سایر خبرها
افشاگری رضاییان | می خواستم به پرسپولیس برگردم اما برانکو...
خواستم به صورت قرضی به تیم دیگری بروم. من مشکلی با اینکه نیم فصل بیرون بمانم نداشتم اما مشخص نبود در نیم فصل هم بار دیگر مرا بخواهند. اما آقای طاهری عصبانی شدند که چرا رامین گفته نمی خواهد قرضی به تیمی برود. من اما گفتم قراردادم را در حالی بستم که فکر می کردم در این تیم بمانم اما وقتی آقای برانکو گفتند نمی خواهم و این ماجرا پیش آمد. من حاضر بودم یک نیم فصل بیرون بمانم اما مشکل ما نیم فصل نبود و آقای ...
به خاطر خانواده ام دزد طلای مادربزرگ ها شدم
پشیمان بودم و بیشتر از آن می ترسیدم. حتی چند روز پایم را از خانه بیرون نگذاشتم تا آب ها از آسیاب بیفتد. فکر می کردم تیم مجربی از ماموران پشت در خانه نشسته اند تا به محض خروج من دستگیرم کنند. تو که هم می ترسیدی و هم عذاب وجدان داشتی پس چرا به کارت ادامه دادی؟ کم کم ترس از بین رفت و همه چیز عادی شد با خود گفتم تو که توان کار کردن نداری و این پیرزن ها هم به طلا احتیاجی ندارند. با این ...
زندگی متفاوت روحانی با یک دست!
رفتن به خط مقدم و تشویق مردم در پشت جبهه و حتی گاهی در رده های فرماندهی و هر کار بر زمین مانده! البته شیطنت ها و سربه سر گذاشتن ها هم کم نبوده است. شیطنت هایی که حالا به شیرین ترین خاطرات دفاع مقدسی تبدیل شده اند. روحانیونی که به جبهه می رفتند واقعا با رزمنده ها برادر بودند و شوخی می کردند. یک رزمنده ای از بچه های تیپ 27 محمد رسول الله می گفت که من معاون فرمانده ادوات لشکر 27 بودم. بخاطر تخصصی که ...
گفتگوی خواندنی با دنیل نوروزی پیش از ترک ایران
اتفاقاتی افتاد که باعث شد سپاهان هم زیاد پیگیر موضوع من نباشد. بازی ایران دانمارک دو پرچم روی صورتم داشتم بله آن بازی من در استادیوم بودم و یک طرف صورتم پرچم ایران بود و یک طرف پرچم دانمارک. واقعا نمی دانستم که کدام تیم ببرد و طرفدار هر دو تیم بودم. در ایران عاشق علی دایی هستم. آمدن به ایران شانس بزرگ من بود وقتی می خواستم به ایران بیایم خیلی ها به من می گفتند نرو. در کشورهای ...
4 داستان کوتاه درباره زنان زیرزمین پایتخت
. باشه؛ حتما. تو چند سالته؟ مگه خبرنگاری؟ آره. 26. خیلی وقته میای مترو برای فروشندگی؟ یه ساله که میام. از اولم بدلیجات می فروختم. چی شد که اومدی مترو؟ یعنی جریان زندگی چطوری تو رو کشوند اینجا؟ لطفا از نگاه بالا به پایین با من حرف نزن. من بچه ی شهرستانم اما یه روز مثل تو بودم. من لیسانس کامپیوتر دارم و از خانواده ...
عباس دهه هفتادی ارباً اربا به دیدار حضرت زینب (س) شتافت
برای رفتن مدارکتان را کامل کنید. نگو که عباس چند روزی است شهید شده. مدارک را بردم، ده روز بعد از طریق تلگرام و شبکه های اجتماعی خبردار شدیم که عباس به شهادت رسیده.” پدر به تنها وصیت پسرش که به خواهرانش گفته بود مراقب همدیگر باشند اشاره می کند و از رضایت قلبی خانواده برای اعزام عباس به سوریه اینطور روایت می کند: “می دانستیم جای بدی نمی رود. رفتیم محضر و رضایت محضری نوشتیم تا ضمیمه پرونده اش کند ...
محاکمه قاتلی که راحت شلیک می کرد
500 هزار تومان خریدم و از آن به بعد بود که به فکر سرقت مسلحانه افتادم. خواهرم فقیر بود و می خواستم با سرقت به او هم کمک کنم. ابتدا سراغ پیرمرد راننده رفتم که مقاومت کرد و مجبور به شلیک شدم. وی ادامه داد: بعد از آن به فکر سرقت خودروی دیگری افتادم که راننده آن یک خانم بود و تصور می کردم مقاومت نخواهد کرد، اما آن خانم هم مقاومت کرد و مجبور شدم به پایش شلیک کنم. درحال فرار بودم که با توجه به ...
مجاهدی که پیش از شهادت "نمازخوان" شد
لبیک گفتند. با اینکه خیلی از این ها شاید زیاد ظاهر اسلامی نداشته باشند یا خیلی معلومات دینی نداشته باشند. باور کنید حتی بعضی شاید نماز نمی خواندند ولی وقتی ندای مرجعیت را شنیدند برای مقابله با تکفیری ها به میدان نبرد رفتند. من خودم در منطقه العلم نزدیک تکریت بودم، داشتم قرائت صحیح سوره حمد را به برخی از نیروها می گفتم که دیدم یک نفر حتی نمی داند نمازهای روزانه چند رکعت است. همین آدم اما به شدت ...
سالروز شهادت فرمانده نیروی زرهی تیپ ذوالفقار
در تیپ 27 محمد رسول الله (ص) یگان ذوالفقار شروع به خدمت نمود و در عملیات بیت المقدس شرکت نمود. اعزام از زبان مادر پس از انقلاب پس از طی موفقیت آمیز دوره آموزشی، در حالی که هنوز چند ماهی به شروع جنگ تحمیلی مانده بود، اصرار داشت به مرز کردستان برود، می گفت بنی صدر لعنت شده گفته جنگ می خواهد شروع شود. اصرار داشت برود. به او می گفتم :تو کجا بری بچه جان. تو هنوز بچه ای نمی توانی ...
رامین ها همچنان از هم تبری می جویند!
بودم . شش ماهی هم مدیرکل فرهنگی سازمان میراث فرهنگی بود، اما از آنجا به پیام نور رفت. این ظاهر ماجرا بود و رامین همان طور که خودش گفته در دولت نخست احمدی نژاد نقش یک عنصر فکری را داشته و نقطه اوج آن هم ماجرای هولوکاست است: اصولا خودم را هیچ وقت یک مدیر اجرائی نمی دانسته ام و تجربه هم به من نشان داد که یک عنصر انقلابی در فرایند اداری سازمان ها و دستگاه های مدیریتی به شدت فرسوده و خسته می شود . ...
نبش قبر یک ملاقات /نقش باند مهدی هاشمی؟
ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سرموضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند محارب و محکوم به اعدام می باشند. آیت الله منتظری که 9 ماه است عزادار اعدام سیدمهدی هاشمی است از در حمایت از منافقین و حمله به امام و نظام درمی آید. ازجمله اقدامات او نگارش دو نامه تند و هتاکانه به امام در 9 مرداد و 13 مرداد است. پس از آن که اعتراضات و نامه ...
شهدای مدافع حرم را حضرت زهرا گلچین می کند
این بود که جوان ها را دریابید. جوان ها را با قرآن آشنا کنید و. . . هر هفته در منزل محفل شبی با قرآن داشت و تأکید خاصی به نماز یومیه و نماز شب داشت. کلاس قرآن در محل برگزار می کرد و اگر یک لیسانسه را می دید که نمی تواند قرآن بخواند خیلی ناراحت می شد. احتمال شهادتش را می دادید؟ بار آخری که می خواست برود، قصد داشتم مانعش بشوم. گفتم حسن آقا این دفعه نرو. به شوخی گفت این دفعه را صحبت نکن ...
کار وحشیانه و زشت غلام با صاحب کله پزی
. سرنخی که اتفاقی به دست آمد با توجه به اسناد پرونده غلام دراداره آگاهی توانستیم نشانی محل زندگی اش را پیدا کنیم. یادم می آید روز عاشورا بود و همه جا تعطیل.تعداد خودروها هم زیاد نبود. همان طور که گفتم جوان بودم و سرپرشوری داشتم. بنابراین تصمیم گرفتم همان روزبه خانه غلام بروم. پیاده از آریاشهر راه افتادم و خودم را به خیابان فلاح رساندم. در راه به دهها موضوع فکر کردم تا ...
معروف ترین ایرانیِ فرانسه!
شناسم و با هم ارتباط داریم. زمانی که من به ایران آمدم، فقط کفش ورزشی آورده بودم و وسایل تمرین و حتی شورت ورزشی هم نداشتم چون برنامه ای برای تمرین نداشتم. فقط رفته بودم آنها را ببینم. روزی که سر تمرین رفتم، دو هفته قبل از این بود که می خواستند برای ریو اعزام شوند. احسان با سجاد محمدپور تنهایی تمرین می کرد. گفتم امروز روز تعطیلی شماست؟ گفت نه، ما همیشه همین طور بدون امکانات هستیم و مربی ...
مردی که شاه را کشت
به یزد مهاجرت کرده بود. با این همه میرزا رضا در کرمان در سال 1226 خورشیدی متولد شد و در سال های جوانی به تهران آمد و به داد و ستد پرداخت و از این راه کسب و کاری برای خود دست و پا کرد و به خانه اعیان رفت و آمد می کرد. در همین سال ها، یعنی حدود 1307 ق. سید جمال به تقاضای ناصرالدین شاه به تهران آمد و در منزل حاج امین الضرب تاجر سرشناس ساکن شد. آشنایی اولیه میرزارضا با سید جمال به همین زمان باز می ...
پوتین های تیمسار
فرنج را درآورده بودید ؟ گفتم : بله ، گفت : حالا بهت می گم . صبح ساعت 8 افسر قضایی آمد . اسمش علی بود و ما را می شناخت . گفت : من را مأمور کرده اند تا بیایم از شما بازپرسی کنم . گفت : شما پوتین و فرنج را درآورده بودید ؟ گفتم : نه تنها پوتین و جوراب و فرنج را درآورده بودم بلکه می خواستم نماز بخوانم ( ازاین قضیه چند روزی گذشت ) دیدیم دادگاه تشکیل نشد ! از مسئول آجودانی خدمت پرسیم پرونده ما چه ...
طاهری: قرارداد 4 ساله از رضاییان خواستیم/ با خوشحالی از اینکه دیگر پرسپولیسی نیست رفت
با رضاییان تلاش زیادی کرد که رامین بماند.خیلی فضاها به این سمت بود که او می خواهد بماند و باشگاه و برانکو چنین علاقه ای ندارند.من خودم از این بابت مکدر شدم و استیلی هم ناراحت شد.به همین دلیل توافقاتی شکل نگرفت.پس از ماجرای ترکیه ما تمهیداتی را شکل داده بودیم اما نشد.در این مدت جلسات زیادی بود.هیات مدیره اقبالی نداشت اما من دنبال این بودم که او را حفظ کنم.امروز با برانکو جلسه داشتم و به دنبال راهکار ...
شهیدحسینی و سیزده روز آخر حیاتش
فقط وقتی که خیلی عصبانی یا ناراحت می شد، دیده بودم. یک سره رفت به طرف جالباسی و لباس هایش را برداشت. بغض گلویم را می فشرد. جلو رفتم گفتم: اگه چیزی شده به منم بگید. با عصبانیت رویش را برگرداند وگفت: مگه قراره خبری باشه؟ دیگر زبانم بندآمد. خدایا چرا اینها با من این طوری می کنند. اگر خبری شده خب به من هم بگویند. هرچه باشد او بچه ی من هم هست. حاج آقا می گفت: ...
شناسایی پیکر سردار ناصری بعد از 40 روز
کرد همان شوخ و مزاح را داشته باشد، گفت: خب حاج آقا حالا اگر من از دنیا رفتم، شما... نگذاشتم حرفش تمام بشود. با ناراحتی گفتم: این چه حرفیه بابا جان؟! تو پسر بزرگ ما هستی و باید مرده و زنده ی ما رو تو جمع کنی. مادرش که ناراحت شده بود، پی حرف مرا گرفت و گفت: بله پسرم، خدا ان شاالله به تو عمر دراز بده. گفت: ازتون خواهش می کنم بیایین یه قدری با هم بی تعارف باشیم. ...
کتاب ها از انگیزه میرزا رضا کرمانی در قتل ناصرالدین شاه چه می گویند/ قاتل شاه شهید به روایت یک سند تاریخی
چوب ها که خوردم و شکم خودم را پاره کردم. از مصیبت ها که در خانه نایب السلطنه و در امیریه و در قزوین و در انبار به سرم آمد. چهار سال و چهار ماه در زنجیر و کند بودم و حال آن که به خیال خودم خیر دولت و ملت را خواستم و خدمت کردم. قبل از وقوع شورش تنباکو نه اینکه فضولی کرده بودم، اطلاعات خود را دادم بعد از آنکه احضارم کردند. بازجو از میرزا بپرسد: کسی که با شما غرض و عداوت شخصی نداشت. در ...
آقای منتظری! باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را مقابل زنان و فرزندانشان گوش تا گوش بُریدند!
والله این را خوب می فهمیدم که آقا هادی در دل می گفت من می دانم که شما کسی را غیر از آقای منتظری ندارید چرا مسایل خودم را از این طریق حل نکنم. من بارها به او گفتم امام مصحلت نظام را با هیچ چیز عوض نمی کنند ولی کو گوش شنوا؟ آقا هادی در تمامی ملاقاتهایش با من روی این مطلب تکیه می کرد که آقا روی افراد و طیف آقا مهدی که در زندان هستند حساسند آنها را آزاد کنید من می گفتم این از توان من خارج ...
امام زمان (عج) ایشان را سر راه من قرار دادند/چشمانشان به قدری جاذبه داشت که نمی شد به ایشان نگاه کرد
بود و هر سال به حج مشرف می شد و وقتی باز می گشت ولیمه می داد آمد و گفت به شما بگویم آب دستت است زمین بگذار و بیا که من با شما کار فوری دارم. گفتم مادر جان! حتما ایشان از زیارت آمده و سفره ای انداخته، من حال حضور در جمع را ندارم. گفت حالا شما برو و اگر دیدی در منزل باز است و مجلس عمومی است معذرت خواهی کن و برگرد. رفتم و دیدم آثاری از دعوت عمومی نیست و درب خانه بسته است. در زدم و وارد منزل شدم ...
رمان هایی که آیت الله خامنه ای آنها را خوانده است +عکس
قهرمان داستانش که در هنگام یک بیماری لاعلاج با خودش فکر می کند فایده تلاش من چه بود و یادداشت هایش را می نویسد حقایقی را که تفکر اومانیستی به انسان می دهد و آن احساس ناگزیر این تفکر اومانسیتی را کاملا مشخص می کند و آن جا کاملا می شود این را فهمید. او می گوید فایده ی زندگی کردن همین است که تو لذت ببری! واقعاً طبق تفکر جهان بینی مادی جز این هم چیز دیگری نیست چند رمان مطرح آیت الله ...
تهدید شدید روحانی توسط یک اصلاح طلب!/ آمار تکان دهنده از میزان بیکاری فارغ التحصیلان/ چینش های خانوادگی ...
سال 42 اشاره می کنند و در این باره می فرمایند:"...رفتیم داخل در یک اتاقی نشستیم. یک دفعه دیدم حاج آقا وارد شد. من افتادم به پای حاج آقا؛ یعنی از چیزهایی که یادم می آید، این است که افتادم پای حاج آقا را بببوسم؛ از بس عاشق آقای خمینی بودم من. واقعا عجیب محبت این مرد همیشه در دل ما بود. ایشان ناراحت شد و نگذاشت ما پایشان را ببوسیم. بعد نشستیم، من گریه ام گرفته بود، حرف نمی توانستم بزنم. ناراحت هم بودم که حالا ایشان خیال می کند که من چون زندان بودم گریه ام آمده، تصور نمی کند که مثلا به خاطر شوق دیدارایشان است." نسیم این خبر را منتشر کرده است. ...
چهارنکته درباره ی صوت تازه منتشرشده ی آیت الله منتظری درباره ی اعدامهای سال67
آخرین روز یک اتمام حجت دیگری با اینها بشه که اگر واقعا راهی برای برگشت نبود اونوقت اجرا شود. درباره ی اعدام زنان و دختران هم برخلاف آنچه آقای منتظری از دیگرانِ مورد اعتمادش نقل میکند، می گوید به التماس افتادیم که طرف دوخط بنویسد و برش گردانیم به زندان د) آقای منتظری در سخنان ابتدای دیدار با لحنی تند و تیز عمل به این حکم امام-یعنی اعدام منافقین سرموضع – را بزرگترین جنایتی که در ...
منتظری چگونه به مقابله با نظام اسلامی پرداخت؟/ وقتی حامی منافقین با دستور امام (ره) مخالفت کرد + تصاویر
توجیه می شود ولی اندکی بعد دوباره منتظری گویی صحبت های مسئولین در آن جلسه را به عمد فراموش می کند، به حمایت مجدد از مهدی هاشمی روی می آورد. امام خمینی: و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم دستگیری سید مهدی هاشمی و طرفدارانش و افشا شدن مفاسد اخلاقی و چندین فقره قتل عمد توسط آنان، سید مهدی را به پای چوبه دار برد اما در اینجا بود که تقابل و رویارویی منتظری با امام(ره ...
به دلیل سرقت رسانه ای، از کوچه پشتی کیهان رفت و آمد می کردم
...، بیان نظرات چند مدیر آموزشگاه های کنکور، مصاحبه با تعدادی از داوطلبان، گفتگو با رییس و معاون سازمان سنجش، ارایه آمارها و دست آخر پرسش و پاسخ با وزیر محترم آموزش عالی. بالاخره صفحه آماده شد و رفت برای چاپ. چند روز بعد در جریان برگزاری آزمون، رییس سازمان سنجش از من پرسید: آقای بهزاد مصاحبه ای که چند روز پیش از من منتشر کردی، کی انجام شده بود؟ چون پاسخی نداشتم و گفتم: ببخشید اگر ...
منتظری چگونه مقابل نظام اسلامی قرار گرفت؟
بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خون های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند. و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل کرده که مفید برای حوزه های علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری ...
گزارش ریشه از هر آنچه در پس اعدام های منافقین در سال 67 گذشت...+تصاویر(+18)
تک فرزند بوده اند خبر داده و می گوید حدود چهل مورد داریم که به اتفاق آراء امضا کردیم. فقط به لحاظ اینکه اینها یا تنها فرزند خانه بودند یا پسری بوده که خواهرش یا برادرش اعدام شده، حدود بیست و چند نفر هم داریم که وقتی آمدند زندان حدود شونزده هفده سالشون بوده و الان بیست و سه چهارسالشونه. حدود چهل تا از اینها هم که سه تا امضا داره اجرا نکردیم. فقط به این لحاظ که گفتیم تا آخرین روز یک اتمام حجت دیگری ...
همسرم شهادت را بیشتر از من دوست داشت
اما چند ماه آخر گاهی حرف هایی می زد که همیشه با واکنش، اشک و اعتراض من روبه رو می شد. چند باری که گفت دوست دارد شهید شود من دلخور می شدم و می گفتم حق نداری زودتر از من بروی. وقتی بی تابی من را می دید، می گفت: بسیار خب! شهادت لیاقت می خواهد، پس خودت را ناراحت نکن. سرش را خم می کرد و می گفت اصلاً با هم شهید می شویم و می خندید. من خیلی به امیر وابسته بودم و همیشه از این دوری که شرایط کارش ایجاب می ...