سایر منابع:
سایر خبرها
هنرمندان تئاتر وسینما در کنار پزشکان به یاری انجمن استومی آمدند
تحت پوشش بنیاد قرار گرفتم. از سوی دیگر این انجمن به من خیلی کمک کرد تا بدانم که باید بااین مسئله کنار بیام حال نوبت من است که به انجمن کمک کنم. گاهی خدا می خواهد با دست تو دست دیگری را بگیرد. وقتی دستی را به یاری می گیری بدان دست دیگری،خداست که در دست توست. دکتر محمد وفایی(مدیر عامل و بنیان گذار انجمن) در سخنانی به تحصیلات خود و نحوه درمان بیماران خود پرداخت. او به زندگی بیمارانی که نیاز به ...
بازیگران مشهور ایرانی در شبکه های اجتماعی 222 + تصاویر
این کار شدنی نیست! چون تا حالا همه بلیط های این فیلم فروخته شده است. پش انشاالله یک وقت دیگر! هورااااا! بالاخره علنی شد! آقا تبریک! مُردیم و زنده شدیم تا علنی و رسانه ای شود! من نمیدانم چه دردی است که دوست دارند همه چیز مخفی باشد! مخفی هم که چه عرض کنم، فقط صفورا خانم همسرِ خدماتی واحد روابط عمومی شرکت ارتباطات سیار از جزئیات موضوع خبر نداشت و پیرمرد 104 ساله همسایه رو به ...
خداقوت پهلوان را ابتدا به یک کارگر گفتم/ ماجرای حقوق فردوسی پور!/ برخی کارهای بنا در المپیک را قبول ندارم
. به یک کشوری که هفت هزار سال قدمت تاریخی دارد؛ یک کشوری که الان همه کاملا با شخصیت هایش یک جورایی آشنا هستند. دقت کنند در بحران خودشان را کنترل کنند. کشتی گیری که المپیک دومش است، باید بتواند خودش را کنترل کند. هم مربی، هم داور، هم تماشاگر و هم کشتی گیر همه باید بتوانند خودشان را کنترل کنند و در بحران دقت کنند که حرکت غیرورزشی از آنها سرنزند چون یک جورایی نماد مملکتشان هستند. آقای حمید سوریان در ...
جدیدترین اظهارنظر پدر گلشیفته فراهانی درباره وی
برقرار کنم و از این طریق از ایشان پول بگیرم و خانه تئاتر را بسازیم. به گزارش صدای ایران ، هفته نامه تماشاگران امروز در شماره 119 خود گفت وگوی بلندی با بهزاد فراهانی داشته است. گزیده ای از این گفت وگوی بلند را در زیر می خوانیم: - (دلخوری از جبر زمانه) فکر می کنم کشور ما به خودی و ناخودی یا نخودی تبدیل شده است. - ما کشور فقیری نیستیم و کشور ثروتمندی هستیم ولی ...
سرقت از طلا فروشی ها در لباس پلیس
جنایت به خبرنگار ما گفت: معمولاً محمدعلی ساعت 2 مغازه را تعطیل می کرد و ساعت 3 بعد از ظهر به خانه می آمد، اما وقتی آن روز نیامد بشدت نگران شدم. با تلفن همراهش تماس گرفتم بار اول روشن بود اما بعد خاموش شد. از محمدعلی خبری نبود تا اینکه ساعت 5 بعد از ظهر به مغازه رفتیم. دزدگیر را که زدم متوجه سرقت طلاها شدم. گفتم محمدعلی را کشته اند و پشت پیشخوان انداخته اند. اما خبری از او نبود.همان موقع سراغ ماشین ...
نفت، وزارت و شهادت
خانه کتاب منتشر شده، اینگونه آمده است: • ستاره کابینه (خاطراتی از وزیر شهید مهندس محمدجواد تندگویان) / ع ب دال رض ا، س ال م ی ن ژاد/ نیلوفران/ 1391. • وزیر نفت منم: زندگینامه داستانی شهید مهندس محمدجواد تندگویان/ علی رستمی / فاتحان/ 160 صفحه/ 1389. • پرنده ای که با قفس پرواز کرد (زندگی نامه داستانی شهید محمد جواد تندگویان) / احمد عربلو / نشر شاهد / 1385. ...
دردسر خونین صیغه شدن پنهانی یک دختر جوان با راننده جوان
او مدام اصرار می کرد. خانواده امیر شهرستان بودند و خودش اینجا تنها زندگی می کرد. وقتی موضوع خواستگاری امیر را به مادرم گفتم او بشدت مخالفت کرد. مادرم تا آن روز همه خواستگارانم را به بهانه های مختلف رد کرده بود، دلیلش هم این بود که می ترسید من بعد از ازدواج او را رها کنم. البته حق هم داشت. چرا که هیچ کس حاضر نمی شد مادرم را قبول کند. اما امیر گفت حاضر است برای راحتی من و مادرم در خانه ما ...
ای شهیدان به خون غلطان خوزستان درود...
...، شهر را با خمپاره و تیر هدف قرار دهند و از آنجایی که ممکن است بسیجی ها هم مورد اصابت گلوله قرار گیرند، باید شهر را ترک کنند. گویا شایعه آنقدر قوی بوده که همه تخلیه کرده بودند و در نتیجه دشمن شهر را به تصرف خود درآورده بود. بچه ها در زیر پل موضع گرفته بودند و داشتند کم کم عقب می کشیدند. در آن حین، سرگردی را دیدم که سوار بر بولدوزر، سعی می کرد بچه ها را برای مقاومت تحریک کند. راننده بولدوزر هم یک ...
ماجرای ملاقات با حاج احمد متوسلیان / شهدای شنام هنوز تفحص نشده اند
هوشیاری دشمن بالا رفته است. 29 تیر سال 1360 بود ولی آن دره سرمای زیادی داشت. تا صبح از سرما لرزیدیم و خوابمان نبرد. فرداشب همه معترض شدند چرا که سرمای شب و گرمای روز همه را دچار برونروی کرده بود. همه معترض شدند که چرا عملیات انجام نشد و توان نیروها تلف شد. یک شیر آب آنجا بود و 500 نفر در صف آب برای سرویس بهداشتیی ایستاده بودند. یکبار در صف آب بودم که شنیدم یکی از این بچه ها داد زد برادر احمد ! و من ...
گزارشی از اقدامات حضرت آیت الله خامنه ای در هفته اول جنگ
جریان جدیدترین اخبار تحرکات دشمن قرار می گیرند. شب بود که ما وارد اهواز شدیم، من بودم و مرحوم چمران بود و حدود سی- چهل نفر که همراهان مرحوم چمران بودند. چون من تنها رفته بودم و ایشان با یک تعدادی از دوستان و افراد ارتشی و غیر ارتشی که با خودشان آورده بودند. وقتی که رسیدیم به فرودگاه اهواز همه جای شهر تاریک بود، و خود فرودگاه هم تاریک بود. ما در تاریکی مطلق راه افتادیم به سمت پادگان لشگر 92 و ...
خاطره شنیدنی همسر شهید رضایی نژاد از دوران طفولیت شهید
... ** نگاه ما به شهدا الهی است در ادامه این مراسم نماینده سابق مجلس شورای اسلامی هم با اشاره به نگاه جامعه به شهدا گفت: نگاه ما به این عزیزان الهی است و خداوند نیز اجر دیگری برای خانواده آنها در نظر گرفته است. بیژن نوباوه افزود: اکنون ما اگر زنده مانده ایم تقدیر و حکمتی در آن وجود داشته تا رسالت و وظیفه ای سنگین تر را عهده دار شویم. این خبرنگار دوران هشت سال دفاع ...
تسویل به چه معناست؟/ نمونه هایی از جلوه گری نفس
کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً کید شیطان ضعیف است امّا بالاخره دشمن است، ما به او اجازه ی ورود می دهیم. خدمت شما گفتم: اگر به یک بچّه عقرب کوچک اشاره کنی له می شود ولی اگر جلوگیری نکنی وارد بدن آدم می شود. دعای امام سجّاد (ع) در دوری شیطان از نزدیکان ایشان اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خدایا، بر پیغمبر و آل او درود بفرست. همه را دعا می کند، دقّت کنید که چقدر نظر ...
ماجرای امتحان قرآنی رهبری از کربلایی کاظم
. این قرآن قرآن زمان پیغمبر نیست. ما هم وقتی داستان کربلایی کاظم را شنیدیم نامه ای نوشتیم و پیغام فرستادیم که کربلایی کاظم بیاید قم. طولی نکشید آمد و با هم دیگر قرار گذاشتند که روزی یک جزء قرآن مقابله کنند. دیدم همان قرآنی که بر محمد بن عبدالله نازل شده است را کربلایی کاظم قرائت می کند. علماء نجف نیز از جمله سیدمحسن حکیم که پدر خاندان عالم پرور حکیم است نیز ایشان را امتحان کردند و تأیید ...
اولین تماشاگر زن ایرانی: می خواستم با لباس سربازی به ورزشگاه بروم
بودم سه خانم دیگر هم آمده بودند که با من و دوستم 5 نفر شدیم. دفعه بعد هم اگر 5 نفر دیگر بیایند به مرور این موضوع حل می شود. **سه نفر دیگر هم با شما در ارتباط بودند؟ خیر. دو نفر از آن ها، دهه هشتادی بودند و اصلا اجازه ورود نداشتند، یک نفر دیگر هم مانتو پوشیده و آرایش کرده با نامزدش آمده بود و غرغر می کرد. ** چرا غرغر؟ به نامزدش می گفت مگر تو نگفتی که همه ...
جنگ نرم و تأثیر قلم/ عهدی که تا ابد پابرجاست
ای که از دفاع مقدس داشت برای ما تعریف می کرد او می گفت یک شب دلم برای پدرم که در جنگ بود بسیار تنگ شده بود، عکسی از امام(ره) بر دیوار کاه گلی منزل ما بود، رفتم و آن عکس را گرفته و با امام(ره) درد و دل کردم، به امام گفت شما را به جدتان قسم می دهم، تو را به جد امام خمینی(ره) هرچه زودتر پدرم به خانه برگردد و همان لحظه بود که در باز شد و پدرم وارد خانه شد. این خاطره برای همسرم بسیار شیرین بود. امروز ...
شهادت یک فوتبالیست
نگفتی نمی رم. گفتی: نه، بچه ها خیلی دارن اذیت می شن، شلمچه خیلی شلوغه. داییم هم که شهید شده پس من جاش می رم. گفتم: مادر چه قدر می مانی؟ تمامش بستگی داشت به عملیات کربلای پنج. پیروزی یا شکست. فکر اینکه می روی، من را به هم می ریخت. احساساتم پیچیده بود. یک احساس آغشته به شرمساری. انگار که هنوز نوزادی باشی. می ترسیدم آنجا چشمت بزنند. باز هم من حرفی نزدم. فردا همه آمدند راه آهن ...
خانم بازیگر:بهترین بوکسورم/ با لباس پسرانه استادیوم رفتم!+ عکس
بازیگر شدی؟ دانشگاه را داشتم تمام می کردم که از طریق یکی از دوستانم در کلاس های بازیگری استاد سمندریان شرکت کردم. پس از گذراندن یک دوره کوتاه، اولین فیلم سینمایی را به نام طلاق به سبک ایرونی با آقای حامد کمیلی بازی کردم. آن زمان بازیگری برای من هدف نبود و بیشتر دنبال تجربه اندوزی بودم. هرچه جلوتر رفتم به بازیگری بیشتر علاقه مند شدم و به خودم گفتم بهتره در حرفه ای که وارد می شوم اطلاعات خود ...
متن زیبای پرویز پرستویی از حضور در کلاس اول
... من عاشق رنگ صورتی بودم و صابونام صورتی بودن و مربعی شکل تو یک جعبه خوشگل بود نمیدونم توش چند تا بود ولی زیاد بود صابون من از مال همه بچه ها هم بزرگتر بود هم خوشگل تر ... اون روز تو مدرسه همه میگفتن از صابونت به ما بده ولی من ندادم ، وقتی اومدم خونه به مامانم با یک حالت بزرگانه ای گفتم مامان همه از صابونای من میخوان ولی من نمیدم مگه خودشون ندارن ؟ خب میخواستن از صابونای من ...
انتقاد صریح فرمان آرا از لغو کنسرت های مشهد و ...
...! مثلا سر فیلم دلم می خواد از اول گفتم استریت جاکت می خواهم که در دیوانه خانه ها دیوانه ها را با آن می بندند. زمان فیلمبرداری سکانس مربوط به این بخش، آتش نشانی و پلیس و... آمده بودند سر فیلمبرداری و صحنه شلوغ بود اما زمان کار گفتند در ایران استریت جاکت پیدا نمی شود! آن روز تنها روزی بود که کار را تعطیل کردم و عجیب بود که 2 ساعت بعد گفتند پیدا شده! در حالی که از سه ماه قبل گفته بودم چنین وسیله ای ...
دو طفلان مسلم
عمو و برادر پیامبر من است. گفت: ما از خاندان پیامبر تو محمد صلی الله علیه و آله و سلم و فرزندان مسلم بن عقیل بن ابی طالب هستیم که یک سال است در دست تو اسیریم و در زندان به ما سخت می گیری.زندانبان پیر به شدت ناراحت شد و برای جبران بی مهری های خود، در زندان را بر آن ها گشود که در نیمه شب بگریزند. آن دو کودک، یعنی ابراهیم و محمد فرزندان مسلم بن عقیل از زندان بیرون آمده و به خانه پیرزنی رسیدند. پیرزن ...
چتربازی که هرگز چترش بسته نشد
...> - بله. دفتری بود در آموزش و پرورش در خیابان طالقانی. یک دریچه خیلی کوچکی داشت. از آن دریچه بچه ها همه پشت در می ایستادند. من بسیار ریز بودم و محاسنم خیلی دیر درآمد. یکی از دوستانم به نام عباس بود که باهم، هم کلاس و هم سن بودیم. ولی محاسن او خیلی زود درآمده بود. درشت هم بود. وقتی که من رفتم تا ثبت نام کنم، گفتم عباس! تو خم شو. من روی کمرت بروم که با کله داخل دریچه بروم که قد من نشان ندهد. همین هم ...
دفاع مقدس، دفاع از ارزش ها با خون شهدا
استخدامش لباس های سپاه را گرفته بود و آمده بود به خانه، گفتم یعقوب جان بپوش ببینم چطور هستند، گفت مادر چند لحظه به من اجازه بده، رفت به حمّام، غسل کرد و آمد و دو رکعت نماز خواند و لباس های سپاه را پوشید و دعا کرد که خدایا تو را به احترام محبوبانت قسم می دهم ما را با این لباس ها روسفید گردان و کمک بکن تا با این لباس اسباب شرمندگی فراهم نکنیم، خیانتی از ما سر نزند، طوری نشود که در مقابل تو، مردم و ...
18 دوره مربی توپخانه در ارتش بودم/ هنوز یک ترکش در پای چپ من هست
سرعتی که در این عصر وجود دارد آن زمان نبود. بچه های سینمای دفاع مقدس یادم هست که از جان و دل کار می کردند. در فیلم برداری هراس یادم هست سر میز غذا منتظر نشسته بودیم دیدیم آقای بحرانی نیست. گفتیم کجاست؟ دیدیم ایشان خودش به تنهایی بالای تپه در حال کندن سنگر برای فیلمبرداری صحنه بعدی است. همان سنگری که من در فیلم در آن شهید شدم. یک دفعه بچه ها غذا را ر ها کردند و برای کمک به ایشان دویدیم. می خواهم بگویم ...
جنگ را با پوست و گوشت و استخوانم لمس کردم+تصاویر
مصاحبه با چهره های برجسته انقلاب پس از شروع فعالیتم در بخش خبر صداسیمای مرکز ایلام در عملیات های مختلفی چون کربلای یک، فتح میمک، والفجر 3 ، نصر 3 و بسیاری عملیات های دیگر برای تهیه گزارش و مصاحبه با رزمنده ها حضور پیدا می کردم و در این میان با شخصیت های مهم کشوری که برای حضور در میان رزمندگان آمده بودند همچون آیت الله اشرفی اصفهانی، شهید بهشتی، و امام جمعه یزد و مقام های کشوری و لشگری ...
پدر سنگدل کودک 8 ساله خود را از پل به پایین پرت کرد/ قتل دلخراش؛ پاسخ اعتراض کودک به طلاق!
سقوط مرگبار کودک به تکه ای گم شده از این پازل جنایی رسید و پدر کودک را احضار کرد اما او با تکرار اظهارات قبلی خود سعی می کرد با چشمان اشکبارش حقیقت ماجرا را در هاله ای از ابهام قرار دهد. این در حالی بود که قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب با پرسیدن چند سوال انحرافی مرد 31 ساله را به تناقض گویی انداخت، او که دیگر داستان سرایی های خود را بر باد رفته می دید ناگهان با صدای بلند گریه کرد و گفت: خودم ...
منصوریان:استقلال هیولای درون دارد!
. هدف بعدی ما رسیدن به همدلی است. اگر ما به این وحدت برسیم بسیاری از مشکلات مان حل می شود. بعد از فشار دربی متوجه شدم که این اتفاق در حال شکل گیری است. دیروز به محمد خرمگاه گفتم ما به وحدت رسیدیم و بازیکنان برای هوادار بازی می کنند و این مساله نوید روزهای خوبی را می دهد. حالا می توانیم پشت بازیکنان قرار بگیریم منصوریان درباره این موضوع که چقدر به حفظ این شرایط در تیمش امیدوار ...
مشاور هاشمی: آل سعود زبان نمی فهمد
ساواک بود، آوردند من پشت میزم نشسته بودم، به او گفتم: آقای دکتر! من را می شناسید؟ تو بیش تر از هزار شلاق به من زدی! بعد که خدمت امام (ره) رفتیم و گزارش کار دادیم و گفتیم که با این افراد کم ترین برخوردی نشد، حضرت امام (ره) با آن عظمت که به قول شاعر شما نه مثل دماوند که او به مثل شماست چشم هایش پر از اشک شد و گفت خدا را شکر می کنم که در حکومتی هستم که این طور عدالت در آن رعایت می شود. ما گاهی حتی ...
سردار نقدی: جنگ ما به صحنه رسانه رسیده است
بیان کرده بود یا جد امام خمینی بابام رو بیار .کمتر از چند دقیقه بعد پدر او به خانه بازگشته بود. این مدل از قسم خوردن در آبدانان رواج داشت و همین باعث شده بود که یک ذهنیت و علاقه خاصی به امام داشته باشند. به گزارش ایسنا در بخش پایانی این همایش از عکاسان،خبرنگاران و پیشکسوتان عرصه رسانه همچون بیژن نوباوه،محمدرحمان نظام اسلامی، مرتضی دهداری، یعقوبی، محمودیانی، محمد نوروزی، مرتضی خاکی ...
مرا چه به نشان فتح!/ دیدار با رهبر برایم مهمتر بود
این لحظات له له می زنند و ... گفتم: اخوی، اصلا دلم به این سمت نمی رود. مدال چیه؟ فلان چیه؟! اکراه داشتم از گرفتنش. صبح در خانه دانشجویی اش صبحانه خوردیم و بعد رفتم قصر فیروزه. جلو حراست رسیدم و گفتم از گیلان آمدم برای دریافت مدال و مراسم امروز . گفت: دیر آمدی و همه رفته اند . حالا ساعت حدود 9 صبح بود. گفت آقا همه 7 صبح اینجا بودند، 9 صبح قرار است مدال ها توزیع شود. حالا اگر تو برسی به آن ...
کشیشان، واعظان و پیامبرانی که اکنون به آنها نیاز داریم
. ترانۀ تلفن از یک آلبوم فوق العادۀ هیپ هاپ بود که نونیم (Noname) آن را خوانده است. روی صندلی نشستم و به ترانه گوش دادم. خواننده آهنگ تابوت زیبا را می خواند: تمام دوستان سیاه پوستم راهی تابوت های زیبا شده اند. دیگر هیچ کس در این شهر امنیت ندارد. امیدوارم تو به خانه برسی. دعا می کنم زنگ تلفن من به صدا درنیاید. همین دو ماه پیش بود که در کلیسای جامع سنت پل بودم و به خانوادۀ فیلاندو کاستیل که ...