سایر خبرها
کودکانی که آقا را بابا صدا می کردند
اتفاق برای همسرم نیفتاد، البته ایشان حتما آقا را می بیند و یکی از چیزهایی که من را بعد شهادت همسرم آرام می کرد، دیدار حضرت آقا بود. حس می کنم بعد از شهادت همسرم با دیدن آقا به آرامش رسیدم و فقط ایشان را نگاه می کردم. آرزو داشتم آقا دخترم را در بغل بگیرد شهید میثم نجفی متولد 1367 ، یکی از تکاوران سپاه حضرت محمد رسول الله(ص) تهران بزرگ بود که سال گذشته در 12 آذرماه همزمان با ...
پدرش گفت حسین دیگر برنمی گردد
دعا می کنی من شهید نشوم؟ تو هنوز شهادت را درک نکرده ای. دعا کن من شهید شوم که آن دنیا شفاعت شما را بکنم. من گفتم: مگر می شود یک زن برای شهادت شوهرش دعا کند؟ گفت: هنوز شما بهشت را درک نکرده اید. من گفتم: انشاءالله همیشه باشی، نذر حضرت زینب باش. بروی مدافع حرم حضرت زینب باشی. می گفتم من حاضرم یک سال تو را نبینم فقط زنگ بزنی بگویی من سالمم. من هم بگویم من سایه سر دارم. حسین گفت ...
از شهادتش تا 40 روز خبر نداشتم!
قم رفت. بعد هم سالی سه ماه می آمد اصفهان، زن و بچه اش را می آورد. سه تا بچه داشتند و خانمش سر علیرضا حامله بود که پدرش فوت کرد. دُرّ گرانبهایی که در راه خدا نثار شد او دُرّ گرانبهایی بود که به راه خدا نثار شد. خدا را شکر می کنم که شهیدی داشتم در راه خدا و در راهی که آقای خمینی برگزید. از شهادتش تا 40 روز خبر نداشتم. خواهرش پنهان می کرد. رادیو و تلویزیون را از جلوی من برداشته ...
شهیدی که تولد و شهادتش 21 ماه رمضان بود / تصاویر
دارم و سید علی فزرند آخر من است. در حال حاظر با چه کسی زندگی می کنید؟ حدود8 سال بعد از شهادت سید علی، همسرم به رحمت خدا رفت و من در حال حاضر تنها زندگی نمی کنم بلکه با سید علی زندگی می کنم وبه یقین رسیدم که شهدا زنده اند. آیا به جز سید علی ، فرد دیگری هم در خانواده شما به شهادت رسید؟ بله، برادرم محمود هم ، دو سال قبل از سید علی به شهادت رسید. چرا ...
مادری که پسرش را حبس کرد/مهاجری از خاوران
آنجا هم یک کشور ویران و محمد رضا از جنگ در آنجا می ترسید. وقتی رفت تا 3 سال بود از او خبری نداشتیم، نه نامه ای و نه هیچ اطلاعی. شب و روز گریه می کردم که خدایا رضا کجاست؟ بعد از این سه سال با آمدن طالبان اوضاع افغانستان خیلی بدتر و ناامن تر شده بود. ما هم تصمیم گرفتیم برگردیم ایران. آن سال برف سنگینی باریده بود. لب مرز پسر کوچکم افتاد داخل آب. گریه کردم و گفتم خدایا رضا رفت، نگذار این بچه ام هم غرق ...
پسرم عاشق شهادت بود/ مادیات برای شهید کریمیان مفهوم نداشت
بود که فقط 4 بهارش را در جمع مدافعان حرم گذراند. کوتاه می گویم و صرفا" جهت اطلاع برای قرار گرفتن در ریل حقیقت که همانا مسیر انقلابی است که امام راحل(ره) عزیز و اینک رهبر معظم انقلاب هدایت آن را تا ظهور قائم آل محمد به عهده دارند. آنچه می خوانید عاشقانه های مادر طلبه شهید مدافع حرم "محمدامین کریمیان است که هویت وی روز گذشته به اطلاع خانواده اش رسیده است. پلاک حضرت زهرا(س) را ...
امام کریم شفایم را از خدا گرفت
جراحی و پیوند ماهیچه به بیمارستان شهید بهشتی کاشان مراجعه می کرد ولی در آخرین بار که در بخش عفونی بیمارستان بستری شد، اتفاق عجیبی برای وی و خانواده اش افتاد. هادی به یکباره از دنیا رفت و 55 دقیقه عملیات احیا برای برگرداندن وی به زندگی نتیجه نداد و همه از روی تأسف سر تکان دادند و ساعت 9 صبح 25 مهرماه سال جاری بود که پرستاران و سوپروایزر بخش عفونی بیمارستان شهید بهشتی کاشان با داد و ...
2 فرزندمان را پنهان کرد تا مجوز اعزام بگیرد!
؟ پدر خودش هم به او گفته بود من هیچ کمکی به تو نمی کنم. با این وجود مهدی کم نیاورد و خیلی مردانه گفت بار زندگی را به دوش می کشم و سال 85 من او همسر و همراه هم شدیم. در حالی که مراسم و مقدمات ازدواج مان به سادگی برگزار شد و آقامهدی 20 ساله همه هزینه های مراسم عقد را خودش تقبل کرد. در طول زندگی مشترک تان شهید را چطور شناختید؟ همسرم مرد زحمتکش و اهل خانواده ای بود. در زندگی با او چنان ...
افتخار می کنم پسرم در این راه به شهادت رسید
به گزارش ایثار یزد زینب حسینی مادر شهید مدافع حرم سید رضا حسینی که چندی پیش در دفاع از حرم حضرت زینب(س) در سوریه به فیض شهادت نائل آمد گفت: دفاع از حریم بی بی زینب(س) مدال افتخاری است که به هر کس نمی دهند و من افتخار می کنم که فرزندم در این راه گام برداشت. مادر شهید حسینی با اشاره به تلاش برخی افراد برای جلوگیری از حضور سید رضا در سوریه افزود: کسانی که مخالف حضور فرزندم در سوریه بودند در ...
اشک های عروس هنگام طلاق از داماد 91 ساله
انداخت و نگاهی به آن طرف تر. کسی از خانواده شوهرش در دادگاه نبود جز یک وکیل که زیر دستش داشت کاغذها را جابه جا می کرد. بعد ادامه داد: وقتی دیدم بچه ها هم با ازدواجم موافق هستند قبول کردم حسن به خواستگاری بیاید. برای من شخصیت مهم بود که داشت. خیلی راحت بله را گفتم و شدم عروس حاج حسن. دلم خوش بود که این سال های آخر را در کنار هم به خوبی و آرامش سپری می کنیم. زن نفسی تازه کرد و انگار از ...
زن جوان برای خودش هوو آورد + عکس
هر چه می گویم گوش کنی ولی هر چه می گفتم بی فایده بود و مجبورم می کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی توانم ناراحتی اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می طلبید، زندگی مان سرد و بی روح شده بود و نمی دانستم چه کنم؟ ریحانه ضمن سرزنش خود می گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از ...
پسری که در دفاع از حریم اهل بیت(ع) از پدر سبقت گرفت/ عباس آبیاری عباس گونه زندگی کرد و شهید شد
) گریه کردم مادر شهید عباس آبیاری با آرامش و متانت و صبر منحصر به فردش می گوید: ما خانواده شهدا باید صبر داشته باشیم. عباس تنها پسرم بود ولی الآن بعد از شهادتش من بیشتر از سه هزار پسر دارم. من در این مدت برای عباس گریه نکردم و اگر اشکی از چشمانم آمد برای بی بی زینب(س) بود و ظلمی که در حق حضرت زینب(س) شد. الآنم عباس آمد و گریه کردم ولی برای بی بی زینب(س) بود. حضرت زینب(س) خیلی سختی کشید ...
وصیت های جاودان
یکی از بیمارستان های تهران جان سپرد. چهار ماه بعد شهادتش در هجده اسفند همان سال خدا به همسرش یک فرزند دیگر داد که بنام پدرش نامش را گذاشتند موسی الرضا بچه چهار ماهه که شد، مثل کاظم شش ماهه؛ دچار بیماری سرطان خون شد و بر اثر عوارض شیمیائی پدر شهیدش از دنیا رفت. خاطرات شهید همسرش می گوید:" همیشه با احترام و گشاده رویی ما را ترک می کرد و به جبهه می رفت. با ما بسیار عاطفی ...
داستانهای خنده دار
. بعد از ظهر ها باز تا غروب خبر مرگش کپیده ! عصر هم از خانه بیرون می رود و تا نصفه شب مشغول گردش است . با وجود این زن ، پسرم بدبخت است داستان طناب ده مرد و یک زن به طنابی آویزان بودند طناب تحمل وزن یازده نفر را نداشت باید یکنفر طناب را رها میکرد وگرنه همه سقوط میکردند زن گفت: من در تمام عمر همیشه عادت داشتم که داوطلبانه خودم را وقف فرزندان و همسرم کنم و در مقابل چیزی مطالبه نکنم ... من طناب را رها میکنم چون به فداکاری عادت دارم در این لحظه مردان سخت به هیجان آمدند و شروع به کف زدن کردند. منبع :بیتوته ...
شهیدی که در جبهه به او لقب آهنگران کردستان داده بودند
بودند با صدای دلنشین و زیبای خود در مسجد جامع ساری و مسجد و تکیه المشیر و حسینیه شاهزاده حسین (ع)ساری دعای کمیل و دعای توسل و نوحه سرای می کردند و شور حالی به مراسم و شرکت کنندگان در مراسم می دادند. خبر شهادت نظر علی را چگونه به شما دادند؟ اول صبح روز 25 بهمن سال 61 زنگ خانه ما به صدا در آمد. سپس چند نفر از برادران پاسدار وارد حیاط شدند، پدر شهید در حیاط مشغول وضو گرفتن بود که ...
بازگشت از دنیای مردگان/در آخرین لحظات به زندگی بازگشتم
نصفه نیمه با زبان عربی آشنا هستم، برایش توضیح دادم این صفحه مربوط به خاطرات کسانی است که یک بار مرده اند اما در آخرین لحظات به زندگی بازگشته اند و حالا لحظات مردنشان را روایت می کنند و... آن مرد فلسطینی که نامش ابوفطرت بود و 35 سال داشت، باشنیدن این حرف خنده ای کرد و گفت: اتفاقا من هم یکبار توسط صهیونیست های از خدا بی خبر مُردم، اما توسط حضرت رسول (ص) به زندگی برگردانده شدم و... ...
امام خمینی (ره) و نماز
نماز می خواندند و نماز راه عبادت و حرف زدن با خداست و نمی شود نت به طور ظاهری با خدا حرف زد بلکه باید با گوش دل هم سخنان خدا را شنید .(5) زود برو نمازت را بخوان آقای محمد تقی اشراقی (نوه امام): یک روز امام داشتند توی حیاط قدم می زدند. من آمدم از کنارشان رد شدم به من گفتند: بیا اینجا رفتم پیش ایشان. گفتند: نمازت را خوانده ای گفتم نه امام گفتند: زود برو نمازت را بخوان ...
پوریاست ... ولی نوظهور
پوریا از وقتی که با نیروی خدادادی درونش آشنا شده است، کارهای خارق العاده بسیاری از جمله کشیدن هواپیمای فوکر 50 با دندان، خم کردن سکه با دندان، نگه داشتن دو میل 50 کیلوگرمی به طور همزمان با دندان هایش و کشیدن سه خودرو متصل بهم با دندان هایش را انجام داده است؛ کارهایی که بیشتر افراد حتی از انجام آن با دست و تمام بدن هم ناتوانند. اما باوجود این که پهلوان پوریا تمام این کارها را به راحتی انجام می دهد، اطرافیانش مانند همان 9 سالگی، به حالت تمسخر به پوریای 22 ساله ن ...
مثنوی عاشقانه اسماعیل چریک با ردیف و قافیه یا زینب/ شهید زاهدپور شیر شمال میان سربازان سوری
حضرت زینب در شب اول محرم سال گذشته عازم سوریه شد و شب عاشورا به شهادت رسید و پیکرش بعد از 58 روز مفقودی در شب 28 صفر سال گذشته شناسایی و به میهن بازگشت و در جمع خانواده و دوستان و همرزمانش در شهرستان کردکوی تشییع شد. شهید زاهدپور عشق شهادت را در سرش می پروراند محمدجعفر یحیی نژاد یکی از دوستان و همرزمان شهید زاهدپور در هشت سال دفاع مقدس است که وی در خصوص این شهید والامقام اینگونه ...
گفتگوی جالب دختر 4 ساله شهید مدافع حرم با رهبر انقلاب
بودم و بچه ها را حسابی آماده کردم. مثل یک مهمانی مهم برای خودم و بچه ها لباس و کفش نو تهیه کردم تا در حضور حضرت آقا آراسته باشیم. به شدت برای این دیدار بی تاب بودیم. هم من هم پسر بزرگم محمد متین که 7 سال دارد. آن روز هم وقتی رسیدیم داخل بیت من در بهت و حیرت بودم و جذبه و ابهت حضرت آقا چنان مرا گرفته بود که فقط گریه میکردم. دیدار ایشان از نزدیک با تلویزیون خیلی متفاوت است. ایشان ...
قتل مشکوک به خودکشی با کلت
را یک بار شلیک کرده بود. در خانه مقتول 5قبضه اسلحه که یکی از آنها دولول شکاری بود نیز پیدا شد. همسر او درباره حادثه به بازپرس ویژه قتل گفت: من چهل سال سن دارم و حدود پنج سال است که با نادر (مقتول) ازدواج کرده ام. از همسر قبلی ام 6فرزند دارم و به همراه فرزندی که از نادر دارم همه با هم زندگی می کنیم. بعد از طلاق از همسر سابقم خیلی زود با نادر آشنا شدم. آن موقع او به دلیل مصرف مواد مخدر و ...
روایت مقاومت نخستین جانباز نخاعی مدافع حرم
به جبهه اعزام شد و آنجا مفقودالاثر شد. سال ها چشم انتظار آمدن خبری از او بودیم تا فهمیدیم به شهادت رسیده است. بعد از گذشت 13 سال از شهادتش، پیکرش آمد. فرهنگ شهادت در خانواده ما جا افتاده بود و رفتن پدر و برادر من را هم شیفته جهاد کرده بود اما در روزگار دفاع مقدس کم سن و سالی ام اجازه نمی داد که جبهه را درک کنم. خدا توفیق داد که بعدتر با وارد شدن به سپاه، پاسدار ارزش های انقلاب شوم. وقتی ...
فرزندم گوی سبقت را از من ربود!/ توصیه آخرش نماز اول وقت بود
. صاحب نیوز: میخواهم سوالی از شما بپرسم که شاید کسی تا کنون از شما نپرسیده باشد!آیا فکر میکردید خود شما که شغلتان در ارتباط با شهدا می باشد روزی خود پدر شهید شوید؟ من از غافله شهدا باز ماندم ولی ابوالفضل من گوی سبقت را ربود. از سال 62 که خدا ابوالفضل را به من داد و از همان کودکی با فرهنگ جبهه و شهادت آشنایش کردم. صاحب نیوز: آقا ابوالفضل از پیشگامان شهدای مدافع حرم هستند قضیه ...
علی مرا به زیارت امام فرستاد و خود به دیدار حق شتافت/ راز شهید 21
بیشتر شهدا دست این خانواده بود. دوست علی وصیت نامه اش را برایم آورد . وی اظهار داشت: بعد از شهادت و مراسم تشییع پیکر سیدعلی، سر مزارش دوستانش پرسیدند: شما مادر سید علی هستید؟ گفتم: بله! گفتند: شما هم سیدعلی را نشناختید. سیدعلی عارف بود. با یک استکان آب، وضو می گرفت شب عملیات که می شد به خودش بسیار توجه می کرد. شب شهادتش، برای شناسایی آماده شد، سربند و کمربند سبزش را بست خودش را با عطر ...
تاکید بر تلاوت روزانه یک صفحه از قرآن
خانواده شهدای قرآنی اشاره کرد. وی تصریح کرد: شهدای مدافع حرم بسیار ارزشمند هستند؛ چرا که امروز تا پای جان راه 200 هزار شهید دفاع مقدس را ادامه می دهند. همچنین در این دیدار محمد عزیزی، پدر شهید طی سخنانی با بیان اینکه مهدی 11 مرداد 92 مصادف با 24 رمضان در حلب سوریه به شهادت رسید، عنوان کرد: پسرم از کودکی علاقه زیادی به شرکت در کلاس های قرآن داشت و آرزوی بزرگش این بود که مکبر مسجد ...
مردم جهان از جنایات شیمیایی صدام خبر ندارند/ با دو سرطان دست و پنجه نرم می کنم
فرزندان و همسرم را به زندگی امیدوار کنم. پس از چند سال خداوند فرزند دختر دیگری را به ما هدیه داد. در حال حاضر دخترهایم ازدواج کرده و دارای فرزند هستند. هنوز هم باور نمی کنم که خداوند اینگونه به من قدرت داد که توانستم آنها را به زندگی بازگردانم. متاسفانه همسرم سکته کرده است و حال جسمی خوبی ندارد. دو سرطان پس از شیمیایی شدن عوارض بمباران شیمیایی سردشت در سال های بعد ...
شب آخر به روایت دوستان مرحوم علی دادمان +عکس
به گزارش دولت بهار, روزنامه همشهری به نقل از محمد مهدی همت نوشت: 17 روز قبل وقتی در یک جلسه کاری بودم، تلفنم زنگ خورد و خبر دادند حال علی دادمان خوب نیست. جوری خبر دادند که فهمیدم باید چقدر عجله کنم.10دقیقه ای خودم را از حوالی میدان انقلاب به بیمارستان خاتم الانبیا رساندم. وقتی رسیدم، علی روی تخت دراز کشیده بود، یکی از آن لباس های آبی رنگ هم تنش کرده بودند و داشت می رفت برای عمل. در ...
شهیدی که سپر بلای دانشمند هسته ای شد
جوابی نمی داد که نگران نشوم. این اواخر صحبت هایش با شهید احمدی روشن مرا حساس و نگران می کرد و همه جا با هم می رفتند. رضا آرزوی شهادت داشت. وقت هایی که به بهشت زهرا می رفتیم، می گفت: یعنی می شود ما هم شهید شویم؟ او بالاخره به آرزوش رسید. ** یک احساس خوب و یک احساس بد از شهادت پدر به یادگار دارم محمد حسین فرزند شهید رضا قشقایی فرد است . او 12 سال دارد.پس از شهادت رضا ...
آزادسازی مهران
...، ننه علی لقب معروف و مشهور مادری است که بصورت شبانه روز در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی کرد و برای شهدا قرآن می خواند. او که فرزندش به دست نوکران حلقه بگوش خاندان منحوس پهلوی (ساواک) به شهادت رسید، بعد از اینکه با خبر می شود فرزندش به شهادت رسید و در شهر اهواز دفن گردید راهی شهر اهواز می شود و در کنار مزار فرزندش بیتوته می کند.بعد از پیروزی انقلاب به حضرت امام اطلاع می دهند که مادری از ...
سالروز شهادت امیرالمومنین علی (ع)
...، مثل لب تشنه ای است که بعد مدتها به آب برسد و همانند کسی است که گمشده ارزشمندی داشته باشد و بعد مدتها آن را بیابد. (16) 9- و سرانجام آخرین جمله ای را که فرمود و به دیدار خدا رفت این بود که: اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله این جملات را گفت و در شب جمعه 21 رمضان سال چهل هجرت جهان انسانیت را به داغ نشاند و به فراق ابدی خود مبتلا ساخت. (17) ...