سایر منابع:
سایر خبرها
حرف های جالب امدادگر هلال احمر کهگیلویه و بویراحمد+تصاویر
تفریحات خودم مشغول باشم. 20. بهترین دعایی که مردم و پدر و مادرتون درحقتون کردن چی بوده ؟ عاقبت بخیری و سلامت برای خودم و خانواده ام 21 . خونسردی و تخصص چقدر در کار شما اهمیت داره؟ تمام بازخورد و نتیجه کارمان به خونسردی و آرامش و بکارگیری تخصص هایمان بربالین بیمار مربوط می باشد و جان یک انسان در وهله اول در دست خدا بعد در دست ماست. 22. آیا شما ...
حرفهای زنی که به خاطر رابطه اش با یک جوان، شوهر خود را کشت
...> چطور با او آشنا شدی؟ داستانش طولانیه. اشکال نداره،تعریف کن. سه سال قبل با اکبر، همسرم ازدواج کردم. او مرد خوبی بود، اما یک اشکال بزرگ داشت. به کارش بیشتر از من اهمیت می داد. صبح ساعت 8 صبح به مغازه می رفت و تا ساعت 11 شب آنجا بود. وقتی هم به خانه می آمد شامش را می خورد و می خوابید.از نظر مالی چیزی کم نداشتم، اما از نظر عاطفی در زندگی با مشکل بزرگی رو به رو بودم. یک ...
گفتگوی خواندنی با کلیددار حرم حضرت عباس(ع)
گذراندم و برای من و همسفرم از هر دری سخن گفت. نام حاج شیخ عباس محمد علی کشوان آل شیخ را چندین بارشنیده بودم و وقتی عازم کربلا شدم قصد کردم هرطور شده این پیرمرد مهربان و نورانی را ملاقات کنم؛ پیرمردی که اجدادش چند قرن پیش، از ایران به عراق مهاجرت کرده اند و 12نسل از خانواده اش کلیددار حرم حضرت ابوالفضل(ع) بوده اند و اکثرشان هم در روز عاشورا به دیدار حق شتافته اند، حالا خودش پس از گذشت ...
پذیرایی شهدا از زائران سرزمین های نور/ سرم تا صبح روی زانوی شهید بود
...> گفت: تو که نمی خواستی لباس بسیجی بپوشی! همه لباس های تو را بسیجی ها پوشیدند و رفتند، با حال منقلب گفتم: لباس من؟ ... لباس مرا بسیجی ها پوشیدند و من لباس بسیجی ندارم؟! از خواب بیدار شدم و گریه کردم، همسرم گفت: چه شده، چرا گریه می کنی؟ جریان را برایش تعریف کردم. صبح اول وقت به آقای پنجعلی ذکری قرا مراجعه کردم و به او گفتم: قضیه از این قرار است، من دیشب شوخی کرده بودم که دیگر ...
وقتی هوس شوخی با عراقی ها به سرمان زد
هشت سال دفاع مقدس است که از سن 19 سالگی به فرمان امام خود لبیک گفته و برای دفاع از ارزش های دینی و انقلابی خود روانه جبهه های جنگ شد. این جانباز 64 درصد که در عملیات های متعددی از جمله عملیات شکست حصر آبادان، رمضان، الله اکبر(دشت آزادگان) و عملیات آزادسازی خرمشهر حضور داشته است، در گفت وگو با خبرنگار ایسنا – منطقه یزد، می گوید: جنگ با همه خشونت هایش مثل هر موقعیت دیگری خاطراتی خوش را ...
قلب این جانباز و آزاده در سمت راست سینه اش می تپد!
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : داود کاظمی جانبازی است که بیش از 4 سال اسارت ومجروحیت دست چپ و هر دو پا و تعداد زیادی ترکش از حضور در جبهه ها دارد. سال 60/ این گروه34 نفره بیشتر بچه های جبهه و جنگ گروه 34 نفره اعزامی از جنوب شهر را می شناختند گروهی که همه از یک خیابان بودند و درمسجد محل پیمان بسته بودند که به مناطق جنگی بروند وتا زمانی که امام خمینی دستور نداده جبهه ها راخالی نگذار ...
مسئولان فرهنگ ایثار و شهادت را ترویج دهند/ جبهه برای من یک دانشگاه بود
عملیاتی و در کدام منطقه جانباز شدید؟ من در سال 1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه جانباز شدم و به بیمارستانی در تهران اعزام شدم. چادگان نا – چند ماه در جبهه حضور داشتید و هدف شما از رفتن به جبهه چه بود؟ دوم دبیرستان بودم که پا به جبهه گذاشتم. جبهه ای که خود یک دانشگاه برای من بود و خیلی درس ها از آن یاد گرفتم، بخصوص درس زندگی و مقاومت و هدف اصلی بنده دفاع از ...
علیرضا منصوریان: نفت قهرمان کوچک است/ واکنش به حضور در استقلال به جای مظلومی
زمین قرار می گیری به رنگ تیم مقابل نگاه نکنی. ما با همان قدرتی که برابر استقلال به میدان رفتیم، برابر پرسپولیس هم همان قدرت را داشتیم. من وقتی خودم بچه بودم به استادیوم می رفتم تا استقلال را تشویق کنم. امیدوارم هیچ مربی کاری نکند که هواداری عصبانی شود. بعد از دیدار ما برابر پرسپولیس هم برخی از افراد مقابل من قرار گرفتند و گفتند درود به شرفت که جوانمردانه بازی کردی. همه مربیان باید بدانند که در ...
دستگیری عروس پایان جشن ازدواج / داماد در کلانتری اصفهان راز همسرش را فهمید
خانگی رفتم و تمام جهیزیه ام را به قیمت 13میلیون خریدم و چون پولی به همراه نداشتم از خودم چک دادم و فروشنده هم اول قبول کرد که مدتی به من فرصت دهد حتی دو روز مانده بود به عروسیم فروشنده آمده بود وسایلش را جمع کند که با هزار خواهش و التماسی که من کردم صرف نظر کرد. چون پای آبرویم در میان بود و همه خصوصا خانواده همسرم جهیزیه ام را دیده بودند مجبور بودم آنقدر التماس کنم تا آبرویم نرود. بعد از ...
سوره ی الرحمن را بخوان ان شاءالله شهیدت به سلامت بر می گردد/ در دلش غوغایی بود
دوران هشت سال دفاع مقدس نیز بیش از 2 هزار نفر افغانستانی در راه آرمان های انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند. *** جوان است و در سرش هزاران آرزو می پروراند و برای رسیدن به این آرزوها تمام تلاش خود را می کند. حال چگونه می شود که همین جوان همه آرزوهایش را زیر پا می گذارد و با تمام خواسته ها و تمایلات درونی خود مبارزه می کند و راه رفتن را بر می گزیند؟ ( اینجا و اینجا ) را نیز بخوانید ...
وقتی از گردانی 300نفره تنها یک اتوبوس بازگشت
به عقب منتقل شده بودند در شهر بروجرد تشیع شدند . تعداد زیادی از بچه های رزمنده پاسدار و بسیجی تا سالیان سال مفقودالاثر بودند تا بعدها که خبر اسارت یا پیکر مطهر آنان به شهر منتقل شد فرماندهان جنگ در آن زمان اعتقاد داشتند که تیپ 57 حضرت ابوالفضل (ع) تنها یگانی بوده که توانسته است دشمن را در این منطقه زمین گیرکند . مقام معظم رهبری که در آن زمان ریاست جمهوری اسلامی و ریاست شورای عالی ...
پاسخ بغض ظفرعلی با کیست؟!
) سراغ جانبازی رفتیم که گذشته از دردهای سایر جانبازان عزیزمان، درد غربت را نیز در دل دارد. غلامعلی ظفرعلی، قهرمان قصه ای است که برخی تلاش کردند آن را از دوران مجاهدت های دفاع مقدس پاک کنند! ظفرعلی رو صداش کن با پیگیری موفق شدیم از مکان نگهداری ظفرعلی اطلاع پیدا کنیم.تلفن چندین بار بوق خورد تا اینکه فردی پاسخ داد. شور وشوق عید و ولادت در صدای آن مرد نبود. از وی سراغ ظفرعلی را گرفتیم و وی ...
اعتیاد به خاطر داشتن رابطه با زن مطلقه
خراب شد و من از 13سالگی تا دو، سه سال بعد در بهزیستی بودم. اما چون من قبل از آن در بهزیستی نبودم، با بقیه بچه های بهزیستی فرق داشتم و همین باعث شد نتوانم در بهزیستی دوام بیاورم. اگر اولیای دم مقتول را ببینی، به آنها چه می گویی؟ تقاضای بخشش می کنم. می گویم من را ببخشید پسر خودتان هم مقصر بود. من کلا به کسی کاری نداشتم و سرم به کار خودم بود. او با کارهایش می رفت توی مخم. اما به هرحال تقاضای بخشش دارم و پشیمانم. اصلا نمی خواستم او را بکشم. 2016 ...
التماس می کردم تلفن را قطع نکن!
چرا نگذاشتی برود، چه جوابی بدهم؟ بگویم دلم می خواست کنارم بماند؟ باز خودم را آرام می کردم که این حرف ها درست، اما خب، من هم حقی دارم که دلم می خواهد تا ابد با هم باشیم... من هم نیاز دارم به ماندنش... کش و قوس های ذهنم تا صبح ادامه داشت. انگار صبح آرام شده بودم. یک آرامش عجیب و شاید دوست داشتنی. قرآن را بالای سرش گرفتم و بدرقه اش کردم. گفت چندماهه برمی گردد. تمام دارایی من ...
روایتی از ترسناک ترین میدان تهران +عکس
کشیدن زنجیرها سعی می کرد دل مردم را به درد بیاورد تا پولی بدهند تا مجرم زجر کمتری بکشد. البته ماجرای گدایی مجرم برای میرغضب تا رسیدن زمان اجرای حکم او ادامه داشت به صورتی که درآمد میرغضب با رسیدن زمان اجرای حکم مجرم در میدان پاقاپوق به پایان نمی رسید چون او تازه در زمان اجرای حکم به فکر جمع کردن پول بیشتری بود که در اصطلاح به آن حق تیغ می گفتند.حق تیغ پولی بود که میرغضب در زمان اجرای ...
چطور یک غول جنگلی، محبوب کودکان شد؟
شوم اگر مردم مرا با گروفالو بشناسند؛ او یک شخصیت خوب بود. گروفالو به گزارش گاردین، شفلر همچنین می گوید: بعد از خواندن داستان شروع به کشیدن چند طرح سریع و ابتدایی در دفترچه طراحی هایم کردم. از خودم پرسیدم: گروفالو چه شکلی است؟ مسلما تا حالا گروفالو ندیده بودم، اما تا حدودی در داستان توصیف شده بود. تصور کردن او خیلی هم سخت نبود. شاخ ها و دم و کمی خصوصیت کلی هیولایی را اضافه کردم ...
یا رب! نکند در یوم القیامه، در زمرۀ کسانی باشم که فریاد می زنند: یا لیتنی کنت ترابا
رضایی لایه در شهر قزوین با تولد دختری که او را رقیه نامیدند، روشن و دل مادری به چهره وجیه دختری که آرامش و متانت از همان روزهای نخست تولد در وجهش دیده می شد، شاد گشت. خانواده رضایی لایه در شهر قزوین به دلیل تقید و اصالتشان سرشناس و محترم بودند و رقیه که در دامن خانواده ای مؤمن دیده به جهان گشوده بود، با تربیت صحیح اسلامی مراحل کودکی و بالندگی خود را سپری می کرد. سال های نوجوانی رقیه با ...
پایان مرگبار رابطه پنهانی زن شوهردار با پسر مغازه دار
اظهاراتش گفت: 13 ساله بودم که پدرم به اجبار و به دلیل فقر مالی، مرا به عقد مرد افغان درآورد. در این سال ها بارها از همسرم خواستم مرا طلاق دهد که توجهی به خواسته هایم نکرد و حاضر به این جدایی نبود. در جریان رفت و آمد به مغازه میوه فروشی محل با فروشنده آشنا شدم و رابطه پنهانی ما شکل گرفت. وی اضافه کرد: کم کم میان ما دو نفر علاقه ای به وجود آمد و دوستی پنهانی مان شروع شد. قرار بود با هم ...
پاسخ اولین شهید مدافع حرم به یاوه گویی های داعش
صمیمی با مادر شهید قاسمی نصیب بنده حقیر می شود. شنیده ام پسر را مادر راهی میدان رزم کرده است. مشتاقانه لحظه شماری کرده تا با این شیرزن روبه رو شوم. زنگ در به صدا در می آید؛ مریم طربی مادر شهید حسن قاسمی دانا از اینکه صمیمانه این دعوت را پذیرفته سپاسگذاری کرده و عنوان می کنم که چه مشتاقانه منتظر این حضور بودم. در ابتدا از ازدواج موفقش در سال 60 سخن می گوید و 4 فرزند که ...
حرف های بهاره کیان افشار از کفش هایم کو و بارکد
خواسته شان کوتاه نمی آیند. این سومین تجربه همکاری شما با رضا کیانیان بود. از این تجربه مجدد بگویید. در کلاه پهلوی و هیچ کجا، هیچ کس نیز با ایشان همکاری کرده بودم ولی کفش هایم کو؟ طولانی ترین تجربه مشترک من با ایشان بود، چون در آن دو فیلم، خیلی کوتاه مقابل هم، بازی داشتیم، ولی در کفش هایم کو؟ زمان طولانی تری در کنار ایشان بازی داشتم. همکاری با کیانیان بسیار بسیار تجربه شیرینی ...
هووی صیغه ای رو دست خورد
توانستم نزد آنها زندگی کنم. دوست داشتم در یک مکان آرام و بی دغدغه به زندگی ام ادامه بدهم این بود که به عنوان کارگر خدماتی در یک هتل مشغول کار شدم و دخترم را نیز با خودم سرکار می بردم اما مدتی بعد با اعتراض مدیر هتل روبه رو و مجبور شدم هاله را به یک مهدکودک بسپارم. ساعات کاری من با مهدکودک هماهنگ نبود به همین دلیل هاله تا زمان بازگشت من در خانه تنها بود. غبار بی کسی و تنهایی بر چهره من سایه افکنده ...
منصوریان: بیرانوند آزاد است به هر تیمی برود/ مثل برخی دنبال زمین خوردن مظلومی نیستم
.... به خدا قسم از صمیم قلب برای مظلومی آرزوی موفقیت می کنم. می بینم پیشکسوتان پرچم به دست هستند، به آنها می گویم به این حوزه ورود نکنند. مظلومی باید در فراغ بال کار را ادامه دهد. هرکس در استقلال و پرسپولیس سرمربی باشد، خدا لایقش دانسته است. آنها دل هواداران را شاد می کنند. من تقدیر خود را به خدا واگذار می کنم. همانطور که در نفت هم این کار را کردم. نفت مرا آب دیده کرده است. وی درپاسخ به ...
سخنرانی جان کری در مجمع دانشگاه آکسفورد
سالگی به نیروی دریایی ارتش پیوستم و در بیست و سه سالگی برای نخستین بار به (جنگ) ویتنام اعزام شدم. زمانی که دیوار برلین در سال 1989 میلادی فروریخت، من چهل ساله و نماینده مجلس سنای آمریکا بودم. جهان بینی من در آن سالها را تا حد زیادی جنگ سرد شکل داد. در آن زمان، چالش ها و نحوه رسیدگی به آنها کاملاً روشن بود. آن زمان عمده نیروهای شکل دهنده دنیای ما، حاکمان کشورهای شناخته شده بودند. آن زمان در ...
اظهار نظر منصوریان در مورد سرمربی استقلال
تنها کاری بود که می توانستم در آخرین تمرین تیم انجام دهم. سرمربی تیم فوتبال نفت در واکنش به سوال یکی از خبرنگاران مبنی بر اینکه چقدر احتمال دارد او در بازی فینال جام حذفی روی نیمکت استقلال بنشیند، گفت: اجازه دهید به شکل دیگری به این سوال شما پاسخ دهم. من اگر جای پرویز مظلومی بودم، از مطرح شدن این سوال به شدت ناراحت می شدم. وقتی یک مربی که تیمش شانس قهرمانی در لیگ را دارد و به فینال جام ...
سیدحسن نصرالله:دونکبت بزرگ صهیونیستی وتکفیری طرح هائی آمریکائی هستند
بازگشت مستقیم آن به دوران نظامی برای سیطره و هیمنه است ، تصریح کرد: گروه هایی برای جنگ با روح مقاومت ، نابود کردن روحیه بیداری همه چیز به منطقه آورده شده اند و هرگز اولویت آنها آزادی ، اصلاحات و مبارزه با تروریسم که خود آن را ایجاد کرده اند، نیست. وی با تاکید به اینکه باید نسبت به درگیری کنونی همه ما بصیرت داشته باشیم و دشمن را بشناسیم ، اظهارداشت: نبرد با داعش و جبهه النصره و امثال آنها ، نبرد ...
تهران گردی پشت نیسان وخاور
می گیرند اما باز به نظر همگی این سه تا به اضافه کارتن کتاب، برای جابه جایی از بارهای سخت محسوب می شوند. بارها پیش آمده که به جای اسباب کشی، مریض و حتی جسد را روی کولشان ببرند. باربرند دیگر. جابه جا کردن همه چیز به پست شان خورده. جوان ترین شان می گوید: یه بار من یک جسد رو از طبقه چهارم آوردم پایین. می دونستم که مرده و کمی وحشت کرده بودم اما تونستم این کارو بکنم و مدام با خودم می گفتم که ...
خان طومان در غربت
افترا شدند و چهار نعل تاختند. امروز وقتی حالم به هم ریخت و دست به قلم شدم از صمیم قلب خسته ام آرزو کردم که ای کاش من در مانده هم در سوریه و حلب و تل الجبین و خان طومان کنار برادران و مردم بودم و دوشادوش عزیزان چه ایرانی سرافراز ، چه حزب الله لبنان که بوی سید حسن می دهد و چه افغانهای با غیرت فاطمی تا پای جان می جنگیدم. آری ما خواب بودیم که دشمن به حلب و خان طومان زد، طبق معمول ...
با افتخار اجازه دادم پسرانم در دفاع از حرم حضرت زینب (س) شهید شوند
خاطره ای از نحوه رفتن پسرانش به سوریه افزود: وقتی پسرانم می خواستند بروند، گفتم خب نروید؛ اما آن ها گفتند اگر ما نرویم، بی بی زینب تنها می ماند. من هم گفتم خودم، همسرم و همه پسرانم فدای حضرت زینب می شویم و باافتخار اجازه دادم که بروند. الحق که آن ها نیز مرا سربلند کردند. مادر این دو شهید بزرگوار در ادامه به ویژگی های اخلاقی پسرانش اشاره کرد و گفت: پسرم مجتبی حتی یک قدم هم جلوتر از من راه ...
جشن میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار در بانه برگزار شد + عکس
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از آرباباخبر، به مناسبت میلاد با سعادت امام حسین(ع) و روز پاسدار، مراسمی به همین مناسبت با حضور جانشین سپاه یت المقدس استان کردستان،فرماندهان نظامی و انتظامی، فرماندار، امام جمعه، مسئولین محلی، ایثارگران و
پای درد دل جانباز 70 درصد سردشتی/وقتی مردم را با کیسه های پلاستیکی نجات می دهد و خود می سوزد
دلیلی داشتن، انداختن و رفتن. تمام صورتم گرد و خاک شد. بی خبر از همه چیز. هر کسی درب مغازه می آمد با عجله کلم ها را از درون پلاستیک ها بیرون می انداختم و رو سر مردم می گذاشتم اما ای دل غافل ... خودم را فراموش کردم چون جوان بودم و غرور داشتم. یکی از بمب ها به لوله آب شهر اصابت کرده بود و فوران می کرد. تمام شهر قیامت بود. کسی از دیگری خبر نداشت. همه سردرگم بودند. هر کسی با لمس ...