سایر منابع:
سایر خبرها
دوستی معنا دار میترا با پیرمرد پولدار / 5 ساعت شکنجه اسیدی دراتاقک باغی در حوالی کرج
نام خود بزنیم. برای اجرای این نقشه باغی در کرج رهن کردیم و وقتی پیرمرد را به آنجا بردیم، من فقط چند مشت و لگد به او زدم و اسیدپاشی را قبول ندارم. چند ساعت بعد هم همراه حسین از باغ بیرون رفتیم که متوجه شدم مهدی نفر سوم باند که از دوستان حسین بود، به طمع پول بیشتر به پیرمرد اعتماد کرده و آزادش کرده است. در ادامه مهدی نیز چنین گفت: روز حادثه من به همراه پیرمرد داخل باغ بودم تا مراقب او ...
مردها قربانیان تازه خشونت های خانوادگی!
بیشتر دعواهای زن و شوهر دیده می شود، اما مثل این که این مدل با تغییر نقش زن و مرد در دعواهای خانوادگی به روز شده است. روایت مردی که از همسرش کتک می خورد همیشه از حرف های خاله زنکی شروع می شود. خدا نکنه جایی دعوت شویم، من عزا می گیرم، چون بعد از میهمانی هنوز لباس هایمان را عوض نکرده ایم، دعوا شروع می شود. مدام به من سرکوفت می زند، از پول و مال و منال برادرم تا موقعیت شغلی ...
اتفاق عجیبی که دختر 25ساله رقم زد/ اول طرح دوستی با پیرمرد پولدار، بعدا گروگان گیری برای تصاحب اموال
گرفتن پرنده ام به آن خانه رفتم باب آشنایی ما بازشد. ضمن اینکه به هیچ عنوان آدم ربایی را قبول ندارم؛ چراکه من ویلایی در هشتگرد گرفته بودم که برق آنجا مشکل داشت. سهراب می گفت که تخصص در برق دارد و می تواند مشکل ویلا را حل کند. به همین دلیل روز حادثه به همراه سهراب سوار بر خودرو آژانس شدیم تا به ویلا برویم اما در پمپ بنزین او به صورت ناگهانی ناپدید شد و بعد متوجه شدم که به خانه اش برگشته است و... ...
آزار و اذیت وحشیانه همبندی ها توسط یک شرورتهرانی / از زندانی شدن نمی ترسم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، چندی قبل مرد جوانی به پلیس امنیت رفت و مدعی شد مرد شروری او را مورد آزار و اذیت قرار داده است. وی گفت: مدتی قبل دستگیر شدم و به زندان افتادم. در آنجا با یکی از اشرار شرق تهران که در همان بند بود، آشنا شدم. مدت محکومیت من کوتاه بود و مدتی بعد آزاد شدم اما یک روز همبندی ام را در خیابان دیدم. او مرا شناخت و خواست همراهش به خانه ای متروکه در همان حوالی بروم. نمی ...
امام فرمودند: من هروقت به صورت آقای خاتمی نگاه می کردم به یاد خدا می افتادم
. بر حسب نوشته ای که از پدرم در پشت قرآنش باقی مانده است، در سال 1324 قمری (1285 ه.ش) متولد شدم؛ و این را هم عرض بکنم، در تاریخی که والدم برای من نوشته است، نام مرا محمد گذاشته است و لقب مرا روح الله ؛ ولی از آنجایی که من یاد دارم، چون از اول نام مرا روح الله خوانده اند، شناسنامه ام را هم به نام روح الله گرفته اند. دوران طفولیت را در اردکان سپری کرده ام و از آنجایی که خانواده من، هم از طرف ...
خاطرات جالب یک مأمور سرشماری در سال 1355
کلوخی کوهی. شام آبگوشت خوبی خوردیم. صبح قاسم و راهنمایش از ما جدا شدند. او برای سرکشی به نقاط دیگر رفت و من در نراسم کارم را انجام دادم و به چلیاسر و شالینگ چال و جاهای دیگر رفتم. در روستای سله بن هم که خالی از سکنه بود وظیفه سرشماری ام را انجام دادم و می خواستم به روستای ونه بن بروم که مش قربان مرا از رفتن به آن ده منع کرد. وقتی علت را جویا شدم گفت در ونه بن پاییز و زمستان پلنگ خانه ...
رونده پدر و پسر متهم به قتل دوباره رسیدگی می شود/ عشق خونین به زن معتاد!
. وقتی از وجود رامین مطلع شدیم خواهرم را در خانه اش زندانی کردیم تا ترک کند و هر روز هم به او سر می زدیم تا اینکه روز حادثه به تلفن خواهرم زنگ زدم او جواب نداد، به خانه ای که او را برده بودیم، رفتم در را باز نکرد و من از روی در به داخل پریدم و دیدم رامین در خانه خواهرم است. این موضوع من را خیلی ناراحت کرد. او مهدور الدم بود و بی اجازه وارد خانه ما شده بود ضمن اینکه با خواهرم رابطه نامشروع برقرار کرده ...
گفت وگو با بیرانوند؛ از زندگی شخصی تا آغاز فوتبال/ منصوریان گفت نابودت می کنم!
بعد از آن همین آقای فیض کاپیتان تیمش را کنار کشید و گفت این دروازه بان جدید تیم ماست، او را به خانه خودتان ببرید و بگویید بابت تست دادن و بازی کردن نمی خواهد پولی پرداخت کند اما بگویید به بازیکنان دیگر از این موضوع چیزی نگوید زیرا می خواستند از سایرین پول بگیرند. من هم از این بابت خوشحال شدم. کم کم برای وحدت بازی کردم. در آن زمان تنها مشکلم این بود که مکانی برای خوابیدن نداشتم. پس از مدتی پدر یکی ...
نقشه زن عَلَم برای کشف عیاشی های وزیر دربار
این سگ متعلق به خانواده آقای علم وزیر دربار بوده که به علت مشکوکی مرده. این کالبدشکاف بیش از این چیزی نمی دانست و برای روشن شدن ماجرا به سراغ یکی از پزشکان قانونی رفتم. ما با هم رابطه دوستانه ای داشتیم و هر شب که به عنوان پزشک قانونی مأموریت پیدا می کرد در مراسم اعدام یک محکوم شرکت کند یک روز قبل به من خبر می داد تا همراه با عکاس در چنین مراسمی حاضر شوم و عکس و گزارش تهیه کنم. وقتی از او ...
بانوی لندنی که در منزل شخصی قرآن آموزش می دهد
... وی در این باره گفت: ایده راه اندازی این مدارس به هشت سال پیش بازمی گردد. در آن زمان در لندن به دنبال مدرسه ای می گشتم که دخترم بتواند در کنار آموزش علم و مهارت های فنی و هنری، قرآن و اصول دینی را نیز فرابگیرد اما متوجه شدم گزینه مناسبی در این خصوص وجود ندارد چراکه بیشتر مدارس به شیوه کلاسیک آموزش می دادند. اکتار افزود: از دیگر سو به دنبال مرکزی بودم که به شیوه های نوین و مطابق فن ...
زن بیوه مرا به خانه اش دعوت کرد / او برای اینکه من را در اختیار داشته باشد کار کثیفی با من کرد
: شوهرم نیمه شب مرا با مرد همسایه تنها گذاشت / او با خیال راحت کنار زن دومش استراحت می کرد با مردان غریبه چت می کردم /وقتی می خواستند عکس هایم را ببینند عکس های کاملاً خصوصی را برایشان می فرستادم خاطرات جالب یک مأمور سرشماری دوست پسرم رفتارهای بسیار زننده ای با من داشت / به خاطر اعتمادی که به اتابک داشتم حرفی نمی زدم این خانم حیرت انگیز را ببینید+عکس کار زشت دخترجوان قزوینی با خواهرش در خانه هر بار به خواسته برادر شوهرم جواب منفی می دادم / او نیمه شب به اتاق خوابم آمد ...
هر بار به خواسته برادر شوهرم جواب منفی می دادم / او نیمه شب به اتاق خوابم آمد
...> گفت وگوی خبرآنلاین را با این قربانی اسیدپاشی که دل پردردی از حمایت نشدن دارد بخوانید؛ چه شد که قربانی اسیدپاشی شدید؟ بعد از آن که همسرم فوت کرد به اصرار خانواده اش به منزل برادرشوهر کوچکم رفتم تا در یکی از اتاق های خانه او زندگی کنیم. می گفتند بعد از مرگ شوهرم نباید تنها بمانم. حتی تهدیدم می کردند که یا فرزندانم را از من می گیرند یا مجبورم که به عقد برادرشوهر بزرگ متأهل درآیم ...
دوست پسرم رفتارهای بسیار زننده ای با من داشت / به خاطر اعتمادی که به اتابک داشتم حرفی نمی زدم
نشست و به بهانه ای سر صحبت را باز کرد. او در حالی که از رفتار مودبانه و باکلاس من تمجید می کرد و مدام لبخند می زد گفت همانند من تک فرزند خانواده است وقصد دارد با دختری مودب و زیبا ازدواج کند. من هم که در همان نگاه اول دلباخته او شده بودم تحت تاثیر حرف های عاشقانه اش قرار گرفتم و این گونه رابطه من و اتابک آغاز شد. آن روز تصمیم گرفتیم تا بیشتر در پارک یکدیگر را ملاقات کنیم. من هر روز زودتر ...
شوهرم نیمه شب مرا با مرد همسایه تنها گذاشت / او با خیال راحت کنار زن دومش استراحت می کرد
افغانستان بروم. زن بیچاره خیلی جا خورد اما چاره ای جز پذیرفتن این موضوع نداشت. بشیر رفت و گوهر تنها ماند. یک ماه بعد وقتی شوهرش برگشت در کمال ناباوری او را همراه یک زن جوان دید. بشیر گفت در افغانستان ازدواج کرده و دلیلش هم این است که دلش بچه می خواسته است. گوهر باورش نمی شد که باید از آن روز به بعد حضور زن دیگری را در خانه اش تحمل کند. با آن که دلش خیلی شکسته بود اعتراضی نکرد ...
از پوشیدن جوراب راه راه خسته نمی شوم
تیم برتون دوباره برگشته است؛ این جمله ای است که با استفاده از آن، بسیاری از رسانه های دنیا به استقبال اثر تازه این کارگردان آمریکایی یعنی خانه دوشیزه پرگرین برای بچه های عجیب رفته اند. برتون که سال هاست به خاطر نگاه متفاوتش به فیلمسازی، شهرت مشخصی برای خودش رقم زده است، تلاش کرده بود فیلمی متفاوت به سینما عرضه کند ولی به قول خودش درست وقتی کاغذ و قلم را برمی دارد، باز هم همان سناریوهای همیشگی به ...
اوا گرین: وقت کارگردانی برتون مثل یک بچه خوشحال می شود
شد که مرا برای بازی در فیلمش انتخاب کرد، هر لحظه این امکان را می دادم که مرا بردارد و هنرپیشه دیگری را جایگزینم کند ولی او به من اعتماد کامل داشت تا حدی که ما عملا پایان فیلم را با هم نوشتیم. خب، بعد از آن فیلم، هرگز با یکدیگر درباره این موضوع که با هم در فیلم دیگری همکاری داشته باشیم، حرف نزدیم. تا اینکه یک روز که من سر فیلمبرداری مجموعه داستان عامه پسند (5) بودم به من زنگ زد؛ او گفت: ببین، یک ...
عمل زشت نا پدری با پسر همسرش در خودرو / از کار خود پشیمان شدم اما دیگر دیر شده بود
: شوهرم نیمه شب مرا با مرد همسایه تنها گذاشت / او با خیال راحت کنار زن دومش استراحت می کرد با مردان غریبه چت می کردم /وقتی می خواستند عکس هایم را ببینند عکس های کاملاً خصوصی را برایشان می فرستادم خاطرات جالب یک مأمور سرشماری دوست پسرم رفتارهای بسیار زننده ای با من داشت / به خاطر اعتمادی که به اتابک داشتم حرفی نمی زدم این خانم حیرت انگیز را ببینید+عکس کار زشت دخترجوان قزوینی با خواهرش در خانه هر بار به خواسته برادر شوهرم جواب منفی می دادم / او نیمه شب به اتاق خوابم آمد ...
حجم مسایل سیاسی نگذاشت دولت یازدهم در مدیریت فرهنگی موفق عمل کند
نیست فراتر از بیلان کاری باشد، نباید زیاد جدی گرفته شود و فرمایشی باشد، بهتر است چون هزینه دارد. نظر شما در این رابطه چیست؟ -من به عنوان شخصی که با همه اختلافاتی که در هر دولتی با برخی از برنامه ریزی ها، نگرش ها و رفتارها داشتم ولی با آنها کار کرده ام، معتقدم بعد از دولت بنی صدر دیگر دولت های ما همه تلاش کردند در چارچوب تعریف و نگرش جمهوری اسلامی به دنبال منافع نظام باشند. حال یکی تأمین ...
آرزویم قهرمانی با استقلال و رفتن به اروپاست/ ساده زیستی را دوست دارم
از دوستان نزدیکم که میلاد محمدی و در تیم راه آهن بازی می کرد راهی اروپا شد و در تیم "ترک گروژنی" روسیه مشغول شده است. وقتی دوست صمیمی ام که در نیروی زمینی با او هم تیمی بودم و از یک تیم تهرانی غیر استقلال و پرسپولیس توانسته به اروپا برود چرا من نتوانم بروم؟ * بعد از نمازت برای این خواسته دعا می کنی؟ - همیشه اولین دعای من در ابتدای هر مناجاتی فرج آقا امام زمان (عج) است و اول ...
ناگفته های اشکان خطیبی از قدرتی که نباید گرفته شود
ابراهیم در گفت وگویی با ایسنا درباره ی چگونگی اجرای این نمایش که ابتدا قرار بود همزمان با یک اثر دیگر به صحنه رود، توضیح داد: درباره اجرای این نمایش اول باید بگویم که چند سال قبل به علیرضا کوشک جلالی قول داده بودم نمایشی را به نام با کاروان سوخته با هم اجرا کنیم. این نمایش حدود 900 اجرای بین المللی داشته که توسط علیرضا به زبان آلمانی نوشته شده و درباره ی حادثه معروف "زولینگن" در آلمان است که در برهه ...
پیشنهاد ازدواج موقت که داد خودم را باختم و تن به ارتباط مخفیانه دادم
به گزارش داراخبر،با اینکه اصلا اهل مسافرکشی نبودم، توقف کردم. کنار من نشست و بی مقدمه سر صحبت را باز کرد . از غم تنهایی می نالید و می گفت به خاطر اعتیاد شوهرش طلاق گرفته است. عقلم را زیر پا گذاشتم و آن روز یکی دو ساعتی در خیابان ها گشت زدیم. پیشنهاد داد با هم ازدواج موقت کنیم. خودم را باختم و تن به رابطه ای مخفیانه با این زن دادم. در این مدت، همسرم به حرکات و رفتارم مشکوک شده بود. گاهی ...
عصبانی تر از همیشه
روش و تیم ملی درفضای مجازی، عابدینی درگفت وگو با خبرگزاری مهر به شدت از مواضع خود عقب نشینی کرد: بله آقای کی روش؛ بنده شهامت ندارم. حرف شما درست است! اینکه آقای کی روش مرا به فدراسیون دعوت کرده بود، روش خاص و جالبی است ولی من قصد ندارم در این باره صحبت کنم. سرپرست کمیته اقتصادی فدراسیون فوتبال یادآور شد: احساس من این است که کارلوس کی روش از جای دیگری نگرانی دارد وگرنه مصاحبه اول من چیزی نبود که ...
کلاهبرداری از مسافران نجف و کربلا
سفارت عراق تبلیغات می کرد در مدت کوتاهی تهیه کرد ، ولی وقتی جهت خروج از فرودگاه نجف، این پاسپورت را ارائه کردم، ماموران عراقی گفتند این پاسپورت جعلی است و مشکلات زیادی برای خودم و خانواده ام که همراهم بودن به وجود آمد. او با اشاره به اینکه مبلغی نزدیک به 2 برابر نرخ معمول برای دریافت این ویزا پرداخته، گفت: پس از بازگشت به تهران و مراجعه به سفارت عراق، متوجه شدم هیچ سابقه ای از مدارکی که به آن واسطه ...
دروغ بزرگ روحیه تعامل و مذاکره پذیری یزید؛ وقتی اهل سیاست از امام حسین (ع) هزینه می کنند
صفحه تاریخ، ثبت نمود تا مدعیان فهم دین و دینداری، در خلوت خویش، عرق شرم بر پیشانی خویش احساس کنند و چنین نپندارند که یزید نیز انعطاف پذیر و قابل مذاکره، بوده است. حال، مجددا، سوالی مطرح می شود: جناب آقای سروش، آیا این بود، میزان انعطاف پذیری یزید بن معاویه؟ آیا فرزند و دختر داغ دیده امام حسین، بیشتر می داند یا شما؟ آیا این ادعای شما با سخنان و رفتار یزید، نیز منطبق است؟ هرگز. ...
معاون اولی احمدی نژاد را نپذیرفتم/ رد ادعای ابراهیم یزدی درباره شهید چمران
50 در بوشهر بودم و بعد از اتمام این دوره به تهران بازگشتم. با حاج خانوم چطور آشنا شدید؟ کار مشترکی داشتید؟ چمران: کار مشترکی نبود. من هم دوره ای داشتم که او دوستی داشت و هنرمند بود. کارهای سرامیک انجام می داد و استاد سرامیک هم شد. به وسیله این هم دوره با این استاد آشنا شدیم و با خواهر همسر ایشان آشنا شدم و با ایشان ازدواج کردم. با آن استاد سرامیک که آن زمان هم کارهای ...
ثروت ربایی با کاسکو!
ازدواج کنم یکی از خانه هایش را به نام من می زند، اما شیطان مرا وسوسه کرد و اینگونه گرفتار شدم. *** شما خودت را معرفی کن؟ من پرویز هستم و 30 سال دارم. چه شد که وارد نقشه آدم ربایی شدی؟ طمع کردم، اما بعد پشیمان شدم. چرا؟ چند روز قبل از حادثه سهیلا به سراغ من آمد و گفت با پیرمرد ثروتمندی دوست شده است. او گفت قرار است با بهمن شاکی ...
دوستی خیابانی به آدم ربایی و سرقت ختم شد
گذشت او به من ابراز علاقه کرد و وعده ازدواج داد. من هم به حرف هایش اعتماد کردم و منتظر بودم تا همراه خانواده اش به خواستگاری بیاید. امروز تماس گرفت و گفت می خواهد درباره موضوعی با من حرف بزند که قبول کردم. از من خواست وقتی سر قرار می روم طلاهایم را هم با خودم ببرم. علتش را که سؤال کردم با چرب زبانی فریبم داد و چیزی نگفت. وقتی سر قرار حاضر شدم با خودروی خودش دنبالم آمد. یکی از دوستانش که ...
دختر شیشه ای پشیمان است
اینکه من اعتراضی نکنم مرا نیز معتاد و بدبختی زندگیم را دو چندان کرد . پس از 5 سال دیگر دوام نیاوردم و از همسرم طلاق گرفتم و به خانه اولم یعنی پیش مادرم برگشتم . با کمک مادرم شیشه را ترک کردم و مدت 3 سال پاک بودم که با چند نفر رفیق شدم و چون آنها شیشه مصرف می کردند من هم مجدداً به وسوسه آنها دوباره شروع به مصرف کردم و این کار موجب شد تا با بردارم اختلاف پیدا کردم و دیگر به خانه مادرم نرفتم و ...
ناگفته های فرزند شهید مدافع حرم خرمشهری از شهادت پدر
، انگار که همان اتفاقات دوباره داشت رخ می داد. خبر شهادت پدرم را روز سه شنبه به ما دادند، همان روز دوشنبه اتفاقات زیادی افتاد که نشانه بودند، مثلاً چوب لباسی روی من افتاد، مادرم که معلم است در کلاس در حالش به شدت بد شده و به منزل آمد، خواهرم به شدت بیمار شد، درواقع ما دیگر احساس کردیم که اتفاقی رخ داده است، روز دوشنبه که من به مدرسه رفته بودم از همان ساعات اولیه روز تا ساعت 14 که از مدرسه ...
کودکان مترو کار
افکار بودم که چند بچه حدوداً 10، 12 ساله توجهم را جلب کرد. وقتی نزدیک تر شدم، چهره بچه ها به نظرم آشنا آمد. وقتی دقت کردم متوجه شدم اینها همان بچه های داخل مترو بودند که دستفروشی می کردند. سه دختر و شش ، هفت پسر بچه حدوداً 10 تا 14 ساله .انگار منتظر کسی بودند. در فکر بچه ها بودم که صدای ماشینی توجهم را جلب کرد. ماشین وانت بار نزدیک بچه ها ایستاد. راننده سر از پنجره ماشین در آورد و داد زد: یا الله بچه ها زود باشین بپرین بالا تا شب نشده بریم گاراژ وگرنه جا موندین باید شب تو همین خیابون بخوابین! ...