سایر منابع:
سایر خبرها
غواص عملیات کربلای 4 از اسارت می گوید
رفتم تا به واسطه گودالی که موج انفجار ایجاد کرده بود جان پناه بگیرم. خط عراقی ها را شکستیم از هر طرف به سمت ما تیر و گلوله و خمپاره می بارید. خط اول عراقی ها در جزیره را شکستیم. یادم می آید که اسماعیل پَرجوانی نیز که با اینکه فرمانده تیپ بود در این عملیات در خط مقدم حضور داشت و می خواست که حتما عملیات به نتیجه برسد. غواص ها بسیار ماهر بودند و پس از شکسته شدن خط اول ...
سارقان مسلح به برادر خود نیز رحم نکردند/جزئیات شلیک گلوله به سرایدار+عکس
دادسرای ناحیه 34 تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. سرایدار محل سرقت بنام اصغر که توسط سارقین مورد اصابت گلوله از ناحیه پای چپ قرار گرفته بود در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: در حدود ساعت 02:00 بامداد مورخه 7 فروردین 95 بود که ناگهان صدای زنگ خانه به صدا درآمد. به تصور اینکه آقا (صاحبخانه) از مسافرت بازگشته است، اقدام به باز کردن در ...
امیر دل ها، فاتح اروند و علم کوه
برایش گفتم، بلافاصله خودش را رساند یگان. بعدها که با همسرش صحبت کردم گفت آن شب محمدرضا تازه از بیرون آمده بود خانه. همین که از پله ها آمد بالا تلفنش زنگ خورد و بهش گفتند که بیا. آنقدر او ذوق و شوق و عجله برای رفتن داشت که حتی از من یا بچه ها که داشتم آنها را می خواباندم، خداحافظی هم نکرد و فقط سراسیمه دوید که برود. مانده بودم چه شده که او این طور باعجله و بدون خداحافظی رفت. قرار بود محمدرضا با ...
من امشب شهید می شوم!
که از سمت راست بروید و تیربارچی را بزنید. رفتیم طرف راست. من نفر اول بودم. نارنجکی در آوردم و ضامنش را کشیدم. اما هر چه کردم ضامن نارنجک به علت زنگ زدگی جدا نمی شد. سید داریوش مرا کشاند عقب و گفت: بیا این سمت تا عراقی رو با تیربار سوراخ سوراخ کنم. کمک تیربارچی عراقی یکدفعه صدای مان را شنید و با کلاشینکف ما را به رگبار بست. سید داریوش شد سپر بلای من. یکدفعه گلوله ای به قلبش خورد و افتاد در آغوش من ...
سرقت حدود 500 میلیون تومان سکه، طلا و جواهرات؛
سرایدار سرایدار محل سرقت بنام اصغر که توسط سارقین مورد اصابت گلوله از ناحیه پای چپ قرار گرفته بود ، در اظهاراتش به کارآگاهان گفت : " در حدود ساعت 02:00 بامداد هفتم فرودین ماه بود که ناگهان صدای زنگ خانه به صدا درآمد؛ به تصور اینکه آقا (صاحبخانه) از مسافرت بازگشته است، اقدام به باز کردن در پارکینگ کرده و خودم نیز به داخل حیاط رفتم؛ در داخل حیاط خانه، ناگهان چند نفر نقاب پوش به من حمله ور شده و ...
تغییر سرنوشت یک نبرد به دست شهید "وزوایی"
"گلعلی بابایی" نویسنده کتاب های دفاع مقدس، در کتاب "ققنوس فاتح" درباره جانفشانی های فرمانده شهید محسن وزوایی می نویسد: شرایط ما برای ماندن روی قله هر لحظه بدتر از قبل می شد دست آخر، یکی از بچه ها، که از دیدن آن همه شهید و مجروح و وضعیت اسف بار ما، پنداری پاک تعادل روحی اش را از دست داده بود؛ به سمت برادر وزوایی هجوم برد و گفت: "پس کجا هستند اونایی که قرار بود ما رو پشتیبانی کنند؟ کو ...
نماز صبح را با زیارت کربلا عوض نکردم، واکسن ضد عاشورای صدام
اصابت گلوله دوشکای دشمن از ناحیه کمر به شدت مجروح شده بود، سرنوشت اسارت را برایش رقم زد ومدت پنج سال و نیم، صفحاتی از زندگی او در اردوگاه های رژیم بعثی عراق ورق خورد فرصتی است تا دقایقی نزد شعبانعلی صادقیان بنشینیم و از حال و هوای این ماه عزیز، در اردوگاه های رمادی3 و کمپ7 بپرسیم. در ادامه ماحصل این گفتگو تقدیم حضورتان می گردد. از حال و هوای عزاداری های مذهبی در اردوگاه های رژیم بعثی عراق ...
آرزویش خاکسپاری در کنار شهید بهشتی و یارانش بود
توصیه می کرد.همسرم به بیت المال خیلی حساس بود. او نیمه های شب ، اسلحه را بر می داشت وبا ماشین به انبارهای جام جم سرکشی می کرد تا مبادا منافقین بمبی کار بگذارند؛چرا که تهدیدهای منافقین همواره ادامه داشت بطوریکه حتی در اتاق کارش در صدا و سیما هم نامه تهدید آمیز می فرستادند. همسرشهید از خاطرات روز شهادت چنین می گوید: روز شهادت همسرم پنجشنبه عصر به من گفت که یکی از دوستانش در جبهه حضور دارد و از من ...
آخرین سخنان سردار شهید بصیر قبل از شهادت
خاکی از بچه های مخلص و با ایمان، فرماندهی گردان یا رسول(ص) را به عهده گرفت. تا با آرایشی جدید در عملیات کربلای 5 حاضر شوند. در طول مدت جنگ، من و حاج بصیر بیش از پنج بار شیمیایی و چندین با ترکش و گلوله خورده بودیم، هر بار که زخمی می شدیم، هنوز بهبودی درستی نیافتیم، دوباره عازم جبهه می شدیم. شب عملیات، پا به پای حاج بصیرم، گردان یا رسول(ص) به فرماندهی آقا یحیی خاکی، گردان مسلم ...
توزیع 80هزار نسخه از رؤیای نیمه شب تا نمایشگاه/ تیزر سینمایی به کارگردان جوان سپرده شد
از نظر پروداکشن ها با کار قبلی که برای معرفی کتاب دختر شینا انجام شده، متفاوت است. وی ادامه داد: در حال حاضر مشغول مذاکره با برخی از عوامل هستیم و تا چند روز آینده خبرهای قطعی از این تیزر نیز اعلام خواهد شد. چهارمین دوره مسابقه کتاب و زندگی از 15 فروردین تا 15 تیرماه 95 برگزار و در صورت استقبال علاقه مندان، تمدید خواهد شد. تا پیش از آغاز مسابقه، رمان رؤیای نیمه شب ...
جاماندگان قافله
.... مخالفت کردم و گفتم من برای آرپیجی زدن نیاز به کمک دارم و نمی توانم به تنهایی از عهده این کار بربیایم اما شهید امیرخانلو تأکید داشت هردو در یک بلم نباشیم زیرا اگر دشمن بلم را هدف قرار بدهد هردو شهید می شویم و به این ترتیب 2 آرپیجی زن را از دست خواهیم داد. روز عملیات، هادی به همراه شهید امیرخانلو و چند رزمنده دیگر در بلمی که جلو تر از ما حرکت می کرد بودند و من نیز در بلم دیگر پشت ...
راز مرگ دوقلوها برملا شد/ پدر دوقلوها: به بچه ها متادون دادم
نمی کردم که کارم مرگ دو بچه ام را رقم می زند، با این خیال که آن ها آرام گرفته اند، به سراغ کارهای خودم رفتم. ساکت بودن بچه ها را در تمام طول شب به حساب، تاثیرات شربت متادون گذاشتم. صبح که به سراغ آن ها رفتم، متوجه شدم که بچه ها نفس نمی کشند. ترسیده بودم، فورا آن ها را به بیمارستان بردم، اما به من گفتند که بچه ها فوت کرده اند. بعد از مرگ بچه ها می خواستم، واقعیت را بگویم، اما ترسیدم. ترسیدم که همسرم ...
رادیو را کنار بگذارم در یک فروشگاه بچه گانه رایگان کار می کنم
آقای عبدالرضا دریابیگی که تحصیل کرده کشور فرانسه بود به ما جغرافیا درس می داد، ایشان زمانی که درس را می دادند به دانش آموزان میگفتنند که درس را بخوانید و هر کجا که مشکل داشته اید به من بگویید، نوبت به من رسید از آن جایی که من آدم خجولی بودم، نخواندم، ولی ایشان دستور دادند که باید حتما بخوانم که من این کار را انجام دادم و زنگ تفریح آن روز مرا صدا زد و اشاره به صدا و بیان من کرد، خلاصه بعد از چند سال ...
شهید شده بود اما هنوز ایستاده بود!
های نبرد رساند. وی در عملیات های خیبر ، میمک و بدر به عنوان فرمانده تیپ 18 جواد الائمه (ع) آنچنان حماسه آفرید که نامش لرزه بر وجود کاخ نشینان بغداد افکند. همسر شهید می گوید: هر وقت از جبهه می آمد چند روزی را که در مشهد بود روزه می گرفت. می گفتم: حاج آقا بچه ها دوست دارند وقتی اینجا هستید با شما ناهار بخورند، می آمد می نشست پای سفره با دهان روزه به بچه ها غذا می داد و برایشان ...
شلیک به برادر برای سرقت از خانه اعیانی
خانه شده و بعد از بستن دست و پای سرایدار و شلیک گلوله به پای چپ وی، مقدار زیادی سکه و طلا به ارزش 500 میلیون تومان را سرقت کرده و گریخته اند. در اولین گام، مرد مجروح راهی بیمارستان شد و تیمی از کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی تهران به دستور قاضی، برای بررسی تخصصی قدم به محل سرقت گذاشتند. آنها بعد از بررسی صحنه جرم راهی بیمارستان شدند تا از مرد سرایدار تحقیق کنند. اصغر در شرح ماجرا گفت ...
وقتی آیت الله شاه آبادی غبطه خورد
قله های رقابیه مستقر شده بودند. شب قبل از عملیات در سنگر بود که نامه ای از طرف خانواده به شهید سبکروق رسید، نامه از طرف همسرش بود که از زبان دختر کوچکش نوشته شده بود، شهید آن نامه را که حالت وداع داشت با صدای بلند در جمع خواند. اگرچه دل کندن از فرزند برای هر کسی سخت و رنج آور است اما محمد همان شب در عملیات گسترده فتح المبین بر اثر تیر مستقیم دشمن از ناحیه پهلو به شدت زخمی شد ...
روایتی از بریده شدن سر دو رزمنده با شیشه و آهن به دست گروهک های تکفیری
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از لرستان، ابراهیم چترایی در یادواره شهدای مدافع حرم گرامیداشت یاد و خاطره سرداران شهید جبار درسیاوی و شمس اله... شمسه با اشاره به اینکه شهید شمسه با اصابت گلوله تروریست های تکفیری به مانند علی اصغر (ع) در سوریه به شهادت رسید گفت: به فرموده رهبر معظم انقلاب خط قرمز امنیت کشور ما فراتر از مرزهای کشورمان است و کیلومترها باید با ما فاصله داشته باشد و قطعا اگر اینگونه ...
همسر شهید: با اعزامش به جبهه مخالفتی نداشتم چون تفکراتمان به هم نزدیک بود / دعوتنامه دانشگاه مانیل را ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از 8000 قهرمان ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عزیزالله، کارگر بود و مادرش عصمت نام داشت. سرپرست بیمارستان بود. سال 1353 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوی هلال احمر در جبهه حضور یافت. هشتم فروردین 1361، در میمک توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله خمپاره و دو نیم شدن بدن به شهادت رسید. پیکر وی را در زادگاهش به خاک سپردند. میهمان منزل ...
روایت قره باغی از سرود مرگ براسراییل
اگر امروز مردم غزه و فلسطین اینگونه مقاومت می کنند به خاطر این است که در روزهایی چنین فرمانرواهایی داشتند. قزوه ادامه داد: در پرچم فلسطین قسمت قرمز را به خاطر حمایت ترکیه از مردم این کشور گذاشتند اما امروز نقش ترکیه، خیلی نقش پررنگی نیست، و اکنون هم هیچ نوع حمایتی نمی کند، وقتی همایشی برای مردم غزه در ایران با حضور 500 هنرمند برگزار شده بود، خبرنگارانی از کشور ترکیه به ایران آمده بودند ...
مونا احمدی
برای بازی در فیلم کودک و فرشته انتخاب شدید؟ مونا احمدی: من قبل از بازی در فیلم کودک و فرشته در هنرستان درس تئاتر می خواندم. چند نفری بودیم که از طرف هنرستان برای بازی در این فیلم به خانم مهتاب نصیرپور که از نوجوانان دختر برای بازی در این فیلم تست بازی می گرفتند، معرفی شدیم و از میان آنها من برای نقش فرشته انتخاب شدم. قبل از این هم وقتی خیلی بچه بودم در یک اپیزود از سریال پنجره بازی کرده ...
با زجویی منتشر نشده ای از شهید استاد خلیل طهماسبی
به صحن مسجد وارد در موقع رسیدن به جلوی حوض بزرگ ناگاه شخص کوتاه اندامی از طرف راست محوطه از میان جمعیت پشت سر پاسبانان با سرعت خود را پشت معظم له رسانیده و با اسلحه کمری که در دست داشت بی درنگ سر معظم له را از پشت سر هدف قرار و به ضرب سه گلوله مشارالیه را از پای در آورده که مأمورین مراقب (اللهیار جلیلوند لطیف طاحونی مصطفی پازوکی) اسلحه او را اخذ و مرتکب که قصد فرار را داشت به وسیله حیدری و محمد ...
اصغر زرگر: به اشتباهات خودمان باختیم
به گزارش خبرگزاری "دی اسپورت"، اصغر زرگر امروز در گفت وگو با خبرنگار فارس، اظهار کرد: هنوز از باختی که در روز نخست بازی های مرحله دوم مسابقات لیگ دسته اول فوتبال جوانان باشگاه های کشور برابر آب منطقه ای کرمانشاه متحمل شدیم در شوک هستم زیرا واقعا نباید این بازی را واگذار می کردیم. وی ادامه داد: کادر فنی ما به دقت تمام نکات تاکتیکی را به بازیکنان گوشزد کرده بود و تک تک بازیکنان در جریان ...
روایت زندگی شهید شاه آبادی
که رفتیم، لطف و صفا و محبت موج می زد ایشان اصلا سهم امام را مصرف نمی کرد. منزل مادری که ایشان سهمی در آن داشت و آن را اجاره می داد و از مال الاجاره آن منزل، زندگی را می چرخاند. بنده شاکر خدا، یاور مونس همسر یادم است جایی مهمانی رفته بودم و من مشکی پوشیده بودم و صاحبخانه گفت: چرا مشکی پوشیدی؟ گفتم : پدرم تازه از دنیا رفته و خیلی برایم عزیز بوده و یا مجید پسرم... تا من این حرف ...
روایت 4025 روز حضور در جبهه از سرپل ذهاب تا مناطق جنوب
در سنّ کم مشکلی نداشتید؟ بدلیل سن کمی که داشتم دو بار از اعزام به جبهه منع شدم، تا اینکه سرانجام با اصرار و دستکاری در شناسنامه موفق به اعزام شدم. در واقع بین سال های 61 تا 64 حدود 28 ماه، به عنوان بسیجی و نیروی تبلیغی در مناطق پدافندی سرپل ذهاب و ... مستقر شده بودم. حضورتان در ارتش از چه زمانی بود؟ همان سال 64 و دوران قبل از مشمولیتم بود که وارد ارتش شدم. در لشکر ...
دختر آبادانی
...> توی دلم چیزی فرو ریخت. هندوانه را دندان می زدم اما غرق در این اندیشه بودم که بدانم چه چیزی توی دلم تکان خورده است؟ نمی دانم تا الان دچار چنین حالتی شده اید یا نه؟... شبش در هتل کاروانسرای آبادان و قاطی سر و صدای کر کننده بمباران و گلوله باران بعثی ها آمده بودم بیرون و قدم می زدم و فکر می کردم به علت تکان خوردن دلم، حس و حالی که داشتم قابل گفتن نیست. به هر طرف که نگاه می کردم قیافه محجوب ...
روزی که عابدزاده مهمان خندوانه بود چه اتفاقاتی افتاد؟
صفر در ورزشگاه آزادی بردیم اول هافبک بازی می کردم احمدرضا عابدزاده در بخش دیگری از حرف هایش به خاطرات دوران کودکی اش در آبادان اشاره کرد. اینکه جنگ او و خانواده اش را به اصفهان کشانده و او سالهای زیادی را در این شهر گذرانده است. او در ادامه گفت: در ده سالگی در تیم آبادان بازی میکردم و هافبک بودم. تا اینکه یک روز دروازه بان تیممان زمین خورد و نتوانست در دروازه بایستد. آن زمان تصمیم بر ...
شلمچه مدافعان حرم کجاست؟ +تصاویر
...> داشتیم بررسی های آخر عملیات بصری الحریر را انجام می دادیم. داغ ابوحامد و فاتح از یک طرف و فشار کار و طرح پیچیده عملیات از طرف دیگر، همه بچه ها فکر و ذکرشان این بود که بدون ابوحامد چه می شود؟! منطقه مشخص شده بود و کار حتما باید انجام می شد، بعد از گذشت یک سال فکر می کنم که چه مصلحتی خداوند بزرگ برای بچه های فاطمیون درنظر گرفته بود که باید وارد چنین امتحانی می شدند. یاد حرفهای شهید فدایی ...
برای پسرم دیکته می کنم بابا جان داد!
روح الله خاطره است. می گفتم هر روز صبح زود سر کار می روی حداقل جمعه ها بخواب. می گفت وقت برای خواب زیاد است باید دعای ندبه را بخوانم. نیمه های شب وقتی برای نماز شب بلند می شد بسیار مراعات می کرد تا کسی بیدار نشود گاهی با نور موبایلش نماز می خواند. روح الله بسیار خانواده دوست بود و صله رحم برایش اهمیت داشت. بچه ها هم به او علاقه داشتند، نمی گذاشتند در را با کلید باز کند. تا کلید می انداخت بچه ها در ...
انتظاری که ارزشش را داشت
مصلای تهران رقم خورده بود، مصلایی که ساختش کامل نشده بود و در این شب سرد درونش پر از نور، گرما و عشق بود و عشق همان عشق جوانانی بود که 9سال تمام انتظار کشیده اند البته چه خوب نسل به نسل این انتظار را منتقل کردند و چه خوب حافظان نسل ها آتش انتظار را روشن نگه داشتند. سال 86 بود که بچه های انجمن اسلامی دانش آموزان با حضرت آفتاب دیدار داشتند و چه مبارک سحری بود! و بعد از 9سال خسوف دوباره ...
روایت دختر 5 ساله شهید مدافع حرم از بهترین بابای دنیا
منزل را بعد از شهادت سید رضا آوردیم یزد محمد امین گفت: چرا وسایل را آورده اید وقتی بابا را نیاورده اید؟ گفتم: بابا دیگر نمی آید. آن شب تا صبح خیلی گریه کرد که نه برویم خانه مان، آنقدر بی تابی کرد تا من دوباره محمد امین را به کرج بردم. ما خانه را بلافاصله دست مستاجر داده بودیم. رفتم در زدم گفتم: آقا ببخشید، بگذارید محمد امین بیاید خانه را ببیند خیالش راحت شود. محمد امین که دید تازه یک مقداری باور کرد ...