سایر منابع:
سایر خبرها
راز تلقین شبانه عرفا
انسان را گرفتار می کند و هر بار به یک نوع او را فریب می دهد. گاه فریب از خودبینی شروع می شود، اینکه انسان تصوّر کند کسی شده است. این مطلب، چنان انسان را بیچاره می کند که موقعی که سر بیرون می آورد، همان موقعی است که دیگر سرش را از کفن خارج می کنند، صورتش را روی خاک می گذارند، شانه هایش را می گیرند و با إسمع، إفهم گفتن، تازه او را متوجّه می کنند که هیچ بودی و هیچ هستی، إلّا به عمل خالص ...
مدیران نجومی منصوب این دولت هستند
به گزارش تراز ، دو دوره هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی در جریان وضعیت و مشکلات اقتصادی مردم در کمیسیون متبوعش بود. او در این باره معتقد است مشکلات مردم نسبت به چند سال گذشته بدتر شده و این خود را سر سفره های مردم بیشتر نشان داده است. او می گوید برای نخستین بار بحث وام های چندصد میلیونی بدون بهره برخی مدیران از کمیسیون اقتصادی به وزیر اقتصاد تذکر داده شده ولی در ادامه بیان می کند مسئولانی ...
دل نوشته های هنرمندان در سوگ بابا رجب
و تلویزیون هم نوشت: آقا رجب! وای بر جغرافیای این سرزمین که 29 سال شما با نِی غذا خوردید تا یک وجبش به تاراج نرود. چه زیبا در آ ژانس شیشه ای در دیالوگی قصه با با رجب برایمان تداعی می شود "مو فقیرانه زندگی مکردم با صورت زیبا، بعد جنگ هم رفتم سر همو زندگی فقیرانه بدون صورت زیبا" روح بابا رجب شاد و راهش پر رهرو... ...
بابا رجب حلالمان کن!
، آرزویش خوردن لقمه نانی بود ولی افسوس سال های سال اینگونه غذا می خورد! با نی! واقعا کدام قهرمانی را در دنیا می شناسید که این همه سختی بکشد ولی لب به شکوه باز نکند. حاج رجب محمدزاده معروف به "بابا رجب" جانباز 70 درصد مشهدی، نانوای بسیجی بود که در دوران دفاع مقدس و در سال 1366 در منطقه هور عراق، براثر اصابت خمپاره از ناحیه سر و صورت به درجه جانبازی نائل شد. بابا رجب پس از 24 بار جراحی صورت در ...
دوست دارم تجربه خودم از جنگ را بسازم/ فیلمنامه سیاسی نمی نویسم
. هر بار یکی از فیلم هایم را می بینیم بیشتر و بیشتر به اتفاقاتی که می توانست رقم بخورد تا آن فیلم را تاثیرگذارتر بکند پی می برم، ولی این حاصل تجربه آن لحظه از زندگی من است. * شما در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک ارتباط بین پدر و پسر را به تصویر کشیدید و پس از این سال ها رسیده اید به فیلمی درباره رابطه پدر و دختر. اشاره کردید این دفعه می خواستید در مقام کارگردان موقعیت پدری که دختر دارد بیشتر ...
دردسر علاقه پسر ایرانی به "بازیگر زن" معروف ترکیه
خودش برود اما او دست بردار نبود: مرد جوان در هدایای ارسالی بعدی اش یادداشت هایی هم ضمیمه هدایاش می کرد و در نوشته هایش خطاب به من از کلماتی چون عشقم، همسرم، خانمم استفاده می کرد. تمام این قضایا تا جایی قابل تحمل بود که او به سراغ خانواده ام نیامده بود اما وقتی او آدرس منزل شخصی ام را پیدا کرد و پدر و خواهرش را چند بار به منزلم فرستاد، دیگر به ستوه آمدم و تصمیم به شکایت گرفتم. آقای قاضی من از مزاحمت ...
بی صدا آمد، در خفا لبخند زد و مظلوم رفت
بویایی اش را از دست داده بود و چشمانش نیز بسیار کم سو شده بود. حاج رجب دوست داشت بعد از 28 سال، لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی بخورد، به ویژه سالاد شیرازی، اما سال ها بود که با سرنگ غذا می خورد. با شوق در کربلا چقدر با شوق و ذوق از زیارت کربلا تعریف می کرد و می گفت: برای نخستین بار به کربلا می رفتم، اما به تنهایی نمی توانستم به زیارت بروم، به همین دلیل مسئول کاروان با ...
اسطوره ای که 29 سال با نی غذا خورد و نگاه های سنگین آزارش داد!
کارگردان مستند زندگی بابا رجب یادداشتی برای جانباز شهید حاج رجب محمدزاده نوشت. به گزارش فارس، حمید یادروج تهیه کننده و کارگردان مستند پسر را ببین، پدر را تصور کن و دبیر نخستین جشنواره فیلم مدافعان حرم به مناسبت شهادت حاج رجب محمدزاده (بابا رجب) یادداشتی به شرح زیر نوشت: دو سال پیش بود، درست در مهرماه سال 1393٫ وقتی که سردبیر خبرگزاری، عکس جانبازی را به من نشان داد و پیشنهاد داد از او فیلمی ...
سردار جلالی: بابا رجب عمر خود را در رزم و جهاد سپری کرد
تیرماه امسال به علت عفونت شدید ریه در یکی از بیمارستان های تهران بستری شد. طی این سال ها 24 بار روی صورت بابا رجب، عمل جراحی انجام شد و هربار یک تکه پوست از دست و پایش را جدا کردند و به صورتش پیوند زدند، از پوست سرش محاسنش را درست کردند اما استخوان دماغش دیگر جوش نخورد و صورتش به حالت عادی بازنگشت . شهید حاج رجب، طی این سال ها تنها با نی می توانست غذا بخورد. روحش شاد. اجتمام**9136**1776 ...
نگذاشتند وام 500 میلیونی مدیران را در مجلس مطرح کنم
ها حق خودشان هم می دانند یعنی این حق ما است که از نظام می گیریم چرا که زحمت کشیدیم در حالیکه جبهه ها و هزینه های دیگر را عده ای دیگر دادند. در همین رابطه چندی پیش وزیر اقتصاد میهمان کمیسیون اقتصادی شده بود؛ او در این جلسه به عزل و برکناری 10 مسئول از زیرمجموعه های وزارت خانه متبوعش اشاره کرد. لطفا از جزئیات بیشتر این جلسه بفرمایید. *نخستین تذکر درباره وام های چندصد میلیونی ...
گفت وگو با زن صیغه ای بی رحمی که دختر 4 ساله اش را به خاطر ازدواج مجدد مسموم کرد
/> اعصابم خرد است، نمی توانم روی اعصابم کنترل داشته باشم. چند روز قبل با خواهرم دعوایم شد و با دست محکم به شیشه کوبیدم. پشیمانی؟ (سکوت می کند). ارزشش را داشت که به خاطر یک نفر، بچه ات را به قتل برسانی؟ (باز هم سکوت می کند).
روایتی از 30 سال جانبازیِ صبورانه و عارفانه بابا رجب
می کرد. او که زمانی دشمن از حضورش در جبهه ها هراس داشت، کارش به جایی رسید که بسیاری از چهره او می ترسیدند و حتی برخی پرستاران در زمان بستری شدن های متعددش در بیمارستانها، از نزدیک شدن به او دوری می کردند! از همان سال ها، حسرت یک پارک رفتن خانوادگی و بدون دغدغه برای فرزندانش باقی ماند؛ چراکه بسیاری از بچه ها از او می ترسیدند؛ حتی یک بار که می خواست به همراه خانواده، وارد ...
بابا رجب صاحبانِ فیشهای نجومی و وامهای میلیاردی را شفاعت نکنید
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از کُردتودی، پیش خود گفتم " بابا رجب " ما انسانهای خاکی شرمنده زیرا که عادت کرده ایم که از عکسهای شما و رفقایتان تنها قابی بسازیم و از آن برای گرفتن مطامع دنیوی خویش بهره ببریم . " بابا رجب" یادگاری از هشت سال دفاع مقدس بود که صورتش را نثار نمود ، اما سیرتش تا به روز مرگ چنان زیبا بود که هیچگاه با صورتش معامله نکرد ، " بابا رجب " به سوی خدا ...
حاج رجب رفت اما ...
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان به نقل از وطن امروز، حاج رجب محمدزاده، نانوای بسیجی بود که در دوران دفاع مقدس و در سال 1366 در منطقه هور عراق، براثر اصابت خمپاره از ناحیه سر و صورت به درجه جانبازی نائل آمد. وی چندی پیش به دلیل مشکلات تنفسی و عفونت ریه در بیمارستان بستری شد و پس از یک دوره درمان، بهبود یافت اما طی چند روز گذشته به دلیل بروز مجدد مشکلات تنفسی در بیمارستان بستری ...
شهیدی که عمامه اش کفنش بود+عکس
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان به نقل از روزنامه ایران، هرگز امام زمان(عج) را فراموش نکنید، که او واسطه بین خالق و مخلوق است. ، حرکت در راه خدا سختی و رنج دارد و موانع بسیار. ، تنها راه سعادت و رسیدن به کمال، بندگی است و بندگی او در اطاعت از اوامر و ترک نواهی اش می باشد. توجه به مفاهیم همین سه جمله کوتاه کفایت می کند تا به عمق شخصیت گوینده این سخنان پی ببریم. شخصیتی که گفتن از او کاری ...
واکنش دو بازیگر کشورمان به شهادت حاج رجب
...: بازیگر زن کشورمان عنوان کرد: آقای حاج رجب محمدزاده شما زیباترین صورتی بودید که میشناختم، حاجی لطفا آنجا که رسیدی بگو که از تو و رفقایت تنها چند نام روی اتوبان ها گذاشته ایم، حاجی حلالمان کن برای فیش های شرم آور مدیران. حاج رجب محمدزاده جانباز 8 سال جنگ تحمیلی پس از سال ها مقاومت در برابر عارضه های ناشی از جنگ که منجبر به بیش از 20 عمل جراحی شد، روز گذشته به فیض شهادت نایل آمد ...
شهید محمدزاده اسوه مقاومت و ایستادگی بود
تاریخ انتشار 95/5/15 به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی در آخرین ساعت روز پنج شنبه با حضور در منزل شهید حاج رجب محمدزاده خانواده این جانباز بسیجی دفاع مقدس را مورد تفقد قرارداد. وی در این دیدار با آرزوی صبر برای بازماندگان دعا کردند حاج رجب با شهدای کربلا محشور باشد و برای زجری که در ایام جانبازی و معالجه کشیدند درجات ایشان در بهشت ارتقا پیدا کند ...
دلم می خواهد روزی از این شیرزن گیلانغربی تندیسی ساخته شود
سرویس کرمانشاه: قرار یک مصاحبه گذاشتیم. آن هم تلفنی. تنها یک بار او را دیده بودم. اما همان یک بار دیدن، انگیزه ای مضاعف داد تا بیشتر با او آشنا شوم. می خواستم به دفتر نشریه بیاید، قبل از حضور در دفتر نشریه، دعوت کرد تا ساعتی مهمان خانه اش باشیم. آدرس را گرفتیم و در روز موعود به همراه یکی دو تن از همکارانم به سمت بهار به راه افتادیم. او که 12 سال مسئولیت ورزش بانوان استان کرمانشاه را در دوران ...
اگر مدیران فیش های نجومی جانبازی بابا رجب را داشتند فیش حقوقی شان چقدر بود؟
... . بابا رجب کسی بود که سالیان سال از خانه ی اجاره ای خود بیرون نیامد که بچه ها و فرزندان نازک نارنجی ما از دیدن چهره اش نترسند و به قول ما دچار استرس و شوک عصبی می شوند . بابا رجب به جبهه رفت تا آسایش و امنیت را به ایران اسلامی ارمغان بدهد که به ازای از دست دادن زیبایی چهره و سلامتی اش تمام شد. بابا رجب کسی است که برای درمان به تهران آمده بود گاهاً حتی ...
بسته خبری سفیر پنجشنبه 14 مردادماه 1395
/AovqjTxG4fyF_y9_ATG2Ow شبکه خبری سفیر, [03.08.16 04:11] [ Photo ] ظهر امروز حاج رجب محمد زاده جانباز هشت سال دفاع مقدس علی رغم تلاش پزشکان در بیمارستان رضوی مشهد به علت ایست قلبی و تنفسی به جمع یاران شهیدش پیوست _________ telegram.me/joinchat/AovqjTxG4fyF_y9_ATG2Ow شبکه خبری سفیر, [03.08.16 04:56] [ Sticker ] شبکه خبری سفیر, [03.08. ...
بسته خبری سفیر جمعه 15 مردادماه 1395
این دو دسته، چه سهمی از سفره انقلاب برداشت کردند؟ بابا رجب ها با خون دل خوردن ها هر روز خود را به انقلاب و مردم بدهکارتر می بینند و بابا صفدرها هر روز اشرافی تر می شوند تا از انقلاب و مردم طلبکارتر شوند ! شادی ارواح طیبه همه شهدا به ویژه شهید حاج رجب محمد زاده صلوات. _____________ telegram.me/joinchat/AovqjTxG4fyF_y9_ATG2Ow شبکه خبری سفیر, [04.08.16 07:38] القدس ...
دیدار و گفت وگو با محمد دهقانی
خواندیم و اسکن می کردیم و در فاصلۀ بین مغازۀ کتابفروشی تا خانه بدون توجه به چاله ها و پستی ها و بلندی های زمین-از ترس اینکه بمیریم و این رمان را نخوانده باشیم- کتاب را می خواندیم، خیلی مهم بود. سال های سال گذشت و از کازانتزاکیس اثری به زبان فارسی منتشر نشد تا اینکه شما ترجمۀ چند کتاب از این نویسنده را انجام دادید. سوال من این است. آَشنایی شما با این نویسنده و متون وی چگونه بود؟ دکتر ...
موسوی لارگانی:نگذاشتند وام 500 میلیونی مدیران را در مجلس مطرح کنم
آمدند و از این فرصت استفاده کردند. متأسفانه بعضی ها حق خودشان هم می دانند یعنی این حق ما است که از نظام می گیریم چرا که زحمت کشیدیم در حالیکه جبهه ها و هزینه های دیگر را عده ای دیگر دادند. فارس: در همین رابطه چندی پیش وزیر اقتصاد میهمان کمیسیون اقتصادی شده بود؛ او در این جلسه به عزل و برکناری 10 مسئول از زیرمجموعه های وزارت خانه متبوعش اشاره کرد. لطفا از جزئیات بیشتر این جلسه بفرمایید. ...
خداراشکر در راه خدا یک پسر دادم
تهدید به تخریب بارگاه حضرت زینب(س) کردند. اینها را که شنید گفت غلط کردن زورشان به عمه رسیده؟ مگر ما مرده باشیم که بیایند و دستشان به حضرت برسد. گفتم برادر خودت را قاتی نکن من اجازه خودم را به سختی از پدر گرفتم نمیتوانم اجازه شما را هم بگیرم. اصلا ممکن است پدر منصرف شود و مرا هم اجازه ندهد. گفت مشکلی نیست پاشو برویم خانه. رفتیم پیش پدرم و چون فن بیان سید خیلی خوب بود در مدت چند دقیقه رضایت پدر را گرفت ...
به خاطر یک انتقاد تبعید شدم
می کنیم او برایمان از کسانی مثل ابوالقاسم حالت و منوچهر محبوبی اسم می برد بچه های جوان هم نسل آن زمان برای توفیق همه جوره کار می کردند آن قدر که وقتی دفتر نشریه عوض شد خود بچه ها و اعضای تحریریه دست به کار شدند و اثاث ها را جابه جا کردند اما با همه این اوصاف کار آقای خواجوی در نشریه توفیق بیشتر از دو سال به طول نمی انجامد چون او به همراه چند تن از همکارانش به خاطر اختلاف سلیقه با سایر اعضای نشریه ...
آزاده ای از جنس صابران؛گفتگویی با مدیریت کل ثبت احوال استان تهران
اعلام می کردم. خاطرم هست اولین جمله ای که گفتم “انالله وانا الیه راجعون” دیگر نتوانستم صحبتهایم را ادامه بدهم. همه آسایشگاه بهم ریخت. بچه ها سرهایشان را به دیوارها می کوبیدند. خیلی ها از حال رفته بودند و تمام اتفاقاتی که درایران افتاد دراوج مظلومیت و تنگنای اسارت و سیاهچالها بر بچ ه ها گذشت. حاج آقا ابوترابی قول داده بودند که هرکس قرآن را حفظ کند پس از آزادی حافظین قرآن را به دیدار حضرت امام می برد ...
شهادت حاج رجب و غفلت سینمای ایران از پرداخت به قهرمانان/ هنگامی که الگوهای نامناسب از طریق رسانه ها ...
.... قهرمانی به جنس نگاه رجب محمدزاده که شغل نانوایی را ترک کرد و با عشق و علاقه و تصمیمی شخصی راهی جبهه های جنگ شد تا در مناطقی حساس بتواند هر کمکی را به سربازان خدایی انجام دهد و در سال 66 و در منطقه حور عراق هنگامی که در حال شکستن یخ بود، خمپاره ای به صورتش اصابت شد و از ناحیه سر و صورت به درجه جانبازی نائل شد. جانباز 70 درصد مشهدی بارها بی صدا زیر تیغ جراحان رفت و نفس های کشدارش ...
بی صورتِ با سیرت!
مأموریت داشت! خمپاره ای که 29 سال پیش، بی سوت هشدار، آمد و درست وسط سه یا چهار رزمنده به زمین خورد، مأموریتش با بقیه خمپاره ها فرق داشت. می خواست چشمهای ما را باز کند، بابارجب و صورتش بهانه بودند. وگرنه خمپاره ها، ترکش های گداخته شان و موج انفجارهای ویرانگر، کار هر روزه شان بود ، عادت کرده بودند به اینکه با متلاشی کردن گوشت و پوست و استخوان ، جواز پرکشیدن و جاودانگی آدمها بشوند. این یکی اما انگار خمپاره زمینی و زمانی بود! ...
سبک زندگی اسلامی ؛ نگاه گرما بخش شهدا عطر نان تازه
تصاویر شهدا روی دیوار نانوایی نقش بست. لقمه های نذری آقا محرمعلی و برادرانش، احساس مسئولیت در برابر شهدا و رزمنده های وطن را از پدر آموخته اند. آقا محرمعلی تعریف می کند: این نانوایی از پدرم به ما رسیده است. در سال های دفاع مقدس، پدرم هر روز صبح زود به نانوایی می آمد و پیش از آنکه مشتریان صف ببندند، چند تنور نان برای رزمنده ها می پخت. آن زمان ما با همکاری پایگاه بسیج ابوذر روزی 2 ...
داستان خیانت
دانشگاه قبول شده من هم قول دادم اگه بتونه قبول بشه خرج تحصیل اش رو بدم ولی بد جوری گرفتار شدم و طلب کارها امان ام رو بریدند با خودم گفتم از آقا منوچهر خواهش میکنم که تا چند ماه خرج دخترم رو بده تا وضع مالی من بهتر بشه بعد خودم خرجش رو میدم ولی از شانس بد من آقا منوچهر به رحمت خدا رفت و من هم پیش دخترم رو سیاه شدم. من که اوضاع احمد آقا رو اینطور نابسامان دیدم و از طرفی میدونستم که چقدر در ...