سایر منابع:
سایر خبرها
پورتراب؛شاگردی که بزرگان موسیقی ایران شاگردش بودند
عنوان چهره ماندگار در سال 87 گفته بود: حسن ریاحی، حدود یک ماه پیش به من خبر داد که شما به عنوان چهره ماندگار انتخاب شدید ولی متأسفانه شما را دیر انتخاب کردند و حق این بود که شما را قبل از ما انتخاب می کردند. به هر حال، بررسی ها و نظرات فرق می کنند، موقعیت های زمانی هم همین طور. به هر صورت می گویند ماه پشت ابر نمی ماند. البته من خودم را با ماه مقایسه نمی کنم اما کسانی که خدمت می کنند، شناخته می شوند ...
مرد مرده شور قربانی طاسی همسرش شد
حرف خوشحالم کردی. همیشه می ترسیدم بمیرم و بچه تورو نبینم. بعد بلافاصله به طرف تلفن رفت تا این خبر را به دخترش هم بدهد. مادر از چند سال قبل برای ازدواج پسرش اصرار داشت اما ابراهیم هر بار به بهانه ای طفره می رفت. حتی خواهرش هم چند دختر را به او معرفی کرده بود اما باز هم او حاضر به ازدواج با آنها نشده بود و همیشه می گفت: حالا وقتش نیست در این میان اما ابراهیم خودش خوب می دانست علت ...
داستان "خانواده فروغ محبت" مهمانان قسمت پانزدهم "ماه عسل"
: وقتی این موضوع را با پدر و مادرم در میان گذاشتم اولین حرف پدرم این بود که باید ثابت کنی این دختر را دوست داری و حرفت از دل است و حدود 6 ماه طول کشید تا من خودم را به پدر و مادرم ثابت کنم. علیخانی پرسید: چه اتفاقی در این مرکز افتاده که در این روزگار، همه همدیگر را دوست دارند، پشت هم هستند و احساس می کنند همه در عرض یک خانواده هستند؟ دکتر ظفری پاسخ داد: بخشی از این محبت کردن را از خداوند و بخش دیگر ...
کودکِ کاری که شاعر شد
زندگی می کردم، کار نبود. خانواده ما زمین کشاورزی یا دامی برای دامداری نداشت. ابتدا برادرانم به ایران مهاجرت کردند و بعدازآن همه خانواده به ایران آمدیم. سن کمی داشتم که کارم را با دست فروشی شروع کردم. آن زمان مترو هم نبود. برای همین در خیابان ها فال و آدامس می فروختم. تا اینکه در سال 83 با جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان آشنا شدم. هم زمان با حضور در جمعیت دفاع، در مدرسه ای خودگردان که چند نفر از ...
زندگی نباتی امیر عباس اتفاق یا قصور پزشکی+عکس
. دکتر برگشت و اون خانومو سزارین کرد ولی نیومد که منو معاینه کنه. ساعت 10 صبح بود که من طاقت دردو نداشتم و خواستم یه کاری بکنن ولی بازم قبول نکردن سزارین بشم. بعد چند ساعت متخصص بیهوشی اومد و با تمام تلاش پزشک و ماما زایمان انجام نشد. ساعت حدودا هفت غروب بود که من به هوش اومدم و نمیدونستم چی شده و وقتی منو از اتاق عمل بردن بیرون صورت گریون خانواده ام رو ...
سخنرانی بختیار که توسط انگلستان نوشته شد/حکمی که قرار بود به نام بقایی بخورد به نام بختیار خورد!
سال 57 وبعد از حکومت نظامی،من در اصفهان زندانی شدم. اتفاقاً دکتربقایی هم همان موقع اصفهان بود. یعنی شبی که ساواکی ها به خانه ما ریختند و همه جا را تفتیش کردند و مرا بردند، دکتر هم اینجا بود که بعد هم با رئیس کلانتری درگیری پیدا می کند و حرف های تندی هم بین آنها رد و بدل می شود. دکتر بقایی از رئیس کلانتری می پرسد: شما به چه مجوزی در این وقت شب به این خانه ریختید؟ جواب می دهد: رئیسم گفته است! دکتر ...
در عرصه فرهنگ کار از سینه سپر کردن گذشته، من شمشیر کشیده وسط میدانم
قزوه از محمدجواد آسمان می خواهد که شعر بخواند. آسمان توضیح می دهد که امشب بعد از ده سال بار دومی است که در این جلسه شعر می خواند. آقا با تعجب به آسمان نگاه می کند و می پرسد آن موقع چند سالت بود؟ همه می خندند. شعر آسمان یک غزل عاطفی است، با مضامینی که کمی به تلخی می زند. به هشیاران بگو؛ آن مِی به ساغر برنمی گردد بگو آن روزهای خوب، دیگر برنمی گردد بگو آن قدر نومیدیم ...
اصغر بیچاره همواره چاره ساز بود
....بسیاری از هنرمندان مثل او هستند وبا تمام نیازی که دارند چه به لحاظ روحی، روانی و مالی دست به سوی کسی دراز نمی کنند و وظیفه ما است که حواسمان به انها باشد وفراموششان نکنیم. در ادامه مراسم، نظام کیایی از تورج بیچاره فرزند زنده یاد اصغر بیچاره خواست تا چند دقیقه ای صحبت کند،او ضمن تشکر از مدیر عامل خانه سینما،انجمن عکاسان سینمای ایران و افرادی که طی چند روز گذشته با خانواده بیچاره همدری ...
حرف های بی پرده رامبد جوان
انجام ندهید. به هر صورت همه ما با هم قلق گیری می کنیم. چیزی که من چند بار تکرار کردم و باز هم تکرار خواهم کرد. تجربیاتی که در خندوانه می شود برای من برنامه ساز و تیمم تجربه است و قطعاً برای همه ی برنامه سازها تبدیل به متر و معیاری می شود که چه کارهایی را می شود انجام داد و چه کارهایی را نمی شود. یا اینکه مسیر رسیدن به فرمت جدید چیست، چطور می شود خط قرمز را رد کرد اما آسیب ندید. تمام اینها راه دارد ...
ضرورت دوستی خاندان رسالت
بیت را دوست داشته باشد، ایمان او مفید بوده و اعمالش مورد پذیرش قرار خواهد گرفت، اما اگر کسی محبت ما اهل بیت را در دل نداشته باشد از ایمان خویش بی بهره بوده و کارهای نیک و اعمال دینی او مقبول نخواهد بود، گرچه روزها روزه گرفته و شب ها به عبادت بپرازد. (25) و در کلام دیگری آن بزرگوار به قنبر فرمود: ای قنبر! به خدا قسم کسی که در دل یقین به ولایت ما خانواده داشته باشد برای او از عبادت هزار سال بهتر است ...
بر تابوت نادرشاه و کلنل پسیان نماز میت خواندیم
باشگاه تربیت بدنی می آمدند. حبیب ا... بلور، مربی تختی و همه کشتی گیرهای باشگاه بود. تختی را همه دوست داشتند؛ وقتی به باشگاه می آمد، همه پیش پایش بلند می شدند و خوشامد می گفتند. او با همه دست می داد و خوش وبش می کرد. من هم با او دست می دادم و سلام می کردم. صحبت بیشتری بین ما شکل نگرفت. سال ها بعد و پس از تمام شدن کارم در باغ نادری، دوباره برای کاری به تهران رفته بودم. یک روز که حوالی خیابان تخت جمشید ...
گفتگو با پویا کلاهی به بهانه انتشار موزیک ویدئوی بی غرور : مخاطبین موسیقی از صداهای جدید استقبال می کنند
عاشق پیانو بوده، اما زمانی موفق به خریدن پیانو شد که من 14 سالم شده بود و آنچنان شیفته موسیقی و خوانندگی بودم که با ورود این ساز به منزلمان احساس کردم فصل جدیدی از زندگی در انتظارم است و خوشبختانه پدر و مادرم همیشه حامی من در موسیقی بوده اند. سال 1379 پیانو را شروع کرده و در سال 1381 در 16 سالگی یک آلبوم موسیقی به نام “بالا رفتن از سقوط” شامل تعداد 14 آهنگ به نوازندگی و خوانندگی خودم ضبط کردم که ...
جوانان افغانستانی به شعر مهاجرت علاقه دارند
از سال 94 به شعر و شاعری روی آوردم. در سال 89 عزیزی را از دست دادم و این غم باعث شد که شروع به نوشتن شعر کنم، البته از سال ها قبل و حتی در دوران مدرسه اهل مطالعه آثار شاعران مختلف بودم و گاهی هم قطعاتی را می سرودم. فارس: در چه جشنواره و کنگره های شعری شرکت کرده اید؟ حسینی: در جشنواره ها و کنگره های منطقه ای، استانی، کشوری و حتی افغانستانی بسیاری شرکت کرده ام که در این جشنواره ...
عبدالله اسکندری: این صبر خدادادی است
خواهرتان (محبوبه) را خیلی دوست دارید؟ یکی است و باید دوستش داشت! خواهرتان هم وارد حرفه گریم شد؟ بله! (با خنده) هر کی در آبادی بود را وارد حرفه گریم کردیم. بچه اول خانواده بودم و بقیه بچه ها هم پشت سر من وارد این حرفه شدند. چطور شد که به حرفه گریم علاقه مند شدید؟ قبلش نقاشی می کردم تا این که تلویزیون آگهی داد که گریمور استخدام می کند و من هم رفتم و دوره آموزش را نزد استاد بیژن محتشم گذراندم و چون خیلی به این کار علاقه مند شده بودم، بعد از دوره آموزش آن را پیگیری کردم و تا به امروز ادامه اش داده ام. ...
ماجرای مادرانی که خود هنوز کودک اند
، مرا به خانه منتقل کردند. دو ماه در رختخواب با مرگ دست و پنجه نرم کردم . 2 ) مولینگا، 14 ساله، فیلیسیتی 5 هفته، زامبیا مادر بودن برای دختری در سن و سال من سخت است. من دیگر وقت بازی و تفریح ندارم. باید کنار دخترم باشم. قبل از اینکه مادر شوم، زیاد فوتبال بازی می کردم . 3) ثاندیو، 15ساله، همسر جاناتان 19 ساله، دختر آنا 9 ماهه زامبیا کلاس پنجم بودم که با همسرم ...
حرف های پگاه آهنگرانی درباره همکاری جدیدش با مسعود کیمیایی و پرویز پرستویی
همکاری شده بود اما به دلایلی امکان همکاری فراهم نشد: همان دفعه اول که فکر کنم فروردین ماه بود با من تماس گرفتند که با این پروژه همکاری داشته باشم اما آن موقع سر کار بودم. یعنی همان فیلم مستند خودم و اصلا نمی رسیدم. چندباری هم صحبت کردیم اما متاسفانه زمان بندی ما به هم نمی خورد. تا اینکه دو، سه روز پیش آقای لشکری با من تماس گرفتند که ببینند کار مستندم تمام شده یا نه که خب فیلمبرداری من تمام شده بود و ...
می گفت شهادت در جوانی خوش و لذتبخش است
محمد را از زبان همسر و برادرش شنیدیم. زندگی اش را، منشش را و سر آخر شهادتش را. اگر خوب نگاه کنیم این جوان ها اکسیژن و راه نفس زمانه عافیت طلب ما هستند. عادت کرده بودیم غیر از خودمان هیچ کسی را نبینیم و حالا این ستاره های زمینی یادمان می اندازند غیر من چیز دیگری هم ارزش جنگیدن دارد. آنها که قبل از هر دشمنی با منیت جنگیدند و ای کاش همین یک درس را از محمدها یاد بگیریم. ...
نخل های بی سر را با مرخصی بدون حقوق نوشتم/آدم خوش شانسی هستم
ادامه داد: اگرچه صمد بهرنگی در ادبیات چپ قلم می زد اما مسیرش رسیدن به آزادی بود. البته ادبیات چپ نیز در آن دوران اثر خودش را روی کتاب های حوزه کودک و نوجوان و بزرگسال گذاشت . در آن دوران همه یا باید چپ می بودند یا راست و راه دیگری هم نداشتیم. خاطرم هست که روزی از جلال آل احمد پرسیدم که چرا با وجود اینکه در خانواده مذهبی زندگی کرده، به حزب توده رفته است و او در پاسخ به من گفت در آن موقع یا باید با ...
کنجکاوی های دردرساز هکر 20 ساله/ 8 سال زندان در انتظار شایان
خانواده هستم. از بچگی شیطنت های بسیاری داشتم وبیشتر وقت خود را جلوی کامپوتر می گذراندم . علاقه ای به درس نداشتم و بیشتر مسائل کامپیوتری را دنبال می کردم. این هکر 20 ساله در ادامه گفت: بیشتر دغدغه من اینترنت بود و تحقق رویاهای خودم را در کامپیوتر و اینترنت می دیدم وحتی نتوانستم تحصیلاتم را در مقطع دیپلم به پایان برسانم .بیشتر وقتم را پای کامپیوتر بودم وتصور خانواده ام این بود که من مواد مصرف ...
انگیزه تازه عروس از ازدواج با یک محکوم به اعدام
حس و حال این تازه داماد و تازه عروس را از زبان خود الهام بخوانید: به شب قبل از مراسم عقدت برگردیم، آن شب چه حسی داشتی؟ هم خوشحال بودم و هم استرس داشتم. در این مدت سختی های زیادی کشیده بودیم و خیلی چیزها مانع رسیدن ما به هم شده بود. برای همین حتی یک لحظه هم نخوابیدم و مرتب به این فکر می کردم که مراسم فردا چطور برگزار می شود. خانواده ات چه می گفتند؟ آنها از همان ...
شور و نشاطی به رنگ فهم قرآن
چه جذابیتی برایشان دارد و او از برگزاری مسابقه و جایزه هایش حرف می زند. وارد نخستین سالن شبستان که می شوی نخستین چیزی که بیشتر توجه ات را جلب می کند، نوشته بنر بزرگ جلوی یک میزاست. روی آن نوشته: مشارکت در ختم قرآن. خانمی که پشت میز نشسته پیشنهاد می کند کنارش بنشینم و چند آیه به اختیار خودم بخوانم. می پرسم قرار است با این تلاوت ها چه کار کنید؟ می گوید: صدای همه را ضبط می کنیم. هرکس هر آیه ای که دوست ...
کارتن خواب ها و معتادان نوزادان پیش فروش میکنند!
که خانمی از بارداری اولش چهارقلو به دنیا آورده و بچه های او در بارداری دوم باز هم چهارقلو شده اند و این خانواده به خاطر فقر مالی می خواهند چهارقلوهای تازه به دنیا آمده را بفروشند. من این مسأله را خیلی پیگیری کردم و حتی وکیلی داشتم که از طریق او با دلالی که این کار را پیگیری می کرد، مرتبط شده بودم و خیلی وسواس به خرج دادم که بدانم شرایط بچه و پدر و مادر او چیست و می خواستم همه چیز را ...
استاد اخلاقی که در موعظه طناز بود +تصاویر
وی به علم و دانش داشت، به سوی طلبگی روی آورد. با توجه به مخالفت پدر، سال ها با سختی زیاد، در لباس روحانیت به تحصیل علم پرداخت - زیرا در آن زمان آیت الله مجتهدی از مرحوم آیت الله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی تقلید می کرد و ایشان رضایت پدر را در ادامه تحصیل شرط نمی دانست- با این وجود بعد از سال ها نه تنها پدر راضی شد، بلکه بر وحود چنین فرزندی در نزد خویشان و در اجتماع افتخار می کرد. ...
پشیمانم فوتبال را رها کردم/با نفوذ اعراب المپیک آتلانتا را از دست دادم
هم در تبریز برگزار می شد و سربخشیان هم اهل همین شهر بود. رئیس فدراسیون گفت مشکلی نیست و خودت باید تصمیم بگیری. با خانه تماس گرفتم و با همسر و فرزندانم صحبت کردم، اما آنها گریه می کردند و می گفتند باید بازی کنی و المپیک افتخار بزرگی است. این برایم جالب بود که در شرایط سخت خانواده ام مرا حمایت می کردند. این بهترین خاطره من بود که باعث شد تا المپیکی شوم. شاید آن موقع داغ بودم و نمی فهمیدم، اما بعدها ...
مصدق به آمریکاییان اعتماد داشت/ تنها خودش را قبول داشت
شد و به بازار نشر آمد. به عنوان یک سوال مقدماتی، بهتر است به این نکته بپردازید که چه شد که به جریان سیاست و فعالیت های سیاسی سوق پیدا کردید؟ بسم الله الرحمن الرحیم. من دریک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و تحت تربیت پدرم مرحوم شیخ زین العابدین شاه حسینی بودم. مرحوم آیت الله کاشانی وصی پدرم بود. همواره هم با مذهبیون و برخی علما حشر و نشر داشته ام. تا قبل از انقلاب هم تلویزیون را به دلیل ...
دانلود فیلم داستان پسر معروف تلگرامی و ستره شدنش و پناهنده شدنش
هاشون پخش شد. به خدا پشیمونم. از خانواده دخترهایی که توی عکس هات بودن، خبر داری؟ آره. چطوره حالشون؟ بده. خوب، عکس دخترشون پخش شده ولی به خدا من قصد و نیتم این نبود که مشهور شم. عاجزانه می خوام که منو ببخشن. این عکس ها رو کجا گرفتی؟ خونه خودم نبود، خونه دوستام بود، جاهایی که دعوتمون می کردن... اون کلیپ رو برای چی ساختی و گفتی پلیس فتا حواسش به همه چی هست ...
یک قمقمه معرفت در ارتفاعات تهران
سن دارم و کوه پیمایی را سال 89 همرا پدرم آغاز کردم. در آن سال من نوجوان بودم و چندین محیط کوهستانی را تجربه کرده بودم اما کوهی که آرام، زیبا و سرسبز باشد و از طرفی بشود همراه خانواده رفت کم پیدا می شد. یکی از این کوه های آرام که محیط خانوادگی نیز داشت کلکچال بود که به واسطه خاکسپاری پیکرهای شهدا جوّ معنوی در آن جا حاکم شده بود. آرامش معنوی تپه نورالهشدا زمینه ساز این موضوع شد تا هر چند وقت یک بار ...
خرداد 60 به روایت مسئولان سابق اطلاعاتی
خودشان را می دادند، روزنامه چاپ می کردند بعد یک نشریه منتشر کردند به نام پیام خلق که بعد شد مجاهد . در شماره اول مجاهد، اول همه عکس امام است. قدرت، هیمنه و نفوذ امام آن قدر وسیع بود که نمی توانستند علناً با آن مقابله کنند؛ ولی شبکه زیرزمینی تشکیل دادند، این شبکه همان کادرهای زندان بودند، یعنی کادرهای ابریشمچی و سازمان جوانان، جنبش کارگران مسلمان، کانون توحیدی اصناف و... اولاً این ها بیشتر اسم بود ...
ناگفته های چهره های اطلاعاتی بازنشسته منافقین
اقداماتش را چنین بیان می کند: انقلاب اسلامی توانسته یک نظام 2500 ساله را به خاطر فساد درونی و وابسته و ضد اسلامی بودنش فروپاشی کند. سال 57 شده، سازمان می خواهد وارد قدرت شود. هسته اولیه شان برای ورود به قدرت پس از انقلاب هم همان هایی هستند که در زندان بودند. مسعود رجوی با رفقایش در زندان کادرسازی کرده بود. بیرون از زندان چیزی وجود نداشت. از سال 56 به بعد دیگر نه خبری از سازمان بود و نه کادر جدی ...
استعدادهای فوتبال محمودآباد به خوبی کشف نمی شوند/ عاشق فوتبالم/ از صدای خمپاره 120 می ترسیدم
آدم معروفی بازی کردی؟ بهروز: سال 59 در نفت که به واسطه پدرم بودم میهمانانی که در آنجا بودند برای دیدن بازی ما آمدند . جعفر نامدار رییس وقت شرکت نفت ، از داوران معروفی بود که میخواست مرا با خودش ببرد. همیشه می گفت زمانی بهروز وارد تیم می شود . موقعیت هایی که برایتان در مسیر پیشرفت به وجود آمد چگونه بود؟ کوروش : شاید عدم استفاده صحیح از همان موقعیت ها بود که نتوانستم ...