سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات طلاق چیستا یثربی از همسرش از زبان خودش
دبستانی هم نرفت. زمانی که برای کار به تئاتر شهر می رفتم او در اولین فرصت می گریخت و به پارک شهر می رفت و چون این پارک اصلا محل امنی برای یک بچه نیست، من باید کارم را رها می کردم و دنبال او می رفتم. بیش فعالی نیایش باعث شد سال ها در خانه بنشینم و فقط نمایش و سریال بنویسم. نه می توانستم کارگردانی کنم و نه تدریس و حتی موقعیت عضویت در هیات علمی دانشگاه را هم از دست دادم. من از همسرم جدا شده بودم و به ...
روایتی دردناک از گم شدن 14 ساله جانباز اعصاب و روان در تهران!
سال ها مفقود شود. بعد از 14 سال انتظار و مشقت هایی که در نبودش تحمل کردم در یکی از پارک ها پیدایش کرده بودند. 14 سال با شش فرزند و نداری و دست تنگی و بی کسی در یک اتاق شش متری روزگار گذراندم. بچه ها را بزرگ کردم و هر چه در توان داشتم برای آنها هزینه کردم. . وقتی خواستم تحت پوشش کمیته بشوم به من گفتند تو جوانی ازدواج کن. من هم گفتم نیامده بودم که از شما اجازه بگیرم. با رفتن محمد علی همه ...
خاتمی در یزد ؛ یادنامه آیت الله سید روح الله خاتمی
و مبارزات تازه شروع شده بود. بعد از آن هم، بارها هم تنها و هم با خانواده، مکرر می رفتم اردکان. گاهی من اصلا می رفتم یزد به خاطر اردکان. یعنی از مشهد مثلا یا از قم حرکت می کردم و این را طی می کردم برای اردکان که ضمنا یزد و اصفهان و اینها هم می رفتم. انس ما با ایشان خیلی زیاد بود. خصوصیات ایشان همان طوری که گفتم، یک خصوصیات کم نظیری بود. بینش ایشان و فکر ایشان در آن سال ها مثل یک روحانی جوان بود. ما ...
گفتگوی خواندنی با دختری که به ورزشگاه اهواز رفت
هیچ کس متوجه دختر بودن تو نشود؟ من به پدرم گفتم که قصد دارم با لباس پسرانه و رنگ کردن صورتم وارد استادیوم شوم. او هم موافقت کرد و با یکدیگر به ورزشگاه رفتیم چون سومین بار بود از این نظر حرفه ای شده بودم! * از بین مأموران یا تماشاگران کسی متوجه این قضیه نشد؟ - از بین مأموران که کسی شک نکرد و من به راحتی وارد ورزشگاه شدم اما در بین تماشاگران جایگاهی که من نشسته بودم، 90 درصد ...
از معلمی در مناطق محروم تا فرماندهی با پاهای برهنه
زمانی می گوید که برای حج عازم بوده و از شهید آنجفی می خواهد که او به این سفر معنوی برود: وقتی داشتم برای رفتن به مکه آماده می شدم بار دیگر از رحیم خواستم جای من برود اما گفت تا وقتی که دشمن را از خاک کشور بیرون نکنم از ایران خارج نمیشوم. بعد از او پرسیدم دوست داری چه دعایی در مکه برایت بکنم؟ گفت: دعا کن شهید شوم، طوری هم شهید بشوم که صدای الله اکبرم فضا را پرکند. گفتم: من هیچوقت این دعا ...
پرسش و پاسخ صریح دانش آموزان با نماینده ولی فقیه در گلستان
همچنان ساکت می مانم تا ایمان مردم خدشه دار نشود. وی افزود: روزی خدمت امام (ره) رفتم و گفتم که از تهمت ها و بدی هایی که در حق من می شود خسته شده ام و می خواهم به قم برگردم تا دروس علمی را پیگیری کنم. ولی ایشان پاسخ دادند کسی که در سنگر است تر کش هم می خورد. وقتی این جمله را شنیدم پشیمان شدم و برای ادامه مسیر محکمتر شدم. دانش آموز دیگری پرسید که چرا دور خانه ات را ایرانیت کشیدی و محافظ ...
روایت حاج مهدی عرب از عشق 50 ساله به سپاهان
: پس چرا برای ما شعار ندادید؟ گفتم: من 50 سال است نان اصفهان را می خورم، حالا برای 10 سکه خودم را بفروشم؟! در دوران لیدری شما، خبری از زد و بندهایی که خبرش را می شنویم، نبود؟ پیشنهاد که زیاد بود، من قبول نمی کردم. خط خودم را می رفتم و به این کارها کاری نداشتم. من چهار ماه رو به قبله بودم. هر کسی مرا می دید، می گفت: کارم تمام است. خانمم برای من زحمت زیادی کشید و قدردان زحماتش ...
بیرانوند: حاضر بودم با دست شکسته برای پرسپولیس بازی کنم
نگرفتم و در تمرینات حاضر شدم اما در ادامه روز گذشته درد شدیدی احساس کردم و پس از اینکه MRI گرفتم و نزد متخصص ارتوپد رفتم پزشک به من گفت هرچه زودتر باید دستت را گچ بگیری تا بهبود یابد. او به من گفت اگر دستت را گچ نگیری شاید به خاطر یک یا دو بازی مصدومیتت بیشتر شود و مجبور شوی ماه ها فوتبال بازی نکنی. به همین خاطر دیگر قبول کردم تا دستم را گچ بگیرم. وی ادامه داد: من واقعاً می خواستم حتی با ...
آمریکا به دلیل سفر به سوریه مرا تحریم کرد/ حرف شطرنج باز آمریکایی سیاسی بود، همه باید به قوانین ایران ...
مراتب ایران را مستعدتر می دانم و این پتانسیل که به زودی یک نفر بتواند قهرمان جهان باشد را می بینم. به عنوان رئیس فیده این حق را دارم که اگر بازیکنی را مستعد بدانم، از وایلد کارت برایش استفاده کرده و آن را در بالاترین جایگاه شرکت بدهم. 12 سال پیش مگنوس کارلسن و سرگی کاریاکین رو با وایلد کارت خودم در مسابقاتی که در لیبی برگزار می شد، شرکت دادم و نتایج خوبی بابت این کار گرفته شد. ...
عزیزی:من هم جای بادامکی بودم،مشت میزدم/با چند شل و کور هم بازی میکنیم!
.... اصلا اینطور نبود و هیچ بازیکنی قهر نکرد و همه تمرین کردند. من هم جای بادامکی بودم، می زدم عزیزی درباره درگیری به وجود آمده میان بادامکی و یکی از اطرافیان مدیریت باشگاه گفت: من از حرکتی که بادامکی کرد ، ناراحت شدم و حتی رها کردم و رفتم. به هر حال توقعم این بود که احترام بزرگتر و کوچکتری را نگه می داشت. البته این را بگویم که حسین هم حق داشت چون اگر من هم جای او بودم و کسی ...
سه سال شاگرد حاج آقا ابوترابی بودم/ عراقی ها برای تعبیر خواب به من مراجعه می کردند
ویژه ای قرار می دهند. پرسیدم کمیسیون کجاست که اتاقک کوچکی را نشانم دادند، وقتی پرسیدم برای ثبت نام باید چکار کنم، چند فرم به من دادند که تکمیل کنم و گفتند 12 قطعه عکس لازم است. به او گفتم عکس با خود دارم ولی شاید با این عکس ها نتوانم به جبهه بروم. مسئول اعزام عکس ها را گرفت و گفت اشکالی ندارد و به این ترتیب من با عکس کراواتی زمان شاه در اسفندماه سال 60 در سن 53 سالگی عازم جبهه شدم. عملیات فتح ...
ارتباط معنادار زن شوهر دار با یک دختر جوان آبروی مرد را برد
میان با پسرهای زیادی آشنا شدم و خودم را مجرد معرفی کردم. بعد از مدتی و ترس از این که مبادا شوهرم متوجه کارهایم شود خواستم که رابطه هایم را قطع کنم ولی مثل فرد معتاد، وابسته اینترنت و شبکه های اجتماعی شده بودم و هر روز این وابستگی بیشتر می شد تا این که روزی در گروه توسط یکی از دوستانم به میهمانی دعوت شدم با آن که از شرکت در آن جشن واهمه داشتم اما با اصرارهای ندا پا به میهمانی گذاشتم که زن و مردها به ...
دستهای زنانه ای که حاضر به تسلیم نشدند
بودم که نمی توانستم به این مسائل فکر کنم. خرج تحصیل دختر و پسرم روی شانه هایم سنگینی می کرد و از طرفی در همین ایام از همسرم جدا شدم و هیچ پشتوانه و پناهگاهی نداشتم. از سویی چون آشپز خوبی بودم از همان روز اول کار طبخ را در دست گرفتم و در طول تنها 4 روز همه جزییات کله پزی را یاد گرفتم به طوری که این مساله تعجب صاحبکارم را سبب شده بود. روز پنجم از صاحبکارم خواستم کمک کند تا طباخی خودم را ...
دزدی از یک خیانتکار !
به گزارش ایمنا، زن جوانی که برای بیان مشکل خود به مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان اصفهان آمده بود درباره مشکلش این چنین گفت: من از بچگی با مادرم اختلاف داشتم چون زیاد حوصله محبت کردن به من را نداشت و در نتیجه من از همان ابتدا به خاله ام وابسته شده بودم و حرف هایم را به او می گفتم تا اینکه ازدواج کردم. وضعیت به همین روال ادامه داشت تا اینکه خاله ام فوت کرد و من تنهایی ام را با دوستان ...
فوت برادرم تنها عامل جدایی دو ساله ام از فوتبال بود/پروین مخالف آمدنم به سپیدرود بود
اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشته اید. از انتها شروع می کنیم، چرا بعد از دو سال به فوتبال برگشتید و چرا سپیدرود؟ هیچ وقت نگفته بودم که از فوتبال خداحافظی کرده ام و قصد داشتم با قدرت به فوتبال برگردم.تمرینات اختصاصی خود را در این مدت با انگیزه زیادی ادامه دادم و از لحاظ بدنی سعی کردم در فرم خوبی باشم.یک روز برای زیارت به مشهد رفته بودم که همان جا به علی عشوری زاد که دوستی خیلی خوبی در ...
رزمنده ای که تیر خلاص خورد و زنده ماند/ ولی عوارض شیمیایی شدن 3 فرزند بیمار نصیبش کرد
بسیاری از رزمندگان شد. خودم را کشان کشان به رزمندگان رساندم و دوباره بیهوش شدم. چشم که باز کردم خود را در بیمارستان صحرایی دزفول دیدم. بعد از آن با هواپیما به بیمارستان ژاندارمری آمدم و چند ماه تحت درمان بودم. بعد از بهبود دوباره عازم جبهه شدید؟ کمی که حالم بهتر شد گفتم دوباره می خواهم بروم. دهانم سیمکشی شده بود. با اصرار زیاد دوباره به جبهه رفتم و این بار در منطقه جفیر شیمیایی ...
تعرض و گرفتن فیلم از دختر برهنه در پارتی مختلط باغ
خانه اش به دست آمده بود در بازجویی ها گفت:پسر عمویم جزء نیروهای خدماتی بود من از تهران به دیدن او رفته بودم که خواست من هم آن شب کمکشان کنم در میهمانی متوجه دختری شدم که ساکت و تنها بود او را زیر نظر گرفتم و در پایان مراسم با یک لیوان آب پرتقال او را با قرص خواب آور که برای خوابیدن در اتوبوس مسافرتی خریده بودم بی هوش کرده و به توالت بردم سپس جلوی در آنجا ایستادم و هرکسی می آمد می گفتم خراب است ...
نجات خریدار اورانیوم با حکم آیت الله
مختصری از اصول توافق نوشته بودم. دادم منشی ماشین کرد. مشاوران حقوقی و من و مدیرعامل طرح را اصلاح و تکمیل کردیم. وقتی از میزان تولید این خط مطلع شدم، دیدم احتیاجات 17 سال رآکتور بوشهر که در دست ساخت بود، تأمین است. من از خوشحالی در پوست نمی گنجیدم. آن مدیرعامل هم بسیار راضی و خوشحال بود. من موقعیت را مناسب دیدم و گفتم قیمت فروش شما که از قیمت تمام شده خیلی بیشتر است. حالا که من همه هزینه ...
گفت و گوی خواندنی با مسعود فروتن و امیرعلی نبویان
در ذهن من. امیرعلی مازندران درس خوانده و مهندس برق است. برادرش البرز هم در دانشگاه شریف درس می خواند و آمده بود تهران ساکن شده بود و یک روز گفت آمدم تهران ساکن شدم. گفتم کجا؟ گفت طرف های سعادت آباد. خلاصه دیدم نزدیک ما هستند. دو، سه روز بعد تلفن زنگ زد و دیدم امیرعلی است. گفت دایی من می خوام شما را ببینم. آمد خانه من و گفت پدر و مادر من دوست داشتند که من مهندس برق بشوم و من آن رشته را ...
آیا هزینه های درمانی جزو نفقه زن است؟
نهایت اما تسلیم فشار برادر و پسرعموهایم شدم و با سامان ازدواج کردم. هرچند سامان مرد آفتاب مهتاب ندیده ای نبود و چند زن صیغه ای داشت اما نمی دانم چه حساب و کتابی بود که مرا به عقد ازدواج دائم خود درآورد، متوجه معامله او با خانواده ام نشده بودم. بنا بر فرهنگ حاکم بر آن سال ها و جغرافیای محلی که از در و دیوارش نکبت می بارید دخترها جرأت پرسیدن چنین سؤالاتی نداشتند. همه برنامه ها را پسرعموها به همراه ...
دو هفته شکنجه طاها کوچولو
رفتارهای طاها از حدود دو هفته قبل خیلی بدتر شده بود، به این دلیل من هم او را با کمربند تنبیه می کردم. حتی یک بار که طاها را در دستشویی منزل حبس کرده بودم، همسر دومم او را بیرون آورد و سیلی به گوش او زد! تا این که روز حادثه در حال خوردن صبحانه، ناگهان طاها لیوان شیر را پرت کرد که من خیلی عصبانی شدم و او را با کمربند کتک زدم. پس از آن هم شانه هایش را گرفتم و به طرف مبل پرتابش کردم که سرش به پایه مبل ...
حکم قصاص مأمور سد معبر شهرداری تایید شد
نداشته اند و ضربه اصلی را محمد وارد کرده است. در جلسه رسیدگی به این پرونده نیز بعد از اینکه اولیای دم در جایگاه حاضر شده و درخواست قصاص را مطرح کردند، متهم اصلی پرونده در جایگاه حاضر شد و ضمن اعتراف به اینکه مقتول را کتک زده است، گفت: قبول دارم مشت من باعث مرگ علی شد، اما باور کنید هیچ گاه قصد کشتن وی را نداشتم. او به ما ناسزا گفت. خیلی عصبی شده بودم، نتوانستم خودم را کنترل کنم و به سمت او ...
وطن اولم هندوستان، میهن دوم ایران ، بویراحمد
. (اگر منظور دکتر شوکت سال 1972 میلادی باشد سال 1351 وارد استان کهگیلویه و بویراحمد شده است.) ** چه مدت در لوداب بودید؟ من یکسال در لوداب ماندم و بعد از یکسال رفتم و به مدیرکل گفتم من نمی خواهم بمانم و میخواهم بروم چون تنهایی خسته شدم. برگشتم به لوداب و یک شب یک دکتر هندی به نام 'مشدین' را برای دستیاری من فرستاد و گفت شما بروید. وقتی که گفت شما بروید تمام کارمندای ...
جان مالکوویچ؛ از اخذ جایزه مولیر تا فیلم ساختن برای آیندگان
...> ببینید! در سال 1972 من در کمپین انتخاباتی جورج مک گاورن فعالیت می کردم و عضوی فعال بودم. شبی که انتخابات انجام شد پدرم نزد من آمد و گفت؛ تلاش خوبی بود ولی حاصل کار متاسفانه بسیار بد از کار درآمد. من هم در پاسخ گفتم؛ پدر دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نخواهم کرد. از آن تاریخ به بعد دیگر رای نداده ام، انتخابات برای مردم آمریکا با ایدئولوژی من همخوانی ندارد. مردم آمریکا به شکل عجیبی در این رابطه نابینا هستند ...
دلباخته دختر باجناقم شدم !
سایت خبری تحلیلی هنگام Hengamnews.com: مرد 29 ساله ای که نگرانی در چهره اش موج می زد و با اضطراب و سردرگمی به سوالات سرگرد نجفی (افسر پرونده) پاسخ می داد، دفترچه خاطرات تلخش را به چند سال گذشته ورق زد و در بیان ماجرای زندگی اش گفت: دوره ابتدایی و راهنمایی را در روستای محل زندگی ام به پایان رساندم و برای ادامه تحصیل به یکی از شهرستان های خراسان رضوی رفتم. بعد از گرفتن دیپلم در رشته فنی و ...
زندگی من پس از سرطان چه تغییراتی کرد؟
شما به دیگر سرطانها افزایش می یابد) شروع به اصلاح روش هایم نکردم. در پنجمین سالگرد سرطانم در سال 2014 ، تصمیم گرفتم یک کار بزرگ انجام دهم. من کلاس دوچرخه ثابت را دوست داشتم، بنابراین در یک تیم ثبت نام کردم که برای دوچرخه سواری 160 کیلومتر به من آموزش می داد. من کاملا مبتدی بودم. (با یک دوچرخه هیبرید شروع کردم اما در عرض چند ماه آنقدر عاشق دوچرخه سواری شدم که به سرعت به یک دوچرخه مسابقه ...
هوشنگ مرادی کرمانی؛ از سر قصه های مجید تا ته خیار
با آدم هایی سر و کار داشتم که این همه شتاب و بازتاب های الکترونیکی و سفر در دنیای مجازی وجود نداشت. من یک روستایی زاده ام که تا سیزده، چهارده سالگی در روستا بودم و حتی ماشین ندیدم. طبیعی است که بچه های امروز نمی توانند این باشند که بتوانند قصه های مجید بنویسند، اما موقعیت و قصه خودشان را خوب می توانند بنویسند، به شرط آن که برای بازتاب آن عجول نباشند. من بعد از سال ها نویسندگی برای ...
آیت الله هاشمی: خیلی ها در انقلاب سرمایه گذاری جهانی و مالی کردند/مواردی می بینیم که مصلحت نیست بگوییم
سیر روابط با این کشور پیش از تدبیری که خود برای آن اندیشید، گفت: بعد از اینکه قطعنامه را پذیرفتیم و رئیس جمهور شدم، اولویتم حل مسائل با عربستان بود و بدون معطلی حل کردیم. به خاطر رفتاری که با آنها داشتیم، کم کم به خود آمدند و ما با آنها به رفاقت و دوستی پرداختیم. عربستان آنقدر برای ما احترام قایل بودند و اعتماد داشتند که در سفری که به آنجا رفته بودم، گفتم که من می خواهم جاهای مهم را بازدید کنم. هر ...
روایتی از خانواده ای قربانی سازمان منافقین
. بعد از پایان دوره ابتدایی در آبان 1330 در همان شهرستان معلم شدم و در این فاصله ضمن تدریس، تحصیل هم می کردم و توانستم دیپلم دانشسرای مقدماتی را بگیرم. بعد از 9سال تدریس در جهرم، به شیراز منتقل شدم و 8 سال هم در آنجا معاونت دبستان یا تدریس را بر عهده داشتم تا اینکه در سال 46 به تهران منتقل شدم و در مدتی که در تهران معاون دبستان بودم، خودم را برای ورود به دانشگاه آماده می کردم تا در سال 1350 وارد ...
مشکلی با مورینیو ندارم
هاست و خبرنگاران آن را قبول دارند. هیچ وقت نگفتم مورینیو به من بازی نداد. اینکه در دوران حضور مورینیو در چلسی به میدان نمی رفتم، برای خودم هم ناراحت کننده بود. به همین خاطر هم بود که از چلسی جدا شدم. بعد از آن، بارها برای تیم های مختلف به میدان رفتم و خودم را به خوبی اثبات کردم بدون این که جنجال به راه بیندازم. دی بروین ادامه داد: از یک طرف فکر می کنم اینکه در چلسی به من بازی نمی رسید ...