سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته هایی از سقوط اتوبوس سربازان
انتظارشان بود، به سمت شیراز حرکت کردند. در راه درست در گردنه لای رز نی ریز سکانس های وحشتناک سقوط اتوبوس به دره کلید خورد. 19 نفر در این حادثه جان باختند که 13 نفر آنها سرباز بودند و 33 نفر هم مجروح شدند. سربازانی که در آن روزها تیتر تمام رسانه ها بودند و همه جا صحبت از آنها بود. ولی حالا بعد از گذشت تنها 35 روز به گفته خودشان فراموش شده اند و کسی نیست که از آنها حمایت کند. چند نفر از این ...
شهید مهدی از اول برکت بود
وارد حوزه شدم. بعد تقریباً دو سال پدرم آمد اهواز برای دیدن برادرم. برادرم پادگان صراط المستقیم اهواز بود. آن زمان تقریباً اکثر مناطق مرزی نزدیک خط مقدم همه دست برادران افغانی بود. یعنی پادگان های مهم تدارکات، نگهبانی، مهمات و اسلحه و این ها کلاً به دست همین نیروهای افغانستانی بود. از همان اول قم ساکن شدید؟ بله، از سال 65 که وارد شدم در حوزه بودم. فقط یک مدت 5، 6 ماهی، کار ...
ماجرای تبریک سیدحسن نصرالله به فاطمیون/ اهتزاز پرچم یا علی(ع) توسط نیروهای سیدحکیم بر تپه استراتژیک ...
.... به ترکیه رفتم و 5 ماه در آنجا ماندم و بعد تصمیم گرفتم از آنجا به سمت آلمان یا اتریش حرکت کنم. از ترکیه به یونان و از آنجا به بلغارستان رفتم و از آنجا برنامه سفر به آلمان را در پیش گرفتم. به یکی از دوستانم در شیراز زنگ زدم و سراغ دیگر رفقا را از او گرفتم. او تلفنی گفت فلانی رفته سوریه. تعجب کردم. گفتم چرا به سوریه رفته است؟ گفت با مدافعان حرم به سوریه رفته تا مقابل تکفیری ها بایستد ...
حماسه آفرینی رزمندگان در عملیات مرصاد
مالک را پرسیدم. به محل استقرار پشتیبانی گردان مالک در پادگان قدس خرم آباد رفتم دیدم بجز چند نفر نگهبان در چادر ها کسی نیست مقداری نوشیدنی و غذا پیش نگهبانان چادر خوردم که خوشبختانه دیدم یک مینی بوس از بچه های اداره اطلاعات ازنا و الیگودرز از راه رسید. در بین آنها بهمن بخشی و علی اصغر پدر پیر و علی محمد سلوکی را شناختم گفتند: احمد لک تو اینجا چکار میکنی ؟ گفتم شما ...
خطبه های ماندگار آیت الله طالقانی
، دختر آیت الله در گفت وگویی که با نشریه ایران فردا داشته است، درباره نمازهای جمعه مرحوم طالقانی این چنین گفته است: ... به پدر اصرار می کردم که من هم با ایشان به دانشگاه تهران بیایم. یک بار که با ماشین به سمت نماز جمعه می رفتیم، شور و اشتیاق مردم به حدی بود که روی ماشین می ریختند و من به سختی مجبور شدم از ماشین پیاده شوم. مرحوم طالقانی در نماز جمعه، همه را نقد می کرد و اگر گروه و دسته ای حرکت مثبتی ...
برخورد خوب شهید ابراهیم هادی با مردم
ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد. ابراهیم گفت: "سریع برو دنبالش" و من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم. بعد اشاره کردیم بیا بغل ، با خودم گفتم: "این دفعه دیگه یه دعوای حسابی رو می بینم" اتومبیل کنار خیابان ایستاد. ماهم کنار درب راننده ایستادیم. منتظر برخورد ابراهیم بودم اما او همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد. راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش رو دیده بود ...
از کندن پوست سر تا تزریق سیانور؛ روزی که عملیات مهندسی، قرون وسطی را شرمنده کرد+تصاویر
و مسعود قربانی به داخل حمام و به سراغ محسن میرجلیلی رفتیم. مسعود به او گفت که اگر اطلاعات ندی تو را می پزیم. سپس به من گفت که اتو را بیاورم. بعد از آنکه اتو را به برق زد و کاملا گرم شد، ناگهان اتو را به کمر محسن میرجلیلی چسباند. محسن از شدت درد دهانش را به طرز عجیبی باز کرد و از هوش رفت. بوی سوختگی همه جا را گرفته بود، من خیلی ترسیده بودم، مسعود هم ترسیده بود، ولی سعی می کرد خودش را مسلط به کاری ...
بازی مهره ها در خانه امن
کردم شب ها در بحرین بخوابم. انگلیسی ها در بحرین بودند و وضعیت از دوبی و کویت بهتر بود. این ساختمان ها همه در فضایی مصنوعی بدون هیچ گونه فرهنگی ساخته شده بود. وقتی دیدم قرار است حراج کریستیز برگزار شود، گفتم کشوری با این قدمت و امکانات و جایی مثل طبیعت شمال چرا نباید مرکز هنری خوب داشته باشد؟! به دو دلیل شمال را انتخاب کردم؛ اول اینکه آنجا زمین داشتم. همیشه در ذهنم بود که چطور جنوب فرانسه، ایتالیا و ...
شهیدی که هنوز صدای اذانش در شهر شنیده می شود/ رزمنده اهل سنتی که پیکرش پس از 13 سال به کشور بازگشت
کشور در میمک مجروح شد. جانبازی شهید به همان مورد ختم نشد و در پادگان ابوذر نیز بار دیگر مجروح شد. شهید والا مقام با سمت مسئولیت گروهان احتیاط در عملیات مرصاد، در تاریخ 67/5/2 در دشت دیره سرپل ذهاب شربت شهادت را نوشید و هم اکنون مزار شهید در گلزار شهدای گودین واقع شده است. شهید حشمت الله علاوه بر خصیصه های مذهبی که داشت فردی مهربان صبور و متین و مردمدار بود. هر ساله در روز بیست و ...
عادت کرده بودیم به میز ها دل نبندیم
تحمل کنند و یک جور به استقبال این تمایلات مدنی و تمنای کیفیت بروند. خیلی دور نیست زمانی که تمام شهرها ساختمان های بی نما داشت اما الان هر ساختمانی نما دارد. این نشان می دهد دارد اتفاقی می افتد. از سال 85 به قبل هیچ پیاده رویی بدون چاله را نمی دیدید، پیاده رو نماد جریان زندگی و مکث در عرصه های عمومی است. چون جامعه شهری از فضای خصوصی به فصای عمومی میل می کند، شهر هم باید پاسخ گوی جریان زنده باشد. به ...
جالب ترین مکالمات رادیویی در گرندپری مجارستان؛ رانندگی به مانند مادر بزرگ ها
برزیلی گران تمام نشد، جولیون پالمر پس از پرچم قرمز نتوانست زمان خود را بهبود ببخشد و از Q1 حذف شد. ردبول : " تو هنوز تو محدوده دی آر اس ریکیاردو هستی." ورشتپن : " من دارم مثل مامان بزرگا رانندگی میکنم." در اوایل دور اصلی مکس ورشتپن پشت هم تیمی اش، دنیل ریکیاردو قرار داشت و می توانست از راننده استرالیایی سبقت بگیرد، تیم به او گفت که چه مقدار از هم تیمی اش سریع تر است ...
08 مرداد؛ عملیات مرصاد پایان یافت
، نیمه شب چهارم تیرماه بود و تا ساعت یک و نیم نتوانستیم ماهیت دشمن را بدست آوریم که چه کسی است همین طور در حال پیشروی است... ساعت 5 به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تأکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است چاره ای نداریم هلی کوپترهای کبری باید آماده باشند. یک تیم ارتش آماده شد ابتدا خودم با یک هلی کوپتر 214 برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت ...
نقشه ی شوم براندازی انقلاب اسلامی در عرض سه روز !
به ماشین مهمات شان خود ماشین منفجر شد. بعدهم این گلوله ها که داخل بود، مثل آتشفشان می رفت بالا. بعد هم اینها را هر چه می زدند، از این طرف، جایشان سبز می شدند، باز می آمدند. من دیگه به هلی کوپتر کبری گفتم: بچه ها! شماها بزنید؛ ما بریم به دنبال راه دیگر. چون فقط کافی نبود که از هوا بزنیم، باید کسی را از زمین گیر می آوردیم. ما دیگر رفتیم شناسایی کردیم؛ یک عده توی سه راهی روانسر، یک عده ...
خاطرات خواندنی از نبرد در کمینگاه خدا/ هم آوردی مردان شیعه و سنی و اهل حق با نفاق
دستگاه تانک منهدم شده دشمن افتاد که در کنار آنها داخل یک نهر خشک عمود بر سمت تک دشمن و حرکت تانکها جنازه تعدادی از بچه های گردان خیبر از جمله شهید قلیوند فرماندار شهید کنگاور رامشاهده کردم که بارشادت تمام تا آخرین نفس مقاومت کرده و مظلومانه به شهادت رسیده بودند. به هرحال به تعقیب دشمن ادامه دادیم تا حوالی سراب گرم که متوجه شدیم دشمن از سراب گرم تاکل داود یک خط پدافندی با تانکهای بسیار ...
شنبه تلخ و تاریک اراک در 5 مرداد سال 65
. ساعت حول و حوش 9 و نیم صبح بود که ناگهان صدای مهیبی شنیدم. چون در جبهه تجربه داشتم، فهمیدم هواپیمای جنگنده است. در این حین یکی از همکاران خانم کنترل خودش را از دست داد و جیغ زد. او را هدایت کردم که از در بیرون برود و خودم در سمت مخالف پیش بچه های حسابداری می رفتم که بمبی به ساختمان افتاد و شیرجه زدم. هنوز متوجه نبودم بمب خوشه ای زده اند و خواستم دوباره بلند شوم که ناگهان انفجار دیگری رخ داد و به ...
کمال تبریزی: انتخاب امروزم فیلم طنز است
خبرگزاری مهر: یک دونده نذر می کند دور دنیا را در 60 سالگی بدود. او پس از دویدن در آمریکا به اروپا می رسد و از طریق ترکیه قصد ورود به ایران را دارد که در ترکیه می فهمد مبتلا به بیماری سرطان شده است. او بعد از یک ماه از بیمارستان ترخیص می شود و راهش را به سمت ایران ادامه می دهد و در ایران به روستایی در ناکجاآباد می رسد. روستایی که مردمش به شکل عجیبی منفعل شده اند و توانایی انجام روزمره ترین کارهای ...
حماسه آفرینی رزمندگان لرستان در عملیات مرصاد
منافقین به گردان نیز بود. صبح که هوا کاملا روشن شد حضور تاثیر گذار عظمت نیروی هوایی و هوانیروز ارتش بار دیگر برای همه ما روشن شد گرچه من در کردستان تاثیر هوانیروز را در جابجایی نیرو مهمات و مجروحین و تسلیحات را دیده بودم ولی در آن لحظات حساس و کمبود نیرو و امکانات ، هجوم به ستون منافقین دیدنی بود. ابتدا چند فروند اف 4 اقدام به بمباران ستون نظامی منافقین کردند سپس بچه های ...
آن روز در اراک چه اتفاقی افتاد/اشک بود و آه/به یاد شهدای پنجم مرداد سال 65
کارخانه ماست. من صبح روز واقعه به کارخانه رفتم. ساعت حول و حوش 9 و نیم صبح بود که ناگهان صدای مهیبی شنیدم. چون در جبهه تجربه داشتم، فهمیدم هواپیمای جنگنده است. در این حین یکی از همکاران خانم کنترل خودش را از دست داد و جیغ زد. او را هدایت کردم که از در بیرون برود و خودم در سمت مخالف پیش بچه های حسابداری می رفتم که بمبی به ساختمان افتاد و شیرجه زدم. هنوز متوجه نبودم بمب خوشه ای زده اند و خواستم دوباره ...
بوکس مرده ایران را من زنده کردم/ بوکسور نبودم در خرداد 42 کشته می شدم/ مسئولان وزارتخانه اصلا بوکس را ...
. بوکس برای ما خیر بود در هر صورت نوسانات زیادی را تحمل کردیم، از اول این همه ساختمان نبود و همه این مجموعه را خودمان انجام دادیم. در حال حاضر فدراسیون بوکس حدود 500 متر فضای ورزشی دارد اما دریغ از یک تشکر خشک و خالی از طرف مسئولان. یک نفر نگفت که آقای فلانی دست شما درد نکند. * کار ساخت کمپ فدراسیون بوکس به کجا کشید؟ ناطق نوری: در حال حاضر مرحله سفت کاری خودش را سپری می کند و اگر ...
موشک و ماهواره نداشتیم، امنیت هم نداشتیم/ بخش فضایی در دولت یازدهم از هم پاشید/ با غیرمتعهدها "متحد ...
را در مسیری انداخته اید که باید اول دنیا باشید و نمی توانید دوم باشید این خود خیلی مهم است که نیروهای یک کشور و ملت را برای اول بودن بسیج کند. ایجاد انگیزه اجتماعی یکی از بحث های جدی در مدیریت است که چه کار کنیم که در جمع مان، در ملت مان یا در کشورمان، همه به سمت موفقیت خیز بردارند. یکی از ابزارها این است که ما خودمان را در ورطه جایی بیندزیم که جای برگشت ندارد، وقتی شما فضانورد و ...
آقای خامنه ای گفت حال دختر کدخدا چطور است؟/ به حاتمی کیا گفتم دروغ می گویند!/ ماجرای ترور ناکام امام ...
سایه بالای چاله است یک فحش خیلی بد دادم. ( بیرون که آمدم) دو نفر بیون چاله ایستاده بودند گفتم مرتیکه مگه نگفتم نیا طرف من؟ بچه ها گفتند جناب سروان خضرایی بود. همین طور که داشتم می رفتم طرف خضرایی زیر لب گفتم این آدم بیچاره می کنه من رو آدمی که بقیه رو سریع اخراج می کنه من که بهش فحش خیلی بد دادم معلومه چکارم می کنه. رسیدیم به هم. من را بوسید و هیچ چیزی نگفت. گفتم جناب سروان ببخشید ما باید سخت بگیریم ...
موشک و ماهواره نداشتیم، امنیت هم نداشتیم/ بخش فضایی در دولت یازدهم از هم پاشید
...، من رفتم استعفا دادم، با آقای شریعتمداری هم صحبت کردم، با آقای صادق در ریاست جمهوری صحبت کردم و با دیگران هم صحبت کردم؛ آخر هم خودم از دانشگاه رفتم پیش دکتر نجفی (سرپرست وقت وزارت علوم) و گفتم که حکم تغییر رئیس دانشگاه شریف را به شورای انقلاب فرهنگی بدهید تا بچه ها و پروژه آسیب نبینید. انتهای قضیه، اتفاقی که افتاد این است که بخش فضایی پاشید، هم در مدیریت کلان و هم در سرمایه ...
عشوه های مریم برای مسعود در شبی که نقشه مرگ منافقین را کشیدند
نظامی و اقتصادی ایران بیش تر تحلیل می رود و از طرف دیگر بازگشت به سمت آتش بس و صلح غیرممکن تر می شود و این جنگ تا شکست ایران ادامه خواهد یافت. با اعلام خبر پذیرش قطعنامه از سوی ایران، نقشه ها و طرح های قبلی سازمان با بن بست مواجه شد. در آن شرایط، سازمان در کنار امیدواری به داشتن پشتوانه خرده عملیات مرزی، حمایت نمایندگان کنگره و سنای آمریکا را نیز یدک می کشید. در 30 خرداد 67 ...
نگاهی به تاریخ شفاهی نظام بانکی ایران
هفتم آقای فراشی، ایران هستند که آخرین سمت ایشان مدیر بخش ارزی بانک مرکزی بود و بعد که بازنشسته شدند نماینده عرب بانک کورپوریشن شدند. ایشان در همه مذاکرات بین بانک مرکزی و خارجی ها حضور داشت. من به انگلستان رفتم و بعد از 4 سال لیسانس علوم اقتصادی و سیاسی گرفتم. علاقه خودم بود. یک لیسانس در دو رشته بود. درس اصلی من اقتصاد بود اما درس فرعی اقتصاد و سیاست بود. لذا عنوان مدرک من ECONOMIC and politics ...
ما یک خانواده ایم
.... همه اینها را نشانه لطف خداوند می دانم. وقتی داشتن حمام آرزو می شود فاطمه در طول سالیانی که در مجموعه دست های مهربان مشغول به کار است خاطرات تلخ و شیرین زیادی را پشت سر گذاشته. او برایمان یکی از خاطراتی که ناخوشایند بوده اما پایان خوبی داشته است را تعریف می کند: 4-3 سال پیش برای نخستین بار با یکی از روستاهای اطراف تهران ارتباط برقرار کردیم و به مدرسه آنجا رفتیم تا ببینیم ...
چگونگی شکل گیری بنیاد قرآن نابینایان/ روزهای سخت مقابله با تاریکی
حرکت کردم و با نابینایی خودم کنار آمدم. به نظر می رسد که روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشته اید، بعد از تمام شدن این دوران چه اتفاقاتی برای شما رخ داد که وارد فاز فعالیت های قرآنی شدید؟ بعد از اینکه در جامعه با نابینایی خودم کنار آمدم برای آرامش بیشتر به مسجد محل می رفتم. در یکی از روزها بچه های مسجد که بازیگوش بودند دور هم جمع کردیم تا به آنها قرآن آموزش داده شود. گفتیم هفته ای یک ساعت ...
شاخ حمله کرگدنی منافقین را در چهارزبر شکستیم
آقای خانی که معاونم بود مطلع شدیم منافقین از قصرشیرین وارد کشور شده اند. ما یک آمبولانس داشتیم که در آن بیسیم و تشکیلاتی داشتیم و بچه ها به آن آمبولانس فرماندهی می گفتند. یکی دو نفر از بچه ها را برداشتیم و با آمبولانس فرماندهی به سمت اسلام آباد رفتیم. گردنه چهارزبر را رد کرده بودیم که دیدیم در دشت حسن آباد درگیری است. (منطقه بین تنگه چهارزبر و تنگه حسن آباد معروف به دشت حسن آباد است) حتی به ...
قتل برای ازدواج با زن متاهل!
راه تهرانپارس رسانده است، آنها به سمت منطقه حکیمیه رفته بودند . با توجه به اطلاعات جدید به دست آمده و محرزشدن کذب بودن اظهارات الهام و ناصر درباره شب جنایت، هر دو نفر آنها ضمن هماهنگی با مقام قضائی دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شدند. الهام در تحقیقات پلیسی، به داشتن رابطه عاطفی با پسرخاله اش اعتراف کرد اما منکر هرگونه مشارکت یا دخالت در جنایت و مرگ پژمان شد. او به ...
آتش پایان یک مثلث عشقی
، از وی خواستم تا مرا به حکیمیه برساند. زمانی که به بهانه پیاده شدن از پژمان خواستم تا خودرو را نگه دارد، به محض توقف با چاقو به وی حمله ور شدم و چندین ضربه به او زدم و او را به قتل رساندم. جسد مقتول را به صندلی شاگرد راننده منتقل کردم و بی هدف به راه افتادم. مسیر اتوبان امام علی را ادامه دادم تا این که ناگهان خودم را ابتدای جاده ورامین دیدم. ابتدا قصد آتش زدن خودرو را نداشتم اما پس از چند متری که از خودرو دور شده بودم، تصمیم به آتش زدن آن گرفتم. با بنزین داخل صندوق عقب، صندلی راننده و شاگرد راننده را به آتش کشیدم و به سرعت از محل دور شدم. ...
راز جنایت سمند سوخته در جاده ورامین فاش شد
شاگرد راننده منتقل کردم و بی هدف به راه افتادم؛ مسیر اتوبان امام علی [شمال به جنوب ] را ادامه دادم تا اینکه ناگهان خودم را ابتدای جاده ورامین دیدم؛ ابتدا قصد آتش زدن ماشین را نداشتم اما پس از چند متری که از ماشین دور شده بودم، تصمیم به آتش زدن ماشین گرفتم؛ با بنزین داخل صندوق عقب، صندلی راننده و شاگرد راننده را به آتش کشیده و به سرعت از محل دور شدم". سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم ...