سایر منابع:
سایر خبرها
روایت آزاده ای که از زیر تانک عراقی ها جان سالم به در برد/ اسرایی که با دست های بسته تیر باران شدند
کنار رودخانه ای رسیدیم که محاصره را بر ما تنگ کردند. تعدادی از بچه ها شهید شدند چند نفر از دوستان ما هم بودند و در این شرایط دست من هم تیر خورد و منطقه هم سقوط کرد ولی ما هنوز اسیر نشده و در حال جنگ بودیم. ولی با توجه به زخمی شدن و تمام شدن فشنگ اسلحه درنهایت اسیر شدیم. اولین برخورد دشمن با شما در لحظه اسارت چه بود؟ در هنگام اسیر شدنم با چند نوع برخورد متفاوت از ...
کشف تیم تروریستی داعش در کرمانشاه/واکنش های رئیس مجلس و دبیر شورای عالی امنیت ملی به پرواز بمب افکن های ...
بندر فاو عراق را به تصرف درآوریم و ارتباط عراق با خلیج فارس را قطع کنیم تا قدرت های بین المللی سر عقل بیایند. پرچم امام رضا (ع) را که مرحوم آیت الله طبسی به درخواست ما از بالای گنبد امام رضا (ع) درآورده بود، به جبهه رسانده و در شب عملیات به دست اولین لشکر ایران که از رودخانه خروشان اروند عبور کرد، دادیم و با روحیه و معنویتی که رزمندگان گرفتند به تمام اهداف خود در آن عملیات رسیدیم." ...
هرگز از تحمل سختی های دوران اسارت پشیمان نیستم/برادرخانمم در کنارم شهید شد
شهادت رسیدند و یا مجروح شدند. وی ادامه داد: من نیروی سواره نظام بودم و زمانی که تانک ما مورد هدف قرار گرفت روی تانک بودم و در اثر ترکش به چند متر آن طرف تر پرتاب و از ناحیه دست وپا مجروح شدم. فلاح افزود: البته بچه ها باوجود مجروحیت نیز ساعت ها مقاومت کردند و زمانی که مهمات و گلوله هایمان به اتمام رسید عراقی ها با ترس ولرز شروع به پیشروی کرده و پس از بستن چشم و دست مجروحین آنها را ...
گفتگوی خواندنی با یک آزاده اصلاندوزی که امروز در کسوت بازنشستگی است
چند ساله من در جبهه های حق علیه باطل بود. ر این رزمنده در مورد نحوه اسارت نیز گفت:در بیستم تیرماه 67 در منطقه اندیمشک اهواز،در پل زهرا بودیم که ساعت نصف شب نیروهای عراقی عملیاتی را شروع کرد که در آن زمان بنده به عنوان دیدبان توپخانه فعالیت داشتم مدتها مبارزه رزمندگان و طرف مقابل نیروی عراقی و با وجود اینکه دمای هوا هم به 45 درجه ایام تابستان می رسید در مقابل حملات دشمن تا ...
رازِ یک انسان
نگاه می کند و وحشت زده دوربین را به گردن می اندازد و به طرف عقب گام برمی دارد:" دیگه خیلی دیرشده؛ اوناهاشن؛ عراقی ها!... عراقی ها!..." - کجا در می ری؟! صبرکن! بیا کمک کن تا این زخمی رو از اینجا... - نه، من نمی تونم؛ نمی تونم؛ نمی تونم!... حسین به عراقی ها نگاه می کند و اسلحه خود را برمی دارد و پشت به عکاس و رو به دشمن، سنگر می گیرد و فریاد می زند: " تو می تونی؛ می تونی؛ می ...
دانشجوی دانشگاه لانگ بیچ آمریکا چگونه آزاده شد؟
در آن ندارند وارد جامعه ای بشوید که احساس آزادی می کنید، چه لذت و کشش عجیبی دارد، به همین علت پس از بازگشت به آمریکا اولین تابستان پس از پایان ترم تحصیلی مجدداً به ایران بازگشتم که مصادف با جنگ شد و جاذبه جنگ که به قول امام راحل جوهر انسان ها را به حرکت در می آورد به حدی بود که همان اوایل جنگ به خرمشهر رفتم و درسم را نیمه تمام رها کردم، یعنی از سال 59 به صورت متناوب در جبهه بودم. جنگ ...
آزاده ای که باعث سربلندی ملت ایران شد
مأموریت ابلاغ و توجیه شد. دسته پروازی که لیدرش سرگرد ورتوان بود آماده انجام مأموریت شد. به علت اجرای عملیات در همان منطقه توسط دسته پروازی که دقایقی قبل وارد عمل شده بود، پدافندهای هوایی دشمن هوشیار شدند و به شدت نوار مرزی را زیر آتش خود گرفتند. اجرای آتش شدید توپخانه و تانکهای دشمن رسیدن لشکری و ورتوان روی هدف را تأیید می کرد؛ آنان در آن شرایط پر اضطراب قرار بود به صورت ضربدری از یکدیگر جدا شوند ...
وقتی مجتهدان داعشی خود را ضایعات فروش معرفی می کنند
...، بین خط خودی و دشمن، 5 نفر را به اسارت گرفتیم. این اتفاق بعد از حمله گروه های تروریستی به تویوتای حامل 15 تن از رزمندگان عراقی بود. یکی از دوستان که متوجه حضورعراقی ها شده بود به من گفت، عراقی ها آمدند اسیرها را بیاور داخل. عراقی ها منتظر فرصتی برای گرفتن انتقام دوستانشان بودند. منش ایرانی ها مدارا با اسیر است برای همین سعی می کردیم از صدمه رسیدن به اسرا جلوگیری کنیم ...
دو داستان به مناسبت سالروز بازگشت رزمندگان به وطن
داده و... می دانم که رضا این روزها سردرگم و پریشان است و حال و روز خود را نمی فهمد، اما این دلیل نمی شود که سراغی از برادر اسیرش نگیرد. چند روز پیش که به دیدنم آمده بود، از دستش عصبانی شدم و برسرش فریاد زدم که: " حالا اگر چند روز به سرکار نروی، دیگر روزنامه چاپ نمی شود؟! یعنی کسی نیست که برای مدتی کارتو را انجام دهد؟!... " خیلی چیزهای دیگر هم گفتم، اما از شدت ناراحتی نزدیک بود که این ...
عمو نصیر
... سال اول دبیرستانم که تمام شد مثل همه بچه ها و هم دوره ای هایم برای اعزام به جبهه در پایگاه مسجد محل نام نویسی کردم. تابستان سال 61 قرار بود تا در عملیات رمضان شرکت کنیم. اما به دلیل تاخیر در شروع دوره ی آموزش، بعد از آن برای شرکت در عملیات مسلم بن عقیل وارد جبهه شدم. نوجوانی بودم ساده و پر از شور و شوق و سری پر از هوای یاد گرفتن حتی در سخت ترین شرایط! همه چیز جبهه ناب ...
روایتی از ناگفته ها و خاطرات خواندنی یک آزاده خوزستانی
بیاییم ولی در همان میان پای بنده تیرخورده بود و دوباره کنار رودخانه ای رسیدیم که دوباره محاصره را بر ما تنگ کردند. تعدادی از بچه ها شهید شدند چند نفر از دوستان ما هم بودند و در این شرایط دست من هم تیر خورد و منطقه هم سقوط کرد ولی ما هنوز اسیر نشده و در حال جنگ بودیم. ولی با توجه به زخمی شدن و تمام شدن فشنگ اسلحه درنهایت اسیر شدیم. اولین برخورد دشمن با شما در لحظه اسارت چه بود ...
دلم برای آن روزها تنگ می شود
اختصاص داده بودند، البته بیمارستان که نبود، اتاقی بود با ابزارهای ابتدایی بخیه و پانسمان و... چند دکتر ایرانی از اسرا، متولی امور این اتاق ها ی درمانی بودند، حسنش این بود که دکترها از رزمنده ها ی ایرانی بودند و دلسوز، با وجود اینکه دستشان بسته بود و ابزار و تجهیزاتی در دست نداشتند، اما با تمام تلاش خودشان را برای کمک رسانی و بهبود مجروحان انجام می دادند. شرایط شما بعد از ترخیص از ...
از اسارت در سومار تا فعالیت در جبهه اقتصاد مقاومتی
خارج است ولی تلاش کردیم که تا بخش کوچکی از سختی ها آزادگان در دوران اسارت را بازگو کنیم، تا شاید حق مطلب ادا شود. نحوه اسارت این آزاده دفاع مقدس درباره نحوه اسارتش گفت: زمان اسارت ما بعد از اعلام آتش بس بود، نیروهای ما در منطقه سومار مستقر شدند، سومار شبیه مخروبه ای بیش نبود، از حضور مردم در شهر خبری نبود، نزدیکی های ظهر بود. به اذعان خودمان چون جنگ تمام شد، فکر کردیم که دشمن ...
حکایت سودای عشق و اسارت/سرگذشت 26 ماه شکنجه در زندان عراق
ایران هستم که در سال 1365 عازم جبهه های نبرد علیه دشمن شدم و در 24 تیرماه 1367 در عملیات تک دشمن منطقه شرحانی به مدت 26 ماه به اسارت گرفته شدم. چگونه به اسارت دشمن درآمدید؟ عملیات پاتک دشمن بود و من نیز فرمانده دسته ادوات بودم. شب قبل از عملیات، دیدبان به من گزارش داد که صدای تانک های دشمن می آید. و ما نیز این اطلاعات را به رده های بالاتر منتقل می کردیم. ساعت پنج صبح روز بعد از ...
از خبر رحلت امام خمینی تا دور چرخاندن اسرا در شهر بصره
اشتر خبر داد و اظهار کرد: آغاز فعالیت بنده به عنوان نیروی امدادگر در کنار سایر رزمندگان بود و در تاریخ چهارم شهریور سال 65 یعنی مقارن با شروع عملیات کربلای 4 بر منطقه عمومی ابوخصیب و پس از عبور از رودخانه اروند و جزیره ام الرصاص در مقر سپاه هفتم پس از درگیری با نیروی دشمن بعثی از دو ناحیه سر و پشت مورد اصابت دو گلوله قرار گرفته و مجروح شدم. وی با اشاره به اینکه در نهایت به اسارت نیروی ...
وقتی عکس ایثارگری با پاهای قطع شده، زیباترین عکس عمرش می شود
قبل از عملیات، واقعاً دل چسب بود؛ اما به سرعت نور گذشت و فقط عشق به انجام عملیات، بچه ها را دوباره در منطقه دور هم جمع کرد. خلاصه تمامی بچه ها مانند کوه، استوار و پا بر جا، در پادگان حضرت ولیعصر حاضر شدند و با اتوبوس هایی که زودتر از آن ها چشم انتظار بودند، به طرف جنوب کشور و اردوگاه کارون روانه شدند. اگرچه شوخی کردن در مسیر، کار تمامی رزمنده ها بود؛ اما این موضوع در اتوبوس بچه ...
برای آنان که سال ها؛ اردوگاه ها در اسارت آنها بود
به گزارش جام جم آنلاین از رمز عبور، در این کشور اتفاقاتی افتاده است که اگر همین ها در دیگر کشورهای دنیا افتاده بود، با آنها غوغایی به پا می کردند که بیا و ببین. انقلابش یک طرف، دفاع مقدس که اصلاً گفتن ندارد و ماجرای اسارت رزمندگان این میهن که جای خود. نگاه که می کنید در افق فرهنگی این کشور یک اثر درخور درباره انقلاب نمی بینید. منظور از انقلاب همان روزهای انقلابی است که به سرنگونی شاه ...
روایت خاطرات حجت الاسلام ابوترابی از زبان آزادگان قزوینی
دستگاه بلوک زنی و قالب های آن را مستقر کرده بودند که این کار توسط رزمندگان انجام می شد و در قبال انجام این کار مزدی هم به بچه ها تعلق می گرفت. یک روز یکی از اسرا بچه ها را تحریک کرد و گفت: این بلوک هایی که شما می زنید، عراقی ها به جبهه ها برده و سنگر می سازند تا در پناه آن رزمندگان ما را قتل و عام کنند. این موضوع که مطرح شد، بچه هایی که بلوک می زدند دست از کار کشیدند به طوری که عراقی ...
مشق بزرگی در اسارت
نفر از دوستانمان به طرف منطقه عملیات حرکت کردیم. پنج روز از آغاز عملیات رمضان می گذشت و ما سوار بر خودرو از جاده شرق بصره حرکت کردیم. رزمندگان ما عقب نشینی کرده بودند؛ به دلیل حمله سنگین دشمن و باد و طوفان جاده اصلی را گم کردیم و بعد از مدتی که به طرف منطقه پرورش ماهی حرکت کردیم از دور تعدادی از نیروها را دیدیم. تصور کردیم که رزمندگان ما هستند واز خوشحالی برایشان دست تکان دادیم اما هرچه ...
آزادگان سرافراز در دوران اسارت متحمل سخت ترین شکنجه ها بودند/جوانان باید تاریخ دفاع مقدس را بطور دقیق ...
، از فرصت استفاده کرد و نتیجه به گونه ای دیگر رقم خورد. ما از شب عملیات تا غروب فردای آن روز در محاصره بودیم و با دشمن درگیری شدید داشتیم. تمام تجهیزات و مهماتی که داشتیم به پایان رسیده بود و هیچ راهی نداشتیم. به هر طرفی که می رفتیم، با نیروهای بعثی مواجه می شدیم. بعثی ها منطقه را به شدت گلوله باران کردند و حلقه محاصره را به شدت تنگ تر می شد اما با این وجود، هنوز جرأت نزدیک شدن به نیروهای ما را ...
ای سید "حسینی" کو رهبرم "خمینی"؟ +تصاویر
رزمندگان ایرانی اختصاص داشت. قطعنامه 598 شورای امنیت ابتدا به امر در 29 تیر 1366، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد . این قطعنامه از نظر کمی و تعداد واژه های به کار گرفته شده مفصل ترین و از نظر محتوا اساسی ترین و از نظر ضمانت اجرایی قوی ترین قطعنامه شورای امنیت در مورد این جنگ بوده است. پس از پذیرش مفاد قطعنامه از سوی هر دو طرف و اتمام جنگ، رسیدگی به وضعیت اسرا یکی از مباحث ...
دیدم عکسم را بالای نمازخانه آویزان کرده اند و زیر آن نوشته اند: شهید مفقود الاثر عظیم حقی !
...، اینا حرفتو گوش می دن بگو ما با اتوبوس می رویم. رفتم و گفتم ... آنها هم قبول کردند و گفتند برید جیره بگیرید. به ما کنسرو و کمپوت دادند و حرکت کردیم. از طرفی هنوز دلهره زلزله با ما بود و بچه های گیلان نگران خانواده هایشان بودند. من هم که خانه ما قدیمی بود خیلی نگران بودم. دو نفر از بچه های رودبار با ما داخل اتوبوس بودند. بچه ها گفتند اینا رو رودبار پیاده نکنیم چون ممکنه خانواده شون رو از دست ...
از اسارت با بدن مجروح تا رسم مهمان نوازی عراقی ها
به جبهه اعزام شدم. مرآت- در چه سالی و در کدام عملیات اسیر شدید؟ در عملیات رمضان که در ماه رمضان نیز بود در 24 تیرماه 61 به دست بعثی ها اسیر شدیم. مرآت-ماجرای اسیر شدنتان به چه شکلی بود؟ عملیات رمضان عملیات بسیار گسترده ای بود بنده نیز در آن عملیات کارهای فرهنگی از جمله جمع آوری خاطرات از رزمندگان و... را انجام می دادم که همان موقع از ناحیه کتف و دست ...
شأن آزادگان مهجور مانده است/خاطرات شنیدنی آزاده خدابنده ای+تصاویر
ماندند و بقیه شهید شدند و من از ناحیه پشتم یعنی کمرم و پای چپم مجروح شدم و جانباز 50درصد هستم. وی افزود: در ان زمان مهمات ما هم تمام شده بود و عراقی ها ما را محاصره کردند و چند نفر از آنها به جنازه ها رگبار بستند و یکی از عراقی ها می خواست با تانک ما را بزند که دیگری نگذاشت و گفت آنها را به اسارت ببریم. آزاده قیداری ادامه داد: سپس چشم و دست ما رابسته و داخل ماشین گذاشتند و ...
از شکنجه ساواک تا پذیرایی با کابل برق/ سرباز روح الله برای امام خامنه ای هم جان می دهد
خوابی دیدم و برایم یقین شد که سردار محمود شهید شده است ولی خانواده انکار می کردند. سند خوابی که دیده بودم، یک پلاک به نام برادر درست کردم و تاریخ دقیق خواب دیدنم را حک کردم. وقتی آزاد شدم، پلاک سند خوابم شد و سردار محمود در سال 63 به درجه رفیع شهادت نائل شده بود؛ همان تاریخی که خواب شهادتش را دیدم... در اردوگاه ما در بین اسرا رسم بود که اگر کسی عزیزی را از دست می داد، همه به صورت ...
ناگفته های از سال های بی قراری/ دوران اسارت افتخار آمیز ترین دوران زندگی من است
به ستون 2 در دو طرف جاده آسفالته اهواز - خرمشهر ، از دور تانکهایی رو نظاره کردیم اما به ما گفته شد اینها ایرانی هستند ، پرچم و علامتی هم نداشتند ، دیگر داشتیم نزدیک آنها می شدیم که با شلیک گلوله ها متوجه شدیم اینها عراقی هستند، آری در سال 67 ، چهار روز بعد از پذیرش قطعنامه 598 ، عراق حمله سراسری از غرب تا جنوب را طرح ریزی و اجرا کرد، به هر حال در یک منطقه ایی که هیچ جان پناهی هم در کار نبود ...
عکس صدام را پاره کردم و شکنجه شدم/جنگ نرم شیوه جدید دشمن است
شدیدی به رزمندگان اسلام وارد می نمودند که هیچگاه این جنایات صدام فراموش نخواهد شد. عکس صدام را پاره کردم و شکنجه شدم این آزاده دفاع مقدس با بیان خاطره تلخی از دوران اسارت گفت: در یکی از روزهای اسارت بر سر نماز بودیم که یکی از مسئولین آسایشگاه روزنامه ای به طرف نمازگران پرتاب کرد؛ پس از اتمام نماز بنده به دلیل اینکه روزنامه عکس صدام را را روی جلد خود داشت پاره نمودم. ...
به بهانه سالروز بازگشت آزادگان به میهن
سوی رژیم بعث انجام میگرفت بیشتر به شهادت فکر میکردم . این آزاده آبادانی نزدیک به پنج سال از عمرش را در اسارات سپری کرده است و درباره ی آن روزها می گوید: بعثی ها علیرغم این که مدعی بودند مسلمان هستند اما از اجرای مراسم مذهبی و دینی توسط اسرا جلو گیری می کردند با عزاداری رزمندگان در روزهای محرم بشدت برخورد می شد و اسرا را مورد اهانت و شکنجه قرار می دادند. بخش عمده ای از سختی ...
اردوگاه الرمادی، جنبه تبلیغاتی داشت/ در اسارت اقتصاد مقاومتی را عملی کردیم
در مدت یکسال دوران دبیرستان را تمام کرده و در کنکور سال 70 شرکت کرده و رشته روانشناسی دانشگاه اصفهان قبول شدم. وی ادامه داد: به دلیل اینکه متاهل بودم در سال 72 با تولید دومین فرزندم و سختی شرایط زندگی از دانشگاه اصفهان انتقالی گرفته و با تغییر رشته به علوم تربیتی در یزد مشغول به تحصیل و همزمان کار در سپاه پاسداران شدم، مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه آزاد ...
پذیرایی از اسرا با باتوم تا گلایه های امروز از مسئولان
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ محمد حسین معجونی امروز در گفت و گو با خبرنگار موج رسا , اظهار داشت: از سال 61 وارد جنگ شدم و 32 ماه به عنوان بسیجی فعالیت می کردم، یک بار نیز در این مدت مجروح شدم،پس از آن به خدمت سربازی در آمده و در منطقه سومار به عنوان سرباز وظیفه مشغول خدمت بودم،-عملیات کربلای 5 به اتمام رسیده بود،قرار شد من و 12 نفر دیگر به عنوان نیروهای بهداری برای پاکسازی و انتخاب مکان ...