سایر منابع:
سایر خبرها
درد می کشیم از نوع واقعی!
این را می گوید؟. به هر حال مدتی بعد به جبهه رفتم و بعد از سه ماه که بهترین دوستانم شهید شدند دوباره به خانه برگشتم پس از مدتی با جواد سلیمانی که جان باز قطع پا بود به عنوان مسئول بنیادشهید شدم. و چندماهی به ارائه خدمات پرداختم دوباره به جبهه رفتم اما هر که مرا را می دید می گفت فلانی برو به درس ومشقت بچسب ، جنگ به تو نیازی ندارد ، اما صادقانه و به خدای محمد(ص)قسم بجز به جنگ و ...
با التماس و گریه بالاخره به آرزویم رسیدم/ از مفقود الاثری تا 2 بار استحمام در طول 28 ماه اسارت
مقدس را داشتم که بعلت سن کم، فرماندهان وقت بسیج اجازه حضور در جبهه را نمی دادند. شهرام کول زاده در ادامه به خبرنگار اوشیدا گفت: تا اینکه پس از 2 بار حضور مرحوم پدرم غلامرضا کول زاده که منجر به مجروحیت و جانبازشدن ایشان در سال 64 در عملیات والفجر هشت شد با وجود اینکه تک پسرخانواده و محصل سال اول رشته علوم تجربی دبیرستان شهید کیخا زابل بودم و آموزشهای اولیه نظامی و عقیدتی را نزد شهید ...
خاطرات آزاده فاطمه ناهیدی
های دایی ام بیمار بودند. دایی گفت: اگه می خواهی کمک کنی، به بچّه های من کمک کن. گفتم: بچّه های تو این جامعه همه چی دارن. اگه خون نداشتن، تو بهشون خون می دی، ولی اون که تو جبهه است، کسی رو نداره بهش کمک کنه. پدرم می دانست که وقتی می گویم می خواهم بروم، می روم. تنها چیزی که گفت این بود: به خدا می سپارمت. مادرم هم به کارهای من عادت داشت. فقط گفت: داداش دیگه چیزی نگو ...
با دستکاری شناسنامه و جابجایی پرونده راهی جبهه شدم - دفاع مقدس؛ جنگ جهانی سوم علیه ایران بود
نمی دادند. برای ورود به جبهه تلاش های بسیار و مراجعات زیادی داشتم، حتی گاهی ما را سینه خیز برده تا توان جسمی ما را بسنجند و باب شوخی را نیز باز می کردند که به نتیجه نمی رسید. شبی در مسجد محله پای منبر یکی از مبلغین مشغول شنیدن سخنان او بودم که به مناسبتی، مطلبی را گفت که برایم جالب بود؛ ولی نمی دانم سندی داشت یا مسئله ای ذوقی بود. آن روحانی در اواسط صحبت خود گفت: اگر ...
شهید حاج محمدابراهیم همت،سردار عاشورایی که در جریان عملیات خیبر مقاومت کردو مانع بازپسگیری جزیره مجنون شد
نمی ارزد من "محمد مهدی همت" ام، فرزند شهید حاج "محمد ابراهیم همت" و البته به این میراث داری افتخار می کنم. سرم بلند است که من را به نام سردار پر آوازه جبهه های ایران می شناسند. قبول دارم که فقط فرزند یک آدم خوب بودن مساوی خوبی نیست و هر کسی را به کارنامه خودش می سنجند، اما این را هم باید صادقانه بگویم که وقتی نام پدرم را می شنوم و من را هم نام او صدا می کنند، احساس غرور می کنم ...
لطفا نگویید: خدا این شهید را بیامرزد!
چهره اونا متوجه می شدم که شهید خواهند شد و باهاشون عکس می گرفتم این جوون 21 ساله که ظاهرا اسمش مهدی تات بود، رمز و راز 30 ساله منو باز کرد و مشکل بزرگی رو از دلم بیرون کرد! شهدا، به خاطر کارهایی خیری که می کردند، هی چهره شون خوشگلتر، زیباتر و نورانی تر می شد. ای وای! دقیقا زد توی هدف. همین بود که احساس می کردم نگاهشون، چشماشون، قیافشون و ... خلاصه همه چیزشون خیلی ...
مزاح جالب حضرت امام با شهید هاشمی نژاد
. *نوع موضوعاتی که در این جلسات خانوادگی مطرح می شدند، چه چیزهائی بودند؟ همه بچه ها خیلی کوچک بودیم و طبیعتا مطالب ساده را مطرح می کردند. من خودم نوجوان بودم و بقیه بچه ها از من هم کوچک تر بودند. البته من گاهی در جلساتی که ایشان بیرون از خانه داشتند، شرکت می کردم و برای من هم سئوالاتی پیش می آمد که می پرسیدم و صحبت ما بیشتر این گونه بود. در موضوعات درسی هم یادم هست که من همیشه در ...
عاشقی لب مرز
، گویی او هم بهت زده از خشونت و آدم کشی برای گالش خود می گریست. در این میان دکتر سنجقی3 در اواسط سال 62 برایم پیغام فرستاد که به منطقه 11 سپاه قرارگاه حمزه سیدالشهدا بروم. با همه خاطرات جاده های پرپیچ و خم، از شمال به تهران برگشتم؛ رفتم 10 متری سوم جوادیه، منزل مرحوم پدرم، نرگس و حسن و صالح را در خانه پدری گذاشتم. من با بوسیدن پدر و مادرم، خسته سوار ماشین رضا نقدی2 شدم. (نمی دانم چه شد که در این ...
سینما به دفاع مقدس ادای دین نکرد
از ایران جدا می شد. اما ترسیدند و پیشروی نکردند. یادم هست در اوایل جنگ آنقدر نیروهای عراقی به اندیمشک نزدیک شده بودند که با توپ شهر را می زدند، اما چون این شهر در یک فرورفتگی قرار دارد، گلوله های تانک به خارج شهر اصابت می کرد. راه آهن اندیمشک جایی بود که سربازان را به خطوط اول جنگ می برد، پایگاه چهارم هوایی در این شهر بود که به لحاظ نظامی خیلی مهم بود، تیپ 2 زرهی بود و... همه اینها باعث شده بود ...
در گفت وگو با معصومه تاجیک، خواهر سه شهید دفاع مقدس مطرح شد: روایت 13 سال گمنامی شهیدی که تا لحظه آخر ...
به گزارش زنان کویر ، طنین یاس ، در بخش اول این گفت وگو " معصومه تاجیک" خواهرشهیدان علی اکبر، حسین و داوود تاجیک، روایت زندگی پدر و مادر و گوشه ای از خاطرات شهید جاویدالاثر علی اکبر را تعریف کرد. در این بخش به بازخوانی زندگی شهیدان حسین و داوود تاجیک می پردازیم. ازشهید حسین تاجیک، برایمان بگویید؟ حسین، از ابتدای تولد بسیار مظلوم و مهربان بود. از نظر چهره به پدرم شباهت داشت. بسیار به مسائل عقیدتی مخصوصا مس ...
با تأسی از حضرت زینب(س) داغ عزیزانم را تحمل می کنم/ بدحجابی؛ پاسخی شایسته به ایثار شهدا نیست
سال 62 در عملیات والفجر چهار به مقام رفیع شهادت نائل آمد و فرزند دیگرم به نام "محسن" پانزده سال بیشتر سن نداشت از طرف بسیج مسجد به جبهه اعزام شد که در سال 65 در منطقه فکه به شهادت رسید. مادر شهیدان مقدم جو افزود: همسرم با رفتن محسن به جبهه موافق نبود، چون ما مهدی را هم از دست داده بودیم اما وقتی با اصرار محسن مواجه شد؛ رضایت دادند که هم به جبهه برود. قسمت پروردگار این بود که محسن پانزده ...
آرپی جی زن جنگ برترین دانشمند ایران شد!
...؛ ما هر چه داریم از جبهه داریم، از روح این شهدا داریم، از مردم داریم. * چه خاطراتی از لحظات شهادت وزوایی دارید؟ چطور شد که بالا سر او رفتید و رویش چفیه انداختید؟ من در عملیات فتح المبین تک تیرانداز بودم، اما در عملیات بیت المقدس آرپی جی زن شدم. در مرحله دوم این عملیات که به مشکل بر خوردیم و شکست خوردیم بود که شهید وزوایی کنار جاده خرمشهر-اهواز شهید شد. در آن عملیات ...
ماهتاب؛ دختری به دنبال هویت گمشده
می نشیند. برایم کوتاهی یا بلندی نقش اهمیت ندارد و دلم می خواهد کارم را به بهترین شکل انجام بدهم. وی درباره ویژگی کار کردن در رادیو گفت: خانه اول من تئاتر است و خانه دوم رادیو و بعد از آن فیلم و سریال مهم است. من رادیو را خیلی دوست دارم و از سال 1353 که دانشجو بودم رادیو مثل خانه ام بود، چون در رادیو و تئاتر خیلی به شنونده نزدیک هستیم. خواهر گمشده شهریار حمزیان، دیگر بازیگر ...
دفاعی که مقدس بود
دفاع مقدس را می زد. نینوا ی رسول ملاقلی پور، آوای غیب سعید حاجی میری، انسان و اسلحه مجتبی راعی، در مسلخ عشق کمال تبریزی، کانی مانگا سیف الله داد، عقاب ها ساموئل خاچیکیان و عروسی خوبان محسن مخملباف، فیلم های موفقی بودند که در ادامه جریان، جنگ در جبهه ها را مورد توجه قرار دادند و تا پایان دهه 60 در سینمای ایران ساخته شدند. دیده بان ابراهیم حاتمی کیا، دندان مار مسعود کیمیایی، در کوچه های عشق خسرو ...
ناگفته های شنیدنی محسن رضایی از دوران دفاع مقدس +ویدیو
بیشترین نقش را داشتند. مخصوصا آقای هاشمی در صحنه های عملیات می آمد و حضور پیدا می کرد. هر دو عزیز تجربه حکومت داری نداشتند. یک مقدار آشنایی با مسائل نظامی داشتند. تجربه حکومت داری که مثلا چهل سال و پنجاه سال تجربه حکومت داری داشته باشند. نداشتند. محسن رضایی ادامه داد: خود ما فرماندهان هم در جنگی شرکت نداشتیم. قبل از انقلاب کار چریکی می کردیم و اسلحه را می شناختیم اما کاری که بیاییم و جنگ را ...
نجات جان بازیگر پایتخت با سازدهنی
: برای کار در پایتخت به دلیل همکاری قبلی با محسن تنابنده، تست ندادم و فقط 20روز تمرین کردم. او در پاسخ به مهران مدیری که سن و زمان اردواجش را پرسید، گفت: 40سال دارم و سال 88 ازدواج کردم که من و همسرم بعد از 10سال به هم رسیدیم. این بازیگر درباره نجات جانش به وسیله ساز دهنی در کودکی گفت: من خیلی پرحرف بودم و پدرم یکبار سوغاتی برایم ساز دهنی آورد. من شب و روز ساز می زدم تا اینکه ...
شهادت با ساق های قرمز
همیشه کنار فوتبال کار می کردی در بخشی از کتاب و به روایت مادر شهید یعنی زهرا حاج علی اکبری قمی می خوانیم: فوتبال ورزش بی خطری نیست. تو را قبلا هم با سر خونی دیده بودم. آنقدر زیاد که از حساب خارج است. یک بار، بعد از این که با موتور توی گودال افتادی. همان وقتی که ما پشت وانت برادرت اکبر بودیم و تو با موتور پشت سرمان می آمدی و از بهشت زهرا(س) بر می گشتیم. سر خونی تو را، بعد از ...
ارادت شهدا به سیدالشهدا
...: هم توی سیادتم شک کرده بودم هم می خواستم بدونم شهید می شم یا نه؟ یه شب امام حسین علیه السلام رو خواب دیدم. آقا دست به سرم کشید و فرمود: یا بنی! انت مقتول؛ پسرم! تو شهید می شوی . فهمیدم هم سیدم هم شهید می شم.... راوی: ایت الله فاضلیان، امام جمعه ملایر مشخصات شهید: شهید محمدباقر مؤمنی راد لشکر 32 انصار ...
کوچه ای کوچک با 30 شهید +تصاویر
به دیوار سه حسین داشتند که حالا هر سه آنها شهیدند، حسین زاغه ای، حسین مظاهری و حسین فرهادی؛ همسایگانی بودند که امروز در آسمان هم خانه شده اند. دیوارهای ساده و گلی این کوچه با شهیدانش قطعه ای از آسمان است که این گونه 30 پروانه عاشق و قریب به 300 ایثارگر را روانه جبهه ها کرده است. هشت سال دفاع مقدس گواهی می دهد که مردان این کوچه برای دفاع از اسلام در شهر نبودند و زن هایش و پیرهایش نیز ...
ماجرای ملاقات با حاج احمد متوسلیان / شهدای شنام هنوز تفحص نشده اند
بسیجی 16 ساله، سردی ارتباط ارتش و سپاه را می دیدم. ما دوست داشتیم به آنها سلام کنیم اما آنها سلام نمی کردند یا سرد بودند. آنها نیز امید داشتند اتفاقی بیفتد که شاید بنی صدر برگردد. باور نمی کردند بنی صدر خائن است. بالای کوتخت که رفتیم ما را توجیه کردند. آقای امینی از اصفهانی و شهید حسین قجه ای با ما صحبت کردند. پدرش شهید قجه ای (حاج جواد) هم آشپز آنجا بود. ما را در رابطه با روستاها توجیه ...
چتربازی که هرگز چترش بسته نشد
... - نه. چیز خاصی نبود. تمام کارهای رزمی تیپ هوابرد را انجام دادم. دوره هایم همه تمام شد و وارد مربی گری چتربازی شدم. فاش نیوز: از زمان ورودتان به جنگ چقدر گذشته؟ - 65/5/13 وارد جبهه شدم تا سال 67 در جبهه بودم. در عملیات مرصاد شرکت داشتم. فکر می کنم سال 68 بود. در سال 67 که داشتم دوره چتربازی را می دیدم، در عملیات مرصاد هم شرکت داشتم. این ها همه تداوم داشت تا سال 68 که ...
دفاع مقدس، دفاع از ارزش ها با خون شهدا
، برای دیدار حضرت امام خمینی(ره) به جماران تهران رفته بودیم، چون شهیدان به پسر کوچکم (حاج احمد) و دخترهایم قول داده بودند که آنها را به زیارت حضرت امام خمینی(ره) ببرند. پس از شهادت آنها به عوض آنها من آنها را به زیارت امام خمینی(ره) برده بودم، لحظه ای رسیدیم که حضرت امام صحبت خود را به پایان رسانده بودند و داشتند تشریف می بردند. احمد شروع به گریه کرد و گفت که من تا امام را نبینم بر نمی گردم، مردم ...
شیر حور و فرمانده عملیات بدر که پیکر مطهرش همانند برادر شهیدش به وطن بازنگشت
بچه ها روحیه بدم. عراقی ها رو هم بترسونم. می خوام یه کاری کنم او نا فکر کنن نیروهامون خیلی زیاده. چند روز مانده بود تا عملیات بدر. جایی که بودیم از همه جلوتر بود. هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز عراقی ها . توی سنگر کمین ، پشت پدافند تک لول، نشسته بودم و دیده بانی می کردم. دیدم یک قایق به طرفم می آید. نشانه گرفتم و خواستم بزنم. جلوتر آمد ، دیدم آقا مهدی است. نمی دانم چه شد ، زدم زیر گریه . از ...
از آغاز زندگی مشترک تجربه یک زندگی عاشقانه را داشتم/خواندن نماز اول وقت، زیارت عاشورا و نافله شب از ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ محبوبه پارسائیان همسر شهید علی اکبر حسین پور یکی از سرداران دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار گوهرشادنیوز، با بیان اینکه مستقیم با جنگ حواشی آن در اتباط بوده است، افزود: شهید حسین پور در مناطق جنگی متعددی حضور داشتند از جمله همدان، ارومیه، اهواز و باختران که البته من نیز در همه این مناطق همراه ایشان بودم به همین جهت هم طعم تلخ جنگ را از نزدیک چشیدم. ...
از عدم تولید وقتی کوه گم شد تا نگاه غیرمنصفانه به متوسلیان
تعداد 50 یا 60 نفر، سرداران دفاع مقدس بودند. در این مراسم برای اولین بار قرار شد نام حاج احمد متوسلیان نیز مطرح شود. وی افزود: در ابتدای کارمان کمی سختی پیش رو داشتیم، چون نمی دانستیم این شخصیت باید به چه عنوان شناسانده شود. در کلامی عده ای معتقد بودند که وی دیپلمات است و نباید به عنوان فرمانده جنگ معرفی شود. در همان زمان من در لشکر 27 معاون فرهنگی بودم و بخشی از برگزاری کنگره شهدای استان ...
شوخ طبعی های شهدای بروجن در دوران دفاع مقدس
خیلی ها شهید و زخمی شده بودند و روحیه ها به هم ریخته بود همه را دور خودش جمع کرد بچه ها بیایید ببینید من یک ماشین گیرم آمد یکی پرسید چطوری حاج آقا گفت شاید داداش من شهیدشده باشد و من صاحب یک ماشین شده باشم یکی از بچه های گردان که برادرش توی آن لشکر بود گفت حاج آقا حالاکه می روی ببین من هم صاحب ماشین شدم با این ترفند و شوخی حاج آقا دوباره روحیه ها شاداب شد. شهید مقنع از بچه های بااخلاص و ...
بنیاد در آینه مطبوعات
گرفته و تمام کفر بسیج شده برای اینکه اسلام را از روی کره زمین براندازی کند و اگر ما توانستیم در جبهه گیری مقابل کفر در این نظام همه اسلام را مقابل همه کفر قرار دهیم، صلابت و اقتدار چشم کفر را کور می کند.خطیب جمعه مشهد با تاکید بر اینکه امروز وظیفه ماست که همه اسلام را مقابل همه کفر قرار دهیم، خاطرنشان کرد: اگر با درست انجام ندادن وظیفه و تسامح با کفر ارزش های دینی و حدود الهی زیر پا گذاشته شود، به ...
خاطراتی تلخ و شیرین از دوران دفاع مقدس
محمد باقر عباسی سملی: ضمن گرامی داشت هفته دفاع مقدس، علو درجات برای شهدای جنگ تحمیلی و آرزوی شفای عاجل برای بیماری نمک ناشناسی آن بخش از مسئولین نظام که این روزها به قول حضرت امام (ره) بر سر ارث پدریشان دعوا دارند، برخی از عرفا یکی از راه های رسیدن به خداوند باری تعالی را اینگونه بیان می دارند که چون گستره ی شعاع عقل و اندیشه انسان محاط در محیط ...
شب عاشورا امام حسین (ع) و یارانش چه می کردند؟
حسین بن علی (ع) نزدیک غروب تاسوعا پس از آن که از طرف دشمن مهلت داده شد (یا پس از نماز مغرب) در میان افراد بنی هاشم و یاران خویش قرار گرفت. اتمام حجت امام با یاران امام یاران خود را در شب عاشورا به گرد خود آورد. امام سجاد (ع) می فرماید: من با اینکه بیمار بودم، نزدیک شدم ببینم پدرم به آنان چه می گوید، شنیدم رو به اصحاب کرد و پس از حمد و ثنا فرمود: اما بعد و انی لا اعلم اصحابا ...
طلاق زلزله ای خاموش
. پدر و مادرم با ازدواج من و محسن مخالف بودند اما من عاشقش بودم. با شوهرم در مهمانی یکی از دوستانم آشنا شدم، همه چیز خوب بود تا اینکه فهمیدم معتاد است. من نمی توانم با مردی که معتاد است زندگی کنم، الان هم تقاضای طلاق داده ام و مهریه ام را هم نمی خواهم.” به او می گویم”: اگر اعتیادش را ترک کند، حاضری از طلاق منصرف شوی؟” مریم روی صندلی می نشیند و بدون اندکی فکر کردن، ادامه می دهد:” نه، هرگز. راستش را ...