سایر منابع:
سایر خبرها
با "مادر سپاه" آشنا شوید + تصاویر
.... نوبت به من که رسید گفتم سلام آقا... یادتان است در مریوان خدمت رسیدیم. مقام معظم رهبری فرمودند: یک چیزهایی یادم می آید. بعد درخواست کردم که اگر پیراهن کهنه و چفیه قدیمی دارند، به من هدیه دهند تا در کفنم بگذارم. ایشان هم قبول کردند و بعد از چند روز برایم فرستادند. خدمت امام(ره) هم که رسیدم، خواستم قرآنم را با خط زیبایشان امضا کنند، که همان لحظه هول شدم به سمت دست امام رفتم که ایشان ...
ماجرای فرار حسن معجونی از تهران به رشت/ تصاویر
این دلیل که همان زمان ها هم دنبال آرامش خودم بودم. - بنابراین احتمالا بچه شر و شلوغی نبوده اید... همین طور است. خیلی مبادی آداب بودم. مادرم همیشه می گفت تو مدل شاهزاده ها چرا رفتار می کنی؟ از سوی دیگر خیلی دست و دلباز بودم. هنوز هم هستم، تا این حد که هیچ چیزی نماند. از بچگی همین طور بودم. مهم ترین تفاوتم با خواهر و برادرم همین بود. مادرم می گفت شاهزاده را بفرستیم خرید، می رود ...
زندگی در تهران چه کیفیتی دارد؟
، راهی تهران شدم. در تمام این 6 سال تمام مشکلات را به عشق رشته موردعلاقه ام تحمل کردم. تهران شهر شلوغی است و آرامش در آن کیمیاست. میثم با اطمینان می گوید بعد از اتمام تحصیلات و گرفتن تخصصش در تهران نمی ماند. من عاشق زندگی هستم و می خواهم زندگی کنم. در تهران زندگی به معنای واقعی وجود ندارد. شنیدن از مشکلات، کاستی ها و معضلات تهران برای همه ما تکراری شده و شاید این تصور را ایجاد کرده باشد که مشکلات و ...
تنهایی؛ باری که تک فرزند به دوش می کشد
تک فرزندی دیگر قرار ملاقات داشتم روز قبل که با مادرش هماهنگ کرده بودم که برای مصاحبه ای کوتاه مزاحمشان می شوم گفت فاطمه عاشق مهمان است. با خنده و روی باز به استقبالم می آید و مرا به اتاقش دعوت می کند. سال اول رشته مهندسی برق را تمام کرده و برای ترم سوم آماده می شود نگاهی به قاب عکس های نصب شده به دیوار اتاقش می کنم. عکس هایی از خودش به همراه پدر و مادر و چند عکس هم با همکلاسی هایش بالای تختش نصب ...
نگاهی به حمله مغولان به ایران و عراق، بر اساس یک متن تازه یاب
با اصل متساوی کردند . [80] رشیدالدین جزئیات بیشتری در رابطه با رفت و آمد نمایندگان مغولان و خورشاه و نیز ارسال شیرانشاه برادرش را در گام نخست و ایرانشاه برادر دیگرش را در گام بعد به نزد هولاکو آورده است. [81] نویسنده احوال در باره قلعه الموت و امیران اسماعیلی نوشته است: در این وقت، امیر اسماعیلیه، کیا [علاءالدین] محمد بن حسن بود که او را قائم بامر الله می خواندند. بر اساس آنچه شنیده ...
گفت و گو با حسن معجونی ، بازیگری که دوست دارد به گیاه تبدیل شود!
اتفاقی افتاده، ریش گذاشتید... ناگهانی بود این رفتن یا این که... قطعا کسانی این روزها دل تنگ حسن معجونی می شوند، ولی او نیست... یک جوری دریغ کردن شاید. از چه زمانی این طور شدید؟ بنابراین احتمالا بچه شر و شلوغی نبوده اید... نخواستید یا نشد یا نخواستند... ...
زندگی متفاوت 12پسر بی سرپرست و بدسرپرست
ما سخت است ولی فکر می کنیم برای بچه ها بهتر باشد. یک دبیر ریاضی داشتیم که بچه ای نداشت. یک روز آمد و گفت یکی از پسرها را می خواهد به خانه ببرد. پسرمان می خواست داروسازی بخواند و آن خانم گفت این طوری بیشتر در درس ها کمکش می کنم. بهزیستی اول قبول نمی کرد، گفت 6 ماه به صورت موقت ببرند. اما حالا زندگی خوبی دارد. بعد از مدتی، همان خانم برادر رضا را هم انتخاب کرد که با خودش ببرد. ما گفتیم پس رضا را هم ...
متهمی که ملکه ایران شد +تصاویر
تصمیمات مهم کشور ثروتهای کلانی به دست آورده و خرابیهای بی شماری به جای گذاشتند، می توان این افراد را نام برد: نازاعلم، کامران دیبا، دکتر یحی دیبا، محمود دیبا، فرهاد ریاحی، علی سردار افخمی، امیلیا کارپاتی و الی آنتیادیس. فرح دیبا در ایام نامزدی با محمدرضا پهلوی در اپرای پاریس _ _ _________________________________ ماروین زونیس،شکست شاهانه: ملاحظاتی درباره سقوط شاه ...
گفتگوبا بازیگر نقش فرح پهلوی
روزها او را در سریال معمای شاه و نقش فرح دیبا می بینیم در گفت وگویی که با او داشتیم، درباره ویژگی های فردی خودش گفت و مثل یک مادر عاشق از دخترش پریا هم صحبت کرد و گفت که چگونه او را بزرگ کرده است. در ابتدا کمی از خودتان برایمان بگویید؟ سال 56 در یکی از محله های قدیمی شیراز متولد شدم. در یک خانه قدیمی که معماری و حال و هوای خاص خود را داشت. بسیار بازیگوش بودم و تا کلاس اول ابتدایی ...
دعای بیماران برکت زندگی من است
هوش بالایی داشتم و به همین دلیل در طول دوران تحصیل بدون تجدید و با نمرات بسیار خوب و ممتاز قبول می شدم. آن زمان تنها هدف من تحصیل بود و پس از آن اگر چه تمام هزینه ها و تامین مخارج زندگی به دوش من افتاد اما با فعالیت در 4 شیفت کاری سعی کردم کانون خانواده را گرم و حفظ کنم. از خانم رنجبر می پرسم که چگونه سر از مشهد درآوردید و او می گوید: با همسرم که مهندس بهداشت است و اهل مشهد ازدواج کردم و در ...
جانباز70درصد،جوان اعدامی را نجات داد
: در 6 سالگی پدرم را از دست دادم و مادرم که معلول است، سرپرستی من و خواهر کوچک ترم را بر عهده گرفت اما روزگارمان به سختی می گذشت. بزرگ تر که شدم در شالیزارها کارگری می کردم تا عصای دست مادر ناتوانم باشم اما درآمد ناچیزی داشتم و همیشه با دست های خالی شرمنده مادر و خواهرم بودم تا اینکه به پیشنهاد یکی از دوستانم از شهر خودمان به شهریار آمدم تا شغلی مناسب پیدا کنم. چند روزی میهمان دوستم بودم تا اینکه یک ...
به بهانه اکران فروشنده : اصغر فرهادی کیست و چرا فیلم می سازد؟
دولت آبادی، آل احمد و هدایت را خوانده بودم و دوست داشتم . خواندن تئاتر در دانشگاه همچنین باعث می شود فرهادی به سبک نوشتاری خاص خودش دست یابد. او می نویسد: .....دوره دانشگاه برایم مهم بود؛ چون با درام و نویسندگان و نمایشنامه نویسان خارجی همچون ایبسن، پینتر، ویلیامز، بکت، چخوف، ادوارد آلبی و...آشنا شدم که آثارشان کمک زیادی در پیدا کردن یک سلیقه ی نوشتاری به من کرد (همان:20). فرهادی، البته، به هنگام ...
داستان پیوستن کُردها به داعش/الکساندر ملیگرو-هیچنز و رنج علاالدین
. به محض این متوجه شدم آنها از اعضای داعش هستند از آنها خواستم دست از سر من بردارند. من آنها را ترک کردم اما بعدا بازداشت شدم. مقامات کرد این ادعای وی را نیز رد کردند و شواهدی در اختیار داشتند که خواهر و تعدادی از دیگر اعضای خانواده وی از اعضای داعش در عراق هستند و این مدارک نشان می دهد که چگونه داماد جمعه توانسته است وی را با شبکه داعش در کردستان آشنا کند. روایت های داستان وی پر از ...
اعتراف ناموسی عمو به کُشتن خواهر و برادر خردسال آبادانی+ عکس
پدر این دو کودک با پدربزرگ بچه ها به خاطر ازدواج دومش اختلاف داشته و احتمال دادند پدربزرگ این خانواده برای انتقام گیری از پسرش، نوه هایش را ربوده است و با این فرضیه پدربزرگ 55 ساله برای تحقیقات بیشتر دستگیر شد. پدربزرگ خودش را بی گناه معرفی می کرد اما باگذشت 4 روز از ناپدید شدن بچه ها ماموران در تماس برادر این پدربزرگ با سناریوی هولناکی روبرو شدند. ماموران به خانه پدربزرگ ...
غنای فرهنگی شیعه در عصر امام جواد (ع)
علیه السلام و فرزندانش معتقد شد. او از آل مهران بود و آن ها واقفی بودند ولی وی بر خلاف راءی آنها بود. از احمد بن محمد ابن ابی نصر بزنطی نقل شده که من نزد امام رضا علیه السلام بودم خواستم برگردم ، امام فرمودند: باش من در پیش امام ماندم ، سپس امام به کنیزشان فرمودند: لحاف و رختخواب مرا بیاور و برای احمد در آن اطاق جا بینداز، وقتی که وارد خانه شدم احساس غروری به من دست داد و از ...
هومن برق نورد: با مهران مدیری چه زوجی می شویم!
بداهه پردازی و اهمیت آن در موفقیت یک اثر کمدی چیست و آیا از بداهه در کار استفاده می کنید؟ هیچ وقت نمی توانم وارد کار کمدی ای بشوم که تمام آن بر پایه بداهه است. در همه سریال های طنزی که بازی کردم مثل اشک ها و لخندها ، دزد و پلیس ، دودکش و پادری حتی یک کلمه از متن را تغییر ندادم. اصولا هیچ وقت در متن نویسنده دست نمی برم؛ البته صحبت از متن خوب است نه هر متنی. معتقدم نویسنده با ...
قاتل: قصد دفاع از خانواده ام را داشتم
خودش را تسلیم پلیس کرد. کامران در بازجویی ها به جرمش اقرار کرد و گفت رضا مدام مزاحم همسرم می شد. هر چند به او هشدار داده بودم، اما سرانجام وقتی متوجه شدم که به حرفم توجه نمی کند، او را به قتل رساندم. کامران بعد از کامل شدن تحقیقات از سوی بازپرس مجرم شناخته شد و روز گذشته در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عبداللهی پای میز محاکمه ایستاد. بعد از اینکه اولیای دم گفتند که ...
بازیگران در سکانس آرزو !
زندگی اش گفته است: به خاطر بازی همسرم علی مصفا در فیلم گذشته اصغر فرهادی به پاریس رفتیم و چون فیلم طولانی بود بچه ها (مانی و عسل)را مدرسه ثبت نام کردیم و پس از 9 ماه برگشتیم. علی 6 ماه درگیر فیلم گذشته بود ولی سال تحصیلی را تمام کردیم وسپس به ایران برگشتیم. آرزو دارم خانواده ام همیشه سلامت باشند. آرزوی دیگرم هم این است که از خدا می خواهم به من تا زمانی عمر دهد که عروسی دو فرزندم را ببینم . دلم می ...
برگزار جلسه هشتادم نقد شعر فرات در حسینیه سادات + مشروح کامل جلسه
معنای آن را نداند معنا می شود و کد می دهیم که معنای بیت چیست. پاورقی سوم آیات و احادیث است که اگر مداح خواست در کنارش و به عنوان پشتوانه از آن استفاده کند. یک کار دیگری که انجام داده ایم این است که تمام اشعار تفکیک وزنی شده است درست مثل آقای قهرمان یعنی مداح وقتی اشعار را ورق می زند بر اساس وزن چیده شده است مثلا در وزن فعلتم در حروف الفبا چیده شده است و بعد سراغ وزنهای دیگر ...
از دخالت "سامی یوسف" تا "کالای ایرانی" در ازدواج/ من برای حفظ زندگی ام جنگیدم / بزرگترین مشکلم تنهایی است
صیغه عقد جاری شد، گرچه در طی تحقیقات خانواده وی چندان خانواده مذهبی معرفی نشده بودند اما دلیل چندان قانع کننده ای برای رد این فرد وجود نداشت ولی رفته رفته نداشتن پایه های مذهبی خود را نشان می داد به نحوی که برادر های همسرم با نامحرم های فامیل مثل زنداداش و ...به راحتی دست می دادند و رابطه شان چندان در چارچوب شرع نبود، همسر من نیز در این فضا بزرگ شده بود و تحت تاثیر این رفتارها و عقاید بود.با وجود ...
مصاحبه با مریم "لانتوری"+تصاویر
وجود دارد، لذت می برم؛ ممکن است به شکل محدود باشد اما هر کسی می تواند تجربه هایی که می خواهد را به دست بیاورد. مریم پالیزبان در فیلم لانتوری نخواستید یا موقعیتش پیش نیامد که در سینما یا تلویزیون آلمان بازی کنید؟ در قدم اول برای زندگی خصوصی خودم و در قدم دوم برای ادامه تحصیل به برلین آمدم. در سال های اولی که به آلمان آمده بودم، چون آن موقع نفس عمیق در جشنواره برلین، کن ...
گناهان عامل از بین رفتن بهجت/ عفو نزد خدا از عقوبت محبوب تر است
است که می شود. به خدا قسم اگر نمی شد نمی گفت. گفتم پدرم (اعلی الله مقامه) به یک شخصیت علمی گفت: این شخصیت دگرگون شد. گفت: کجا است؟ گفت: در دست شما است. گفت: کجا است؟ گفت: در صحیفه است. یک امان نامه بنویس. حالا ممکن است ما بعد آن را نشنویم بگوییم خوب یعنی روز قیامت که می آیم یک نامه بنویس که یعنی نوشتی، نه مطلب بالاتر از این حرف ها است. درخواست مژده ی امان نامه از غضب خدا وَ ...
خاطرات محمد علی کلی از حضور در جبهه های جنگ
احوال پرسی ساده بود. بعد از یکی دو روز گله گذاری ها شروع شد. من هم گفتم: مادرم مرا فرستاد و من این طور شدم، دست خودم نبود . آدم همیشه با اراده خاصی از خانه خارج می شود اما برگشتنش دست خداست. اگر این ها را می آوردم از عهده شان بر نمی آمدم من در منطقه بسیجی بودم، حقوق نداشتم. این ها هم خرج داشتند و امکانات می خواستند. نمی توانستم. آیا در ایران خواهی ماند؟ واقعا این کشور صاحب ...
گفتم: ضامن من شو!
می پرسم که آیا داور مسابقه آخر را بخشیدی یا نه؟ چند ثانیه ای به فکر فرو می رود؛ من داور را نفرین نکردم. ما مسلمان ها هیچ وقت دوست نداریم کسی را نفرین کنیم. من داور را به خدا واگذار کردم. من اعتقاد دارم که از هر دست بدهی از همان دست هم پس می گیری. در این چند روز مدام آرام می شوم و مدام به وضع روحی خرابم برمی گردم. در حالتی که آرام هستم خدا به من کمک می کند. او مثل میلیون ها بیننده ای که ...
سال ها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سالها منتظر روی برادر بودم بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟ من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟ روی قبرم بنویسید جدایی سخت است این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم ماهها می شود از پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید فسرده رفتم با تن خسته و با قد خمیده رفتم ...
مرا بهانه شکرت نکن...
.... حدوداً یک سال و پنج ماه گذشته است. چهار روز در بیمارستان بودم و هیچ پزشکی بالای سرم نبود. بعد از چهار روز عمل شدم". باید هر 15 دقیقه این کار را انجام دهیم صحبتش که تمام شد دو دستش را بر روی دو طرف ویلچرش گذاشت و با دست، خود را از ویلچر جدا کرد و در هوا معلق ماند. حرکتش برایم عجیب بود. یکی دیگر از اعضای انجمن هم درست همان موقع حرکت جواد را تکرار کرد. متوجه تعجب در نگاهم ...
بیش از سه دهه فعالیت معاونت آموزشی جهاددانشگاهی در یک نگاه؛ کمبودهایی که با تلاش های جهادی جبران شد
هنرجویان رشته طراحی دکور در جهاددانشگاهی نحوه آشنایی خود با جهاددانشگاهی را از زمان حضورش در دانشگاه تهران ذکر کرد و گفت:من دانشجوی مدیریت صنعتی در دانشگاه تهران بودم و از طریق این دانشگاه با جهاددانشگاهی آشنا شدم. از سطح کلاس های جهاددانشگاهی راضی هستم؛ زیرا مباحث را از پایه آموزش می دهد و نسبت به سایر موسسات بسیار جامع است از طرف دیگر بسیاری از دانشجویان این نهاد به راحتی وارد بازار کار می شوند و ...
وقتی برادر 10ساله ام را به جبهه بردم
تمام نشده بود که برادر کوچکم(تقی) هم به منطقه آمد. مادرم چشم به راه سه فرزند خود بود و همیشه شایعه پراکنان محله مون برای اینکه خوششان می آمد شایعه می کردند که تقی شهید شده یا بعد از مدتی فیروز شهید شده. توی یکی از این شایعه ها که در مدرسه به گوش خواهر کوچکم رسیده بود، بیهوش شده بود. وقت زخمی شدنمان به کنار که همیشه کنار تخت بیمارستان دست به دعا می شد تا ما ها بهبود ...
شالیزار تب دارم، دریاب مرا!
در شالیزار بودم که احساس رعشه تمام بدنم را فرا گرفت و سرم گیج رفت، ابتدا فکر کردم به دلیل خم شدن طولانی مدت برای دِروی خوشه های برنج دچار این حالت شدم، اما هرچه گذشت بهتر که نشدم هیچ علائم دیگری مانند تهوع و استفراغ به سراغم آمد و تا هوا تاریک نشده خود را روی تخت بیمارستان دیدم. اینها بخشی از سخنان زهرا است. دخترک شاداب و جوانی که با فراغت یافتن از درس و دانشگاه ایام درو را به کمک خانواده اش آمده ...
ابوهادی مصداق ارتش یک نفره بود+تصویر
همه گیت ها برای اعزام رد شده را از دست بدهیم و با رفتن ایشان به طور رسمی موافقت شود. به قول همه خانواده های شهدای مدافع حرم؛ رزمندگان مدافع حرم بار اول که می روند عاشق می شوند و وقتی بر می گردند دست خودشان نیست و دلشان آنجا می ماند. همسرم عاشق یکی از رزمندگان مدافع حرم شهید توسلی(ابوحامد) بود، بعد از شهادت ایشان و تشییع جنازه جمعی از شهدای مدافع حرم در مشهد، شهید تمام زاده از امام رضا (ع ...