سایر منابع:
سایر خبرها
داستان تلخ اما واقعی دخترک دبستانی/ دومین بمب اتمی آمریکا در هیروشیما
بعد از عملیات رمادی نتوانستند روی شهری آزاد شده مانور کنند چرا که آبادی باقی نمانده بود. 2- در نتیجه عملیات از نوع اول و از نوع دوم، داعشی ها متوجه شدند که قادر به حفظ مناطق تحت اشغالشان در جاهایی که مورد حمله قرار می گیرند، نخواهند بود. از این رو در ماه های گذشته از یک سو از توان مقاومت داعش تا حد زیادی کاسته شده و از سوی دیگر اختلاف در سطوح فرماندهی افزایش یافته است. این در حالی است که از ...
ژست دامادی محمدمهدی قبل از شهادت
سوزش کردم، وقتی به پایم دست زدم متوجه خونریزی شدم، به هر شکلی که بود محل جراحت را با چفیه بستم و خود را به عقب رساندم. آن عملیات با همه لحظه های تلخ و شیرینش به پایان رسید اما چند روز بعد یکی از رزمنده ها به من گفت: سید! خبر داری؟ گفتم: از چی؟ گفت: محمدمهدی با عجله از او پرسیدم: محمدمهدی چی؟ و او پاسخ داد محمدمهدی ساعتی بعد از آن که موهایش را اصلاح کردی در همان عملیات به شهادت رسید. ...
روزنامه های پنجشنبه
جایگاه رییس این مجلس پاسخگوی آخرین سوالات شان باشد. خبرنگاری در مورد ریاست مجلس دهم سوال کرد که لاریجانی گفت: خیلی در این زمینه حساس نباشید اگر یکی دو روز صبر کنید مساله حل می شود. توجه داشته باشید که ساختار داخلی مجلس کاملا دموکراتیک است ما هم باید متوجه باشیم که از این ساختار عبور نکنیم. دادخواست علیه وزیر علوم احمدی نژاد، از دیگر عنوان های روزنامه آرمان است، در تشریح این خبر می ...
مجازات کسی که ریشش را در حکومت طالبان کوتاه کند چیست؟
. در آن مرحله پدرش شهید شد، همچنین دو عمویش، و یک پسر عمویش و پنج نفر دیگر از نزدیکانش، کما اینکه نیروهای شوروی منزل خانواده اش را هم به آتش کشیدند. اما در جنگ بین مجاهدین [بعد از خروج شوروی]، که او آن را جنگ بین یزید و حجاج می نامید، برادرش به شهادت رسید. به او گفتم خیلی تعجب کردم وقتی خواندم جنبش طالبان مدارس دخترانه را تعطیل کرده و آموزش دادن و درس خواندن آنها را متوقف کرده است، و ...
خانواده شهدا از مردم هیچ توقعی ندارند،جز اینکه احترامشان حفظ شود
عبدالرحیم حبشی زاده جلب می نمایم . ***مادر جان ابتدا کمی از خودتون صحبت کنید؟ ما اهوازی هستیم . دوازده ساله بودم که ازدواج کردم . شش تا دختر و پنج تا پسر دارم که یکی از پسرهام در راه خدا شهید شد . ***پسر شهیدت بچه چندمت بود ؟ بچه چهارم *** زمان شهادت پسرت دقیقا یادتونه ؟ بله . آخرهای جنگ در سال 67 که قطعنامه پذیرفته شد . اون موقع پسرم ...
این لطف خدا است والله من که لایق شهادت نبودم
رسیده بود خوشحال بود ولی مستاصل بودم که چطور این موضوع به مادرم بگویم. وی افزود: وقتی مادرم خبر شهادت را شنید از روی مبل پایین و اولین حرکت او سجده شکر بود و من از این حرکت مادرم خوشحال شدم و زمانی که تصویر چگونگی شهادت پدرم را در فضای مجازی به مادر و خواهرم نشان دادم سخت بود اما بعد از دیدن عکس مادر و خواهر سجده شکر گذاشتند و شاید باورتان نشود من، خواهر و مادرم بهترین عکسی که از بابا ...
واکنش مرده شور فیلم خواب تلخ به مطلب سایت کافه سینما/ بیچاره بتمن!
مسئول یا مسئولین محترم سایت کافه سینما سلام و علیکم. در این سیزده سالی که از ساخت فیلم سینمائی خواب تلخ می گذرد، کارگردان محترم ما یعنی آقا محسن امیریوسفی هیچوقت عادت نداشته به حرف های غلط، تهمت ها و تفسیرهای غیرمنصفانه جواب بدهد و من هم همیشه بهش گفتم که کار اشتباهی است. حرف هرکسی را باید مثل خودش جواب بدهی چون مردم که از همه چیز خبر ندارند. ولی این آقا محسن اونقدر سرش گرم حل مشکل اکران ...
دوچرخه سوار جانباز 65درصد تهرانی وارد گالیکش شد + تصاویر
. طباطبایی با اشاره به اینکه به مناسبت روز ملی خلیج فارس از اردیبهشت سال 90 به صورت انفرادی از پاسارگاد به شلمچه را رکاب زده است، تصریح کرد: در مرحله اول سفرهای استانی در 51 استان رکاب زده است و این در حالی است که برخی استان ها را چند بار وارد و خارج شده است. وی افزود: به مناسبت روز جانباز سفر حال حاضر خود را با عنوان یادمان حماسه سازان تاریخ ساز با مبحث کاشت درخت در آرامگاه ...
مادرم مرا بعد از مجروحیت نشناخت/ "ترکش طلایی" نخوردم
می شد. تعجب کردم که شلوارم پاره نبود. یادم آمد شب که بالای پل کانال ایستاده بودم احتمالا تیرهایی از پارچه شلوارم عبور کردند اما به بدنم نخوردند. منصور خندید و من به شوخی گفتم خسته هستم چه می شد ترکش کوچکی می خوردم و چند روزی استراحت می کردم. منصور گفت "ترکش طلایی یعنی همین" حرکت کرده به قرارگاه تاکتیکی رسیدیم. گزارشی از وضعیت شب گذشته را دادم و ساعتی بعد سردار کبیری فرمودند، شب گردان ...
امر به معروف به شیوه شهید کابلی
اینگونه برایم تعریف کرد: چند سال قبل من شب ها در اینجا می خوابیدم، شبی یکی از دوستان آمد و به من گفت: حاجی دو نفر اینجا هستند که وقتی همه خوابیدند، پول های ضریح یادمان شهدا را بیرون بر می دارند. این حرف را گفت و رفت. این حرف را شنیدم بلافاصله رفتم و جای آن اشخاص را گیر آوردم، وقتی رسیدم متوجه شدم که این افراد تازه از دزدی برگشته اند، تا من را دیدند از ترس پول ها را مخفی کردند و ترسیدند، گفتم ...
از خواستگاری تا وصال مجدد/این یک مصاحبه اختصاصی با شهید عباس بابایی است برای شنیدن ناگفته های یک زندگی!
اوقات که از رفتن و شهادت حرف می زدم، همسرم دلتنگ می شد و می گفت: آخه من با این سه تا بچه چه کار کنم؟ من می گفتم: ببین ملیحه، من فقط وسیله هستم. همسرتم. مرد خانه ام. امیدتم. سایه من بالای سرتان هست؛ اما سرپرست تو خداست، نه تو، بلکه سرپرست همه ما خداست . با این حرف ها برای شهادت آماده شد و زمانی که من شهید شد او تنها 28 سال سن داشت. کیوسنا: بعد از شهادت همسرتان را چگونه دیدید ...
آخرین مصاحبه با صدیقه حکمت
سازمان حفظ آثار ارتش با سرکار خانم صدیقه حکمت انجام شده بود که فایل تصویری اش در اختیار تبیان قرار گرفت و حالا به شکل مکتوب پیش روی شما است: در فیلم شوق پرواز شما همراه همسر سایر خلبان ها در منزل تان اقلام مورد نیاز جبهه جمع آوری و ارسال می کردید . در این رابطه توضیح می دهید؟ کی طبیعت را دوست ندارد؟ من که به بچه هایم گفتم: بچه ها هر زمان که من مردم قبر من رو پر از گل بکنید. ...
برای ساخت برکینگ بد پول زیادی نداشتیم
سوالی که می ترسم جواب خیلی خوبی براش نداشته باشم. تا این روز من شگفت زده ام که برکینگ بد تا جایی که باید، دوام آورده. اصلا اول از همه همین که پخش شد تعجب کردم. همون طور که معمولا تو مصاحبه ها می گم، ساخته شدن برکینگ بد روی کاغذ اصلا با عقل جور در نمی اومد، چون درباره مرد میان سالیه که خیلی سریع تو قسمت اول متوجه می شه داره از سرطان می میره، بعد تصمیم می گیره شیشه درست کنه و پول دربیاره. اینا سه تا ...
فرهنگ در رسانه
شهید مجید تیغ ساز هنرمند اصفهانی با حضور حاتمی کیا تجلیل شد. این شهید نقاش در 19 سالگی به شهادت رسیدند و آثار هنری مختلفی از وی به یادگار مانده است. اما جشنواره روح الله در دومین روز از برگزاری میزبان احمدرضا درویش کارگردان فیلم رستاخیز بود. در ابتدای این مراسم محمد آفریده پس از نمایش کلیپی از آثار محمدرضا درویش گفت: وقتی به چهره دوستان عزیزی مانند درویش، تبریزی و حاتمی کیا نگاه می کنم ...
علی مسعودی: از ژیان پدرم، پول یک بنز را در آوردم!
به تازگی متاهل شده ام ولی متاسفانه مادرم به خاطر کسالت نتوانست در مراسم خواستگاری من حضور داشته باشد. ننه مشهدی 21 کیلو وزنش کم شده و توان راه رفتن نداردو... . دوستان نزدیک و حالا اکثر کسانی که ااو را می شناسند. به ندرت او را با نام اصلی اش مورد خطاب قرار می دهند. علی مسعودی که به علی مشهدی مشهور است، حالا مدتی است که به یک چهره شناخته شده تبدیل شده و بعد از اینکه سال ها به عنوان نویسنده ...
طیب نیا: اقتصاد ایران بیمار است
ادامه داد: وقتی تجربه کشور چین را مرور می کنیم که طی 30 سال گذشته رشد اقتصادی مستمر متوسط 10 درصد را تجربه کرده، همه فکر می کنیم اتفاق خارق العاده ای رخ داده در حالی که همانطور که گفتم خودمان تجربه رشد های بسیار بالاتر را در کارنامه داریم. وی افزود: این یعنی اگر ما در یک دوره خاص توانسته ایم به چنان رشد بالایی برسیم، امروز نیز می توانیم اما سوال اینجاست که چرا با وجود چنین سابقه ای و ...
بنیاد صلاح کارش را نمی داند
فاش نیوز - قرار بود برای سرکشی و اطلاع از وضعیت جانبازان و بازدیدی کوتاه از مسابقات کشوری "بسکتبال با ویلچر" جانبازان به رامسر سفری داشته باشیم. و اصلا" قرارنبود که با بچه های جانباز در مورد ورزش و مشکلات دیگرشان گفت وگویی انجام شود ولی وقتی برخی از اعضای تیم های حاضر درمسابقات متوجه حضور ما شدند، سفره دلشان بازشد و ما هم پای درد دل آنها نشستیم. با این امید که باز هم صدای رسای مشکلات جانبازان ...
رهروان علمی - هسته ای جهاد کبیر
، حتی زمانی که ایمان به دنیا آمد مسعود شیراز بود و زنگ زد و گفت خوابگاه گرفته و مجبور نیستیم از هم جدا باشیم و وقتی متوجه شد که پسرمان به دنیا آمد گفت بچه خوش قدمی است! روزی اش را با خودش آورده. مسعود با اینکه می توانست از حق هیئت علمی برای انتقال دخترمان به دانشگاه تهران استفاده کند، به دلیل اعتقادی که داشت این کار را نکرد. مسعود اولین فارغ التحصیل دانشگاه شریف و نفر اول رشته دکترای فیزیک بود. در ...
رفتار زننده با دانش آموز به علت بدهی پدر
آن قدر مهم به نظر نرسد. او از وضع روحی دخترش در این روزها می گوید: او آن روز خیلی ناراحت بود البته معمولا شرایط را خیلی بازگو نمی کند ولی ما از رفتارش متوجه می شویم که ناراحت است. شما اگر به عکسی که همان لحظه از او گرفتم، نگاه کنید، خودش همه چیز را می گوید. من آن روز آن قدر از این موضوع ناراحت شدم که در این باره با آنها صحبت نکردم تا آخر هم در مراسم نماندیم و تقریبا 20 دقیقه مانده بود ...
17 سال هم نوایی با محرومان که نتیجه اش شهادت بود/ در آخرین روزهای حیاتش متوجه شدیم که شیمیایی است
بررسی کنید، شاید چیزی که من می گویم، درست باشد . آن روز با همین بحث کوتاه به پایان رسید و ما کتاب ها را خریداری کردیم و به مسجد بردیم، روحانی مسجد خیلی خوشحال شد، به حاج آقا گفتم: اگر پول بیشتری داشتیم کتاب های بیشتری می خریدیم . حاج آقا، مجدداً مقداری پول به ما داد و گفت: بروید کتاب های مورد نیاز را خریداری کنید . نمی دانم چند روز بعد بود که به آنجا رفتم، خانم فروشنده (خانم ...
لحظه پدر شدن شهیدجهان آرا
مسجد بزرگ شوند. محمود و دیگر برادرهایم به مسجد می رفتند، در کلاس درس می بینیم بعضی از بچه ها درک و گیرایی بهتری از درس دارند محمد هم همینطور بود. برای مادرم از کلاس درس که صحبت می کرد مدام آیه های شهادت و جهاد را می خواند حتی یک بار مادرم به شوخی گفت محمد آیا در قرآن فقط آیه های جهاد و شهادت است؟! یعنی شما فقط این را متوجه شدید؟1 گفت به خاطر ظلم و ستم جامعه این آیات نماد مبارزه ضد شاه هستند. ...
بابایی: خاطرات را رنگ آمیزی کنیم/ دهقان: کوفت و زهرمار در کتاب حسام نیست/ حسام: حرف رزمنده ها مثل روضه ...
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ، آیین رونمایی از کتاب رد پا برهنه ها عصر دیروز چهارشنبه 4 خرداد با حضور گلعلی بابایی، معصومه رامهرمزی، احمد دهقان، جواد محقق، حمید حسام و مرتضی نادراحمدی راوی این کتاب در سرای اهل قلم برگزار شد. معصومه رامهرمزی نویسنده و پژوهشگر و همچنین از امدادگران دوران 8 سال دفاع مقدس در ابتدای این مراسم گفت: کتاب رد پا برهنه ها دارای چند ویژگی منحصر به ...
"محسن ماندگار" به عنوان شهید شاخص سازمان بسیج مهندسین صنعتی معرفی شد
آرزویش رسید". از طرفی حسین نیز در همان منطقه به مداوای همرزمان محسن مشغول و منتظر محسن بوده است که بعد متوجه می شود، نتوانستند او را به پشت جبهه منتقل کنند. پیکر محسن پیدا شد مادر دانشجوی شهید در باره پیدا شدن محسن می گوید: بعد از 11 سال از دانشگاه به ما خبر دادند که شهید ماندگار را آوردند. داماد ما شهیدمان را شناسایی کرد و گفت: "محسن است". البته دیگر چیزی از جسدش باقی نمانده ...
به عباس می گفتم: چرا منو بدبخت کردی؟ او می گفت: سرپرست همه ما خداست
...، من فقط وسیله هستم. همسرتم. مرد خانه ام. امیدتم. سایه من بالای سرتان هست؛ اما سرپرست تو خداست، نه تو، سرپرست همه ما خداست . او با این حرف ها مرا برای شهادتش آماده کرد. زمانی که شهید شد، من 28 ساله بودم. * با پای برهنه عباس را بدرقه کردم 10روز زودتر از سفر حج برگشتم، سفر حجی که خداوند توشه مرا صبر و طاقت شنیدن خبر شهادت عباس قرار داد. لحظه ای که از هلیکوپتر پیاده شدم، کفشم ...