شهید مدافع حرم مادرش را اینگونه آرام می کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که به خاطر بچه شیعه های سوریه پسرش را ندید
غافل نمی کند... آقا سجاد واقعاً همین طور بود. اولین بار موقع خواستگاری کمی از خانواده و شغلش گفت و خیلی تأکید داشت من شغلم سخت است و حتی گفت احتمال شهادت هم هست. من هم برادر و هم پدرم پاسدار بودند و از طرف دیگر آیه 37 سوره نور دلم را گرم کرده بود و تصمیم گرفتم پای همه سختی هایش بایستم. ما اصالتاً رودسری هستیم. پدرم که بازنشسته شد، چون خیلی به تربیت بچه ها اهمیت می داد و دوست داشت بچه ...
همسفر جاده بی قراری ها
برادرم شهید شد، همسرم به مرخصی آمده بود. به برادرشهیدم گفت: هنوز آخرین بار بود که می خواست برود خداحافظی کند،همسرم انگار فهمیده بود که برادرم شهید می شود مدام به من می گفت: نگذاریم برود، نگذاریم برود. بعد گفت: علی جان! تو بمان کنار خواهرت. خواهرت تنها است سختم است، دلم پیششان است من بروم بیایم، بعد تو برو. می گفت: نه؛ من بیست روز دیگر دارم. من بروم، بیست روزه برمی گردم. بعد همین سال ...
شهیدی که جان حاج قاسم را نجات داد + عکس
به گزارش پایگاه خبری حامیان ولایت نیم ساعت در کوچه منتظر ماند تا مادر شهید موحدی کرمانی به خانه رسید. خودش پشت فرمان ماشین برادر شهید نشست و مادر را داخل برد و بعد هم ویلچر او را حرکت داد. داخل اتاق کنار مادر شهید، روی زمین نشست و گفت: مادر! پسر شما جان مرا نجات داد... پای حاج قاسم که به کرمان می رسید، انگار گوش دل یادگارهای شهدا، زنگ می زد. آن ها همرزمِ پسر، همسر یا پدرشان ...
قرائت جزء سوم قرآن کریم
: بار پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خدا فرمود: باور نداری؟ گفت: آری باور دارم، لیکن خواهم (به مشاهده آن) دلم آرام گیرد. خدا فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آنها را به هم درآمیز نزد خود، آن گاه هر قسمتی را بر سر کوهی بگذار، سپس آن مرغان را بخوان، که به سوی تو شتابان پرواز کنند؛ و بدان که خدا (بر همه چیز) توانا و داناست. (260) مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ ...
سرقت های خشن زن جوان با کلاه گیس های رنگارنگ
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران، سرقت خشن ،او ادامه داد: زن جوان به همراه پسری 18 ساله برای خرید به خانه ام آمدند. من که نمی دانستم چه نقشه ای در سر آنهاست در را به روی شان باز کردم. مهوش و پسر جوان وارد خانه شدند و زمانی که مطمئن شدند جز من کسی در خانه نیست ناگهان با تهدید چاقو دست و پایم را با طناب بستند و مرا تا حد مرگ کتک زدند. به طوری که از هوش رفتم و آنها هم تمام وسایل با ارزش ...
روایت کشتی گیر ایرانی از کتک کاری با ترک ها
ترک از اول مسابقه ضربه زد، اما چیزی نگفتند، داور هیچ واکنشی نسبت به ضربه زدن های او نداشت. فقط وقتی به شدت با شانه اش ضربه زد، کشتی را قطع کردند. من در خاک نشستم و از روی غفلت، یک سالتو چهارتایی خوردم. پیش خودم گفتم وقت دوم جبران می کنم چرا که در توانم بود. این کشتی گیر یادآور شد: زمان دوم حریف در خاک نشست و بارانداز زدم. 5-3 کشتی به نفع او بود، می دانستم نتیجه را برمی گردانم و دائماً در ...
از داعشی های فریب خورده تا توبه نامه تتلو
، چند صحنه قتل در یک روز بروید؟ یک روز 10صبح کشیک قتل بودم که ماموری به من زنگ زد که جسد مردی در بوستان ولایت کشف شده است . به آن محل رفته و با بررسی صحنه رد پای برادرش را در قتل پیدا کرده، دستور بازداشتش را دادم. درگیر این پرونده بودم که یک ساعت بعد وقوع قتل دیگری به من اطلاع داده شد. در حال تحقیق در محل قتل دوم بودم که دوباره قتل فرد دیگری گزارش شد. ساعت پنج صبح روز بعد به خانه بازگشتم. ...
بابای شهید رفته بود استخر!
...، نگران نشی، مامان! اما اورگیم... می کوبد به قلبش. صدای ضرباهنگ باران روی سقف، فضای غریبی به وجود آورده است. *** پدر، تمام ساعت اداری را کار می کند. کار میکند؛ اما از سنگینی قلبش کاسته نمی شود. عصر که برمی گردد حالش بدتر است. نمی خواهد آشفتگی اش را به اهالی خانه منتقل کند. ساک استخر را برمی دارد و از خانه می زند بیرون. اولین بار است در نبود بابک قصد کرده برود ...
در نخستین جلسه ی دادگاه هویدا چه گذشت؟/ هویدا: دستم نه با خون آلوده است، نه با پول، بروید ببینید
17 آبان در توقیف هستم و اطلاعی یا رابطه ای نداشتم تا این اطلاعات را در اختیار شما بگذارم، اما در مورد محاربه با خدا من از خانواده ی متدینی هستم. نه تنها محاربه کلمه ی صحیحی نیست، فکر می کنم برعکس در راه اعتقادات دینی به خانه ی خدا رفتم، زیارت کردم، مادر پیری هم دارم که او هم اعتقادات مستحکمی دارد. بنده از دادگاه می پرسم: کجا با خدا محاربه کردم و کدام انسانی می تواند با خدا محاربه کند؟! محاربه از ...
شهیدی که اعزام به سوریه را به پشت میز نشینی ترجیح داد
نظام نیست مانع او نشدم سعید سال 1392 وارد سپاه شد. ورزش و کاراته سعید از همان دوران کودکی به ورزش های رزمی و بوکس علاقه زیادی داشت، به یاد دارم شاید 8 یا 9 سال داشت که کیسه ای را پر از خاک اره کرده بود و در زیرزمین خانه مان بوکس تمرین می کرد به یکی از دوستانش گفته بود می خواهم تمرین کنم و خودم را برای جنگ با دشمن آماده و قوی کنم. کلاس کاراته هم می رفت تا کمربند ...
من راز درمان سرطان را به تو خواهم گفت
آنچه می اندیشیدم و باور داشتم دست کشیدم. احساس کردم که باید به مردم گوش بدهم هنگامی که به من می گویند چه کار کنم، زیرا بی تردید من هیچ چیز نمی دانستم. بسیاری از توصیه ها بهت آور و به کل تشویش زا بودند. نهایتاً، چون اکثر افراد حرف یکدیگر را نقض می کردند توانستم بسیاری از آن ها را نادیده بگیرم. بااین حال، تقریباً هر روز یا گاهی دو یا سه بار در یک روز این هشدار را از شمار زیادی از آن ها می ...
کوتاه درباره شهید مهدی سامعی | شهیدی که آرزوی شهادت داشت
ولو کار کردن برای خانه و خدمت به همسرت بوده باشد. قبول باشد اخلاص و تقوایت و قبول باشد خدمت به مردم و نیازمندان؛ همه این ها قبول باشد و بهترین جایگاه را داشته باشی. بعد ادامه می دهد: فکرش را که می کنیم و صدایش که به خاطرمان می آید (که مدام به تقوا دعوتمان می کرد) دست و دلمان می لرزد؛ نکند ما که فرزند شهید هستیم، خطایی بکنیم. نمی دانم کدام ذکر او را به آرزویش رساند؛ فقط می دانم هر بار می ...
سارق مسلح بانک شهر: چاره ای جز دزدی نداشتم چون بدهکار بودم/ اینکه می دیدم بچه های دیگران لباس عید می ...
... اسلحه را چند سال پیش خریده بودم و ربطی به سرقت بانک شهر نداشت. سرقت اولم هم با همین اسلحه انجام داده بودم. چرا بانک شهر در خیابان مولوی را برای سرقت انتخاب کردید؟ انتخاب نکردم. این بانک نزدیک محل کارم بود. اصلا نقشه قبلی و قصد سرقت از بانک شهر را نداشتم. صبح اسلحه را برداشتم و به قصد سرقت از خانه خارج شدم، اما نه سرقت از یک بانک خاص.چند بار از کنار بانک های مختلف رد و ...
دعای روز اول ماه مبارک رمضان / صائمین چه کسانی هستند؟ + صوت
می شود. اخلاص، آن است که محرّک عمل در انسان از هرگونه شائبه ی غیر الهی پاک باشد. در این صورت آن را می توان توحید نیت نامید؛ یعنی در همه ی برنامه ها، تنها به پروردگار و رضای او اندیشیدن. در روایت است که شخصی خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: یا رسول اللّه! من در راه خدا انفاق می کنم و صله ی رحم به جا می آورم و این اعمال را فقط برای خداوند انجام می دهم، با این ...
سرلشکر شهید سید موسی نامجو
این حادثه ناگوار را از رادیو شنیدیم. با شنیدن این خبر، عرق سردی بر پیشانی ام نشست. از یک طرف، سفارش شهید مبنی بر گریه نکردن در شهادتش، و از طرف دیگر، غم از دست دادن همسرم و پدر فرزندانم، آتشی در دلم روشن کرده بود. نمی دانستم چه باید بکنم و ساعت ها مبهوت بودم. سرانجام با خود گفتم: وظیفه دارم از این پس برای بچه های شهید، هم مادر و هم پدر باشم. با توکل به خدا، تا امروز چراغ زندگی یادگار های آن شهید ...
کمبود رزیدنت بیهوشی؛ خطر خالی ماندن اورژانس ها
وجود دارد. چیزی که دم خانه پزشک می آید، مشارکت غیرعمد در قتل است. این خیلی زشت است. پزشکی که این همه درس خوانده تا جان آدم ها را نجات دهد دائم به قتل متهم می شود. باید دادگاه برود و از خود دفاع کند. نهایتا ممکن است حتی قصوری هم نخورد و تبرئه شود، ولی فشار روانی و کاری که به او وارد می شود...، چون باید روزها زمان بگذارد و رفت و آمد به دادگاه داشته باشد. من اگر ساکن تهران هستم، بیمار در ...
قرائت جزء اول قرآن کریم
خداوند رحمتگر مهربان (1) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿2﴾ ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان (2) الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿3﴾ رحمتگر مهربان (3) مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿4﴾ [و] خداوند روز جزاست (4) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾ [بار الها] تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم (5) ...