سایر منابع:
سایر خبرها
جوان شیشه ای که همسایه اش را آتش زد
...> خب، حالا می خواهی چه کار کنی؟ امیدوارم خانواده مقتول من را ببخشند. چون تقصیر پسر خودشان هم بود. اگر او مرا اذیت نمی کرد، کار به اینجا نمی کشید. یک زمین 120متری هم دارم که آن را می فروشم و همه اش را به آنها می دهم، اما بیشتر از این برای دیه ندارم که به آنها بدهم. زمین را از کجا آوردی؟ زمانی که در بهزیستی بودم آقای خیری آمد و یک زمین بزرگ را بین بچه های بهزیستی ...
نفت قهرمان کوچک است - واکنش به حضور در استقلال به جای مظلومی
: شرافت این است که وقتی در زمین قرار می گیری به رنگ تیم مقابل نگاه نکنی. ما با همان قدرتی که برابر استقلال به میدان رفتیم، برابر پرسپولیس هم همان قدرت را داشتیم. من وقتی خودم بچه بودم به استادیوم می رفتم تا استقلال را تشویق کنم. امیدوارم هیچ مربی کاری نکند که هواداری عصبانی شود. بعد از دیدار ما برابر پرسپولیس هم برخی از افراد مقابل من قرار گرفتند و گفتند درود به شرفت که جوانمردانه بازی کردی. همه ...
سخنرانی جان کری در مجمع دانشگاه آکسفورد
سالگی به نیروی دریایی ارتش پیوستم و در بیست و سه سالگی برای نخستین بار به (جنگ) ویتنام اعزام شدم. زمانی که دیوار برلین در سال 1989 میلادی فروریخت، من چهل ساله و نماینده مجلس سنای آمریکا بودم. جهان بینی من در آن سالها را تا حد زیادی جنگ سرد شکل داد. در آن زمان، چالش ها و نحوه رسیدگی به آنها کاملاً روشن بود. آن زمان عمده نیروهای شکل دهنده دنیای ما، حاکمان کشورهای شناخته شده بودند. آن زمان در ...
توطئه زن ایرانی برای قتل شوهر افغان
، اما این زن در ادامه تحقیقات اعترف کرد چون شوهرش سد راهی برای ادامه ارتباط پنهانی اش با مرد میوه فروش بوده، نقشه این جنایت را طراحی و اجرا کرده است. همسر مقتول در اظهاراتش گفت: 13 ساله بودم که پدرم به اجبار و به دلیل فقر مالی، مرا به عقد مرد افغان درآورد. در این سال ها بارها از همسرم خواستم مرا طلاق دهد که توجهی به خواسته هایم نکرد و حاضر به این جدایی نبود. در جریان رفت و آمد به مغازه میوه ...
چطور یک غول جنگلی، محبوب کودکان شد؟
و دیدم گروفالو کاملا با ریتم شعرها جور درمی آید. داستان را به ناشر سپردم و آن ها یک سال روی آن فکر کردند. داشتم به این نتیجه می رسیدم که اثرم هرگز نور خورشید را نخواهد دید اما یک روز همسرم گفت: ببین، این خیلی خوب است. چرا داستانت را برای اَکسل نمی فرستی؟ بنابراین همین کار را کردم. با این که تقریبا او را نمی شناختم، او اولین کتاب مرا تصویرگری کرد. اما فقط او را یک یا دو بار دیده بودم ...
حرفهای زنی که به خاطر رابطه اش با یک جوان، شوهر خود را کشت
بزرگی رو به رو بودم. یک سال این شرایط را تحمل کردم. یک روز یک شماره نا شناس با من تماس گرفت. مرد جوانی بود که اشتباه گرفته بود و مودبانه عذرخواهی کرد.فردایش پیامک زد که از صدای من خوشش آمده است. پیامک را پاک کردم و جوابی ندادم. او دست بردار نبود و هر روز ساعت 10 صبح یک پیامک عاشقانه سلام صبح بخیر می فرستاد. من هم وسوسه شدم و یک روز جوابش را دادم و داستان رابطه ما از آنجا شروع شد. ابتدا ...
اظهار نظر منصوریان در مورد سرمربی استقلال
تنها کاری بود که می توانستم در آخرین تمرین تیم انجام دهم. سرمربی تیم فوتبال نفت در واکنش به سوال یکی از خبرنگاران مبنی بر اینکه چقدر احتمال دارد او در بازی فینال جام حذفی روی نیمکت استقلال بنشیند، گفت: اجازه دهید به شکل دیگری به این سوال شما پاسخ دهم. من اگر جای پرویز مظلومی بودم، از مطرح شدن این سوال به شدت ناراحت می شدم. وقتی یک مربی که تیمش شانس قهرمانی در لیگ را دارد و به فینال جام ...
سیدحسن نصرالله:دونکبت بزرگ صهیونیستی وتکفیری طرح هائی آمریکائی هستند
بازگشت مستقیم آن به دوران نظامی برای سیطره و هیمنه است ، تصریح کرد: گروه هایی برای جنگ با روح مقاومت ، نابود کردن روحیه بیداری همه چیز به منطقه آورده شده اند و هرگز اولویت آنها آزادی ، اصلاحات و مبارزه با تروریسم که خود آن را ایجاد کرده اند، نیست. وی با تاکید به اینکه باید نسبت به درگیری کنونی همه ما بصیرت داشته باشیم و دشمن را بشناسیم ، اظهارداشت: نبرد با داعش و جبهه النصره و امثال آنها ، نبرد ...
اغفال زن مطلقه توسط مرد شیطان صفت
سرزنش های متعدد خانواده ام نمی توانستم نزد آنها زندگی کنم. دوست داشتم در یک مکان آرام و بی دغدغه به زندگی ام ادامه بدهم این بود که به عنوان کارگر خدماتی در یک هتل مشغول کار شدم و دخترم را نیز با خودم سرکار می بردم اما مدتی بعد با اعتراض مدیر هتل روبه رو و مجبور شدم هاله را به یک مهدکودک بسپارم. ساعات کاری من با مهدکودک هماهنگ نبود به همین دلیل هاله تا زمان بازگشت من در خانه تنها بود. ...
گفتگوی خواندنی با کلیددار حرم حضرت عباس(ع)
برای من و همسفرم از هر دری سخن گفت. نام حاج شیخ عباس محمد علی کشوان آل شیخ را چندین بارشنیده بودم و وقتی عازم کربلا شدم قصد کردم هرطور شده این پیرمرد مهربان و نورانی را ملاقات کنم؛ پیرمردی که اجدادش چند قرن پیش، از ایران به عراق مهاجرت کرده اند و 12نسل از خانواده اش کلیددار حرم حضرت ابوالفضل(ع) بوده اند و اکثرشان هم در روز عاشورا به دیدار حق شتافته اند، حالا خودش پس از گذشت 48سال که ...
تهران گردی پشت نیسان وخاور
می گیرند اما باز به نظر همگی این سه تا به اضافه کارتن کتاب، برای جابه جایی از بارهای سخت محسوب می شوند. بارها پیش آمده که به جای اسباب کشی، مریض و حتی جسد را روی کولشان ببرند. باربرند دیگر. جابه جا کردن همه چیز به پست شان خورده. جوان ترین شان می گوید: یه بار من یک جسد رو از طبقه چهارم آوردم پایین. می دونستم که مرده و کمی وحشت کرده بودم اما تونستم این کارو بکنم و مدام با خودم می گفتم که ...
خان طومان در غربت
افترا شدند و چهار نعل تاختند. امروز وقتی حالم به هم ریخت و دست به قلم شدم از صمیم قلب خسته ام آرزو کردم که ای کاش من در مانده هم در سوریه و حلب و تل الجبین و خان طومان کنار برادران و مردم بودم و دوشادوش عزیزان چه ایرانی سرافراز ، چه حزب الله لبنان که بوی سید حسن می دهد و چه افغانهای با غیرت فاطمی تا پای جان می جنگیدم. آری ما خواب بودیم که دشمن به حلب و خان طومان زد، طبق معمول ...
با افتخار اجازه دادم پسرانم در دفاع از حرم حضرت زینب (س) شهید شوند
خاطره ای از نحوه رفتن پسرانش به سوریه افزود: وقتی پسرانم می خواستند بروند، گفتم خب نروید؛ اما آن ها گفتند اگر ما نرویم، بی بی زینب تنها می ماند. من هم گفتم خودم، همسرم و همه پسرانم فدای حضرت زینب می شویم و باافتخار اجازه دادم که بروند. الحق که آن ها نیز مرا سربلند کردند. مادر این دو شهید بزرگوار در ادامه به ویژگی های اخلاقی پسرانش اشاره کرد و گفت: پسرم مجتبی حتی یک قدم هم جلوتر از من راه ...
جشن میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار در بانه برگزار شد + عکس
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از آرباباخبر، به مناسبت میلاد با سعادت امام حسین(ع) و روز پاسدار، مراسمی به همین مناسبت با حضور جانشین سپاه یت المقدس استان کردستان،فرماندهان نظامی و انتظامی، فرماندار، امام جمعه، مسئولین محلی، ایثارگران و
پای درد دل جانباز 70 درصد سردشتی/وقتی مردم را با کیسه های پلاستیکی نجات می دهد و خود می سوزد
دلیلی داشتن، انداختن و رفتن. تمام صورتم گرد و خاک شد. بی خبر از همه چیز. هر کسی درب مغازه می آمد با عجله کلم ها را از درون پلاستیک ها بیرون می انداختم و رو سر مردم می گذاشتم اما ای دل غافل ... خودم را فراموش کردم چون جوان بودم و غرور داشتم. یکی از بمب ها به لوله آب شهر اصابت کرده بود و فوران می کرد. تمام شهر قیامت بود. کسی از دیگری خبر نداشت. همه سردرگم بودند. هر کسی با لمس ...
رحمتی: در رختکن توهین می کرد الان دم از شرافت می زند
سال های اخیر تصمیم عجیب و اشتباه گرفتم. اما شهامت پذیرفتن آن اشتباه را داشتم و نمونه اش کناره گیری از تیم ملی و مصاحبه ای که بعد از آن انجام دادم بود. ولی بعد از آن تجربیات، مگر دیوانه بودم از استقلال بروم، از تیمی که دوستش داشته و دارم و کاپیتانش بودم؟ بعد از بازی از داخل باشگاه و اطرافیان مربی شنیدم باید بروم. اما تا آخرین بازی لیگ با تمام وجود برای تیمم بازی کردم. به دلیل رفاقت و ارتباط خوبی که ...
فرهنگ در رسانه
. عده ای می گفتند شعر هست و عده ای می گفتند شعر نیست. بعد، این نوشتن ها ادامه پیدا کرد تا اینکه کم کم معلم شدم. آنجایی که به این باور رسیدم که می توانم شعر بگویم حدوداً 24 ساله بود. اما اینکه خودم باور کنم راستی شعر هستند، بعد از سال 68 بود که در مشهد بودم، یعنی حدود 30 سالگی. در شهرستان اسفراین که بودیم امکانات و شرایطِ تشویق نبود. بعد که به تهران آمدم و از آنجا به مشهد منتقل شدم، با حضور در انجمن ...
حمله با راکت به میز تنیس ریو
شدم و از کودکی به ورزش های راکتی علاقه مند بودم و از بین رشته های راکتی، ورزش تنیس روی میز را انتخاب کردم. در طول دوران مدرسه در زنگ های ورزش همیشه مشغول بازی پینگ پنگ بودم و در مسابقاتی که در داخل مدرسه گذاشته بودند، مقام نخست را کسب کردم. پس از آن معلم ورزش مان که علاقه و استعدادم را دید، مرا به مسابقات استانی فرستاد و بعد به مسابقات کشوری اعزام شدم که در نخستین سال حضورم موفق به کسب مقام سوم ...
عوامل موثر در تربیت نسل منتظر
مدیون الطاف رسول الله می داند که از همان دوران کودکی پرورش او را بر عهده گرفت و همچون پدری مهربان به پرورش حضرت پرداخت تا اکنون افتخار اهل زمین و آسمان باشد، حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: شما قرابت و نزدیکی مرا با پیامبر و منزلت خاصّم را نزد آن حضرت بخوبی می دانید؛ کودک خردسالی بودم پیامبر مرا در دامان خود می نشاند و به سینه اش می چسباند ... او هر روز برای من پرچمی از فضائل ...
از ماجرای یک کلیپ تا پیوستن به لشگر فاطمیون/ انا شیعه علی بن ابی طالب ؛ پاسخ اولین شهید مدافع حرم به ...
شهید قاسمی نصیب بنده حقیر می شود. شنیده ام پسر را مادر راهی میدان رزم کرده است. مشتاقانه لحظه شماری کرده تا با این شیرزن روبه رو شوم. زنگ در به صدا در می آید؛ مریم طربی مادر شهید حسن قاسمی دانا میهمان صبح توس می شود. از اینکه صمیمانه این دعوت را پذیرفته سپاسگذاری کرده و عنوان می کنم که چه مشتاقانه منتظر این حضور بودم. در ابتدا از ازدواج موفقش در سال 60 سخن می گوید و ...
روایتی از ترسناک ترین میدان تهران +عکس
کرد دل مردم را به درد بیاورد تا پولی بدهند تا مجرم زجر کمتری بکشد. البته ماجرای گدایی مجرم برای میرغضب تا رسیدن زمان اجرای حکم او ادامه داشت به صورتی که درآمد میرغضب با رسیدن زمان اجرای حکم مجرم در میدان پاقاپوق به پایان نمی رسید چون او تازه در زمان اجرای حکم به فکر جمع کردن پول بیشتری بود که در اصطلاح به آن حق تیغ می گفتند.حق تیغ پولی بود که میرغضب در زمان اجرای حکم گردن زدن مجرم از ...
بازیگری که کار با کامپیوتر را بلد نیست! +عکس
تاکنون چیزی درباره خودم نخواندم، نه مصاحبه هایم و نه دیگر مطالب و هیچ وقت نقد فیلم هایم را نیز نخوانده ام و همیشه وسواس داشته ام که درگیر دل مشغولی به خودم نشوم. زمانی که ابتدای کارم بودم این طور نبود اما الان تنها به کارم توجه می کنم و درباره این که چقدر عالی و یا چقدر احمقم چیز نمی خوانم. باید از انجام دادن پروژه ام لذت ببرم. این که صبح بلند شوی و فیلمنامه رو مقابل خودت بگیری، با طراح صحنه و ...
تنبیه مرگبار داماد
کار آگاهان جنایی به سرنخ هایی دست یافتند که نشان می داد، مرد جوان روز مرگش به خانه پدر زنش رفته و با اعضای خانواده همسرش درگیر شده بود. همین سرنخ کافی بود تا ماموران احتمال دهند خانواده همسر این مرد در مرگ او نقش داشته باشند. بنابراین تحقیقات برروی این خانواده متمرکز شد و همسر مقتول و خانواده اش برای ادامه تحقیقات به اداره پلیس منتقل شدند. تحقیقات از این خانواده نشان داد که آنها دل خوشی ...
ناگفته هایی از شکنجه گاه هولناک پدر جنایتکار
در تماس با پلیس اعلام کرد مردی در همسایگی شان ساعت ها است همسر، دختر و پسرش را زیر شکنجه قرار داده است. مأموران وارد عمل شدند و با رساندن خود به خانه مرد خشمگین با دیدن آثار خون روی در و دیوار و میله بارفیکس رها شده در وسط اتاق خود را در برابر یک حادثه هولناک دیدند. بدین ترتیب بازپرس اصغر احمدی، کشیک ویژه قتل دادسرای شهریار در محل حاضر شد و با اظهارات تکان دهنده مادر خانواده، پرونده ...
مثل برخی دنبال زمین خوردن مظلومی نیستم
درباره احتمال حضورش در استقلال بیان کرد: من اگر الان جای مظلومی بودم، به شدت ناراحت می شدم که یک نفر درباره تیمی که شانس قهرمانی دارد، حرف بزند. منکر علاقه ام به استقلال نمی شوم ولی مثل برخی دوستان به دنبال زمین خوردن مظلومی باشم. به خدا قسم از صمیم قلب برای مظلومی آرزوی موفقیت می کنم. می بینم پیشکسوتان پرچم به دست هستند، به آنها می گویم به این حوزه ورود نکنند. مظلومی باید در فراغ بال کار را ادامه ...
بررسی وقایع تاریخی در دوره امامت حضرت سجاد (ع)
: پس چه شد تو را که جواب مرا ندادی؟ عرض کرد: چون از شما ایمن بودم. فرمود: الحمدلله الذی جعل مملوکی یأمننی ؛ حمد خدای را که مملوک مرا از من ایمن گردانید. صاحب کشف الغمه نقل کرده: روزی آن حضرت از مسجد بیرون آمده بود. مردی او را ملاقات کرد و به آن جناب دشنام و ناسزا گفت. غلامانِ آن حضرت خواستند به او صدمه زنند فرمود: او را به حال خود واگذارید! پس به آن مردم رو کرد و فرمود: آنچه از کارهای ما ...
در دلش غوغایی بود/ گفتگو با همسر شهید مدافع حرم محمد تقی باقری
هشت سال دفاع مقدس نیز بیش از 2 هزار نفر افغانستانی در راه آرمان های انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند. *** جوان است و در سرش هزاران آرزو می پروراند و برای رسیدن به این آرزوها تمام تلاش خود را می کند. حال چگونه می شود که همین جوان همه آرزوهایش را زیر پا می گذارد و با تمام خواسته ها و تمایلات درونی خود مبارزه می کند و راه رفتن را بر می گزیند؟ ( اینجا و اینجا ) را نیز بخوانید. ...
چشمان نابینایی که 34 سال هنوز با خاطرات آن دوران بینا است
سال آزاد شد. این آزاده جانباز دوران دفاع مقدس گفتگویی با ” صبح رابر” داشت که در ادامه می خوانید: احمد علی شمس الدین از زمان اعزامش می گوید: بنده متولد 46 هستم در سال 60به همراه دوستانم برای بسیج آمده بودیم که آنموقع 15 سالم تمام نشده بود من را نپذیرفتند و دوستان اعزام شدند؛ اما یکسال بعد وارد 16 سالگی شدم، در تاریخ 14آذرماه 61از بسیج مردمی سپاه رابر به جبهه های حق علیه باطل ...
صداقت و وجدان بهترین صفت برای پیشرفت در کار است/ پرسپولیسی دوآتیشه هستم
کار شدم که آن زمان پخت شیرینی مثل امروز با امکانات و دستگاه های پیشرفته نبود بلکه با هیزم پخت می شد. آنقدر به کارم علاقه داشتم که اگر یک روز صاحب کار در مغازه نبود بیشتر کار می کردم که پس از حضور شاهد فعالیت بیشتر من باشه ادامه فعالیت شما در این حرفه به کجا رسید؟ من حدود 10 سال در این کارگاه مشغول کار شدم و سپس به تهران رفتم و در میدان ژاله(شهدا) مشغول کار در یک شیرینی پزی شدم ...
واکنش خانم بازیگر به عمل های جراحی زیبایی
سختی هایش می ارزیده است. مثلاً ما در فیلم وضعیت سفید دو سال تمام تا مرتضی گرد می رفتیم و برمی گشتیم. هر روز از ساعت 4 صبح تا 9 شب درگیر بودیم. این رفت و برگشت بسیار سنگین و زمانبر بود. ببینید چه عشقی باید در کار باشد که ما با وجود عاطفه و علاقه ای که به خانواده خود داریم بازهم تلاش می کنیم کارمان را به بهترین نحو ممکن به انجام برسانیم. کدام یک از کارهایتان را بیشتر از بقیه دوست دارید؟ ...