سایر منابع:
سایر خبرها
این بار حاشیه ها دلپذیرند/ هشت قصه خواندنی درباره آقای تام هنکس: از ماشین تحریر با اثر انگشت پدر، تا ...
لیست کارهایی که باید انجام شوند و روی یخچال نصب می شوند استفاده می کند. به گفته خودش، او دستگاه های بزرگ فلزی را به این دلیل نسبت به پردازنده های کلمه امروزی ترجیح می دهد که از ضربه زدن به کلیدهای آن و صدای بلندی که از آن ناشی می شود لذت می برد. اما این ستاره ارتباط خصوصی تری هم با یکی از آن ها که متعلق به پدرش بود داشت. هنکس در مقاله سال 2013 نیویورک تایمز خود نوشت: آندروود پدرم که بعد از جنگ برای ...
گفت و گوی جالب با سالارپولاد ، جوان روستایی، پدیده اینستاگرامی ایران/ وقتی مردم ستاره های واقعی هستند: ...
کافه سینما- ...در دنیای واقعی این اندازه مدرن بودن یک جور کسالت آور است، اینجا هر روز و هر ساعت یک تنوع برای ما هست، گاو یا گوسفندها زایمان می کنند و به خوبی ما شاهد تغییر فصل ها هستیم، درختان هر روز اینجا یک رنگ است... سالار پولاد جوان روستایی است که حالا در اینستاگرام 14 هزار فالوئر دارد. او که همه شهرت مجازی خود را مدیون اینستاگرام است می گوید: چهره های معروف وقت شان را در اینستاگرام تلف می کنند. در مزرعه مسئول گاوهاست و به قول خودش یک پا دامپزشک به حساب می آید. به گزارش کافه سینما و به نقل از مجله مهر مردی که کیلومترها از پایتخت دور است صبح ها ساعت سه از خواب بیدار می شود و تا هشت شب کار می کند. سالار پولاد نام آشنایی برای کسانی است که در اینستاگرام فعالیت می کنند صفحه ای که متعلق به محمد قاسم ترابی، روستایی ای است که می گوید با پارتی بازی دیپلم هم گرفته است. بیش از 14 هزار نفر صفحه را دنبال می کنند و طرفداران زیادی پیدا کرده است. به همین دلیل روزنامه اعتماد در ویژه نامه نوروزی خود به سراغ این جوان محبوب رفته است: عکس های او ساده و از فعالیت های روزمره اش است. شاید نخستین سوالی که به ذهن برسد این باشد که چگونه یک روستایی که شاید از تکنولوژی که در شهرهای بزرگ هست، دور باشد این اندازه بتواند محبوبیت کسب کند. تفاوت در فکر او دلیل این اتفاق است. محمد معتقد است که انسان ها باید در زندگی شان مفید باشند و اگر کسی در زندگی مفید نیست وقت خودش را تلف می کند. تفاوت زندگی سنتی و دلچسب او با زندگی مدرن بقیه ایرانی ها باعث شده تا در تمام نقاط دنیا عکس های او را دوست داشته باشند. چهره های مختلف سیاسی، فرهنگی و ورزشی در اینستاگرام، شبکه های اجتماعی که در سال گذشته بی شک مهمترین شبکه اجتماعی به حساب می آمده، حضور دارند؛ چهره هایی که از سه تا 900 هزار فالوئر دارند اما هیچ کدام به اندازه سالار پولاد جذاب نیستند و به نظر خود محمد ترابی آنها در حال تلف کردن وقت خودشان در اینستاگرام هستند. اعتماد او را به عنوان یکی از چهره های سال شبکه های اجتماعی معرفی می کند و در این گفتگو با او درباره تمام اتفاقات زندگی اش تا امروز گپ زده است. *خودتان را معرفی کنید و بگویید که چه تحصیلاتی دارید و چند سال تان است؟ محمد قاسم ترابی هستم، سنم هم 28 سال تقریبا، دیپلم هم هستم. *چرا در بیوگرافی خودتان در اینستاگرام نوشته اید که بی سواد هستید؟ بی سواد که نمی دونم. والا نسبت به علم و دانش دیگران سواد ما آنچنان نیست، همین دیپلم را هم با پارتی بازی گرفتیم (می خندد). کاردانش خواندم منتها به تناسب شغل، یکی از شاخه های آن که گاوداری صنعتی بود را خواندم، بهداشت دام و طیور رشته ما بود. *دوست نداری ادامه تحصیل بدهی؟ کی از تحصیل بدش می آد، اما موقعیت شغلی ام ایجاب می کند که باید هر روز سر کار باشم و نمی توانیم کار دیگری داشته باشیم یا درس بخوانیم. *دقیقا کجا زندگی می کنی؟ استان گلستان، شهرستان بندر گز، در خود شهرستان زندگی نمی کنم در یکی از روستاهای توابع، روستای گز شرقی زندگی می کنم. *چرا اینستاگرام راه انداختی، اصلا فکر می کردی این اندازه مشهور شوی؟ حقیقتش را بخواهید اصلا فکرش را نمی کردم که کار به این جاها بکشه، اینقدر در دنیای مجازی آدم ها به همدیگر نزدیک باشند و حتی یک آدم پیشرفت کند یا اسمی به هم بزند، همه برادرهای بزرگ در دنیا می روند کار می کنند تا برادر کوچک تر را بفرستند دنبال کار و دانش؛ من رفتم در مزرعه کار کردم تا برادر بزرگ تحصیلاتش را تمام کند. *در واقع شما کار کردید تا برادر بزرگ درس بخواند؟ بله، همین طور است. *برادر شما چه رشته ای می خواند، در چه مقطعی؟ دکترای ام بی ای در تهران می خواند. به تازگی تز او را قبول کرده اند. *به راه اندازی صفحه اینستاگرام چه ارتباطی دارد؟ برادرم نخستین حقوقش رو برای من گوشی اندروید گرفت، من لمسی بلد نیستم اون گفت همه دارن تو هم استفاده کن و می توانی عکس و متن به اشتراک بگذاری. گفت این صفحات در دنیای مجازی صفحه های اجتماعی هستند و تو از کار و طبیعت می توانی عکس بگیری و به اشتراک بگذاری و به من اینستاگرام را معرفی کرد و گفت که در گوشی نصب می شه. گفت که شب که میای خونه عکس می ذاری تا آدم هایی که در شهر هستند لذت ببرند. اوایل اهمیت نمی دادم و وقت نمی گذاشتم و کارم خیلی زیاد بود. برادرم صفحه من را راه اندازی کرد اما کم کم خودم این صفحه را جلو بردم. *چرا اسم پروفایل تو در اینستاگرام سالار پولاد است؟ اسم رو برادرم گفت می خوای چی بذاری، منم یه جفت سگ داشتم که جفتشون مردن و خیلی قوی بودن، یکی سالار بود، یکی پولاد. من دیدم که آنها برای من و مزرعه زحمات زیادی کشیدند و برای قدردانی از آنها بود که اسم پروفایلم را سالار پولاد گذاشتم. این کمترین کاری بود که می توانستم برای آنها انجام بدهم. کار دیگری از دستم بر نمی آمد. *رفتار مردم با تو چطوری بوده؛ چه اینستاگرام، چه در روستا و شهر خودت؟ مردم روستا متوجه حضور تو در اینستاگرام شدند؟ اره متوجه شدند. حقیقتش را بخواهی درسته که ما در روستا زندگی می کنیم اما روستا روز به روز مدرن تر می شود. روستا تبدیل به شهر شده. حتی تازگی ها آسفالت کردند و مردم هم پلاک شده اند (می خندد) خیلی از مردم روستا که آدم های تحصیلکرده و استاد دانشگاه بودند اینستاگرام داشتند. آنهایی که از این گوشی ها داشتند آدم های پولدار و ارباب و زمین دار هستند و بچه های دانشجو دارند که برای آنها راه اندازی می کنند یا دکتر یا مهندس هستند، بقیه مردم نمی دانند صفحه لمسی و اندروید چی هست و اینهایی که دارند تا چند وقت پیش نمی دانستند که من دارم و باورشان نمی شد که من با این موقعیتی که در روستا دارم اینقدر توانایی داشته باشم که این کار را کنم و با تعجب حرف می زنند و می گویند که کارت 20 است. *اکثر کسانی که تو را فالو می کنند از ایران هستند؟ از سراسر دنیا هستند. البته همه ایرانی هستند. بیش از 50 درصد، ایرانی های خارج از کشور هستند. شدیدا به عکس های من علاقه دارند. از شهرهای بزرگ مثل تهران هم هستند و خیلی به من علاقه دارند. من واقعا فکرش را هم نمی کردم. *به این نتیجه رسیده ای که خیلی از ایرانی هایی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند یا خارج از کشور هستند، حسرت زندگی تو را دارند؟ این به من ثابت شد و اصلا فکر نمی کردم که کسی این زندگی سخت من را انتخاب کند واقعا فکر نمی کردم. باور کنید کاری که ما انجام می دهیم خیلی سخت است از نظر جسمی. تا کسی نیاید کارها را انجام ندهد متوجه نمی شود. صبح از سه باید بیدار شوی و تا هشت شب کار انجام دهیم. در روستاهای ما از 50 سال به بعد صددرصد دیسک کمر می گیریم، فشار کار خیلی زیاد است. من واقعا تازه متوجه می شوم که چقدر آدم هایی هستند که می خواهند جای من زندگی کنند و اینقدر زندگی در شهر به آنها فشار آورده است. *چه حسی داری که 14 هزار نفر کارهای تو را دنبال می کنند؟ واقعا من خودم با تعجب نگاه می کنم. تعداد فالوئرهای من نسبت به خیلی از بازیگرها زیاد نیست اما برای یک آدم عادی این تعداد خیلی زیاد است ولی خب واقعیتش اینقدر مردم سادگی و طبیعت را دوست دارند که من هنوز در تعجبم، در دنیای واقعی این اندازه مدرن بودن یک جور کسالت آور است، اینجا هر روز و هر ساعت یک تنوع برای ما هست، گاو یا گوسفندها زایمان می کنند و به خوبی ما شاهد تغییر فصل ها هستیم، درختان هر روز اینجا یک رنگ است. *تا حالا تهران آمدی؟ کلا دو بار بیشتر تهران نیامدم که یک بار به قم رفتم و نذر داشتم. واقعا بیشتر از دو روز نتوانستم تحمل کنم و سریع به شهر خودمان برگشتم. نمی دانم که مردم چه جوری در این شهر زندگی می کنند. واقعا به خاطر این جایی که زندگی می کنم خدا را شکر می کنم. *دقیقا این روزها چه کارهایی انجام می دهی؟ در مزرعه هرکسی وظیفه خاصی دارد. من و پدر و پسر عمویم در مزرعه کار می کنیم. هرکس یک وظیفه ای دارد. من مثلا مسئول گاوها هستم. اگر مریض شوند من آمپول و سوزن به آنها می زنم و البته بقیه حیوانات را هم من می توانم معالجه کنم. تو این بخش، حرفه ای هستم. در واقع خودم یه پا دامپزشک هستم. در باغ و مزرعه هم فعالیت هایی را انجام می دهم، صبح و غروب می رویم برای دوشیدن گاو و این کار تا میانه روز ادامه دارد. الان موقع کاشتن نهال است. همیشه اسفند ماه برای کاشتن نهال است. الان هم مشغول کاشت و کوددهی هستیم. از 20 روز دیگر کارهای شالیزار شروع می شود. *چه چیزهایی در باغ خود کاشته اید؟ تقریبا همه چیز به جز آناناس و نارگیل در باغ ما وجود دارد، حتی ما یک درخت موز داریم. *وضعیت زندگی مردم در روستای شما چگونه است؟ واقعیت این است که هیچ وقت مردم روستاها در رفاه و در وضعیت مرفه زندگی نیستند و این تبدیل به موقعیت اجتماعی شده است. اکثر روستاها بدهکاری دارند و شاید پیش خودتان فکر کنید کسی که این همه زمین دارد و دامدار است پس حتما وضع خوبی دارد، همیشه خرج بیش از دخل است، یادم می آید سال گذشته برف آمده بود و کل مرکبات را خشک کرد، بدهی زیادی روی دست کشاورزان گذاشت و آنهایی که نداشتند مجبور شدند طلا و جواهر همسرشان را بفروشند. حتی عده ای هم بودند که نصف گاو و گوسفندان شان را فروختند. اما هنوز امسال بازار شل و قیمت ها پایین است. دولت هم واردات را زیاد کرده. *الان با چه گوشی عکس های اینستاگرام خودت را می گذاری؟ پست گذاشته بودم درباره این مسئله که حذفش کردم. واقعیتش را بگویم که الان من یک گوشی نوکیای معمولی دارم. گوشی اندروید ندارم. گوشی من از روی تراکتور افتاد شکست و له شد. دلیل اینکه کیفیت عکس های من متفاوت است همین مسئله است که باید گوشی های اندرویددار قرض بگیرم و پسوردم را وارد کنم تا بروم داخل صفحه ام. متاسفانه وضعیت اقتصادی من باعث شده نتوانم یک گوشی اندرویددار برای خودم بخرم. *اینستاگرام چه اندازه به زندگی تو کمک کرده است؟ برای خرید گاو و گوسفند خیلی پیشنهاد داشته ام اگر کسی بخواهد از اینستاگرام پول دربیاورد می تواند این کار را انجام دهد. شهرتی که از این راه به دست آوردم؛ از راه روزنامه ها و شبکه هایی است که درباره من نوشته شده است. یک مجله خارجی هم خبرنگار فرستاد از من و روستا عکس گرفت و کلی گیر داده بودند که می خوان با من مصاحبه و گزارش تهیه کنند. شبکه یک و شبکه سه هم اینستاگرام من را نشان دادند. چند هفته پیش دیدم خبرگزاری ها هم این کار را کرده اند. هم خودم و هم خانواده ام متعجب هستند که چطوری در یک فضای ساده با عکس های ساده این اندازه می توان تاثیرگذار بود. *کی اینستاگرام خودت را راه اندای کردی؟ حدودا دو سال پیش صفحه را راه اندازی کردم. *خانمت چه اندازه با تو در پیش بردن این صفحه اینستاگرام همکاری کرده است؟ واقعیتش این است که علاقه ندارد و می گوید به کارت صدمه می زند و شب نیم ساعت هم می آیی خونه با این خستگی می ری سمت گوشیت. اما برادر و خواهرها علاقه دارند و خیلی کمکم می کنند. خیل علاقه نشان دادند اما مادرم و پدرم و به صورت کلی اهالی روستا معتقدند که گوشی و اینترنت خانواده را از هم می پاشاند. همیشه برای استفاده از اینستاگرام و عکس گذاشتن از خانمم اجازه می گیرم بعدا این کار را انجام می دهم. *چه برنامه هایی از گوشی های هوشمند را دوست داری؟ برنامه هایی که خیلی خوب باشند زیاد هستند. دوستان زیادی از طریق اینستا پیدا کردم و با آنها رفاقت دارم. خیلی ها هستند که می آیند مزرعه و با من در ارتباط هستند و شهرهای مختلف حتی از تهران رفیق های زیادی پیدا کردم. اکثر دوستانم پیشنهاد می دهند بیا واتس آپ و وایبر تا گروه تشکیل بدهند و من هم باشم، خیلی علاقه دارند. ولی من واقعا وقت این کارها را ندارم. البته قبلا در گوشیم واتس آپ و وایبر هم بود که متاسفانه گوشیم از بین رفت. *چقدر شهر می آیی؟ شهر که اصلا نمی آیم اگر موقعیت پیش نیاید خودم علاقه ندارم، اگر بروم برای گرفتن دارو یا سم می روم. برای رفتن خانواده به دکتر و بیمارستان مجبوریم بریم. *چند فرزند داری؟ یکی. دختر هست و یک سال و شش، هفت ماهش است. *شده مردم تو را اذیت هم کنند، دست بیندازند یا هر چیز دیگری؟ از هر 20 نفر بالاخره چند نفر هستند که می گویند برو همون چوپونیت رو بکن یا تو رو چه به این کارها ، مثلا می گویند که تو داری آبروی خانواده و کارت را می بری . برای من مهم نیست بالاخره این آدم ها هم وجود دارند. *چه مشکلاتی در زندگی داری؟ خداییش در زندگی خودم هیچ مشکلی ندارم، وقتی زندگی خیلی ها را نگاه می کنم فقط خدا را شکر می کنم و اگر خدا سلامتی هم به ما بدهد واقعا هیچ مشکلی ندارم. تنها مشکلاتی که هست مشکلات اقتصادی است که آن هم حل می شود. در کل هیچ مشکلی ندارم. واقعا خدا را شکر می کنم. *در بین این چهره های معروفی که در اینستاگرام هستند و فالوئرهای زیادی دارند کدام را می پسندی؟ من خیلی ها را می بینم که فالوئرهای زیادی دارند، اما حقیقت را بخواهی در کل اینستاگرام هیچ چیز جالبی پیدا نکردم، معمولا صفحات شخصی بوده یا می خواستند چیزهای مختلفی را تبلیغ کنند. مثلا عکس می گذارند که آخرین شام شان چه بوده یا با ماشین آخرین مدل عکس می گذارند یا می روند استانبول عکس می گذارند که چه بشود واقعا. هیچ کدام عکس ها و کارهای جالبی ندارند. *اگر صفحه اینستاگرام یکی از چهره های معروف دست تو بود دقیقا چه کار می کردی؟ واقعیتش را بخواهید پدرم همیشه یک نصیحت می کند. او می گوید آدم باید در جامعه و خانواده مفید باشد. من می گویم آدم باید در جامعه خودش و در زندگی خودش برای مردم مفید باشد، بی فایده نباشد. باور کنید اگر این قدر مردم علاقه پیدا نمی کردند اینستاگرامم را صد بار می بستمش. اگر در روز یک درخت در یک ساعت بکارم می تواند کلی برای من خوب و مفید باشد و میوه ها را آدم ها استفاده کنند. به نظرم این چهره های معروف وقت خودشان را در اینستاگرام تلف می کنند. ...
حکایت پرماجرای مردی که "خودکار" را به ایران آورد
به گزارش صبحانه ، علی اکبر رفوگران که خودکار بیک را به ایران آورد و تولید مداد سوسماری را متحول ساخت، از همان سال های نوجوانی در دهه 1320 وارد میدان کسب و کار شد و به پیشرفت های بزرگی در بازار و تولید نوشت افزار رسید. او برای اولین بار در دهه 40 مردم ایران را با پدیده ای به نام خودکار آشنا کرد و چنین نامی بر آن نهاد تا جایگزین بی دردسری برای خودنویس باشد. خودش می گوید که شاید می شد نام ...
پسرانی که در موسیقی راه پدر را ادامه دادند
، قشنگ، اردوان، اردشیر و ارژنگ امروز در عرصه موسیقی ایرانی نوازندگان و آهنگسازان شناخته شده ای هستند. پس از آنکه فرزندان کامکار به آمادگی نسبی برای نواختن موسیقی دست پیدا کردند، اولین ارکستر این خانواده در سال 44 تشکیل شد. از آن سال تاکنون گروه کامکار مهم ترین خانواده موسیقی در ایران است. گروهی که همه نوازنده هایش جزیی از خانواده هستند و تاثیر شگفت انگیزی را هم بر موسیقی کشور داشته و دارند. ...
مایکل لدین؛ از دلالی در رسوایی ایران-کنترا تا سندسازی برای حمله به عراق +تصاویر و فیلم
. اگر امروز تنها یک منطقه وجود داشته باشد که سزاوار آشفتگی و بی ثباتی باشد، همانا خاورمیانه است. اگر جنگ را به صورت مؤثری آغاز کنیم، رژیم های تروریست را در عراق، ایران، و سوریه سرنگون خواهیم کرد، و حتی خواهیم توانست پادشاهی عربستان را نیز سرنگون ساخته یا آن را مجبور به دست کشیدن از پرورش تروریست های جوان نماییم. این است ماموریت ما در جنگ علیه تروریسم. [78] در سال 2002 لدین خواستار سرنگونی ...
هر کس نظریه نوینی می دهد مورد هجوم و تهمت قرار می گیرد
...، عدالت و جنبه عقلایی آن رعایت شده است، نه اینکه متوقع باشیم هر کدام از زن و مرد در صورت عدم تمایل به ادامه زندگی، مجبور باشند تا پایان عمر به پیمان زناشویی خود وفادار باشند، چرا که این استبداد است. در ازدواج دختر باکره رشیده هم گفتیم که خودش حق ازدواج دارد، یعنی اگر دختری است باکره و رشیده و خودش مصلحت را می فهمد نیازی به اجازه پدر در عقد دائم ندارد. در بحث قیمومیت مادر نیز معتقدیم بعد از فوت ...
علی کریمی در گفت و گوی نوروزی: وقتی عصبانی می شوم، بداخلاق می شوم
... * خانه تکانی: زیاد اهل کار کردن در خانه نیستم و برای همین در خانه تکانی قبل از عید زیاد کمک نمی کنم. البته دوست دارم کمک کنم ولی از ترس اینکه زحمات همسرم را دو برابر کنم ترجیح می دهم دست به چیزی نزنم! البته بچه که بودیم در زمان خانه تکانی، فرش شستن حال و هوای دیگری داشت و برای مادرم، فرش پارو می کردم. * لحظه تحویل سال: لحظه تحویل سال را دوست دارم و دلم می خواهد در کنار خانواده ام ...
وصف زیبای امام علی(ع) از زبان حضرت زهرا(س)
، وَ بَعْدَ اَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجالِ وَ ذُؤبانِ العَرَبِ وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْکِتابِ. کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّهُ. پس خدا شما را بوسیله پدر من محمد(ص) نجات داد. و بعد از همه این حوادث ناگوار و آن افراد متهوّر بی منطق از مشرکین و گرگ های عرب که پیغمبر به آنها مبتلا شد، به متمرّدین از اهل کتاب مبتلا شد( در تورات و انجیل بعثت رسول اکرم(ص) بشارت داده شده ...
یک روز با رضوانه مستند بی بی سی را می بینیم
برایتان اجر دارد. خیلی صحبت شان طول نکشید و زود جلسه را تمام کردند. فرض کنیم الان زمان قبل از شهادت شهید هادی است. با علم به این که شهید هادی قرار است شهید شود، اجازه می دهید که به سوریه بروند؟ بله. الان هم ناراحت نیستم؛ یکی از دعاهایم شهادت هادی بود. ولی هادی خیلی زود شهید شد و من دوست داشتم از ایشان چیز های بیشتری یاد بگیرم چون من همیشه به چشم معلم به ایشان نگاه می کردم. ...
سحر قریشی: می ترسم عکس خانوادگی بگیرم/دلشوره هایم را با مانیکور و براشینگ در آرایشگاه برطرف می کنم!
دلم می گیرد از اینکه ما پیرامون موضوعی، بدون اینکه تحقیقات کافی انجام دهیم، قضاوت می کنیم و دوست داریم همه چیز را با زاویه دید خودمان مورد بررسی قرار دهیم و برداشت هایمان هم در این مورد بسیار سطحی است ... اما با این حال فکر می کنم آنهایی که مخاطبان جدی هستند و حاشیه برایشان چندان اهمیتی ندارد، حقیقت را بهتر از هر کس دیگری درک کردند. از عکس خانوادگی می ترسم متاسفانه برخی از ...
یادی از شهدای فصل بهار ابرکوه / امنیتی که امروز وامدار خون شهداست
را نمی دیدیم. حاج حسن غلام زاده که رزمنده باتجربه ای بود، از سنگر بیرون رفت و برگشت پرسیدیم چه خبر؟ گفت: نگران نباشید انفجار خمپاره 120 بوده است. به مرور بچه ها کنجکاو شده و فهمیدند که خمپاره داخل سنگر بچه های ابرقویی خورده و عزیزان مجید چاکرالحسینی، علی دارایی، علی فاتحی و چند نفر دیگر به فیض شهادت نائل آمده اند. هرچند احمد شیخی هم با آنان بود ولی چون آن لحظه بیرون از سنگر بود، به شدت ...
عبدالوهاب شهیدی: فامیل هایم گفتند انبار اسلحه دارم، دستگیرم کردند!
خیلی کم سن و سال بودید یعنی زمانی که رادیو و تلویزیون نبود خودتان با جعبه های کوچک سنتور ساختید؛ ساز سنتور را کجا دیده بودید؟ تا به حال سنتور ندیده بودم. خودم هم نمی دانم چطور این کار را انجام دادم. نخ و قرقره خیاطی را روی جعبه های چوبی کنار هم می بستم و وقتی با انگشت روی آنها دست می کشیدم صدای قشنگی می داد. یک بار پدرم آمد بالای سرم و گفت: سنتور درست کردی؟ من نمی دانستم این جعبه ای که درست ...
شهید زیارتی قبل از جنگ به این مقام رسید/محسن مانند حضرت زهرا(س) شهید شد/ ما محصول کار شهدا هستیم
... شهید زیارتی(محسن) به علت دفاع مقدس به این مقام نرسیده بود. او از قبل از آن به دنبال شهادت بود. علت آشنایی من با ایشان این بود که در کردستان جنگ شده بود. در مسجد که ثبت نام می کردند، دیدم که پسری 14،15 ساله دور میز میچرخد. با هم سلام علیکی کردیم. پسری بود فهمیده، مودب و خوش زبون. من، هم سن و سال ایشان بودم اما چون پدرم امام جماعت مسجد بود، برای ثبت نام از متقاضیان اعزام.پشت میز نشسته بودم. از ...
وضعیت مدارس در دوران طاغوت/ برگزاری اردوهای تابستانی مختلط دانش آموزی
گنجنامه که یک جاده نظامی بود، آمد و مأموران همه وسایل را می گشتند. تاسوعا و عاشورای سال 57 اوج فعالیت ها بود و زمین چمن دانشگاه تهران محل تجمع دانشجویان و پخش اعلامیه ها بود. *ساماندهی کمیته های استقبال امام(ره ) ابتدا قرار شد امام(ره) روز 9 بهمن بیاید و ما در میدان آزادی تجمع کردیم، اما ایشان نیامدند و روز 11 بهمن در مسجد محله مان در اتابک و خیابان نفیس آن زمان در منطقه ...
شهیدی که سخنران مراسم هفتم و چهلم خود را تعیین کرد
گلوله تانک به سنگر هدایت عملیات، به ندای حق لبیک گفت و عاشقانه به آرزوی دیرینه خود شهادت رسید. در بخشی از وصیتنامه این شهید گرانقدر آمده است: "بنام او که همه چیزم اوست. اینجانب هدفم از رفتن به جبهه این بوده است که: اولاً خدمتی به اسلام نمایم و بعد به فرموده امام خود لبیک گفته باشم، که می فرماید: مسأله اصلی جنگ است و من هم تمام مسائل و مشکلات را زیر پایم گذاشتم. خدایا! به من کمک کن ...
همدلی و همزبانی دولت و ملت مانع پیروزی دشمنان می شود
خوانساری با تأکید بر اینکه مادر، بنیان جامعه بشری محسوب می شود، تصریح کرد: دین مبین اسلام به مادر، زن و دختر توجه خاصی داشته است و وجود نخستین فرزند خانواده ای که دختر باشد را مایه سعادت عنوان کرده است. وی در ادامه سخنان خود با بیان اینکه حاج اسدالله فریدون پدر رئیس جمهور از کسبه متدین سمنان و نماینده و مورد اعتماد مرجع زمان خود آیت الله العظمی بروجردی در این منطقه بود، گفت: مادر رئیس ...
زندگی خصوصیِ محبوب ترین چهره ورزشی سال ایران
گل نشد. همه ایران آنها را مقصر می دانستند. فردای بازی با عراق کی روش جلسه ای ترتیب داد. همان ابتدای جلسه از امیری و حاج صفی درخواست کرد که در ردیفجلو بنشینند و رو به آنها گفت: شما پنالتی را از دست نداید بلکه تمام سعی تان رک کردید تا تیم به موفقیت برسد و پیروز شود. او هرچقدر عصبی و ناراحت به نظر برسد و حتی برخی اوقات از الفاظ ناشایست استفاده کند اما با بازیکنانش بسیار مودب است، بسیاری از بازیکنان ...
شانه های زخمی خاکریز، خاطرات یک امدادگر جانباز
پاک سازی انجام نگرفته، چون لحظاتی قبل دو عراقی را همان جا دستگیر کرده بودند. داشتیم غذا می خوردیم که حاجی با شتاب آمد و سجده شکر بجا آورد. بچه ها با تعجب جریان را پرسیدند. معلوم شد وقتی از جاده آسفالته، که به طرف فاو می رفتف چهار نفر از گوشه ای شروع به تیراندازی می کنند، حاجی با موتور بوده که همه را رد می کند. بعد می بیند یک نفر احترام نظامی می گذارد و ماشینی هم در حال راهنما زدن است ...
منتظر سریال "پایتخت 4" در ماه مبارک رمضان باشید
به گزارش ایمنا، محسن تنابنده بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون با انتشار عکسی از خودش در سریال پایتخت 3 از پخش سری جدید این سریال در ایام ماه مبارک رمضان سال آینده خبر داد. "پایتخت" عنوان مجموعه تلویزیونی به کارگردانی سیروس مقدم است که سه سال متوالی ایام نوروز از شبکه یک سیما جمهوری اسلامی پخش می شد و محسن تنابنده در نقش نقی معمولی، علی رضا خمسه در نقش پنج علی معمولی(پدر نقی)، ریما رامین فر در ...
احمد حسن البکر یک بازیگر حرفه ای بود/ قرار شد یکی از سران حزب را به صرف اتهام اعدام کنیم/ دستور پدر زن ...
شود و .... -اعدام بدون محاکمه. بدون محاکمه. تمام. از این جهت که مسئول حزب و رئیس جمهور [احمد حسن البکر] این اطلاعات را دارد همین برای اینکه حکم اعدام صادر شود کافی بود. بقیه هم ما بودیم (حالا اسم بگذاریم غافل یا اصولی یا هر اسمی) موضوع را از جهت دیگر گرفتیم و گفتیم این یک اصل غیرقابل قبول است و شدنی نیست و اگر این اصل جا بیفتد معنایش این است که همه ی ما به صرف اینکه اتهامی به ما وارد شود ...
رؤیاهای بسیاری با بوعلی دارم/با حکم امام(ره) رئیس نیاوران شدم
...، پدر هم آن دوره جوان بودند خلاصه نواب به پدرم گفته بود که بیایید دست به دست هم بدهیم و حکومت پهلوی را ساقط کنیم، پدر هم به شوخی به ایشان گفته بود که من این کار موقوفه را تمام کنم بعد ادامه کارها! خلاصه اداره اوقاف ناچار شده بود موقوفات قائن را زیر نظر پدرم قرار دهد. *پس از علاقه مندی به صوفیان و عرفان تصمیم گرفتم به شیراز بروم. با وجود اینکه عرفان آن دوره درس زننده ای بود و کسی که ...
من نگران مصطفی بودم او نگران حضرت زینب/ عطر مصطفی هنوز در خانه مان پیچیده است/ بارها به سرم زد به سوریه ...
حسین حسین می گویید و آرزو می کنید که ای کاش در کربلا با تو بودم. الآن هم موقعی هست که باید در دفاع از حرم بی بی زینب(ع) اسلحه بگیریم و به جهاد بپردازیم. مداح اهل بیت(ع) از همان بچگی در این حال و هوا بود. هیچ گاه به یاد ندارم که از مال دنیا برای خودش اندوخته ای داشته باشد. حتی زمانی هم که به شهادت رسید؛ به لحاظ مادی واقعا چیزی نداشت. با اینکه بسیاری از این سال ها تا جایی که ...
حدیث لوح فاطمه(س)ونکته هایی در شرح آن
گشود و به رؤیت پدرم رسانید. پدرم به جابر فرمود: جابر! حال به صحیفه ای که در نزد توست بنگر تا برای تو از حفظ بخوانم. جابر به نسخه ای که در دستش بود، نگریست پدرم تمام مطالب صحیفه را از حفظ برای جابر خواند. سوگند به خدا حرفی از کلام امام با حرفی از صحیفه ای که در دست جابر بود مخالف نبود. پس از آنکه قرائت امام به پایان رسید جابر گفت: خدای بزرگ را شاهد می گیرم که آنچه در صحیفه نزد فاطمه(س) دیدم ...
موزه های تهران را بشناسیم+ تصاویر
، گاوداری، گلخانه های گوناگون، استخرها و زمین های ورزشی مختلف در این مجموعه ی 110 هکتاری وجود دارند. باغ سعدآباد از سوی رضا شریعت زاده گیلانی معروف به حاج آقا رضا رفیع یکی از رجال سیاسی دوره ی قاجار و پهلوی و دوست رضا شاه خریداری شد. وی در خاطرات خود می نویسد: من سعدآباد را از ابوالفتح سردار اعظم- پسر بانو عظمی خواهر ظلل السلطان به مبلغ چهارصد هزارتومان با مهر حاج آقا نورا... و کلباسی ...
مهیمن از معجزه ازدواج خود گفت
کرد که می خواهی تئاتر بازی کنی، سریعا گفتم: بله، چند روز تمرین کردیم. این تئاتر در سالن سینمای کارخانه قراربود اجرا شود، که پدرم در همان جا کار می کرد. تمام دیالوگ ها را با تسلط اجرا می کردم، چنان که حضار برایم دست زدند؛ از همان جاعاشق هنر شدم و از آن روز به دنیای سینما علاقه مند شدم و تمامی فیلم های سینما را می دیدم و همیشه هم، خودم را جای هنر پیشه های زن می گذاشتم. روزها گذشت ...
حقی که از حضرت زهرا(س) نادیده گرفته شد/ راه افزایش روزی در کلام حضرت زهرا(س)
به گزارش گروه فرهنگ و معارف فرهنگ نیوز، در مطالب پیشین شرح مختصری از مضامین عالی نخستین فراز خطبه فدک ارائه گردید.حضرت زهرا(س) تا اینجا تاریخچه ای از خلقت، بیان و بعد فهرستی از اصول اعتقادات را از مبدأ تا معاد و نبوت پیامبر اکرم (ص) را بیان فرمودند. در ادامه خطبه مردم را نسبت به وظیفه شان پس از پیامبر(ص) متذکر میشوند. رحلت رسول خدا(ص) ثُمَّ قَبَضَهُ الله إلَیهِ قَبضَ رَأفَةٍ ...
راز سالم ماندن کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)/ سرنوشت 9 مجلد الغدیر
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس ، اردیبهشت ماه سال 93 بود که با چهارمین فرزند علامه امینی مؤلف اثر گرانسنگ الغدیر گفت وگو کردیم، وی هم اکنون بعد از سه برادر فقیدش مسئول رسیدگی به کتابخانه امام امیرالمؤمنین نجف است، متولد تیرماه سال 1336 در تهران است، دوران کودکی و نوجوانی اش را در خیابان ایران گذارنده است و با اینکه در 14 سالگی پدرش را از دست داده است، خاطرات جالبی از آن دوران به یاد ...
مغز علامه اندازه 700 سال کار کرده بود
.... -منزل پدرم یادم می آید اغلب شب ها ساعت دوازده درس علامه طباطبایی تمام می شد یک ساعت جلوس خانوادگی داشتیم، شب ها آبگوشت می خوردیم مادرم معمولاً دوست نداشت وقت حاج آقا تلف بشود، سریع وسایل را می آوردیم و بعد از شام جلوس داشتیم آنقدر این یک ساعت شیرین و شنیدنی بود که اکنون به آن لحظه ها حسرت می خورم، دلم می خواست یک بار دیگر این یک ساعت برایم تکرار می شد و حاج آقا برایمان صحبت می کرد از قضایا و قصه های پیغمبران و بزرگان پدر آن زمان تلاش داشت که ما را نسبت به مسائل دینی حساس کند گاهی هم مادر از برخی مسائل روزانه صحبت می کرد، ولی بیشتر سخنان پدر را می شنیدیم. ...
خاطره البرادعی از ناراحتی احمدی نژاد از اوباما/ تعبیر عجیب علم الهدی در باره حادثه شیراز/ عسگراولادی:پول ...
، برای تماشای آن به سالن های سینما بروند ! نکته مهم و قابل تامل در این میان اما این است که نسخه مذکور، دارای زیرنویس انگلیسی است و صحنه های حذف شده در نسخه نمایش جشنواره فیلم فجر نیز در آن وجود دارد، بنابراین اینطور به نظر می رسد که عواملی دست به انتشار این فیلم زده اند که نسخه اصلی نمایش داده شده در جشنواره های جهانی را در اختیار داشته اند. پیش بینی تورم سال 94 ...
تراکتورسازی با اولیویرا به اهدافش می رسد
تراکتورسازان به عربستان برای رویارویی با تیم الاهلی عربستان گفت وگویی نوروزی و صمیمی را با خبرنگار تسنیم انجام داده است که در زیر می خوانید. سال 93 برای احمد کامدار سال خوبی بود؟ خدا را شکر امسال هم برای خودم و هم برای خانواده ام سال خوبی بود؛ زمان حاج رسول بود که به تراکتور آمدم به یکی از آرزوهای خود دست یافتم . باز هم خدا را شاکرم که امسال شرایط طوری شد که با ...