سایر منابع:
سایر خبرها
اگر جنگواره نباشد جشنواره عمار معنا نمی یابد/ گلایه مادر شهید از تخریب جعبه آینه های شهدا
خالقی پور گفت: تا زمانی که مرحوم زنده بودند، نبودن فرزندانم را متوجه نمی شدم ولی اکنون احساس می کنم که آنها تازه به شهادت رسیدند. این همسر جانباز، بیان کرد: مرحوم خالقی پور، حدود دو ماه و نیم در بیمارستان بستری بود تا اینکه شب آخر ماه رمضان و قبل از روز عید فطر فوت کردند. نمی خواستیم مردم را اذیت کنیم به همین خاطر قصد داشتیم روز بعد از عید، مراسم تشییع را برگزار کنیم اما وقتی روحانی محل ...
علی موش به تله پلیس افتاد +عکس
...: 28 بهمن ماه سال گذشته شخصی حدودا 35-30 ساله تحت عنوان پیک موتوری به شرکت آمد و مدعی تحویل دادن یک بسته به مدیر شرکت شد؛ این شخص دقایقی در داخل شرکت حضور داشت و پس از خروج وی از شرکت، متوجه سرقت گوشی تلفن همراه و تبلت از داخل شرکت شدیم. مالباخته ای دیگر نیز گفت: شخصی به بهانه بیمه کردن خودرو وارد دفتر نمایندگی بیمه محل کارم در کارشانک شد؛ در حال صحبت با تلفنِ دفتر بودم که در یک ...
پشت پرده جنایت آتشین عروس و داماد
خبرگزاری تسنیم: 29 اردیبهشت امسال مردی با مراجعه به کلانتری 170 کهریزک به مأموران گفت برادرش از سوی افراد ناشناسی آتش زده شده و در حال حاضر در بیمارستان بستری است. شاکی به مأموران گفت : برادر، ناصر 37 ساله که پیمانکار ساختمانی بود چند روز پیش سوار خودرو پژو پرشیای سفید رنگش از خانه خارج شد تا از یک آشنا طلب 20 میلیون تومانی اش را بگیرد اما بعد از ظهر روز بعد از بیمارستان خبر دادند که ...
هر پنج متر، یک شهید
کامنت گذاشت که این آقا تبلیغ فلان دارو را می کند و کارش معقول نیست که چقدر زجرکشیدیم. بماند علی ایحال من نمیدانم که چرا اینطور شد. فقط تنها چیزی که به ذهنم میرسد، بعد از اتمام جنگ نباید از صحنه خارج می شدم بالاخره اگرمانده بودم حتما درجه دار میشدم، ترفیع می گرفتم، درشهرکی که بنام شهرک سپاه است و زمین هایش امروز متری 5000/000 ملیون تومان است خانه داشتم. خودروهم که بامعرفی نامه و کسر از حقوقم ...
عمو حسن دست فروش به روحانی چه گفت؟
گرفته بود. از زن اولش دو پسر و از دومی هم یک دختر داشت. می گفت: دختر هجده ساله ام، چند روز قبل ازدواج کرد. به من زنگ زدند که برای رضایت والدین باید بیایم محضرخانه امضا کنم. به آنجا که رفتم از دایی های دخترم پرسیدم داماد چه طور پسری است و وقتی آنها تاییدش کردند؛ من هم امضا کردم و زود آمدم بیرون. آقا غلامرضا می گفت: قبل از اینکه اینجا بیایم؛ چند مدتی پیشِ پسرم بودم ولی پس از چند هفته، دیدم ...
قتل برای ازدواج با زن متأهل
الهام و همسرش شدم. بسیار عصبانی شدم و تصمیم گرفتم به هر شکل ممکن تصمیم گذشته خودم برای کشتن پژمان را، حتی به تنهایی هم که شده انجام دهم. ساعت 23 روز حادثه با اطلاع از این موضوع که الهام خانه اش را ترک کرده و به منزل پدرش رفته، به بهانه تحویل دادن پژو 207 به خانه مقتول رفتم. مقتول قصد داشت مرا به خانه مان برساند، اما با طرح این موضوع که با یکی از دوستانم در شهرک حکیمیه قرار ملاقات دارم، از وی خواستم تا ...
محیط بانی که 67 ساچمه به طرفش شلیک شد
کرد و هنوز بعد از گذشت پنج سال، درد، میهمان تمام لحظه های زندگی ام شده و دیه ام را هم نداده اند. با این همه درد و بی مهری و تنهایی، همچنان یک محیط بان هستم و از انتخابم پشیمان نیستم. بعضی از اطرافیان و آشنایان سرزنشم می کنند که نباید می رفتی که این اتفاق بیفتد؛ اما مطمئنم اگر دوباره شرایطش پیش بیاید، باز هم شکارچی را رها نمی کنم تا فرار کند و به قانون و مامور قانون بخندد! این را ابوالفضل ...
در ژاپن هشتصد هزار طرفدار دارم و در ایران هیچ!
قبول کند. بعد از کش وقوس فراوان، دعوت به کار شدم. اما بعد از بیست روز مرا مرخص کردند و گفتند با شما تماس می گیریم. الآن 21 سال است که قرار است تماس بگیرند. * آقای کیارستمی را آخرین بار چه وقت ملاقات کردی؟ حدود سه سال پیش در رستم آباد. دو ماه قبل هم من به تهران آمدم و به خانه شان رفتم تا او را ببینم. گفتند که به خارجه رفته است. دیگر فرصت دیدار دست نداد. * از درگذشت او ...
نمازی: کی روش بدرفتاری می کرد اما دلال نبود
که از ایران رفتید گفته شد که به کادر فنی تیم فوتبال زنان آمریکا اضافه شدید! زمانی که از ایران رفتم ابتدا به عنوان دستیار در تیم ملی زنان آمریکا مشغول به کار شدم. 2 یا 3 ماه بعد از حضور من در کادر فنی این تیم، سرمربی از کار برکنار شد، من می توانستم همچنان به کارم ادامه دهم، اما ترجیح دادم به کادر فنی تیم زیر 20 سال های آمریکا اضافه شوم و پس آن هم هدایت تیم زیر 18 ساله ها را بر عهده گرفتم ...
قتل برای ازدواج با زن متأهل
... برادر پژمان که از طریق گردنبند فلزی روی گردن مقتول موفق به شناسایی جسد برادرش شده بود، در اظهارات اولیه به کارآگاهان گفت برادرش در منطقه فلکه سوم تهرانپارس زندگی می کرد و دارای همسر و دو دختر 10 و 12ساله است. همسر مقتول پس از حضور در پلیس آگاهی به کارآگاهان گفت: روز 15 تیر همراه همسر و بچه ها برای صرف شام به منزل پدرم رفته بودیم و پس از صرف شام، پژمان از خانه خارج شد. ساعت 22:30 با من تماس ...
آتش پایان یک مثلث عشقی
پژمان توسط وی به قتل رسیده و مدعی شد که الهام هیچ گونه ارتباطی در این ماجرا ندارد. ناصر در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: یک روز قبل از جنایت و طی تماس تلفنی با الهام متوجه درگیری شدید مابین الهام و همسرش شدم. بسیار عصبانی شدم و تصمیم گرفتم تا این بار پژمان را بکشم. به بهانه تحویل دادن پژو 207 به خانه مقتول رفتم. مقتول قصد داشت مرا به خانه مان برساند اما با طرح این موضوع که با یکی از دوستانم در شهرک ...
بیشتر اوقات در جبهه "استراحت" می کنم!+عکس
در سال 1362 دوران این دانشکده را به پایان رساند و در تیپ 37 زرهی شیراز، مشغول خدمت شد. در سال 1363 بود که با هم ازدواج کردیم. همان سال و سال بعد، به زیارت خانه ی خدا رفت. روزی از ایشان سوال کردم: حاج آقا! شما در جبهه چه می کنید؟ او با تواضع همیشگی اش، سر را به زیر انداخت و گفت: در جبهه؟ هیچ . گفتم: مرا گول نزن می دانم مسئولیتت سنگین است .گفت: باور کن کاری انجام نمی دهم، بیشتر اوقات در جبهه ...
مادرم بهترین مدل شخصیتی برای من بود
، ببینند چقدر تلاش کرده اند که اکنون منتظر برداشت محصول زحمات خود هستند؟ من حتی در ماه آخر بارداری که حقوق می خواندم، برای همه امتحاناتم به دانشگاه می رفتم، هر روز یکی از اعضای خانواده ام مرا می برد و می آورد؛ چون هر لحظه امکان داشت بچه به دنیا بیاید. دخترم که به دنیا آمد، باز هم درس خواندن را رها نکردم. بچه شیرخواره داشتم، اما واحد گرفتم و با نمره های خوبی هم قبول شدم. زندگی ام پر از تلاش است و ...
مردها چه گناهی دارند مسئولیت همه زندگی دوش آنها باشد؟
این روزها که بازار بازیگری کساد است، بیشتر وقتش را صرف فیلمنامه نویسی می کند، اما آشپزی، بافندگی و باغبانی هم بلد است. با همه اینها خودش اقرار می کند که پس انداز کردن را بلد نیست! لاله صبوری در ظاهر آدمی است با انرژی خیلی زیاد، اما به گفته خودش او هم آدمیزاد است و گاهی بی حوصله می شود. با او وقتی گپ زدیم که انرژی چندانی نداشت شاید به همین دلیل به سوالات ما آرمانی و دست نیافتنی جواب نداد. روزی که منطقش بر احساسش غلبه کرده بود با او درباره زندگی گفت وگو کردیم. از مصاحبه هایی که با نشریات و برنامه های تلویزیونی انجام می دهید می توان به این نتیجه رسید که نگاه مثبتی به زندگی دارید، این روحیه را چگونه به دست آوردید؟ این انرژی که از آن صحبت می کنید مثل کش می ماند؛ گاهی کاملا رها شده و به من نیرو می دهد و گاهی هم کاملا در درونم جمع می شود و آن وقت است که دیگر انرژی ندارم. پرانرژی بودن و نگاه مثبت داشتن از آدم توان زیادی می گیرد، یعنی تو تلاش می کنی در بیشتر مواقع در موقعیت مثبت و خوبی قرار بگیری. این روزها که شرایط کار و زندگی سخت تر شده، انرژی من هم تحلیل رفته است. یک سرِ کش انرژی که مردم در من می بینند در دست خودم است و توان زیادی باید صرف آن کنم تا فشرده نشود. کاش این خصلت ذاتی بود و این همه از من انرژی نمی گرفت! راستش گاهی خسته می شوم از این که خوب باشم و سرحال به نظر برسم. یعنی این روحیه، مهارتی است که به دست آورده اید و تلاش می کنید که تقویت شود؟ بله! برای همین است که گاهی کم می آورم. زمانی که با بیکاری های طولانی مدت مواجه می شوم، انرژی ام را از دست می دهم و بدخلق می شوم. در این شرایط فقط باید کاری انجام بدهم تا حالم خوب شود. مدتی است فیلمنامه می نویسم .مردم بیشتر مرا به عنوان بازیگر می شناسند، اما وقتی امکان بازی ندارم به نوشتن پناه می برم تا روحیه ام بهتر شود. یعنی ظاهرتان را حفظ می کنید که سرحال و با روحیه مثبت به نظر برسید؟ حفظ ظاهر نیست! می دانم که باید مثبت باشم تا بتوانم زندگی را بهتر سپری کنم. اما بپذیریم که همه ما آدمیم و خلق و خوی همه آدم ها تقریبا شبیه هم است. فقط بعضی ها به مرور زمان یاد می گیرند که چگونه زندگی بهتر و مثبت تری را برای خود و اطرافیان رقم بزنند. بعضی ها وقتی کج خُلق می شوند علاوه بر خودشان به دیگران هم با زبان یا رفتارشان آسیب می زنند. اما کسانی هم هستند که وقتی حالشان خوب نیست از اطرافیان دوری می کنند و برای مدتی به خلوتی پناه می برند تا حالشان بهتر شود.شما از کدام گروه هستید؟ همه چیز به تعامل فرد با محیط و آدم های پیرامون بستگی دارد. در خانواده این تعامل باید خیلی قوی باشد. من آدم خانه هستم، خیلی کم بیرون می روم مگر این که کاری داشته باشم، بنابراین اعضای خانواده برایم اهمیت زیادی دارند. ما با هم تعامل خوبی داریم در واقع ما یاد گرفته ایم و می دانیم چگونه با هم کنار بیاییم، با هم مدارا کنیم یا به هم انرژی بدهیم. این طور نیست که وقتی مثلا من عصبانی هستم به اتاقم پناه ببرم و در را ببندم. همسر و فرزندانم متوجه حال و روحیه ام می شوند و همکاری و همیاری می کنند. این درباره دیگر اعضای خانواده هم صدق می کند. ما تلاش می کنیم برای گذار از حال بد به حال خوب، به هم کمک کنیم. دختری هشت ساله دارم به همین دلیل خیلی سعی می کنم رفتار اشتباهی انجام ندهم که او در محیط خانه احساس ناامنی کند. به نظرتان آیا حرفه و شغل بر سبک زندگی آدم ها تاثیر می گذارد؟ ما شغل ثابتی نداریم به همین دلیل شرایط روی زندگیمان بیشتر تاثیر می گذارد.مثلا یک کارمند بانک می داند که روزانه چه کارهایی را باید انجام دهد از چه ساعت تا چه ساعتی باید سرکار باشد و آخر ماه هم حقوق مشخصی می گیرد. همه اینها باعث می شود او بتواند برای زندگی اش برنامه ریزی مناسب تری داشته باشد. همین نظم و ترتیب، روحیه و خلق و خوی او را متاثر کرده و او را آرام تر و منظم تر می کند. اما شرایط کاری ما اصلا معلوم نیست به همین دلیل خیلی سخت است که بتوانیم برای زندگی خود برنامه ریزی منسجم و منظمی داشته باشیم. برخی می گویند بهتر است زنان دغدغه کار نداشته باشند تا بهتر بتوانند خانواده را مدیریت کنند، شما با این نظر موافق هستید؟ اصلا نگاه زنانه و مردانه به قضایا ندارم. بهتر است نگاهمان انسانی باشد. مردها مگر چه گناهی دارند که مسئولیت همه زندگی بر دوش آنها باشد؟ در شرایط سخت فعلی که گرانی بیداد می کند، نباید همه دغدغه ها را به عهده مرد خانواده گذاشت و خانم ها فقط بنشینند و تماشا کنند. معتقدم در خانواده همه چیز باید تقسیم شود حتی کار کردن و به عهده گرفتن بخشی از هزینه های زندگی. خیلی جوان بودم که کار را شروع کردم و هیچ وقت منتظر نماندم که پدرم یا همسرم خرجم را بدهند. از کار هراسی ندارم، اما اکنون امنیت کاری وجود ندارد و کلا زندگی با اضطراب همراه است. این استرس هاست که انسان را آزار می دهد. چه توصیه ای به خانم ها دارید که با انگیزه بیشتر توانمندتر زندگی کنند؟ معتقدم هر زنی بخصوص خانم هایی که متاهل هستند و مسئولیت خانواده بر دوش آنهاست، ساعتی در روز را به خود اختصاص دهند. صبح ها یک ساعت زودتر بیدار شوند، گوشی خود را خاموش کرده؛ ورزش یا مطالعه کنند، پیاده روی را در برنامه های روزانه خود بگذارند یا ب ...
با ناراحتی به خوابم آمد و منرا از کار کردن منع کرد
همسر شهیدم به او وفادار ماندم و ازدواج نکردم و الحمدالله فرزندش علی هم امروز راه پدرش را طی می کند و از این که در راه درست گام بر می دارد خیلی خیلی خوشحال هستم. شهید جاوید زاهدی چند ماه بعد از ازدواج به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و بعد از گذراندن دوره آموزشی به عنوان پاسدار مشمول در جبهه های جنگ مشغول مبارزه با متجاوزان عراقی گردید. شش ماه قبل از شهادت او فرزندش علی به دنیا آمد و همسر شهید در ...
کشف راز جنایت در سمند سوخته
و 12 ساله است. اظهارات همسر مقتول با آغاز تحقیقات و حضور همسر مقتول در اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ، وی در اظهاراتش به کارآگاهان عنوان داشت: شامگاه 15 تیرماه، به همراه همسر و بچه ها به منزل پدرم برای صرف شام رفته بودیم و پس از صرف شام، بهمن از خانه خارج شد. ساعت 22:30 بهمن با من تماس گرفت؛ از او خواستم تا به دنبال من و بچه ها بیاید تا به خانه بازگردیم اما او با طرح بهانه خستگی ...
قلیان های چاق مجرای تنفس پارک ها را لاغر کرد؛فراغتی که دود می شود
نمی شود و این تفریح در میان دختران و زنان نیز باب شده است. 37 درصد زنان ایرانی حداقل یک بار قلیان مصرف کرده اند طبق آمار منتشرشده در سال های اخیر گرایش مردم به قهوه خانه ها بیشتر شده و 37 درصد زنان ایرانی حداقل یک بارمصرف قلیان را تجربه کرده اند که این تعداد روزبه روز در حال افزایش است. [p]فقط کافی است سری به پارک های شهر بزنی تا ببینی چطور جوانان از لذت کشیدن قلیان ...
برای خنداندن مردم به شوخی های جنسی متوسل نمی شوم/ زاپاس یک فیلم خانوادگی سالم است
. می خواستم یک فیلم خانوادگی سالم بسازم که برای خنداندن مردم متوسل به هر چیزی نمی شود. من اما برای خنداندن مردم به شوخی های جنسی متوسل نمی شوم. زاپاس این طور است. مثل جوکی که می شود آن را در جمع و جلوی همه گفت. کار سختی است، هرچند به راحتی می توانیم از هر اتفاقی لبخند بگیریم. برای مثال بعد از کودتای چند شب پیش ترکیه مردم به سرعت درباره آن جوک ساختند. مردم ما با هر چیزی شوخی می کنند. ...
سنگ مزاری که پیش از شهادت همه دیدند/شهیدی که جای دفنش را نشان مادرش داد
که جای دفنش را نشان مادرش داد مراسم هیئت که تمام شد به سمت حیاط امامزاده رفتیم، شور و اشتیاق عجیبی داشت و تأکید می کرد که به حرفش گوش بدهم، با انگشت اشاره کرد و گفت که وقتی شهید شدم مرا آنجا دفن کنید. من که باورم نمی شد، حرفش را جدی نگرفتم اما نمی دانستم که آن لحظه شنونده ی وصیت پسرم هستم و روزی شاهد تدفین او در آن حیاط می شوم. *سنگ مزاری که پیش از شهادت همه دیدند ...
ضرب گرفتن به عشق امیرالمومنین(ع) را از هفت سالگی شروع کردم/ ورزش باستانی نماد ولایتمداری، ایثار و شهادت ...
ضرب می گرفتم تا اینکه در 12 سالگی سایه پر مهر پدر از سرم کوتاه شد و بطور رسمی در سردم زورخانه به هنر مرشدی پرداختم. آیا شغل دیگری هم دارید؟ تحصیل را چگونه گذراندید؟ همزمان با فعالیت در زورخانه تحصیلاتم را ادامه دادم و موفق به دریافت دیپلم در رشته ادبی شدم و با حضور در کلاس های شبانه توانستم دیپلم و فوق دیپلم اتومکانیک را کسب کنم و کارمند اداره پست قزوین شوم. آیا فرد ...
کاش تا زنده ام فرهنگی باشم
همدان برگزار شد. من در این برنامه شرکت کردم، شعر خواندم و مورد تشویق قرار گرفتم. در آن سال ها علاوه بر داستان نویسی شعر هم می گفتم. چندماهی بعد بالاجبار مرا فرستادند مرکز شماره ی یک همدان و چندماه بعد مرکز شماره ی سه. نزدیک به یک سال مربی فرهنگی بودم و یک سال بعد به عنوان مسوول مرکز شماره ی دو همدان منصوب شدم و تا چهار سال در آن مرکز خدمت کردم. قطعا اوج کاری ام در همان سال ها بود، چون هم کتاب دار ...
فرهنگ غرب با کدام حرف عرفانی توانسته میلیون ها انسان را فریب دهد؟
، محبت به خدا که همان مصداق محبت خوب است که داریم به صورت کلی درباره آن صحبت می کنیم، محبتی است که در دل ما از قبل بوده است. بنا نیست وقتی انسان باخدا آشنا می شود بگوید: به به من تازه با شما آشنا شدم، می خواهم به شما علاقه مند شوم بلکه کمی که باخدا آشنا شدید، احساس می کنید ایشان را از قدیم دوست داشته اید. محبت خوب (به خدا) کسبی است یا کشفی؟ نگاه دین، این است که انسان فطرتی ...
عموپورنگ: در 13 سالگی متوقف مانده ام
من کاراکتر کودک را بازی می کنم، اما شخصیت واقعی من، همانی است که جلوی دوربین و بین بچه هاست. هنوز با کودک درونم رفیق و همراه هستم. کودک درونم نمی گذارد به این راحتی ها به دنیای بزرگ ترها وارد شوم. هرازگاهی که می خواهم احساس بزرگی کنم، کودک درون سر می رسد و مرا به کوچه های دوران بچگی، محله جوادیه، پشت ریل راه آهن و آن کوچه بن بست و آن خانه کلنگی می برد. مدتی قبل کودک درونم ابتکار جالبی ...
با کتابها دوست باشی آدم دانایی خواهی بود -مهناز فتاحی *
می نشینم و نگاهش می کنم. شب تا دیر وقت بیدار می ماند و کتاب می خواند، از دیدن کتاب خواندنش ذوق می کنم. یاد روزهای کودکی خودم می افتم؛ روزهایی که بابا دستم را می گرفت و می برد به کتابفروشی و من انگار که به بهشت دعوت شدم. با حرص زیاد سعی می کردم کتابهای زیادی را دست بگیرم و با خودم به خانه بیاورم، با التماس می گفتم، همه این ها را برایم می خری؟ بابا لبخند می زد و می گفت: البته که ...
نیازمندی ایران برای رهایی از بحران + تصاویر
موتور صنعت هسته ای ماست؟ به عنوان شخصی که در چندین دانشگاه بزرگ آمریکا و اروپا فعالیت داشته و امروز هم در یکی از مراکز بزرگ علمی اروپا مشغول به تحقیق و تدریس هستم، تصمیم گرفتم که در این یادداشت، از آرزوهای غرب که مایلم آن را "نهال خشک سالی" بنامم، سخن گفته و جهت تنویر افکار عمومی، پرده از این واقعیت بردارم که چرا غرب با یک عملیات تأخیری به دنبال آن است تا فعالیت های صنعتی هسته ای را محدود ...
نقشه شیطانی برای قتل شوهر دختر خاله
تحقیقات به کارآگاهان گفت برادرم در فلکه سوم تهرانپارس زندگی می کرد و دارای همسر و دو دختر 10 و 12 ساله است. همسر مقتول چه گفت؟ با آغاز تحقیقات و حضور همسر مقتول در اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ، وی به کارآگاهان گفت: شب پانزدهم تیرماه همراه شوهرم و بچه ها به خانه پدرم برای صرف شام رفته بودیم. پس از آن، بهمن از خانه خارج شد. ساعت 30/11 با من تماس گرفت که از او خواستم به دنبال من و بچه ...
ابراهیم ابراهیمیان: اصغر فرهادی فیلمساز خوبی نیست!
ماجرا می شوند. البته عده ای غافلگیر می َشوند و یا بعضی در طول فیلم حدس هایی می زنند اما تردستی نکردیم که چیزی را پنهان و بعد آن را آشکار کنیم. گاهی گره در فیلمی باز می شود ولی ایجاد شوک نمی کند. اما در عادت نمی کنیم ایجاد شوک می کند. در واقع قصد و علاقه ام این نبود، اما روند قصه مرا به این سمت برد. البته تعلیق در قصه هایی که تعریف می کنم همیشه وجود دارد و همه چیز بستگی به فیلمنامه، تم و ایده دارد ...
آرمین زارعی: آلبوم بیداد استاد شجریان را دوست دارم
وسوسه می شدم که بروم، اما الان نه، دوست دارم در ایران بمانم و همینجا کارم را ادامه بدهم. این چهارچوبی که می گویی اصلا یعنی چه؟ چه مواردی را شامل می شود؟ ببین وقتی که برای آینده ات برنامه ریزی کنی یعنی چهارچوب داری. این چهارچوبی که از آن می گویم بر اساس سن، تجربه، زمان و جایی که در آن زندگی می کنی تعیین می شود. قبل از این سه چهار سال نوع نگاه من نسبت به موسیقی و کلا همه چیز فرق می ...
شهسواری: برای کسب تجربه به ریو نمی روم/ زنان را باور ندارند
خوبی قبل از المپیک ریو خواهد بود و باعث می شود، آسوده تر وارد میدان بزرگ المپیک شوم. تمام قدرت های برتر در پینگ پنگ که ممکن است از حریفان من در ریو نیز باشند، در این رقابت حضور داشتند. البته ممکن است در دور اول در ریو با حریفان اروپایی و آفریقایی بازی داشته باشم. بعد از المپیک ما را به حال خود رها نکنند و تنها به فکر مدال آوران نباشند انتظار من از کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش و ...
امیر دژاکام: استاد سلام!
.... تا آن زمان من محمود را نمی شناختم و نمی دانستم او کیست. او جوانی پرشور، مهربان، خوش کلام و پرانرژی بود؛ به طوری که من بعد از اولین جلسه درس خیلی زود به او دل بستم و دیگر برای لحظه ای نمی توانستم از او جدا شوم . او مباحثی را به ما آموزش داد که اگر بخواهم در یک کلام بگویم، آموزش عبارت است از تغییر حیات مثبت یا منفی. محمود استادمحمد حیات ما را در زمینه های گوناگون تغییر داد . او در همه ...