سایر منابع:
سایر خبرها
طنین یا غَفَّارَ الذُّنُوبِ در زندان زنان +عکس
سیاه شده بود ندیده بودم و شاید اگر روزی همین آدم ها از کنارم رد می شدند خودم را جمع می کردم که به من برخورد نکنند اما حالا با همه آن ها در ارتباط هستم و روز و شبم را با همین افراد می گذرانم، کسانی که شاید یک وعده غذایی که یک خیر کمک می کند جزو آرزوهایشان بوده است. من اینجا یاد گرفتم وقتی دستی را بگیری به هفته نمی کشد که خیرش رو میبینی و اگر دلی را بشکنی حتی اگر دل گناهکارترین آدم از نظر ...
سالروز شهادت مولی الموحدین حضرت علی بن ابیطالب(ع) تسلیت باد
مأموریت به سوی کوفه رهسپار گردید. کوفه، آستین فتنه عبدالرحمان بن ملجم مرادی، آن نگون بخت تاریخ، در روز بیستم ماه شعبان سال چهل هجری به قصد کشتن علی(ع) به کوفه آمد و در خانه اشعث بن قیس منزل گرفت. در آنجا با دختری به نام قطام آشنا شد و چنان دل به او بست که همه چیز را فراموش کرد. از این رو از قطام خواستگاری کرد. اما قطام که پدر و برادرش در جنگ نهروان کشته شده بودند شرط ازدواج را ...
برادری که هتک حرمت خواهرش را در فضای مجازی دید
نیاوردم و در حالی که فقط هیجده بهار از زندگی خود را به تاراج پاییز سپرده بودم، بزرگترین اشتباه زندگی ام را مرتکب شده و از خانه فرار کردم! مقصدم تهران بود. سال ها پیش، یکی دو بار به همراه خانواده ام برای دیدن اقواممان به تهران رفته بودیم و من همیشه دلم می خواست که ای کاش می توانستیم در چنین شهر بزرگی که آدم در آن همچون قطره ایی در دریا گم می شود، زندگی کنیم. من آنقدر خام و خوش ...
ماجرای مادرانی که خود هنوز کودک اند
می پزم و خانه را تمیز می کنم. آب می آورم و به همسرم رسیدگی می کنم. وقتی از سر کار برمی گردد، آب را داغ می کنم تا به حمام برود. دوست دارم پرستار بشوم. اما فعلا به تنها چیزی که فکر می کنم آینده بچه هایم است. دوست دارم خوشبخت شوند . 8) عایشه 15 ساله، فتحی 13 ماهه، بورکینا فاسو امتحانم تمام شده بود که پیش معلممان رفتم تا ببینم چه نمره ای گرفته ام. او از من یک شماره خواست. بعد از ...
مکتب اسلام و تشیع ؛ نوشته هایی برای نسل نو با اندیشه عمیق/ اغراض مابعدالطبیعه آخرین کتابی که آیت الله ...
خمینی(ره) و بعد مرحوم آیت الله بروجردی، و مدت کمی هم نزد مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری و مرحوم آیت الله حجت کوه کمری می رفتم. (ص 17) در سطوری از زندگینامه این روحانی درباره یادگیری زبان انگلیسی می خوانیم: به قم که آمدم به مدرسه حجتیه رفتم. مدرسه ای بود که مرحوم آیت الله حجت تازه بنیان گذاری کرده بودند. از سال 1325 در قم بودم و درس می خواندم. در آن سال هایی بود که استادمان آیت الله ...
روایت بزرگان از عظمت عزاداری در شهادت امیرالمؤمنین
.... اگر با آن زبان روزه بیرون بیایی و برای فرق شکافته او بر سر و سینه بزنی وقت مردن خاتم انبیاء سرت را به زانو خواهد گرفت. این نعمت ها از دست رفته. فرمود: یا علی ! کسی که تو را کشته مرا کشته. بعد فرمود: یا علی! تو روح منی. تو مثل جان منی. تو از طینت منی. یعنی چه این حرف ها؟ یعنی عزاداری روز 21 ، عزاداری برای شخص خاتم است. دسته هایی که بیرون می آیند برای شهادت خاتم انبیاء ...
برادرم رئیس جمهور تربیت می کرد/ رابطه برادرم و امام خمینی (ره) مثل پدر و فرزند بود
نشست آخرین نشستی بود که با همه فامیل داشت و از تک تک فامیل دلجوئی کرد. یادم می آید عصر روز شنبه ای که فردایش برادرم به شهادت رسید، با من تماس گرفت، گفت "داداش جون" نمی آیید تهران؟ و من گفتم منتظرم نتیجه امتحان بچه ها هستم و بعد آن می آیم. اما او با لحن خودش گفت "نه داداش جون، خیلی دیر می شود؛ هر چه زودتر بیا" و این آخرین تلفنی بود که با بردارم داشتم. جدای از خانواده، شنیده شده ...
بازدید نمایندگان جامعه پزشکی از شیرخوارگاه آمنه
به گزارش شفا آنلاین ،به نقل از سپید کودکانی که وقتی آدم بزرگی می بینند برایشان فرقی ندارد او مادر و پدر است یا غریبه. آنها با تمام عشقشان دست های خود را باز می کنند، می دوند به سمتت و درحالی که نگاهشان دلت را نشانه می رود؛ تمام نیازشان را در یک جمله خلاصه می کنند: بغلم کن. شاید وقتی اذان گفتند برخی از کودکان خواب بودند اما افطار روز گذشته جامعه با میزبانی کودکان ساکن شیرخوارگاه ...
همدستی مادر و دختر برای قتل پدر
. با ثبت اظهارات شاهد و تایید آن از سوی سایر اهالی محل، کارآگاهان وارد عمل شده و مادر و دختر را دستگیر و به پایگاه دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ، ویژه قتل منتقل کردند. متهمان در همان بازجویی های ابتدایی به قتل اعتراف کردند و دختر نوجوان درباره حادثه گفت: چند وقت پیش با پسری دوست شده بودم و می خواستم با او ازدواج کنم. موضوع را به پدرم گفتم اما او مخالفت کرد برای همین با مادرم نقشه قتلش را ...
عراق گفته بود ناو ایرانی به اروند برسد می زنمیش!
به گزارش افکارنیوز ، جواد شریفی راد در خاطراتش می گوید: یکی از همکارهای من که از بچه های خیلی قدیمی نیروی هوایی ارتش بود برای من تعریف می کرد که سال 1347 گروهبان یک اتاق رادار بوده. می گفت: سال 47 روز درگیری ایران و عراق بود. قرار بود ناو ایرانی بیاید توی دهنه اروند رود. عراق گفته بود اگر بیاید می زنمش. هم ایران و هم عراق آماده بودند که طرف مقابل شلیک بکند و جنگ بشود. من پشت اسکوپ ...
حساسیت های امام (ره) بر اسراف
یادمان رفت آن را به موقع خاموش کنیم. روز سوم که شد، امام ناراحت شد و گفت: خانه من و گناه؟ چرا این لامپ را خاموش نمی کنید؟ الان که هوا روشن است. یا آن را خاموش کنید یا اینکه کلید آن را سمت من بگذارید تا خودم آن را خاموش کنم . روزی حضرت امام در حال رفتن به حسینیه برای ملاقات با مردم بود. جمعیت زیادی هم جمع شده بود. آقایان توسلی و انصاری و چند نفر دیگر هم در حیاط بودند. حضرت امام تا نزدیکی در ...
چه کسانی آیت الله خامنه ای را ترور کردند؟+ تصاویر
به گزارش حوزه احزاب و تشکل های گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان ، هفتم تیرماه، هنوز خبر ترور روز گذشته ی آیت الله خامنه ای داغ بود که ساختمان حزب جمهوری در خیابان سرچشمه ی تهران منفجر شد و شهید بهشتی به همراه 72 نفر از اعضای حزب جمهوری به شهادت رسیدند. یک روز بعد محمد کچوئی رئیس زندان اوین به دست یکی از زندانیان به ظاهر تواب منافقین شهید شد. منافقین که از 30 خرداد وارد فاز تقابل ...
مشکل اساسی حکومت امام علی(ع) چه بود
شورش کرده بودند، هنگامی که آمد خبر آورد، این طور توضیح داد: پیشانی هایشان از کثرت سجده مجروح شده است، دست هایی که مثل زانوی شتر پینه بسته است، لباس های کهنه زاهد مآبانه به تن دارند، از همه بالاتر قیافه مصمم و تصمیم قاطع اینهاست. حالا آب بیار حوض پر کن، یک چنین طبقه ای، یعنی طبقه متنسک جاهل، طبقه متعبد جاهل، طبقه خشکه مقدس در دنیای اسلام به وجود آمد که با تربیت اسلامی آشنا نیست، ولی علاقه مند به ...
پیامبری که اینک اشک می ریزد
دیگر شبانه و با طعام، درِ خانه تان را به صدا در نخواهد آورد... او... **** "تو را چه شده است مادر؛ چرا چنین ماتم زده و غمباری؟!... سخنی بگو مادر!... من اینک از سفر مدینه به کوفه می آیم و از همه چیز بی خبرم! چرا مردم، بی قرار و کوچه ها سوگوارند؟ چرا چشم ها گریان و گیسوان پریشانند؟ حکایت چیست مادر؟ برایم سخن بگو!" - نمی توانم مادر جان، نمی توانم؛ حکایت، تلخ است! - تلخ؟! ...
زندگی را به اشتراک بگذاریم
کمی جدی می شود: من خودم می دانم که گروه خونی ام مورد نیاز است. برای همین هم در خون دادن کوتاهی نمی کنم. یک وقت به خون ما نیاز هست و یک روز هم ممکن است ما به خون نیاز پیدا کنیم. الان هم که ماه رمضان است، باز برایم فرقی نمی کند. وظیفه خودم می دانم که سر وقت برای خون دادن بیایم. خانم متصدی می گوید: البته در ماه رمضان، بیشتر مردم بعد از افطار برای اهدای خون مراجعه می کنند. ما در حالت ...
آمار عریان...
به گزارش تابناک کردستان ، وب سایت ریاست جمهوری نقل می کند که آقای روحانی شب قبل در جمع برخی فعالان اقتصادی اعلام کرده دولتش طی سه سال گذشته کشور را در رتبه بندی بهبود فضای کسب کار 34 پله رشد داده است، رقمی حدود یک و نیم میلیون شغل خالص ایجاد کرده، نرخ تورم یک رقمی را به ثبت رسانده است و البته چند ادعای اقتصادی دیگر. رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران نیز در این ضیافت از ...
حقوق انسانی و حاکمیت از نگاه امام علی (ع)
... امام علی(ع) در اندیشه و عمل در پانزده قرن پیش برای انسان حقوقی را به رسمیت می شناسد که جامعه بشری فقط بعضی از آنها را تاکنون توانسته است به رسمیت بشناسد و شاید پس از گذشت قرن ها بتواند به آن دسترسی پیدا کند. در زمان ما اعلامیه جهانی حقوق بشر که مهم ترین جلوه حقوق اجتماعی انسان در آن به چشم می خورد و پس از تحمل رنج های فراوان و ریخته شدن خون های بسیار به وجود آمده است، با ترفندهای مختلف قدرت ...
معمای قتل نوعروس
خانه است. من صدای فحاشی سعید به خواهرم را شنیدم. به خواهرم گفتم مشکلت را با صحبت حل کن و کاری نکن که اول زندگی شوهرت روی تو دست بلند کند. عصبانیتش آن قدر شدید بود که آرام نمی شد. فرشته به من گفت می بینی چه حرف هایی به من می زند، مرتب فحاشی می کند. آن شب چون برادرم خانه ما بود، به او گفتم فردا صبح صحبت می کنیم، اما خواهرم روز بعد کشته شد. سپس متهم در جایگاه حاضر شد ...
ماجرای اعدام روح الله و سپری کردن این روزهایش
انتقال مواد وارد زاهدان شدم تا اینکه در مرتبه سوم روزی خواهرم با من تماس گرفت و خواست که به منزلش بروم و زمانی که به آنجا رفتم ماموران مبارزه با مواد مخدر مرا دستگیر کردند. روح الله همچنین اظهار کرد: ابتدا چند روز در یک سلول بودم و سپس وارد اندرزگاه جوانان و بعد از آن وارد بند آموزش و در آنجا بود که با یک حافظ قرآن آشنایی پیدا کردم که به من پیشنهاد حفظ قرآن داد اما من به دلیل مشخص نبودم ...
وصیّت های امیرالمومنین و کیفیت شهادت ، غسل و دفن آن حضرت
بروم و امّت با تو در طریق مخالفت باشند ملازم خانه خود باش و بر خطیئه خود گریه کن و دنیا را مقصود بزرگ خویش مساز و در طلبش متاز و نماز را در اوّل وقت آن به پا دار و زکات را در وقت خود به اهلش برسان و در کارهای شبهه ناک خاموش باش و هنگام خشم و رضا به عدل و اقتصاد رفتار کن و با همسایگان نیکو سلوک کن و مهمان را گرامی دار و بر ارباب مشقّت و بلا ترحم کن و صله رحم کن و مسکینان را دوست دار و با ایشان مجالست ...
اشک های عروس در جدایی از داماد 91 ساله
به خوبی و آرامش سپری می کنیم. زن نفسی تازه کرد و انگار از اینکه کسی پیدا شده پای درد دلش بنشیند ادامه داد: در یک مراسم ساده با مهریه 30 میلیونی به عقد هم درآمدیم و بعد از تهیه وسایل لازم به خانه همسر جدیدم رفتم. او به خاطر سنش بیمار بود و من هم با میل از شوهرم مراقبت می کردم. اوایل ازدواج همه راضی بودند و ما هم خدا را شکر می کردیم. هر بار دختر و پسرهایش به خانه ما می آمدند به گرمی از ...
روایت بازماندگان انفجار 7 تیر از آن روز و بعد از آن
از مجروحان این حادثه که در آن هنگام قائم مقام شهید باهنر در امور استان های حزب بود، نیز گله مند است. او در جلسه ای که مسئولان مجموعه فرهنگی سرچشمه با چند نفر از جانبازان این حادثه ترتیب داده شده است، با ناراحتی می گوید: بعد از این همه سال برای دومین بار است که ما به مقتل خود آمده ایم؛ چون ما را راه نمی دادند و انگار ممنوع التصویر هستیم. اوایل به ما می گفتند در مراسم سالگرد حادثه هفتم تیر شرکت کنید ...
رابطه غیرشرعی پدرم با دخترخاله ام؛ مادرم خودسوزی کرد
به تماس های تلفنی وقت و بی وقتت با دیگران مشکوک شدم، اعتراض کردم اما به گونه ای باهام برخورد کردی که دیگه جرات نکردم درباره ش حرفی بزنم. من چهارده سال تو خونه تو، همه رفتارها واعمال تو رو دیده و تنها تحمّلت کردم. تو شوهر من بودی و من با بی غیرتی تمام، همه چیزایی که دیگران درباره تو می گفتند رو نشنیده می گرفتم، امّا این بار خودم دیدمت، با چشمای خودم! این بار نمی تونی انکار کن ...
مادرم پشت درب خانه منتظر می نشست
زخمی شدم) آن شب تا صبح نخوابید. ساعت 8 صبح هم که رادیو مارش عملیات را زد، دلمان خالی شد و مادر زار زار گریه می کرد. از آن روز به بعد شب ها معمولا تا صبح پشت در می آید تا تو بیایی.” بعدها برایم تعریف کردند که مادرم در شب های که انتظار مرا می کشید با لباس نازک در حیاط می نشست و می گفت “پسرم در سرما مانده است. من چطور با لباس گرم در خانه بمانم.” مادرم هنوز نمی دانست که چرا برخلاف معمول من ...
ماجرای مذاکرات شهید بهشتی با آمریکایی ها
مذاکره مطرح می شود. در این باره سه نوع نگاه بین اعضای شورا مطرح بود. شهید بهشتی این اختلافات را اینگونه تشریح می کند که یک نظر این بود که با آمریکایی ها به صحبت بنشینیم، با انگلیسی ها به صحبت بنشینیم با سران ارتش به صحبت بنشینیم و شاید به یک نقطه نظر جدیدی برسید. من با این مخالف بودم. من می گفتم ما باید نقطه نظرهایمان را قبلاً بر اساس معیارهای انقلاب انتخاب کنیم بعد با هر کسی صحبت کنیم باید ...
آن شب به داغ مولا مهتاب گریه می کرد تصویر ماه در آب بی تاب گریه می کرد
داشت و از شدت درد و کثرت سم پاهای خود را یکی پس از دیگری بلند می کرد و زمین می نهاد. آن گاه به من فرمود: ای اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدی؟ گفتم: چرا، ای امیرمؤمنان، ولی شما را در حالی دیدم که دوست داشتم به شما بنگرم و حدیثی از شما بشنوم. فرمود: بنشین که دیگر نپندارم که از این روز به بعد از من حدیثی بشنوی. بدان این اصبغ، که من به عیادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتم همانگونه ...
همیلتون و روزبرگ؛ انگلیس در برابر آلمان یا سنا در برابر پراست؟
به سادگی هرچه تمام تر اشتباهاتم را به من گوش زد کرده است. یک روز من در استخر خانه ام مشغول شنا بودم، خانه ای که ما در موناکو داریم یک استخر مشترک دارد، او با دیدن من به کنار استخر آمد و آنجا نشست. وقتی من چند دقیقه بعد از آب خارج شدم کنار او نشستم و نیم ساعت در کمال آرامش با هم صحبت کردیم. با تمام این اوصاف گرند پری اتریش هفته آینده برگزار می شود و اولین مسابقه از 5 گرند پری قبل از ...
امشب ز بانگ یا علی در کوفه غوغا می شود
السلام در بیانات رهبر معظم انقلاب امیرالمؤمنین فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ ؛(2) بعد از آنکه شیوه ی زندگی خود را - که در آن مقام والا، با آن همه امکانات، با آن چنان زهدی زندگی میکند - بیان کرد، فرمود: شما نمیتوانید مثل من رفتار کنید؛ امّا میتوانید به من کمک کنید؛ با چه چیزی؟ بِوَرَعٍ ، با ورع خودتان، با پرهیز ...
شهیدی که نشانه بازگشت پیکرش را به مادر داد
! می دانستیم در خان طومان درگیری رخ داده است. همین را که گفت من فهمیدم حسینم شهید شد. به همسرم چیزی نگفتم. اما رفتم خانه یکی از همسایه ها و گفتم ما داریم می رویم نکا. شما برو امامزاده نذر کن برای بچه های خان طومان اتفاقی نیفتاده باشد. من از شهمیرزاد تا کیاسر اشک ریختم و ذکر گفتم. نه فقط بچه خودم. برای همه بچه های خان طومان. به کیاسر که رسیدیم آنتن موبایل آمد و هر کس زنگ می زد برای اینکه ...
گلایه فرزند حبیب از انتشار تصویر پدرش در سردخانه
به گزارش ستاره ها؛ اما محمد در سکوت کامل و در کنار مادرش روزهای سخت و دردناکی را گذراند تا با رد شدن از ده روز نخست پرواز ابدی پدرش، حالا حرف هایش کلید پرسش های زیادی باشد. بدون شک وقتی حبیب در گفت وگوها و آثارش از محمد به عنوان تموم دنیای بابا... یاد می کند، حتماً ناگفته های زیادی را می توان از حرف های محمد فهمید و با کمی دقت در ...