سایر منابع:
سایر خبرها
بهترین زنان از دیدگاه حضرت فاطمه(س)
خانواده ایرانی - امروز خورشید وجود فاطمه(س) جهان را روشن ساخت. زمین خاکی از ظلمت مادّی برون آمد و نور آسمانی را در خود دید. امّا تو، با تمام مظلومیّت و درد و رنج، آمدی تا کلاس عشق خدا بی معلّم نماند، تا زنان شیفته رستگاری بی سرمشق نمانند، تا راه خداجویی و معنویّت بی چراغ نماند، تا وادی عفّت و حیا بی خورشید نماند. جان عالمی به فدای تو ای مظلوم ترین اسوه صبر و عفاف و تقوا. به ...
روایت خانواده معظم شهدای لشکر فاطمیون از ساعتی که با رهبر انقلاب دیدار کردند
ولی اگر می شد ببینم بدم نمی آمد. اما از سه سال پیش که داداش رضا و ابوحامد پا در این وادی گذاشتند می خواستم هرطور شده حتماً ایشان را ببینم و حرف های زیادی داشتم که برای ایشان بگویم اما باز هم کم بود. زمانی که رضا به شهادت رسید بعد آن فقط از خدا دو خواسته داشتم که می دانستم امکان ندارد برآورده شود اما تنها خواسته قلبی ام برای افتخار کردن برای حضرت آقا بود و باز هم حرف های زیادی آماده کرده بودم. از ...
قصه هایی از نقاش شدن مجید/ وقتی کلاغ ها خبر شهادت پسرم را آوردند
...: حاجی کجاست؟ گفتم زیر زمین هستند ... دیدم هیجان زده است. پرسیدم چی شده؟ گفت ابوالفضل شهید شده! من گفتم: داداش! مجید هم شهید شده شما خجالت می کشید به من بگویید. گفت من نمی دانم بچه ها گم شده اند، به حاجی بگو بیاید برویم گیلانغرب؛ تو نیایی. همین را گفت و رفت. همان لحظه یاد کلاغ های صبح افتادم. بعد به حاجی گفتم تو بعد از من می رفتی حیاط وضو بگیری، کلاغ ها را دیدی؟ همسرم گفت ...
مهناز افشار: ناراحتم که سهمی از "ابد و یک روز" نداشتم
واسطه مدل زندگی شان تغییر دهند. ارزش گذاری بر تصویر خانواده می تواند یکی از رسالت های مهم هنرمندان در کنار هنرشان باشد. - من بازیگری بودم که در سن 22 سالگی ازدواج کردم و دو سال بعد هم طلاق گرفتم. همیشه اولویت من تشکیل خانواده بوده است. گاهی فراموش مان می شود که روزی پیر می شویم و چه خوب است وقتی به عقب برمی گردیم، بتوانیم به خانواده ای که داریم تکیه کنیم. همین هالیوودی ها که به فساد ...
"فاطمه فاطمه است" اثر دکتر شریعتی
دانستند که پیغمبر بی مشورت دخترش هرگز پاسخ خواستگاران را نمی گوید. فاطمه با علی بزرگ شده است؛ او را برادری عزیز برای خویش و پروانه ای عاشق بر گرد پدر خویش می بیند. تقدیر سرنوشت این دو را از کودکی به گونه خاصی به هم گره زده است. هر دو با جاهلیت پیوندی نداشته اند، هر دو از نخستین سال های عمر در طوفان بعثت رشد کرده اند و در زیر نور وحی روئیده اند. فاطمه چه احساسی نسبت به علی داشته ...
دل تنگی هایی که واسطه آن عشق و محبت است
...: هر 9 فرزند همسر را به اندازه تمام وجودم دوست داشتم و به آن ها عشق می ورزیدم اما متأسفانه بعد از 18 سال زندگی مشترک من و پدرشان بالاخره پدرشان فوت کرد. بیات خاطرنشان کرد: آن ها با بی رحمی تمام زمانی که پدرشان در سردخانه بود مرا بدون هیچ توشه و وسیله ای از خانه پدری شان بیرون کردند. وی می افزاید: مدتی به خانه برادرم رفتم اما بنا به دلایلی نتوانستم آنجا بمانم برای همین ...
روایت عجیب زندگی یک نقاش نابینا +عکس
می تابد. دقیقا همان توصیفی بود که انتظارش را داشتم. بنابراین یک نتیجه می توانم بگیرم: درست است که نابینا شدم اما نقاشی هنوز جریان دارد. در یک سال و نیم بعد از آن هرچه تصویر در ذهنم داشتم را کشیدم و برخی سوژه ها را از میان خاطراتم انتخاب می کردم. حاصل کار در یک گالری به نمایش درآمد و بیشتر نقاش هایی که برای آن ها احترام قائل بودم به من بازخورد مثبتی نشان دادند. مشکل بعدی این ...
برای سنگ قبرم یک جمله طنز در نظر می گیرم/ می خواهم زنده بمانم!
.... *دوست دارید چگونه بمیرید؟ - وقتی تا پای مرگ رفتم فکر می کردم کارم تمام شده ولی خوشحال بودم که حداقل بخاطر سینما بوده چون در اوج بازنویسی ها و مشکلات پروانه ساخت ندادن به فیلم جدیدم بود ولی بعد پشیمان شدم و دلم می خواست بمانم و حداقل فیلم سومم را بسازم البته الان دوست دارم همچنان باشم و فیلم چهارمم را هم بسازم! من... واقعاً فکر نکردم! به چگونه مردنم فکر نکرده ام چون مهم ...
طباطبایی: خلخالی از حکم های اعدام پشیمان بود
. زواره ای هم آمد و پرسید. سیدمحمد خامنه ای هم آمد. اینها از دوستان نزدیک من بودند اما هر کاری کردند جواب ندادم. تقریباً بو برده بودند که من چیزی می دانم. گفتم یک چیزی بین من و هاشمی بود که ربطی به این قضایا نداشت؛ تا روزی که این ماجرای راهمپیمایی اتفاق افتاد. دم مجلس آمدند و اصغرزاده این کلمه را گفت: هاشمی در برابر مک فارلین باید موضع خود را روشن کند. الان شما اگر عکس آن روز ببینید هست که ...
فاطمه (س) مصداق آیات
پیمبری از شما به سوی شما آمد که رنج شما بر او دشوار بود و به گرویدنتان امیدوار بود، و بر مومنان مهربان و غمخوار . اگر او را بشناسید میبینید او پدر من است نه پدر زنان شما و برادر پسر عموی من است نه مردان شما. او رساالت خود را به گوش مردم رساند و آنان را از عذاب الهی ترساند. فرق و پشت مشرکان را به تازیانه توحید خست و شوکت بت پرستان را در هم شکست. تا جمع کافران از هم گسیخت صبح ایمان دمید و ...
گزارشی از یک تنهایی / سه روز زندگی با مرد تنها و سگش/ من از اول بوده ام
که بیشترین ساعات تنهایی ام را به خود اختصاص داده است. در صبح زود یکی از روزهای تعطیل، ایلام را با همه شهرش ،خیابانها و پارک ملت و میدان فاتحان میمک و شهروندانش ترک می کنم تا تنفس و زندگی را برای روزهای نفس نفس زدن هفته ذخیره کنم. از چند روز قبل در ورودی شهر ایلام به سمت ارغوان و در دامنه کوه، جوانی پیر را دیده بودم که سبک زندگی ، تنهایی و سگش فکر من را به خود مشغول کرد تا اینکه تصمیم ...
دلیل عجیب شهرت زنی در عربستان
روز مهمانان زیادی داشتیم که از قضا یک دختر کوچک زیبا هم با آنان آمده بود. زیبایی او توجه مرا به خود جلب کرد. مدتی نگذشته بود که دخترک تشنج کرد و راهی بیمارستان شد... وقتی همسرم زنده بود مشکلات کمتری داشتم. او سعی میکرد تا مرا حمایت کند اما پس از مرگ او بچه هایم طاقت من را نداشتند و از وجود من خجالت می کشیدند. بیشتر قربانیان چشم زخم هایت چه کسانی بودند؟ زنان، چون من بیشتر ...
برگ برنده دولت از نگاه نوه امام
حفاظت مواخذه شدیم. یک بار یواشکی به سینما رفتیم برای فیلم میرزا کوچک خان . بعد از فیلم مصاحبه تلویزیونی بود که من فورا خودم را قایم کردم اما لیلی رفت برای مصاحبه. به او گفتم شب تلویزیون نشانت خواهد داد. همین هم شد و پنهانی سینما رفتن مان لو رفت و باز مورد مواخذه قرار گرفتیم. خلاصه با تمام محدودیت ها شربازی های خاص خودم را هم داشتم. پس اگر بخواهید خودتان را تعریف کنید، مشخصه بارزتان می ...
اتفاق جالبی که سامان گلریز را به تلویزیون آورد
...، تست آشپزی می گیرند. اما من داخل شدم و از کمدم کتابم را برداشتم و رفتم. هنوز در کلاس را نبسته بودم که کسی صدا زد: تو کی هستی؟ گفتم من گلریز هستم. گفت: می توانی چند دقیقه درباره آشپزی حرف بزنی؟ یادم می آید آنقدر با علاقه آشپزی را دنبال می کردم و دوست داشتم از عقبه غذاها بدانم که توصیح دادم که می خواهم غذایی به نام کیِفسکی را به شما آموزش بدهم. یک سینه مرغ را وسطش کره می گذارند، بعد پهنش می کنند و ...
شهیدی که زیر آفتاب مانده بود
سنگرها و به این بچه های عزیز رزمنده مان سر می زدم، یک وقت دیدم یکی دو تا از برادران همراه من خیلی ناراحت، شتابان، عرق ریزان، آشفته، آمدند پیش من و من را جدا کردند از کسانی که داشتند به من گزارش می دادند که یک جمله ای بگویم، دیدم که این ها ناراحتند گفتم چیه؟ گفتند که بله ما داشتیم توی این منطقه می گشتیم، یک وقت چشم مان افتاده به جسد یک شهیدی که چند روز است این شهید بدنش در زیر آفتاب این جا باقی مانده ...
فرهاد ظریف: رفت و برگشت والیبال من هستم!/ اگر لوزانو دعوتم نمی کرد، جای سئوال داشت
. * در فهرست جدید لوزانو هم قرار گرفتی و به تیم ملی دعوت شدی... اگر دعوت نمی شدم جای سوال داشت. با توجه به بازی های خوبی که در بانک سرمایه ارائه دادم انتظار دعوت به تیم ملی را داشتم. * قبول داری که رفت و آمدهای تو به تیم ملی بیش از اندازه بوده است؟ بله تا حدودی. قبول دارم در این سال ها هیچ ورزشکاری به اندازه من به تیم ملی رفت و آمد نداشته و شاید این چهار ...
قتل مرد میلیاردر و پسر 14 ساله اش در ویلای دماوند
ساله که چهره موجهی داشت را احضار کردم. چند سؤال از او پرسیدم. او خیلی خونسرد درباره آشنایی اش با مرد گمشده و پسرش گفت: من کار معاملات ملکی انجام می دهم و با مرد گمشده چند سالی است دوست هستم. به همین خاطر چند روز قبل با مرد گمشده و طاها برای تفریح به جزیره قشم رفتیم. بعد هم مرد گمشده با دادن وکالت اموالش به من، قاچاقی از مرز خارج شد. چون هیچ مدرکی علیه او نبود مهران را آزاد کردیم. اما چند روز بعد ...
ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا (س) و روز مادر مبارک باد + پیامک
.... گرم درد دل با طفل نازنین در بطنم بودم که حبیبم وارد خانه شد : ای خدیجه ! با که سخن میگویی؟ عرض کردم : طفلی که در شکم دارم با من صحبت میکند و مونس من است فرمود: ای خدیجه ، هم اکنون جبرئیل مرا از دختر بودن او خبر میدهد و اینکه دودمانی مطهر و پر میمنت دارد . خداوند دودمان مرا از او قرار میدهد و امامان که با سر آمدن وحی ، آنان را جانشینان بر روی زمین قرار خواهد داد ...
کوچک زاده: با 2 میلیون به دفترم آمدند، تصور کردم میخواهند مرا بخرند / ظریف می دانست از بحث ما در صحن ...
مردم این گونه القا شد که این نظر رهبری است که برجام به این صورت به تصویب برسد در حالی که چند روز بعد دیدیم که رهبر معظم انقلاب روی مصوبه مجلس و مصوبه شورایعالی امنیت ملی نامه ای برای اجرایی شدن برجام نوشتند که در آن 9 تذکر به عنوان تبصره به آنچه ما تصویب کردیم، اضافه کردند بنابراین این نمی شود که کسی یک موضوعی را قبول داشته باشد و بعد 9 تبصره بدان بیفزاید از اینجا می توان نتیجه گرفت آن عملی که ...
من هنوز منتظر دختری هستم که زمانی منتظرم بود
شتابان به طرفم می آمد. پس می خواستی جیم بشی، همین طوره؟ به حالتی گناهکارانه گفتم: نه، نه، فقط داشتم بالا و پایین قدم می زدم. نفس راحتی کشیدم، پس او واقعی بود! خوب دیگه روبن، زیاد وقتتو نمی گیرم. خونه اون دوستم زیادی معطل شدم، حالا باید عجله کنم. اسبابام رو هم هنوز نبسته ام. سر نبش خیابان ایستادیم. می خواست چیزی بگوید که متوجه شد اتوبوسی از راه می رسد. ...
پریناز ایزدیار عکس ها و بیوگرافی
عادی می شود و چه بسا بعضی ها بخواهند این مقوله کمتر شود تا دوباره خلوت خودشان را داشته باشند. خانواده تحصیلکرده من پریناز ایزدیار: من دوست داشتم در دانشگاه رشته بازیگری بخوانم و رشته بازیگری تئاتر هم امتحان دادم اما خانواده ام مخالف بودند. هم برادر و هم خواهرم دکتر هستند و پدرم نیز وکیل هستند. برای همین خانواده ام دوست داشتند یا پزشک شوم یا وکیل. اما بعد که اصرار مرا دیدند برایم شرط ...
راز شهادت و عاقبت به خیری از زبان پدر سه شهید
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" جمعی از مسئولین سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت طی سفر به شهر کاشان و دیدار با خانواده شهید عباس کریمی در حالی که به دنبال مسجدی برای خواندن نماز بودند با مغازه پدر شهیدان دقیقی روبه رو شدند و همین مسئله فتح باب گفت وگو و احوالپرسی از پدر بزرگوار شهیدان شد. تصاویر 3 فرزند شهید خانواده دقیقی بر دیوار مغازه در کنار عکس امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری به ...
نگاهی به سورۀ قدر نبوی
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز بنا بر نقل مورخین شیعه در روز بیستم ماه جمادی الثانی سال پنجم هجری بعد از بعثت وجود نازنین کوثر الهی به نبی مکرم اسلام عطا گردید. بنا بر این گزارش حضرت امام خمینی(ره) در خصوص عظمت این بانوی دو عالم چنین می فرمایند: من راجع به حضرت صدیقه -سلام الله علیها- خودم را قاصر می دانم که ذکری بکنم، فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی شریف است و با سند ...
پیام شهدا صلح و دوستی است/ عزت امروز ما از ایستادگی شهدا و نثار جانشان است
حرکتش را پرسیدم با او همراه شدم تا سال نو خود را با شهدا شروع کنم و مطمئن هستم اتفاق عجیبی افتاده که من با وی همراه شده ام، اگر بتوانم، نام این اتفاق بزرگ را دعوت شهدا می گذارم. وی با اشاره به سفر عده ای به خارج از کشور در فضای نامناسب و ضدارزشی حضور مردم در سرزمینهای دفاع مقدس در کنار شهدا را الگویی برای ترویج انسانیت و آزادگی دانست و خاطرنشان کرد: خیلی از افراد هدف از سفرشان فرار از ...
رازی که شهید فرجوانی قبل از شهادت به مادر گفت/عاشقانه های شهید 17 ساله با مادر
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از رهیاب نیوز :برای قربونی اسماعیلمو می دم با عشق. منم یه مادرم، بچه مو دوس دارم ولی اونو به دست بی بی می سپرم. وقتی اسماعیل و ابراهیم را در 12 سالگی و 15 سالگی به دنیا آورد، گمان نمی کرد که هنوز به دهه چهارم عمر خود نرسیده باید با آنها وداع کند و سال های بعد را بی دو گل پسرش سپری کند. به راستی که خانم عصمت احمدیان ابراهیم و اسماعیل ...
سیدحسن هاشمی: وزیر پزشکان نیستم
. درسم را ادامه دادم و همیشه سعی کردم کاری که داشتم را خوب انجام دهم. امام می فرمود هرکسی هرکجا هست اگر کارش را درست انجام دهد تکلیف از او ساقط هست امروز پست و موقعیت اجتماعی مهم نیست. من سعی کردم درسم را خوب یادبگیرم. در آزمون بورد تخصصی نفر اول شدم و بعد هم دوره هایی را در اروپا و امریکا گذراندم. از سال 62 هم کلا ترجیح دادم وارد حوزه سیاست نشوم. آن سال ها آرمان ها و آرزوهایی داشتیم که احساس کردم ...
خدمت رسانی در نقطه صفر مرزی : آب لوله کشی؛ 20 لیتر 300 تومان!
در یکی از روستاهای نزدیک تصفیه خانه آب گذاشتند اما آب را پولی می فروشند؛ 20 لیتری 300 تومان، آب شیرین اینجا قحطی است و معلوم نیست براساس چه قانونی آب را می فروشند. به گزارش میدان72 ، یک ساعتی بعد از نماز صبح به سمت نهبندان راه افتادیم، جاده بیرجند- نهبندان آنقدر بد بود که نمی شد بیشتر از 95 کیلومتر حرکت کرد. جاده ای ترانزیتی اما با چاله چوله های فراوان، سالهاست که مردم استان منتظر همت دولت در ترمیم این جاده هستند، اما انگار بودجه اعتبار برای همه جا است اما اینجا نه. برجام هم نتوانست اوضاع جاده بیرجند- نهبندان را بهتر کند؛ این را راننده ماشین می گفت. دو ساعتی راه رفتیم تا به نهبندان رسیدیم و بعد هم به سمت زابل حرکت کردیم و 65 کیلومتری راه رفتیم. از نهبندان به سمت زابل هر چه جلوتر میرویم، گرد و خاک فضا را تیره تر می کند. سرعت از 100 به 60 می آید. چند روستایی هم در کنار جاده هستند. از ظاهرشان پیدا است که اینجا ملت بیکارند. آب و آبادانی نیست و تنها یارانه است که زندگی ها را می چرخاند. شاید تنها ادعایشان این باشد که کلید حذف یارانه های دولت، به خانه این ملت نیفتد وگرنه... بگذریم. بالاخره بعد از سه ساعتی راه رفتن به روستای محمد آباد دغال رسیدیم، گروه جهادی مشغول اماده کردن خاک هستند. چقدر این دانشجوها خاکی بودند؛ انگار نه انگار که پایتخت نشین اند، بچه های روستا هم با گروه همکاری داشتند و کمک می کردند، هر کسی کاری انجام داد. هر کار کردیم هیچ یک از بچه ها برای مصاحبه نمی آمدند؛ می خواستند گمنام باشند. سلام کردم و گفتم آقا ببخشید میشه چند دقیقه ای وقت تون رو در اختیار ما بگذارید؟ به کار خودش ادامه داد و خندید و حاضر به گفتگو نشد. گفتگو و گرفتن عکس از بچه های گروه کار سختی است. یکی از اعضای گروه بالاخره قبول کرد که بدون ذکر نام با ما گفتگو کند. او دانشجوی دانشگاه شهید بروجردی است که صدها کیلومتر راه پیموده و برای خدمت رسانی به محرومان به مناطق محروم خراسان جنوبی آمده است و اکنون هم مشغول آماده کردن سیمان برای دیوار چینی مسجد روستا است. روستایی که آب آشامیدنی را هم گران تر از شهر به مردم می فروشند از او در مورد اینکه چرا در ایام نوروز به این اردو و روستاهای محروم آمده است، پرسیدم که گفت: کار جهادی این حرف ها را ندارد و ما با توجه به اینکه در این منطقه اهل سنت هم زندگی می کنند و بتوانیم کمکی به وحدت بیشتر و خدمت رسانی به محرومان کرده باشیم، آمدیم. وی افزود: وهابیت یک خطری است که باید جلوی نفوذ و گسترش انها را در بین مسلمان گرفت. این دانشجوی جهادگر با بیان اینکه اینجا کار عمرانی، فرهنگی هم حساب می شود، ضمن اینکه کار عمرانی هم داریم، گفت: این روستا تقریبا نقطه صفر مرزی با افغانستان است و مردم مشکلاتی دارند و نیاز به همت مسئولان برای رفع آنها است. وی با بیان اینکه مردم این روستا آب آشامیدنی ندارند، روستا لوله کشی آب است اما آب، شور است و قابل استفاده نیست، گفت: روز گذشته برای دم کردن چای، از همین آب لوله کشی برداشتیم که بعد از دو سه مرتبه جوشاندن، باز هم شور بود و نتوانستیم چای بخوریم. وی گفت: در یکی از روستاهای نزدیک تصفیه خانه آب گذاشتند اما آب را پولی می فروشند؛ 20 لیتری 300 تومان، آب شیرین اینجا قحطی است و معلوم نیست براساس چه قانونی آب را می فروشند. این را گفت، یادم آمد در مرکز استان 20 لیتری آب شیرین را 200 تومان می فروشند، اما اینجا آب لوله کشی 20 لیتری را برای خوردن 300 تومان می فروشند. خیلی سخت است که برای آب خوردن خودت هم باید پول بدهی. مردم روستا هم از این وضع ناراحت بودند و این را از مسئولان بارها خواستند اما تاکنون اقدامی نشده است. این دانشجوی جهادگر با بیان اینکه مردم روستا هم در ساخت مسجد مشارکت دارند و کار می کنند، گفت: برای کار جهادی، نباید زمان افراد را محدود کند، خیلی از زمان ها را هدر می دهیم، حالا چند روزی را در خدمت مردم باشیم چیزی نمی شود. وی با بیان اینکه اردوی جهادی می تواند یک همدلی بین مردم روستاها و مناطق محروم با نظام به وجود اورد، گفت: اردوی جهادی مثل راهیان نور است که هر فردی حداقل باید یک دفعه آن را تجربه کند. خدمات تخصصی پزشکی هم وارد روستاهای محروم شد سعید فرجی، نماینده گروه جهادی که تازه سربازی او تمام شده و با دانشجوها به گروه جهادی آمده است و انگار سابقه زیادی هم در گروههای جهادی دارد، با بیان اینکه امسال به سمت کارهای تخصصی تر روی آورده ایم، گفت: موضوع اشتغال و اقتصاد مقاومتی و کارهای پزشکی و کارهای عمرانی هم بیشتر بر مبنای مشارکت مردم است. وی با بیان اینکه برای طرح هایمان را ما از سوی خیران تامین اعتبار می کنیم، افزود: علاوه بر ایام عید و تابستان در طول سال هم به طور مستمر در منطقه خراسان جنوبی حضور داریم. وی افزود: برخی پروژه ها را که گروههای قبلی شروع به ساخت کردند و به اتمام نرسیده، در تلاش هستیم که به پایان برسانیم. نماینده گروه جهادی رضوان با بیان اینکه حدود 6 دندان پزشک داریم که روزی هر پزشک 35 نفر را ویزیت می کنند، گفت: گفت: اینها در مجموع 5 روز در منطقه هستند و علاوه بر دندان پزشک ها حدود 20 نفر پزشک عمومی، مامایی و زنان و روان شناس هم در این گروه حضور دارند. یکی از اهالی روستا گفت: محمد آباد دغال حدود 7 کیلومتر با نهبندان فاصله دارد، اما مردم این روستا بیکارند و اشتغال مهمترین خواسته مردم است. اینجا در دو کیلومتری مرز افغانستان است؛ انگار اگر بازارچه مرزی را راه بیفتد، بازار کسب و کار مردم هم قوت می گیرد. یکی از جوانان روستا با انگشت اشاره کوه های طرف دیگر جاده را نشان می دهند و می گوید آنجا مرز افغانستان است. مردم چاهشند منتظر شناسنامه هستند بعد از دغال به سمت روستای چاهشند راه افتادیم، همان روستایی که گروه پزشکی امام حسن مجتبی(ع) در آن مستقر بودند، از دغال تا اینجا 10 دقیقه ای بیشتر راه نبود، وقتی که رسیدیم اعضای گروه در حال ویزیت بیماران بودند. مردم این روستا از دست دولت گلایه مند بودند، می گفتند که سالهاست شناسنامه نداریم و کسی ما را راهنمایی نمی کند که چطور باید شناسنامه بگیریم، چندین دفعه از ما اثر انگشت و نمونه خون گرفتند، اما فعلا خبری از شناسنامه نیست. یکی از اهالی روستا می گفت: ما چون شناسنامه نداریم، دفترچه بیمه هم نداریم، یارانه هم نمی گیریم و از روستا هم نمی توانیم خارج بشویم، چون به عنوان افغانی ما را می گیرند. پرسیدیم چرا شناسنامه ندارید؟ گفت: پدران ما در گذشته عشایر بودند و اینجا هم مرز ایران و افغانستان است، آنها در هر دو طرف مرز کوچ می کردند و بدنبال شناسنامه برای خودشان هم نرفتند، شاید می ترسیدند که ما را به سربازی ببرند یا دلائل دیگری داشت که خدا می داند و حالا آنها هم فوت کردند. الان ما می خواهیم شناسنامه بگیریم که به مشکل خوردیم. یکی از خانم های روستا هم می گفت: چون دفترچه بیمه ندارند، اگر مریض شدیم دکتر نمی رویم، مگر اینکه خیلی مریضی ما شدت بگیرد و مجبور شویم. برزگر، مسئول بخش بهداشت و درمان اردوی جهادی امام حسن مجتبی(ع) هم با بیان اینکه حدود 67 قلم داروی درمانی با خودمان آوردیم، گفت: اگر بیماری باشد که داروی او داخل این داروهای ما نباشد، تا 4 ساعت بعد از نوشتن نسخه، با همکاری بسیج جامعه پزشکی خراسان جنوبی دارو تامین می شود و ان را در اختیار مردم می گذاریم. وی گفت: آن دسته از بیمارانی که نیازمند خدمات تخصصی هستند، توسط بخش بهداشت و درمان گروه جهادی امام حسن مجتبی(ع) مورد بررسی قرار میگیرند و در صورتی که پزشک در استان بود که هیچ؛ اگر نبود برای مداوا با هماهنگی بخش درمانی گروه و بسیج جامعه پزشکی با نزدیکترین استانی که پزشک باشد، ارجاع داده میشوند. مسئول بخش بهداشت و درمان اردوی جهادی امام حسن مجتبی(ع) با بیان اینکه این تیم شامل پزشک عمومی، امدادگر، ماما و پزشک زنان و روانپزشک است، گفت: در صورتی که بیماری نیاز به پزشک متخصص داشته باشد، پزشک عمومی کارت را می نویسد و گروه بهداشت و درمان اردو کار را پیگیری می کنند تا خدمات تخصصی تر برای آنها انجام شود. برزگر با بیان اینکه سال تحویل را در همین روستاها و در کنار محرومین خواهیم بود، گفت: هفت سین ما سوزن درمانی، خدمات درمانی، سیب که نشانه سلامتی و اهداء سلامتی است، خواهد بود. وی گفت: پیگیری می کنیم که در صورت امکان بیمه پایه سلامت برای آن دسته از مردمی که در این روستاها بیمه ندارند، انجام شود و مشکلی از نظر بیمه نداشته باشند. خدمت رسانی در نقطه صفر مرزی شند معصومه روستای بعدی بود که باید می رفتیم. جاده خاکی و بسیار دشوار بود، هم مرزی با افغانستان باعث شد تا نیروی انتظامی هم ما را همراهی کند. به نظر میرسد که مسئولان توجه زیادی به روستاهای این مناطق ندارند. یکی از خبرنگاران می گفت: گروه جهادی چطور این منطقه را شناسایی کردند؟ مکان هایی که اصلا شاید تا قبل از گروه جهادی هیچ مسئولی به آنجا سفر نکرده باشد. پیچ های کوچک و تند جاده را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم، بالاخره بعد از یک ساعتی راه خاکی به آسفالت رسیدیم، معدن های سنگی را در کنار جاده آسفالت مشاهده می کردیم که تعطیل شده بودند و کسی انجا کار نمی کرد. چند کیلومتری راه که رفتیم به روستای شندمعصومه رسیدیم، روستایی محروم که گروه دندان پزشکی و یک گروه عمرانی اینجا مستقر هستند، بچه های گروه اجازه عکس گرفتن ندادند، اما آن طور که مسئول گروه می گفت اهالی روستاهای اطراف هم برای درمان دندان های خود به این روستا مراجعه می کنند و تمام خدمات کاملا رایگان است. ارائه خدمات دندان پزشکی به بیش از 1000 روستایی سید هادی خمسه ای، مسئول گروه جهادی رضوان با بیان اینکه گروه رضوان حدود 120 دانشجو و طلاب از دانشگاه های تهران و شهرستان های مختلف هستند که برای انجام فعالیت های عمرانی، کشاورزی، فرهنگی، پزشکی به این اردو آمدند، گفت: این گروه در 7 روستا خدمات ارائه می کنند. وی با بیان اینکه2 سال قبل این گروه تنها خدمات دندانپزشکی را ارائه داد و حدود 450 نفر ویزیت شدند، گفت: امسال تیم دندان پزشکی پزشکی گروه دو برابر شده و تیم جراح عمومی هم اضافه شد؛ لذا پیش بینی می کنیم که بیش از 1000 دندان را معاینه و مداوا کنیم. مسئول گروه جهادی رضوان با اشاره به اینکه 6 سال در منطقه شرق نهبندان حضور داشتیم و قرار است که حدود 6 سال هم در غرب نهبندان حضور داشته باشیم، گفت: اگر بتوانیم به اهدافمان برسیم منطقه را عوض خواهیم کرد و پیش بینی می کنیم بتوانیم در 5 سال آینده به اهداف تعریف شده برسیم. خمسه ای با بیان اینکه بیشتر اهدافمان فرهنگی و اشتغالزایی است، گفت: در این زمینه طی سال های گذشته هم کارهای خوبی از جمله ایجاد یک مرغداری در روستای میغان با ظرفیت 5000 راس مرغ اقدام کردیم که برای 5 نفر ایجاد اشتغال شده است. وی گفت: نهال کاری و توزیع نژاد بز سوئیسی بین مردم بدلیل تولید گوشت زیاد از دیگر اقدامات در حال انجام است. خمسه ای تاکید کرد: هزینه هایی نیز ما از طریق خیرین تامین می شود و سالی حدود 170 تا 180 میلیون تومان اعتبار در این منطقه هزینه می کنیم. مردم استقبال خوبی از جهادی ها کردند و از روستاهای اطراف هم هر طور شده خودشان را به شند معصومه رساندند و آمدند تا از خدمات پزشکی و دندانپزشکی گروه برخوردار شوند، جهادی ها هم با آغوش باز پذیرای مرزنشینان غیور هستند. اینجا تنها واژه ای که خودنمایی می کند خدمت بی منت است، همه به رنگ و جنس خاک درآمدند، انگار نه انگار که اینها پزشک، مهندس و روحانی و غیره هستند، خدمات دندان پزشکی را در خانه ای قدیمی که از سنگ و گل ساخته شده است، ارائه می کنند، اینجا دیگر خبری از کاخ نیست، خدمات در کوخ برای کوخ نشینان ارائه میشود، مردم هم جهادی ها را محرم اسرار خود می دانند، می دانند که اینجا خبری از تحقیر نیست... سردار غیاثی، فرمانده سپاه انصار الرضا(ع) خراسان جنوبی بعد از عرض خداقوت و خسته نباشید به گروه، دقایقی را به شنیدن مشکلات مردم پرداخت و بعد هم از روستای شند معصومه به سمت روستای بعدی حرکت کردیم، مسیر بعدی روستای چاه عباس رفتیم، اینجا گروه عمرانی رضوان در حال ساخت آشپزخانه برای مسجد روستا هستند. سفره هفت سین در کنار محرومان و با مزه سیمان دو نفر از دانشجویان در حال حمل سیمان هستند، پرسیدم تاکنون از این کارها کرده ای؟گفت: بله! البته در گروه جهادی. عارف ابراهیمی ورودی 92 مهندسی عمران دانشگاه تهران، او سابقه 4 دوره حضور در گروه جهادی را دارد که سه دوره در مناطق محروم خراسان جنوبی بوده است، وقتی حساب کردم، انگار این دانشجو تمام سالهای تحصیلی خود را در ایام تعطیلات به اردوی جهادی رفته و خوشی های خود را با محرومان تقسیم کرده است. وی با بیان اینکه اردوی جهادی و کار برای مناطق محروم است، گفت: گروه رضوان 9 سال است که به صورت تخصصی در مناطق محروم خراسان جنوبی حضور دارند. ابراهیمی افزود: اردوی جهادی باعث شده تا قدر داشته هایمان را بیشتر بدانیم و لذا بعد از اینکه اردوی جهادی آمدم بسیار صرفه جو تر شدم. وی افزود: علاوه بر کار عمرانی کلاس های فرهنگی هم مانند آموزش احکام، جلسه دینی، کلاس قرآن و دوره آموزشی استفاده صحیح از اینترنت داریم. این دانشجوی جهادگر با بیان اینکه امسال سفره هفت سین خود را با محرومان و با مزه سیمان پهن می کنیم، گفت: اردوی جهادی یک نوع اردوی خودسازی است. حسن زهرایی، دانشجوی برق علم و صنعت هم که در حال حمل سیمان بود، معتقد است که اردوی جهادی با بقیه اردوها متفاوت و جذاب تر است. این دانشجوی جهادگر با بیان اینکه دفعه سوم است که می آیم اردوی جهادی، گفت: مدیران آینده کشور از همین بچه های دانشجو هستند و اگر مدیر با قشر محروم سرکار نداشته باشد، ممکن است بعدا نتواند خوب به مردم محروم خدمت کند و خروجی کار می شود آنچه که امروز شاهدش هستیم. منبع : دانشجو کد مطلب : سایر اخبار ...
روایت پزشک عراقی از جنگی نابرابر
نظافت شد و چند واحد بهداشت صحرایی نیز ساخته شد. با وجود این که فصل بهار از راه رسیده بود ولی درجه حرارت آن منطقه از خوزستان بسیار بالا بود.من ناگزیر شدم بیرون از سنگر بخوابم،اما پشه ها و صدای شلیک متناوب توپ های ما که در طول شبانه روز به ویژه شب ها علیه مواضع نیروهای ایرانی اجرای آتش می کردند آسایش را از ما گرفته بود. جالب اینجاست که عراقی ها حملات توپخانه شبانه را مزاحمت شبانه نامگذاری ...
دولت کامبوج به خاطر ایرانی بودنم ویزا نداد/ در دولت روحانی نگاه های خارجی به ایران کمی تغییر کرد
می توانم مسیر هموار چند هفته ای بین دو منطقه را هم با پای پیاده یا دوچرخه طی کنم. تابناک: اولین مرتبه ای که دل به جاده سپردید از کجا شروع و چه مسافتی را طی کردید؟ اولین بار فاصله 30 کیلومتری کرج تا تهران را پیاده رفتم و بعد از آن به مناسبت های مختلف مانند رحلت حضرت امام(ره) فاصله منزل خود در کرج تا مرقد امام را پیاده رفتم. قبلا هم گفته بودم یکی از امن ترین سفرهایی که داشتم سفر به ...
اندر احوالات آقای همسایه
. با چرب زبانی هایش خام شدم . مرا به بیابان های اطراف شهر کشاند . هرچه التماس کردم فایده ای نداشت و او با تهدید چاقو و ضرب و شتم من ... . از آن روز به بعد دچار افسردگی شدیدی شده بودم. نمی توانستم به مادرم بگویم چه بلایی سرم آمده است. حدود چهار ماه قبل بود که متوجه شدم باردار هستم. حقیقت را به مادرم گفتم. باورش نمی شد چه می شنود. من، دختر ساکت و خجالتی خانه دچار چنین مشکل بزرگی ...