سایر منابع:
سایر خبرها
فوت برادرم تنها عامل جدایی دو ساله ام از فوتبال بود/پروین مخالف آمدنم به سپیدرود بود
اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشته اید. از انتها شروع می کنیم، چرا بعد از دو سال به فوتبال برگشتید و چرا سپیدرود؟ هیچ وقت نگفته بودم که از فوتبال خداحافظی کرده ام و قصد داشتم با قدرت به فوتبال برگردم.تمرینات اختصاصی خود را در این مدت با انگیزه زیادی ادامه دادم و از لحاظ بدنی سعی کردم در فرم خوبی باشم.یک روز برای زیارت به مشهد رفته بودم که همان جا به علی عشوری زاد که دوستی خیلی خوبی در ...
حزب الله، آوانگارد حفاظتی ایران است
پرسیدن سؤال خوب گوش می کند، در همان حال قد کشیده، روی پنجه های پایش می ایستد، چشمانش برق می زند و بعد به آرامی شروع به پاسخ دادن می کند: قدرت درک نامه امام را نداشتند چرا که برای درک کلام عدالت زمینه ای ندارند. عدالت و روحانیت برای آنها مفهومی ندارد و تو خالی است. امام خمینی (ره) این امر را درک کرده بودند. امام علی (ع) هم به معاویه نامه نوشته بود در حالی که می دانست معاویه کیست. قصد این بود که مردم ...
اظهارات جالب دختر پرسپولیسی که با تیپ پسرانه به ورزشگاه رفت
من گفت که به این راحتی نیست. چطور می خواهی کاری کنی که هیچ کس متوجه دختر بودن تو نشود؟ من به پدرم گفتم که قصد دارم با لباس پسرانه و رنگ کردن صورتم وارد استادیوم شوم. او هم موافقت کرد و با یکدیگر به ورزشگاه رفتیم چون سومین بار بود از این نظر حرفه ای شده بودم! * از بین مأموران یا تماشاگران کسی متوجه این قضیه نشد؟ - از بین مأموران که کسی شک نکرد و من به راحتی وارد ورزشگاه شدم ...
نجات خریدار اورانیوم با حکم آیت الله
کرده ام. البته با توجه به اینکه رشته تحصیلی تان مهندسی معدن بود، نباید دراین باره مشکلی پیدا می کردید و آنچنان هم بیگانه نبودید! من نزدیک 40 سال قبل دروسی درباره معدن خوانده بودم ولی آن موقع اورانیوم مطرح نبود. من بعد از مدرسه هم نه اورانیوم دیده بودم و نه درباره آن چیزی خوانده بودم حالا می گویند دولت ایران نتوانسته اورانیوم بخرد تو برو بخر یاللعجب!. منزل رفتم و ...
علیرضا قربانی: عشقم روی مدار صفر درجه است
من می روی... یکی از صحنه های اثرگذار است. خود من که آن کار را خوانده بودم در شبی که پخش می شد منقلب شدم. همان طور که می دانید دیدن کار روی ما که اجرایش کرده ایم خیلی کمتر اثر می گذارد؛ چون جزئیات را می دانیم، ولی وقتی می بینیم که نزدیکان همه دستمال به دست هستند و بغض و گریه می کنند، به این معناست که کار در مخاطب خودش اثر گذشته است. یادم می آید من در استودیو بودم، که فردین خلعتبری شبانه ...
گفت و گوی خواندنی با مسعود فروتن و امیرعلی نبویان
دوره دیدن وارد شوی. گفت کجا بروم؟ گفتم من می توانم معرفی ات کنم به خانم اسکندرفر و موسسه کارنامه. چه سالی بود؟ فروتن: امیرعلی چه سالی بود؟ نبویان: سال 1387 فروتن: بله من زنگ زدم به خانم اسکندرفر و ایشان گفت که ثبت نام کلاس ما دیشب تمام شد. گفتم حیف شد. گفت ولی فردا آقایانی که تست می گرفتند، آقای رحمانیان و آقای امجد فردا یک سر به اینجا می آیند. تو این بچه ...
طنز؛ خاطره بازی دهه 60ی ها از مدرسه
نبود که، درد داشت آقاجان، درد دهه شصت! *** مهرشاد مرتضوی: یه معلم ادبیات داشتیم که تو کارش خیلی وارد بود. مهمتر از اون، درسی که می داد رو خیلی دوست داشت و با انرژی و شور و حرارت تدریس می کرد. خلاصه اینقدر کاراکتر جذابی بود که بچه ها ناخودآگاه دوست داشتن یه شباهت هایی باهاش داشته باشن. منتها نمی دونم چرا همه رفتن سراغ یه خصوصیتش، اونم چیزی نبود جز سیگار کشیدن. الانم ماشالا همگی ...
وطن اولم هندوستان، میهن دوم ایران ، بویراحمد
خواندنی را با هم می خوانیم . ** جناب آقای دکتر شوکت سلام. ضمن تشکر از وقتی که در اختیار پایگاه اطلاع رسانی 'خبردنا' گذاشتید، لطفاً برای شروع بیوگرافی از خود بفرمائید؟ بسم الله الرحمن الرحیم.تشکر می کنم از انجام این مصاحبه. دکتر سید 'شوکت علی شاه ' هستم سلام دارم خدمت همه مردم ایران خصوصاً مردم شهید پرور، سلحشور، مهمان دوست و غیور بویراحمد. من 14 سال از عمر خود را در یاسوج ،لوداب ...
تهیه اطلس غارهای تبریز/ وجود 23 غار بسیار زیبا در تبریز+تصاویر
شناسی منطقه به این مربی گفتم در آن منطقه ( سین کوهل ) - اصطلاح تخصصی غار نودری - وجود دارد، مربی با شنیدن نظریه من به حالت پوزخند مرا نگاه کرد و به راهش ادامه داد به این منظور که تو از این موضوعات سر در نمی آوری، ولی من به نظریه خودم ایمان داشتم و منطقه را به خوبی ارزیابی کرده بودم. من از تیم جدا شده و به تنهایی مسیر را ادامه داده فیلم و عکس گرفته و مستندسازی کردم تا اینکه به منطقه مورد ...
هوشنگ مرادی کرمانی؛ از سر قصه های مجید تا ته خیار
شوخی می سازد و حکایت و مثل و متل می گوید که تو محور شنیدن تک تک کلماتش می شوی و سراپا گوش برای این که کشف کنی در پس هر قصه او چه رازی نهفته است؛ از سر قصه های مجید تا ته خیار . شما که غریبه نیستید، بخوانید آنچه را ما به گوش جان شنیدیم و حظش را بردیم. قصه های مجید بعد از چهل سال هنوز زنده است. انگار همین امروز نوشته شده. نثر شیرین و روان و داستان پرکشش آن همه نوع مخاطب را جلب می کند. چه ...
بیرانوند را فریب دادم!
به او نزدم و گفتم داور بدجوری دارد به سود شما سوت می زند. آنها هم چون می دیدند من کارت زرد دارم همش حرف می زدند تا من هم حرفی بزنم و داور کارت زرد دوم را بدهد و اخراج کند. ** : الان مد شده همه مربیان از داوران انتقاد می کنند و حرف هایشان را می زنند ولی تا موسوی سرمربی استقلال حرف زد و انتقاد کرد او را کمیته اخلاق خواسته؟ موسوی مثل سایر مربیان آدم ندارد که حمایت کنند. الان همه ...
این یک خبر هیجان انگیزاست!
...، خیلی از مشکلات مردم حل می شد و... خطاب به اکبرآقا گفتم:" خب خدارو شکر! به نظرم این آدم رو باید فورا گردن بزنن تا برای دیگرون درس عبرت بشه!" اکبرآقا درکمال تعجب به صورتم خیره شد:" گردن بزنن؟!!" - خب بله؛ برای این که قاتله و با بیرحمی تموم، سرمردم بیگناه رو زده و نابودشون کرده! - تو چی داری می گی آقا؟! مثل این که از مرحله خیلی پرتی! این سرزدن با اونی که ...
خواهش می کنم مرا تحویل بگیرید!
گرما می کند، بادبزن را از روی میز برمی دارد و خودش را باد می زند و طنین صدایش را بالا و بالاتر می برد:" بهم می گه کمبود درآمد داریم! آره جون خودت؛ تو گفتی و منم باورکردم!" صبوری با انگشت سبابه، ابراهیمی را به سکوت دعوت می کند:" هیس! یواش تر؛ می خوام برای فردا، از ترمینال مسافربری بلیت اتوبوس رزرو کنم و بالاخره بعد از سال ها، دست زن و بچه هام رو بگیرم برم شمال کنار دریا، ماه عسل!!" ...
مراسم نکوداشت چهار چهره سینمایی برگزارشد
...: سال ها قبل وقتی دانشجوی تئاتر و کارگردانی بودم می دیدم که یک دختر نوجوان بسیار پرسشگر به جست و جو می پردازد؛ او کسی نبود جز فاطمه معتمد آریا. او را به خاطر حضور اجتماعی و بین المللی اش، به خاطر مقاومت در برابر تمام ناملایمات تحسین می کنم. ربیعی وزیر دولت یازدهم نیز گفت: سینما جایی است که همه در کنار هم شادی ها و غم ها را تقسیم می کنند، از همه این دوستان تشکر می کنم. در ...
چطور یک کتاب نامزد بوکر بنویسیم؟
در مورد اروپای سیال مسلما در همه آنچه انسان هست وجود داشت، اما خیلی زود برایم روشن شد که تم اروپایی واقعا یک تم بود، نه یک ساختار. ساده بگویم، من آن قدر قوی نبودم که داستان های پخش و پلا را تبدیل به یک اثر متحد، یکپارچه و جدانشدنی کنم. (تنها یکی از آن ها در آن زمان نوشته شده بود). چیزی بیش از این نیاز بود. من آن چیز را در غزل وحشتناکی که یک یا دو سال قبل از آن نوشته بودم، پیدا کردم. در ...
شلوار عراقی
واسه یه شلوار می دادم. بعد گفت: لطفا روت رو اون ور کن! سرباز لشکر 21 حمزه پشتش را کرد. رضا شلوارش را درآورد و دراز کرد به سمت او. سرباز لشکر 21 حمزه آن را گرفت و گفت: خب، تو هم روت رو بکن اون ور! او هم شلوارش را درآورد و شلوار رضا را پوشید. تنگ و کیپ تنش بود. روبه روی هم ایستادند. مضحک شده بودند. هر دو زدند زیر خنده. سرباز لشکر 21 حمزه گفت: جنگه دیگه، کاریش نمی شه کرد! رضا که توی شلوار لَق می خورد گفت: دمت گرم، چقدر بدم؟ حیدری گفت: لاکردار آدم تو جنگ، شلوارشو نمی فروشه...! * داستان های به هم پیوسته اثاثِ جنگ از این هفته، چهارشنبه ها در این ستون منتشر می شود. ...
خاتمی از نگاه مقام معظم رهبری
دید که ما که طلبه بودیم و جوان و پرشور بودیم توی مسائل اجتماعی و سیاسی و اینها فعال بودیم، همان جور می دیدیم. این یک نقطه امتیازی بود که من حقیقتا هیچ کس را در این سطوح از علما و در این سطح علمی و سنی مثل مرحوم آیت الله خاتمی ندیدم. - وقتی که من تبعید بودم در ایرانشهر، (سال 56-57)، خب آدم تبعیدی خیلی دوست می دارد کسانی بیایند دیدنش، چون تنهاست و هیچ کس آنجا نیست. بعضی ها می آمدند. در همان ...
نطق تاریخی امام(ره)/ما زیر چکمه آمریکا برویم چون دلار نداریم؟!
. ناراحت هستم . قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روزشماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید . ایران دیگر عید ندارد . عید ایران را عزا کرده اند؛ عزا کردند و چراغانی کردند ؛ عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند . ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع می کردم؛ می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند؛ بالای سر خانه ها بزنند؛ چادر ...
فکر نکنم به این زودی بتوانم سر کسی را ببرم/ برای پاداش کارم یک کنیز ایزدی را به من دادند
...... دو تا کاپرا را با اهلش زدند... مَشعل فقط ازش پوتینش مونده... بیسیم پیش خودمه و منم دو قدمی ابو یزید الشامی هستم... ابو یزید فرمانده پر تجربه ای هست... چچن آموزش دیده... نمیدونم خیلی شجاعه یا خیلی وحشی است... چون به خودی ها هم رحم نمیکند... ابویزید مدام به اون طرف بیسیم میگه: زمینگیرمون کردند... باید برگردیم... اصلا نمیدونم کجا گِرا دارن... ... میشنوم که اون طرف بیسیم میگه: حق برگشتن نداری ...
مراسم حلیم پزی برای فرشته های بیمار
گویم نه پسرم. اما این بار که شما آمدید بهش گفتم پاشو پسرم این ها آمده اند تو را ببینند. پسرش هم بعد بالاخره از یک هفته روی تخت نشسته بود و به ما لبخند می زد. احیای شادمانی خیریه کودکان فرشته اند از چند کمیته تشکیل شده تا کارها سیستماتیک پیش برود. این خیریه از کمیته های اجرایی، آموزش، بازسازی مددکاری، پروژه، اهدا، حمایتی مادران و روابط عمومی تشکیل شده است. کمیته اجرایی در مناسبت ...
اسفندیاری: برخی از مخالفان ما آدم فروشی می کردند!
می شود این موضوع و آن موضوغ در ایران و جهان وجود دارد چرا به این ها توجه نمی کنید، ولی اینکه بایدی این وسط وجود داشته، نه چنین چیزی صحت ندارد. بگذارید از خود ایشان مثل بزنم. خود آقای کیمیایی در آن سال ها فیلم های خوبی ساختند من هم از طرفداران سینمای آقای کیمیایی هستم و حتی فیلم گوزن ها در ذهن من اثر مطلوبی است. بعد از پایان مونتاژ تیغ و ابریشم که در دهه شصت با اراده و تصمیم خودشان ...
فکر نکنم به این زودی بتوانم سر کسی را بِبُرم/ برای پاداش کارم یک کنیز ایزدی را به من دادند
نباشم به ابوعلا سر بزنم و اون هم مدام گیر بده که چرا ریشت از یک مُشت کمتره. صفحه 3: برادرا دارن میرن واسه عملیات اما من هنوز کارام تکمیل نشده... تا جایی که فهمیدم امشب قراره عملیات تا عمق منطقه سوقیه و بستان القصر کشیده بشه. نمیدونم چرا به این پسر بلغاری که قراره تا چند دقیقه دیگه به بهشت برود اینقدر عطر و مشک میزنند. مگه اونجا از این خبرا نیست؟ شیخ ابوعدنان که میگفت که همه شهدایی که با ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (168)
مرسوم بوده نمونش اونجا که مولانا با دوستاش میره دختربازی و دختری رو میبینه میگه؛ دلاراما، چنین زیبا چرایی؟ 27. خدایا امروز یه مقدار سرد بود من تصمیم گرفتم فردا با کاپشن برم بیرون از خونه، گفتم که یادت نره فردا رو گرم ترین روز تو صد سال اخیر قرار بدی. 28. یارو ژیمناسته 5 متر میپره بالا بعدش 8 تا ملق میزنه و رو پاهاش صاف وایمیسته، ما یه پامونو میاریم بالا جوراب پامون کنیم ده ...
مأموری که سینمای خود را از کودتای 28 مرداد هدیه گرفت!
مقدمه این مصاحبه می نویسد: ...در آرشیوهای خبری ITV باید فیلمی وجود داشته باشد که گلستان از ورود دنیس رایت (اولین کاردار بریتانیا در ایران بعد از کودتای 28 مرداد) گرفت. دیپلمات کارکشته و نویسنده کتاب بلندآوازه ایرانیان در میان انگلیسیان ، سی سال بعد هم نشان داد که آن لحظه چنان در ذهنش جا داشته و کسی (ابراهیم گلستان) را که پشت آن دوربین در فرودگاه کوچک تهران بود، به یاد دارد. لیدی رایت از قضا ...
عظیم قیچی ساز، فاتح 13 قله بالای هشت هزارمتر دنیا
شرپاها به دلیل تجربیات فراوانی که در صعود به قلل بلند منطقه داشته اند، مشاوران خوبی برای کوهنوردان حرفه ای هستند. چه شد که تصمیم گرفتی بدون اکسیژن... خب همه رشته های ورزشی برای خودشان رکوردهای خاص دارند. مثل وزنه برداری یا پرتاب دیسک و...در رشته کوهنوردی صعود به اورست یا صعود به کی دو و دیگر قلل بالای هشت هزار متر رکورد محسوب می شود. اما مهم ترین رکورد در این رشته صعود به تمام 14 ...
روزی که آیت الله مدنی را درکیوسک حبس کردند
؟ برای چه؟ گفتم: آقا! این اراذل یک مقدار ملاحظه ای هم که می کنند، به خاطر شماست و اگر بروید همه ما را می کشند و زندانی می کنند! دستشان را بوسیدم و گریه ام گرفت. با دیدن حالم، آقا دستی به سرم کشید و صورت و پیشانی ام را بوسید و بعد شروع کرد به گریه کردن! هر دو اشک می ریختیم. در این لحظه آقا گفت: هستم! تا پای جانم با شما هستم! گفتم: اجازه می دهید مرخص شوم؟ پرسید کجا پس؟ جواب دادم: می روم نماز، آن هم ...
وزارت ارشاد فقط در دوره اصلاحات مرجعیت داشت
روزنامه ایران شکل گرفت و بعد روزنامه های رنگی دیگر آمدند و نسل جدیدی از خبرنگاران ظهور کردند. اینها همه تحولات فرهنگی هستند. تحول فرهنگی که چیز عجیب و غریبی نیست. البته منتقدان می توانند به جای این که اعتبار این اتفاق ها را به دولت وقت بدهند، آن را به پای رخوت فرهنگی آن دوره بگذارند و این اتفاقات را واکنش به آن عنوان کنند. - بله. هر اتفاق فرهنگی زمینه ای دارد اما گفتم که همان ...
تلخ نیستم و به مبارزه باور دارم/ به من مُهر سیاه نمایی زده اند
ممکن است فلج شوند تو خوابیده ای؟در حالی که همه چیز هماهنگ شده و سه هفته تا آمدن پزشک ها مانده بود همان فرد معتمد به من خبر داد که دستگاه نمی رسد و باید عمل ها را عقب بیندازید. واقعا نمی دانستم باید چه کنم، تمام مدت چهره بچه ها و خانواده های شان جلوی چشمانم بود که قول داده بودم امکانی را برای آن ها به وجود می آورم تا همه کارهای شان در ایران و با دستگاه جدید انجام شود. بعد از اینکه فهمیدیم ...
خاطرات اسارت/ فقط با یاد خدا دلها آرام می گیرد
ایستاده بود. همه ی ما دلهره شناسایی مداح توسط سرباز بعثی بودیم و یقین داشتیم که او تا سم خود را نپاشد، از آسایشگاه خارج نخواهد شد. در این گیر و دار چشمان متعجب ما به اسیری دوخته شد که از جایش بلند شد و گفت: من دعا می خواندم همه ی ما اسرا واقعاً خشکمان زده بود من که بسیار متحیر شده بودم با خود گفتم: ای وای !! این بنده خدا که امشب دعا نمی خوند آخه چطور اون حاضر شده مسئولیت چنین ...
من طرفدار هیلاری هستم/می گویند در عالم هپروت سر می کنی
به لحاظ هنری تکامل پیدا کرده ام. در آغاز وقتی شروع به ساختن فیلم کردم صرفاً به لطیفه ها و جک ها علاقه مند بودم. بعد، پس از سال ها جاه طلب تر شدم و می خواستم کارهای بهتری انجام بدهم. و این می تواند بسته به این که کجا نشسته ای، چیز خوب یا بدی باشد. آدم می تواند بگوید فکر می کنم عالیست و خیلی هم تر و تمیز و می روی که چند تا فیلم خیلی خوب بسازی یا این که می تواند بگوید هرگز نباید این کار را بکنی . ...