزودی عملیات احداث پایانه ولیعصر (عج) قم آغاز می شود
طریق 2 هزار و 601 سرویس در پایانه های مختلف قم انجام پذیرفته است. وی با بیان اینکه در طرح ویژه نوروزی سازمان پایانه ها، برنامه هایی به منظور تامین رفاه حال مسافران و زائران پیش بینی شده است، تصریح کرد: استقبال از مسافران با شاخه های گل و توزیع بسته های فرهنگی بین آنها از جمله این برنامه ها بود که در 29 اسفند سال گذشته در محل عوارضی قم - تهران انجام شد. مستقیمی تصریح کرد: در پایانه های ...
ریش و قیچی نمایندگان مجلس دست کیست؟
صورت است، آیا حقوق دریافت می کنید؟ جوادی: الحمدالله راضی هستم. بنده حقوقی از مجلس دریافت نمی کنم و درآمد بنده تنها از طریق دریافت هزینه اصلاح از نمایندگان مجلس تامین می شود، البته در اینجا جا دارد بگویم که از ابتدا به امید کارمند شدن وارد مجلس شدم زیرا طبق رسم مجلس بعد از بازنشستگی هر پدری بعد از 30 سال کار، یکی از فرزندان وی می تواند جایگزین پدر شود اما زمانی که به ما رسید نمی دانم (با ...
دانستی های جذاب از کشورهای میزبان نوروز
در آغاز سال نو، مانع بیماری و بدبختی اهالی خانه می شود. جوانان قزاق در عید نوروز اسبی سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است، با آویز زنگوله ای به گردنش در ساعت 3 صبح که ساعتی معین از شب قزیر است، در شهر و روستا رها کرده تا از این طریق مردم را بیدار کنند. این عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام می کند. همچنین پختن غذایی به نام نوروز گوژه ...
همسفر با 60 سال خاطرات صدرالحفاظ حرم رضوی/ آیه 83 سوره قصص؛ یادگاری استاد برای مردم
مان مرحوم حجت الاسلام سیدی علوی مشورت کردم، گفت اگر در امتحان نهایی شرکت کنی، نامت رسماً برای خدمت نظام وظیفه ثبت می شود، مگر اینکه در امتحان نهایی شرکت نکنی، خودم در مدرک پایانی ات می نویسم به علت بیماری در امتحان نهایی شرکت نکرده و مردود شده است. این استاد ممتاز قرآئت قرآن با بیان اینکه بعد دو سال شبانه درس خواندم و برای شرکت در دانشگاه نیز پدرم به خاطر وضع نامطلوب دانشگاه ها، اجازه ادامه ...
بازخوانی پرونده سه تخلف بزرگ سال 94: آیا شهرداری روزنه فرار دانه درشتها را می بندد؟!
از کش و قوس های فراوان، نیمه شب روز بعد بالاخره حکم دادستانی تهران توسط شهرداری منطقه 12 اجرا و نیوجرسی در ورودیهای مرکز تجارت جهانی فردوسی استقرار یافت. هر چند دستگاه قضایی، شورای شهر، شهرداری و نظام مهندسی نهایت همکاری را در رسیدن به نقطه صدور حکم برای مجتمع تجارت جهانی فردوسی داشته اند و به عناوین مختلف به صورت مستند عنوان کرده اند که این مجتمع فاقد ایمنی است ابوالفضل ابوالفضل کلایی مالک ...
پذیرش 15 هزار مسافر نوروزی در ستادهای اسکان شهرداری خرم آباد
بیان اینکه نشریه اخبار و اطلاعات از روز 26 اسفند روزانه چاپ شده و روزانه بین مسافران توزیع می شود، خاطرنشان کرد: همچنین هفت هزار نقشه گردشگری لرستان و شهر خرم آباد برای توزیع بین مسافران تهیه شده است. دالوند با بیان اینکه غیر از مدیران ستادی 150 نفر از نیروهای شهرداری به طور شبانه روز مشغول کار هستند، یادآور شد: تاکنون 25 نفر از متکدیان سطح شهر جمع آوری و تحویل شهرداری داده شده اند. ...
افزایش هماهنگی میان مدیریت شهری و نیروی انتظامی
این کار زمانی مشخص به عنوان مثال از 22 شب تا شش صبح تعیین شود تا این کامیونت ها در هر ساعت از روز اقدام به تخلیه بار، ایجاد ترافیک و مشکلات مختلف برای شهروندان نکنند. وی همچنین به طرح جامع حمل ونقل که توسط شهرداری شیراز با مصوبه شورای شهر به دانشگاه شیراز سپرده شده است اشاره و خاطرنشان کرد: این طرح جامع باید مشکل ترافیک شهر را حل کند. شهردار کلان شهر شیراز بابیان اینکه این ...
مدیر جدید بانک شهر خراسان: ستاد اقتصاد مقاومتی در بانک شهر راه اندازی شد/ راه اندازی 19 شهرنت جدید در ...
محمدرضا صبوری ادامه داد: همچنین در منطقه یک کشور، 17 شهرنت ایجاد شده که 11 شهرنت در مشهد مقدس است که تا 12 شب مشغول خدمت رسانی هستند و تمام خدمات بانکی همچون افتتاح حساب، صدور ضمانت نامه و ... را انجام می دهند. وی تصریح کرد: با برنامه ریزی های انجام شده بنا داریم تا پایان 6 ماهه نخست امسال شهرنت ها را به صورت شبانه روزی دایر کرده تا خدمات بانکی به صورت آنلاین در 24 ساعت دنبال شود و همچنین ...
وداع با خلیفه غلام مارگیری و پدر عود ایران در یک سال
بهترین سرنانوازان ایران محسوب می شد و علاوه بر نوازندگی سرنا در حوزه های کرنانوازی، نی محلی و نی انبان هم تخصص ویژه ای داشت. عیسی پور پنجشنبه شب 24 دی ماه سال 94 به همراه فرزندش در مسیر خواجو شهر به سیرجان در اثر تصادف درگذشتند. پسرش جابر عیسی پور نیز از نقاره نوازان برجسته منطقه سیرجان بود که همراه با پدرش در جشنواره های مختلف موسیقی نواحی جوایز زیادی را نصیب خود کرده اند. مراسم خاکسپاری این دو ...
هتل ورا سی گیت (Vera Seagate Resort) آنتالیا (5 ستاره)
استخرهای شنا فضای باز هتل که در شرایط بسیار بهداشتی نگهداری می شود آبتنی کنید و ذت ببرید و میتوانید تجربه یک شیرجه جالب را در استخر های هتل داشته باشید استخر سرپوشیده هتل دارای عمق 140 سانتی متر و به مساحت 88،48 متر مربع می باشد باشگاه مینی هتل برای برطرف کردن تمام نیازهای کودکان بین سنین 4تا 12 سال شما طراحی شده است ، و آماده ارائه خدمت به شما در ساعت های بعد از ظهر 10:00تا 12:30 می باشد نقاشی صورت ...
بازخوانی جنایت رژیم پهلوی در نوروز 1342
علیه روحانیت و امام خمینی(ره) به راه انداخت و تصمیم به سرکوبی قیام گرفت. حادثه حمله خونین به مدرسه فیضیه قم حاصل همین تصمیم بود. حمله عمال رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در نوروز 1342 ظهر روز شهادت امام صادق(ع) در حالی که جمعیت در مدرسه فیضیه مشغول عزاداری بودند ناگهان توسط عمال رژیم محاصره شده و مورد حمله قرار گرفتند. نیروهای ضد شورش پس از رساندن خود به پشت بام های اطراف به ...
روستاهای گردشگری، سمفونی زیبا از نماهای طبیعی
رونق ساخته به طوری که هیچ فصلی از سال از محصولات باغی بی بهره نبوده است. از جمله محصولات این روستا سیب، گلابی، گردو، انگور، هلو و زردآلو است. در این روستا خانه ها به طرز بسیار زیبایی به صورت پلکانی بر روی یکدیگر ساخته شده اند بطوریکه پشت بام منزل یکی حیاط خانه دیگری است. همچنین روستا طبیعتی سرسبز، ارتفاعات بلند، رودخانه دائمی، درختهای چنار قدیمی دارد که به آن چهره منحصر به فردی بخشیده است. مقبره ...
نوروز در تهران قدیم به روایت مرتضی احمدی
نوروز در تهران قدیم را به روایت مرتضی احمدی بخوانید پیرمرد استاد روایت کردن بود و آنقدر سلیس و روان حرف می زد که دلت می خواست ساعت ها بنشینی و به خاطره هایش که انگار تمامی نداشت گوش بدهی و هی تصویر پشت تصویر توی ذهنت بسازی و ... وقتی مرتضی احمدی چشم هایش را روی دنیا بست؛ خیلی چیزها با بسته شدن آن چشم ها از اطراف و اکناف ما پر کشیدند و رفتند، چیزهایی که فقط در حافظه مرتضی ...
تماشای آثاری که شناسنامه گرگان هستند
کشور بود که در سال 1310 ثبت ملی شد و اکنون با وجود همه ظرفیت های فراوان نه کسی آن را می شناسد و نه کسی به آن توجه دارد، حتی ساکنان خود شهر گرگان. محوطه سازی باغ مزار لطفی توسط شهروندان و فعالان اجتماعی بازدید ساعت 10 و 30 دقیقه صبح و از مقابل باغ مزار لطفی شروع شد. محوطه ای که آرامگاه استاد موسیقی ایران است و دو سال مورد بی مهری مسئولان قرار گرفته است. در توضیح این بی مهری ...
ایرانی های خارج نوروز را بیشتر دوست دارند
دو و سه برابر در ویترین مغازه ها و هم زمان با شلوغی شب عید دید. به هر حال به جز آن عده که خود را درگیر این سنت ها نمی کنند و سال به سال از این سنت ها فاصله می گیرند مابقی همه در تکاپو هستند. از سال 90 هم این تکاپو بیشتر شد. درواقع مردم خیلی به زیباتر کردن و تک بودن سفره های هفت سین شان اهمیت می دهند و گاهی شده است که سفارش کار 700، 800 هزار تومانی می دهند. بالا و پایین شهر هم ندارد. مثلا ...
هواشناسی خبر داد:باران 40 میلیمتری و احتمال آبگرفتگی و سیل در سقز
پایان سال 94عنوان کرد: این میزان نسبت به مدت مشابه سال گذشته 56 و چهار دهم میلیمتر افزایش داشته و بارش باران در سال 95 حدود پنج میلی متر بوده است. علایی همچنین از ثبت وزش باد شدید به میزان 65 کیلومتر بر ساعت که از شب گذشته سراسر این شهرستان را در نوردیده است خبر داد. وی با بیان اینکه از سال 83 تاکنون در برخی از سال ها سرعت باد در این شهرستان به 101 تا 108 کیلومتر در ساعت نیز رسیده است ...
جولان جارچیان و چهره زشت شهر سرعین
ساز شده است. جولان جارچیان که همه ساله در فصل گردشگری به ویژه ایام نوروز و تعطیلات تابستانی به اوج می رسد به معنای واقعی چهره ای زشت به شهر گردشگری سرعین بخشیده است و با وجود اینکه مسئولان امر مدام از سر و سامان دادن این جارچیان وعده می دهند اما همچنان مشکلی حل نشده بلکه جارچیان با وضعیتی آشفته و با الفاظی نامناسب به استقبال گردشگران و مسافرانی می روند که شهر سرعین را برای آرامش خود ...
نگاهی به زندگی حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر(ع)
بنا به درخواست مردم کاشان از محضر نورانی امام محمد باقر(ع) به این شهر مهاجرت کرد و هدایت و رهبری آن ها را بر عهده گرفت و مأمن مردم این منطقه و شهرهای اطراف آن، مانند قم شد. ایشان با ارتباط گرم و روحانی با قشرهای مختلف مردم و سفرهای کوتاه مدت به مناطق مختلف کاشان و دیدار با مردم آن و احیای نماز جمعه در کاشان توانست در مدت 3 سال به هدایت مردمان آن منطقه کویری بپردازد. همچنین امام رضا(ع ...