سایر منابع:
سایر خبرها
استاد اخلاقی که در موعظه طناز بود+تصاویر
درست کنم، من هم پولی نداشتم، شیطان وسوسه ام کرد از کسی پول قرض بگیرم، ولی با خودم گفتم اگر پدرم به من کمک نمی کند، خدا را که دارم، از نماز برگشتم در حالی که پولی نداشتم و نمی دانستم با چه رویی منزل بروم. به منزل که رسیدم پستچی پشت در ایستاده و حامل نامه ای بود، اسم مرا صدا زد و نامه را به من داد، نامه را باز کردم و دیدم دایی ام مبلغ 15 تومان برایم حواله کرده بود، توکل به خدا این گونه انسان را از ...
گلاره عباسی: آدم باحالی نیستم
وقتی از رستوران خارج می شوند نمکدان را با خودشان می برند یا چنگال ها را بر می دارند. این نوع رفتار ربطی به سلبریتی بودن آدم ها ندارد. من آن نوع بیماری را ندارم، تا امروز دزدی علنی انجام ندده ام، البته ممکن است خودکاری را که خوب می نوشته از دفتر فیلم با خودم آورده باشم، یا اینکه از آدامس دوستم به جای یکی، دوتا برداشته باشم! کارهای مثل فیلم دیدن، کتاب خواندن، موسیقی گوش دادن و غیبت کردن چقدر از ...
مادر هوس بازی که خواستگار دخترش را به قتل رساند
یادم می آوردم، بی اختیار جیغی کشیده و تمام بدنم چونان بیدی شروع به لرزیدن می کرد! چیزی در حدود دو هفته، پیوسته همین شرایطبرمن حاکم بود، دو روز اول که در بیمارستان و تحت نظر پزشک بودم، بعد نیز به پیشنهاد مادرم، برای اینکه به دلیل شرکت درمجلس ترحیم پدر ، حالم وخیم تر نشود، به خانه دوست مادرم رفتم و به این ترتیب،به غیر از مجلس چهلم پدر، نتوانستم درهیچ یک از مراسم دیگر او، شرکت کنم. ...
رضا کیانیان: دهه شصتی ها به ما وصل هستند
دهم که بازیگری ام جلوتر از خودم حرکت کند. من بازیگر نیستم، رضا کیانیانی هستم که بازیگر هم هست. همیشه دوست داشتم خودم باشم تا اگر کسی لبخندی می زند به خودم لبخند بزند و به من سلام کند. در میان مردم زندگی می کند و همچنان ساکن خانه قدیمی اش در خیابان بهاراست.منش مثال زدنی او فقط در تعامل و رفتار با شهروندان و به خاطر ضمانتی برای حفظ محبوبیت نیست. تمام دوستانش و آنهایی که به مراسم تولد او در ...
رهبری فرمودند چمران را از برادرم بیشتر دوست دارم
.... همسرشان می گفتند یک بار که مقام معظم رهبری به جبهه تشریف آوردند، سر سفره در حضور برخی از فرماندهان و رزمندگان فرمودند: من دکتر چمران را از برادرم هم بیشتر دوست دارم و حقیقتاً هم همین طور بود. دکتر چمران به معنای واقعی ساده زیست بود و خدمات ایشان در لبنان و ایران و در گرو گذاشتن جان، مقام، تنعمات دنیوی که به سادگی برای ایشان قابل دسترس بود، اوج اخلاص ایشان را نشان می دهد. یک روز ماه ...
مواد فروشی کردم که قاتل شدم/ زندگی ام سراسر اشتباه است
فروش مواد مخدر مرا دستگیر کردند، اما به خاطر این که موادی همراهم نبود مجبور شدند آزادم کنند. متاهل هستی؟ چند سال پیش ازدواج کردم، اما زندگی ام به طلاق ختم شد و با دخترم زندگی می کنم. من از همه فراری هستم و حتی با خانواده ام نیز رابطه ندارم. چرا با آنها قطع رابطه کرده ای؟ به خاطر اعتیاد و وضع زندگی ام خجالت می کشم خانه شان بروم. اوایل چند باری پدر و ...
نانوای رفسنجانی که فقط یک دست دارد! +عکس
.... برای انجام این کار با نانوا صحبت کردم و از او خواستم اجازه بدهد نان هایی که سهم من است و شب ها آنها را به خانه می بردم خودم در تنور قرار بدهم تا به این ترتیب آسیبی به نان های دیگر وارد نشود. کم کم خودم را پیدا کرده بودم و هر روز امیدم به آینده بیشتر می شد و توانستم شاطری کنم. در این مدت یادم نمی آید که ناامید شده باشم. می دانستم که خدا هم مرا یاری خواهد کرد. سال ها با این وضعیت ...
پس از سه ساعت مردن دوباره زنده شدم!
بزرگوار گفت: باز هم به سراغ من بیا! این را گفت و همین که تبسم کرد همه چیز در یک ثانیه تمام شد و او رفت و نورها ناپدید شدند و من خواستم دستم را به طرفش دراز کنم که ... به خودم آمدم متوجه شدم دستم تکان می خورد و فریاد اطرافیان را شنیدم زنده شد!! آری من پس از حدود سه ساعت مردن دوباره زنده شدم. وقتی آنچه را دیدم به خانواده ام تعریف کردم پدرم گفت: آن شهید گمنام مهربانی های تو را جواب داد و حالا 5 سال از آن روزها می گذرد من هر شب جمعه به دیدار آن بزرگوار می روم، شهیدی گمنام که شاید برای همه گمنام باشد اما برای من نه... . ...
ستاره ها را ما خوشگل می کنیم!
کارهای بازیکنان پرسپولیس را انجام می دهد و دیگری هم در تبریز کار می کند و بازیکنان تیم تراکتورسازی مشتری ثابتش هستند. البته هستند کسانی هم که معروف اند ولی دست شان را رو نمی کنند. آن ها در همان پشت درهای بسته خودشان را نگه داشته اند ولی با مشتریان پرتعدادی که دارند، درآمدشان از بقیه خیلی هم بیشتر است. در تبریز نگران مدل موهایت نباش حمید باید ممنون محسن فروزان باشد که او را ...
مسعود فراستی چگونه تواب شد؟
چکار کنیم. در یک سال و خرده ای آخر کاملاً به بن بست رسیدیم و همه را در یک شب گرفتند. چه سالی؟آخر سال 1360. به اوین رفتیم. یک بازجو داشتم که از زیر چشم بند او را می دیدم. لبه کتش پاره بود. دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی بود. ماه بود. این باید مرا تعزیر می کرد. همان موقع که حکم تعزیر مرا داشت، اشک هم از گوشه چشمش افتاد. این را دیدم. اینها را به یک آدم امروزی بگویی نمی فهمد. با این دعوا ...
ماجرای زندگی دختری که اعتیاد مادرش اورا به هرزگی کشاند
کردم و تنها آرزویم این بود که شاپور مرا به همسری خود بپذیرد. تا این که روز گذشته برای دیدن یکی از دوستانم به خانه آن ها رفتم. رکنا: اگرچه با پدر دوستم خیلی راحت و صمیمی بودم، اما نمی دانستم او ساقی مواد مخدر است و به منزل آن ها، معتادان زیادی رفت و آمد می کنند وقتی در آن خانه منتظر دوستم بودم ناگهان پلیس آنجا را به محاصره درآورد و مرا دستگیر کرد حالا نمی دانم با این شرایط باز هم شاپور حاضر خواهد شد با من زندگی کند یا 110 ...
کمال تبریزی: با موضوع مداحی می شود فیلم کمدی ساخت
است مانند قبول داشتن اصول دین ، اما در فروع دین چنین چیزی نیست از همین جهت می گویند باب اجتهاد برای فقها باز است. این یعنی نباید افراد دگمی باشیم و باید تا جایی که می شود با قواعد روز پیش رفت. - طبقه حساس انتقادات زیادی به همراه داشت اما شما اعلام کردید که متفاوت ترین فیلم تان بوده است این فیلم راجع به آدم هایی است که وابسته به یکسری از اعتقاداتند و حالا شما می خواهید این ...
گفت و گوی مفصل و خواندنی با مرتضی پورعلی گنجی / لذت بازی کنار ژاوی
من خیلی خوب پیش رفت و من را واقعا کمک می کرد. در جام ملت های آسیا سیدجلال بسیار به من کمک کرد و جا دارد از او هم تشکر کنم. در چین کرم خوردم وقتی با مسئولان تیانجین تدا توافق کردم تا به چین بروم، رضا شاهرودی در مصاحبه مرا راهنمایی کرد. او گفت که تا می توانی با خودت تن ماهی و کنسرو ببر. من حرف او را گوش کردم اما بعد از یکی دو ماه تمام غذاهای من تمام شد. پس مجبور شدم با یکی از دوستانم به ...
مردم ترجمه خوب را تشخیص می دهند
به این سوال پاسخ بدهم، باید بگویم همیشه کارهایی را ترجمه کرده ام که خودم می خواستم. این یک جمله است اما اگر بخواهیم آن را باز کنیم، باید بگویم که گاهی توصیه یا پیشنهاد ناشر هم بوده است. بیشتر کتاب ها را از ابتدا تا امروز که حدود 35 سال می شود، به سلیقه خودم انتخاب کردم. سلیقه ام هم اگر خودستایی نباشد، از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی شکل گرفت. از اواخر دبستان، کتاب دور و بر من زیاد بود ...
کمال تبریزی: روحانی در شورای امنیت ملی خواستار توقیف فیلم مارمولک شد/ تمام شوخی با مداحان از پاداش حذف شد
ترین فیلم تان بوده است این فیلم راجع به آدم هایی است که وابسته به یکسری از اعتقاداتند و حالا شما می خواهید این وابستگی را مورد نقد قرار دهید.به نظرم دلیل اقبال مخاطب از این فیلم هم همین است.واقعیت فیلم ارتباط میان زن و مرد است. ایده اولیه این فیلم توسط آقای سیروس همتی مطرح شد؛ یک روز آمد و این بحث را مطرح کرد که این تعصب در بعضی آدم ها همین قدر زیاد است و فکر می کنم این موضوع در فامیل شان ...
بانوی کار آفرینی که شغلش را برای آرامش دخترش از دست داد
کار خودتان را شروع کنید. هیچ کس فکر نمی کرد که این مجتمع راه بیفتد چرا که چندین بار این مجموعه دست به دست چرخیده بود و همه بعد از یک ماه تا سه ماه آن را رها کرده و می رفتند. بعد از آن که پیگیری کردم و رفتم اداره و این مجموعه را در دست گرفتم. حدود 6 ماه اول خودم هم نمی دانستم چه کار کنم چرا که سیستم ها و نرم افزارهایش از رده خارج شده و شبکه آن به هم ریخته بود. ...
نقش ابتکار در ترور یک ابتکار/ یکی از آقایان گفت بیا ماشین الکتریکی چینی وارد کنیم!
ای بود که باشگاه خبرنگاران پخش کرد. نمی دانستم دقیقا چه اطلاعاتی از منزل من سرقت شده بود. اصل نامه را شش سال پیش به دفتر همکاری های ریاست جمهوری دادیم، اما خوشبختانه با کمک کارمندی که 15 سال پیش در کارخانه داشتم، از بین محیط مرطوب و زونکن ها، مدارک و یک کپی از آن نامه و اصل نامه آقای متصدی را پیدا کردم. در برنامه شبکه افق همیشه تاکید می کردم این نامه(آقای متصدی) مهمتر از آن نامه (خانم ابتکار) است ...
مرا لبخند صدا می زنی
.... باید پای نامی واقعی در میان باشد. تو با من حرف می زنی. گاهی مرا آب صدا می زنی و گاهی منظره. گاهی مرا خاک خطاب می کنی و گاهی لبخند. من با تمام نام هایم آشنایم و با این حال هر بار که به نامی تازه صدایم می زنی شگفت زده می شوم. نام واقعی من یک راز است. این که خودم از آن خبر دارم یا نه، راز دیگری است. می گویند دانسته هایی در ناخودآگاهمان هست که از آن ها خبر نداریم. شاید در ...
داوطلب مبارزه که باشی، عقب نشینی بی معناست/ فاتح بحران؛ آقا مصطفی چمران
؛ آقا مصطفی چمران دست چمران در بازوی نوجوان و هر دو به سمت مقصد می دوند و... به ژاندامری پاوه که می رسند، صحنه دیدار چمران و اصغر وصالی تماشایی است: فاتح بحران، آقا مصطفی چمران و... جملاتی است که اصغر وصالی در معرفی بیشتر چمران به گروه دستمال سرخ ها می گوید. تا صدای اذان گلدسته ها بلند است، ناامیدی گناه است "چقدر شبیه لبنان شده است" پاوه را می گوید؛ چمران به تیمسار ...
بغضی که 26 ساله شد
زلزله در قزوین هم احساس شد و عمه ما را به بیرون از خانه برد. نمی دانستم در رودبار چه اتفاقی افتاده و البته همه ندانستن ها برای نرگس بود. هیچ کس به من نگفت چه اتفاقی افتاده و تنها پچ پچ های عمه و بچه هایش را می دیدم. آن زمان رسانه قوی نبود و من هم در عالم بچگی به فکر بازی بودم و تلویزیون نگاه نمی کردم. بعد از گذشت چند روز، به همراه خانواده عمه به باغ رفتیم و تمام روز را با هم سن و سالانم ...
محمد علی، اسطوره بوکس و انقلابی مسلمان/ جنبش ملت اسلام تلاش برای احقاق حقوق محرومین و سیاهان
برایش جنگیدم پدر من در کلیه جنگ ها جنگیده بود. همین چند روز پیش مدال طلا برده بودم ولی نمی توانستم در رستورانی در وسط شهر غذا بخورم. من به خودم گفتم یک جای کار ایراد دارد. نهایتاً محمد علی از رستوران خارج می شود و از سر خشم مدال طلای خود را به میان رودخانه ای که از شهر می گذرد پرت می کند. چهار سال بعد در سال 1964 او با شکست دادن سونی لیستون قهرمان سنگین وزن جهان به این مقام دست می ...
کمال تبریزی: با موضوع مداحی می شود فیلم کمدی ساخت
مانند قبول داشتن اصول دین ، اما در فروع دین چنین چیزی نیست از همین جهت می گویند باب اجتهاد برای فقها باز است. این یعنی نباید افراد دگمی باشیم و باید تا جایی که می شود با قواعد روز پیش رفت. - طبقه حساس انتقادات زیادی به همراه داشت اما شما اعلام کردید که متفاوت ترین فیلم تان بوده است این فیلم راجع به آدم هایی است که وابسته به یکسری از اعتقاداتند و حالا شما می خواهید این وابستگی ...
حاج مهدی توکلی: در مساله ای که به آن علم ندارید، اظهار نظر نکنید+گزارش تصویری
می دیدم که میراث مرا به غارت می برند." 25 سال این صبر جانکاه طول کشید. بعد از مرگ خلیفه ی سوم طوری مردم برای بیعت به سمت حضرت هجوم آوردند که حسنین علیهما السلام زیر دست و پا له شدند و لباسها و عبای حضرت پاره شد! حضرت در ادامه می فرماید: أما و الذی فلق الحبه و برئ النسمه لو لا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر و ما أخذ الله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظه الظالم و لا سغب ...
اشعار آیینی ویژه ولادت کریم اهل بیت " امام حسن مجتبی علیه السلام"
... یازده ماه تمامند همه چشم به راه که تو از چهره ی خود پرده به یک سو فکنی هفته و روز و مه و سال همه می دانند که زمان چون بدنی هست و تو جان در بدنی نه فقط ماه خدائی که خدا می داند مه پیغمبر و زهرا و علیّ و حسنی امشب از نور، به تن پیرهنت بخشیدند قدمش باد مبارک حسنت بخشیدند این حسن کیست که سر تا قدم، او حسن است ...
آقا بعد از شعرخوانی سبزواری گفتند در نود سالگی هم می توان شعر جوانانه گفت
بعدش آقا نافله خواند. نماز عشاء خواندیم و تا ما برویم دنبال کفش هایمان باز آقا نافله خواند. نمازشان که تمام شد و بلند شدند، عباس احمدی صدایشان کرد و کتابی سمتشان گرفت. آقا کتاب را نگاه کردند و با دقت خواندند: مخزن الا...شرار. تا نمک ترکیب نام کتاب به آقا مزه داد، خنده شان گرفت. از آن خنده ها که کمی غیر ارادی است و لابد دلچسب تر. کتاب را پشت و رو کردند و باز گفتند: مخزن الاشرار! این بار به لبخند. ...
روایت پهلوان 100 ساله و خاله بی بی در ماه عسل
افراد با تمام وجود گوش دادید و این نوع گوش دادن خیلی جالب است. این شنوا و بینا بودن برای من خیلی مهم است و در این چند روز پررنگ تر شده است. سال ها است به دنبال کسی هستم که از هر نظر قابل تأیید باشد و امروز همه آن ویژگی ها را در وجود دایی ام پیدا کردم. دایی شاعر و ورزشکار است و برای تماشای ورزش او پیش کسوت ها و بزرگان ورزش حضور پیدا کردند و ما به عنوان خانواده دایی او را نمی شناختیم. عمو ...
چمران از نگاهی دیگر
.... به هرحال، روزهای سختی بود اجازه نمی دانند از خانه بروم بیرون. بعد از هجده سال تنها اینور و آنور رفتن، کلید ماشین را از من گرفتند. هر جا می خواستم بروم، برادرم مرا می برد و برمی گرداند تا مبادا بروم مدرسه یا پی آقای غروی. طفلک سید غروی به خاطر ازدواج من خیلی کشید. می گفتند: شما دخترم را با این آقا آشنا کردید. البته با همه این فشار ها، من راههایی پیدا می کردم و مصطفی را می دیدم. اما ...
حکایت مردی که نتوانست بی تفاوت باشد
همسایه مان غافلیم و فقر فرهنگی را از خاطر برده ایم و این حدیث پیامبر اکرم (ص) که می فرمایند به من ایمان نیاورده است آن که شب را با شکم سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد... را به دفتر نسیان سپرده ایم؛ اما او که مثل همه ما، زیر آسمان همین شهر نفس می کشد؛ نمی تواند بی تفاوت باشد... حکایتی متفاوت، از فردی که نتوانست بی تفاوت باشد سرهنگ بازنشسته ای که 17 سال است دغدغه فرهنگی دارد و خود را ...
31 خرداد درک پیچیدگی های گفتاری زنانه
تلویزیون تماشا کنم و هم حواسم به بچه ها باشد." "اما معنای واقعی حرف او این است که لطفا به بچه ها غذا بده، آنها را دستشویی ببر، موقع خواب برایشان قصه بگو، به تکالیف خانه شان رسیدگی کن و دست آخر آنها را بخوابان." "لازم نیست برای من چیزی بخری." چیزی که مرد برداشت می کند: "او هر چیزی که لازم است، دارد و نمی خواهد که برای سالگرد ازدواج مان، تولدش و روز زن کادویی بخرم." اما ...
اگر خدا نخواهد مرگ هم دست و بالش بسته می شود
؛ روی تخت افتاده بودم. ماه ها بود که سراغ این پزشک و آن متخصص می رفتم. می رفتم که نه. نای حرکت کردن نداشتم. مرا می بردند. پسرم این زحمت را می کشید. خودم می دانستم اوضاع وخیمی دارم. درد مثل خوره افتاده بود به جانم. با این سن و سالم، توقع بهبودی هم نداشتم. از برخورد پزشکان هم می شد فهمید که کجا و در کدام مرحله از زندگی ام.” روزها سپری می شد و حال آقای خواجه روز به روز بدتر و بدتر. ” یک روز ...