سایر منابع:
سایر خبرها
دوکوهه، محل تلاقی فرشیان و عرشیان
دوکوهه آخرین ایستگاه قطار بود؛ بچه ها از همین جا به مناطق مختلف در خطوط مقدم اعزام می شدند، دوکوهه نام آشنای همه رزمنده هاست. ردپای همه شهیدان را می توانی توی دوکوهه پیدا کنی، دوکوهه پادگانی نزدیک اندیمشک و متعلق به ارتش که زمان جنگ، بخش جنوبی آن سهم سپاه شد. این ساختمان های خالی هر کدام حکایتی برای خودشان دارند که وقتی گوشات را روی دیوار هر کدام که بگذاری، صدایی می شنوی، صدای یکی که روضه ...
کتاب آن 23 نفر خاطرات آزاده احمد یوسف زاده
، نه میدان جنگ. ما خواهان صلحیم. اما ایران به آتش جنگ دامن می زند... منصور محمود آبادی متولد 1347: کمی بعد صدام پرسید، کی می تواند جوک بگوید. بچه ها چیزی نگفتند. دوباره خودش گفت: خوب عیبی ندارد، حالا من از دخترم می خواهم یک جوک بگوید. بعد رو کرد به دخترش حلا و گفت: حلا، تو یک جوک می گویی؟ حلا که به نظر نقاشی می کشید جواب داد: نه! نمی گویم. بچه ها خنده شان گرفت. این خنده ها ...
خاطرات آزاده فاطمه ناهیدی
با هر سیگاری که می کشی، یک ساعت از عمرت کم می شه... به فکر فرو رفته بود. بعد با خنده گفت: حالا این را تا آخر بکشم یا نه؟ گفتم: من فقط وظیفه ام بود به شما بگم. سیگار را خاموش کرد و دیگر هم نکشید. روحیه خاص خودش را داشت. سه روز در گیلان غرب ماندیم و بعد به طرف کرمانشاه حرکت کردیم. جنگ در غرب کاهش پیدا کرده امّا در جنوب شدت یافته بود. برای همین بعد از ظهر ...
علی فریدونی: در مورد جنگ باید مستند و بدون اغراق حرف بزنیم/ تلویزیون چهره بدی از جنگ ارائه داده است
مطرح می کند که نحوه اعلام بازنشستگی او پس از 35 سال انجام کار خبری یکی از این گلایه ها است. متن گفت و گوی علی فریدونی با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران را در ادامه می خوانید: فعالیت شما در دفاع مقدس به چه شکل شروع شد؟ یک ماه بعد از شروع جنگ من وارد جنگ شدم. یعنی 31 شهریور که جنگ شروع شد من 30 مهر وارد جنگ شدم. آن زمان هنوز در لابراتوار بودم. یعنی عکاسی می ...
هنوز هم شور و اشتیاق دوران دفاع مقدس را دارم/ اگر لازم باشد دوباره در هر جبهه ای جانم را فدای انقلاب و ...
جنگ به صدا در آمد و رژیم بعث عراق جنگ را علیه جمهوری اسلامی آغاز کرد شما کجا بودید و کمی از حال و هوای آن روزها برایمان بگویید؟ من در کویت مشغول کار بودم و بعد از ده سال دوری از خانوداه به شهرم اهرم برگشتم که سال 1362 در زمان جنگ بود، بعد از دو ماه که از سفر برگشته بودم ازدواج کردم. زمانی که در خارج مشغول کار بودم (اگر دروغ بگوییم پیش خداوند شرمنده ام) به شوق دفاع از وطنم 700 تومان ...
درد می کشیم از نوع واقعی!
که به آرزویش رسیده بود و همه جسمش باگلوله توپ رفته بود به فکر پدرم بودم و سنگرهایی که روزهای قبل از ان بهترین بندگان خدا را در خود جای داده بود و من اصلا دنبال مدرک وبرنامه ایی نبودیم. سال ها گذشت و جنگ تمام شد قلب مان شکست طولی نکشید که امام هم هجرت کرد این بار درحقیقت یتیم واقعی شدیم ، کمرمان شکست و بعد از آن گوشه خانه کز کرده بودیم . سرمان را مثلا گرم یک زتدگی کاملا بسته و ...
چتربازی که هرگز چترش بسته نشد
65 بود. یادم است که در آن سال ها متولدین سال 48 را می بردند و من متولد 49 بودم و یک سال سنم کم بود. با دستکاری شناسنامه و یک سال بزرگ کردن سنم، توانستم به جبهه بروم. فاش نیوز: چند بچه هستید؟ - خانواده ما 6 فرزند دارد. 2 برادر و 4 خواهر هستیم. فاش نیوز: پس یک برادر دیگر دارید؟ - بله یک برادر دارم که البته برادرم از سرداران جنگ بود. فرمانده تیپ 66 هوابرد در ...
دفاع مقدس، دفاع از ارزش ها با خون شهدا
... *حاج آقا آذربادی، خانواده شما در دوران انقلاب و دفاع مقدس نقش آفرینی های مختلفی داشته است. در خصوص خاطرات سالهای مبارزه و دفاع بفرمایید. من، حسن آذرآبادی حقّ در سال 1306 در محلّۀ شهریار تبریز متولّد شدم. خودم و فرزندانم همیشه در تظاهرات و راهپیمایی های انقلاب شرکت می کردیم، اکثراً در مسجد جامع تبریز متمرکز بودیم، روز 29 بهمن سال 1356 در مقابل مسجد قزللی در تظاهرات حضور داشتم ...
ایستاده در میدان مین
آزاده و جانباز جنگ تحمیلی که فصل مشترک حرف هایش به یک جا می رسد؛ منطقه ای که نامش لرزه می اندازد به تن خیلی ها؛ میدان مین! همان جا که قدم ها یاری نمی کند، پاها سست می شود و دهان ها خشک. سردار حاج باقری و همرزمانش اما با میدان مین، خاطره ها دارند؛ قرار عاشقی شان اصلا از همین میدان شروع شده؛ از عملیات تخریب و باز کردن معبر برای عبور رزمنده های اسلام. هفته دفاع مقدس بهانه ای است تا پای حرف های او بنش ...
جنگ جنگ تا پیروزی ؛ روایتی تازه از اجرای سرود در جبهه ها
بزرگترهای مسجد بود و برای کارهای مسجد کلی زحمت می کشید پا پیش گذاشت؛ تازه کلاس قرآن مان تمام شده بود که آمد و بعد از خوش و بش و احوال پرسی سر بحث را باز کرد و گفت: چرا بچه هایی که صدای خوبی دارن، دور هم جمع نمی شن سرود بخونن؟ همه مساجد گروه سرود دارن، اگه ما هم یه گروه سرود راه بندازیم خیلی خوب می شه! می تونیم تو مراسمای مسجد از شون استفاده کنیم. کیا حاضرن توی گروه عضو بشن؟ هفت هشت نفری ...
بازنشستگی = سر خط
مرجان مرتضوی زمانی که دانشجو بود یعنی از سال 70 وارد شهرداری تهران شد و بعد از 3،2سال کار کردن به سازمان پایانه های شهرداری رفت و به عنوان مدیر روابط عمومی کار خود را دنبال کرد؛ بعد از آنکه مدیر روابط عمومی شدم 5،4 سال نیز مدیر پایانه ها بودم و 2 سال هم در شهرداری منطقه 7 مسئولیت تبلیغات را برعهده داشتم و سپس مجددا به سازمان پایانه ها بازگشتم. در این زمان علاوه بر حضور در بخش روابط عمومی، مدیر امور بانوان و مسئول بهداشت کلیه پایانه ها نیز بودم. آن ...
یک رزمنده: با سیم سر پاسدارها را می بریدند!
...: نوجوان رزمنده و تخریبچی لشکر 27 محمد رسول الله(ص) می گوید: سال 65 در ایامی که داشتم امتحان ثلث سوم خرداد را می دادم اعزام شدم اما عشق به جبهه رفتن مربوط به این زمان نبود و به سال 63 برمی گشت. به گزارش مشرق، ثبت خاطرات رزمندگان در هر سطح و رسته و مقامی که بودند، اثری ارزشمند برای آیندگان است که 50 سال بعد، ارزشش نمایان تر و واضح تر می شود. در آخرین گفتگوی مجموعه هفته دفاع؛ هفت ...
با شناسایی پیکر بهروز بعد از 31 سال قلبم آرام گرفت/ مادران شهدا فرزندانشان را تبلیغ نمی کنند
عروس شدم؛ در این ساختمان بهروز را از زیر قرآن برای رفتن به جبهه رد کردم، 31 سال از بهروز بی خبر بودم، در خانه مان موزه ای درست کرده و عکس ها و وسایل پسرم را در آن گذاشته بودم، خانه را نذاشتم بسازنند می گفتم بچه ام بهروز بر می گردد یه وقت، خونه رو پیدا نمی کند. بالاخره هم آمد، تشییع پیکر باشکوهی بود، قاب عکس پدرش را روی تابوتش گذاشتیم... و بعد با حس مادرانه ای می گوید: بهروزم الان 52 ساله است. ...
از ابتدا تا پایان جنگ تحمیلی در پایگاه علم الهدی بودم/ملحفه های خونی کفن استخوان های شهدا بود!
جبهه ها برای کمک به رزمنده ها به صورت فعال حضور داشتیم. سالی که جنگ شروع شد من به عنوان یک فرهنگی در دبیرستان کوثر مشغول به کار بودم، از همان ابتدا خیلی دوست داشتم بروم منطقه اما نمی دانستم چطوری و چگونه .. . یکی از همکاران ما معلم طرح کاد بود، یادم هست یک روز بعد از تعطیلات عید که سرکار آمد به من گفت کرمعلی جای شما خالی من تعطیلات عید را منطقه رفتم و آنجا بودم. با ناراحتی ...
اردلان شجاع کاوه: هنوز یک ترکش در پای چپ من هست
واقعی در فیلم و... چون خود هم کارشناس و صاحب نظر بود یعنی در حال رشد و ارتقای سخت افزار ساخت آثار دفاع مقدسی بود. اما در زمان ما به این شکل نبود. و عمدتا از تجربیات کسانی استفاده می کردیم که خودشان در جنگ حضور داشتند. بچه های جبهه رفته ای داشتیم که کار های نظامی را هم بلد بودند. اسلحه می گرفتند و مهمات واقعی کار می گذاشتیم و تیر اندازی می کردند. مثلا در فیلم هراس اگر دقت کنید منور هایی که از ...
دخترانی که منافقان به آنها می گفتند ساواخی / چادرکم را هیچگاه کنار نگذاشتم
صحنه جنگ حضوری قهرمانانه داشته اند. وقتی زنی دفاع از اسلام را می پذیرد، به معنای این است که یک خانواده و مجموعه آن را پذیرفته است و مسأله بسیج یک زن در واقع به معنای بسیج یک خانواده است. راضیه آبدهنده متولد سال 1341 یکی از آن تعداد انبوه رزمنده زن هشت سال دفاع مقدس است که در خانواده ای با 10 فرزند رشد کرده و از دوران نوجوانی در مسیر دفاع از انقلاب و بعد از آن حضور در جبهه های جنگ بوده ...
جای خالی شهدا در اجرای چهار فرمان جهاد رهبری حس می شود/کسر حقوق داوطلبانه یک شهید کجا و حقوق های نجومی ...
می شناسند، استان کرمان شهدای بزرگی دارد که شاید آن زمان از ان ها بسیار غفلت شد و کسی ان ها را به خوبی نشناخت، شهید مغفوری، شهید یوسف الهی، سردار جمالی که بعد زا 27 سال بعداز دوران جنگ تحمیلی به آروزی خود رسید. امروز سردار سلیمانی آن قدر در عراق محبوب و مورد توجه مردم این کشور و سوری ها شده است که اگر در انجا بگویی سردار سلیمانی ، می گویند بگو ژنرال، ولی در کشور خودمان برخی کم لطفی می ...
با دستکاری شناسنامه و جابجایی پرونده راهی جبهه شدم - دفاع مقدس؛ جنگ جهانی سوم علیه ایران بود
نکاتی را از این کتاب تقدیم علاقه مندان نماید. سوالات ما اینگونه آغاز شد: *از ابتدای ورود خود به جبهه های حق علیه باطل بفرمایید. در زمان انقلاب 10 سال سن داشتم که این سن در ابتدای جنگ، اقتضای جبهه را نداشت؛ اما سه تن از برادرانم ما در جنگ تحمیلی حضور داشته و فضای دفاع مقدس در منزل ما حکم فرما بود. سال 1363 پیش از عملیات بدر بود که در سن 14 سالگی با دستکاری ...
دشمنان در طول عمر انقلاب اسلامی همواره به فکر ضربه زدن به نظام بودند/ ساده انگاریست اگر به فکر افزایش ...
شرکت کردم و در آخرین مرحله که توفیق شد بروم در تاریخ 08/11/65 مجروح شدم و به عقب برگشتم. این جانباز دفاع مقدس تصریح کرد:دفعه سوم اعزام سال 67 بود که ماه مبارک رمضان بود که دوباره به جبهه رفتم و به مدت 4 ماه آنجا بودم که قطعنامه پذیرفته شد و جنگ پایان یافت. وی بیان داشت: در طی عملیات کربلای 5 با تعدادی از دوستان، ازجمله شهید تهبندی و یکی از رزمنده های اهل مشهد که بسیار انسان ...
داغ بوسه آخر...
...، حتی در عملیات ها و مانورها. همه جا طوری می خوابید که موقع نماز بتواند رو به قبله بایستد. حتی آن وقت هایی که همه خانواده به وکیل آباد می رفتند و مجبور می شدند در دو ساختمان بخوابند. بلند می شد، نماز شبش را می خواند و همه را بلند می کرد. عشق به خانواده خستگی برایش معنا نداشت. زمان کار، کار بود. حالا هرکجا که می خواهد باشد. در جبهه جنگ یا در باغ و خانه. همسرش را دوست داشت ...
هوای مدرسه رفتن
. معلم کلاس پنجم را دیدم. آقای کیانی آمد جلو. او مرا شناخت و به اسم صدایم کرد. دست داد، با آیدا هم احوالپرسی کرد و گفت بسیار خوشحال است که بعد از این همه سال مرا دیده. از آقای کیانی که جدا شدم برای آیدا گفتم که چقدر کلاس پنجم سال سختی بود. اصلا خوش نگذشت. اما چند دقیقه بعد وقتی به سکوت فرو رفتم دیدم چقدر دلتنگ آن کلاس هستم، چقدر دلم هوای مدرسه کرده است، چقدر دوست دارم اول مهر، صبح زود بیدار شوم و اقلا همراه بچه محصل ها تا دم در یک مدرسه بروم. ...
صحنه های واقعی جنگ در سینمای ایران به خوبی نمایش داده نمی شود/نیروی "ایمان" تنها سلاح رزمندگان در هشت ...
بار در سن 14 سالگی به جبهه اعزام شدم و حدود سه ماه آنجا حضور داشتم ولی دوباره بعد از چند ماه دلم هوای جبهه داشت . بنابراین با صحبت با والدینم و جلب رضایت اونا دوباره برگشتم . وی درباره مجروحیت خود افزود : درعملیات بیت المقدس دو در سال 66 از ناحیه کتف مجروح شدم . اسماعیل زاده ضمن اشاره به حضور همه جانبه مردم از نقاط مختلف کشور در جبهه های جنگ علیه دشمن تجاوزگر اظهار داشت : یکی ...
رستگار: پدرم معتقد به جنگ بیرون از مرزها بود / صفوی: ما نیازی به کمک بنیاد شهید نداشتیم
ما وارد دفاع شویم. به هر حال در آن زمان با توجه به امکانات این اقدام صورت نگرفت اما بعدش گفتند که فلانی راست می گفت ولی خب شرایط ایجاب نمی کرد، اما به هر حال حرف آقای صفوی درست است اگر این افراد نمی رفتند الان کشورمان غارت شده بود . چرا جنگ فلسطین برخلاف ما این همه سال طول کشید؟ شما اگر وارد واقعیت جنگ شوید، می بینیند تدبیری که در آن زمان پدران ما داشتند، ما که سن و سالمان حالا از آنها بیشتر شده ...
مرا چه به نشان فتح!/ دیدار با رهبر برایم مهمتر بود
هر گردانی هست برای انجام این ماموریت آماده شود و بیاید. من دو دل بودم که آیا بروم یا نروم که بعد لحظه ای با خود خلوت کردم و گفتم: فلانی چرا معطلی، فرض کن آقا امام زمان (عج) از تو می خواهد که با این گردان بروی و آقای قربانی به نوعی نماینده آقا امام زمان است که از شما درخواست کرده، آیا نمی خواهی جواب امامت را بدهی که بعد حاضر شدم برای هدایت گردان و آن شب با سخنرانی و تشویق توانستم دیگر رزمندگان را ...
علی پلنگ ...
انداختم و بی دریغ او را رد کردم. کمی بعد با خودم گفتم چرا بنده خدا را رد کردی، خدا از دل او خبر دارد، برای همین صدایش کردم، آهای آقا، آقا با شما هستم، مرد برگشت و مشتاق به سمتم آمد. از او پرسیدم می خواهی در جبهه خدمت کنی؟ و او گفت بله، گفتم با این لباس که نمی شود و بعد یک دست لباس پلنگی را که در سنگر داشتم به او دادم و او با خوشحالی پذیرفت، پرسیدم نامت چیست؟ و او آرام پاسخ داد، حالا با این لباس ...
ماجرای ملاقات با حاج احمد متوسلیان / شهدای شنام هنوز تفحص نشده اند
برای مصاحبه تربیت می شدند. از طرف دیگر به مصاحبه شونده ها آموزش دهیم که چگونه صحبت کنند. ما فراخوان خاطره دادیم و در اوایل که همه حال خاطره نوشتن داشتند، خاطره هایی می آمد که مقدمه ای طولانی داشت. بخش زیادی از متن، فاقد خاطره بود. جلسات توجیه مذهبی و سیاسی لازم بود و هنوز هم لازم است اما سال 77 به دوستان گفتم بیایید از این جمعیت هزار نفری بپرسید چه تعدادی از شما سابقه حضور در جنگ ندارید که آن ...
نگاه آیت الله هاشمی درباره علل شروع، تداوم و پایان جنگ تحمیلی
به گزارش ایلنا، ژایگاه اطلاع رسانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مطلبی با عنوان نگاه جامع فرمانده هشت سال دفاع مقدس درباره علل شروع، تداوم و پایان جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه جمهوری اسلامی نوشت: 636 مورد تجاوزات مرزی، حفر 50 حلقه چاه نفت غیرمجاز در نوار مرزی، حمایت از گروههای خرابکار، حمایت از کودتای نوژه، اعزام خرابکار به ایران و انفجار در مراکز جمعیتی و اقتصادی، تکرار ادعاهای امارات درباره جزایر سه ...
آنجا که نیستی به هستی می رسد
ات را شروع کنی. اما وقتی مدت زمان ماندنت اینجا تمام می شود دیگر رغبتی به درست کردن زندگی ات نداری . بچه ها یکی یکی از وضعیت غذا می گویند. یکی از آنها می آید و فریاد می زند و می گوید عالیه عالی. وضعیت غذا خداییش عالیه. یکی از بچه ها می گوید: من غذاهای اینجا را دوست دارم. شما تو تلویزیون بودین؟! اینجا چهره های ورزشی و سینمایی می آیند تا بچه ها را برای ترک تشویق کنند. امشب نوبت ...
روایت شیخ حسین انصاریان از آغاز جنگ تحمیلی
شهدای ایران :شیخ حسین انصاریان از وعاظ بنامی است که به حق منبرهایش جزو مجالس طراز اول است برای کسانی که می خواهند از مجلسی فیض ببرند. وی به سال 1323 در خونسار استان اصفهان متولد شد و در ابتدای کودکی به طهران مهاجرت کرد. شیخ حسین خاطراتش را از روزهای ابتدایی جنگ و حضور در جبهه نبرد حق علیه باطل در کنار رزمندگان اسلام اینگونه روایت می کند: من در مشهد بودم که خبر حمله همه جانبه عراق را به ...
راه ورود نوجوان به جبهه از سوراخ پشت بام خانه
مشغول به تحصیل شدم که در آخرین سال جنگ دگر بار برای دفاع از میهن در جبهه های جنگ حضور پیدا کردم که بعد از نزدیک به 40 روز با پذیرش قطعنامه و اتمام جنگ به شهر و دیار خود برگشته و به ادامه تحصیل پرداختم. رسانه ها با فضا سازی می توانند بسیار تاثیر گذار باشند رییس دفتر نمایندگی شورای سیاست گذاری ائمه جمعه استان فارس در پایان گفت وگو ، به نقش مهم و تاثیر گذار رسانه ها اشاره و تصریح کرد: هرکدام از افراد جامعه به نوبه خود باید در حفظ و نشر آثار و ارزش های دفاع مقدس سهیم و موثر باشند که نقش رسانه ها با فضا سازی که انجام می دهند می تواند بسیار تاثیر گذار باشد. ...