سایر منابع:
سایر خبرها
واقعیت اعدام های سال 67/ فحشای سازمان یافته در خانه های تیمی منافقین/ ماجرای ترور غم انگیز یک زن باردار/ ...
، در خیابان های اطراف شریعتی سال 60 من کارآموز قضایی بودم. وقتی از آن خیابان به سمت دادستانی کل که آن زمان چهارراه قصر بود،حرکت کردم با صحنه عجیبی روبرو شدم. آن روز منافقین در ساعت 2 و نیم بعد از ظهر یک خانم چادری باردار را فقط به صرف اینکه چادری بود به رگبار بستند و هنوز فراموش نمی کنم و این صحنه همیشه در جلوی چشمانم است. اصولی به نام اصول اخلاقی و انسانیت در میان منافقین حاکم نبود ...
نوری زاده:آن چیزی که در آن دوران دیدیم یک درس بود
برای شناسایی و همچنین درگیری شهر اشنویه دوستانتان در جنگ چه کسانی هستند؟ عزیزاله آزاد،قاسم غفاریان،عباس بدخشان،کمک نوری زاده،صیاد محمدی،شهید سعید کعبه ای،اسماعیل غفاریان،رحیم مهدوی و محمد رضا قلی یان چه مدت در جبهه حضور داشتید؟ 9 ماه و 10 ماه نیز در خدمت سرباز ایثارگر در مهاباد و ارومیه حضور یافته ام. با کدام یک از فرماندهان ایرانی همرزم بودید ...
برای وقت ظهور آموزش نظامی می دید/هنوز هم بوی عطرش در خانه می پیچید
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ هفته دفاع مقدس هرچند یادآور دلاوری های سرداران رشید اسلام در دوران هشت سال جنگ تحمیلی است اما می تواند بهانه ای نیز باشد برای یادآوری حماسه مدافعان سلحشوری که نه از ناموس و حریم وطن خود، که از حریم و ناموس اسلام و اهل بیت دفاع می کنند. وقتی شهید شد آنچه خیلی جلب توجه کرد و بهت آور بود، سن و سال اندکش بود. شهید مدافع حرم دهه هفتادی لقب گرفت. شهادت ...
تهران گردی این هفته احمد مسجدجامعی
، تصریح کرد: عمده کارگاه های این هنرستان به دلیل نبود دانش آموز تقریبا نیمه خالی است. عضو شورای اسلامی شهر تهران، با بیان اینکه این هنرستان زیرساخت های خوبی دارد و با توجه به سابقه حدود 80 ساله می تواند نقش مهمی در منطقه 12 و خیابان ری ایجاد کند، عنوان کرد: این مدرسه کارگاه های متعددی دارد که در چندین رشته مهندسی می تواند نسبت به تربیت هرچه بهتر دانش آموزان اقدام کند. مسجد جامعی ...
موسیقی در اسلام / اکبر ثبوت
برای شنیدن جواب ها و سخنان خود، دعوت می کردند. از میان همة آن احادیث، این حدیث را می آوریم: به روایت فیض در تفسیر صافی (به نقل از تفسیر قمی در حدیثی از امام صادق(ع))، امین الاسلام طبرسی، ابوالفتوح رازی، فتح الله کاشانی مؤلف منهج الصادقین و دیگران: یک روز وقتی پیامبر(ص) نماز عصر را با مسلمانان در مسجد مدینه خواند، فرستادگان مسیحیان نجران که شصت نفر می شدند و لباسهای زیبا و پر زرق و برق از ...
"عاشقی لب مرز " یادداشت وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به مناسبت هفته دفاع مقدس
زده از خشونت و آدم کشی برای گالش خود می گریست. در این میان دکتر سنجقی3 در اواسط سال 62 برایم پیغام فرستاد که به منطقه 11 سپاه قرارگاه حمزه سیدالشهدا بروم. با همه خاطرات جاده های پرپیچ و خم، از شمال به تهران برگشتم؛ رفتم 10 متری سوم جوادیه، منزل مرحوم پدرم، نرگس و حسن و صالح را در خانه پدری گذاشتم. من با بوسیدن پدر و مادرم، خسته سوار ماشین رضا نقدی4 شدم. (نمی دانم چه شد که در این ایام از میان همه ...
جانبازانی که شهید دفاع از حرم شدند
1359 راهی جنگ شد و در طول هشت سال دفاع مقدس، همواره در جبهه های مختلف حضور داشت، بارها در عملیات مختلف مجروح شد و با از دست دادن قسمت زیادی از سلامتی و اهدای یک چشم خود به افتخار جانبازی 70 درصد نائل آمد. همسر شهید هر لحظه احتمال شهادت حاج سعید را می داد. همسر شهید درباره آن روزها می گوید: هنوز یک هفته از ازدواجمان نگذشته بود که گفت من می خواهم به دوره های سپاه بروم و رفت و 25 روز بعد ...
معلمان طلایه داران پیشرفت و تعالی کشور هستند/نظام سلطه در پی انحراف نسل جوان است
تحمیل می کرد از این رو خانواده ها و شیرزنان ایران اسلامی با مشاهده و توجه به امداد و درمان مجروحان جنگی، اشتیاق بیشتری برای ادامه حضور داوطلبانه در جبهه احساس می کردند که این خود نمونه ای از جلوه های زیبای ایثارگری زنان برای خدمت به مردم و رزمندگان را پدید آورد. وی با اشاره به اینکه امروز متاسفانه انعکاس فعالیت زنان در جبهه های حق علیه باطل کم رنگ جلوه یافته است، گفت: باید توجه داشت که کار ...
فروشنده در نگاه هنرمندان انقلابی
به گزارش بلاغ ، در یک گفت وگوی کوتاه پای صحبت های فعالان حوزه فرهنگ و هنر نشستیم و از حال و هوای فعالیت های شان در سال 95 و نظرات شان پیرامون برخی مسائل فرهنگی سیاسی روز پرسیدیم. در این شماره به نگاه تخصصی افراد درباره فیلم سینمایی فروشنده و سایر گزینه های ایران برای اسکار پرداختیم که از منظر های مختلف به این که انتخاب صحیح بوده است پرداختیم. نکته ای که در تمامی سخنان بود و آثاری که ارسال می شوند ...
گلایه آرپیچی زن 15 ساله کردکوی از بی مهری مسئولان
بخش دیگر رسانه های پایگاه خبری تحلیلی بی باک : ترس از دست دادن خانه و کاشانه و بی خوابی ناشی از موجی شدن حال و روز جانباز و آرپیچی زن 15 ساله هشت سال دفاع مقدسی است که این روزها با دلی شکسته روزگار می گذراند. به گزارش گروه رسانه های بی باک،مهمان خانه ای شدم که نیاز نیست صاحب خانه برایم بگوید که هست و چه کرده است. عکس های روی دیوار، تانک، آرپیچی، تصویری از شهید کاوه، پسربچه ...
زنی برای کشتن شوهرش آدمکش اجیر کرد
مادرش را به دست آوریم و وساطت خواهرش، همه مشکلاتمان را حل می کند. وی با ناراحتی ادامه داد: اما سحر برخلاف سپیده ، رفتارهای عجیب و پیچیده ای داشت. او پیشنهاد داد از این به بعد ارتباط من و خواهرش قطع شود و او به عنوان واسطه پیغام های ما را به هم برساند. هر دو در کمال سادگی پذیرفتیم و سحر قول داد تا یک سال آینده، مراسم عروسی مان را برگزار کند. بدین ترتیب من از سپیده دور شدم و هر روز منتظر ...
فاطمی نیا: در همه عملیات ها کنار مهدی بودم
جبهه شدم و در عملیات های بیت المقدس و فتح المبین حضور پیدا کردم. _کی به عنوان یک پاسدار در جبهه های حق علیه باطل حضور یافتید؟ فاطمی نیا: در مرداد ماه سال 61 به عنوان یک پاسدار در جنگ تحمیلی حضور پیدا کردم و اولین افتخاری که در دوران جوانی در جبهه کسب کردم این بود که در همان وهله اول به عنوان دیده بان اختصاصی شهید بزرگ اسلام مهدی باکری انتخاب شدم؛ به همراه وی در عملیات های ...
شهیدی که آرزو داشت نخستین شهید مدافع حرم لرستان شود/ افتخار شهید عبدیان به نفس کشیدن در زمان رهبری
شهید قدرت الله عبدیان نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت است که برای دفاع از حرم آل الله جان بر دست گرفت و در 14 خرداد 95 در درگیری با تروریست های تکفیری در سوریه به شهادت رسید. به گزارش میرملاس ؛ به نقل از تسنیم شهادت عروج عاشقان به ملکوت است، متاعی که جان می طلبد و احرار را از اغیار جدا می سازد. شهدا معلمان سلوک عاشقی و پیام رسان عالم قدس به ملکوت اند که همچون رود بی قراری جز با وصال به اقیانوس آرام نمی گیرند، سبک بالانی که در افق اعلی بال گشوده اند و در کعبه عشاق به وصال رسیدند. تاریخ گواهی می دهد در هر زمان و شرایطی که اسلام درخطر باشد لباس شهادت بر تن جوانان این سرزمین می شود و جان برکف روانه میدان می شوند امروز نیز که کفار و یزیدیان زمان کشتار راه انداخته اند و قصد تعرض به حرمین شریفین رادارند سربازان و تربیت یافتگان مکتب اهل بیت(ع) برای دفاع از حرم عمه سادات حضرت زینب(س) سر از پا نمی شناسند. مدافعان حرمی که در بیعتی حسینی به مبارزه با ظلم و کفر می شتابند، عهد و پیمانشان رنگ خون می گیرد و روح بلندشان در جوار اهل بیت(ع) آرام می شود و به وصال معشوق می رسند. پرستوهای عاشقی که دنیای فانی امروز نمی تواند روح بلند اهورایی شان را تحت سیطره خود درآورده و اسیر کند. مهمان پدر و مادری مهربان و صبور شده ایم تا از شهیدی برایمان بگویند که از زندگی، زن و فرزند کوچکش گذشت تا دشمن نگاه چپی به حرم عمه سادات نکند. شهید مدافع حرم قدرت الله عبدیان در تاریخ 30 فروردین ماه سال 57 دیده به جهان گشود و همانند سرو قامتان جنگ تحمیلی قدم درراه مبارزه با ظلم گذاشت و توانست خود را چهاردهم خردادماه 95 به عاشقان و شیفتگان هشت سال دفاع مقدس برساند. افتخار هم نشینی با پدر، مادر و برادر نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت را داریم که با گویش شیرین لکی پذیرایمان می شوند ولی به دلیل سکونت همسر و پسر 10 ساله شهید در تهران نتوانستیم صحبتی با آن ها نیز داشته باشیم. مهربانی خصوصیت بارز شهید عبدیان غم سنگین از دست دادن فرزندی مهربان و دلسوز را می شود از لباس های مشکی، نگاه غم بار خانواده و نصب عکس شهید بر در و دیوار منزل احساس کرد. لیلا کریمی مادر شهید است که عشق مادری در چشمانش می جوشد؛ مادر کلامش را با مهربانی شهید آغاز می کند، پسرم خیلی مهربان بود و اخلاق بسیار خوبی داشت. مادر خاطرات شهید را تداعی می کند، وقتی به منزلمان می آمد اجازه نمی داد بلند شویم می گفت شما سر جای خود بنشینید من به خدمت شما می آیم، اول روسری ام را کنار می زد و سه بار گلویم را می بوسید و بعد شروع به احوالپرسی می کرد. فرزندم بسیار پاک بود از کلاس دوم ابتدایی همیشه با وضو بود، خدا او را به راه راست هدایت کرد و به راه پاکی رفت. مادر شهید می گوید: پسرم همیشه به فکر ایتام بود به ویژه در ایام عید به هر یتیمی می شناخت کمک می کرد می گفت این بچه ها پدر ندارند و ممکن است سرپرست آن ها نتواند چیزی برای آن ها بخرد؛ اگر می فهمید کسی نیازمند است هر چیزی که نیاز بود می خرید و به من می داد تا برای آن ها ببرم و تأکید می کرد کسی از این کمک ها اطلاع پیدا نکند. برای عید امسال نیز هدایایی گرفته بود و به من داد تا به دست چند یتیم برسانم، روز پنج شنبه آخر سال بود که من تمام هدیه هایی را که سفارش کرده بود به دست ایتام رساندم و به منزل که بر گشتم گفت مادر الآن خیالم راحت شد. 12 فروردین 95 آخرین دیدار شهید عبدیان با پدر و مادر مادر است دیگر، تمام خاطرات و خوبی های فرزندش لحظه ای از جلوی چشمانش دور نمی شود. با حسرتی که در دل دارد از آخرین روزهای دیدن فرزندش می گوید فروردین ماه امسال از تهران به کوهدشت آمد و چند روزی در کنار ما بود، سه روز پشت سر هم همه اعضای خانواده را به تفریح برد و دوازدهم فروردین از ما خداحافظی کرد و برای همیشه رفت. پدر نیز از خوبی های فرزندش می گوید: شش فرزند پسر و یک دختردارم، قدرت فرزند بزرگ و نور چشمم بود او بسیار خوش اخلاق بود و هرچه از او به یاد دارم خوبی است، به فکر همه کس بود آنچه از دستش برمی آمد برای دیگران انجام می داد. وقتی از تهران به منزلمان می آمد و شب می رسید من می رفتم و درب حیاط را برای او باز می کردم اما او ناراحت می شد و می گفت چرا شما زحمت افتاده اید.اکنون بعضی اوقات که صدای ماشین می شنوم یک لحظه احساس می کنم پسرم از راه رسیده است. منش، سکنات و گفتار نیک این بزرگ مردان است که به آن ها توفیق شهادت می دهد که همانند شهدای سر جدای کربلا روحشان در ملکوت اعلا مسرور است و خدا آن ها را از چشمه یفجرونها تفجیرا سیراب می کند. مادر شهید ادامه می دهد قدرت دو سال سرباز ارتش بود، از سربازی که برگشت به پدرش گفت اگر دوست داری ادامه تحصیل نمی دهم کار می کنم و کمک خرج خانواده می شوم که پدرش قبول نکرد و همان سال در دانشکده افسری قبول شد و پس از چهار سال جذب سپاه و رسمی شد. از رفتن پسرم به سوریه مخالفتی نداشتیم، فرزندم فدای رهبری پسرم وقتی سرکار رفت سه ماه اول حقوق خود را نذر کرده بود به طوری که بخشی از آن را به دانش آموزان یتیم و بخش دیگری را به خانواده های نیازمند می بخشید؛ او سال 85 ازدواج کرد و یک پسر 10 ساله به نام محمدمهدی از او به یادگار مانده است. پسرم همیشه با همسر و فرزندش مهربان و صمیمی بود و در دوران زندگی شان کوچک ترین مشکلی باهم نداشتند. وی گفت: از رفتنش به سوریه هیچ مخالفتی نداشتیم چون راهی بود که خودش انتخاب کرده بود، دفاع از حرم حضرت زینب(س) امری ضروری است و هر کس که بتواند اسلحه به دست بگیرد باید به سوریه و عراق برود، فرمان رهبر واجب است و فرزند من نیز فدای رهبری. آخرین مکالمات شهید عبدیان با خانواده اش مادر از آخرین مکالماتی که با شهید داشتند سخن می گوید: پسرم وقتی که در سوریه بود یک روز در میان زنگ می زد و احوالمان را می پرسید، آخرین باری که تماس گرفت با همه اعضای خانواده صحبت کرد حتی سراغ برادرزاده چهارساله اش را گرفت تا با او صحبت کند. در بین صحبت هایش سه بار گفت اگر عمری باشد و مرگ مهلت دهد 11 روز دیگر برمی گردم بعد با تک تک اعضای خانواده خداحافظی کرد و این آخرین مکالمه ای شد که با او داشتیم پس ازآن سه روز بود که تماس نگرفت تا خبر شهادتش را برایمان آوردند. سجاد عبدیان که خود طلبه است از فعالیت های برادر شهیدش می گوید: برادرم به سه زبان کوفی، بصری و شامی با لهجه مسلط بود و هیچ وقت در این مورد سخنی نگفت و بعد از شهادتش متوجه شدیم که این توانمندی را دارد. لحظه باخبرشدن پدر و مادر از شهادت فرزند پدر شهید از لحظه باخبر شدن شهادت پسرش می گوید برای دادن خبر شهادت فرزندم چند تا از بزرگان محله و اقوام جمع شده و به منزلمان آمدند تا چشمم به آن ها خورد متوجه شدم که قدرت شهید شده است، سنگینی بغض گلوی پدر اجازه سخن نمی دهد. برادر شهید ادامه می دهد ما از شهادت برادرم خبر نداشتیم ولی برخی از همسایه هایمان از اخباری که در سایت های خبری منتشرشده بود فهمیده بودند ولی به ما نگفتند. یکی از اقواممان تماس گرفت که باید باهم جایی برویم، سوار ماشین شدیم که به سمت گلزار شهدا می رفت با خودم فکر کردم لابد کسی فوت شده و برای مراسم تشییع می رویم. احوال قدرت را جویا شد که گفتم سوریه است، پرسید از او خبردارید گفتم نه باز سؤال خود را تکرار کرد که هیچ خبری از برادرت نداری دلیل سؤال کردن مکررش را جویا شدم گفت خبرداری جمعی از نیروهای ایرانی در سوریه محاصره داعش شده اند. باز سؤال کرد اگر قدرت در بین آن ها باشد چه؟ گفتم قدرت در سفارت است، باز سؤال خود را تکرار کرد چند لحظه ای سکوت کردم گفتم اگر جز آن ها باشد شاید اسیرشده باشد گفت نه اگر جزء این نیروها بوده قطعاً شهید شده است. پس از چند لحظه سکوت گفت قدرت شهید شده است، لحظه خیلی سختی بود چند لحظه ای را گریستم و در این فکر بودم که چگونه خبر شهادت برادرم را به خانواده بدهم باهمسرم تماس گرفتم که گریه می کرد از شهادت قدرت خبردار شده بود بااین وجود فکر کردم پدر و مادرم نیز می دانند. به همراه جمعی از بزرگان اقوام و محله به منزل رفتیم در را باز کردم پدرم در اتاق دراز کشیده بود و مادرم در گوشه حیاط نشسته، خیلی سریع در را بستم و برگشتم به آن ها گفتم خبر ندارند، گفتند به داخل می رویم و خبر شهادت قدرت را می دهیم که پدر و مادرم تا چشمشان به جمعیت خورد متوجه شهادت برادرم شدند. پسرم فدای امام حسین(ع) مادر می گوید پس ازاینکه متوجه شهادت پسرم شدم سؤال کردم پیکر قدرت به دست داعش افتاده گفتند نه پیکر شهید نزد نیروهای ایرانی است که گفتم پسرم فدای امام حسین(ع). پدر ادامه می دهد مرگ راه حقی است ولی از دست دادن عزیز سخت است، پسرم که شهید شد برایم قابل باور نبود ولی بر خدا توکل کردم و گفتم فدای امام حسین(ع) و با هر یا حسین گفتن درونم آرام می شد. برادر شهید از حس و حالش در زمان شهادت برادرش می گوید: برادرم پس از 34 روز که در سوریه بود به شهادت رسید؛ وقتی خبر شهادتش را شنیدم به یاد امام حسین(ع) افتادم که در زمان شهادت حضرت ابوالفضل(ع) گفت کمرم شکست و امیدم ناامید شد من نیز از شنیدن شهادت برادرم احساس کردم کمرم شکست، مرگ برادر خیلی سخت و کمرشکن است اما اکنون به شهادت برادرم افتخار می کنم. نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت آرزوی شهید عبدیان از نحوه شهادت برادرش سؤال کردم گفت: نحوه شهادتش را دقیق نمی دانیم ولی ترکش به سرش اصابت کرده بود، چند روز قبل از شهادتش باهمسرش تماس گرفته و می گوید منزل شهید عبدیان و چند بار تکرار می کند سرم به فدای سر اربابم حسین(ع) همسرش می گوید صحبت کردنش با همیشه متفاوت بود و انگار خودش می دانست به زودی شهید می شود. وی گفت: برادرم همیشه به مزاح می گفت خودم نخستین شهید مدافع حرم استان لرستان می شوم اما وقتی که خبر شهادت شهید ماشاالله شمسه نخستین شهید مدافع حرم لرستان را شنید گفت انشاالله در سال 95 خودم نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت هستیم. شهید هفت بار به سوریه و یک بار به عراق رفته است و هر بار از پسرش سؤال کرده دوست داری چه سوغاتی برایت بیاورم ولی بار آخری که به سوریه بود اصلاً نگفته بود انگار خودش خبر داشت که دیگر بازنمی گردد. وی می گوید شهید حسن خلق داشت، صفتی که انسان را به قرب خدا نزدیک می کند، کم حرف بود، هیچ وقت غیبت نمی کرد و اگر در جمعی بود که غیبت می شنید بحث را عوض می کرد، کم خواب بود و همیشه قبل از اذان صبح بیدار می شد، همسرش تعریف می کرد گریه های او را سر نماز دیده و یک شب با صدای گریه همسرش موقع خواندن نماز شب بیدار می شود. افتخار می کنم در زمان کسی نفس می کشم که پاک ترین آدم روی زمین است همیشه از سخنان رهبری اطاعت می کرد و هیچ وقت نمی گفت چرا باید این کار را انجام دهم حتی در دست نوشته هایش بیان کرده افتخار می کنم در زمان کسی نفس می کشم که پاک ترین آدم روی زمین است. برادر شهید گفت: شهید به مسئله حق الناس بسیار حساس بود به طوری که هرگاه کسی حق یک نفر را غصب می کرد بسیار ناراحت می شد، همیشه به پدر و مادر احترام می گذاشت، تواضع و حسن خلق داشت. بارها می گفت وقتی در منزل قرآن می خوانی آرام نخوان سعی کن با صدای بلند بخوانی چراکه فرزندت می شنود و در روح، آینده و خوب بودن او تأثیر می گذارد، درست است که بچه مشغول بازی می شود ولی همین که صدای قرآن در خانه بلند باشد و به گوش او می رسد تأثیرگذار و سرنوشت ساز است همین خصوصیات خوب برادرم سبب شهادتش شد. ارادت شهید عبدیان به شهید صیاد شیرازی و تهرانی مقدم برادرم به شهید صیاد شیرازی، شهید تهرانی مقدم علاقه بسیار زیادی داشت و به دوتا از دوستان شهیدش، شهید کارگر و شهید علی کنعانی عشق و ارادت خاصی داشت و در تشییع پیکر شهید علی کنعانی به من گفت امروز در تشییع جنازه یکی از بهترین رفقای زندگی ام می روم نماز وحشت فراموش نشود. وی گفت: همکاران شهید می گویند برادرم در پادگان خیلی مهربان و با نجابت بود، در مراسم تشییع پیکر برادرم یک نفر خیلی ناراحتی می کرد و فریاد می کشید حتی از ما که خانواده شهید بودیم بیشتر بی تابی می کرد و می گفت می خواهم سجاد را ببینم. وقتی جلوتر رفتم سربازی بود که تاکنون او را ندیده بودم و نمی شناختم که گفتند این سرباز منشی دفتر شهید عبدیان است. سؤال کردم چه چیزی سبب شده این سرباز این گونه به مافوق خود علاقه داشته باشد گفتند شهید عبدیان بسیار خوش رفتار بوده و حتی یک لحظه هم کارهای شخصی خود را به این سرباز نداده است؛ شهید مهربان و خوش خلق بود و اگر این مهربانی را نداشت سربازش این گونه برای او بی تابی نمی کرد. از شهادت فرزندم راضی ام و خدا را شکر می کنم در پایان پدر شهید گفت: از اینکه فرزندم به این مسیر رفت راضی ام و خدا را شکر می کنم، فرزندم فدای امام حسین(ع) و فدای رهبر. مادر نیز می گوید از حضرت زینب(س) می خواهم به اسلام قدرت بدهد و هم رزمان فرزندم حق او را از دشمن بگیرند. در دست نوشته شهید آمده است خدا را شاکر و سپاسگزارم در دوره ای از زمان به ما نعمت حیات داد که بهترین ها را به نحوی درک کردم، در دوره ای نفس کشیدم که رهبری شخصیتی را درک کردم که بدون شک پاک ترین و بهترین شخصیت در این کره خاکی است. شخصیتی که بدون تردید بدون هیچ هوای نفسی خیرخواه امور مسلمین است و عمری در این راه صرف کرده است. شخصیتی که دفاع از مظلومان و دشمنی با ظالمان را در امورات زندگی ما وضع و روشن به ما آموخت و ما را در آن راه بزرگ هدایت و رهبری کرد. خدا را شاکرم ملتی را درک کردم که به گفته رهبر فقیدم از امت رسول الله در صدر اسلام بالاتر، بهتر و برتر است. ملتی که در دوران حیات خود ثابت کرد شاید تنها ملتی است که از صدر اسلام تاکنون درحالی که زر و زور و تزویر در یک طرف جهت انحراف این ملت از مسیر خود باهم جمع شدند تا این ملت از مسیر حقی که انتخاب کرده است دست بردارد اما این ملت با بصیرت تمام در برابر زر و زور و تزویر حق را انتخاب کرد و این در تاریخ بی مانند است. خدا را شاکرم در دوره ای نفس کشیدم که بهترین افراد بشر را به نوعی درک کردم، در محلی کارکردم که بهترین انسان ها را دیدم، درزمانی زیستم که حق و باطل را توانستم از هم تشخیص دهم و الحمدالله جزء سربازان کوچکی از جناح حق باشم. اتفاقاتی که امروز در منطقه در حال رخ دادن است شاید به نوعی دارد همان خوارج دوره امام علی(ع) را به ما نشان می دهد، همان معاویه و یزیدهای زمین در منطقه در حال جولان هستند و این با چشم عادی هم قابل دیدن است. ما اگر در تاریخ درباره قوم مغول خواندیم شاید بعضی شرایط و اوضاع برایمان قابل درک نبود ولی با ظلم و ستم هایی که از به ظاهر مسلمان های این دوره دیدیم تازه متوجه شدیم که به نوعی قوم مغول هم شاید خیلی قوم بدی نبوده این اصحاب داعش و سگ های آل سعود و آل یهود الحق که روی سفیدی برای قوم مغول گذاشتند. خون جاری بر پیشانی شهید است که زنگار از آینه وجودمان پاک می کند تا اوج بندگی، سیر و سلوک در عالم معنویت را از فداکاری آن ها درس بگیریم. گزارش از سکینه و فاطمه بیرانوند درج شده توسط : سرویس خبر و رسانه " میرملاس " ...
سفر به سبک هیچ هایک / منتظر خطر نباشیم
فرهنگیان تجهیز می شد و ما از آن استفاده می کردیم یادم هست که با یکی دو خانواده همراه می شدیم و پشت وانت را مانند اتاق، چادر می بستیم و راه می افتادیم. در 18 سالگی دانشجوی باستان شناسی شدم آن زمان نمی دانستم که عشق به سفر، تاریخ و جغرافیا من را به سمت این رشته تحصیلی کشانده است. از ملایر به تهران آمده بودم و زندگی مستقلی داشتم. یک روز به سرم زد به ترمینال شرق بروم. شاگرد شوفرها نام شهرها را صدا می زدند ...
کسب 39 رتبه زیر 100 کنکور سراسری در مازندران
. معاون تربیت بدنی و سلامت اداره کل آموزش و پرورش مازندران با بیان اینکه اگر در جنگ پیروز شدیم نتیجه تلاش هم سن و سال های شما بودند، تصریح کرد: مطمئنا برای اینکه آینده ای خوب و کشوری سرافراز داشته باشیم باید از امروز تلاش کنیم و این امر با همکاری اولیا مسؤولان و مدیران و معلمان مدارس محقق می شود. این مسؤول با اشاره به موفقیت هایی که آموزش و پرورش مازندران در سال گذشته داشت، بیان ...
گزارشی از مجموعه فعالیت های انجام شده به مناسبت هفته دفاع مقدس در شیروان
خادمین حرم نصب شده است. حسینی در ادامه گفت: آخرین دعوت، سوار بر بال ملائک، غدیر منتظر است، حق خدا و رسول(ص)، پیروزی جدید، زمینه سازی ،32 سال هیچ، بعد از من، باری گران بر دوش، دین کامل می شود، تاج گذاری، شک کننده درباره ما، عهد ماندگار، پیام رسان باشیم عناوین این نمایشگاه است. وی افزود: این نمایشگاه تصویری صبح و عصر و تا پایان ماه ذی الحجه و در طول ساعات باز بودن درب ورودی آستان مقدس ...
اگر قاسم سلیمانی نبود بغداد و دمشق سقوط کرده بود/ انتشار فایل صوتی توسط بیت آقای منتظری نامردی به امام ...
دانند منافقین در ایران 17 هزار نفر را کشتند. عدد کمی نیست. در یک روز 72 نفر را در حزب جمهوری اسلامی به شهادت رساندند. نمی دانند در جنگ، منافقین در کنار صدام بودند. مسعود رجوی با صدام دست داد. منافقین در این جنگ تحمیلی به صدام کمک می کردند. منطقه محروم شیهون در دزفول است. آخرین باری که به مناطق محروم سر زدید چه زمانی بود؟ سردار صفوی: فکر کنم سال گذشته بود. بعد از این که از ...
پسرم را کشتند چون معتقد بودند من مزدور خمینی هستم/ نهضت خمینی شکستنی نیست حتی اگر دولتی با آمریکا سر یک ...
سال بعد از پایان جنگ هنوز هم در منطقه عملیاتی اهواز مشغول است. حالا تازه فراغتی پیدا کرده که خانواده اش را از افغانستان به ایران بیاورد. او بالاخره همسر و تنها دخترش را بعد از 17 سال می بیند. 17 سال دوری از خانواده در سال 1376 تمام می شود. او پس از مشکلات فراوانی که در ایران بخاطر مسائل تابعیتی و هویتی پیدا می کند، بدون هیچ پشتوانه مالی از سپاه اهواز هم جدا می شود. محمدعلی کلی حالا دو ...
گزارشی از خودزنی به روش سعودی
...، القاعده و داعش نیز در جنوب این کشور حضور بیش از گذشته ای دارد که هر سه این گروهها در دشمنی با عربستان واحد هستند. بیش از یک سال و نیم از تجاوز نظامی رژیم سعودی و برخی کشورهای دنباله روی عربی و غیر عربی آن کشور به یمن می گذرد و مطابق آنچه اعلام شده تا کنون قریب به 10000 نفر در این جنگ کشته شده اند، این آمار فاجعه است و به نوعی می توان آن را نسل کشی یمنی ها توسط برخی کشورهای همسایه ...
قاسم زارع: بازیگری نباید شغل اول باشد
...، نقال ها، مارگیرها و... به قبرستان همدان بیایند و برای مردم نمایش های مختلف اجرا کنند. دلخوشی ام این بود که شب جمعه به قبرستان همدان بروم و نمایش ها را تماشا کنم. شما که این همه به نمایش علاقه مند بودید، چرا به سالن های تئاتر داخل شهر نمی رفتید؟ آن زمان بچه بودم و خودم نمی توانستم بروم، خانواده ام اصلا در فضای کارهای فرهنگی و هنری نبودند. به همین دلیل من به تماشای معرکه ...
رزمنده ای از نسل دیروز، مدیر لایقی از جنس امروز+ عکس
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از آران مغان ، رزمندگان دیروز، این روزها بیش از همه روزهای سال به یاد روزهای خوب و فراموش نشدنی دفاع مقدس با خاطرات شیرین آن هستند. به عنوان یک جوان امروزی بلحاظ شرایط سنی ام، با اینکه جبهه نرفته و جنگ ندیده ام اما از جبهه و جنگ دیده ها شنیده ام که قصه جنگ ما نیز بمانند بسیاری از کارهای دیگر ما یک جورایی ناسازگار است، ناسازگار از آن جهت که به هیچ وصله ای ...
معلمم سر صحنه بازیگری، درسم می داد/ عطاران اهل حاشیه نیست
به گزارش جام جم ، خونه مادربزرگه، مدرسه موش ها، هادی و هدی، دنیای شیرین، سفر جادویی، علی کوچولو، مدرسه پیرمردها و پاتال و آرزوهای کوچک از این جمله بودند. در این آثار کودکانه تعدادی بازیگر بازی کردند که بعدها هر کدامشان تبدیل به بازیگران بزرگی شدند. سعید شیخ زاده، امید آهنگر، باران کوثری، پگاه آهنگرانی، مونا فرجاد، بابک بادکوبه و خیلی ها دیگر. یکی ازبازیگران محبوب کودک در آن دوره و زمانه کودک شیطان و زبر و زرنگی با موهای طلایی نرم و عینک بزرگ گردی بر چشم بود که مدام در حال سرک کشیدن به دور و اطرافش بود. نام این بازیگر علیرضا رئیسی است که در دوران جوانی جلای وطن کرد و رفت هندوستان. رئیسی در هفت سالگی با بازی در فیلم فانتزی و مفرح پاتال و آرزوهای کوچک وارد دنیای بازیگری شد و بعدترها رفت در سریال دنیای شیرین در قالب یک خانواده داستان های جذابی را برای مخاطبان رقم زد. او در سی و چهار سالگی چند سالی است که به ایران آمده و در مجموعه و فیلم هایی مثل مرخصی شب عید، عالیجناب، 360 درجه و شاید برای شما اتفاق بیفتد هم بازی کرده است. با او درباره دوران کودکی و بازی هایش گفت وگویی انجام داده ایم. بعد از بازگشت به ایران، انتظار داشتید پیشنهادات بازیگری زیادی داشته باشید؟ بعد از بازگشت خیلی از مسائل بخصوص در حوزه هنر تغییر کرده بود و شاهد تحولات ساختاری زیادی بودیم و در جنس ارتباطات هم دستخوش تحولات زیادی شده است. بعد از برگشتم تصور می کردم بتوانم فعال ظاهر بشوم و همان شماره تلفن قبلیم را راه انداختم و روشن کردم و بعد از مدتی متوجه شدم خیلی در سینما و تلویزیون به دنبال استفاده از بازیگران دهه 60 و 70 نیستند. تغییر فیزیکی از یک نوجوان به جوان باتجربه هم در ایجاد چنین شرایطی نقش داشت؟ یک بخشش مربوط به این مساله است، اما خیلی از بازیگران باسابقه در این دوران بیکارهستند و توفیق اجباری ماندن در خانه را پیدا کرده اند. یکی دو کار برای بازی به من پیشنهاد شد که شرط بازیم داشتن اسپانسر مالی برای تولید کار بود و ورود اسپانسر بازیگر در این عرصه مجالی برای کار کردن خیلی ها را از بین برده است. در این چهار ساله اخیر سه تا پیشنهاد خوب بازی در سینما داشتم که شرطش داشتن اسپانسر مالی یا پرداختن پول بود. از آنجا که از کودکی برای ایفای نقش دستمزد می گرفتم، هضم و پذیرفتن چنین پیش شرط هایی برایم خیلی دشوار است. بنابراین از کودکی علاقه زیادی به پول داشتید؟ نه، این طور نیست و آن زمان هم احتیاجی نداشتم به عنوان یک حرفه و شغل به بازیگری نگاه می کنم. باید در مقابل کارم مثل هر شغل دیگری دستمزد دریافت کنم. در آن موقع پدر و مادرم در موقع قرارداد سعی می کردند هر مبلغی ولو کم را دریافت کنم. دستمزدهایتان را پس انداز می کردید؟ برایم پس انداز می کردند. مبلغ قابل توجه بود که بتوانید با آن بیزنسی انجام بدهید؟ نه، در آن دوران دستمزد ها رقم بالایی نبود. برای چهار ماه بازی مستمر در فیلم مدرسه پیرمردها نسبت به آن زمان دستمزد بالایی گرفتم. در آن دوران اغلب آثار کودک پرمخاطب بود. یکی از بازی های خوب شما در نقش کودک سمج و پیگیر فیلم مدرسه پیرمردها بود که باعث می شد نقشه های فرزندان طمعکار یک سرهنگ بازنشسته نقش بر آب بشود. بله، این کارم را خیلی دوست دارم و تجربه بسیار خوبی برایم بود و برای مخاطب بزرگسال هم فوق العاده جذاب بود و کار خانوادگی محسوب می شد. مدرسه پیرمردها فیلم خوش ساختی از علی سجادی حسینی بود و من افتخار حضور در این کار خاص و ویژه را داشتم که حرفه ای های سینما آن را خلق کردند. همنشینی با اکبرخان عبدی برایم یک افتخار بزرگ بود و نقشش هم خیلی جذاب بود خیلی از حضور و بازی در این فیلم لذت بردم. در دنیای شیرین هم با آدم هایی کار کردید که هر کدامشان مثل بهروز بقایی، رضا فیاضی و رضا عطاران بازیگران توانایی بودند... روزی که فیلمبرداری دنیای شیرین آغاز شد همه قسم خوردیم تا مثل یک خانواده در کنار هم باشیم و برای تولید اثر خوب پش ...
خاطرات فرمانده زنجانی از سه عملیات بزرگ دفاع مقدس/ عمل به آیه 96 سوره اعراف درهای لطف الهی را به روی ...
سپاه استان زنجان که همزمان با سال دوم جنگ بود ثبت نام کردم در همان موقع حضرت امام دستور اصلاح پذیرش ها را داد که شامل حال من شد و هفت ماه طول کشید تا این اصلاحیه انجام شود. محمودی خاطرنشان کرد: در 10 خرداد سال 62 نامه پذیرش آمد و من قبول شدم و 80 نفر پاسدار از زنجان به پادگان منتظری قم رفتیم که این منطقه کویر و شوره زار و بسیار گرم بود و سخت ترین آموزش ها را گذراندیم، اگرچه پس از حضور در ...
روایت سی و یک سال چشم انتظاری پدر برای دیدن فرزندش/ رضایت مشروط مادر برای اعزام علی اکبر به جبهه
...، دست و بالم الان بسیار خالی است. نزدیک به غروب در خانه با صدای کلون مردانه به صدا در می آید. این دق الباب کردنِ غیرِمنتظره با توجه به اسم و رسم کربلایی محمد، برای خانواده ی او چندان عجیب نبود، وقتی پدربزرگ در را باز می کند، مردی با باری بر روی شتر می گوید: کار دارم باید برگردم، این ها را آقا داده برسانم به کربلایی محمد! پدبزرگم می پرسد آقای تان کیست ؟ می گوید: به دلتان رجوع کنید و بعد بارها را ...
مرادی: روا نیست مرم روستاهای قشم آب و برق نداشته باشند
به گزارش تابناک هرمزگان، احمد مرادی در دیدار با مردم طولا در مسجد جامع این روستا، بیان کرد: اگر به همین وضعیت ادامه دهیم، مردم صبور و بردبار این خطه که شکیبایی های بسیاری را در ادوار مختلف جنگ تحمیلی و پس ازآن نشان دادند، از مسئولان ناراضی خواهند شد. وی خدمت به مردمی که سوادی برای نوشتن، زبانی برای گفتن مشکلات و پایی برای رفتن به مراکز استان و کشور را برای دفاع از حقوق حقه خود ندارند ...
خاطرات یک بانوی امدادگر در جنگ+عکس
تحمیلی در اولین بیمارستان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه اقدسیه که مجروحان درگیری کردستان و انقلابیون را می آوردند به عنوان امدادگر خدمت می کردم. وی اظهار داشت: سال 59 فارغ التحصیل رشته پرستاری شدم و در جبهه به عنوان پرستار فعالیت می کردم که در سال 60 به منطقه جنوب (اهواز) برای ادامه خدمت رسانی اعزام شدم و در عملیات های فتح المبین در شهر دزفول، بیت المقدس به فرودگاه اهواز و رمضان در ...
مباهله سند عظمت اهل بیت(ع) است
باقی نماند. امام جمعه قیدار با بیان اینکه طی 38 سال گذشته ایران در عرصه صنایع دفاعی علی رغم تشدید و استمرار تحریم ها، بیشترین پیشرفت ها را داشته و در برخی از عرصه ها نظیر موشکی و تولید پهباد توانسته به قدرت بلامنازع در منطقه تبدیل شود، گفت: لازم می دانم از تلاش های سپاه شهرستان در بازنمایی غدیر که در روز غدیر و هفته دفاع مقدس به زیبایی اجرا شد تقدیر و تشکر کنم این مایه افتخار برای ما ...
حماس خطاب به نتانیاهو: روی سربازانت را نخواهی دید مگر اینکه اسرای ما آزاد شوند
...> رژیم صهیونیستی در سال 2014 بعد از پایان جنگ علیه نوار غزه در ابتدا اعلام کرد که شائول و گولدین دو نظامی این رژیم به قتل رسیده اند اما اخیراً وزارت جنگ این رژیم اعلام کرد که این دو نظامی به اسارت گرفته شده اند. وزارت جنگ رژیم صهیونیستی مدعی است که هدار گولدین در جنگ غزه کشته شده اما جسد وی در غزه گروگان گرفته شده است و ارون شائول نیز در این جنگ کشته شد و مشخص نیست جسد وی کجاست. ...
فرهنگ نباشد کارخانه ها تعطیل و جوانان بی کار می شوند / با احمد مازنی از بودجه هنر تا معافیت مالیاتی
پیشنهاد اگر الان در کشور ما مطرح شود، همه حتی خود اهالی فرهنگ هم استقبال خواهند کرد چون خیلی راحت می شود پذیرفت که جنگیدن و کشته شدن یک سرباز از کنسرت، فعالیت سینمایی، تئاتر، آموزش قرآن در مسجد و هر نوع کار فرهنگی دیگر مهم تر است. اما در حاشیه جنگ جهانی گفتند که چرچیل نخست وزیر این انگلستان نظرش را در مورد این جا به جایی بودجه ارائه کند. ایشان به پشت تریبون رفت و گفت: ما برای چه می جنگیم؟ ما ...
12 سال سرگردانی بعد از قتل مادر و خواهر
صحنه شوکه شده بود، مرتب فریاد می زد و جیغ می کشید. من هم ترسیده بودم. برای همین با لنگه دیگر جوراب زنانه او را هم خفه کردم. بعد اجساد مادر و خواهرم را به داخل حمام بردم. می خواستم آنها را همان جا دفن کنم ولی پشیمان شدم و تصمیم گرفتم آنها را به آتش بکشم. برای همین به پمپ بنزین رفتم و مقداری بنزین خریدم. بعد به خانه برگشتم و با بنزین آنها را آتش زدم اما ناگهان انفجار به پا شد و شیشه های حمام شکست و ...