سایر منابع:
سایر خبرها
نوزادانی که به دنیا نیامده فروخته می شوند
، اما بعد از چند ماه که بچه بزرگ تر شده متوجه شده اند که این خانواده از تبعه های افغانستان بودند و الان از چهره بچه کاملاً مشخص است که ایرانی نیست. او اضافه می کند: یک بار هم خانواده یک دختر یک ساله را به ما معرفی کردند که من حتی رفتم و بچه را هم دیدم. پدر و مادر این بچه با هم ازدواج موقت کرده و بعد از هم جدا شده بودند و مادر می خواست ازدواج کند. پدر هم به نام بچه شناسنامه گرفته ...
روایتی مخوف از "کارخانه کوکاکولا"/ از کوکاکولا بترسید!
.... صورتش هم به خاطر کار طاقت فرسای سرپا ایستادن سرخ شده بود. در دستش چه بود؟ یک بطری دو لیتری اسپرایت! میزان شکر موجود در آن بطری 136 گرم بود. این میزان برابر بود با 144 درصد میزان نیاز روزانه بدنش! و اتفاقا من چهار بسته از آن ها را در پشت ون داشتم که منتظر مشتری بودند. من الهه چاقی شده بودم و از این لحاظ احساس ناخوشایندی داشتم. به همین منوال پیش رفتم. هر ماه هدفی جدید ...
دعا کنید تا در نبرد با دشمن در سوریه پیروز شویم
به گزارش خبرگزاری حیات از فارس ، کبری حیاتی، همسر شهید ستار محمودی که تنها 14 سال با همسرش زیر یک سقف زندگی کرده از علاقه شهید به حضرت ابوالفضل (ع) می گوید علاقه ای که بر نام پسر کوچک خانواده نشسته و همین علاقه یک هفته قبل از اربعین سال 94 ستار محمودی را راهی سوریه می کند. اولین آشنایی کبری با ستار به سال 75 بازمی گردد روزی که برای خواستگاری آمد و پدر به دلیل اخلاق و منش خانواده و خود ...
پانته آ پناهی ها و نقش های متفاوت و جذابش (عکس)
...> مازیار میری: من تو را خوب می شناسم و می دانم کارت از پشت صحنه سینما شروع شد. منشی صحنه بودی، یک منشی صحنه خیلی خوب هم بودی؛ از آن ها که همیشه کارگردان ها دنبال کار کردن با آن ها هستند. همیشه هم جزو اولین انتخاب ها بودی، پس نه مسئله مالی داشتی، نه مسئله کاری. چه اتفاقی برای پانته آ پناهی ها افتاد که احساس کرد علاقه مند به بازیگری است؟ من علاقه مند به بازیگری در سینما نبودم. مازیار ...
آقای بازیگر: پدرم کله پز بود و شکم یکی از لات ها را پاره کرد!
برد چون آسمان را نگاه می کردم و فکر می کردم که خدا کجاست و از وحشت گریه ام می گرفت و بعد خوابم می برد. همین عامل باعث شد که بشدت آدم مذهبی شوم تا رازهای آن طرف را کشف کنم خب ما خانواده مذهبی هم بودیم ولی من به صورت مشخص رفتم دنبالش و صبح تا شب در مساجد بودم و مرید این و آن شدم تا ببینم این رازها چه هستند. یک دوره ای هم به همین دلیل درس طلبگی خواندم. *من پیش مرحوم سید حسن ابطحی درس می ...
سینمای بدون آقای بازیگر، مزه ندارد!
ترجیح دادم در کنار معالجه، درس هم بخوانم. پس آنجا ماندم و درس خواندم. در دانشگاه دولتی برلین پذیرفته شدم. همین ساز ابوا را در سطح عالی تمام کردم. در آنجا چند اجرا داشتم که برایم خاطره شد. یکی اش اجرای کنسرتو ابوا اثر موتزارت بود که به عنوان سولیست، ارکستر سمفونیک برلین را همراهی کردم. بعد از این اجرا بود که فرهاد مشکوه ، رهبر ارکسترسمفونیک تهران، مرا به ایران دعوت کرد. از بزرگِ خانواده ...
زندگی یک خانواده، 13 سال بعد از بیجه
چند سالی از احمدرضا کوچکتر بوده) آنها را بریده بریده به زبان آورد و ادامه داد: صبح روز عاشورای سال 1382 من و احمدرضا برای زنجیرزنی به دسته عزاداری محل رفته بودیم که من گم شدم. احمدرضا به خانه بازگشت و مادرم که متوجه این موضوع شد به او گفت باید برگردی و پوریا را پیدا کنی. احمدرضا به سمت امامزاده حمزه رضا می رود که سرو کله بیجه پیدا می شود و به او می گوید برادرت پیش من است و اگر می خواهی او را نکشم ...
بیکاری فارغ التحصیلان علوم پزشکی نتیجه تربیت نامتجانس دانشجو
در مشهد دانشجوی پزشکی بودم و به دلیل نزدیکی خانه و مدرسه ام برای نماز به مسجد نزدیک خانه می رفتم. روحانی آن مسجد آیت الله خامنه ای بودند. در آن زمان محیط دانشگاه دست چپی ها بود، توده ای ها، پیکاری ها، فدائیان خلق و غیره . البته خدا رو شکر شما دانشجویان هیچ کدام را ندیده اید. وی افزود: آن روز در مسجد از ایشان خواستم که من را راهنمایی کنند، ایشان سه کتاب به من معرفی کردند و همچنین یکی از ...
راز 2 سال ازدواج سفید با شاپور / ناگفته های دختری در لانه فساد
ایران آنلاین /دختر 22 ساله که در پاتوق معتادان و فروشندگان مواد مخدر دستگیر شده بود درحالی که لیوان چای را روی میز می گذاشت، دفتر خاطراتش را به دوران کودکی ورق زد و به کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: 8 ساله بودم که پدر و مادرم به خاطر اختلافات خانوادگی از یکدیگر جدا شدند و من و برادر 3 ساله ام در کنار مادرم ماندیم. آن زمان درکی از طلاق نداشتم و احساس می کردم ...
قاتل پدر ، مادر و خواهر بخاطر جنون در بیمارستان بستری شد + عکس
شد و وی در اظهاراتش به بازپرس گفت: هشت سال پیش به دختری علاقه مند شدم و از خانواده ام خواستم که برایم به خواستگاری بروند اما آنها بهانه می آوردند، همان سال برادرم که هفت سال از من کوچکتر بود، در یک نزاع مقابل پاساژ گلستان به قتل رسید، برادرم را بسیار دوست داشتم به همین خاطر خواستگاری را عقب انداختم تا اینکه چند روز قبل با آن دختر تماس گرفتم و از وی خواستگاری کردم اما وی گفت ازدواج کرده است همچنین ...
شوهرم با دختری شیک پوش ارتباط داشت
...، خوش حال بودم و سعی می کردم برای امید جان فشانی کنم. سه هفته گذشت و آن روزهایی بود که از عمرم حساب نشدند و فکر می کردم که در خواب هستم؛ اما در کمتر از چند ماه واقعیتی تلخ برایم نمایان شد. امید و همسر قبلی اش با هم آشتی کرده و همدیگر را می دیدند. از همان روز به بعد رفتار پدر ومادرشوهرم نیز با من تغییر کرد. آن ها برای کارهای پسرشان جواب سربالا می دادند و از نوع رفتارشان حس می کردم دیگر جایگاهی ...
مجبور شدم به عقد موقت و پنهانی مرد هوس باز تن بدهم
به گزارش " جوان ایرانی "، الهام32ساله دلش افسرده و وجودش تکیده است و حالا می گوید تنها دل خوشی ام در زندگی، دختربچه ام است. او که بدون تحقیق و با چشم بسته دوبار بر سر سفره عقد نشسته و سال ها زیر سقف دو به اصطلاح مرد زندگی کرده، از تجربه های تلخ زندگی اش می گوید. الهام چنین آغاز می کند: 22سال داشتم و تازه دانشگاه قبول شده بودم که پسر یکی از اقوام به خواستگاری ام آمد. احسان و خانواده اش ...
کدام چمران
؟ چمران قبل از انقلاب یا چمران بعد از انقلاب، چمران صور و بیروت یا چمران جنگ های نامنظم یا چمران پاوه؟ سیاسی شدن چمران از حضورش در کلاس های درس مهدی بارزگان در دانشگاه تهران آغاز می شود و با حضور در شرکت ساختمانی 11 استاد اخراجی این دانشگاه، با چهره های دیگری مانند مهندس سحابی نیز آشنا می شود. چمران از بورسیه دولتی شاگردممتاز های دانشگاه تهران استفاده کرده و برای ادامه تحصیل وارد آمریکا می شود ...
فروغی: بعد از 30 سال فعالیت تصمیم به کناره گیری گرفتم/ هیچ بی مهری وجود نداشته و از کسی دلخوری ندارم/ ...
دکتر میرزاده استعفای بنده را پذیرفت و یکی از چهار فردی را که به ایشان معرفی کرده بودم به عنوان سرپرست موقت منصوب کرد، بسیار خرسندم و هر زمان واحد اصفهان نیاز به کمک داشته باشد من آمادگی خدمت به این دانشگاه را دارم. رئیس سابق دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان درباره برنامه اش پس از استعفا از ریاست این واحد به آنا گفت: اکنون بعد از 30 سال فرصت پیدا می کنم تا بتوانم کتاب تاریخچه و خاطرات واحد ...
گفت و گوی مفصل و خواندنی با مرتضی پورعلی گنجی / لذت بازی کنار ژاوی
دست خیلی ها را بگیرم. من از روستای مان گنج افروز سر راه می ایستادم تا آشنایی پیدا شود و من را به شهر برساند و این وضعیت در مسیر برگشت نیز ادامه داشت. پورعلی گنجی در خط حمله نوجوان که بودم به مدرسه فوتبال رفتم و به سرمربی گفتم اگر خوب بودم پول ایاب و ذهاب من را بدهید و اگر خوب نبودم من را با چوب بیرون بیندازید. درآن تیم پشت مهاجم و مهاجم بازی می کردم. سپس هافبک دفاعی شدم و بعدها هم کی ...
رهبری فرمودند چمران را از برادرم بیشتر دوست دارم
همین دلیل در اولین برخورد با ایشان که فرمانده نیروهای نظامی در کردستان بود، بسیار سرد رفتار کردم و در مجموع علاقه ای به اینکه با ایشان همکاری کنم، نداشتم! دو ماه بعد به لبنان سفر کردم و در این سفر همسر دکتر چمران هم همراهم بود. در لبنان مخصوصاً در مورد حرکه المحرومین به اطلاعاتی دست پیدا کردم که متوجه شدم آن فرد چه دروغ هایی را درباره دکتر چمران سر هم کرده است، چون مردم جنوب لبنان ...
پس از سه ساعت مردن دوباره زنده شدم
گریز از مرکز بشوم و مانند یک موشک از پنجره به بیرون پرتاب شوم و درست از ناحیه سر روی آسفالت سقوط کنم و... آخرین چیزی که به یاد دارم صدای پی در پی ترمز ماشین ها بود و صدای فریادهای خانواده ام... و بعد از اینکه دردی شدید در ناحیه مغزم احساس کردم دیگر هیچ نفهمیدم... . روایت لحظات پس از مرگ آنچه را در عالم مرگ دیدم فقط می توانم به فیلمی تشبیه کنم که هرازگاهی پخش میشد و بعد قطع میشد ...
کیهان کلهر:ساز زدن در ایران برایم حال و هوای متفاوتی دارد/احتیاج به رابطه با هیچ ارگانی ندارم
آنقدر برنامه ریزی های فشرده داشتند که باید بعد از کنسرت بلافاصله به فرودگاه می رفتند تا به برنامه دیگر برسند. همه اعضا هیجان زده از حضور در ایران و بسیار علاقه مند بودند. چرا که همگی اعضای گروه جاده ابریشم هستند و با هم ارتباط داریم و درباره این مسائل نیز صحبت می کنیم. ما تصمیم داشتیم که با آمدن این چند نفر قدمی در جهت حضور همه اعضای گروه جاده ابریشم برای کنسرت در ایران برداریم که متأسفانه انجام ...
فصل وصل ساحتی ورای یک ساحت نمایشی دارد
...> وی افزود: به اعتقاد من این نمایش ساحتی ورای یک ساحت نمایشی داشت. من احساس نمی کردم روی یک صندلی قرار گرفته ام، بلکه انگار در یک فضای قدسی ورای روزمرگی و بده بستانهای مادی حضور داشتم. صادقانه بگویم انگار من همراه با کار رفتم؛ به نحوی که متوجه نشدم زمان چگونه گذاشت و وقتی به دعای فرج رسیدیم، نمی دانم خودم بلند شدم یا چیزی مرا بلند کرد. من جزئی از آن فضا بودم، انگار یکی از اهالی روی صحنه هستم. ...
میزان علاقه مقام معظم رهبری به چمران/ارادت ویژه شهید چمران به نواب صفوی
نمی کردم. 2 ماه بعد مسافرتی به لبنان داشتم که همسر دکتر هم همراه من بودند. من در مدت حضور در جنوب لبنان، علی الخصوص در محدوده تشکل حرکه المحرومین، واقعاً به کذب بودن سخنانی که در مورد عملکرد دکتر در جنوب لبنان از آن فرد شنیده بودم، پی بردم و این را از الطاف خدا می دانم. کاملاً مشهود بود که مردم جنوب، علی الخصوص کودکان یتیم جنوب لبنان پس از امام موسی صدر، به دکتر به چشم یک پدر و حامی ...
گفت وگویی دلنشین با جانباز مدافع حرم حبیب عبداللهی
شاید بتوانم بگویم از بین مادیاتی که در دنیا منسوب به آدم هاست، تقریبا هیچ چیزی به اندازه این تابلو برای من در زندگی ارزش نداشته و ندارد. واقعا چیزی است که می تواند انسان به آن فخر کند. ولیّ زمان قلم در دست بگیرد سلام به من و رفیق شهیدم بدهد و اسمم را بعد از گذشت حدود سی و هفت هشت روز یادش باشد. شنیده بودم که حضرت آقا حافظه خوبی دارند ولی با آن مشغله ای که در آن چند دقیقه از آقا دیدم گفتم شاید ...
آقا بعد از شعرخوانی سبزواری گفتند در نود سالگی هم می توان شعر جوانانه گفت
او را. آقا گفت: ان شاءالله دعا ایلرم. ضامیق ادامه داد: من را هم لطفاٌ به اسم دعا کنید که از نوکران امام زمان باشم. ضمناً یک تبرکی هم ازتان می خواهم چون ما عطشمان زیاد است، حسرتمان هم زیاد است. بعد شعری خواند با نام دیارهای مظلوم. شعری در مظلومیت یمن و فلسطین و افغانستان و بحرین و آفریقا. آقا آفرین گفتند و به ترکی از آقای کلامی خواستند بعداٌ درباره برخی مضامین ترکی این شعر به ایشان توضیح دهد. ...
متقاضیان مسکن مهر نه راه پیش دارند و نه راه پس/ سفته صد میلیون تومانی و ضامن کارمندی از شروط عجیب ...
و نامزدم برای اینکه می توانیم زندگی مشترکمان را دو سال آینده شروع کنیم، برنامه ریزی کرده بودیم. متاسفانه شهریور 1393 رسید و با گذشت دو سال و با اینکه 10 میلیون دیگر به حساب مسکن مهر واریز کرده بودم، حتی برای انتخاب واحد هم نوبت من نرسیده بود! علی ادامه می دهد: بارها به مسکن مهر مراجعه کردم، خسته شده بودم از اینکه هر بار وعده ماه دیگر را می دادند و هر ماه این جریان تکرار می شد. برای ...
15 سال تبعید، مرگ والدین و اعتیاد دستاورد ارتباط اینترنتی!
روزهای سخت بعد از آشنایی اینترنتی اش می گوید: بعد از دستگیری 15 سال و یک روز تبعیدی برایم بریدند به زاهدان منتقل شدم هر جا برای اجاره می رفتم به پسر مجرد خانه اجاره ندادند روزگارم در پارک ها می گذشت تنها سالی 15 روز می توانستم به مرخصی پیش خانواده ای بروم که جز شرمندگی چیز دیگری برایشان به ارمغان نمی بردم. می گویم با مدرکی که داشتی دنبال کار نرفتی؟ با خنده می گوید دلتان خوش است لیسانس های ...
جذب نیرو از تمام ادیان در ستاد جنگ های نامنظم/ خبر ترور شایعه بود
.... مدتی بعد غائله کردستان و گنبد شروع شد. با آغاز غائله کردستان همراه ایشان به آنجا رفتم. پس از آن محاصره پاوه شد. این محاصره با فرمان تاریخی امام (ره) شکست خورد. از آن زمان تا لحظات شهادت همراه شهید چمران بودم. دلاوری و طرح نظامی شهید چمران در سردشت را نه تنها من بلکه مردم هم فراموش نخواهد کرد. ما در سردشت ده به ده پاکسازی کردیم. در عرض 6 ساعت برای اولین بار بعد از ...
کیهان کلهر: موسیقی ایرانی نیازی به تغییر ندارد
این وضعیت پیش آمده که اقلیتی در امور هستند اما اکثریت مردم همانند آنها فکر نمی کنند. در آن شرایط عصبانی و ناامید بودم چراکه آن زمان برنامه ریزی هایمان را کرده بودیم و علی رغم مشغله فراوان هرکدام از اعضا، توانسته بودیم تنها همان چند روز را پیدا کنیم. حتی دو نفر از اعضا آنقدر برنامه ریزی های فشرده داشتند که باید بعد از کنسرت بلافاصله به فرودگاه می رفتند تا به برنامه دیگر برسند. همه اعضا ...
تاریخ جامع ایران زیر ذره بین منتقدان
جامع قاجار، سید حسین نصر بود این استاد سابق دانشگاه تهران همچنین درباره پیشینه طرح تاریخ جامع قاجار افزود: من سالی که در گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران استخدام شدم، دکتر سید حسین نصر رئیس دانشکده بودند، در آن زمان ایشان برای نوشتن تاریخ قاجار طرحی داشتند که به جایی نرسید، آخرین باری که من در جلسه ای بودم که راجع به نگارش تاریخ قاجار صحبت شد، اوایل انقلاب اسلامی بود، ما در طی این ...
روایت تلخ از زندگی 2 کارگر، با 9 ماه حقوق معوقه
پنجاه متری مستأجر بودم. آن موقع ماهی دویست هزار تومان کرایه می دادم. شب و روز با ماشین می دویدم و به تعدادی از بچه ها هم، که نداشتند، پول می دادیم. خرج معیشتمان درمی آمد. بگویم قوت لایموت، بهتر است. خانواده تان از سختی هایی که می کشیدند گلایه هم می کردند؟ بله، مگر می شد که نکنند؟ آن قدر سختی هایی که می کشیدند زیاد شد که یک روز همسرم گفت دیگر نمی تواند تحمل کند. شما فکر کن که بعد هجده ...
از سرپولک تا دهلاویه، زمین خدا برای چمران تنگ آمده بود
و نبوغ چمران، زبانزد دوست و آشنا بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه اش را در مدارس انصاریه، دارالفنون و البرز تهران گذراند و در سال 1332، موفق شد برای ادامه تحصیل در رشته الکترونیک وارد دانشکده فنی تهران شود. چمران، سه سال بعد با رتبه دانشجوی ممتاز، دانش آموخته گردید و با استفاده از بورس تحصیلی، عازم آمریکا شد. شهید چمران دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاه تگزاس گذراند و مدرک دکترای خود را در رشته ...
هزاران چ در یک موزه
خطرناک ترین مأموریت ها را در سخت ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید. شروع فعالیت سیاسی دکتر شهید چمران درباره شروع فعالیت های سیاسی اش در دوران نوجوانی چنین گفته است: از سن 15سالگی در انجمن اسلامی دانش آموزان شرکت داشتم که در همانجا با آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان برخورد و آشنایی داشتم و در مسجد هدایت یکی از شاگردان پر و پا قرص آیت الله طالقانی بودم و تفسیر او را از آن سال تا وقتی به خارج رفتم گوش می دادم . چمران در سال 1332در رشته الکترونیک دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد. وی از نخستین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. ...