سایر منابع:
سایر خبرها
برای رفتن به سوریه خودم را بازنشسته کردم
حال و هوای آن روزها و متناسب با سنمان یک سری شروشورهایی داشتیم. وقتی هم که جنگ شد سال 60 در قالب سرباز وارد جبهه شدم تا دی ماه 61 که به علت مجروحیت برگشتم و مجبور بودم استراحت کنم؛ اما بعدها جذب سپاه پاسداران شدم و مهر 63 در قالب نیروی سپاه به جنگ برگشتم و در لشکر 27 محمد رسول الله حضور داشتم و تقریباً تا آذر 67 حضور داشتم یعنی چند ماه بعد از پذیرش قطعنامه از جبهه بیرون آمدم. آن موقع که وارد جنگ ...
کتاب شعری که هیچگاه منتشر نشد
به جبهه راهی شد و خودم من هم درجنگ تحمیلی حضور داشتم، بیان داشت: خانه پدرم قبل از انقلاب مکانی برای حضور طلاب بود و همین امر موجب شد که همه ما در مسیر انقلاب و جنگ قرار بگیریم. کبیری با تاکید بر اینکه خبر شهادت برادرم و پسر عمویم در این روز به خانواده ها گفته شد و پدرم در حیات منزل با گفتن اناالله انا الیه راجعون خبر شهادت سیامک را به مادرم و دیگر اعضای خانواده گفت، بیان داشت: ما به ...
هلی برن عملیات خیبر بعد از جنگ ویتنام در دنیا بی نظیر بود/ به افسر آمریکایی سیلی زدم و گفتم پوستش را می ...
داوطلبانه به جبهه ها رفت و کلی عملیات برون مرزی داشت و آخر سر هم به شهادت رسید. در خرمشهر تکاورهای دریایی ارتش بودند که 37 روز ایستادگی کردند و شهید شدند اما صداوسیما سریالی مثل کیمیا می سازد و نقش ارتش را کمرنگ می کند. این بچه ها در ارتش و در این راه پیر شدند و جان شان را گذاشتند. ما وقتی شعار نه شرقی نه غربی می دهیم باید در عمل آن را ببینیم نه اینکه در حرف باشد. این ...
با دستکاری شناسنامه و جابجایی پرونده راهی جبهه شدم - دفاع مقدس؛ جنگ جهانی سوم علیه ایران بود
آنجا متوسل شده و توانستیم به سمت جبهه حرکت کنیم که همان اعزام اول، مقدمه ای شد برای 40 ماه یک هزار و 200 روز حضور و شرکت در بیش از 10 عملیات در جبهه های حق علیه باطل. *برای اعزام های بعد با مشکلی مواجه نشدید؟ برای اعزام سوم مشکل داشتیم و به دلیل کمی سن، نمی گذاشتند بنده بروم؛ اما پدر در مسجد جامع بابلسر حضور پیدا کرده و نزد حجت الاسلام والمسلمین عباسعلی سلیمانی، امام جمعه ...
کتاب دادا هدیه به روح شهدای مظلوم کردستان / جوانیم را به سنگر جبهه ها بخشیدم
جدید بدانند که این چنین شیر زنانی در میدان جنگ پا به پای مردان مقاومت می کردند لذا با این بانوی کردستانی به گفتگو نشستیم که در ادامه می خوانید؛ از چه سالی تصمیم گرفتید که وارد جبهه های جنگ شوید و برای دفاع از وطن در جنگ حضور داشته باشید؟ سال 1357 که جنگ در منطقه کردستان شروع شد تصمیم گرفتم که وارد جبهه شوم و در آنجا به عنوان امدادگر مشغول به فعالیت و خدمت شوم ، لذا روزهایی که آتش ...
هراس خلبانان عراقی از پدافند هوایی ایران
خصوص حملات روزهای اول جنگ نوشته است: در 16 آگوست 1980 ( 25 شهریور 1359) عراق یک لشکر پیاده زرهی را به سمت مرزهای مورد اختلاف اعزام کرد و موفق به تسلط بر خط زینالقوس السکر- بئرعلی در منطقه [قصر]شیرین در جبهه شمالی شد. نیروی هوایی عراق در روز بعد به حملات هوایی بر ضد تأسیسات اقتصادی و اهداف نظامی در شهرهای قصرشیرین، کرمانشاه، مهران، دزفول، اهواز، تهران، تبریز، اصفهان و شیراز پرداخت... با آن که ...
شهید حاج محمدابراهیم همت،سردار عاشورایی که در جریان عملیات خیبر مقاومت کردو مانع بازپسگیری جزیره مجنون شد
زندگی نامه شهید حاج محمد ابراهیم همت به روز 12 فروردین سال 1334 ه.ش در شهرضا در خانواده مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلای معلی و زیارت قبر سالار شهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش کربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید. محمد ابراهیم در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و ...
مادری که قلبش برای نجات فرزندان از سینه بیرون افتاد
فرزندانش بود و هیچ گاه نمی توانست ناراحتی آن ها را ببیند. او پاک بود و دلباخته، دلباخته و مشتاق لقاء الله، بالاخره هم به این آرزویش رسید. شب قبل از شهادت خواب می بیند که کمرش درد گرفته و تکه ای گوشت از بدنش جدا شده و به آسمان رفته است! آن روز حال دیگری نداشت و مدام به شوهرش سفارش می کرد که مواظب بچه هایم باش و آن ها را تنها نگذار. ساعتی بعد لحظه ی موعود فرا رسید، زهرا مثل همیشه در حال نان ...
ناگفته هایی از شهدای دشت ذوالفقاری
روبرویم بود گفتم شما چه کسی هستید؟ گفت: من امام رضا (ع) هستم. به ایران برو که جنگ شده است . به همین خاطر بازگشتم. او بچه یاسوج بود که همان روزهای نخست حضورش در جبهه به شهادت رسید. اگر امام نبود پسرم را اعدام می کردند افتتاح یادمان شهدای دشت ذوالفقاری از نخستین روزهای جنگ تا شکست حصر آبادان بیش از 10 هزار نفر از نیروهای داوطلب مردمی از سراسر کشور و حتی ایرانیان مقیم دیگر ...
عاشقی لب مرز
، پیرزنانی که همه دارایی شان را به جبهه می فرستادند، کارگرانی که هفت سال حقوق آنها افزایش نیافت اما سال ها در جبهه ها حاضر می شدند و...؛ هنوز دورانی را به خاطر دارم که جنگ بود و تروریست ها (از جنس آدم هایی که کور و چشم بسته با توهمات فرقه ای در خدمت نه یک آرمان، بلکه قدرت طلبی جریان رجوی بودند) در هر گوشه ای کمین کرده بودند. در آن دوران هرکس لباس خاکستری به تن داشت، در خطر ترور قرار می گرفت و ترور می ...
در نشست روایت زنانه از جنگ صورت گرفت؛ تاکید بر ثبت تاریخ شفاهی زنان رزمنده
نفر از این خانواده ها را تحت پوشش داریم. همچنین دوره های کارآفرینی داشتیم که تا امروز نیز ادامه داشته است. خواهر شهیدان جهان آرا با بیان خاطراتی از زمان جنگ تحمیلی بیان کرد: دو واقعه خیلی مهم در کشور ما انجام شد که یکی انقلاب اسلامی و دیگری جنگ بود. زمانی که انقلاب پیروز شد برادرم علی و زمانی که خرمشهر آزاد شد، محمد به شهادت رسیدند. در این دو واقعه مهم برادرانم شهید شده بودند و امیدوارم ...
سینما به دفاع مقدس ادای دین نکرد
بازیگری که برای فیلم ملکه ساخته محمدعلی باشه آهنگر جایزه جشن خانه سینما را از آن خود کرده و از جشنواره تئاتر فجر هم بارها برای بازی های درخشانش جایزه گرفته است. آذرنگ با بازی در سریال شاهگوش ساخته داوود میرباقری بین مردم به شهرت رسید. از یک سالگی به جنوب رفته اید و این خطه را بسیار دوست دارید، جنوب چگونه شما را شیفته خود کرد؟ پدرم تکنیسین وسایل برودتی بود. وقتی من یکساله بودم، خانواده ام به جنوب مهاجرت کرده و ما به اندیمشک رفتیم. شهری که همه خاطرات خوب کودکی، نوجوانی و جوانی ام در این شهر شکل گرفت. عاشق اندیمشک هستم. باران های بی نظیرش در بهار، پاییز و زمستان، انگار همه خاطرات تلخ را می شوید و پاک می کند؛ باران هایی که دوست داری همیشه بر تو ببارد و تو را خیس کند. بیشتر مردم از جنوب، هوای شرجی و بسیار گرم آن را به یاد دارند که آزاردهنده است، اما شما از جنوب لطافت باران های آن را به خاطر سپرده اید. شرجی جنوب را هم دوست دارم. بی نظیر است! در هوای شرجی، نفس کشیدن برای خیلی ها سخت می شود، اما من وقتی در این هوا نفس می کشم، حالم خوب می شود. الان هم وقتی آبادان می روم، حس عجیبی پیدا می کنم. دوست ندارم به تهران برگردم، اما ضرورت های زندگی و شغلی باعث می شود آبادان را ترک کنم. مردم جنوب مهربانی عجیبی دارند، بی دریغ و زلال هستند، این خصلت ریشه در چه چیزی دارد؟ معتقدم طبیعت روی اخلاق و رفتار آدم ها تاثیر مستقیم دارد، جنوب گرمای خود را به مردمش تقدیم کرده همان طور که دریا، بزرگی اش را به این مردم داده است. آغوش باز مردم جنوب و مهربانی آنها همه به دلیل اقلیمی است که مردم در آن زندگی می کنند. این آب و هوا تاثیری در رویاها و اهداف شما داشت که نویسندگی، بازیگری و کارگردانی را به عنوان حرفه انتخاب کردید؟ وقتی مهدکودک می رفتم، قرار شد نمایش شنگول و منگول را اجرا کنیم، نقش حبه انگور را به من دادند، باید از توی ساعت بیرون می آمدم و گریه کنان به بزبزقندی می گفتم: شنگول و منگول را گرگ خورد! اما آنقدر بد بازی کردم که مربی مهدکودک مرا از نمایش اخراج و بچه دیگری را جایگزین من کرد. از همان روز با خودم عهد کردم که باید بازیگر شوم! شروع بازیگری من از همان روز مهدکودک بود و ممنونم از مربی که مرا از نمایش اخراج کرد و این تلنگر را به من زد تا وارد دنیای دوست داشتنی بازیگری شوم. پس می توان گفت به نوعی به شما بَر خورد که از نمایش اخراج شدید؟ بَر خوردن اسمش را نمی گذارم! شاید چیزی در درونم شکست تا دنیای زیباتر و عاشقانه تری بسازم. شاید اگر آن موقع مرا از یک نمایش کودکانه بیرون نمی کردند، بازیگر نمی شدم. جنگ که اتفاق افتاد، شما در جنوب بودید؟ بله! هشت سال جنگ را ما در اندیمشک بودیم، بیرون از خانه چادرنشینی را تجربه کردیم، شرایط پر از التهابی که تا تجربه اش نکنی متوجه بزرگی آن نمی شوی. مدام نگران بودیم که نکند دور از خانواده بمیریم! برای همین در هر موقعیتی که قرار می گرفتیم تلاش می کردیم خودمان را به جایی برسانیم که بقیه اعضای خانواده هستند. چطور شد که در آن شرایط سخت در جنوب ماندید و مهاجرت نکردید؟ جنگ بود، اما زندگی هم جریان داشت و نمی شد زندگی را رها کرد. ما عاشق زندگی در جنوب بودیم و با چنگ و دندان تلاش می کردیم آن زندگی را حفظ کنیم. با خودمان عهد کرده بودیم اگر قرار است آن زندگی ویران شود، پس ما هم در کنارش باید از بین برویم. زندگی در جنوب آنقدر خوب بود که ما در زمان جنگ هم نتوانستیم آنجا را ترک کنیم. اندیمشک دروازه خوزستان است. جنگ که شروع شد، سربازان عراقی تا پشت رودخانه کرخه هم آمدند، اگر اندیمشک را می گرفتند، خوزستان از ایران جدا می شد. اما ترسیدند و پیشروی نکردند. یادم هست در اوایل جنگ آنقدر نیروهای عراقی به اندیمشک نزدیک شده بودند که با توپ شهر را می زدند، اما چون این شهر در یک فرورفتگی قرار دارد، گلوله های تانک به خارج شهر اصابت می کرد. راه آهن اندیمشک جایی بود که سربازان را به خطوط اول جنگ می برد، پایگاه چهارم هوایی در این شهر بود که به لحاظ نظامی خیلی مهم بود، تیپ 2 زرهی بود و... همه اینها باعث شده بود که اندیمشک اهمیت زیادی پیدا کند و صدام خیلی تلاش کرد این شهر را نابود کند. مردم اندیمشک از اهمیت شهرشان برای دشمن باخبر بودند به همین دلیل کنار هم ماندند تا از آنجا دفاع و آن را حفظ کنند. اتفاقاتی را به چشم دیدم که هنوز هم مبهوت آنها هستم. یادم می آید وقتی عراق منطقه ای را بمباران شیمیایی کرده بود و مجروحان را به اندیمشک می آوردند، مردم در مسیر راه آهن تا بیمارستان شهید بهشتی ایستاده بودند، دستمال در دست داشتند و زمانی که مجروحان را می آوردند کل می کشیدند؛ در آن سنی که بودم نمی فهمیدم این سوگواری و عزاست، ترس است، چه چیزی است؟ اما آنقدر باشکوه بود که اصلا از ذهنم پاک نمی شود. ما ...
روایتی متفاوت از دوستی رهبر انقلاب با اهل سنت/یار دیرین آقا همچنان گمنام در دیار نخل و آفتاب
به گزارش ناب نیوز مرضیه نظرلو نویسنده دفاع مقدس در گفت و گو با خبرنگار ایثار و شهادت عصرهامون ، با بیان اینکه کتاب پسرتفتان آماده ولی چاپ نشده است، اظهار داشت: از آنجایی که در این کتاب از خاطراتی مربوط به تبعید حضرت آقا در ایرانشهر درج شده است منتظر تایید ایشان هستیم. وی ادامه داد: در این اثر به زندگینامه و خاطرات زندگی دکتر احمد آتش دست شهید نابغه ایرانشهری و یار دیرین حضرت آقا ...
پیام تسلیت هنرمندان برای کمدین معروف خندوانه +تصاویر
انتشار عکس زیر در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: به نام حضرت حق ؛ علی جان برادرم ، غم از دست دادن مادر عزیزتان صبری میخواهد عظیم ، برای شما و خانواده محترمتان صبر و شکیبایی و برای آن عزیز در گذشته غفران و رحمت واسعه الهی را خواستارم . امید از امروز هم سفره ارباب اقا امام رضا(ع) باشند. روح تمام مادران سفر کرده شاد و قرین ارامش الهی و خداوند سایه همه بزرگتر ها رو به سر ...
در گفت وگو با معصومه تاجیک، خواهر سه شهید دفاع مقدس مطرح شد: روایت 13 سال گمنامی شهیدی که تا لحظه آخر ...
خواند و دعا می کرد، حالا شما در نظر بگیرید که در سال های بی خبری از "علی اکبر" اصلا لب به گلایه نمی گشود. در حالی که دعای مادرم این بود: خدایا شوهرم و خودم در راه تو شهید شویم، اما در بی خبری از فرزندانم نباشم و آنها را اسیر در دست دشمن نبینم . اما تقدیر خدا چیز دیگری بود برادرم علی اکبر از سال 61 جاویدالاثر شده و حسین بعد از گذشت 13 سال و 4 ماه و یک روز، پیکر مطهرش به آغوش خانواده برگشت. ...
ماجرای نامه رهبری درباره انتقال بیمارستان گلستان+تصاویر
مردم خوزستان و تفرقه افکنی حزب بعث عراق، توطئه ای ناکام بود. امدادرسانی و طب رزم از بخش های جدایی ناپذیر جنگ تحمیلی است و این مهم در روزهای آغازین جنگ و در آن شرایط پرالتهاب، ویژگی های خاصی داشت که در گفتگو با دکتر محمد پدرام، رئیس بیمارستان گلستان اهواز به عنوان یکی از مهم ترین مراکز درمانی پشت جبهه در روزهای ابتدای جنگ شرایط ویژهٔ آن دوران را مشخص می کند. پدرام، سال ها در ...
رویش بیشتر از ریزش!/ هیچ گاه خون شهدا پایمال نمی شود
ولایت فقیه بود. در کل نکات وصیت نامه حسین سه موضوع اصلی بود:1-دشمن را شاد نکنید 2-همیشه مدافع حق باشید 3-حجاب وپیروی از ولایت -از روزی که خبر شهادت برادرتان را دادند چیزی به یاد دارید؟ زمانی که خبر شهادت برادرم را آوردند دوران نامزدی من با همسرم بود. همسرم در خاطراتی بیان کرد آن روز با حاج آقای عبدوس برای گفتن این خبر به سمت خانه ی ما آمدند اما آقای عبدوس جلوی در ...
شهدا را به جوانان معرفی کنیم / در شهر صحبتی از مهرابی ها ، هراتی ها نیست !
چیزی نگفت جز اینکه با یورش کشور عراق به ایران ما ده روز بیشتر توانایی استادگی را نداریم! ایشان یک افسر زبده زمان رژیم شاهنشاهی بود و در هنگ ژاندارمری به عنوان مسئول اطلاعات عملیات مشغول بوده است و یقینا با اطلاعات کاملی این حرف را زده بود. در په سنی اعزام به جبهه شدید؟ در 19 سالگی و بعد از خدمت مقدس سربازی اعزام شدم. بعد از شروع جنگ تحمیلی در کجا و مشغول ...
بیم و امید انتخابات 96؛ اصلاح طلبان و اعتدالیون،همه در رقابت با روحانی
.... نهاوندیان رئیس دفتر روحانی است که در این مدت مجوز اقامتش در آمریکا برای او دردسرساز شد و هر چند وقت یک بار شایعاتی مبنی بر برکناری وی از این سمت در فضای مجازی می چرخید. شاید نهاوندیان هم کاندیدایی دیگر باشد. سکوت معنادار عارف مقدمه کاندیداتوری انتخابات محمد رضا عارف که از انتخابات سال 92 به خاطر مجبور شدن به انصراف از انتخابات، دلخوری های جدی دارد، در انتخابات ریاست مجلس ...
خدایا برای بهشت و جهنمت به جبهه نیامده ام
سنگ زدند و آتش بر سرش ریختند اما ما امتت پس از قرن ها که صدای حسین تو بگوشمان رسید در راه حسینت خون ها دادیم. علی اصغرها دادیم، علی اکبرها دادیم و بچه های ما یتیم شدند و خانه هایمان ویران شد و زن و بچه های ما اسیر شدند و شب و روز بر سر ما آتش ریختند به امید اینکه در پیشگاه خدا شفیع ما باشید و خدا از ما راضی باشد. اما یا رسول الله ما هیچ کس را نداریم، آقاجان ما هم مثل حسینت ...
ما به سوی میدان نبرد پرواز می کنیم
البته نماینده ی امام در شورای عالی دفاع بودم آن روز و سخنگوی شورای عالی دفاع بودم. اما خب هیچکاری دستمان نبود، می رفتیم توی مرکز فرماندهی توی ستاد مشترک آن جا می نشستیم یک صبح تا ظهر، یک ظهر تا شب، ظهر آن جا می ماندم، گاهی شبها من در ستاد مشترک می ماندم خانه نمی آمدم همه اش دوندگی، همه اش تلاش، اما قیچی دست دیگری است که ببرد، کلید دست دیگری است که باز کند یا ببندد... مرتب از دزفول، از اهواز، از ...
رواییتی از زندگی و وصیت نامه شهید دانشجو مرتضی اردانی
فرستاده او و خاتم النبیین است. معتقدم که ولایت فقیه ضامن پیروزی ما و مملکت ما و اسلام است، زیرا رهنمودهای رهبری یکی از رموز پیروزی است. و بالأخره در آستانه حلول سال جدید که بیش از 18 ماه از جنگ تحمیلی می گذرد، رایحه ی دل انگیز پیروزی مشام امت انقلابی و به خصوص رزمندگان جبهه حق علیه باطل را نوازش می دهد و در این مدت این ملت آنچه را داشتند در طبق اخلاص گذاشتند، پیشکش رزمندگان جبهه ...
ایثار، از خودگذشتگی و فداکاری درس آموخته های یک رزمنده سال های دفاع مقدس/ وصیت نامه شهدا راه گشای مسیر ...
با آغاز جنگ پیش از اعزام در سن 20 سالگی در بسیج فعالیت و کمک می کردم؛ خانواده با حضور من در جبهه در مرحله اول اعزامم کاملا موافق بودندو به تصمیم وانتخاب من احترام می گذاشتند؛ ولی با شهادت برادرم محمدتقی و دامادم محمدرضا در اعزام های بعدی که به جبهه می رفتم کمی سختگیری می کردند و نگران بودند. این رزمنده سال های جنگ با اشاره به همرزمی اش در دوران جنگ با سرداران صباغ و مهدوی نژاد در خصوص ...
جنگ بر سر سفره هایمان بود/ مرزنشینان سر دشمن بعثی را بریدند
برادرهایم در عملیات بیت المقدس در آزادسازی خرمشهر شهید شد، وی یک سال از من کوچکتر بود. دیگر برادرم نیز در عملیات عاشورای دو در ایلام به مدت پنج سال به اسارت حزب بعث درآمد، این برادرم پنج سال از من کوچکتر بود. زمان محاصره شهرستان آبادان در 12 بهمن ماه 59 بود که ازدواج کردم و سه تا از فرزندانم نیز در زمان جنگ در آبادان به دنیا آمدند. نه فقط من بلکه خیلی های دیگر در آن زمان ازدواج کردند زیرا مردم می ...
خاک مان ناموسمان بود + تصاویر
جامانده از آن روزها و عکسهایم را به مدرسه ببرد. ** زمان زیادی از فروکش کردن درگیری های داخلی خرمشهر نگذشته بود که این بار جنگ شکل دیگری به خود گرفت، باز هم در خرمشهر ماندید؟ -- بله. بلافاصله بعد از اینکه امام دستور تشکیل ارتش 20میلیونی را داد وارد بسیج خواهران خرمشهر شدم، در آن مقطع سکینه، خواهرم و زن برادرم به ما آموزش نظامی می دادند و بعد از آن هم در جهاد سازندگی حضور داشتم ...
لزوم تذکر به سخنگوی دولت برای حفظ حرمت مراجع
خاطرنشان کرد: عملیات ثامن الائمه که با فرمان امام برای شکستن حصر آبادان آغاز شد سرآغاز فصل جدیدی بود که هم منجر به تغییر استراتژی جنگ در بعد خودی وم هم تغییر مواضع سیاسی و نظامی جبهه مقابل یعنی دشمن شد. وی افزود: عراق تصور می کرد با جنگ پرشدت و کوتاه مدت می تواند ظرف مدت یک هفته به اهداف خود برسد اما پس از گذشت سه روز از آغاز جنگ تحلیلگران نظامی جهان رسما اعلام کردند که صدام در دستیابی به ...
خاطرات پزشک افغان؛ تابستان در افغانستان و زمستان در ایران می جنگیدم
عنوان دانشجویان پیرو خط امام با همه ارگان ها ارتباط داشتیم. ما شعاری داشتیم به نام اسلام، مکتب توحید امت (بیانگر آرمان های میلیونی مردم افغانستان و دانشجویان پیرو خط امام). بعد از اینکه دانشجویان پیرو خط امام در ایران شکل گرفتند، برخی ما را با هم اشتباه می گرفتند. ما با شهید محمد منتظری آشنا بودیم و از سال 58 با یکی از دوستانم که متخصص عفونی است و مدیر رادیو دری مشهد است، به جهاد قزوین ...
دیدار نایب رییس فدراسیون پرورش اندام از خانواده شهید هادی
سراغ خانواده های دیگر شهدا که ناشناس مانده اند برویم و از آنها هم یادی کنیم. می گوید: در ماه رمضان هر شب به خانه یکی از شهدا می رویم. بعضی خانواده ها هستند که باوجود گذشت سی سال از جنگ، زنگ خانه شان را نزده اند؛ چه از طرف بنیاد شهید، چه از طرف خبرنگاران. مثل شهید جعفر جنگ روی که ورزشکار و از سرداران سپاه هم بوده اند، اما اصلا از او یادی نمیشود. خانواده هایشان هم هستند; خیلی غریبند. هنوز صحبت هایش به ...
پیکر مثله شده، پدر را نابینا کرد
شهید اروجعلی شکری در تاریخ 10فروردین 1342 در لالجین همدان دیده به جهان گشود. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود. اروجعلی فرزند دوم خانواده بود. او تا سوم ابتدایی درس خواند و سپس برای تامین معاش در کارگاه صنایع دستی سفال و سرامیک مشغول به کار شد. با اوج گیری مبارزات انقلابی ملت ایران در سال 1357 او نیز مانند سایر هموطنانش در راهپیمایی ها شرکت می کرد. پس از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ و ...
فرماندهان شهیدی که هنوز هم غریبند
لشکر 27 محمد رسول الله (ص) شرکت داشت و در این عملیات نیز از ناحیه پا مجروح شد و علیرغم مجروحیت های زیاد و متوالی لحظه ای از حضور در جبهه ها غفلت نکرد. آقا مهدی در اوائل سال 62 با تشکیل تیپ نبی اکرم (ص) در کرمانشاه بدرخواست فرمانده وقت این تیپ (سردار ناصح ) به غرب کشور اعزام شد و بعنوان فرمانده طرح و عملیات تیپ مشغول بکار گردید و در نهایت پس از تحمل مشقات فراوان جسمی و مجروحیت در منطقه چنگوله ...