اینجا کانال کمیل ، معبری به سوی آسمان و اهالی آن
سایر منابع:
سایر خبرها
ثواب کردن هم به ما نیامده!
نماز شب می خواند گفتم. گفت: مگه از کجا تاید آوردی؟ جواب دادم: همونایی که توی سنگر آخری دم در بود. با تعجب گفت: دیوونه! گونی های دم سنگر کلر بود. باید از گونی های آخر سنگر تاید بر می داشتی. آرام گفتم: صداشو در نیار که ثواب کردنم به ما نیومده. رفتم خوابیدم. فردا صبح با اینکه چند نفر از بچه ها متوجه خطای من شدند، اما به رویم نیاوردند. 17 سال از این ماجرا گذشت. یک روز در صف نانوایی ایستاده ...
ماجرای کشتی ابراهیم هادی با قهرمان جهان | هدایت گنده لات ها به هیئت و زورخانه
قهرمان جهان، به زورخانه ما آمده بود و با بچه ها ورزش می کرد، هر چند مدتی بود که سید به مسابقات قهرمانی نمی رفت، اما هنوز بدنی بسیار ورزیده و قوی داشت. بعد از پایان ورزش رو کرد به حاج حسن و گفت: حاجی کسی هست با من کشتی بگیرد؟ حاج حسن نگاهی به بچه ها کرد و گفت: ابراهیم. بعد هم اشاره کرد برو وسط. معمولاً در کشتی پهلوانی حریفی که زمین بخورد یا خاک شود، می بازد. کشتی شروع شد همه ما تماشا می کردیم. مدتی ...
نِیسون آبی
کرده بود. سمت ما همه می دونن که عروس عمو احمد تو یه شب بارونی، پشت نیسون آبی زایید. اصلاً ژن نیسون آبی یه جوری چسبیده به کروموزوم های ما که از چهار تا بچه، گوش یکی شون شبیه آینه بغل نیسون می شه. نیسون آبی وانت نیست، بولدوزره، در حدی که این پرایدوانتی ها رو جاکلیدی می کنه می اندازه به آینه جلو که هر بار ماشین افتاده تو چاله، پراید وانتی تاراق تاراق بخوره به شیشه. تنها ایراد نیسون آبی ...
مادر شهید اقتدار: عملیات وعده صادق دلم را آرام کرد
مامان می خواهیم برویم جلوی پادگان ببینیم چه خبر است، تو هم می آیی؟ گفتم: بله. روز قبلش به وحید زنگ زدم موبایلش خاموش بود. بعد که زنگ زد گفت: مامان ببخشید ما مشغول کار مهمی هستیم و گوش ام خاموش است. برای همین آن روز اصلاً پیگیر وحید نشدم و گفتم مشغول کارش است. اما وقتی رفتیم توی راه دیدم بچه ها یک جوری صحبت می کنند. گفتم: خدایا چکار کنم؟ نکند وحید آنجا بوده. تسبیح را برداشتم تا ذکر بگویم. او همیشه ...
اعتصاب رانندگان اسنپ و تپسی امروز سوم اردیبهشت 1403 | نظرات رانندگان درباره کرایه ها
دقیقه ای رو 1 ساعت تو راه باشه معترضن اخه خدارو خوش نمیاد خود اقایون میان با نرخ مد نظرشون کار کنند!!! مسیحا نوشته است: وقتی کل مردم و کردین راننده تاکسی با اون دولت و استخدامی چرتتون بایدم اسنپ و تپسی و امثال اینا شاخ بشن وقتی دولت نتونه کنترل کنه این تاکسی ها از ملت سو استفاده میکنن اخه این چه پلتفرمی هست که مسیر 15 تومنی قبل که روغن خوراکی 12 تومن بود همونه الانم روغن شده 60 تومن ...
غول شیشه ای
داری زجرم می دی. گفتم: خوب اگه به قول خودت وجود نداری، چطور زجر می کشی. مگه میشه وجود نداشته باشی ولی زجر بکشی. غول گفت: آدم معتاد تمام کسانی رو که اطرافش هستند و نیستند زجر میده. من جز اون هایی هستم که نیستم. گفتم: اصلا این حرفت منطقی نبود. غول پوزخندی زد و گفت: فقط مونده بود تو مصرف کننده باسابقه شیشه درباره منطق حرف بزنی. گفتم: ببین. آرزوی من ...
رفتار جالب شهید حاج حسین بصیر زمانِ دریافتِ حکم فرماندهی تیپ
خبرگزاری حوزه | چند نفر از لشکر اومدند و به حاج حسین گفتند: از طرف فرماندهی لشکر ابلاغیه ای اومده مبنی بر اینکه شما از این پس؛ به فرماندهی تیپ یکم لشکر منصوب شده اید . حاجی ابتدا قبول نکرد؛ ولی بعد از اصرار زیاد دوستانِ لشکر، بهشون گفت: من باید فکر کنم اونا هم قبول کرده و رفتند ... فردای همون روز دوباره اومدند و از حاج حسین پاسخ خواستند. حاجی این بار بهشون جواب مثبت داد. ...
اسامی برندگان لاتاری در ایران | خاطرات برندگان لاتاری ایرانی
کرونا اون برندگان اون سال که به مشکل خوردن هنوز که هنوز دارند توی استرس به سر میبرن حالا امیدوارم که هرچه سریعتر وضعیت این دوستان هم مشخص بشه اونایی که برنده شدن بتونن ویزاهاشون بگیرن برمیگردیم به امسال که خیلی باز جالب بود من دقیقا روزی که از شنبه چند روز قبلش داشتم با خانومم صحبت میکردم که این بخرم اون رو بخرم گفتم نه بابا ایشالله امسال ما برنده لاتاری میشیم و واقعا جدی توی دلم بود که برنده میشیم ...
قتل دسته جمعی هولناک در کرج
زندان به شعبه یکم دادگاه کیفری به ریاست قاضی هدایت رنجبر وقاضی یزدانپور منتقل شد تا محاکمه شود. در آغاز جلسه قاضی دهقانی متن کیفر خواست را بیان کرد وخواستار مجازات برای متهم شد.آنگاه اولیای دم نیز خواستار قصاص متهم شدند. سپس متهم در جایگاه قرار گرفت ودرشروع دفاعیاتش گفت: سال 80 بود که با همسرم نامزد و یک سال بعد هم ازدواج کردیم هفت سال از ازدواجمان گذشته بود که بچه دار شدیم وزندگی خوبی ...
محمد علی جهان آرا؛ سردار مقاومت و ایستادگی
نقل از همسر شهید) امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را می دیدیم. بچه ها توسط بی سیم شهادت نامه خود را می گفتند و یک نفر پش بی سیم یادداشت می کرد. صحنه خیلی دردناکی بود. بچه ها می خواستند شلیک کنند، گفتم: ما که رفتنی هستیم، حداقل بگذارید چند تا از آن ها را بزنیم، بعد بمیریم. تانک ها همه طرف را می زدند و پیش می آمدند. با رسیدن آن ها به فاصله صد و پنجاه متری دستور آتش دادم. چهار آرپی جی داشتیم. با ...
فروش نفت بی برجام ، بیرون زدن دم خروس از کنگره و ادامه داستان تعطیلی پنجشنبه ها
شد شنید ، اونایی که می گفتن ما بی سیاست خارجی (شما بخونین وا دادن جلوی آمریکا) اقتصاد بلد نیستیم بیان یاد بگیرن ، جا داره یه خسته نباشد بگیم به بچه هایی که شبانه روز در حال دور زدن تحریم های ظالمانه آمریکا هستن و تونستن توی این وضعیت بلبشو و وسط جنگ با اسرائیل رکورد فروش نفت از 6 سال گذشته تا امروز رو بشکونن . بازتاب تصویب کمک نظامی به اسرائیل در کنگره ایالات متحده آمریکا تصویب کمک ...
از همسری بشنو که در ساخت موشک مؤثر بود!
است و اولویت های مهم تری از موشک داریم. اما حاج حسن هیچ وقت دست بر نمی داشت. من نزدیک به 30 سال با حاج حسن زندگی کردم و دیدم که مهم ترین ویژگی اش این بود که خسته نمی شد، حتی اگر تحقیر می شد. می دانید، شهید مطهری مثالی می زند که قطاری که در حال حرکت است همه به آن سنگ می زنند. عروسک باربی در خانه حاج حسن! حاج حسن اصلا به دخترها سخت نمی گرفت و تذکری نمی داد. مرد عمل بود، نه حرف ...
یک شهر شبیه حاج قاسم شده بود!
به گزارش ایسنا، متنی که می خوانید گفت وگوی جوان با خانواده شادکام از داغدیدگان شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان است: همان ابتدا که خبر حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان را شنیدم، این جمله سردارسلیمانی در ذهنم تداعی شد که؛ ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم. ، اما خبر تلخ بود و بهت آور. در روزی که همه دوستداران حاج قاسم آمده بودند برای برگزاری چهارمین سالگرد حاج قاسم، بار دیگر کینه توزان با حمله تروریستی داغ بر دلمان گذاشتند و شاهد شهادت زائران حاج قاسم شد ...
داستان غسل دادن شهیدی که چیزی به عنوان کاسه سر برایش نمانده بود
به خودم گفتم، این دیگه کیه بابا چطور می تونه دست به این کارها بزنه، دخترها را که دیدم بهشان گفتم بچه ها این دختره خیلی شجاع و نترسه، نمی دونید چه کار می کنه پرسیدند مگر اونجا چه خبر بود؟ برایشان توضیح دادم حال آنها هم بد شد. رفتیم سر قبرها کلی بیل و کلنگ آنجا ریخته بود. چند تا مرد هم مشغول کار بودند بیل و کلنگ برداشتم و هن و هن کنان شروع به کندن قبر کردم از همان اولش دسته های زمخت بیل و ...
یک وقت خدا هم باورش می شود که ما آدم های بدی هستیم!
آوردیم تا برایمان دعا بخواند. آقای مداح از همان ابتدا با گریه و زاری شروع کرد: خدایا! امشب یه مشت گنه کارِ روسیاه و معصیت کار دور هم جمع شدیم. اومدیم به گناه خود اعتراف و توبه کنیم. اگه تو ما رو نبخشی کجا بریم؟ ناگهان یکی از اسرای 5040 ساله که مرشد صدایش می کردیم، بلند شد، ایستاد و با صدای بلند گفت: مرد حسابی! تو اگه روسیاه و معصیت کاری، برو یه فکری به حال خودت بکن! چرا پای ما رو وسط می کشی؟ ما چند ...
واکنش حوزه علمیه خواهران دهدشت به حواشی قبر شهید گمنام در فضای مجازی
به12سال قبل درخواست داشتند برای تدفین شهید گمنام خوشنام که الحمدلله سال 401 موافقت شد و این شهید گمنام رو به حوزه علمیه حضرت زینب (س) دهدشت تحویل دادند همان زمان هم عده خیلی زیادی با این کار مخالفت کردند ولی چون به هر حال چندین بار نامه نگاری شده بود و از خود تهران برای تدفین این شهید گمنام در حوزه علمیه حضرت زینب دهدشت موافقت شده بود با وجود مخالفت های دیگران نتوانستن کاری انجام بدن و این شهید گمنام ...
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
بوسیدم و گفتم: هر مامانی یه دختر خوب مثل تو داشته باشه، غصه نداره. خندید و خودش را چسباند به مادرش. خانم همسایه گفت: البته سیمین خانم! چون حالا اسم مادر و دختر را می دانستم. برای امشب نذری می پخته تا بعد نماز ببرد مسجد برای توزیع که سُر خورده و آب جوش ریخته روی دست و پاهایش. خیلی ناراحت بود که نمی تواند کار را ادامه دهد. یاد بوی پیازداغ افتادم و مامان خودم. رو کردم به سیمین خانم ...
ماجرای کنار کشیدن عمو قناد از برنامه فیتیله ای ها چه بود؟ + فیلم
خیابان با صدای بلند داد می زدم. وقتی دلم می خواست کسی را دعوا کنم، فکر می کردم رو به رویم است و همان صحبت ها را فریاد می زدم. مجری برنامه فیتیله ای ها ادامه داد: می گفتم بچّه این چیز ها را نمی خواهد! اصلاً برنامه دیگر برای بچّه ها نیست، برای بزرگتر ها شده است. ما در کارمان وظیفه ای داریم. ولی متاسفانه به اختلاف با عوامل خوردیم. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی ...
شهیدی که مقام شفاعت در همین دنیا دارد
گرفته و خیلی ها را نجات داده یا در مسیر رستگاری و تعالی قرار داده است. ابراهیم در اول اردیبهشت سال 1336 در حوالی میدان خراسان در تهران دیده به جهان گشود و سرانجام در 22 بهمن سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی بعد از پنج روز مقاومت و نبرد قهرمانانه و حیرت انگیز و اهل بیتی و فاطمی و کربلایی به همراه بچه های گردان کمیل و حَنظَله در کانال های فکه به درجه رفیع شهادت نایل گردید. شهید ...
پنجره ؛ ماکان باند
...> کاشکی یه روزم تو جای من شی بفهمی این حالو بسمه تلخیه دیدنت همه دنیا جلو چشمام مرد بستمش محکم پنجره رو چون دیدم عشقمو از جلو چشمام برد اسم تو دیگه بی معنیه برام خواستنت بود اشتبام که گفتم تورو میخوام منو باش که هنوز دلواپسم تو میری ازدسم به عشقت نمیرسم کاشکی نمیذاشتم باز اون پنجره رو میموندم از توهنوزم بی خبرو کاشکی یه روزم تو جای من شی بفهمی این حالو کاشکی نمیذاشتم باز اون پنجره رو میموندم از توهنوزم بی خبرو کاشکی یه روزم تو جای من شی بفهمی این حالو بازدید 85 ...
هدایت گنده لات ها به سبک شهید ابراهیم هادی؛ اول زورخانه، بعد هیئت
را دیدم که بعد از ورزش جعبه شیرینی خرید و پخش کرد و گفت: رفقا! من مدیون همه شما و مدیون آقای ابراهیم هستم. از خدا خیلی ممنونم؛ من اگر با شما آشنا نشده بود معلوم نبود الان کجا بودم؟ ما هم با تعجب نگاهش می کردیم؛ با بچه ها آمدیم بیرون، توی راه به کارهای ابراهیم دقت می کردم. چقدر زیبا یکی یکی بچه ها را جذب ورزش می کرد و بعد هم آنها را به مسجد و هیئت می کشاند و به قول خودش می انداخت تو دامن امام حسین. یاد حدیث پیامبر به امیرالمومنین افتادم که فرمود: یا علی اگر یک نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن می تابد بالاتر است. ...
شهدای ورزشکار؛ از مارادونای ایران تا بنیانگذار لیگ جودوی سپاه
که پوشیده بودی و از ساک ورزشی هم که دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشکاری. ابراهیم با شنیدن این حرف ها یک لحظه جاخورد . انگار توقع چنین حرفی را نداشت و خیلی به فکر رفت. ابراهیم از آن روز به بعد پیراهن بلند و شلوار گشاد می پوشید و هیچ وقت هم ساک ورزشی همراه نمی آورد و لباس هایش را داخل کیسه پلاستیکی می ریخت. هر چند خیلی از بچه ها می گفتند: بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! ما باشگاه می آییم ...
صبوری های زنی که در ساخت موشک موثر بود
...! حاج خانم که تعجب ما را دید، توضیح داد: به خاطر اینکه همه از فضای حسینیه استفاده کنند، دخترم مربی ژیمناستیک دعوت کرده و بچه های هم سن و سال نوه ام، برای ورزش به اینجا میان. چقدر زیبا، کمال همنشین در همسر شهید اثر کرده بود و او هم مثل حاج حسن به فکر همه بود. سبک تربیت فرزند شهیدطهرانی مقدم خیلی دلم می خواست راجع به سبک تربیتی حاج حسن بدانم. سوال کردم و چند جمله ...
خدای من مهربونه
اگه این کارو بکنی خدا می بردت جهنم! جدا از اینکه چقدر این حرف بده، پدر مادرا باید بدونن بچه ها خیلی وقتا اصلا آگاه نیستن که مثلا دارن دروغ می گن و این کارِ والدین، نه تنها ذهنیت اونا رو نسبت به خدا خراب می کنه که حتی ممکنه به تثبیت اون کار غلط کمک کنه! پس چکار کنیم؟ حتی درباره افراد بالغ هم آدم ها باید بین خوف و رجا تعادل داشته باشن. درباره بچه ها که باید کفه امیدها سنگین تر باشه ...
اسمت را بگو تا شکایتت را به احمد متوسلیان بکنم!
. حاج احمد نگاهی به بسیجی کرد و یک دفعه به التماس افتاد که: برادر! تو رو به خدا منو ببخش. تو رو به خدا حرفی به برادر احمد نزن. منو می کشه. غلط کردم. حلالم کن. بسیجی با دیدن چشمان حاج احمد که نمناک شده بود و صورتش را تر کرده بود، دلش سوخت و گفت: باشه. حالا دیگه گریه نکن. چیزی به برادر احمد نمی گم. حاج احمد با جوان بسیجی روبوسی کرد و بعد از تشکر از او جدا شد. چند روز بعد وقتی در مراسم صبحگاه قرار شد فرمانده لشکر برای نیروها صحبت کند، بسیجی با دیدن حاج احمد بغضش ترکید. ...
بغض کاپیتان تیم ملی بوکس شکست/ موسوی: آقای رحمتی، تهمت نزنید
. دلیل صحبت های فعلی من نیز روشن کردن برخی صحبت ها و تهمت هایی است که آقای رحمتی مطرح کردند و اصلا درست نیست، بعد از این همه سال به من تهمت بی نظمی زده اند. * به فونتانا گفتم بچه نیستم که من را بازی دهند – پس از همه این اتفاقات آقای حسینی به من گفت تیم که به ایتالیا رفت تو را به اردو دعوت می کنیم، اما کسی من را دعوت نکرد و من خودم سرزده به فدراسیون رفتم چون تلفن من را جواب نمی ...
بلند شدن صدای برخی ها برای رابطه تازه سحر دولتشاهی و پیمان معادی
سامان مقدم کارگردان افعی تهران، کاش این توئیت به نحوی به دست شما برسه! تا بدونید چه ضربه بزرگی به تنه روان درمانگری و تلاش سال های طولانی درمانگر های باسواد، اخلاقی و حرفه ای این مملکت زدید. درمانجو در میانه راه درمان با درمانگر وارد ارتباط عاطفی می شه و جالب تر از همه این که درمانگر کاملاً مشتاق این ارتباطه و اون رو می پذیره! آقای مقدم کاش بدونید چه تصویر غلطی از اتاق درمان، درمانگر و ...
لحظه هدف قرارگرفتن ریز پرنده ها در آسمان اصفهان توسط پدافند هوایی – هشت صبح
به ایران. جنگ سپاه شروع می کنه زحمت دفاع آب خاک ارتش می کشه با حقوق بسیار کم و ناچیز در ضمن به خدا قسم اسرائیل دست بردار نیست یه جنگ در راه تو که می ترسی از الان برو قاییم شو یجا.....نترس ماها هستیم خدا کنه جنگ در راه باشه شما چرا ترسیدی.یک بار برا همیشه طومار رژیم ناپاک در هم میپیچیم نمی دونم چرا هرکسی که به ویدیو یه گیری داده پرچم یه کشور دیگه رو نظرش ...
یادداشت رسیده | من به حال خوی بعد از تو نگرانم
از تو فکر کنم، خدا نبود اگر، نمی توانستم هضمش کنم، خدا هست. خودم را تسکین می دهم که لابد خدا ظرفیت تحمل مصیبتِ تو و دخترانت را به مادر بزرگوارت داده. ما همه داغدار توایم، داغ تو انصافا هم سنگین است، امیدوارم امشب دست در دست پدر شهیدت و به همراه دو نوگلِ زیبایت محضر ابی عبدالله(ع) را درک کنی، سلام ما را به تمام شهیدان خوی برسان. مصطفی جان! بیشتر از داغِ از دست دادنت ...
خودتان را آماده کنید...
نیامده بود. به او گفتم مصطفی میگن تو دیوونه ای که رفتی سوریه. خودت رو ناکار کردی اومدی. زبانش هنوز سنگین بود. با چشم های نیمه باز جوابم را داد: من باید می رفتم. هنوز هم می خوام برم. چند روز بعد، یک جوان افغانستانی را آوردند کنار مصطفی. او هم مدافع حرم بود و دستش را عمل کرده بودند. همین سؤال را از او هم پرسیدم. گفتم: تو هنوز بیست سالت هم نشده؛ رفتی چه بلایی سر خودت آوردی؟ با لهجه افغانی جواب داد: بابا ...