سایر منابع:
سایر خبرها
حاج رجب هر روز شهید می شود
در این همراهی، مجاهدت و صبوری چون اجر این مادر شهید بزرگوار است. صبح که بیدار شدم گفتم: خدایا دیگر ناراحتی و گریه نمی کنم. خدا هم اینطور به من صبر داد. الان 27 سال است که در همین وضعیت در کنار ایشان زندگی می کنم. از زندگی با همسر جانبازتان بگویید. روزگارتان چگونه می گذرد؟ همانطور که می دانید در مشکلات زندگی مرد و زن کنارهم هستند. تکیه گاه همدیگر هستند. ستون اصلی خانه مرد است ...
دختران دم بخت با توکل به خدا موفق خواهند شد
توی آینه به چهره اش چشم می دوزد جای پای سال های از دست رفته را به خوبی بر روی صورتش می بیند، اما آخر مگر می شود او که سالها درس خوانده و زحمت کشیده و به قول خودش کسی شده بتواند با یک مرد دیپلمه که از قضا در بازار کار می کند و اصلا هم از احساسات او چیزی نمی داند، زیر یک سقف زندگی کند. او منتظر است مرد آرزوهایش سوار بر اسبی سپید از راه برسد اما کی، نمی داند. دعای بسیار مجرب برای ...
صابر ابر همراه با پرتقال های کال اش
.... برای همین تمام سعی ام را کرده ام که دست کم در این کار این اتفاق بیفتد. من قبول دارم که این نمایش، نمایش سختی است. من حتی دانشجویانی را دیدم که دم در بودند و رفتم و با آنها حرف زدم. گفتند ما می خواهیم دوباره ببینیم و درباره اش حرف بزنیم و من خیلی از این استقبال می کنم. برایم خوشایند است. دوست ندارم نقطه ای، پایان یک کار باشد. دوست دارم کار با مخاطب برود. دوست دارم هر کس به اندازه خودش ...
به خاطر خانواده ام دزد طلای مادربزرگ ها شدم
اش باشد. از زندگی ات بگو. 30 سال قبل ازدواج کردم. با یک مرد معتاد که هیچ چیز جز بدبختی و البته سه فرزند برایم نداشت. فرزندانم دو پسر و یک دختر هستند. دو پسر مثل پدرشان معتاد و بیکار گوشه خانه مانده اند. دو نفر که فقط می توانند بخورند و بکشند و از من پول بخواهند برای خرج موادشان. دخترم، اما با آنها فرق داشت. او را در سن کم شوهر دادم تا کمتر در این خانه بماند. دلم نمی ...
رضائیان: اشتباه کردم، نه تخلف/ نباید من را اعدام کنند
پرسپولیس می دانند سال گذشته حتی یک میلیون تومان هم جریمه نشدم و با جان و دل در تمام مسابقات به میدان رفتم؛ در این فصل هم اگر بتوانم با پیراهن مقدس پرسپولیس بازی کنم چند برابر فصل اخیر کار خواهم کرد ولی حالا بحث تخلف پیش آمده است که خودم هم تعجب می کنم؛ اشتباه کردم ولی حالا با تمام وجود و دلم می خواهم به پرسپولیس برگردم؛ امیدوارم مشکلی در این راه ایجاد نشود و با مهربانی برخورد کنند ولی آن شرط آقای ...
خواب یک دختر شهید در روزهای بدون بابا/ سهمیه ای که به دختر شهید رسید
یک دو تومانی (( به پول آن زمان )) پس انداز داشتم، به او دادم و گفتم: آقا بروید برای اقامه ی نماز. مردم محل چشم انتظار شما هستند. یک روز هم مادر برای کمک در کار کشاورزی به خانه ی خودشان رفته بودند، هنگام بازگشت، مادر بزرگشان یک سکه به او می دهد تا برای برگشت سوار ماشین شود. اما او با همه خستگی و در عین بارداری، مسافت طولانیِ بین روستای خودشان تا روستای پدر را پیاده طی می کند، فقط به این ...
تکفیر مجرمانه، قتل حیله گرانه (کیدی)، انحراف از قوانین دین حنیف اسلام و آغاز گسترش تروریسم منفور و ه
به درستی بر ایشان بخوان، هنگامی که [هر یک از آن دو،] قربانیی پیش داشتند. پس، از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. [قابیل] گفت: حتماً تو را خواهم کشت. [هابیل] گفت: خدا فقط از تقواپیشگان می پذیرد. (27) اگر دست خود را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به سوی تو دراز نمی کنم تا تو را بکشم، چرا که من از خداوند، پروردگار جهانیان می ترسم. (28) من می خواهم تو با گناهِ من و گناهِ ...
از بی قراری برای دیدار امام تا ماجرای کفن نخریدن حاج رحیم
وقت ها خسته و بی حال به منزل می آمد. چند وقتی بود که خیلی کم بابا را می دیدم و از دیدنش سیر نشده بودم، این اواخر هم بحث رفتن به سوریه مطرح شده بود؛ یک روز با دلخوری گفتم: بابا جان! یک سؤال دارم، دوست دارم بدون تعارف جوابم را بدی . گفت: خب بپرس . پرسیدم: تو زندگی شما خانواده اولویت چندم است؟ بابا سرش را پایین انداخت و چند ثانیه ای سکوت کرد و گفت: از یک جهت من همه این کارها را برای خانواده ...
آن روسری که پرچم زنان تبریز شد
نمی توان جلوی کسی را گرفت. دست کرد توی جیبش و یک شاهی درآورد، داد به من و گفت برو به خانه میرزا جواد و بهش بگو چند نفر از بازاری ها دکان هایشان را باز کرده اند، عیوض هم دارد دکانش را باز می کند. از بازار تا خانه میرزا راه زیادی نبود. دوان دوان رفتم در خانه شان و به پسرش گفتم به میرزا بگو شقان می گوید عیوض دارد مغازه اش را باز می کند، بعدش هم باید به زینب خبر می دادم، خودش گفته بود، از بازار ...
رمان بازگشت از حجاب و شبهات یک دختر دبیرستانی می گوید
.... وارد مدرسه شدم. بچه هایی که صف بودند، جای خالی آن ها رفتنشان به کلاس را به رخ می کشید. نزدیک سه صف از بچه ها، به خاطر موارد انضباطی دم در صف بسته بودند. از مدرسه ای که در اصفهان به خاطر سخت گیری معاونانش معروف بود، بعید بود که این همه موارد انضباطی داشته باشد. من به دلیل تدبیری که کرده بودم، در دل به مأمورین انضباطی می خندیدم. پیروزمندانه جلو رفتم. چشمم به یکی از مأمورین افتاد که ...
داستان شکل گیری پلیس ضد شورش ایران
من و گفتند تو با این سابقه ای که در این کار داری و به این صفت شناخته شده هستی و مورد اعتماد رهبری و مردم هستی، چرا این طور سازمان نایافته کار می کنی؟ این طوری سِنت هم که بالا می رود، از دست می روی و کاری هم از تو باقی نمی ماند. پیشنهاد کردند با کمک دوستان پاکی که داری یک سازمان مردم نهاد تاسیس کن، ما هم کمک می کنیم. من گفتم اگر شما مثل حلف الفضول یا پیمان جوانمردان در زمان پیغمبر عمل می کنید، من ...
اهمیت و ارزش زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها
وارث : پاداش زیارت حضرت معصومه علیها السلام، ورود به بهشت و همپای زیارت خود امامان دانسته شده است. بر این اساس، در این نوشتار سه مبحث مهم در این زمینه، مورد توجّه قرار گرفته است: یک. اهمیت، ارجمندی و پیشینه زیارت، به خصوص زیارت حضرت معصومه ؛ دو. زیارت عارفان، عالمان و فقیهان؛ سه. کرامات و عنایات حضرت معصومه علیها السلام. امید آنکه این نوشته اندک، با عنایت کریمانه حضرت ش، مقبول اهل نظ ...
بسته خبری سفیر چهارشنبه 13 مردادماه 1395
ایجاد کردیم. در زمینه مسائل اقتصادی همه علامت ها به ما می گوید که حرکت رو به جلو است. از اینکه باید در مقاطع کوتاه تری من در محضر مردم و حضور ملت بزرگ ایران گزارش کار رو بدم و یک مقدار این دفعه فاصله طولانی شده جای تاسف است و در فواصل بعدی باید این رو جبران کنیم. امروز بسیار امیدوارتر از آغاز سال 95 هستم؛ بسیار امیدوارم که به هدف رشد 5 درصدی امسال دست پیدا کنیم. صادرات ما ...
روایتی از قطعه اعدامی های بهشت زهرا
... بین قطعه سنگ های هیچ قبر شکسته ای، تصویری از متوفی نمی بینی. فقط اسم و فامیل نوشته شده که آن هم با سنگ ها درهم شکسته. سنگ قبرها معمولاً از بالا شکسته شده اند و نوشته های پایین بعضی سنگ ها خواناست. تاریخ فوت روی تمام سنگ قبرها حدوداً یک بازه زمانی است؛ همه حوالی سال های 58، 59 و 60 از دنیا رفته اند. در فضای سنگین این قطعه که همه محتاطانه سعی کرده اند کمترین کلمات را روی سنگ قبر بنویسند، بعضی ...
کراماتی از حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
...> نسیم رحمت خواهر پروین محمدی اهل باختران در سال سوم دبیرستان مبتلا به تشنج اعصاب شدند و پس از بی اثر بودن معالجات مکرر و ناامیدی از همه جا همراه خانواده عازم مشهد مقدس می شوند به امید شفا از امام رضا علیه السلام. اکنون مادر ایشان این کرامت را اینگونه بیان می فرمایند: وقتی به قم رسیدیم با خود گفتم خوبست اول به زیارت خواهر امام رضا(ع)برویم اگر جواب نداد به مشهد می رویم؛ ساعت 2 ...
یک هفت و هفت صِفرِ ساده!
خوب برانداز کرد و گفت:” سام علیک! فرمایش؟!” – بنده با آقای مدیرکار دارم؛ تشریف دارن؟! – مدیر و همه کاره اینجا، جلو روت واستاده؛ هوشنگ، معروف به اوس هوشی!... تو هم لابد اومدی بشی آرتیست؛ درسته خوش تیپ؟! – بنده عباس بقایی هستم و از دیدن تون خوشحالم! – خوشحال باش تا اموراتت بگذره! حالا بفرما فندق داش عباس! – خیلی ممنون، بنده میل ندارم! ...
لیلا اوتادی مدل آرایش شد+ عکس
این فکر افتادم که برای کودکان بی سرپرست کاری انجام بدهم. این موضوع دلیل اصلی برگزاری نمایشگاه عکسم در سال آینده است که به نفع یونیسف برگزار خواهد شد. برای برگزاری این نمایشگاه با موضوع شهرها چند تور دور اروپا و... انجام داده ام و این نمایشگاه در ایران و چند کشور دیگر به نفع یونیسف برپا خواهد شد. از لابه لای حرف ها سه خواهر و یک برادر دارم. دوست دارم همه ژانرها را ...
5 روایت از نجات جان هایی که نمی خواستند بمانند
هم نمی توان تخمین زد اما در تهران و شهرهای بزرگ، گاهی نیروهای ما به محل خودکشی می رسند و می بینند همه چیز تمام شده چون ما در کل کشور فقط 298 خودروی خدمات سیار داریم و تعداد ناکافی نیرو، مهم ترین مانع برای مراجعه سریع همکاران ما به محل خودکشی است. ماشین اورژانس اجتماعی، برخلاف سال های قبل، دیگر مجوز ورود به خط ویژه و طرح ترافیک هم ندارد و اخیرا هم ماشین های مان به دلیل ورود به طرح ترافیک جریمه شده ...
ما خادمان خواهر خورشید هشتم ایم
حوایج مختلف یا برای اداء نذری که برآورده شده است، می آیند. اغلب زائران برای شفای بیماران یا حل گرفتاری و مشکلاتی که در زندگیشان با آن ها مواجه هستند، به اینجا پناه می آورند و دست نیاز به سمت بانو دراز می کنند. ما هم به عنوان میزبان این عزیزان امیدواریم هرکس رنج سفر را تحمل می کند و قدم بر چشم ما می گذارد، مورد لطف و عنایت و نظر خاص حضرت سلام الله علیها قرار بگیرد. کمی از حال و هوای خادمی ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (290)
آتش نشان ها انگیزشون رو واسه انتخاب این شغل بپرسی همشون اول میگن سر خوردن از میله ی مخصوص آتش نشانی، بعد میگن اطفاء حریق و کمک به مردم. 12. یه لحظه رفتم جلو آفتاب به قدری ویتامین D جذب کردم که بقیه ی ویتامینا رفتن دم در نشستن. خورشید جان، کمی یواش تر! خرابِ معرفتتم رفیق 13. این روند دستگیری های گسترده تو ترکیه ادامه پیدا کنه باید از کشورهای دیگه واسه زندانیا ملاقاتی ...
شیوه نفوذ دشمن به بیت مراجع
. در همه دستگاه ها سابقه هم دارد؛ فقط هم دستگاه های سیاسی نیست، دستگاه های روحانی و دینی و مانند اینها هم همیشه وجود داشته. مرحوم آقای آسیدحسن تهامی که از علمای بزرگ کشور ما و ساکن بیرجند بود، رفته بود در بیرجند مانده بود؛ ملای خیلی بزرگی بود، اگر در قم یا نجف می ماند، حتماً مرجع تقلید می شد؛ مرد بسیار دانایی بود. ایشان خودش برای من نقل کرد؛ گفت آن وقتی که عراقی ها با انگلیس ها می جنگیدند -در سال ...
متن کامل گفتگوی سلام دلفان با علی رستمیان
احساس می کردم نمی توانم نورآباد را در مدت 2 سال اندازه 20 سال جلو بیاندازم شما مطمئن باشید من کاندید نمی شدم. یک هدف دیگری که من دارم این است که نورآباد را از چنگال پنج خانواده رها کنم، از اسارت بیرونش بیاورم. شما تبعیض ها را نگاه کنید؛ پسر چه کسانی استخدام میشوند؟ استخدام ها مال چه کسانی است؟ مسئولیت ها مال چه کسانی است؟ لذا ما آمدیم که انشاا... عدالتی که مقام معظم رهبری تشنه آن است را ...
مومنی: منصوریان در گوشیم گفت قسمتت خوب بود
که متوجه شدم پیامم در بازی را گرفته است. کدام پیام؟ اینکه همه تلاشم را به کار بستم تا در دیدار با تیم فصل قبلم کاری کنم که استقلال خوزستان برنده شود و به منصوریان ثابت کنم که بازیکن بدی نیستم و حرفش به من این را فهماند. مگر در گوشت چه گفت؟ من به او خسته نباشید گفتم ولی او گفت: هرچه قسمت باشد همان می شود و ظاهراً قسمت تو هم بد نبوده است . لابد منظورش این بود که ...
با فرزند کمتر موافق نبودم و نیستم/ هفت فرزند دارم
به گزارش تابناک رضوی، ماهنامه آفتاب زندگی طی مطلبی از زندگی شخصی دکتر احمدتوکلی نوشت: از زمانی که 18، 19 سال بیشتر نداشت و دانشجوی مهندسی برق دانشگاه شیراز بود، مبارزه با ظلم و رفتار اشتباه جزو جدانشدنی شخصیت او بود. مبارزاتی که هر چند شکل آن از قبل تا بعد از انقلاب تعییرات زیادی کرد اما ماهیت اصلی اش که همان مبازره با بی عدالتی بود را از دست نداد. شاید به همین دلیل هم باشد که او را با عنوان آقای ...
کرامات و معجزات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از زبان خادمین حرم
دچار شده بود هر چه برای معالجه به پزشک مراجعه کردیم، نتیجه نگرفتیم. اکثر دکترها راجع به علت درد پای ایشان، اظهار بی اطلاعی می کردند. یکی از روزها که همه درها را به روی خود بسته دیدم، سراغ روپوش خود رفتم تا برای آمدن به حرم آماده شوم. دیدم روپوشم کثیف است. به همسرم گفتم: چرا رو پوش مرا نشسته ای؟ گریه اش گرفت و گفت: دیگر توان ایستادن ندارم. چندین سال است شما در خدمت ...
نتیجه خشوع و نرمی با نامحرم/چرا گناه تلخ نیست؟!
طبیعی برای او پیش آمده است نه این که مطالعه کرده، فهمیده این بد است، آن خوب است. اصلاً کسی هم به او نمی گفت او به سوی گناه نمی رود، اصلاً نمی تواند وحشت دارد، از گناه می ترسد نسبت به نماز و خوبی ها، جبهه، احسان به مردم چه احسان اکرام اخلاقی... آدم تصوّر می کند احسان فقط به این است که به کسی پول بدهید، نه وقتی به جنوب شهر رفتید، به آن آدم هایی که این همه شهید دادند، رفتید یک سلام علیکی کردید، در ...
یکی کن با خودت (ما را) !
... لبخندی زده و گفته: شرمنده م... آخه تا حالا با همچین وضعی روبه رو نشده بودم... تو قبرستون... از سرِ خاک مادرم پاشم و بخوام برم... که یهو کسی مثل شما بیاد جلو و ما رو (که فقط یه بار توی تلویزیون شعر خوندیم) بشناسه... بعد هم بخواد که برای سنگ قبر برادرش شعر بگم! ... پسر جوون که پیراهن مشکی تنش نشون داده هنوز زمان زیادی از مرگ برادرش نگذشته بوده کلی شرمنده شده و شروع کرده به عذرخواهی... او هم لبخندی ...
بعضی مردم نیش و کنایه می زنند!
شان به تو خیره شده اند. جفتی پوتین، دستی لباس نظامی، انگشتر و ساعت، تسبیح و قرآن جیبی شان تنها نمادی از حضور دنیایی شهدا در این خانه هاست. فرزندانی که دوان دوان عکس پدران شان را به ما نشان می دهند، چشمان مادرانی را که قادر به درک آنها نیستیم و نمی دانیم بگوییم معنی نگاه آن چشمان انتظار ، حسرت، غرور، افتخار، اشک دوری و دلتنگی، لبخند رضایت، و عاقبت بخیری است یا چیز دیگری. عمق و معنای این نگاه ها ...
اشک شهید ابراهیم هادی به خاطر پیر مرد فقیر
بری؟” گفت: “هیچی، مسافرکشی می کردم” با خنده گفتم: “شوخی می کنی ؟” گفت: “نه ،حالا هم اگه کاری نداری پاشو بریم یکی دو جا کار داریم”. می خواستم برم داخل خونه که آماده بشم، گفت:”اگر چیزی هم تو خونه داری که استفاده نمی کنی مثل برنج و روغن بیار که برای چند نفر احتیاج داریم”. رفتم مقداری برنج و روغن آوردم، بعد هم رفتیم جلوی یک فروشگاه، ابراهیم مقداری گوشت و مرغ و... خرید و آمد سوار ...
اقدام مرد هوسران با سه همسرش
ایران اکونومیست - همین نیم ساعت قبل با هم صحبت کرده بودیم. می گفت: " رفته بودم خونه خاله م. بیچاره دیگه از دست "یاسر" به ستوه اومده. هاج و واج مونده بود و نمی دونست باید چیکار کنه؟! همش خودش رو فحش می داد و می گفت: لعنت به من با این پسر تربیت کردنم! کجای کارم ایراد داشت که پسرم، تنها پسرم که با بدبختی بزرگش کردم این طوری از آب دراومد؟! من خودم تو یه اداره دولتی کار می کردم. بعد از فوت ...