سایر منابع:
سایر خبرها
دیگر چیپ نمیزنم!
میلیون ها بیننده به وجد بیایند. واقعاً استرس نداشتی؟ اصلاً. مطمئن بودم گل می شود. توپ را برداشتم گفتم مادر دعایم کن شرمنده نشوم. حتی یکی از بچه ها که یادم نیست کدام بود به من گفت دیوونه بازی درنیاری چیپ بزنی. گفتم اتفاقاً می خواهم چیپ بزنم. نقشه چیپ را از چند روز قبل کشیده بودم. مگر می دانستی پنالتی خواهد شد؟ نمی دانستم اما دو شب قبل از بازی یکی از دوستانم منزل ما بود ...
میرداماد: انگشتر رهبری بهترین صله ام بود
شور و هیجان بودم. بصورت کلاسیک چه رشته ای را می خواستید ادامه دهید؟ من به ادبیات علاقه داشتم و هنوز هم دارم ولی دیگر جذب حوزه شدم. والده گرامی تان را در چه سنی از دست دادید؟ 18 سالم بود که مادرم به رحمت خدا رفتند. بعد از فوت ایشان و پایان دوران دبیرستان دنبال این بودم که خلأ روحی نبود مادر را پر کنم و دوستانی هم بودند که طلبه بودند و مشوق من شدند که به ...
...و بعد زنانی که اطرافم بودند روسری های اجباری شان را برداشتند / خاطره نگاری خبرنگار آمریکایی از ایران، ...
این رو شبکه پرس تی وی را انتخاب می کنم، که نخستین شبکه خبری انگلیسی زبان ایران است. جورج گالوی، یک نماینده پارلمان انگلیس بد خلق، در مورد امپریالیسم صحبت می کند. ظاهراً وی دارای برنامه تلویزیونی خود در این شبکه است. محو تماشای این برنامه بودم که متوجه می شوم هوا تاریک شده و باید آنلاین بشوم و به دوستانم در خانه رسیدن خود را اطلاع بدم. وقتی به پذیرش برای گرفتن کد دسترسی به اینترنت زنگ می ...
از تبلیغ صهیونیستی برای آرایش زنان ایرانی وتکفیر تمامی کشورهای عربی توسط داعش تا درد سر خانوادگی اوباما ...
در ملاء عام محکوم شدند. رسیدگی به پرونده گرگ های زرد از آبان سال گذشته هنگامی در دستور کار پلیس جنایی خراسان رضوی قرار گرفت که دختر جوانی با مراجعه به اداره جنایی پلیس آگاهی پرده از اعمال شیطانی 2 پژوسوار برداشت. او که یکی از طعمه های گرگ های زرد بود گفت: به عنوان مسافر سوار یک دستگاه خودرو زرد رنگ شدم، اما ناگهان جوان 24 ساله ای که در صندلی عقب نشسته بود سرم را زیر صندلی کشاند و سپس ...
روایت های تاریخی معصومین از ام ابیها
...؛ آن گاه، به آنان فرمود: من شهادت می دهم که شما مرا به خشم آوردید... . از روایات درمی یابیم که اگر کسی فاطمه(س) را خشمگین کند، رسول خدا(ص) را به خشم آورده است و از آنجا که رسول خدا(ص) جز برای خدا و مطابق رضای او خشمگین نمی شود، پس خشم فاطمه(س) نیز فقط برای خداست. بنابراین روشن می شود که در فاطمه(س) چیزی جز خدا، سهم و شریک نیست و این همان تطهیر و توحید خالص و عصمت است. براین اساس، غضب ...
دزدی برای انتقام از جامعه
در گردنبند قاپی همکاری کنم. او قول داد پول خوبی از این راه به دست آورم و تمام کمبودهای زندگی ام جبران شود. من هم برای لجبازی و انتقام از جامعه قبول کردم. چه کمبودی در زندگی داشتی؟ دوست داشتم مثل هم سن هایم لباس خوب بپوشم، تفریح کنم و به گردش بروم. خانواده که ندارم و فرزند طلاق هستم، به همین خاطر مجبور بودم خودم خرجم را در بیاورم. چقدر درس خواندی؟ تا ...
از عکس یادگاری با دختران ایرانی تا زیارت قبر استر + عکس
نظر می رسد و از این رو شبکه پرس تی وی را انتخاب می کنم، که نخستین شبکه خبری انگلیسی زبان ایران است. جورج گالوی، یک نماینده پارلمان انگلیس بد خلق، در مورد امپریالیسم صحبت می کند. ظاهراً وی دارای برنامه تلویزیونی خود در این شبکه است. محو تماشای این برنامه بودم که متوجه می شوم هوا تاریک شده و باید آنلاین بشوم و به دوستانم در خانه رسیدن خود را اطلاع بدم. وقتی به پذیرش برای گرفتن کد دسترسی به ...
سجاد شهباززاده:نه کریس به من شبیه است نه من به او
فوتبالیست محبوبم بود و زمانی که در تیم زیر 12 سال ایران بازی می کردم شماره پیراهن 11 را برای همین منظور که لباس خداداد عزیزی هم 11 بود برای خودم انتخاب کرده بودم. بزرگتر هم که شدم و در تب وتاب فوتبال هم بودم این حس را به او داشتم. روز بازی ایران و استرالیا در ملبورن را به یاد داری؟ البته که به یاد دارم. بازی به وقت ایران حدود ساعت 12 ظهر بود و من به محض اینکه از مدرسه تعطیل شدم با ...
برقراری تعادل میان کار و زندگی
پارک محله مان رفتیم و کلی با هم تاب بازی و شیطنت کردیم. بعد از تپه، بالا رفتیم و در یک کافه محلی یک پیتزا را با هم شریکی خوردیم. دوباره از تپه پایین آمدیم و به سمت خانه حرکت کردیم. پسرم را به حمام بردم و لباس خوابش را تنش کردم. بعد از آن برایش کتاب خواندم؛ بعد هری را در رختخوابش گذاشتم، پتو را رویش کشیدم، پیشانی اش را بوسیدم و گفتم: شب بخیر رفیق! و از اتاق خارج شدم. همان طور که داشتم از اتاق پسرم ...
بهانه ای برای پاسداشت یک عمرمهرمادری
زیادی می کردم، اما مادر همیشه مرا حمایت می کرد.در طول تمام این سال ها یک بار توانستم مادرم را خیلی خوشحال کنم. آن هم روزی بود که نتایج کنکور سراسری اعلام شد و من به عنوان رتبه هشت گروه آزمایشی علوم تجربی معرفی شدم.آن روز احساس غرور را در چشمان مادرم می دیدم،حس می کردم به وجود من افتخار می کند واز داشتنم راضی است.به همین دلیل به نظرم قبولی من در دانشگاه بهترین هدیه ام به مادرم بوده است.چون آن روز مادرم ...
20 فروردین؛ سالروز شهادت شهید حمید روستایی
حقیر را می خوانی یک لحظه با خدای خود خلوت کن و این عمر چند روزه را به سعادت ابدیت ببخش... این دنیا وطن اصلی نیست، اینجا وطن سنگ و کلوخ و گیاه و حیوان است. واقعیت این است که ما در این دنیا غریبیم. من از پدر و مادرم طلب بخشش میکنم از اینکه نتوانستم عصای پیری آنها باشم. پد رومادر عزیز ما از خداییم و محبت مرا نیز او در دلهایتان نهاده است و اکنون هم اوست که جانم را خریدار شده است. پس ...
لعنت بر ماهواره/ اگر شهدا نبودند همین دوستان نمی توانستند سیاه فیلم بسازند!
کله هم می روم. - از عموجان شنیدم هر وقت هم که می آمدی سر صحنه با انرژی کامل می آمدی. ماشاءالله انگار انرژی ات تمام شدنی نیست. نقش یک پسر 20 ساله و عاشق پیشه را بازی می کنی! من باورم نمی شد. وقتی لباس سربازی را تن شما دیدم، متوجه شدم چقدر به شما می آید. واقعا هنوز می توانی نقش پسرهای 20 ساله را بازی کنی؟ خب! وقتی می بینم مثلا آقای جوزانی با 60 سال سن دارد آن همه تلاش می کند و ...
در خانه امام از احترام خاصی برخوردار بودم
جماران تقدیم مخاطبان گرامی می شود. من متولد سال 1337 هجری قمری هستم و در خانواده، اولاد اول پدر و مادرم بودم . وقتی آنها به قم می رفتند، دو خواهر داشتم که یکی از آنها فوت کرده است و دو برادر؛ یکی آقا رضا و دومی محسن بود و مادرم یکدانه اولاد بود. مادربزرگم از مادرم خواسته بود سرپرستی من را به ایشان بسپارند. وقتی پدرم که 29 یا 30 ساله بود به فکر افتاد که برای ادامه تحصیل به قم ...
متهم: برای تفریح دختر می شدم
مرد جوانی که با پوشیدن لباس زنانه وآرایش زنانه طعمه های خود را سوار خودرو کرده وسپس اقدام به سرقت به عنف وزورگیری با تهدید چاقو می کرد با هوشیاری پلیس ساوجبلاغ شناسایی ودستگیر شد. به گزارش ابتکار، سرهنگ احمد جبارپور فرمانده انتظامی ساوجبلاغ در گفتگو با باشگاه خبرنگاران در تشریح جرییات این خبر گفت: ماموران فرماندهی انتظامی بخش کوهسار حین گشت زنی در سطح حوزه استحفاظی به فردی که با لباس ...
راهکارهای عبور ازعقده مردانه مقایسه همسر با مادر
، خود را نزدیک تر احساس کنیم. آنیما یاهمان عنصر زنانه درون مرد به قول یونگ تجسم تمامی تمایلات روان شناختی زنانه در روان مرد، نظیر احساسات و حالات مبهم است. این آنیما همان روح خلاق و هنرمندانه مردان است، همان معنا و عمق روحانی است که در زندگی مرد شکل می گیرد و عنصر اصلی در شادمانی مرد به حساب می آید. در بسیاری از روابط زوجین مرد مادر خودش را با همسرش همسان پنداری می کند، آنچه که از همسان سازی حاصل ...
جزییات قتل مرموز خیابان ایتالیا
که به علت سرطان درگذشته بود با دختر و پسر مجردش، زندگی می کرد. اما شنیده بودم که آرین دخت و پدرش با پسر خانواده اختلاف دارند. آخرین بار آنها را در هفته اول عید در پارکینگ خانه دیدم، از میهمانی برگشته بودند و وقتی من مشغول سلام و علیک با پدر و دختر بودم متوجه شدم پسر جوان کمی ناراحت است و به سرعت به داخل آسانسور رفت. پرس وجو های از همسایه های این ساختمان نشان می دهد پسر خانواده که به ...
پرونده قتل خیابان ایتالیا بسته شد
سینما رفتیم تا اینکه پس از دیدن مسابقه فوتبال به خانه آمدم و اشکان با ماشین مرا به درب منزل رساند؛ زمانیکه درب خانه را باز کردم، با جسد پدرم روبرو شدم که در داخل آشپزخانه افتاده بود. با توجه به اظهارات هوتن مبنی بر عدم حضور در خانه در طول دو روز گذشته، تحقیقات از اشکان در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت؛ اشکان در اظهاراتش سخنان هوتن را تایید و به کارآگاهان گفت: ظهر روز شنبه 15 فروردین ماه ...
حسادت پشت پرده توطئه یک آدم ربایی
می زد، به ماموران گفت: ساعت 9:30 صبح بود که از خانه خارج شدم، هنوز از کوچه مان خارج نشده بودم که یک خودروی 405 نقره ای رنگ با 3 سرنشین مقابلم توقف کرد. 2 مرد از سرنشینان خودرو به سمتم آمدند و با معرفی خود به عنوان مامور اداره آگاهی و تهدید شوکر و دستبند من را سوار خودرو کردند. از من می خواستند تا برای توضیح یک پرونده با آنها همراه شوم. به زور من را سوار خودرو کردند. برای صحنه سازی من را به سمت ...
ادب کردن خواستگار با نقشه آدم ربایی
مدیرروستا به کارآگاهان پلیس آگاهی دستور داد در این باره تحقیق کنند. در جریان تحقیق از شاکی او نخستین سرنخ را در اختیار پلیس گذاشت و گفت: مدتی قبل با دختر جوانی به نام رعنا آشنا شدم و می خواستم با او ازدواج کنم اما در نهایت از این کار منصرف شدم. از همان موقع بود که او تهدیدم کرد که این کار را تلافی می کند. از سوی دیگر چند روز قبل نیز رعنا از طریق تلفن همراه مردی ناشناس با شاکی تماس گرفته و او را تهدید ...
روایتی متفاوت از بچه های شهر جهان آرا
استقرار و نفسی تازه کردن، ساعت حدود 9 شب زدیم به راه. برای رفتن تا مرکز شهر باید یک جاده خاکی را طی کنیم و اگر ماشینی به پستمان خورد سوار شویم، آن هم با نور کم و فضایی که کاملا در روستا بودن را به رخ می کشید. هوای مطبوعی بود. بنا داشتیم در مرکز شهر چرخی بزنیم.غریب بودیم و کمی خوف داشتیم، به خصوص با وجود سگ هایی که بسیار بودند در اطراف. آن شب گذشت. فردا صبح با یک ماشین و راننده بومی خرمشهر ...
عامل قتل بی رحمانه متخصص طب سوزنی و دخترش شناسایی شد
...، گفت: شب گذشته در خانه یکی از دوستانم به نام اشکان میهمان بودم و حتی با هم به سینما رفتیم تا اینکه امروز پس از دیدن مسابقه فوتبال، اشکان با خودرویش مرا به خانه رساند. زمانی که داخل شدم ابتدا با جسد خونین پدرم روبه رو شدم که داخل آشپزخانه افتاده بود سپس جسد آرین دخت را دیدم.باور نمی کردم چنین اتفاقی افتاده باشد. هراسان با پلیس 110 تماس گرفتم و آنها را در جریان قرار دادم. کارآگاهان جنایی که در ...
مجتبی ساعی : انتقاد کردم ، مدیر عامل استعفا داد ، تهدید به مرگ شدم
...> از چه سالی وارد کار رسانه شدی؟ کارم را از سال 85 با ماهنامه آفتاب آذربایجان شروع کردم و سال 87 وارد صدا و سیما شدم. ازدواج کردی؟ بله در هفتمین روز از هفتمین ماه امسال یک ازدواج سنتی یا امروزی؟! (می خندد) با همسرم 7 سال همکلاس بودم و طی این مدت شاید بیشتر از نیم ساعت با ایشان صحبت نکردم. همسرم را به عنوان نمادی از پاکی و نجابت ستایش می کردم ...
دیدن فیلم بعد از قتل پدر و خواهر
مقابل آشپزخانه رفتم و بخشی از خون پدرم را بر روی صورت، دستان و لباس های خواهرم ریختم تا با این صحنه سازی وانمود کنم که خواهرم ابتدا پدرم را کشته و بعد خودکشی کرده و با این ترفند راهی برای فرار پیدا کنم. چرا همان موقع با پلیس تماس نگرفتی؟ آن قدر دستپاچه شده بودم که نفهمیدم چه کار می کنم. بلافاصله خانه را ترک کرده و به خانه یکی از دوستانم رفتم. فقط به او ماجرای دعوا با خانواده ...
72 ساعت مهلت برای رفتن 85 درصدی!
اتفاقات باز کردن یک زخم کهنه است. آنچه مرا در تیم ملی اذیت می کرد دلیل نیمکت نشینی ام بود. در واقع من به دلیل چرایی نیمکت نشینی ام نتوانستم شرایط را تحمل کنم. من در بازی با کره مصدوم شدم و چند ماه بازی نکردم اما باز هم به تیم ملی دعوت شدم. کلا دوست ندارم درباره آن اتفاقات حرف بزنم اما من به خاطر ترس از نیمکت نشینی نبود که اردو را ترک کردم. چه اتفاقاتی در زندگی فوتبالی ات رخ داد که باعث شد ...
مرگ تلخ کارگر شهرداری در حاشیه خیابان
احتیاطی و خواب آلودگی با رفتگر شهرداری برخورد کرده و باعث مرگ وی شده است. به همین خاطر راننده خودرو با دستور پلیس روانه زندان شد. گفت وگو با پسر سیاهپوش رضا رضایی پسرخانواده درخصوص مرگ تلخ پدرش به شوک گفت: چهارشنبه صبح متوجه مرگ پدرم شدم، نمی توانستم باور کنم که دیگر در بین ما نیست و مادرم، سه برادر و خواهرم را تنها گذاشته است. آخرین باری که پدرم را دیدم در تعطیلات نوروز بود ...