سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات قتل مرد جادوگر توسط مردافغانی
...> اعتراضی نکردی؟ اعتراض کردم اما شوهرم گفت اگر نمی توانی تحمل کنی طلاق بگیر و برو.اما من که یک زن تنها بودم جایی را در کشور غریب نداشتم برای همین مجبور شدم بمانم و با هوویم دریک خانه زندگی کنم. دو سال به سختی همه چیز را تحمل کردم تا اینکه تصمیم گرفتم سحر و جادو کنم تا زن دوم همسرم برود و من راحت شوم. بابک قبلاً همسایه دیوار به دیوار ما بود و با او و همسرش رابطه صمیمی داشتیم. چند ماهی می شد که خانه ...
هیچ کس با کار خیر ضرر نمی کند
چند سال است میوه فروش هستید؟ حدود 14 سال، یعنی از وقتی دیپلم گرفتم. چطور شد این کار را انتخاب کردید؟ پدر من سال ها در این منطقه تکنیسین مخابرات بود. بعداز بازنشستگی چون به محیط شهرک صنعتی عادت کرده بود، یک مغازه میوه فروشی زد. آن موقع من تازه دیپلم گرفته بودم و چون پدر دست تنها بود، مجبور شدم کنار دست پدرم بایستم. از این انتخاب پشیمان نشدید؟ ...
کویتی پور: هنرمندان خود را دربه در می کنیم
و آیینی در این برنامه گفت: ما در این سال ها دافعه مان از جاذبه مان بیشتر بوده است ... . ما هنرمندان خود را دربه در می کنیم ... . کویتی پور در این برنامه با اشاره به سابقه آشنایی خود با موسیقی افزود: من از کودکی در یک خانواده در کنار 14 فرزند بزرگ شدم. مادرم رادیو داشت و موسیقی در خون ما بود. من به موسیقی بین الملل گوش می دادم؛ موسیقی هند را نیز دوست داشتم و به سینما نیز علاقه داشتم . ...
تبعیض ها، سد راه قهرمانان پارالمپیک
شده است را بدهم. میدان المپیک سخت است و من هیچ وقت به این اندازه استرس نداشتم. من در مسابقات قبلی به دلیل این که اختلاف را می دانستم، به کسب نشان طلا امیدوار بودم ولی در ریو، هیچ چیزی مشخص نبود. استرس من در حدی بود که شب قبل از مسابقه ام خواب نداشتم. به هر حال روز مسابقه در پرتاب ششم، لطف خدا شامل حالم شد و موفق شدم با یک پرتاب خیلی خوب به مدال برنز برسم. حردانی رییس کمیته ...
استادم گفت قول بده از این حاج خانوم دروغ گو ها نشوی
عاطفی خیلی قوی داشتم و خب از زمانی که یادم می آید مادرم حجاب کامل داشته اند و محجبه بودند اما هیچ وقت من را مجبور نکردند و حتی کوچک تر که بودم مادرم به دلایلی من را از چادر پوشیدن منع می کردند. تا اینکه خودم از دوره ابتدایی حجاب کردم و چادر پوشیدم، البته برای بازی چادرم را برمی داشتم. اتفاقی باعث شد من هیچ وقت چادر را از سرم برندارم پنجم ابتدایی بودم که روزی با پدرم به گردش ...
طلسم مرگبار زن افغان برای حذف هوو
دل می کردم. کم کم ارتباط ما بیشتر شد تا این که یک روز به خودم آمدم و از این ارتباط پشیمان شدم. از آنجایی که در فرهنگ ما حتی صحبت یک زن شوهردار با یک مرد نامحرم هم اشتباه است، تصمیم گرفتم موضوع را به شوهرم بگویم و درواقع اعتراف کنم. عذاب وجدان گرفته بودم. برای همین یک شب به شوهرم گفتم که مدتی است با مجید تلفنی صحبت می کنم، اما شوهرم عکس العمل بیشتری نسبت به آنچه که انتظارش را داشتم، نشان داد. او ...
زندان باعث عبرتم نشد/ افت داشت از دو بچه سوسول حرف بخوریم
بعد آزاد شدم. چگونه مرتکب قتل شدی؟ قتل را من انجام ندادم. دوستم علی مرتکب قتل شده بود و من نقشی در ارتکاب آن جنایت نداشتم. دوستم برسر موادمخدر با مقتول درگیری داشت. روز حادثه مقتول به خانه علی آمد و دوباره سر هزینه مواد درگیر شدند. علی، او را خفه کرد و بعد جسد را میان فرش پیچید و با هم جسد را به بیرون خانه برده و اطراف شهر رها کردیم. چگونه نقشه تان لو رفت؟ ...
قتل مرد همسایه در ماجرای جادو
بعد از آن دیگر به من و دخترم توجهی نداشت و همیشه پیش زن دومش بود. وقتی به او اعتراض می کردم، می گفت دوست داری طلاق بگیر و از زندگی من بیرون برو، اما من زن تنها و غریبی بودم و در ایران کسی را نداشتم به همین دلیل مجبور بودم تحمل کنم. زندگی هر روز برای من سخت تر می شد و تحمل نامهربانی هایش برایم دشوار بود تا اینکه تصمیم گرفتم او را جادو کنم . بعد چه شد؟ بهنام و پدرش قبلاً همسایه ...
گفتگو با آشپز خیمه امام حسین(ع)+تصاویر
من از بچگی مراحل کار را کنار پدرم دیده بودم و در دستگاه اباعبدالله بزرگ شده بودم. هرچه باشد من با لقمه آشپزی بزرگ شده بودم برای همین به این کار عرق خاصی داشتم. از همان دوران هم در ایام محرم و فاطمیه پخت داشتیم و من چون کنار پدر یاد گرفته بودم و بلد بودم کار را به دست ما هم می دادند. البته ذوق و سلیقه خودم هم در کار دخیل بود. به هرحال در میان برادرها من تنها وارث پدر در آشپزی شدم و همین باعث شد به ...
طلسم زن جوان برای فراری دادن هوویش رنگ خون گرفت
به بعد من باید هوویم را در خانه ام تحمل می کردم. دنیا روی سرم آوار شد. وقتی اعتراض کردم شوهرم گفت طلاق بگیر و برو. من هم جایی را نداشتم و مجبور شدم بمانم و همه سختی ها را به جان بخرم. دو سال عذاب کشیدم تا اینکه فکری به سرم زد تا هوویم را از سر راهم بردارم. می خواستم با سحر و جادو او را فراری دهم. همین شد که به سراغ حسن(مقتول) رفتم. با او چند سال همسایه دیوار به دیوار بودیم و شنیده بودم که او رمال ...
پایانی بر دروغ بزرگ "مذاکره در کربلا"/ آیا امام حسین(ع) قصد مذاکره با یزید را داشت؟ / آیا کربلا و ...
، فَأَنَا مُنصَرِفٌ عَنهُم. [11] تاریخ الطبری به نقل از حسّان بن فائد بن بُکَیر عَبَسی : گواهی می دهم وقتی نامه عمر بن سعد به عبید اللّه بن زیاد رسید، من آن جا بودم. در آن، نوشته بود : به نام خداوند بخشنده مهربان. امّا بعد، هنگامی که بر حسین علیه السلام فرود آمدم، پیکم را به سوی او فرستادم و از کار و مقصود و خواسته اش، جویا شدم. او گفت: اهالی این سرزمین، به من نامه نوشته اند و فرستادگان آنها ...
وقتی به هوش آمدم در وضعیت خیلی بد کنار بنیامین خوابیده بودم / افسانه مرا در این دام انداخت
کانون خانواده ام رانداشتم، دچار افت شدید تحصیلی شدم و برای همیشه مدرسه و ادامه تحصیل را رها کردم و نزد پدربزرگ پدریم رفتم. اگر چه خانواده پدربزرگم خیلی به من ابراز محبت می کردند، اما هیچ چیزی نمی توانست جای خالی محبّت های پدر و مادرم را برایم پر کند و به قول معروف هر گلی بوی خود را داشت! برای اینکه در روند زندگی دچار تکرار نشده و برای این که اندکی هم که شده از فضای پیر، فرتوت، یکنواخت ...
ورود اسراء به کوفه و سخنرانی حضرت زینب (س)
وارونه بر دار آویزان شدند و مردم نامه نگار دیروز، نه روز پیش از این دروازه گروه گروه به کربلا آمدند تا در مقابل سپاه اندک اباعبدالله صف آرایی کنند. این شهر برای زینب کبری ناشناخته نیست. پیش از این حدود 3 سال -سال 37 تا 40 هجری- در این شهر زیسته است و پس از شهادت پدر بزرگوارش به مدینه آمده است. پیمان شکنی کوفه در کوله بار تجربه های دختر علی اندوخته شده است. هر چند عذر و نیرنگ ...
کاش فوتسال ایران هم یک کی روش داشت
کاپیتان بود؛ او قبل از این که یک کاپیتان باشد یک انسان بسیار بزرگ است. با تمام این مشکلاتی که بود، 13، 14 سال در خدمت تیم ملی بود و خیلی خوشحال شدم که در اوج رفت و خیلی هم ناراحت شدم که با مصدومیت کنار رفت. در مسابقات جام جهانی او در اتاق رو به رویی من بود و هر روز پیش او می رفتم و واقعا از این که دچار مصدومیت شد، ناراحت بودم. خدا را شکر می کنم که با عزت و بزرگی کنار رفت. * بخشی از صحبت ...
بازیگری که به خاطر عشقش 40 کیلو لاغر شد!
خودم را پیدا کنم و بفهمم که اصلا کجای زندگی ام. او ازدواج کرده بود و رفته بود اما من در وضعیت بدی گرفتار شده بودم و نمی توانستم از این وضعیت خارج شوم. روانکاوی به دادم رسید یک روز خودم را در ویترین مغازه دیدم و متوجه شدم اصلا خودم را نمی شناسم. گفتم چرا من این شکلی شدم! مدت ها فکر کردم کسی که به من چسبیده، کیست. این من نیستم! روزگار با من چه کرده! چرا من اینقدر پیر و از دور ...
شوهرم خواسته کثیفی از من داشت
باد ملایم و دلچسبی می وزد. دمپایی هایش را از پایش درمی آورد. روی صندلی زرد رنگ پلاستیکی چهار زانو می نشیند، روسری آبی رنگش را روی سرش جا به جا می کند و با دهان بی دندان که بیش از هر چیزی توی صورتش مشخص است، می پرسد: از کجا برایت بگویم؟ بگذار از اولش تعریف کنم. من متولد 1354 هستم و از 13 سالگی مواد مخدر کشیدم. خودت حساب کن که چند سال اعتیاد داشتم. با یک حساب سرانگشتی می شود دقیقا 28 سال. یعنی بهترین سال های زندگی اعظم، دوران جوانی و طراوتش به کشیدن مواد گذشته است. کراک، مرفین، شیره تریاک و... آه بلندی می کشد و ماجرای ...
محجوبه عمرانی: پدرم سرمایه بزرگی برای ورزش این کشور است/ حجاب مانع پیشرفت بانوان نخواهد شد
دنیای قهرمانی خداحافظی کرد. به بهانه خاداحافظی این بانوی ورزشکار مصاحبه ای را با این قهرمان انجام دادیم که متن آن را در زیر می خوانید. *با توجه به سختی هایی که کشیدی از شرایط و وضعیتی که داری راضی هستی؟ از سال 80 تا سال 95 به طور فیکس همواره در تیم ملی حضور داشتم و همیشه یکی از بهترین های تیم ملی بودم. در قبال این همه سختی و رنجی که کشیدم برداشتی را نداشتم و از لحاظ مالی هیچ ...
فوتبالیست سرشناس اینگونه عاشق خواننده زن شد
پدرتان سخت و ناگوار است. همه مدام درباره او صحبت می کنیم اما روزی دیگر در کنار ما نخواهد بود و هر چند آن روز نگران می شویم اما متحد و پرانگیزه می مانیم. قطعا مسی دیگری وجود ندارد و نسل طلایی مدرسه فوتبال لاماسیا شامل ژاوی، اینیستا و پویول دیگر تکرار نخواهد شد. البته امیدوارم روزی نسل طلایی دیگری ظهور کند اما بعید می دانم این اتفاق رخ دهد. مدافع بارسلونا گفت: دوست دارم وقتی بازنشسته شدم ...
هافبک پرسپولیس:آرزویم رفتن به اروپاست
آن ماند یک ماشین می خرم. * دست فرمانت هم مانند دریبل زدن هایت خوب است؟ - ای بد نیست البته در خیابان مثل فوتبال لایی نمی کشم. * آرزویت در زندگی شخصی ات چیست؟ - سلامتی خانواده و خوشبختی همه عزیزانم. * در فوتبال؟ - بروم اروپا. * جام جهانی چطور؟ - اگر به اروپا بروم یعنی یا به جام جهانی هم می روم و یا قبلش رفته ام(خنده). *حرف باقیمانده ای هست؟ - از پدر و مادرم و همه کسانی که برایم تا امروز زحمت کشیده اند ممنونم. ...
از منچستر پیشنهاد دارم - آرزویم بوسیدن دست رهبر است - لقبم مسی است ولی عاشق رونالدو هستم - مطم
ورزشی مرا قایم می کردند تا من از ورزش منصرف شوم ولی بعدها با روشن شدن موضوع برای آنها به خوبی از من حمایت کردند و اکنون فکر می کنم با مقامی که در پارالمپیک به دست آوردیم، پدر و مادرم خوشحال ترین افراد روی زمین هستند. * اوضاع زندگی بر وفق مراد است؟ - من خوشحالم که با پول حلال پدرم بزرگ شده ام و در پایین شهر تبریز زندگی کرده ام. متاسفانه اکنون 5 سال است پدر من بیکار است و این موضوع ...
مرد کثیف بارها آزار و اذیتم کرده بود / همه چیز را برای همسرم تعریف کردم
متجاوز و نسبت به اقرار و شکل اقداماتش وی در دادگاه بدوی به تحمل 7سال زندان و99 ضربه شلاق محکوم شد و مهین و ناهید نیز به زندان محکوم شدند. این حکم با اعتراض مرد جن گیر به دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع داده شد و پس از بررسی تخصصی مورد تایید قرار گرفت. جام جم 110 این اخبار را از دست ندهید: عاشق برادر شوهرم شده بودم / یک روز او به خانه ام آمد ...
فرهاد توکلی در ایسنا: کاش فوتسال ایران هم یک کی روش داشت
که از حریفان خود عقب می افتاد، موفق به جبران می شد. فکر می کنم در تمام بازی ها از حریفان عقب افتادیم. من خودم لحظه ای که در دیدار رده بندی گل دوم را دریافت کردیم، خیلی ناراحت شدم و گفتم که عنوان سومی از دست مان رفت، به ویژه این که پرتغال خیلی سخت گل می خورد. در مجموع جبران نتایج نشان می دهد که تیم ما خیلی خوب بود که پس از عقب افتادن از حریفان می توانست به بازی ها برگردد. در بازی های ...
با دوست دخترم در خانه تنها بودیم / برادرش می خواست وارد خانه شود+ عکس
کنار خودم می دیدم. تا امید هست می جنگم شاید موفق شدم آزاد شوم. جام جم 110 این اخبار را از دست ندهید: عاشق برادر شوهرم شده بودم / یک روز او به خانه ام آمد دردسر صیغه شدن پنهانی سیما با امیر/ تمام زندگیم را باختم نگاه های شیطانی صاحبخانه مان به دلم نشست / در نبود سعید به خانه ام می آمد کار بسیار زشت و غیر اخلاقی پسرعاشق با ...
زمانی که برای دیدن قاتل پدرم به کلانتری رفتم کسی را دیدم که از شدت ناراحتی بی هوش شدم
خود را اجرا کرده اند. ناصر در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: یک روز قبل از جنایت و طی تماس تلفنی با الهام متوجه درگیری شدید بین الهام و همسرش شدم. بسیار عصبانی شدم و تصمیم گرفتم تا این بار پژمان را بکشم. به بهانه تحویل دادن پژو 207 به خانه مقتول رفتم. مقتول قصد داشت مرا به خانه مان برساند اما با طرح این موضوع که با یکی از دوستانم در شهرک حکیمیه قرار ملاقات دارم، از وی خواستم تا مرا به ...
نگاه های شیطانی صاحبخانه مان به دلم نشست / در نبود سعید به خانه ام می آمد
رفته اند. اگر قرار است پاک باشیم و خانواده ای پاک داشته باشیم باید هوشمندانه پاسدار قلب مان باشیم باید نگاه ها را کنترل کنیم، نگاه و ارتباط های دیداری مثل تیری در قلب ما فرو می رود. پایگاه خبری پلیس 110 این اخبار را از دست ندهید: عاشق برادر شوهرم شده بودم / یک روز او به خانه ام آمد دردسر صیغه شدن پنهانی سیما با امیر/ تمام زندگیم را ...
جریان نوشته کلمه یا حسین بر روی کره ماه چیست ؟
شمشیر و آسیاب بادی به اظهارات ... در متن این کارشناس سینما که در اختیار ایسنا قرار گرفته خطاب به محمد رحمانیان آمده ... من جرات کرده بودم چند ماه پیش شروع کردم به خواندن فیلم نامه روز واقعه و بعد درباره این ... چرا به من جایزه ندادند یا کم دادند، پس توطئه ای در جریان است و. در این جشن، الهام چرخنده برای اولین بار سخنانی در خصوص مشکلاتی که برای او پس از ..... نجمه خانم با دو تا کلمه ...
جانباز 70 درصد 10 اعدامی را نجات داد
پیدا کنم. چند روزی میهمان دوستم بودم تا اینکه یک روز ناخواسته پایم به یک نزاع دسته جمعی کشیده شد. نمی دانم چرا جوگیر شدم و به هواخواهی از دوستانم، درگیر ماجرایی شدم که همه زندگی و جوانی ام را تباه کرد. در آن هیاهو اصلا معلوم نبود چه کسی مقصر است و دعوا بر سر چیست. فقط چشمم به پسری همسن و سال خودم افتاد که داشت دوستم را به عقب می کشید. به طرف او هجوم بردم و جوان ناشناس، وحشت زده نگاهم کرد و گفت من ...
کاندیدای ما قطعا دکتر روحانی است
کرد او را هنگام طواف کعبه دیدم. در محافظت شدید بادیگاردها و پلیس سعودی. خواستم پیشش بروم ماموران نگذاشتند فریاد زدم: ابوعمار! ابوعمار! مرا دید و به معاونش گفت بگذارید بیاید. رفتم و پیشش و گفتم خجالت نکشیدی؟ این طور می خواستی آزادی را اسلحه بگیری؟ آرمانهایت کجا رفت؟ از ترس موش فرار کردی؟! گفت: چاره ای نداشتم. همه ما را تنها گذاشته بودند. گفتم: مگر در انقلاب ما، همه ...
گرداب سوء ظن
...، ولی با واکنش سخت من مواجه می شد چرا که من او را به بی احساسی محکوم می کردم ومی گفتم به خاطر دوست داشتنت است که مواظبم رقیب دیگری گیرم نیایدوتو فکر میکنی من دیوانه ام. ولی نمیدانستم که با رفتارهایم تیشه به ریشه زندگی ام میزنم . شهروز دیگر آن مرد مهربان وسرزنده نبودودیگر تحمل رفتارهای مرا نداشت وگوشه گیر شد و حدود یک ماه به علت افسردگی در بیمارستان روانی بستری شد ووقتی به خانه برگشت خانواده ...
بیضایی، عناصری، تقیان و چلکوفسکی از تعزیه می گویند
می شد. جاهد یادی از شمرخوان این تعزیه، آقای خلیلی کرد که معین البکاء و کارگردان تعزیه هم هست و گفت: آقای خلیلی نگهبان شهرک نساجی و از دوستان نزدیک پدر من بود. پدرم کارگر کارخانه نساجی بود و صدای خیلی خوبی داشت و نوحه خوانی هم می کرد و به خاطر علاقه و ارادتش به امام حسین(ع)، همیشه در مراسم محرم می خواند و خیلی با این تعزیه خوان ها ارتباط داشت. او با اشاره به ایده ساخت این ...