سایر خبرها
من و قصه ناتمام صدف خانوم/واگویه های 3 مادربزرگ از ازدواج در دهه های گذشته
زهره حاجیان : این روزها حال مادر بزرگ خوش نیست و مرتب دستش را به پشت دست دیگرش می زند و می گوید: آخر زمان شده مادر، آخر زمان! می گوید آخر مگر می شود دختر و پسر تو خیابان همدیگر را ببینند و عاشق همدیگر شوند و همه حرف ها را بزنند و .. . ؟ پس تکلیف پدر و مادری که آنها را بزرگ کردند و مثل گربه به دندان کشیده اند چه ...
آخرین سخنان حضرت امیرمومنان چه بود؟
خانه ات را، در همین شهر وارد می کنند. اما نه با لباس های تمیزِ همیشگی. که با لباس اسیری و ذلّت. که خارتان کنند. آن روز، چشم تو و همراهانت، از مردم و گستاخی هایشان می لرزد... اما صبر کن دخترم. که آن روز، غیر از شما و شیعیانت، روی زمین، انسانی نیست... عبد الله بن رافع را صدا می زنند که سریع بیا! علیّ مرتضی می خواهد آخرین حرف ها را بفرماید. عبد الله قلم و دوات را آماده می کند و گوشه ای ...
دیدار با آقا به روایت فرزند سردار شهید فرزانه و دیگر خانواده شهدای مدافع حرم
... چهارشنبه 9 تیرماه سالروز تولد زهره نجفی، مادر حلما است. او می گوید: زمانی که دیشب در بیت رهبری به همه التماس می کردم اجازه دهید آقا را از نزدیک ببینم و دخترم را بغل ایشان بدهم، می گفتند: نمی شود چون دیدار عمومی بود و قرار نبود کسی خصوصی به دیدار ایشان برود. چند نفری کنار سفره افطار خدمت ایشان رسیدند. یک لحظه که دخترم بی قراری و گریه کرد، اشک ریختم و گفتم: میثم خودت می دانی، برایم درست کن ...
شهادت دو سرباز گمنام به روایت پدر
باید یکی دیگر از فرزندانم به شهادت رسیده باشد. تا اینکه خبر را به من دادند و قرار شد به تهران بازگردیم اما من به مادر بچه ها چیزی نگفتم. فردای آن روز از حج به تهران بازگشتیم. در فرودگاه از پشت بلندگو صدا کردند که خانواده شهید لشگریان به اطلاعات مراجعه کنند. ما به آنجا رفتیم و از همسرم پرسیدم: اگر متوجه بشوی یکی دیگر از فرزندانمان شهید شده است چه می کنی؟ حاج خانم گفت: شکر خدا می کنم. پس ...
پدر به تهمت ها پاسخی نمی داد
... □اهل خرید هدیه و تشویق هم بودند؟ بسیار زیاد! هرگز روزهای تولد ما را از یاد نمی بردند. همیشه هم وقتی می خواستند برایمان هدیه بخرند، با ما مشورت می کردند و نظرمان را می پرسیدند. گاهی هم خودمان را می بردند تا به سلیقه خودمان چیزی بخریم. □برای انتخاب همسر شما شیوه شان چه بود؟ خواستگار زیاد داشتم که همه را رد می کردم! یک روز پدر گفتند: قطعاً در بین خواستگاران تو افراد ...
مثنوی عاشقانه اسماعیل چریک با ردیف و قافیه یا زینب/ شهید زاهدپور شیر شمال میان سربازان سوری
...؛ شب قبل من خواب شهادتش را دیده بودم خوابم را به او گفتم و به من گفت نگران نباش من مراقب خودم هستم اما رفت و همانگونه که شب قبل در خواب دیده بودم شهید شد و رفت. سوریه، مثنوی عاشقانه با قافیه و ردیف یازینب شهید مدافع حرم حاج اسماعیل زاهدپور به عنوان نیروی متخصص و تکاور، علیه نیروهای تکفیری و به حمایت از حرم حضرت زینب(س) و در اول محرم سال گذشته به سوریه اعزام شد و در شب عاشورا ...
پرفروش ترین های نیمه اول دهه 90 سینمای ایران
همراه می شود که حتی سر از خدمت سربازی هم در می آورد و در نهایت هم با خانم گل قرمزی ازدواج می کند. در انتهای فیلم ما شاهد تشکیل خانواده توسط کلاه قرمزی هستیم. پس از گذشت بیش از دو دهه، حالا عروسک شاد، شنگول و بازیگوش سرپرست خانواده شده است؛ نکته ای که در کلاه قرمزی و بچه ننه جالب توجه به نظر می رسد، رفتن به سمت شوخی های کلامی است که کمدی های مرسوم این سال هاست، شوخی هایی که شاید بچه ها خیلی از ...
نغمه ثمینی: ترس، سرباز اصلی است
به پلیس گفتم شما فکر می کنید من چهارتا انگشتم را عوض کرده ام؟ یا شش تا انگشت به خودم وصله زده ام؟ نهایتا ماجرا با مذاکره حل شد و گذاشتند که من به سفرم ادامه بدهم. بعد از این اتفاق فکر کردم که چقدر روزبه روز این زیر نگاه بودن برای ما سخت و تلخ و تلخ تر می شود. در ایران به تازگی و در غرب، از مدت ها پیش دوربین های مداربسته همه جا ما را زیرنظر دارند. جز زیرنظرگرفته شدن توسط این دوربین ها، ما می دانیم ...
امام خمینی (ره) و رعایت حقوق دیگران
... بعد از امتناع کویت از پذیرش امام، ایشان به بغداد بازگشتند. غروب آن روز که شب جمعه ای بود، امام گفتند: من می خواهم به حرم مشرف شوم . دوستان گفتند: ما با شما می آییم . بعداً که امام دیدند همه ی ما داریم می رویم، نگاهی به من کردند و گفتند: شما اینجا بمانید و نگاهی به آن ساکی که مدارک و اثاث شخصی ایشان در آن بود، انداختند. من متوجه شدم و لذا در منزل ماندم. بعداً برادران تعریف کردند که عرب ها امام ...
امام خمینی (ره) الگوی نظم (2)
...، ایشان روزی سه بار قدم می زنند، هر بار بیست دقیقه، و اگر وقت تمام نشده باشد، سه تا قدم بیشتر راه می روند، بر می گردند و داخل می شوند، چون معتقد هستند به اندازه آن سه قدم زود بوده مثلاً برای داخل شدنشان نظام ایشان چیز غریبی است و همیشه بوده، یعنی از دوره جوانی شان. اتفاقاً من چند روز پیش برخورد کردم با یک مسأله ای که دیگر دیدم خیلی ایشان انگار دقت دارند، گفتم: شما مثل اینکه نظم را زیاد کردید ...
سیل محبان علی ابن ابی طالب(ع) پشت سر مرجعیت/ یک فتوا داعش را زیر پای این جمعیت له خواهد کرد
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، هنوز در خیابان شهید دیالمه بودم که مردم با سرعت به سمت چهارراه خسروی می رفتند. مسیر مسدود شده چهارراه خسروی به سمت چهارراه شهدا نشان از این داشت که درست آمده ام. برای مطمئن شدن به یکی از مأمورین ایستاده در کنار خیابان گفتم پیاده روی آیت الله صافی به سمت حرم از همین جا شروع می شود؟ با علامت سر و دهان هم زمان تأیید کرد که بله درست آمدی. کمی جلوتر که رفتم ...
عزیزی: از طارمی خواهش کردم ترکیه نرود/ جانش آنجا در خطر است!
به زبان ترکی و انگلیسی بود گفتم باید قرارداد را مطالعه کنم. قرارداد را سریع فکس کردم برای دوستانم در ایران که فهمیدم در قرارداد نوشته شده 20هزار دلار برای این فصل و 500 هزار دلار برای فصل بعد. رفتم سراغ مدیرعامل که این چی است گفت خب سال آینده 500هزار دلار می گیری گفتم نه چون نیم فصل بود قراردادی یک ساله من و شما می شود 750 هزار دلار این بار قرارداد من را به زبان ترکی و آلمانی نوشتند. در آلمان دوست ...
شورای پروانه نمایش چالش جدید ایوبی
ندارم از بابت رسانه ای شدن آن متأسف و مغموم هستم. اگر ولو به قدر یک سرِ سوزن چنین قصدی داشتم دلم نمی سوخت. اصغر عزیزم من و شما فضا را می شناسیم، گاه وقایع ناخواسته هستند. من تو را تحسین می کنم و این خطای ژورنالیستی را بر من بی گناه ببخش تا همه بدانند که ما چگونه انسان هایی هستیم. تا ببینمت. 9- همچنین از تهیه کننده محترم فیلم آقای کاهانی پرتلاش هم بابت این فاجعه ناخواسته دلجویی می کنم و امیدوارم با ...
جنایتی ادامه دار
حقوق بشر مانده است. لکه ننگی برای رژیم بعث، برای سازمان ملل و برای همه آنهایی که به نام حقوق بشر آماده چپاول می شوند و اموال ملتها را با این نام غارت می کنند. کوچه های سردشت هنوز جان دارد اما مطمئنا دیوارهای ترک خورده برخی از خانه ها نشان از ترک خوردن دل سنگی است که نمی تواند جان دادن پیکری را که از زور سرفه و تاول با تکیه بر او پر کشیده فراموش کند. دیوارها هم ترک خورده اند و تاب یادآوری آن روز را ...
عاقبت بخیری شهید عشریه با عشق ورزی به حرم زینبی/ اخلاص؛ عامل اصلی در شهادت
زمان دیدم که آرام نمی شوم؛ شروع کردم در کنار سه فرزندم روضه حضرت رقیه(س) و زینب(س) را خواندم و گفتم بی بی جان، ایشان برای دفاع از حرم شما آمدند و من هم هر چه شما بخواهید قبول می کنم فقط به من صبر و آرامش بدهید تا در شهر غریب بتوانم این غم را تحمل کنم . * از ائمه خواستم نبودن شهیدم را برای مان شیرین کند وی درباره پذیرش نبود شهید در کنارشان نیز می گوید: به ائمه گفتم شما اسارت ...
نمایش توحش پیچیده در پوست شکلات
...> برگردیم به بحث قبلی یعنی خدای کشتار ، ما ثانیه ای نمی توانیم فارغ از نمایش باشیم، به دلیل اینکه تک پرده است و کارمان 77 دقیقه مداوم انجام می شود، هیچ نوع رفت وآمدی وجود ندارد، تو باید 77 دقیقه روی صحنه آماده باشی و همه چیز جلو برود. می فهمم که اگر لحظه ای در فکر فرو بروم و گوش ندهم پنج دقیقه از نمایش عقب می افتد، بعد پنج دقیقه باید تلاش کنم تا لحظه ای را که از بین رفته دوباره سر ریتم برگردانم و ...
الگوی اسلامی-انقلابی زن مسلمان
، شما وارد معامله شوید، دو برابر پول بدهید، جنس را شما بخرید و نگذارید آن ها جنس بخرند. با یک چنین وضعیت سختی سه سال را گذراندند. این شوخی است؟ آن استقامت اولی، آن عمود مستحکم این خیمه، آن دل متوکل علی الله است که چنین استقامتی را در فضا به وجود می آورد که آحاد صبر می کنند. شب تا صبح بچه ها از گرسنگی گریه می کردند که صدای گریه ی بچه ها از توی شعب ابی طالب به گوش کفار قریش می رسید و ضعفای آن ...
وصیت شهید مدافع حرم + تصاویر
به خیری را مدیون زحمات دیروز شما هستم. داداش جان! در نبود من پدر و مادر را فراموش نکن و همواره تابع بی چون و چرای ولایت باش، دشمن همواره از دینداری و ولایت پذیری تو هراس دارد، پس کاری کن که دشمن همواره از تو و امثال تو بترسد. همسر مهربان و صبورم! می دانم که بعد از رفتن من تمام سختی های این زندگی بر دوش توست، من برای شهادت نمی روم، من جوانم و زندگی با ...
واکنش شهید بهشتی به اتهام قتل آیت الله طالقانی
عمومی امام، می گفت اینجا بوی خدا و بهشت می آید، شما حس نمی کنید... من عمداً می گفتم نه! عصبانی می شد. در روز ملاقات با امام هم او اول از همه حاضر می شد وقتی می پرسیدم چرا زود می آیید، می گفت من بوی بهشت را اینجا می شنوم من هم می گفتم اینجا هوای خیلی خوبی دارد ولی بوی بهشت نمی شنوم - می خندد – این ها این طوری تظاهر خط امام را می کردند. تسنیم: برگردیم به همان بحث مناظره. حجت ...
گرفتن طلاق توافقی یک روز هم طول نمی کشد/جوان ایرانی باید بپذیرد که اینجا لاس وگاس نیست
شمارد و می گوید آن دسته از دخترها و پسرهایی که بدون مشورت با پدر و مادر و آشنایی قبلی با هم، برای ازدواج توافق می کنند، همان ها نیز پس از یک سال توافقی طلاق می گیرند و از هم جدا می شوند . اعتقاد دارد جوان های ایرانی باید بپذیرند که در لاس وگاس زندگی نمی کنند و اینجا ایران است و فرهنگ ایرانی و اسلامی در آن حاکم است. می گوید گرفتن حکم طلاق توافقی در مجتمع های قضایی خانواده یک نصفه روز بیشتر ...
برادرم رئیس جمهور تربیت می کرد/ رابطه شهید بهشتی و امام (ره) مثل پدر و فرزند بود
مختلف سال، وقتی برادرم سر سفره می نشست، بنا به علاقه اش تک تک برای همه غذا می کشید و در حین کشیدن غذا، با لحن اصفهانی می گفت "بگید ببینم آن کاری که من به شما گفتم چی شد؟!" درواقع او حتی شب ها نیز از بچه هایش گزارش کار می گرفت. اجازه دهید که به ابتدای انقلاب اشاره کنم. یادم می آید اوایل انقلاب بود که می گفتند "دشمن در چه فکریه؟ ایران پر از بهشتیه" و این نشان دهنده عظمت شخصیت ایشان بود ...
امام خمینی (ره) و نماز
سرویس اندیشه جوان ایرانی به نقل از راسخون ؛ بخش مقالات دینی: گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند آموزش مسائل شرعی به بچه ها قبل از سن تکلیف خانم فاطمه طباطبایی: برخورد امام با بچه ها بعد از سن تکلیف تابع مسایل شرعی بود و آقا در مسایل شرعی با کسی شوخی نداشت. البته کاملاً در چارچوب شرع بودند. مثلاً هیچ وقت صبح بچه ها را از خواب بیدار نمی کردند که نماز بخوانند ...
از شهادتش تا 40 روز خبر نداشتم!
بردند و من (مادر شهید مظلوم) گفتم که ما چه کار کنیم که پیش آنها از ما شفاعت شود، گفتند این آقا محمد را خیلی محافظت کنید. این باقیات صالحات است. خیلی سفارش از این قبیل به من کرد. بعد از فوت پدرش آن اندازه ای که توانستم مواظبت کردم تا درسش را بخواند. قرآن را به بچه ام یاد دادم. وقتی او را به مدرسه بردند، استعدادش را برای کلاس ششم تشخیص دادند. خودم خیلی توجه به این بچه کردم. از اول که این بچه به وجود آمد ...
مراسم احیای شب قدر در زندان اوین
دارم زودتر از اینجا خلاص شوم و سال بعد شب قدر را با خانواده ام به مسجد ارگ بروم. همسرم از 3 سکه هم نگذشت علی آقا پریشان بود و قرآن به دست خدایش را به علی و آل علی قسم می داد برای آزادی، کنارش نشستم، از وضعیت اش سوال کردم، بغض امانش نداد و با گریه گفت: خجالت می کشم که اینجا هستم. قرآن را بست و ادامه داد: زمانی که همسرم تصمیم به طلاق گرفت قرار شد به غیر از خانه ای که به نامش کردم ...
از تولد یک نوزاد در کارتن تا آرزوی مرگ یک بانو
همین است. یک دانه بستنی! دختری که روبروی من نشسته و به قول خودش از خانه فرار کرده و دختر خیابانی شده و معتاد هم هست یک روز دانشجو بوده. ورزشکار و کوه نورد هم بوده. تازه کتاب هم می خواند کاری که خیلی از ماها انجام نمی دهیم. ولی حالا در هزار توی زندگی دست به گریبان پاک شدن و پاک ماندن است. خودش می گوید مادرم از دستم بیچاره شده. او هم عزیز دل یک مادر است مادری که امید زندگیش حالا دختر جوان و ...
صفحه اینستاگرام چهره ها در دومین شب قدر+دلنوشته ها
هدیه بده به خصوص "کودکان معصوم" آمین کامران نجف زاده نوشت: این سالها تقریبا هر کجا جنگ بود برای گزارش رفتم.روزهای زیادی در برزخ مردن و ماندن گذشت.من هفت بار عراق رفتم.بلافاصله بعد از سقوط صدام تا همین پارسال .این تصویر را هم روبروی حرم حضرت علی (ع)گرفتیم. تابستانی گرم.خبرنگاری در جنگ در سوریه و جنگ لبنان و نبرد قذافی و ناتو در لیبی و پیشتر افغانستان و هر کجا آتشی بود ...
پاداش خدمت به محرومان چیزی جز شهادت نیست
. دلشوره داشتم که شهید شود، یک روز گفت من می خواهم به سوریه بروم گفتم اینقدر مأموریت نرو خانمت تنهاست کمی پیش زن و بچه ات باش بعد برو. به عروسم گفتم شما نگذار محمد به سوریه برود. تمام خرید خانه و مدرسه بچه ها با شماست. همان شب خوابی دیدم و صبح به او زنگ زدم. گفتم من پشیمانم هر جا می خواهی بروی به سلامت. شب خواب دیده بودم شهیدی آوردند من به او سلام دادم. چند روز بعدش روزه بودم و وضو گرفتم ...
20 نکته برای احیاء شب های قدر
بشویم و زمان شب قدر خود را برای امام زمان(عج) بگذاریم، تا بتوانیم بگوییم یابن الحسن ما بهترین اوقات خود را به تو اختصاص دادیم تو هم بهترین دعاهای خود را به ما اختصاص بده. وقتی برای ظهور با تمام وجود دعا می کنی، این امام زمان(ع) است که برای تو دعا می کند، وقتی برای غربت او اشک می ریزی، آقای شما برای رنج های شما اشک می ریزد. وقتی در آسایش هستی و برای رنج مظلومان و محرومان عالم دعا می کنی ...
آن چه البته به جایی نرسد، فریاد است
از 10 سال او را و استاد سازنده اش را سردواندید؟! *** همه ما شرمنده ایم آقای یغمایی! پیشنهاد می کنم اگر فرصت دارید، یک فول آلبوم با اشعار جد بزرگ تان یغمای جندقی بسازید و بخوانید و این شعر معروف ایشان را هم فراموش نکنید: ما خراب غم و خُم خانه ز مِی آباد است ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آن چه البته به جایی نرسد فریاد است البته حتماً این هم اجازه انتشار پیدا نمی کند اما ملالی نیست. می ماند برای قضاوت و بهت تاریخ! ...
بازگشت از دنیای مردگان/ امام کریم شفایم را از خدا گرفت
در آخرین بار که در بخش عفونی بیمارستان بستری شد، اتفاق عجیبی برای وی و خانواده اش افتاد. هادی به یکباره از دنیا رفت و 55 دقیقه عملیات احیا برای برگرداندن وی به زندگی نتیجه نداد و همه از روی تأسف سر تکان دادند و ساعت 9 صبح 25 مهرماه سال جاری بود که پرستاران و سوپروایزر بخش عفونی بیمارستان شهید بهشتی کاشان با داد و فریادهای مادر یکی از بیماران که پسرم پسرم، می گفت سریع خود را به اتاق ...