سایر منابع:
سایر خبرها
برقراری تعادل میان کار و زندگی
کننده باشد. اما اتفاقی که چند سال پیش برایم رخ داد، باعث شد دیدگاه جدیدی پیدا کنم. یک روز همسرم که الان هم جایی بین حضار نشسته است، به من که در شرکت بودم، تلفن زد و گفت: نایجل سر راه برگشت به خانه، پسر کوچکمان، هری را هم از مدرسه بیاور. آن شب قرار بود همسرم با سه فرزند دیگرمان جایی بروند. آن روز یک ساعت زودتر از همیشه از محل کارم خارج شدم. دنبال هری رفتم و مقابل مدرسه سوارش کردم. بعد از آن به ...
مردی که جسد همسرش را با چمدان حمل کرد
.... دهانش را هم با شال بستم و او را خفه کردم. بعد جسد را داخل چمدان گذاشتم. با ناصر تماس گرفتم و گفتم می خواهم وسیله ای را با ماشین او به خارج از خانه حمل کنم. او قبول کرد و ساعتی بعد به خانه ام آمد. چمدان را داخل ماشین او منتقل کرده و به طرف اسلامشهر حرکت کردیم. در راه بود که فهمیدم ناصر متوجه شده جسد ستاره داخل چمدان است اما از ترس چیزی بروز نداد. به هر حال چمدان را در محل خلوتی از ماشین خارج ...
بهانه ای برای پاسداشت یک عمرمهرمادری
. اما من چون پول زیادی نداشتم برای مادرم یک جلد کتاب خریدم. وقتی نوبت به من رسید، هدیه ام را با آنچنان عشقی به مادرم دادم که هم خودم، هم مادرم و هم دیگر اعضای خانواده شروع به گریه کردند. مادرم هنوز هم می گوید کتابی که تو به من هدیه دادی بهترین هدیه روز مادر بود چون با تمام وجود و عشقت آن را برای من خریده بودی. هیچ وقت نتوانستم هدیه ای در خور شأن به مادرم بدهم علی اکبر ...
خاطره نگاری خبرنگار آمریکایی از ایران
خوبی نیست. با این حال، پس از رسیدن به فرودگاه امام خمینی تهران، مستقیماً به سمت بخش کنترل پاسپورت می روم. سقف آنجا کوتاه و چراغ ها داغ هستند. من هم خسته هستم و در حالی که سعی دارم مستقیماً به دوربین امنیتی که بر روی صورت من زوم شده است نگاه نکنم به طرز مشکوکی عرق می ریزم. آن سوی مأموران، اتاقی وجود دارد که بر روی دیوار آن نوشته شده است اتاق انگشت نگاری. باید جالب باشد. پس از گذراندن ...
قتل را از 'من وتو' آموختم
را مورد تحقیق قرار داد. وی در ادعایی گفت: عصر روز قبل به خاطر موضوعی با خواهرم درگیر شدم که او با چاقو به من حمله کرد اما من چاقو را از او گرفتم و دستم زخمی شد تا اینکه پدرم وارد خانه شد و من از خانه خارج شدم و بعد پیش دوستم سعید رفتم و با هم به سینما رفتیم و شب را هم خانه آنها خوابیدم تا اینکه امروز عصر به خانه آمدم و دیدم خواهرم در اتاق خواب حلق آویز است و پدرم هم در آشپزخانه با چاقو به قتل رسیده ...
همسرداری را از شهدا بیاموزیم
در و می آمد داخل. دیگر یک رزمنده نبود بلکه یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. به محض ورود آستین بالا می زد و پا به پای من در آشپزخانه کار می کرد، غذا می پخت، ظرف می شست، حتی لباس هایش را نمی گذاشت من بشویم. ...و در پایان به نقل از مادر شهید علی ماهانی هر وقت وارد اتاق می شدم نیم خیز هم که شده از جایش بلند می شد. اگر بیست بار هم می رفتم و می آمدم بلند می شد ...
یک بام و هوای دولت؛ از ضرب و شتم مطهری تا تعرض به 2 نوجوان
توان باور کرد که این اقدام بدون طراحی صورت گرفته در حالی که مأموران مذکور در لباس مأموریت پلیس و در محل کار خود بوده اند؟ یک کاروان و والدین آنها منتظر این دو نوجوان بوده اند تا از اتاق تفتیش بدنی بیرون بیایند و طبیعی بوده که آنها بعد از اینکه چنین رفتاری با آنها صورت می گیرد، در حالتی طبیعی به جمع کاروان و نزد پدر و مادر خود بازنمی گردند! و ده ها دلیل دیگر که قابل تصور است. اکنون در ...
لعنت بر ماهواره/ اگر شهدا نبودند همین دوستان نمی توانستند سیاه فیلم بسازند!
داشتم اسم این کارگردان در کارنامه ام باشد. رفتم در این فیلم بازی کردم و الان هم خیلی راضی هستم. دلم می خواست مسعود جعفری جوزانی در کارنامه ام باشد، رفتم ایران برگر را بازی کردم. - در فیلم جوزانی، طعنه های سیاسی هم وجود دارد که باز عده ای آن را در جشنواره دیدند و برنتافتند. حالا به هر شکل از روز اول با اکران نوروزی ایران برگر مخالف بودند و اصلا نمی خواستند اکران شود. الان به فیلم تبلیغات ...
عیددیدنی مرگبار پدر و پسر
سرانجام راز جنایت را پیش روی تیم تحقیق قرار دهد. پدرم از بچگی مرا تحقیر می کرد، روز اول عید وقتی برای عید دیدنی به کارخانه رفتم با او درگیر شدم و دست به جنایت زدم . این اعترافات را پسر جوان پیش روی افسر بازجو مطرح کرد. وی گفت: من پسرکوچک خانواده هستم برای همین همیشه پدرم مرا تحقیر می کرد و بین من و فرزندان دیگر تبعیض قائل بود. همیشه این موضوع مرا آزار می داد و مدتی بود که من و پدرم بر سر ...
حال و هوای حاج رجب بعد از تحقق آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری
داد و 11 بهمن ماه نیز به سمت کربلا پرواز کردیم، سفر خوبی بود، من قبلاً به کربلا رفته بودم اما حاج آقا برای نخستین بار بود که به سفر کربلا مشرف شده بود، به همین خاطر خیلی خوشحال است. line-height:200%;direction:rtl;unicode-bidi:embed" پدرم فقط اشک می ریخت ... line-height:200%;direction:rtl;unicode-bidi:embed" پسر کوچک بابا رجب از دیدار پدرش با مقام معظم رهبری می گوید: هیچ کدام ...
در امتداد تاریکی ... " دختر نما"!
شهدای ایران :جوان 21 ساله ای که به اتهام سرقت از رانندگان مسافربر دستگیر شده است، وقتی هویت واقعی اش در دایره تجسس کلانتری الهیه مشهد برملا شد به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: هنوز کودک خردسالی بودم که پدر و مادرم به دلیل اختلافات شدید خانوا دگی از یکدیگر جدا شدند و از آن روز به بعد مسیر زندگی من هم تغییر کرد. از زمانی که خود را شناختم همواره در زندگی احساس ...
غربت پاسپورت ایرانی
مذکور در لباس مأموریت پلیس و در محل کار خود بوده اند؟ یک کاروان و والدین آنها منتظر این دو نوجوان بوده اند تا از اتاق تفتیش بدنی بیرون بیایند و طبیعی بوده که آنها بعد از اینکه چنین رفتاری با آنها صورت می گیرد، در حالتی طبیعی به جمع کاروان و نزد پدر و مادر خود بازنمی گردند! و ده ها دلیل دیگر که قابل تصور است. اکنون در تعجبم چطور رئیس جمهور محترم که با فضاسازی تبلیغاتی و نامه نگاری و تجزیه و ...
رضا عمادی؛ شهیدی که دو بار جانبازی را تجربه کرد
شدنش مطرح نبود حالا حالاها کنار ما بود، بنیاد برای اکسیژن کمک می کرد اما روز شنبه بود که بعد از 12 سال؛ توافق بنیاد را گرفته بودیم برای اینکه اکسیژن کامل در اختیار ما قرار دهند اما مجالی نبود چون چند روز بعد یعنی روز سه شنبه 17 مهر 92 به شهادت رسید. رضا جانباز 75 درصد انقلاب و جانباز شیمیایی 30 درصد جنگ تحمیلی بود. همسر شهید در حالی که با دست، کنج خانه را نشان می دهد می گوید: همیشه کنج ...
نامه عجیب به فرمانده سپاه/ احتمال انصراف لاریجانی از نامزدی مجلس/ تفسیرها از استقبال معنادار روحانی از ...
با آقای حسن روحانی آشنا هستیم.وی افزود: 47 سال قبل وقتی به حوزه علمیه رفتم، چند سال زودتر آقای روحانی در حوزه ثبت نام کرده بود. اتاق شماره 24 من بودم، اتاق شماره 25 ایشان و بالاخره اتاق بعدی آقای شهیدی بودند که امروز در بنیاد شهید حضور دارند.این فعال سیاسی گفت: 45 سال قبل بنا به دستور مرحوم پسندیده از بیت امام راحل(ره) برای پیگیری و هدایت مبارزات سیاسی به کرج اعزام شدم، قرار بود حضور من در کرج یک ...
ماجرای سجده شکر مقام معظم رهبری چه بود؟
. یک روز پدر مشغول تمیز کردن اسلحه بود که تیر از اسلحه در می رود و یک صدای بلندی در اتاق می پیچد. مادر می گوید دویدم و در اتاق را باز کردم اندرزگو سریع اسلحه را قایم کرد و گفت که رادیو ترکید. مادر گفت این صدای رادیو نبود همانجا پدر واقعیت را می گوید و او را در جریان مبارزات خودش قرار می دهد. تا یک سال مادر تنها فکر می کرد پدر منبری است و منبر علیه شاه می رود و به همین خاطر دنبالش هستند ...
مامای 1500 بچه که هیچگاه مادر نشد
که چرا نیامدی، بچه می خواد به دنیا بیاد، من هم گفتم به من که چیزی نگفتند و بعد رفتم با ترس و لرز کارم را انجام دادم. کارم را که انجام دادم، بعد از چند روز دایه روستا آمد، پرسیدم من ناف بچه رو حتماً خوب نبریدم ولی او گفت نه! خوب بریدی. من هم خوشحال شدم. همان شب توی خواب دیدم که به حرم امام رضا(ع) رفته ام. فکر کردم برای کار خوب زود جواب می گیری، تصمیم گرفتم برای کاری که انجام می دهم، از ...
در خانه امام از احترام خاصی برخوردار بودم
.... توجه و احترام امام به من زبانزد بود. محرم اسرار وقتی آقا سخنرانی عصر عاشورا را داخل خانه کردند، ماموران رژیم شاه شبانه آمدند به قم و لگد زدند به در خانه. ما همه در حیاط خوابیده بودیم. آقا رفتند و گفتند؛ لگد نزنید آمدم. آقا، عبا و قبایشان را پوشیدند، ولی آنها در را شکستند و ریختند داخل خانه و ایشان را بردند. امام دو سه روزی در یک منزل مسکونی بازداشت بودند و بعد ایشان را به ...
نکاتی درباره تجاوز پلیس سعودی به دو نوجوان ایرانی/ چرا کاردار عربستان را اخراج نمی کنید؟!
منتظر این دو نوجوان بوده اند تا از اتاق تفتیش بدنی بیرون بیایند و طبیعی بوده که آنها بعد از اینکه چنین رفتاری با آنها صورت می گیرد، در حالتی طبیعی به جمع کاروان و نزد پدر و مادر خود بازنمی گردند! و ده ها دلیل دیگر که قابل تصور است. اکنون در تعجبم چطور رئیس جمهور محترم که با فضاسازی تبلیغاتی و نامه نگاری و تجزیه و تحلیل یک اتفاق در شیراز که به علی مطهری حمله فیزیکی شده بود، هیأتی عالی رتبه ...
قهرمان ووشوی جهان حالا در کشتی آلیش هم مدال می گیرد
میان گذاشت. ابتدا خودتان را معرفی کنید؟ خدیجه زینال زاده از دوران نوجوانی ورزش را شروع کردم و به نوعی با خانواده ورزشی بزرگ شده ام ورزش را با ژیمناستیک شروع کردم بعد رشته کاراته را ادامه دادم و سپس رشته ووشو را شروع کردم و در این رشته بصورت حرفه ای پیش رفتم. سال 2007 اولین بانو کرجی بودم که مدال جهانی گرفتم در سال 91 اتفاقی با خانم گوران آشنا شدم و وارد رشته کشتی آلیش ...
انتقام پلیسی از پسر مورد علاقه
به گزارش جوان، عصر روز پنج شنبه 16 بهمن ماه سال قبل پسر جوانی سراسیمه به اداره پلیس رفت و از سه مرد جوان به اتهام آدم ربایی شکایت کرد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: چند ساعت قبل از خانه مان در خیابان قائم مقام فراهانی برای انجام خرید خارج شدم. وقتی به خیابان رسیدم خودرو پژوی نقره ای رنگی با سه سرنشین جلوی پایم توقف کرد. دو نفر از سرنشینان خودرو که مجهز به بی سیم و شوکر بودند از پژو پیاده ...
ماجرای زمزمۀ ولاالضالین درگوش شیخ انصاری
، خیلی به این حالت متأثر شدم تا جایی که داشتم ناامید می شدم. بالاخره به حضرت امیر(ع) متوسل گشتم، شبی در خواب خدمت آن حضرت رسیدم و آن بزرگوار در گوشم بسم الله الرحمن الرحیم را قرائت کرد، صبح چون در مجلس درس حاضر شدم درس را می فهمیدم. کم کم جلو رفتم و پس از چند روز به جایی رسیدم که در آن مجلس صحبت می کردم. روزی از زیر منبر درس با شیخ بسیار صحبت کردم و اشکال گرفتم، آن روز پس از ...
خاتم الفقها لقب چه کسی بود
الله الرحمن الرحیم را قرائت نمود. صبح چون در مجلس درس حاضر شدم درس را می فهمیدم. کم کم جلو رفتم و پس از چند روز به جایی رسیدم که در آن مجلس صحبت می کردم. روزی از زیر منبر درس با شیخ بسیار صحبت کردم و اشکال گرفتم. آن روز پس از ختم درس، شیخ آهسته در گوش من فرمود: آن کسی که بسم الله را در گوش تو خوانده است تا و لا الضالین را در گوش من خوانده. این بگفت و برفت. ...
جزییات قتل مرموز خیابان ایتالیا
کردم و به همین خاطر با حالت قهر از خانه مان بیرون رفتم. شب هم به خانه برنگشتم و با دوستم شهاب که نسبت فامیلی دوری با هم داریم به سینما رفتیم. شب را هم در خانه شهاب گذراندم و امروز عصر که برای برداشتن وسایلم به خانه برگشتم با جسد پدر و خواهرم روبه رو شدم. روایت دوم از جنایت خیابان ایتالیا در یکی از اتاق های این خانه دختری جوان درحالی که طنابی زرد رنگ دور گردنش را پوشانده بود کف اتاق ...
پرونده قتل خیابان ایتالیا بسته شد
اظهارات هوتن، سرانجام وی لب به اعتراف گشود و به ارتکاب جنایت و قتل پدر و خواهرش اعتراف کرد. هوتن درباره انگیزه و نحوه ارتکاب دو جنایت به کارآگاهان گفت: ساعت 18 روز 15 فروردین ماه به خاطر تماشای تلویزیون با خواهرم درگیر شدم؛ خواهرم را داخل اتاق حبس کرده اما او با چاقوی آشپزخانه از اتاق خارج و به سمت من حمله ور شد که من چاقو را از او گرفته و او را مجددا در داخل اتاق حبس و در اتاق را قفل کردم ...
اصرار بر بی گناهی تازه داماد در قتل نوعروس
برای همین نزدیک به دو سال از عقدمان می گذشت و مراسم عروسی نگرفته بودیم، او همیشه می گفت که از سوی خانواده اش تحت فشار قرار دارد و می خواست از هم جدا شویم اما با من دوست بماند. روز حادثه نیز با سر و وضع آشفته به مغازه ام آمد و ساعت 9 شب بود که گفت می خواهد به خانه مان در خیابان زرافشان برود، از مغازه خارج شد و ساعت 11 شب بود که موبایلم به صدا درآمد و آن سوی خط همسایه گفت معصومه خودکشی کرده است. ...
ادب کردن خواستگار با نقشه آدم ربایی
به گزارش "سپاس"، چند روز قبل مردی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و گفت که روز گذشته از سوی 3مرد ناشناس ربوده شده است. او گفت آدم ربایان بعد از چند ساعت زندانی کردنش او را رها و تهدید کرده اند دوباره هم به سراغش خواهند رفت. شاکی وقتی در برابر بازپرس محسن مدیرروستا قرار گرفت درباره آنچه رخ داده بود، گفت: ساعت 9صبح می خواستم از خانه ام در خیابان بهار خارج شوم که 3مرد جوان از یک دستگاه خودروی پژو ...
عامل قتل بی رحمانه متخصص طب سوزنی و دخترش شناسایی شد
تلویزیون نشستم. آرین دخت از اتاق خارج شد و این بار با چاقوی آشپزخانه به سمت من حمله کرد و دستان من آسیب دید، دوباره خواهرم را این بار داخل اتاق خودم حبس کرده و در اتاق را قفل کردم. با پدرم تماس گرفتم تا سریع به خانه برگردد و زمانی که پدرم وارد شد من بیرون رفتم. داستانسرایی هوتن بی عیب و نقص نبود و همین کافی بود تا کارآگاهان جنایی این پسر مرموز را در برابر بازجویی های فوق تخصصی قرار دهند و ...
من قضیه حسین را تکرار نمی کنم که زینب زنده بماند
...، ومانند دیوانگان درحالی که فحش وناسزا می گفت از اتاق خارج شد... روزها گذشت تا اینکه 23 سال بعد در همان روز یعنی نهم آوریل 2003 مجسمه صدام در آن تصویر معروف وتاریخی در میدان فردوس بغداد از اوج به زمین افکنده شد... گفتنی است، زندگی و افکار شهید صدر، ترجمه حسن طارمی، و "بنت الهدی در آیینه خاطرات" منتشر نشده خانواده شهید صدر، ترجمه: عبدالکریم زنجانی، آمنه صدر ، زن محجبه ای که یک جنبش شد؛ جهت مطالعه بیشتر در این زمینه پیشنهاد می شود. پایان پیام/ پایان پیام/ 80 ...
کرامات علامه جعفری چه بود؟
که بازهم دو چمدانش کتاب و نوشته هایشان بود، یادم می آید، خواهرم فریده بسیار برای ایشان بیتابی می کرد، یک باری که آقای صدوقی به پدر خارج از کشور تماس گرفته بودند که دختران بیتابی می کند، چیزی به او بگویید، پدرم گفته بود که دخترم خبر خوشحالی برایت دارم، ترجمه نهج البلاغه به اتمام رسید! منبع: فارس ...
66 ماه است روی خورشید را ندیده ام
چگونه به وزن امروز رسیده اید؟ سکته مغزی کردم، یک روز که صبح از خواب بیدار شدم، حس کردم سرگیجه گرفتم، چشمانم سیاهی رفت و به زمین افتادم، دست و پاهایم توان تحمل وزنم را نداشتند، در حین افتادن سرم به لوله خورد و چشمم دچار پارگی شد اکنون بعد از گذشت چند سال از آن حادثه هنوز تار می بینم چرا که چشمم را فقط بخیه زدند قرار شد سه ماه بعد عملش کنند ولی توان انجام عمل را نداشتم، پنج سال و 6 ماه است ...