سایر خبرها
قاتل: همسرم فحاشی کرد، او را کشتم
مادرش رفت، بچه ام را هم با خودش برد. چند بار دنبالش رفتم اما نیامد. او زن من بود. عاشقش بودم و نمی خواستم طلاقش بدهم. می گفت باید من را طلاق بدهی. با خودم گفتم می روم و دوباره حرف می زنم و راضی می شود برگردد. وقتی به خانه مادرزنم رفتم، مژگان نبود. مادرزنم در را باز کرد، وارد خانه و منتظر آمدن زنم شدم. وقتی آمد آن قدر ناراحت و عصبانی شد که هرچه فحش زشت بود به من و پدر و مادرم داد. متهم ...
روایت دردناک مادری که دختر نوجوانش معتاد...!
فهمم که چقدر این بچه ترس از آینده داشت و من بی خبر بودم. یک روز با همسرم دعوای بدی کردم. همسرم پسر کوچیکم رو با خودش برده بود و من هم خبری از پسرم نداشتم. رفتم کلانتری تا از دست همسرم شکایت کنم، عصری که رسیدم خونه دیدم مهسا نیست. گفتم شاید رفته چیزی بخره. به خاطر همین زیاد پیگیر نشدم ساعت 9 شب شد دیدم مهسا نیومد. دلشوره داشتم. رفتم بیرون دنبالش. اما پیداش نکردم. سه شب در به در دنبالش گشتم تا روز سوم ...
قرار بود احمدی نژاد به پرونده های وزارت اطلاعات دست پیدا کند ولی چنین نشد/در انتخابات مجلس در تهران تخلف ...
. پیش آقای موسوی، کروبی، خاتمی، ناطق رفتیم و با مراجع جلسات متعدد گذاشتیم. آقای کروبی گفتند که من میگ ویم تقلب شده است. *همان سال 84 که گفتن شب خوابیدم بیدار شدم رایم عوض شده بود؟ نه. آن زمان که خواب بود را نمی گویم. *آن زمان هم اصولگراها می گفتند که اول آرای شمال تهران شمارش شده بود و بعد آراء جنوب تهران شمرده شد، آقای احمدی نژاد در رتبه بالاتر قرار گرفت. الان اصلاح ...
فیلم : بیان سخنان دانشجو کامفیروزی در حضور رهبر و پاسخ رهبرمعظم انقلاب به ایشان
چریکهای فدائی خلق بود و جزو کسانی بود که در جنگلهای شمال رفته بودند موضع گرفته بودند و مبارزه میکردند- ناگهان وارد شد، من هم خبر نداشتم. خب، آشنا بودیم؛ آمدند نشستند؛ ظاهراً آمده بود از آن صاحب خانه یک کمک مالی ای، چیزی بگیرد. من گفتم خب شماها چه کار میکنید، یک چیزهایی گفت. من گفتم شماها اگر میخواهید موفّق بشوید، راهش این است که با مردم حرف بزنید، تبیین کنید؛ مردم بدانند شما چرا در شمال جمع شده اید ...
23 تیر و رمز ماندگاری انقلاب
دانشگاه تهران و سیاهپوش کردن دانشگاه ها، عملاً ایجاد فتنه ای عظیم در کشور را دامن زدند که به رغم عدم حساسیت اغلب مراکز دانشگاهی، فضای تهران تا پنج روز ملتهب بود و البته با قیام عمومی مردم در برابر این فتنه در روز 23 تیرماه، فتنه گران ناکام ماندند. مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه روز پنجم مرداد سال 1378 در بررسی و نقش بیگانگان در ایجاد این فتنه یادآور شدند : از مدتی پیش احساس می شد که مراکز ...
نقدی برکتاب حجاب شرعی درعصرپیامبر(ص)
در برابر مرد نامحرم است. این چهار حدیثی که تا کنون آورده شده است، حداقل بر این نکته تأکید دارند که موی سر چه در نماز و چه در غیر نماز در برابر مردان نامحرم باید پوشیده باشد، حتی اگر به اندازه عمامه و پیچه مورد نظر نویسنده و موی واقع بر کاسه سر باشد. در ترجمه فارسی حدیثی که در صفحه 263 سطرهای 7 تا 18 آمده، چنین نوشته شده است: فاطمه(س) گفت: ای پدر! آیا مردم در روز ...
آقای گل لیگ محلی آلمان، در ایران فال فروش بود!
خانواده از افغانستان به ایران مهاجرت کردیم. وضعیت مالی خوبی نداشتیم و هر شش نفر ما در یک خانه 30 متری زندگی می کردیم. پدرم اجازه نمی داد مادرم و الهام، خواهر 9 ساله ام، کار کنند برای همین من و سه برادر دیگرم هر روز از صبح تا شب مشغول کار بودیم تا کمک حال پدرم باشیم و به او در گذران زندگی ساده مان کمک کنیم. امام الدین که فرزند سوم خانواده است با بیان این جملات به مرور روزهای زندگی اش در ...
دلنوشته دختر خردسال شهید مدافع حرم در جشن تولد پدر
من هم موقع خداحافظی برای پدرم نامه نوشتم به او گفتم امیدوارم همیشه سالم بمانی و مراقب خودت باش و امیدوارم یک روزی برگردید و با هم دوتایی به سوریه برویم. در ادامه فاطمه فرامرزی دختر شهید فرامرزی دل نوشته ای برای پدر خود خواند: "سلام باباخوبم. درست است دلم برات تنگ شده. درست است دوست دارم یک بار هم ببینمت همه اینها درست اما از یک چیز بسیار خوش حالم از اینکه به آرزویت رسیدی . شهادت مقام بالایی است که به آن دست یافتی. همان طور که گفتی سرم بالاست و حجابم حفظ می شود چون می دانم سرخی خونت را به سیاهی چادرمن هدیه کردی. دوستت دارم.فاطمه" منبع: ...
می گفت می روم تا امنیت نوامیسمان حفظ شود
...> پدرم دوران جنگ در راه آهن تهران و در کار ساختن پل های محرک بود. خودش می گوید شهیدان را که با قطار می آوردند در جابه جایی شان کمک می کرد. پدرمان اهل نماز و روزه بود. همیشه صحبت از نان حلال می کرد. احمد خیلی مظلوم و نمونه بود. بچه که بودم و گاهی سر سفره قهر می کردم و پدر و مادرم دنبالم می آمدند تا غذایم را بخورم، می گفتم تا داداش احمد دنبالم نیاید من نمی آیم. خیلی به هم وابستگی داشتیم. سرکار که می ...
مثله کردن جسد به خاطر بی پولی
او گفت: دیروز هر چه با خانه مادربزرگم تماس گرفتم تلفن را برنداشت. تا غروب بارها با او تماس گرفتم اما باز هم جواب نداد تا اینکه تصمیم گرفتم به خانه اش بروم. خانه مادربزرگم در غرب تهران است و عمو و پسرعمویم با او زندگی می کردند. وقتی به آنها گفتم که مادربزرگ ناپدید شده گفتند که از دیروز او را ندیده اند و در این مدت فکر می کرده اند که او به خانه ما آمده است. بعد از صحبت های دخترجوان قاضی ...
حق صحبت درباره قیام گوهرشاد نبود
به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری فارس، سال 1359 یک زن و شوهر جوان از تهران به مشهد آمدند و به سراغ شاهدان عینی قیام گوهرشاد مشهد در سال 1314 رفتند. حاصل کار شد شماره 90 هفته نامه سروش با عنوان از گوهرشاد تا فیضیه . البته سال 61 مطالب این ویژه نامه در قالب کتابی به نام قیام گوهرشاد منتشر شد. ما بعد از 35 سال رفتیم سراغ آقای سینا واحد پژوهشگر و روزنامه نگار دهه 60 و خانم خالدی که گزیده ای از ...
کسی که از همه زخم زبان شنیده منم
ما که نیازی به پذیرایی نیست می گوید: مگر ما آملی ها را نمی شناسید؟! ما خیلی هوای مهمان را داریم. حاج خانم از سفره های افطار قبل ترها می گوید. این که شوهرش همیشه مهمان به خانه می آورده و اهل سفره داری بوده. این که اسماعیل عزیز تا چندساعت بعد از این که سفره جمع می شد، می نشست و با بچه ها و مهمان ها حرف می زد و شوخی می کرد و می خندید و می خنداند. همسر شهید حیدری اصرار دارد به گفتن عزیز و جان بعد از ...
همدستی پسر و زن بابا جنایت آفرید
به گزارش بی باک نیوز؛ او مدعی شد نامادری اش وی را برای قتل پدر اغفال کرده بود.این جنایت روز 5مرداد ماه سال 92در خانه ای در جنوب غرب تهران اتفاق افتاد و در جریان آن پسری پدرش را به قتل رساند. او جسد پدرش را داخل خودروی وی انداخت و از خانه بیرون برد تا در محلی دور افتاده دفن کند اما بعد از چند ساعت سرگردانی با خراب شدن ماشین به تعمیرگاه رفت و در همانجا با کشف جسد دست قاتل رو شد. با ...
صبر کنید تا معلوم شود نامزد ریاست جمهوری می شوم یا نه/ مطمئن نیستم روحانی، دور بعد کاندیدا شود
توهین ها به جامعه پزشکی شد. منظورم فقط پزشکان نیستند، همه جامعه پزشکی. آنجا که درباره منابع حرف زدند و گفتند که این (نظام سلامت) چاه ویل است، پول ندهید، کمک نکنید. بله به هرحال سیاستمدار علاقه دارد جاده و ریل بسازد، ساختمان بسازد. آنها معمولا دنبال این چیزها هستند که بازده سریع و ملموس و قابل مشاهده دارد. این بود که هیچ وقت سهم حوزه سلامت را ندادند، هنوز هم نداده اند. آقای روحانی هم که آمد، باز ...
چرا نوجوان ها فکر می کنند، بزرگترها احمق هستند؟!
. به عنوان یک پدر یا مادر وقتی که جایگاه تان از مقام یک قهرمان به سطح یک ابله ملال آور تغییر می کند به نقطه ای در زندگی رسیده اید که دیگر قابل برگشت نیست. به شما تبریک می گویم! تا حالا این اتفاق دوبار برای من افتاده است. پسر بزرگ من 14 ساله است و برادرش تنها 12 سال سن دارد اما به خاطر بلوغ زودرس بچه های دوم، او خیلی زودتر در هنر احمق خواندن من استاد شده است. هر دوی آنها در وسط امتحان ...
سنگ مزاری که پیش از شهادت همه دیدند
بود که تنها می رفت. وقتی از بیت برگشت، چشم ها و صورتش قرمز شده بودند. از روحیاتی که در او می شناختم، مطمئن بودم که مسیر بیت تا خانه را گریه کرده و از دیدن چهره رهبر منقلب شده است. هر چه اصرار کردیم از فضای آنجا بگوید و دلیل گریه هایش چیست، اما یک کلام هم حرف نزد . پافشاری ما را که دید با حالت شوخی گفت: شیر کاکائو و کیکش خیلی خوشمزه بود .! *سرقت ادبی هدیه تولد برایم یک رم هشت ...
بنگر: حرف هایم با طارمی و رامین قابل بیان نیست/نان حرام سر سفره نبردم
چه کسی نمی خواست. گویا از آمدن سیدجلال به پرسپولیس ناراحت بودی. منظورم پستی بود که در صفحه شخصی کفشگری گذاشته بودی. در آن به پول و جدایی از پرسپولیس اشاره کردی که ذهن همه را به سمت سیدجلال برد. اصلا منظورم سیدجلال نبود. من پنج سال با او همخانه بودم و پس از آن پست در صفحه کفشگری، سیدجلال به پرسپولیس آمد. سید بچه خوبی است و یکی از بازیکنان ارزشمند تیم ملی به حساب می آید ...
مادربزرگم می گفت:" چه معنی دارد بیگانه بفهمد چقدر پول دارم" ! / پدربزرگم هم آمار پول هایش را فقط خودش می ...
گفتند حالا هرکسی هرچقدر پول میخواهد به ما بگوید که پول را برای چه می خواهد تا به او بدهیم و همه مالک این پول می شوند و میتوانند بگویند این همه پول جمع کرده اند. از آنجایی که من عاشق این بودم با آن بچه ها بگردم و پولهایم بیشتر بیشتر شود و به همه بگویم بزرگ شده ام، آمدم با اقتدار به آنها گفتم من اینقدر پول دارم، حالا می شود من هم در جمع شما باشم؟ با کمال میل قبول کردند و من هم ...
نه شما نزدی! مأمور رضاشاه را کسی نمی زند
و چند تا فحش به پاسبان داد. به افسر نگهبان گفتم حالا هر چه امر بفرمایید در خدمت شما هستم. گفت نخیر شما بفرمایید. التماس دعا! آدم خوبی بود و ماجرا همین جا تمام شد. گرمابه امام جمعه نه؛ گرمابه کشمیری ها علی قابل حمّامی؛ متولّد اول فروردین 1330 هستم. چهار تا برادر و سه تا خواهریم. سال ها راننده اتوبوس بودم. پدرم تعریف می کرد، بعد از سفر رضاشاه به ترکیه، روزنامه کیهان ...
مقید بودم حتماً با حجاب "چادر" برنامه را در کشورهای غربی ضبط کنم/ زندگی برای مسلمانان در غرب زندان است
آنها از ما جلوتر هستند و این خیلی برای من جالب بود. ولایت مداری حتی به واسطه یک رویا! یکی از دوستان خارجی که با همدیگر آشنا شدیم خانواده ای بودند اهل غزه ، مرد خانه بعد از اینکه در زندان های رژیم صهیونیستی زندانی شد، دست بر قضا به مدت چهارسال با مردی الجزایری و شیعه مذهب هم سلولی می شود که همراه خود تفسیرالمیزان داشته است، وی بعد از چهار سال، شیعه و حافظ قرآن و مسلط به تفسیر ...
چی شد چادری شدم؟
رفتیم حرم و از حرم صاف می آمدیم خونه و همین دلیل من اون سه روز دائم چادر سرم بود. خوب من دوست نداشتم دقیقاً جلوی در حرم چادر سرم کنم، آخه آدم از لحظه ای که پاشو از در خونه به سمت حرم مقدس بیرون می ذاره انگار مورد توجه امام رضاست و خب... برگشتیم به شهرمون، چادرم رو تا کردم و صاف گذاشتم تو کشو برای زیارت دفعه ی بعد، اولین باری که می خواستیم از خونه برم بیرون آماده شده بودم داشتم از پله ها می ...
خانم دکتر در بن بست زندگی
این زوج بود از زن خواست به این پرسش همسرش پاسخ دهد. خانم دکتر رو به همسرش کرد و گفت: ای کاش دلیل رفتنم از خانه را هم بگویی؟... جناب قاضی مدت هاست که ما با هم اختلاف داریم و به هیچ عنوان نتوانستیم مشکلمان را حل کنیم.حدود دوماه پیش یک روز که از سر کار به خانه آمدم پسرم خواب بود، با وجود خستگی مشغول انجام کارهای خانه بودم که طبق معمول بر سر مسائل جزئی با همسرم دعوایم شد. هر چه گفتم سکوت ...
رضاخان بسیاری از مجروحان را در گورهای دسته جمعی دفن کرد
. وقتی ساکت شدند به آنها گفتم: باید آماده جهاد باشیم و آیت الله قمی را آزاد کنیم. یا همگی در این راه شهید می شویم یا بر حکومت جابر پهلوی غلبه می کنیم. باید سنگر درست و امکانات جمع آوری کنیم. کسانی که زائر هستند بمانند، ولی مشهدی ها به خانه هایشان بروند و برای یک هفته ای برای خانواده هایشان آنچه را که لازم است تهیه کنند، چون این جهاد ما حداقل یک هفته طول می کشد. فردا صبح همه کسانی که قصد جهاد دارند هر ...
بهزیستی هیچ حمایتی از فرزندانم نمی کند/ فرزندانم را مشکل نمی دانم
گفتند این بیماری از خانواده میتوکندری است که روز به روز پست رفت دارد تا کل سیستم ایمنی بدنش را درگیر کند. معصومه فرزند سومم که در سال 80 به دنیا آمد وقتی که 14 روزه بود به کما رفت و سکته های مغزی مکرری کرد به بیمارستان تهران منتقل شد و یک ماه در آنجا بود. دکتر مصطفوی که دانشیار غدد است وقتی معصومه را دیدخیلی عصبانی شد و گفت یک آزمایش کوچک می توانسته بچه را از این حالت نجات ...
عاقبت رباخواری
میکنی ! اصلا نگفت : تو کی هستی؟ این قدر ایستادم که خسته شدم . برگشتم آمدم توی رختخواب ، ولی خواب از سرم بکلی پرید . نشستم تا صبح شد. حال نماز خواندن نداشتم . رفتم در خانه میرزا جواد آقا و محکم در زدم میرزا جواد آقا از پشت در گفت چه خبره ؟ چه خبره ؟ حالا یه چیزی بهت نشون دادند نباید که اینطوری کنی؟! گفتم من همچین چیزی دیدم . گفت بله ، شما مقامی پیدا کرده اید . این مکاشفه است . آن رفیق بازاری شما ربا خوار بود و در آن ساعت داشت نزع روح (روح از بدنش کنده ) می شد. من تاریخ برداشتم . بعد کاغذ آمد که آن رفیق ما در همان ساعت فوت کرده است . /1102101305 ...
لوله نافی پمپ بنزین
به اتفاق همسرم برای نوبت دکتر به مرکز شهر رفتیم. ناگهان یک تاکسی سراسیمه جلوی من پیچید و با اضطراب مسئولانه ای گفت که آقا ماشین شما شُرشُر بنزین می ریزد الآن آتش می گیرد، خدا به تو رحم کرد و از این حرف های اضطراب آور و درعین حال مصون ساز از خطر. نگاه کردم بله یک خط بنزین پشت سر ماشین به امتداد تمام مسیر کشیده شده است. به اولین مکانیکی رفتم. صندلی عقب که پمپ بنزین زیر آن قرار دارد را باز کرد و ...
روایت هولناک زندگی در فقر و اعتیاد در محله دروازه غار
می کند. این پیرمرد 60 ساله که حدود 30 سال است مواد مصرف می کند ادامه می دهد: سه فرزند دختر و یک فرزند پسر دارد که همه آنها ازدواج و زندگی مستقلی دارند در حال حاضر سینا و زهرا نوه های دختری به علت اعتیاد و بی خانمانی پدر و مادرشان با ما زندگی می کنند. اعتیاد ریشه تمام بدبختی ها در ادامه قمر گل کوهی همسر سید احمد اعتیاد را ریشه همه بدبختی های خانواده خود می داند و می ...
بازخوانی پرونده ای از جنس کابوس
پرایدم به خمین رفتم و شب ها را داخل چادر مسافرتی می خوابیدم. آن جا بود که فهمیدم آن زن نه تنها متاهل است بلکه فرزند سه قلو دارد ولی دیگر نمی توانستم از او جدا شوم چرا که او با حرف هایش مرا دلباخته خود کرده بود. در حالی که همه این اتفاقات را باور ندارد، می گوید: در همین روزها بود که آن زن 28 ساله از من خواست تا همسرش را به قتل برسانم ابتدا قبول نمی کردم ولی بعد از آن راضی شدم و فرزندان او را ...
این مرد زندگی اش وابسته به قطع درختان است...
. هرچی زمین و زیار داشته اند فروخته اند داده اند برای خرج آمپول و سوزن؛ اما فایده ای نداشته و نشده که نشده. تا دو سال بعد مرگش، فریدون همچنان قرض و قوله های درمان پدر را می داده. الان هم که باید جهیز خواهرها را جور کند. مجبور است به چوب کشی. چوب ها را می برد و به کارخانه و می فروشد. آخرش هم چیز زیادی برایش نمی ماند. از عباسو می خواهم در این باره بیشتر توضیح بدهد. می گوید: قبل ترها تا همین ...
تمارض چگونه گناه کبیرۀ فوتبال و نشانۀ عصیانگری اخلاقی شد؟
جهانی سال 1994، نام یک آرژانتینی تیتر اخبار شده بودکه با مسی بسیار متفاوت بود: دیه گو آرماندو مارادونا که میان بهترین فوتبالیست های تاریخ، بسته به اینکه برزیلی باشید یا آرژانتینی، در ردۀ اول یا دوم قرار دارد. پس از آنکه آزمایش دوپینگْ پنج نمونه افدرین در ادرار او نشان داد، از رقابت ها اخراج شد. هم قیافۀ خسته و بی روحش در کنفرانس های مطبوعاتیِ بعد از آن ماجرا یادم مانده و هم آن لذت مبهمی که منِ بچه ...